الحديد ٢٤
کپی متن آیه |
---|
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَ فَإِنَ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُ الْحَمِيدُ |
ترجمه
الحديد ٢٣ | آیه ٢٤ | الحديد ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِینَ ...»: بدل از (کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) است. یا خبر مبتدای محذوف است: هُمُ الَّذِینَ. و یا این که مبتدا است و خبر آن محذوف است: الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ، فَإِنَّهُمْ یَسْتَحِقُّونَ الْعَذَابَ. «یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ»: (نگا: نساء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۲۴ سوره حديد
- چرا دل های مؤمنان را قساوت گرفته و در برابر «ذكر خدا»، خاشع نمى شود
- پنج خصلت زندگى دنيا: لهو، لعب، زينت، تفاخر و تكاثر
- مَثَلى براى بيان فريبندگى دنيا
- تفاوت معنای آيه: «سَابِقُوا إلى مَغفِرَةٍ مِن رَبّكُم» با آيه: «وَ سَارِعُوا إلى مَغفِرَةٍ...»
- مراد از اين كه عرض بهشت، مانند عرض آسمان و زمين است
- وجوه متعدد در معناى آيه: «مَا أصَابَ مِن مُصِيبَةٍ فِى الأرضِ وَ لا فِى أنفُسِكُم إلّا فِى كِتَابٍ...»
- سفارش به زهد و عدم وابستگی به دنیا
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «24»
آنان كه بخل مىورزند و مردم را به بخل ورزيدن فرمان مىدهند و هر كس (از انفاق و قرض) روىگرداند، پس بىشك خداوند خود بىنياز و ستوده است.
نکته ها
ريشه بخل، حفظ برترى و فخر فروشى است، زيرا اگر نعمتها در دست ديگران نيز باشد، وسيله فخر فروشى از دست مىرود.
امام على عليه السلام در خطبه 183 نهجالبلاغه مىفرمايد: «فالله الله معشر العباد و انتم سالمون فى الصحة قبل السقم و فى الفسحة قبل الضيق فاسعوا فى فكاك رقابكم من قبل ان تغلق رهائنها أسهروا عيونكم و أضمروا بطونكم و استعملوا اقدامكم و انفقوا اموالكم و خذوا من اجسادكم فجودوا بها على انفسكم و لا تبخلوا بها عنها فقد قال الله سبحانه: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» و قال تعالى: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» فلم يستنصركم من ذل و لم يستقرضكم من قل استنصركم و له جنود السماوات و الارض و هو العزيز الحكيم و استقرضكم و له خزائن السماوات و الارض و هو الغنى الحميد و انما اراد ان يبلوكم ايكم احسن عملا فبادروا باعما لكم تكونوا مع جيران الله فى داره»
خدا را خدا را در نظر بگيريد، اى گروه بندگان! در اين حال كه در نعمت تندرستى غوطهوريد، پيش از آنكه بيمارى به سراغتان آيد، و در اين حال كه در گشايش و آسايش به سر مىبريد پيش از آنكه تنگناهاى زندگى شما را در خود فرو برد. پس بكوشيد در آزادسازى گردنهايتان پيش از آنكه با زنجيرهاى گرو بسته شويد.
شبزندهدارى كنيد و شكمهايتان را خالى نگهداريد. در راه خيرات گامهايى برداريد و اموالتان را به مستمندان انفاق كنيد. از بدن مادّى بگيريد و براى پيشبرد نفوستان بهرهها برداريد و به خاطر علاقه به بدن، از رشد نفوس خود بخل نورزيد. خداوند سبحان فرموده است: اگر خدا را يارى كنيد، خدا هم شما را يارى مىكند و شما را ثابت قدم مىدارد و فرمود:
جلد 9 - صفحه 484
كيست كه خداوند را قرض نيكو دهد تا خداوند چندين برابر براى او بيافزايد و براى اوست پاداشى بزرگ. خداوند، از روى ذلّت و خوارى، از شما يارى نخواسته و يا براى جبران كمبود خود، از شما قرض نخواسته است. از شما يارى خواسته در حالى كه سپاهيان آسمانها و زمين به فرمان او هستند و او عزيز و حكيم است. از شما وام خواسته در حالى كه خزائن آسمانها و زمين از آنِ اوست و او تنها بىنياز و شايسته حمد و ستايش است.
و جز اين نيست كه خداوند اراده كرده است شما را بيازمايد تا آن كس كه عملش نيكوتر است، بروز نمايد. پس با اعمال نيكوى خود بر ديگران پيشدستى كنيد، باشد كه در بارگاه خداوندى با همسايگان ويژه خداوند دمساز باشيد.
سيماى بخل در روايات
حضرت على عليه السلام از فرزندش امام حسن عليه السلام پرسيد: شُحّ چيست؟ پاسخ فرمود: «ان ترى ما فى يدك شرفا و ما انفقت تلفا» «1» آنچه را در دست دارى مايه شرافت خود بدانى و آنچه را انفاق مىكنى، تلف شده بپندارى.
«البخل بالموجود سوء الظن بالمعبود» «2» بخل، نشانه بدگمانى به خداست.
امام صادق عليه السلام، يك شب در حال طواف، چنين دعا مىكرد: «اللهم قنى شح نفسى» «3» خدايا! مرا از بخل حفظ فرما.
بخل فقط در مال نيست، بلكه در احترام به مردم نيز برخى بخل مىورزند. «البخيل من بخل بالسلام» «4»، آنكه در سلام بخل ورزد، بخيل است.
«البخل باخراج ما افترض الله من الاموال اقبح البخل» «5» بدترين بخل، بخل در پرداخت واجبات مالى چون خمس و زكات است.
«البخيل حقا من ذكرت عنده فلم يصل على» «6» پيامبر فرمود: بخيل حقيقى، كسى است كه نام من نزد او برده شود، ولى او بر من درود و صلوات نفرستد.
«1». بحار، ج 73، ص 305.
«2». غررالحكم.
«3». بحار، ج 70، ص 301.
«4». بحار، ج 70، ص 305.
«5». غررالحكم.
«6». بحار، ج 73، ص 306.
جلد 9 - صفحه 485
«لا تدخلن فى مشورتك بخيلا» «1» افراد بخيل را طرف مشورت خود قرار ندهيد.
«النظر الى البخيل يقسى القلب» «2» نگاه به بخيل، انسان را سنگدل مىكند.
پیام ها
1- بخل كردن و سفارش نمودن به بخل، از نشانههاى افراد متكبّر و فخرفروش است. «مختال فخور الذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل»
2- بخيل، محبوب خدا نيست. «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ»
3- گناه آنجا خطرناك مىشود كه سيره انسان شود. يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ ... بِالْبُخْلِ
4- چون بخيل مىداند كه اگر ديگران بخشش كنند، بخل او هويدا و سبب رسوايى او مىشود، به ديگران دستور بخل مىدهد. «يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ»
5- بخل، اعراض و رويگردانى از فرمان خداست. «وَ مَنْ يَتَوَلَّ»
6- غنىّ بودن كافى نيست، حميد و محبوب بودن نزد مردم نيز لازم است كه اين امر با انفاق و وام حاصل مىشود. (معمولًا افراد بخيل، غنىّ هستند ولى به خاطر بخل، مورد ستايش مردم نيستند. لذا اين آيه درباره خداوند مىفرمايد:) «فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «24»
بعد از آن مختال فخور را بيان فرمايد:
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ: كسانى كه با وجود دنيادارى و مال و منال، بخل مىورزند در راه خدا به انفاق، وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ: و با وجود بخل خود، امر مىكنند مردمان را به بخل نمودن، وَ مَنْ يَتَوَلَ: و هر كه اعراض كند از اوامر و نواهى الهى، فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ: پس بدرستى كه خداى تعالى اوست بىنياز از انفاق و فرمانبردارى و عبادت بندگان، ستوده در ذات و صفات كه تولى و اعراض مردمان به ساحت كبريائى ضررى وارد نسازد.
تنبيه: آيه شريفه اشعار است به آنكه اوامر و نواهى الهى از روى حكمت و مصلحت است و از جمله آن امر به انفاق و نهى از بخل است كه مصلحت منفق و منفق عليه و تدبير انتظام عالم است.
در تبيان- نزد بعضى مراد از اين آيه يهودند كه بخل نمودند نسبت به آنچه مىدانستند از علم به صفات و احوال حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كتمان نمودند و ديگران را نيز به كتمان امر كردند و اعراض نمودند از ايمان به آن حضرت.
جلد 13 - صفحه 45
(آية 25)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «21» ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «22» لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «23» الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «24» لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «25»
ترجمه
57/ 25- 21
پيشى بگيريد بر يكديگر بسوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمين است آماده شده براى آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيمبرانش اينست فضل خدا عطا ميكند آنرا بهر كه بخواهد و خداوند صاحب تفضّل بزرگ است
نمىرسد هيچ مصيبتى در زمين و نه در نفوس شما مگر آنكه در كتابى است پيش از آنكه بيافرينيم آنها را همانا اين بر خدا آسان است
تا غمگين نشويد بر آنچه فوت شد از شما و شاد نشويد بآنچه داد شما را و خدا دوست ندارد هيچ متكبّر فخر كننده را
آنانكه بخل ميكنند و امر ميكنند مردم را به بخل و هر كه رو گردان شود پس همانا خدا او است بىنياز ستوده
بتحقيق فرستاديم پيغمبران خود را با دلائل روشن و فرستاديم با ايشان كتاب و ميزان را تا قيام نمايند مردم بعدل و نازل نموديم آهن را كه در آن عذابى سخت است و منفعتها براى مردم و تا معلوم كند خدا كسى را كه يارى ميكند او و پيغمبرانش را با آنكه غائبند همانا خدا نيرومند توانا است.
تفسير
خداوند متعال بعد از مذمّت از اقبال بدنيا ترغيب فرموده اقبال بآخرت را باين تقريب كه سبقت گيريد بر يكديگر بجانب آمرزش خدا و تحصيل رضاى او چون بنده هر قدر مراقب رفتار خود باشد باز خالى از قصور و تقصير نيست و بشتابيد بسوى بهشتى كه وسعت و فراخى آن مانند وسعت و گنجايش آسمان و زمين است و اينك در باطن اين عالم موجود ميباشد و معدّ و مهيّا و آماده براى اهل
جلد 5 صفحه 150
ايمان بخدا و پيمبران و اوصياء ايشان است يا بهشتى كه پهناى آن مانند پهناى آسمان و زمين است وقتى آن دو مبسوط شوند و در ازاى آنرا جز خدا كسى نداند و فعلا مهيّا و آماده شده براى اهل ايمان در آسمان هفتم و بعدا فانى و دو مرتبه موجود ميشود بخواست خداوند چنانچه مفسّرين فرمودهاند و در هر حال بهشت جاويد با اين عرض و طول در مقابل اعمال ناچيز بندگان نيست بلكه بتفضّل و عنايت الهى است و آنان بآن اعمال هم بلطف او و بيان احكام و توفيق طاعت موفق شدند پس همه بتفضّل الهى است كه بهر كس خواسته فرموده و او صاحب فضل بىنهايت است قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كمترين اهل بهشت از حيث منزل كسى است كه منزلى دارد كه اگر تمام جن و انس بر او وارد شوند وسعت دارد از جهت خوردنى و آشاميدنى چنانچه در سوره حج گذشت و هر مصيبت و بلائى كه مردم بآن مبتلا شوند خواه مالى و زمينى باشد از قبيل خشكى و قحطى و آفت زدگى و خواه جانى و بدنى مانند مرض و عيب و نقص و ماتمزدگى و غيرها در لوح محفوظ و كتاب مرقوم الهى ثبت شده و مقدّر بتقدير او است قبل از آنكه خداوند نفوس بندگانرا ايجاد فرمايد و اين ثبت و تقدير با زيادى آن براى خدا آسان است و نتيجه آن آنست كه بندگان وقتى بدانند هر چه هست از نعمت و نقمت و بلا و محنت و مرض و عافيت بتقدير الهى است محزون نميشوند بآنچه از دستشان رفته و خوشحال نميشوند بآنچه بدستشان رسيده يا خدا بآنها داده چون أتاكم بقصر بمعناى اتيان نه اعطاء نيز قرائت شده و آن مناسبتر است براى معادل شدن با فاتكم كه در جمله سابقه ذكر شده است و بر حسب روايات ائمه اطهار اين خلق كه عدم حزن از بلا و عدم سر و راز عطا باشد از لوازم زهد در دنيا است كه عقلا و شرعا ممدوح است و عكس آن كه جزع در مصائب و سرور مفرط از مواهب و مناصب و مال و جاه دنيوى است بسيار مذموم است و لازمه آن تكبر و افتخار نمودن بر غير است باين عناوين و خداوند هيچ متكبّر و مفاخرى را دوست ندارد و از لوازم محبّت مفرط بمال و جاه دنيوى بخل نمودن از انفاق آن دو است در راه خدا و امر نمودن مردم را قولا و عملا ببخل و آن از بدترين رذائل اخلاقى است كه شخص بسبب آن از رحمت خدا دور
جلد 5 صفحه 151
و منفور خلق حتّى اهل و عيال ميشود و كسى كه باين دستورات پشت كند و عمل ننمايد بخودش ستم نموده خدا بىنياز از اعمال بندگان و اخلاق آنها است چون غنىّ بالذّات و حميد و محمود و ستوده و پسنديده در تمام صفات و افعال است و بنابر اين قول خداوند الّذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل محتمل است بدل از كلّ مختال فخور باشد و محتمل است مبتدا باشد كه خبر آن حذف شده براى دلالت كلام بعد بر آن و خداوند براى لطفيكه به بندگان دارد پيغمبران را با معجزات ظاهره فرستاده و نازل فرموده با ايشان كتاب سماوى و قانون عدل الهى را كه مستفاد از كتاب است بوسيله امام چنانچه قمى ره نقل فرموده كه ميزان امام است و بعضى گفتهاند خداوند از آسمان ترازو براى انبيا فرستاده كه بآن وزن شود اشياء و در جوامع آنرا نسبت بحضرت نوح نقل نموده كه جبرئيل براى او ترازو آورد و گفت قومت را امر نما بآن وزن نمايند و نيز خداوند نازل فرموده فيض وجود را از عالم بالا بمراتب ادنى كه از آن جمله آهن است كه آلات حرب از آن ساخته ميشود و منافع وجود آن در دنيا بسيار است و كمتر صنعتى است كه آهن در آن بكار نرود در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه خداوند عز و جل نازل نموده است چهار بركت را از آسمان بزمين و آن آهن است و آتش و آب و نمك و ظاهرا مراد از آسمان جهت اعلى است و در بعضى از روايات ذكر شده كه ذو الفقار امير المؤمنين آهنى است كه خداوند آنرا از آسمان نازل فرمود براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و او آنرا بآن حضرت داد كه با دشمنان خدا جنگ كند و در هر حال نزول و ايجاد آهن براى آن بود كه مردم از آن منتفع شوند و براى آنكه مجاهدين در راه خدا و نصرت انبياء عليهم السّلام از غير آنها ممتاز گردند در خارج و باين صفت مشهود حضرت احديّت شوند و معلوم گردد كه چه كس مؤمن بغيب است كه خداى ناديده و پيغمبران را در حال حضور و غيابشان يكسان نصرت مينمايد و آلات آهنين را در قتل اعداء آنان بكار ميبرد و پوشيده نماند كه خدا توانا و نيرومند و قوى و غالب و قاهر است و احتياج بنصرت بندگان ندارد و براى آنكه مردم بكمال لايق خودشان برسند و بعزت دنيا و ثواب آخرت نائل شوند آنانرا دعوت بايمان و جهاد با كفار
جلد 5 صفحه 152
ميفرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يَبخَلُونَ وَ يَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ «24»
كساني که بخل ميكنند و مردم را هم امر به بخل ميكنند و كسي که اعراض ميكند پس بدرستي که خداوند متعال بينياز است و سزاوار حمد است.
الَّذِينَ يَبخَلُونَ بخل از صفات بسيار خبيثه است در حديث است
(البخل شجرة في النّار اغصانها متدليّة فمن تمسّك بغصن منها تجرّه الي النار و السخاء شجرة في الجنّة اغصانها متدلية فمن تمسّك بغصن منها تجره الي الجنّة)
و نيز دارد در حديث
(البخيل بعيد عن اللّه و بعيد عن النّاس و بعيد عن الجنّة و السخي قريب الي اللّه و قريب الي النّاس و قريب الي الجنّة)
و نيز ميفرمايد:
(الجنة دار الاسخياء)
و غير ذلک از اخبار و بدتر از بخل اينكه.
وَ يَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ ديگران را هم امر به بخل ميكنند چنانچه ميفرمايد: هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلي مَن عِندَ رَسُولِ اللّهِ حَتّي يَنفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ لكِنَّ المُنافِقِينَ لا يَفقَهُونَ منافقين آيه 7 و بدتر از اينکه شح است که نميتواند ببيند که كسي به كسي بذل ميكند و از براي بخل درجاتيست.
درجه اوّل: بخل در واجبات مثل زكاة، خمس حقوق واجب النّفقة، بخل از
جلد 16 - صفحه 439
صرف مال در حجّ واجب در جهاد و حفظ حوزه اسلام و انفاق به مضطرّين و دفع شرّ ظالمين از مظلومين و امثال اينها.
درجه دوم: بخل در انفاقات از دستگيري فقراء و صدقات مندوبه و اعانه به بيچارگان و صله ارحام و بناء مساجد و مدارس و بخل از صرف در تشرّف به مشاهد مشرّفه و اقامه عزاء ابي عبد اللّه (ع) و اعانت به اهل علم و نشر كتب دينيّه و امثال اينها.
درجه سوّم: امساك از توسعه بر عيال و حفظ آبروي خود و بستگان و اشباه اينها از امور ممدوحه، چنانچه سخاوت هم درجات دارد حتي بذل جان در راه دين.
وَ مَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ هر چه اعراض كند و بخل ورزد از كيسه خودش رفته و از مثوبات بذل محروم شده و به عقوبات امساك و بخل گرفتار شده خردلي بدستگاه الهي ضرري وارد نميشود خداوند غني است و از براي غني دو معني دارد يكي بمعني بينيازي و عدم احتياج که يكي از صفات سلبيّه شمردند.
نه مركّب بود و جسم نه جوهر نه عرضبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- این آیه توضیح و تفسیری است بر آنچه در آیه قبل آمده و در حقیقت «مختال فخور» (متکبر فخر فروش) را معرفی میکند، میفرماید:
«همانها که بخل میورزند و مردم را به بخل دعوت میکنند» (الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ).
آری! لازمه دلبستگی شدید به مواهب دنیا تکبر و غرور است، و لازمه تکبر و غرور بخل کردن، و دعوت دیگران به بخل است، اما بخل کردن به این دلیل که سرمایه کبر و غرور خود را این اموال میداند، و هرگز نمیخواهد آن را از دست دهد، و اما دعوت دیگران به بخل برای این است که اگر دیگران سخاوتمند باشند او رسوا میشود و دیگر این که، چون بخل را دوست دارد مبلغ چیزی است که به آن عشق میورزد! و برای این که تصور نشود اصرار و تأکید خداوند در مسأله انفاق و ترک بخل و یا حتی تعبیر به وام گرفتن خداوند از بندگان در آیات گذشته- که همه برای تشویق آنها به انفاق است- از نیاز ذات پاک او سر چشمه میگیرد، در پایان آیه میافزاید:
«و هر کس (از این فرمان) روی گردان شود (به خود زیان میرساند نه به خدا) چرا که خداوند بینیاز و شایسته ستایش است» (وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).
همه به او نیازمندند و او از همگان بینیاز است، چرا که خزائن و منابع اصلی همه چیز نزد اوست، و از آنجا که جامع همه صفات کمال است شایسته هر حمد
ج5، ص109
و ستایش نیز میباشد.
نکات آیه
۱ - خداوند، انسان هاى بخیل و نیز کسانى که مردم را به بخلورزى فرمان مى دهند، دوست ندارد. (و اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور . الذین یبخلون) «الذین یبخلون...» بدل براى «کل مختال» و مرتبط با فعل «لایحبّ» است. تقدیر آن چنین مى شود: «واللّه لایحبّ الذین یبخلون...».
۲ - بخلورزى و توصیه دیگران به آن، زاییده کبر و خودپسندى است. (کلّ مختال فخور . الذین یبخلون و یأمرون الناس بالبخل) تقدیم «کلّ مختال» بر «الذین یبخلون...»، مى تواند بیانگر این حقیقت باشد که عجب و خودپسندى، ریشه بخل است و انسان هاى بخیل، در ابتدا گرفتار عجب مى شوند. سپس آن صفت ناپسند، باعث مى شود که آنان از دستگیرى دیگران و انفاق براى آنان، امساک ورزند.
۳ - انسان هاى خودپسند فخرفروش، نه تنها خود بخیل اند; بلکه دیگران را نیز به بخلورزى فرمان مى دهند. (کلّ مختال فخور . الذین یبخلون و یأمرون الناس بالبخل)
۴ - بخلورزى و توصیه مردم به آن، امرى بس ناپسند و نکوهیده (و اللّه لایحبّ ... الذین یبخلون و یأمرون الناس بالبخل)
۵ - توصیه خداوند به انسان ها، مبنى بر انفاق کردن و پرهیز از بخل (الذین یبخلون و یأمرون الناس بالبخل) نکوهش صفت بخل از سوى خداوند، در واقع توصیه به این است که همگان، باید خود را به صفت انفاق گرى و دستگیرى از نیازمندان آراسته سازند.
۶ - فرمان خداوند به انفاق، بدان معنا نیست که او به انفاق آنان نیازمند است. (و من یتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحمید)
۷ - ثمره و منفعت انفاق به خود انفاقگران برمى گردد. (و من یتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحمید)
۸ - کسانى که از انفاق کردن روى برمى گردانند، به خود ضرر وارد مى کنند; نه به خداوند. (و من یتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحمید)
۹ - خداوند، «غنى» (بى نیاز) و «حمید» (ستوده) است. (فإنّ اللّه هو الغنىّ الحمید)
موضوعات مرتبط
- اخلاق: رذایل اخلاقى ۴
- اسماء و صفات: حمید ۹; غنى ۹
- انفاق: آثار اجتناب از انفاق ۸; توصیه به انفاق ۵; فلسفه توصیه به انفاق ۶; منافع انفاق ۷
- انفاقگران: پاداش انفاقگران ۷
- بخل: آمران به بخل ۳; اجتناب از بخل ۵; سرزنش بخل ۴; سرزنش دعوت به بخل ۴; مبغوضیت آمران به بخل ۱; منشأ بخل ۲; منشأ دعوت به بخل ۲
- بخیلان :۳ مبغوضیت بخیلان ۱ ۳
- تکبر: آثار تکبر ۲
- خدا: بى نیازى خدا ۶; توصیه هاى خدا ۵
- خود: بازگشت آثار عمل به خود ۷; زیان به خود ۸
- عمل: عمل ناپسند ۴
- فخرفروشان: بخل فخرفروشان ۳
- مبغوضان خدا :۱
- متکبران: بخل متکبران ۳
منابع