الحديد ٢٥
کپی متن آیه |
---|
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَ اللَّهَ قَوِيٌ عَزِيزٌ |
ترجمه
الحديد ٢٤ | آیه ٢٥ | الحديد ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْبَیِّنَاتِ»: (نگا: روم / ، غافر / ). «الْکِتَابَ»: جنس کتاب مراد است. یعنی همه کتابهای آسمانی. «الْمِیزَانَ»: (نگا: شوری / ، رحمن / و و . «الْقِسْطِ»: عدل (نگا: آلعمران / و ، نساء / و . «أَنزَلْنَا الحَدِیدَ»: آهن را آفریدهایم و پدیدار کردهایم. «أَنزَلْنَا»: بوجود آوردهایم. خلق کردهایم. (نگا: اعراف / ، زمر / . «لِیَقُومَ»: تا عمل بکنند. تا دست بیازند (نگا: نساء / . «بَأْسُ»: قوت. نیرو. (نگا: نساء / ، انعام / ، اسراء / . «لِیَعْلَمَ اللهُ ...»: (نگا: بقره / آلعمران / و کهف / ). «بِالْغَیْبِ»: دور از چشم مردم. بعد از وفات انبیاء. بیآنکه خدا را ببینند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قُلْ رَبِ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ... (۱) وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ... (۱)
وَ لاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ... (۳) اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْکِتَابَ... (۳) وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ... (۱) وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ... (۳) أَ فَمَنْ کَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ... (۴) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً... (۴) وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ... (۱) وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ... (۱۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «25»
همانا ما پيامبرانمان را با معجزات و دلايل آشكار فرستاديم و همراه آنان كتاب (آسمانى) و وسيله سنجش فرو فرستاديم تا مردم به دادگرى برخيزند و آهن را كه در آن نيرويى شديد است و منافعى براى مردم دارد فرو آورديم (تا از آن بهره گيرند) و تا خداوند معلوم دارد چه كسى او و پيامبرانش را به ناديده و در نهان يارى مىكند. همانا خداوند، قوى و شكستناپذير است.
«1». نهجالبلاغه، نامه 53.
«2». بحار، ج 78، ص 53.
جلد 9 - صفحه 486
نکته ها
مراد از «البينات»، معجزاتِ روشنگر است كه حجّت را بر مردم تمام مىكند و مراد از «الْكِتابَ»، وحى آسمانى است كه بايد مكتوب شود و كتاب گردد.
مراد از «ميزان»، يا همين ترازوى مورد استفاده در داد و ستدهاست كه نماد قسط و عدالت است و يا قوانين شريعت كه معيار سنجش حق از باطل است و يا عقلِ بشر، كه ميزان شناخت نيك از بد است. «1»
مراد از انزال آهن در «أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ»، شبيه انزال چهارپايان در «أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» «2» مىباشد. زيرا بر اساس آيهى «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» «3» منشأ وجودى هر چيز نزد خداوند است و او هر موجودى را پس از تعيين حدود وجوديش، به اين عالم مىآورد، كه اين خود نوعى نزول است. «4»
مراد از يَنْصُرُهُ ... بِالْغَيْبِ آن است كه خداى ناديده و رسولان او را بى آنكه ديده باشند يارى كنند و روشن است كه مراد از يارى خدا، يارى دين اوست كه توسط رسولان به مردم ابلاغ شده است.
بهرهگيرى از آهن، بارها در قرآن مطرح شده است. ذوالقرنين براى ساختن سد معروف خود، از مردم، آهن تقاضا كرد. نرم شدن آهن در دست حضرت داود، يكى از نعمتهاى ويژه خداوند به اوست، «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ» «5» در اين آيه نيز براى آهن كلمه منافع به كار رفته است، در قيامت نيز برخى ابزار عذاب مجرمان از آهن است. «وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ» «6»
پیام ها
1- در مديريّت به هر كس مسئوليّت مىدهيم بايد ابزار كار او را در اختيارش قرار دهيم. أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ ... الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ
2- در مديريّت صحيح، راهنمايى از مدير، و عمل از مردم است. أَرْسَلْنا ... الْكِتابَ
«1». تفسير الميزان.
«2». زمر، 6.
«3». حجر، 21.
«4». تفسير الميزان.
«5». سبأ، 10.
«6». حج، 22.
جلد 9 - صفحه 487
وَ الْمِيزانَ ... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»
3- عدالت واقعى در سايه قانون و رهبر الهى است. رُسُلَنا ... الْكِتابَ ... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
4- فلسفه نبوّت، ايجاد عدالت است. أَرْسَلْنا رُسُلَنا ... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
5- بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند، مسئوليّت با مردم است كه براى عمل و اجرا بپاخيزند. أَرْسَلْنا ... أَنْزَلْنا ... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
6- عدالت در تمام ابعاد مطلوب است. «بِالْقِسْطِ» مطلق آمده كه شامل همه چيز مىشود. «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»
7- تمام انبيا، يك هدف دارند. أَرْسَلْنا رُسُلَنا ... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
8- مردم بايد حكومت و تشكيلات داشته باشند تا بتوانند براى قسط بپاخيزند و جلو طغيانگران را بگيرند. «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»
9- اول كار فرهنگى و تربيتى، بعد اعمال قدرت و تنبيه. أَنْزَلْنا ... الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ ...
وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ
10- جامعه به سه قوه نياز دارد: مقنّنه، «الْكِتابَ»، قضائيّه «الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و مجريّه. «أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ»
11- با موانع گسترش عدالت، بايد برخورد شديد كرد. «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ»
12- پذيرش دعوت انبيا در حقيقت نصرت خداست. «وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»
13- حمايت از دين و اولياى خدا، زمانى ارزش دارد كه از باطن دل و طيب نفس باشد. «مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ»
14- گمان نكنيم خداوند به نصرت ما محتاج است. لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ... إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 488
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «25»
بعد از آن بيان لطف خود را به بندگان فرمايد:
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا: و هر آينه بتحقيق فرستاديم ما فرستادگان خود را، يعنى ملائكه يا پيغمبران بِالْبَيِّناتِ: به حجتهاى روشن بر وحدانيت ما و بر استحقاق معبوديت ما، يا با معجزات هويدا بر صدق دعوى پيغمبران، يا شرايع واضحه ايشان، وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ: و نازل فرموديم به ايشان كتابها را تا به آن حق از باطل مبين و صواب از خطا متميز شود، و متضمن احكام حلال و حرام بود مانند تورات و انجيل و قرآن. وَ الْمِيزانَ: و نيز فرستاديم با ايشان ترازو را، لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ: تا قائم شوند مردمان به عدل، يعنى به آن تسويه حقوق كنند در ميان يكديگر به وقت معاملات و داد و ستد.
و انزال ميزان در زمان حضرت نوح عليه السّلام بود. جبرئيل از آسمان آن را آورد و به آن حضرت داد و گفت امر كن قوم خود را كه به آن وزن اشياء كنند تا در ميان آنها ظلمى واقع نشود و به عدل و راستى قيام نمايند.
يا مراد ميزان، عدل است كه مستلزم سياست مدنى و سبب انتظام امور و موجب اندفاع اعداى دين باشد، و لذا بعد از آن فرموده: وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ: و نازل فرموديم آهن را به حضرت آدم عليه السّلام. از ابن عباس روايت است:
چون آدم عليه السّلام از بهشت به دنيا آمد، سه وصله آهن با او بود: انبر، پتك، سندان. نزد بعضى پنج چيز بود: سندان، انبر، پتك، كارد بزرگ، سوزن.
ابن عمر روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه
جلد 13 - صفحه 46
خداى تعالى چهار چيز با بركت از آسمان فرستاد: آب، آتش، نمك، آهن.
نزد بعضى «أَنْزَلْنا» به معنى خلقنا، يعنى آفريديم آهن را؛ يا مهيا ساختيم آهن را براى شما، فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ: در آهن است كارزار و سخت، چه آلتها كه در كارزار بكار آيد از او، خواه براى دفع دشمن مانند شمشير و نيزه و تير و خنجر و غيره، خواه براى حفظ نفس مانند زره، خود و جوشن و غير آن.
در احاديث اهل بيت آمده كه مراد به آن، ذو الفقار است كه توسط حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آسمان نازل گشت و حضرت آن را به حضرت امير المؤمنين داد تا با دشمنان خدا قتال نمايد.
و به روايتى از جمله هدايائى بود كه بلقيس نزد حضرت سليمان عليه السّلام فرستاده بود، و آن به دست منبه بن الحجاج افتاد و در روز بدر حضرت امير المؤمنين عليه السّلام او را بكشت و آن را برگرفت.
وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ: و در آهن است منفعتها براى مردمان، چه قوام صناعات و حرفهها به آهن باشد، و هيچ حرفه نيست كه آن در آن دخالت نداشته باشد؛ و اگر آهن نبود، هر آينه جميع مصالح عالم مختل بود. و معظم نفع او آنست كه كفار از ترس شمشير مسلمانان هراسان باشند و مسلمانان در اكثر بلاد از ايشان ايمن هستند. حاصل آيه آنكه: از الطاف سبحانى اينكه، ارسال رسل و انزال كتب فرمود تا حق از باطل متميز گردد، و ترازو فرستاد تا معاملات وزن بر نهج عدل فيصل يابد، و آهن را نازل فرمود تا از دشمنان دين منزجر و نفع كل مؤمنان در آن باشد.
وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ: و تا بداند خداى تعالى، مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ: آن كس را كه نصرت مىدهد دين او را، و يارى مىكند پيغمبران او را به استعمال اسلحه در جهاد، تا علم الهى تعلق يابد به حصول معلوم، و ظاهر گردد وجود مؤمنانى كه نصرت پيغمبر نمايند. بِالْغَيْبِ: «حال از ضمير مستكن در ينصره» يعنى تا علم خدا تعلق يابد به وجود كسانى كه يارى او و رسولان او مىنمايند در حالت غايب بودن پيغمبران، يعنى در وقتى كه پيغمبران حاضر نباشند ايشان نصرت
جلد 13 - صفحه 47
دين كنند و در يارى دين خدا و پيغمبران كوشش نمايند، برخلاف منافقان كه در حضور پيغمبر مددكارى كنند و در غياب، نصرت ننمايند، بلكه كارشكنى كنند. إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ: بدرستى كه خداى تعالى تواناست بر هلاك كردن دشمنان، غالب است بر همه به حكم و فرمان، و احتياج به نصرت هيچ ناصرى ندارد، و امر او به جهاد براى آنست كه تا نفع بندگان و مستوجب ثواب ابدى شوند در امتثال اوامر سبحانى.
(آية 26)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «21» ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «22» لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «23» الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «24» لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «25»
ترجمه
57/ 25- 21
پيشى بگيريد بر يكديگر بسوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمين است آماده شده براى آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيمبرانش اينست فضل خدا عطا ميكند آنرا بهر كه بخواهد و خداوند صاحب تفضّل بزرگ است
نمىرسد هيچ مصيبتى در زمين و نه در نفوس شما مگر آنكه در كتابى است پيش از آنكه بيافرينيم آنها را همانا اين بر خدا آسان است
تا غمگين نشويد بر آنچه فوت شد از شما و شاد نشويد بآنچه داد شما را و خدا دوست ندارد هيچ متكبّر فخر كننده را
آنانكه بخل ميكنند و امر ميكنند مردم را به بخل و هر كه رو گردان شود پس همانا خدا او است بىنياز ستوده
بتحقيق فرستاديم پيغمبران خود را با دلائل روشن و فرستاديم با ايشان كتاب و ميزان را تا قيام نمايند مردم بعدل و نازل نموديم آهن را كه در آن عذابى سخت است و منفعتها براى مردم و تا معلوم كند خدا كسى را كه يارى ميكند او و پيغمبرانش را با آنكه غائبند همانا خدا نيرومند توانا است.
تفسير
خداوند متعال بعد از مذمّت از اقبال بدنيا ترغيب فرموده اقبال بآخرت را باين تقريب كه سبقت گيريد بر يكديگر بجانب آمرزش خدا و تحصيل رضاى او چون بنده هر قدر مراقب رفتار خود باشد باز خالى از قصور و تقصير نيست و بشتابيد بسوى بهشتى كه وسعت و فراخى آن مانند وسعت و گنجايش آسمان و زمين است و اينك در باطن اين عالم موجود ميباشد و معدّ و مهيّا و آماده براى اهل
جلد 5 صفحه 150
ايمان بخدا و پيمبران و اوصياء ايشان است يا بهشتى كه پهناى آن مانند پهناى آسمان و زمين است وقتى آن دو مبسوط شوند و در ازاى آنرا جز خدا كسى نداند و فعلا مهيّا و آماده شده براى اهل ايمان در آسمان هفتم و بعدا فانى و دو مرتبه موجود ميشود بخواست خداوند چنانچه مفسّرين فرمودهاند و در هر حال بهشت جاويد با اين عرض و طول در مقابل اعمال ناچيز بندگان نيست بلكه بتفضّل و عنايت الهى است و آنان بآن اعمال هم بلطف او و بيان احكام و توفيق طاعت موفق شدند پس همه بتفضّل الهى است كه بهر كس خواسته فرموده و او صاحب فضل بىنهايت است قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كمترين اهل بهشت از حيث منزل كسى است كه منزلى دارد كه اگر تمام جن و انس بر او وارد شوند وسعت دارد از جهت خوردنى و آشاميدنى چنانچه در سوره حج گذشت و هر مصيبت و بلائى كه مردم بآن مبتلا شوند خواه مالى و زمينى باشد از قبيل خشكى و قحطى و آفت زدگى و خواه جانى و بدنى مانند مرض و عيب و نقص و ماتمزدگى و غيرها در لوح محفوظ و كتاب مرقوم الهى ثبت شده و مقدّر بتقدير او است قبل از آنكه خداوند نفوس بندگانرا ايجاد فرمايد و اين ثبت و تقدير با زيادى آن براى خدا آسان است و نتيجه آن آنست كه بندگان وقتى بدانند هر چه هست از نعمت و نقمت و بلا و محنت و مرض و عافيت بتقدير الهى است محزون نميشوند بآنچه از دستشان رفته و خوشحال نميشوند بآنچه بدستشان رسيده يا خدا بآنها داده چون أتاكم بقصر بمعناى اتيان نه اعطاء نيز قرائت شده و آن مناسبتر است براى معادل شدن با فاتكم كه در جمله سابقه ذكر شده است و بر حسب روايات ائمه اطهار اين خلق كه عدم حزن از بلا و عدم سر و راز عطا باشد از لوازم زهد در دنيا است كه عقلا و شرعا ممدوح است و عكس آن كه جزع در مصائب و سرور مفرط از مواهب و مناصب و مال و جاه دنيوى است بسيار مذموم است و لازمه آن تكبر و افتخار نمودن بر غير است باين عناوين و خداوند هيچ متكبّر و مفاخرى را دوست ندارد و از لوازم محبّت مفرط بمال و جاه دنيوى بخل نمودن از انفاق آن دو است در راه خدا و امر نمودن مردم را قولا و عملا ببخل و آن از بدترين رذائل اخلاقى است كه شخص بسبب آن از رحمت خدا دور
جلد 5 صفحه 151
و منفور خلق حتّى اهل و عيال ميشود و كسى كه باين دستورات پشت كند و عمل ننمايد بخودش ستم نموده خدا بىنياز از اعمال بندگان و اخلاق آنها است چون غنىّ بالذّات و حميد و محمود و ستوده و پسنديده در تمام صفات و افعال است و بنابر اين قول خداوند الّذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل محتمل است بدل از كلّ مختال فخور باشد و محتمل است مبتدا باشد كه خبر آن حذف شده براى دلالت كلام بعد بر آن و خداوند براى لطفيكه به بندگان دارد پيغمبران را با معجزات ظاهره فرستاده و نازل فرموده با ايشان كتاب سماوى و قانون عدل الهى را كه مستفاد از كتاب است بوسيله امام چنانچه قمى ره نقل فرموده كه ميزان امام است و بعضى گفتهاند خداوند از آسمان ترازو براى انبيا فرستاده كه بآن وزن شود اشياء و در جوامع آنرا نسبت بحضرت نوح نقل نموده كه جبرئيل براى او ترازو آورد و گفت قومت را امر نما بآن وزن نمايند و نيز خداوند نازل فرموده فيض وجود را از عالم بالا بمراتب ادنى كه از آن جمله آهن است كه آلات حرب از آن ساخته ميشود و منافع وجود آن در دنيا بسيار است و كمتر صنعتى است كه آهن در آن بكار نرود در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه خداوند عز و جل نازل نموده است چهار بركت را از آسمان بزمين و آن آهن است و آتش و آب و نمك و ظاهرا مراد از آسمان جهت اعلى است و در بعضى از روايات ذكر شده كه ذو الفقار امير المؤمنين آهنى است كه خداوند آنرا از آسمان نازل فرمود براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و او آنرا بآن حضرت داد كه با دشمنان خدا جنگ كند و در هر حال نزول و ايجاد آهن براى آن بود كه مردم از آن منتفع شوند و براى آنكه مجاهدين در راه خدا و نصرت انبياء عليهم السّلام از غير آنها ممتاز گردند در خارج و باين صفت مشهود حضرت احديّت شوند و معلوم گردد كه چه كس مؤمن بغيب است كه خداى ناديده و پيغمبران را در حال حضور و غيابشان يكسان نصرت مينمايد و آلات آهنين را در قتل اعداء آنان بكار ميبرد و پوشيده نماند كه خدا توانا و نيرومند و قوى و غالب و قاهر است و احتياج بنصرت بندگان ندارد و براى آنكه مردم بكمال لايق خودشان برسند و بعزت دنيا و ثواب آخرت نائل شوند آنانرا دعوت بايمان و جهاد با كفار
جلد 5 صفحه 152
ميفرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَ المِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنزَلنَا الحَدِيدَ فِيهِ بَأسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِيَعلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَيبِ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «25»
هر آينه بتحقيق ما فرستاديم رسولان خود را با معجزات و ادلّه واضحه و نازل كرديم با آنها كتاب و ميزان حق و باطل را تا اينكه مردم قيام كنند بعدل و داد و نازل كرديم آهن را که در او بأس شديد است و منفعتهاي زيادي و براي اينكه
جلد 16 - صفحه 440
معلوم گردد كيست خدا را ياري ميكند و رسول او را به غيب محقّقا خداوند قويّ و عزيز است.
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ فرق بين رسول و نبي بمعني خاصّ و عام که هر رسولي نبيّ هم هست و لا عكس انبيايي که مقام رسالت و تبليغ و دعوت نداشتند لازم نيست معجزه داشته باشند يا كتاب بر آنها نازل شود اما آنها که مأمور به دعوت و تبليغ شدند البته بايد با مدرك و دليل باشند و خداوند بدست آنها معجزه دهد که نشاني باشد که از جانب او آمدهاند.
وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ که در او دستورات الهي داده شده مثل صحف آدم و شيث و نوح و ابراهيم و تورات موسي و زبور داود و انجيل عيسي و قرآن محمّد (ص).
وَ المِيزانَ که راه حقّ و باطل را نشان دهد و مبشّر و منذر باشند وعد و وعيد دهند سعادت و شقاوت نجات و هلاكت اوامر و نواهي صلاح و فساد را بيان كنند و نشان دهند.
لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ لام غرض است نه لام عاقبت يعني غرض از ارسال رسل و انزال كتب و بيان موازين اينست که ناس قيام به قسط و عدل كنند نه افراط و غلوّ و نه تفريط و كوتاهي كنند نه منكر وجود حقّ شوند و نه بر او شريك بگيرند، انبياء را ساحر و كذاب و مفتري بدانند و نه مقام خدايي و الوهيّت و پسران خدا به آنها دهند، نه چيزي در دين زياد كنند و بدعت بگذارند و نه چيزي از دين را كم كنند و منكر شوند، نه حقّ كسي را از بين ببرند نه حقّ خود را تضييع كنند، نه اسراف كنند و نه تبذير، نه شبهات سوفسطايي و وساوس شيطاني، نه جهل و ناداني، نه غرق دنيا شوند نه ترك دنيا و رهبانيّت اختيار كنند، نه كبر و نخوت بورزند و نه زير بار ذلّت و خفّت روند و بالجمله در كليّه امور صراط مستقيم را رها نكنند و در سبل شيطاني قدم ننهند.
وَ أَنزَلنَا الحَدِيدَ فِيهِ بَأسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ انزال حديد بمعني جعل و ايجاد است که در او باس شديد است که اسلحه حرب باشد مثل شمشير و زره
جلد 16 - صفحه 441
و كلاه خود که دفع دشمن كند و حفظ نفس و منافع چه اندازه در امور زندگاني استفاده دارد بالاخصّ در زمان حاضر که تمام عمارات با آهن ساخته ميشود و تمام كارخانهها و مكينهها و مراكب مثل ماشين، طيّاره و مراكب سواري و غير اينها که با آهن ساخته ميشود و در اخبار دارد که مراد ذو الفقار است که جبرئيل براي پيغمبر آورد و بدست علي داده شد که در او بأس شديد بود دفع كفّار و مشركين از پيكر اسلام که يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين است که حضرت رسول بفرمايد:
(ضربة عليّ يوم الخندق افضل من عبادة الثّقلين)
و بفرمايد در مبارزه با عمرو
(برز الاسلام كله الي الكفر كلّه)
و از ميراث امامت و ودايع امامت شد و بدست مبارك حضرت بقيّة اللّه است زمين پر از عدل ميشود پس از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد.
اقول مكرّر اشاره شده که اخبار بيان مصداق اتمّ ميكند منافي با عموم آيات ندارد.
وَ لِيَعلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَيبِ و ديگر غرض از ارسال رسل و انزال كتب و ميزان عدل اينست که خوب و بد ناس مؤمن و كافر از هم تميز پيدا كنند كساني که نصرت دين خدا و نصرت انبياء الهي ميكنند با آنهايي که مخرّب دين و معاند انبياء و اولياء هستند معلوم گردد و مراد وَ لِيَعلَمَ اللّهُ اينکه نيست که بر خدا مجهول بوده و معلوم گردد زيرا علم او ذاتيست بلكه خدا معلوم فرمايد که بر اهل عالم معلوم شود که كيست دين الهي و رسل او را نصرت ميكند که نصرت خدا نصرت دين خدا است که ميفرمايد: إِن تَنصُرُوا اللّهَ يَنصُركُم وَ يُثَبِّت أَقدامَكُم محمّد آيه 8 و نصرت رسول اطاعت او و دفع دشمنان او است و مراد بالغيب غيب مقابل شهود است امور بعضي به مشاهده معلوم ميشود که به چشم ببيند و بگوش بشنود و بشامّه و ذائقة و لامسه درك كند و بعضي به دليل و برهان عقلي درك ميشود آن را غيب ميگويند که عقل درك كند که در باطن انسان است.
إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ تفسيرش واضح است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 25)- هدف اصلی بعث انبیاء! از آنجا که سبقت به سوی رحمت و مغفرت و بهشت پروردگار که در آیات قبل به آن اشاره شده بود نیاز به رهبری «رهبران الهی» دارد در این آیه که از پرمحتواترین آیات قرآن است به این معنی اشاره کرده، و هدف ارسال انبیاء و برنامه آنها را دقیقا بیان میکند، میفرماید: «ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم» (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ).
«و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم» (وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ).
«تا مردم قیام به عدالت کنند» (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ).
به این ترتیب پیامبران با سه وسیله مجهز بودند: دلائل روشن، کتب آسمانی، و معیار سنجش حق از باطل و خوب از بد، و مانعی ندارد که فی المثل قرآن مجید هم «بینه» (معجزه) باشد، و هم کتاب آسمانی، و هم بیان کننده احکام و قوانین، یعنی سه بعد در یک محتوا.
و به هر حال هدف از اعزام این مردان بزرگ با این تجهیزات کامل همان اجرای «قسط و عدل» است و این یکی از اهداف متعدد ارسال پیامبران است.
ولی از آنجا که در یک جامعه انسانی هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادی پیدا میشوند که سر به طغیان و گردنکشی بر میدارند و مانع اجرای قسط و عدل خواهند بود. لذا در ادامه آیه میفرماید: «و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است»! (وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ).
آری! تجهیزات سه گانه انبیاء الهی برای اجرای عدالت وقتی میتواند به هدف نهائی برسد که از ضمانت اجرائی آهن و «بأس شدید» آن برخوردار باشد.
امیر مؤمنان علی علیه السّلام در تفسیر جمله «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» فرمود: «منظور از نازل کردن آهن خلقت آن است».
سپس به یکی دیگر از اهداف ارسال انبیا و نزول کتب آسمانی و همچنین
ج5، ص110
آفرینش وسائلی همچون آهن اشاره کرده، میفرماید: هدف این است «تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند» (وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ).
منظور از علم خداوند در اینجا تحقیق عینی علم اوست، یعنی تا آشکار شود چه کسانی به یاری خدا و مکتب او به پا میخیزند و قیام به قسط میکنند و چه کسانی از این وظیفه بزرگ سرباز میزنند در حقیقت مفهوم این آیه شبیه همان است که در آیه 179 سوره آل عمران آمده.
«ممکن نبود خداوند مؤمنان را به همان صورت که شما هستید واگذارد مگر این که ناپاک را از پاک جدا کند»! به این ترتیب مسأله آزمون و امتحان انسانها، و جدا سازی صفوف و تصفیه، یکی دیگر از اهداف بزرگ این برنامه بوده است.
تعبیر به «یاری خداوند» مسلما به معنی یاری دین و آئین و نمایندگان او و بسط آئین حق و قسط و عدل است، و گر نه خداوند نیازی به یاری کسی ندارد، و همگان به او نیازمندند.
لذا برای اثبات همین معنی آیه را با این جمله پایان میدهد که: «خداوند قوی و شکست ناپذیر است» (إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ).
برای او ممکن است با یک اشاره همه جهان را زیر و رو کند و تمامی دشمنان را نابود و اولیائش را پیروز گرداند، ولی هدف اصلی که ترتیب و تکامل انسانهاست از این طریق حاصل نمیگردد، لذا آنها را دعوت به یاری آئین حق کرده است.
نکات آیه
۱ - تاریخ بشر، شاهد برانگیخته شدن انسان هاى پیام آور از سوى خداوند (لقد أرسلنا رسلنا)
۲ - بعثت پیامبران، همواره با دلایل و نشانه هاى روشن و غیر قابل تردید همراه بود. (لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنت) «بینات» صفت براى موصوف محذوف و به تقدیر «لقد أرسلنا رسلنا بالآیات البیّنات» است; یعنى، ما پیامبران خود را، همراه با نشانه هاى روشن فرستادیم.
۳ - معجزه، نشانه روشن و غیرقابل تردید براى نبوت پیامبران بود. (لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنت) «بیّنات» در آیه شریفه دربرگیرنده دلایل معقول (حجت ها و برهان) و دلایل محسوس (معجزات) است. بنابراین از مصداق هاى مورد نظر از بیّنات، معجزات پیامبران است.
۴ - همه پیامبران، داراى معجزه بودند. (لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنت)
۵ - بشریت، هرگز از کتاب آسمانى محروم نبوده است.* (لقد أرسلنا رسلنا ... و أنزلنا معهم الکتب)
۶ - رسولان الهى، پیام آوران عدالت براى جوامع و ارائه دهندگان موازین و معیارهاى حق و باطل (و أنزلنا معهم الکتب و المیزان) «میزان» اسم آلت و ابزار سنجش اشیا است. فرستادن میزان از سوى خداوند، به معناى ارائه معیارها و ملاک ها، براى رعایت حق و عدل مى باشد.
۷ - ناسازگارى دین الهى، با ظلم و بى عدالتى (و أنزلنا معهم الکتب و المیزان)
۸ - عدالت، موضوعى بسیار مهم و مورد عنایت ویژه خداوند (و أنزلنا معهم الکتب و المیزان) «عدالت» موضوعى است که یقیناً در هر یک از کتاب هاى آسمانى به آن پرداخته شده است و مردم به آن توصیه شده اند. بنابراین اختصاص به ذکر یافتن آن پس از «کتاب»، نشان دهنده اهمیت بسیار آن در نگرش الهى است.
۹ - استثمار و بى عدالتى اقتصادى، از مشکلات عمده و اساسى جوامع در طول تاریخ (لقد أرسلنا رسلنا ... و أنزلنا معهم الکتب و المیزان) با توجه به این که «میزان» (ترازو) ابزارى است که در مبادلات اقتصادى به کار مى رود و با آن کالاها را توزین مى کنند; مى توان گفت که: این واژه در آیه شریفه استعاره از خصوص عدالت اقتصادى است. بنابراین، پیام عدالت اقتصادى - که در این آیه به عنوان رسالت همه پیامبران برشمرده است - نشان مى دهد که موضوع استثمار توده ها و ظلم و اجحاف اقتصادى به آنان، در تاریخ بشر ریشه داشته است و همه جوامع با آن مشکل دست به گریبان بوده اند.
۱۰ - هدف الهى از بعثت پیامبران، ایجاد جوامع سالم، رشید و بالنده است. (لقد أرسلنا رسلنا ... لیقوم الناس) «قیام» (مصدر «یقوم») به معناى ایستادن است. در این جا در معناى سلامت و صلاح به کار رفته است.
۱۱ - هدف رسالت پیامبران، در مرحله نخست تربیت انسان هاى عادل و ساختن جامعه عدالت خواه بود; نه اجراى اجبارى عدالت در جامعه (و أنزلنا معهم الکتب و المیزان لیقوم الناس بالقسط) نسبت داده شدن «اقامه» به مردم - نه به پیامبران - و نیز غایت قرار گرفتن خیزش خود مردم براى رعایت عدل و انصاف (لقوم الناس بالقسط) مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۱۲ - نقش بنیادین عدالت اقتصادى در قوام، سلامت و بالندگى جامعه (و أنزلنا معهم ... و المیزان لیقوم الناس بالقسط) «قسط» به معناى عدل است و مراد از آن - به قرینه «المیزان»- عدالت در روابط و مناسبات اقتصادى است.
۱۳ - دین و عدالت، مایه قوام و سلامت جامعه است. (و أنزلنا معهم الکتب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)
۱۴ - لزوم جهاد و پیکار بى امان با دشمنان دین و عدالت (و أنزلنا معهم الکتب و المیزان ... و أنزلنا الحدید) واژه «حدید» در آیه شریفه مجازاً در معناى جهاد و قتال به کار رفته است; یعنى، ما فرمان قتال با دشمنان را، به همراه پیامبران نازل کردیم.
۱۵ - جهاد، فرمانى نازل شده از سوى خداوند (و أنزلنا الحدید)
۱۶ - جهاد در راه خداوند، داراى ثمراتى بس مهم و شایان توجه (فیه بأس شدید و منفع للناس)
۱۷ - وارد گشتن خسارت سنگین (مانند قتل، جرح و...) به دشمن از ره آوردهاى جهاد (فیه بأس شدید) «بأس» عبارت از عذاب و آسیب هاى جدى است که در میدان نبرد، برطرف وارد مى شود.
۱۸ - دستیابى جامعه به منافع و سودهاى سرشار (مانند غنیمت، امنیت و...) یکى دیگر از ره آوردهاى جهاد در راه خداوند (و منفع للناس ... من ینصره)
۱۹ - مجاهدان و پیکارگران راه خداوند، برخوردار از مقامى والا و ارزشمند در پیشگاه الهى (و لیعلم اللّه من ینصره و رسله) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که از «جهاد»، به نصرت خداوند و از «مجاهدان» به یاوران الهى، تعبیر شده است.
۲۰ - شناخته شدن یاران خدا و پیامبران و جدا گشتن صفوف آنان از دیگران، حکمت تشریع جهاد از سوى خداوند (و أنزلنا الحدید ... و لیعلم اللّه من ینصره و رسله)
۲۱ - دین داران راستین، کسانى اند که به یارى خدا برمى خیزند و با دشمنان دین او به جهاد و پیکار مى پردازند، در حالى که او را نمى بینند. (من ینصره و رسله بالغیب)
۲۲ - خداوند، در پرده غیب است و دیده نمى شود. (ینصره ... بالغیب) «بالغیب» حال براى ضمیر «ه» در «ینصره» مى باشد; یعنى، یارى مى کند خدا را در حالى که او از نظرها پنهان است.
۲۳ - تشریع جهاد از سوى خداوند، به معناى نیاز داشتن او به یارى دیگران نیست. (و أنزلنا الحدید ... إنّ اللّه قوىّ عزیز)
۲۴ - خداوند، «قوىّ» (نیرومند) و «عزیز» (پیروزمند شکست ناپذیر) است. (إنّ اللّه قوىّ عزیز)
روایات و احادیث
۲۵ - «عن أبى عبداللّه(ع) ...الإسم الأکبر هو الکتاب الذى یعلم به کلّ شىء الذى کان مع الأنبیاء یقول اللّه تعالى «لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان» الکتاب الإسم الأکبر...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: ...«اسم اکبر» کتابى است که به وسیله آن همه چیز دانسته مى شد و آن کتابى بود که با پیامبران بوده است، خداى تعالى فرمود: «و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان» کتاب همان اسم اکبر است».
۲۶ - «عن أمیرالمؤمنین(ع) قال: ...و قال: «و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید» فإنزاله ذلک خلقه إیّاه;[۲] از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است: خداوند مى فرماید: ...«و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید» و مراد از «انزال حدید» خلقت آن است».
موضوعات مرتبط
- آهن: خلقت آهن ۲۶
- احکام: فلسفه احکام ۲۰
- اسماء و صفات: عزیز ۲۴; قوى ۲۴
- امنیت: زمینه امنیت ۱۸
- انبیا: بینات انبیا ۲; تاریخ انبیا ۱; دلایل نبوت انبیا ۳; زمینه تشخیص یاران انبیا ۲۰; عدالتخواهى انبیا ۶; فلسفه بعثت انبیا ۱۰، ۱۱; معجزه انبیا ۴; نقش انبیا ۶
- باطل: ملاک تشخیص باطل ۶
- تربیت: اهمیت تربیت ۱۱
- جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۹; اهمیت سلامت جامعه ۱۰; مشکلات جامعه ۹; زمینه سلامت جامعه ۱۲; عوامل سلامت جامعه ۱۳
- جهاد: آثار جهاد ۱۷، ۱۸; اهمیت جهاد ۱۴، ۱۶; جهاد با دشمنان دین ۱۴، ۲۱; جهاد با ظالمان ۱۴; غنیمت در جهاد ۱۸; فلسفه جهاد۲۰، ۲۳; منشأ تشریع جهاد ۱۵
- حق: ملاک تشخیص حق ۶
- خدا: استحاله رؤیت خدا ۲۲; اوامر خدا ۱۵; بى نیازى خدا ۲۳; زمینه تشخیص یاران خدا ۲۰; یاران خدا ۲۱
- دشمنان: زیان به دشمنان ۱۷; قتل دشمنان ۱۷
- دین: نقش دین ۷، ۱۳
- دینداران: جهاد دینداران ۲۱
- رسولان خدا :۱
- ظلم: موانع ظلم ۷
- عدالت: اهمیت عدالت ۸; اهمیت عدالت اجتماعى ۱۱; بى عدالتى اقتصادى ۹; نقش عدالت ۱۳; نقش عدالت اقتصادى ۱۲
- کتاب: مراد از کتاب ۲۵
- کتب آسمانى: تداوم کتب آسمانى ۵
- مجاهدان: مقامات مجاهدان ۱۹
- معجزه: نقش معجزه ۳
منابع