الأنفال ٣٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۵۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ إِذْ يَمْکُرُ بِکَ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا لِيُثْبِتُوکَ‌ أَوْ يَقْتُلُوکَ‌ أَوْ يُخْرِجُوکَ‌ وَ يَمْکُرُونَ‌ وَ يَمْکُرُ اللَّهُ‌ وَ اللَّهُ‌ خَيْرُ الْمَاکِرِينَ‌

ترجمه

(به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه می‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکّه) خارج سازند؛ آنها چاره می‌اندیشیدند (و نقشه می‌کشیدند)، و خداوند هم تدبیر می‌کرد؛ و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است!

و [يادآور] وقتى را كه كافران در حق تو نيرنگ مى‌كردند تا تو را در بند كشند يا بكشند يا بيرونت كنند، و آنها نيرنگ مى‌كردند و خدا هم نيرنگ مى‌كرد و خداوند از همه نيرنگ كنندگان ماهرتر است
و [ياد كن‌] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‌كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه‌] اخراج كنند، و نيرنگ مى‌زدند، و خدا تدبير مى‌كرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است.
و (به یاد آر) وقتی که کافران با تو مکر می‌کردند تا تو را به بند کشند یا به قتل رسانند یا از شهر بیرون کنند، و آنها (با تو) مکر می‌کنند خدا هم (با آنها) مکر می‌کند و خدا بهتر از هر کس مکر تواند کرد.
و [یاد کن] هنگامی را که کفرپیشگان درباره تو نیرنگ می زدند تا تو را به زندان دراندازند، یا به قتل برسانند یا [از وطن] بیرونت کنند، و [در آینده هم، همواره بر ضد تو] نیرنگ می زنند و خدا هم جزای نیرنگشان را می دهد و خدا بهترین جزا دهنده نیرنگ زنندگان است.
و آن هنگام را به يادآور كه كافران درباره تو مكرى كردند تا در بندت افكنند يا بكشندت يا از شهر بيرون سازند. آنان مكر كردند و خدا نيز مكر كرد و خدا بهترين مكركنندگان است.
و یاد کن که کافران در حق تو بدسگالی می‌کردند تا تو را در بند کشند یا بکشند یا آواره کنند، و آنان مکر می‌ورزیدند و خداوند هم مکر می‌ورزید و خداوند بهترین مکرانگیزان است‌
و [ياد كن‌] آنگاه كه كسانى كه كافر شدند بدانديشى مى‌كردند- در دار الندوة- كه تو را به بند كشند يا بكشند يا بيرون كنند، آنها بدانديشى مى‌كردند و خدا چاره نهان مى‌كرد- مكرشان را بديشان برمى‌گرداند- و خدا بهترين چاره‌كنندگان است.
(ای پیغمبر! به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران درباره‌ی تو نقشه می‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا بکشند و یا این که (از شهر مکّه) بیرون کنند. آنان چاره می‌اندیشیدند و نقشه می‌کشیدند (که چگونه به تو شرّ و بلا برسانند) و خدا (هم برای نجات تو از شرّ و بلای ایشان) تدبیر و چاره‌سازی می‌کرد، و خداوند بهترین چاره‌ساز است.
و چون کافران درباره‌ی تو نیرنگ می‌کنند تا تو را در بند کِشند یا بکُشند یا (از مکه) اخراج کنند و نیرنگ می‌زنند و خدا (نیز به آنان) نیرنگ می‌زند و خدا بهترین نیرنگ‌زنندگان است.
و هنگامی که می‌اندیشیدند برای تو آنان که کفر ورزیدند که بازدارندت یا بکشندت یا برون‌کنندت و مکر کردند و مکر کرد خدا و خدا است بهترین مکرآوران‌

When the disbelievers plotted against you, to imprison you, or kill you, or expel you. They planned, and Allah planned, but Allah is the Best of planners.
ترتیل:
ترجمه:
الأنفال ٢٩ آیه ٣٠ الأنفال ٣١
سوره : سوره الأنفال
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لِیُثْبِتُوکَ»: تا تو را برجای بدارند و زندانی کنند. «یُخْرِجُوکَ»: تو را اخراج کنند (نگا: توبه / ). «یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ»: (نگا: آل‌عمران / ، اعراف / و ؛ واژه (مکر) به معنی تدبیر و چاره‌اندیشی و طرح نقشه است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسی» سبب نزول آیه چنین نبوده است. مشرکین در دارالندوة اجتماع کردند و درباره این که چگونه رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بین ببرند به مشورت پرداختند. عمرو بن هشام گفت: او را در قید و بند نمائیم و به بلاى سخت گرفتار سازیم.

ابوالبخترى گفت: او را از مکه بیرون کنیم تا هر کس بتواند به آزار رسانیدن او دسترسى داشته باشد. ابوجهل گفت: او را بکشیم و درباره کشتن او از هر طایفه اى چند نفر با شمشیرهاى خود در کشتن او شریک گردیم و بعد با دادن دیه به بهاى ریختن خون او بنى‌هاشم را راضى کنیم.

شیطان این رأى را پسندید و آرا قبلى را خطا دانست. خداوند به توسط وحى به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد و امر کرد که از مکه بیرون رود سپس پیامبر به طرف غار بیرون رفت و آیه «وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْماکرِینَ» نازل گردید.

چنان که ابن عباس و مجاهد و قتادة روایت کرده اند و بعد به على بن ابى‌طالب علیه‌السلام دستور فرمود: که به جاى او بخوابد وقتى که هنگام صبح حمله کردند و به خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ریختند بجاى پیامبر على را یافتند و به او گفتند: صاحب و رفیق تو کجا رفته است؟ على اظهار بى‌اطلاعى نمود.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ «30»

و (به ياد آور) زمانى كه كافران درباره‌ى تو نقشه مى‌كشيدند تا تو را زندانى كنند، يا تو را بكشند يا (از مكّه) تبعيد كنند. و آنان نقشه مى‌كشيدند و خدا هم (با خنثى كردن توطئه‌هاى آنان) تدبير مى‌كرد و خداوند، بهترين تدبيركنندگان است.

نکته ها

«مكر»، به معناى تدبير، چاره‌انديشى، طرح و نقشه است.

اين آيه اشاره به «ليلة المبيت» و توطئه‌ى كفّار براى قتل رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد كه آن حضرت از طريق جبرئيل آگاه شد و على عليه السلام به جاى او در بستر خوابيد و پيامبر شبانه از خانه خارج شد و به غار ثور رفت و از آنجا به مدينه هجرت كرد.

ضمناً در شب هجرت، چون على عليه السلام حاضر شد جان خود را فداى پيامبر كند، آيه‌ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» «1» در مورد حضرت على عليه السلام نازل شد. «2»

سه طرح و نقشه‌اى كه براى مقابله‌ى كفّار با پيامبر صلى الله عليه و آله در آيه مطرح شده، محصول جلسه‌ى مشركان در «دار النَدوه» بود و بالاخره نقشه‌ى قتل را تصويب كردند كه از هر قبيله يك نفر آماده شود و دسته جمعى حمله كرده، پيامبر را بكشند تا بستگان آن حضرت نتوانند براى خونخواهى، با همه‌ى قبايل درگير شوند.

اين آيه، ممكن است با توجّه به آيه‌ى 27 همين سوره باشد كه فرمود: به خدا و رسول خيانت نكنيد و اگر خيانت كنيد، با تدبير الهى رسوا مى‌شويد.

چه بسا خداوند امور مهمى را با موجود ضعيفى انجام مى‌دهد و يا توطئه‌هاى بسيار بزرگى را با آن خنثى مى‌كند؛ فرزند آدم از كلاغ آموزش مى‌بيند، مرگ سليمان با موريانه كشف مى‌شود، بلقيس با هدهد دعوت مى‌شود، فيل سواران ابرهه، با پرندگان كوچكى به نام‌


«1». بقره، 207.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 3 - صفحه 307

ابابيل و نمرود با پشه نابود مى‌شوند، و توطئه‌ى كفّار مكّه با عنكبوتى خنثى مى‌شود. اينها همه براى نشان دادن نهايت ضعف و ناتوانى بشر در برابر قدرت بى‌پايان الهى است.

پیام ها

1- يادآورى امدادهاى الهى و خطرهايى كه خدا از ما دور كرده، مايه‌ى آرامش و قوّت قلب است. وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ‌ ...

2- زندان و ترور و تبعيد، ابزار دست جبّاران تاريخ براى مقابله با حقّ است.

لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ‌ ...

3- كفر، انسان را تا حدّ پيامبركشى مى‌كشاند. الَّذِينَ كَفَرُوا ... يَقْتُلُوكَ‌

4- در مقابل سخن حقّ، هيچ دليل و منطقى وجود ندارد. كافران به جاى حلّ مسئله و پذيرش حقّ، براى حذف موضوع حقّ و مردان حقّ اقدام مى‌كنند.

الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ ...

5- توطئه‌ى كفّار عليه مسلمانان هميشگى و حمايت خداوند هم از آنها دائمى است. «يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ» (چنين نيست كه هميشه دشمنان به اهداف خود برسند، خداوند با تدبير خود، توطئه‌هاى آنان را خنثى مى‌كند.)

6- هركه با طرفداران حقّ حيله كند، با خداوند طرف است. «يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ»

7- خداوند، حامى كتاب و اولياى خويش است و با تار عنكبوت، اشرف مخلوقات را حفظ مى‌كند و بزرگ‌ترين توطئه‌ها را خنثى كرده، مسير تاريخ را عوض مى‌كند. «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ»

8- هر جا لازم باشد، خداوند اولياى خود را از توطئه‌ها آگاه مى‌كند. نقشه‌اى را كه مى‌خواستند كسى نفهمد، همه‌ى دنيا فهميدند. «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 308

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ (30)

در بيان مكر و حيله كفار قريش و عرض امتنان نعمت بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خلاصى او از دست كفار، آيه شريفه نازل فرمود:

وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و ياد فرما اى پيغمبر مكرم، زمانى را كه مكر و حيله نمودند به تو آن كسانى كه كافر شدند، لِيُثْبِتُوكَ‌: تا حبس كنند تو را بر جائى، يا بند بر دست و پاى تو نهند، و يا تو را مجروح سازند كه در تو حركت نماند، و قوت رفتن نداشته باشى، أَوْ يَقْتُلُوكَ‌: يا بكشند تو را به شمشيرهاى مختلف، أَوْ يُخْرِجُوكَ‌: يا تبعيد و خارج كنند تو را از مكه. وَ يَمْكُرُونَ‌: و مكر و حيله نمايند آنها، وَ يَمْكُرُ اللَّهُ‌: و خداى تعالى جزاى مكر را به ايشان مجازات دهد. يا بدى را رد به خود آنها نمايد، و ايشان را در چاهى كه‌


«1» آيه 207 سوره بقره: در باره شأن نزول اين آيه و مدارك عامّى آن به كتاب احقاق الحق، جلد 3، صفحات 23 تا 45 رجوع فرمائيد.


جلد 4 صفحه 332

براى هلاك ديگران كنده‌اند مى‌افكند، چه ايشان را از مكه خارج، و به بدر، و مسلمانان را به نظر آنها تقليل تا دلير شده، اقدام به محاربه، حمله آوردند، بناگاه مغلوب، و مقتول مسلمانان گشتند. يا اسناد مكر به حضرت سبحان بر سبيل مزاوجه و مقابله باشد. يا چون رد مكر مخفى و به صورت مكر مى‌نمود، لذا آن را مكر ناميدند. وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‌: و خداى تعالى بهترين جزا دهندگان است ماكران را. يا بهترين رسانندگان عذاب و عقوبت است به كافران بر وجه اخفا كه آن ابلغ باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه مكر مى‌كردند با تو آنانكه كافر شدند براى آنكه حبس كنند تو را يا بكشند تو را يا بيرون كنند تو را و مكر مى‌كنند و مكر ميكند خدا و خداوند بهترين مكر كنندگان است.

تفسير

قمى ره فرموده نازل شده است در مكه قبل از هجرت و بعد از ظهور دعوت و ايمان اوس و خزرج (كه جماعت انصار مركّب از آن دو قبيله‌اند) و بيعت آنها با حضرت ختمى مرتبت در خانه عبد المطلب واقع گرديد و نداى شيطان در منى و اطلاع قريش از واقعه موجب تشويش خاطر آنها شد و در دار النّدوه يعنى مجلس‌


جلد 2 صفحه 526

شوراى خودشان جمع شدند براى مشورت و اخذ تصميم در باره پيغمبر (ص) و شيطان بصوت پيرمردى درآمد و خود را معرفى بيكى از اهل نجد كه براى كمك آنها در راى آمده نمود و داخل در مجلس شورا گرديد و چون جلسه رسميّت پيدا كرد أبو جهل اظهار داشت كه اى جماعت قريش ما اهل اللّه و عزيزترين عرب بوديم كه مردم سالى دو مرتبه بجانب ما مى‌آمدند و ما را اكرام مى‌نمودند و ما در حرم خدا بوديم و كسى طمع در ما نمى‌نمود تا آنكه محمد بن عبد اللّه در بين ما نشو و نما كرد و ما او را ملقب بامين نموديم براى امانت و صداقت و صلاح و سكون او و در اكرام او كوتاهى نكرديم تا به اين جا رسيد كه ادّعاء نبوّت و اطلاع از اخبار سماوى نمود و عقلاء ما را نسبت بسفاهت و خدايان ما را دشنام داد و جوانان ما را فاسد كرد و جماعت ما را متفرق ساخت و گمان كرد پدران ما كه از دنيا رفته‌اند در آتشند ديگر بلائى بالاتر از اين نيست كه بسر ما آورد و راى من در باره او آنستكه كسيرا از خودمان محرمانه مأمور بكشتن او نمائيم و اگر بنى هاشم مطلع شدند كه از ناحيه ما بوده ده برابر ديه دهيم شيطان گفت اين راى صواب نيست چون بنى هاشم نمى‌توانند قاتل او را زنده به بينند ناچار قصاص ميكنند و ميان شما و آنها نزاع ميشود و از دو طرف خون‌ريزى خواهد شد ديگرى برخواست و اظهار داشت كه بهتر آنستكه او را بگيريم و در خانه حبس نمائيم تا بميرد چنانچه با زهير و نابغه و امرء القيس اين سلوك شد شيطان گفت اين راى هم بيرون از صواب است براى آنكه بنى هاشم باين امر راضى نمى‌شوند و در يكى از مواقع اجتماع عرب در مكه از آنها كمك مى‌جويند و او را از حبس بيرون مى‌آورند ديگرى برخواست گفت صلاح در آنستكه او را از بلاد خودمان بيرون كنيم و فارغ البال بعبادت بتان خودمان مشغول شويم شيطان گفت اين از همه آراء ضررش بيشتر است براى آنكه او مردى است وجيه و جميل و فصيح و بليغ اگر از ميان شما خارج شود اعراب باديه‌نشين را مجذوب و مسخّر خود مينمايد و با لشگر زيادى بجنگ شما خواهد آمد و شما را مستاصل خواهد نمود حضرات گفتند پس چاره چيست گفت از هر قبيله از قبائل قريش يكنفر انتخاب شود و بايد از بنى هاشم هم يكنفر باشد هر يك با اسلحه ناگهان بر او حمله كنند و او را بكشند تا خونش در تمام قبائل قريش متفرّق شود و بنى هاشم نتوانند مطالبه خون او را از قبيله خاصّه بنمايند خودشان هم شركت داشته باشند ناچار شوند ديه بگيرند و


جلد 2 صفحه 527

همه اين راى را پسنديدند و گفتند ما حاضريم ده برابر ديه بدهيم و از بنى هاشم أبو لهب عموى پيغمبر (ص) حاضر شد با آنها شركت نمايد و جبرئيل نازل شد و آنحضرت را از تصميم آنها آگاه كرد و اين آيه را آورد و قريش اجتماع نمودند كه شبانه وارد در خانه حضرت رسول شوند و ابو لهب بملاحظه وجود زن و بچه در خانه مانع شد و مقرر گرديد صبح وارد شوند و مقصد خودشان را انجام دهند لذا شب را در اطراف خانه حضرت بيتوته نمودند و مراقب بودند كه كسى خارج نشود و پيغمبر (ص) امر فرمود فراشش را گستردند و بامير المومنين عليه السلام اظهار داشت كه حاضرى جانت را فداى جان من كنى عرض كرد بلى يا رسول اللّه فرمود در جاى من بخواب و برد مرا بر وى خود بكش و آنحضرت اطاعت فرمود و جبرئيل نازل شد و دست پيغمبر را گرفت و از خانه بيرون آورد و از ميان قريش عبور داد و او تلاوت فرمود اين آيه را و جعلنا من بين ايديهم سدّا و من خلفهم سدّا فاغشيناهم فهم لا يبصرون و آنها آنحضرت را نديدند و أبو بكر هم در بين راه ملحق شد تا وارد غار ثور شدند و چون صبح شد قريش حمله نمودند بخانه و قاصد فراش پيغمبر (ص) شدند ناگهان امير المؤمنين بيرون آمد و فرمود چكار داريد گفتند محمّد كجا است فرمود مگر من نگهبان او بودم شما كه مى‌خواستيد او را از بلدتان خارج نمائيد او هم خارج شد ناچار قريش متفرّق شدند و در مقام تجسّس برآمدند و در ميان آنها مردى بود كه ابو كرز نام داشت و قدم شناس بود از در حجره پيغمبر (ص) جاى قدم آنحضرت را شناخت و گفت اين مثل همان قدمى است كه در مقام ابراهيم است و بعد از آن جاى قدم أبو بكر را هم شناخت و با قدم پدرش ابو قحافه تطبيق كرد تا دم غار رسيد و گفت از اينجا تجاوز ننمودند و خداوند عنكبوت را مأمور فرمود كه تنيد بر در غار و ملكى را فرستاد كه آنها را از دخول در غار منصرف نمود و در اطراف و جوانب ديگر مشغول بتجسّس شدند و پيغمبر (ص) را مأذون در هجرت فرمود و عيّاشى ره از يكى از صادقين عليهما السلام اجتماع قريش را در دار النّدوه و طرح آراء سه‌گانه از اخراج و حبس و قتل را نقل نموده و آنكه حضرت فرمود باتفاق آراء رأى شيطان تصويب شد كه قتل اجتماعى بود و اين آيه را تلاوت فرمود و بنابر اين مراد از مكر آنها يا تدبير است و مراد از مكر الهى تقدير كه فوق تدبير آنها بود يا مكر آنها حيله و خدعه است و مكر الهى عبارت از ردّ مكر آنها و مجازاتشان است بنحويكه مترقّب آن نبودند و در صدر آيه كلمه اذكر مقدر است و براى تذكّر


جلد 2 صفحه 528

پيغمبر (ص) و مسلمانان بنعمت خلاصى از شرّ كفّار و شكرگزارى ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ يَمكُرُ بِك‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا لِيُثبِتُوك‌َ أَو يَقتُلُوك‌َ أَو يُخرِجُوك‌َ وَ يَمكُرُون‌َ وَ يَمكُرُ اللّه‌ُ وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ (30)

و ياد كن‌ اي‌ ‌رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ زماني‌ ‌را‌ ‌که‌ مكر كردند ‌در‌ مورد ‌شما‌ كساني‌ ‌که‌ كافر بودند ‌به‌ اينكه‌ تو ‌را‌ نگاه‌ دارند و حبس‌ كنند ‌ يا ‌ آنكه‌ بكشند ‌ يا ‌ آنكه‌ اخراج‌ بلد كنند و مكر مي‌كردند و خداوند ‌هم‌ مكر ميفرمود و ‌او‌ بهترين‌ مكر كنندگان‌ ‌است‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ راجع‌ بقضيه‌ دار الندبه‌ ‌است‌ و ‌ما ‌در‌ جلد دوم‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ شريفه‌ وَ مِن‌َ النّاس‌ِ مَن‌ يَشرِي‌ نَفسَه‌ُ ابتِغاءَ مَرضات‌ِ اللّه‌ِ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 207 ‌که‌ راجع‌ بليلة المبيت‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ جاي‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و هجرت‌ حضرت‌ بطرف‌ مدينه‌ ‌بود‌ اشاره‌ كرديم‌ و گفتيم‌ بيست‌ حديث‌ ‌در‌ غاية المرام‌ نقل‌ كرده‌ ‌که‌ نه‌ حديث‌ ‌از‌ طرق‌ عامه‌ و يازده‌ حديث‌ ‌از‌ طرق‌ خاصه‌ ‌است‌ مراجعه‌ كنيد صفحه‌ 386 و شرح‌ ‌آن‌ انشاء اللّه‌ بيايد ‌در‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 40 إِذ أَخرَجَه‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا ثانِي‌َ اثنَين‌ِ الاية و خلاصه‌ كلام‌ اينكه‌ كفار قريش‌ دار الندبه‌ تشكيل‌ دادند ‌در‌ مورد حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مشورت‌ كنند بعضي‌ گفتند يك‌ نفر داوطلب‌ شود ‌او‌ ‌را‌ بقتل‌ رساند و ‌ما ديه‌ ‌آن‌ ‌را‌ ببني‌ هاشم‌ ميدهيم‌، بعضي‌ گفتند ‌او‌ ‌را‌ ميگيريم‌ و حبس‌ مي‌كنيم‌، بعضي‌ گفتند ‌او‌ ‌را‌ اخراج‌ بلد ميكنيم‌، شيطان‌ بصورت‌ پير مرد نجدي‌ وارد شد و تمام‌ ‌اينکه‌ آراء ‌را‌ ردّ كرد ‌به‌ اينكه‌ ‌اگر‌ بكشيد بني‌ هاشم‌ ‌تا‌ قاتل‌ ‌را‌ بقتل‌ نرسانند دست‌ برنميدارند و بديه‌ راضي‌ نميشوند، و ‌اگر‌ حبس‌ كنيد بني‌ هاشم‌ بهر وسيله‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ حبس‌ بيرون‌ ميآورند، و ‌اگر‌ اخراج‌ بلد كنيد بهر جا رود دور ‌او‌ ‌را‌ ميگيرند و برميگردد و ‌با‌ ‌شما‌ طرف‌ ميشوند و ‌خود‌ شيطان‌ رأي‌ داد ‌که‌ ‌از‌ ‌هر‌ قبيله‌ يك‌ نفر انتخاب‌ شود ‌حتي‌ ‌از‌ قبيله‌ بني‌ هاشم‌ ابي‌ لهب‌ و يك‌ مرتبه‌ بريزيد دور بسترش‌ و ‌او‌ ‌را‌ بكشيد بني‌ هاشم‌ ‌با‌ تمام‌ قبائل‌ نميتوانند طرف‌ شوند راضي‌ بديه‌ ميشوند ‌در‌ قبائل‌

جلد 8 - صفحه 109

قسمت‌ كنيد و ‌اينکه‌ رأي‌ پسنديده‌ شد و شب‌ اول‌ ربيع‌ دور خانه‌ حضرت‌ ‌را‌ گرفتند و ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ جاي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ خوابيد و حضرت‌ هجرت‌ فرمود ‌اينکه‌ خلاصه‌ مطلب‌ وَ إِذ يَمكُرُ بِك‌َ متعلق‌ بفعل‌ محذوف‌ ‌است‌ مثل‌ اذكر و مكر حيله‌ئيست‌ ‌که‌ طرف‌ متوجه‌ نباشد و غافل‌گير شود و ‌در‌ ضرر و خسارت‌ افتد الَّذِين‌َ كَفَرُوا كفار و مشركين‌ قريش‌ ليثبتوك‌ ‌يعني‌ حبس‌ كنند و نگذارند كسي‌ خدمتش‌ مشرف‌ شود و ‌اينکه‌ رأي‌ عروة ‌بن‌ هشام‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌ نَتَرَبَّص‌ُ بِه‌ِ رَيب‌َ المَنُون‌ِ أَو يَقتُلُوك‌َ و ‌اينکه‌ رأي‌ ابو جهل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌ يك‌ نفر روانه‌ كنيم‌ ‌او‌ ‌را‌ بكشد سپس‌ ديه‌ ‌آن‌ ‌را‌ تماما ميدهيم‌ أَو يُخرِجُوك‌َ و ‌اينکه‌ رأي‌ ابو البختريست‌ ‌که‌ ‌گفت‌ (اخرجوه‌ عنكم‌ تستريحوا ‌من‌ اذاه‌) وَ يَمكُرُون‌َ مكر شيطان‌ بعنوان‌ شيخ‌ نجدي‌ ‌پس‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ ‌آن‌ آراء ‌را‌ ردّ كرد و رأي‌ ‌خود‌ ‌را‌ اظهار كرد و مورد قبول‌ واقع‌ شد شبانه‌ دور خانه‌ حضرت‌ ‌را‌ احاطه‌ كردند ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ سفيده‌ صبح‌ دور بستر ‌او‌ بريزند و حضرت‌ ‌را‌ قطعه‌ قطعه‌ كنند وَ يَمكُرُ اللّه‌ُ مكر الهي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ بستر بخوابد و خواب‌ ‌هم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مسلط شود و حضرت‌ ‌از‌ ميانه‌ ‌آنها‌ بيرون‌ رود و بفرمايد

(شاهت‌ الوجوه‌)

و ‌در‌ غار ثور رود و عنكبوت‌ درب‌ غار ‌را‌ بتند و كبوتر فوري‌ جوجه‌ بگذارد و ‌بر‌ جوجه‌ ‌خود‌ بخوابد و ‌آنها‌ ‌با‌ ‌آن‌ مكر و حيله‌ ‌که‌ جاي‌ پاي‌ حضرت‌ ‌را‌ تشخيص‌ دهند و ‌تا‌ پاي‌ غار بيايند و بگويند اينجا ‌ يا ‌ بآسمان‌ بالا رفته‌ ‌ يا ‌ بزمين‌ فرو رفته‌ و ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ نيابند وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ زيرا تمام‌ ‌از‌ روي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ و بجا و بموقع‌ ‌است‌ ‌رسول‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ چنگال‌ دشمن‌ نجات‌ بخشد و بفاصله‌ كمي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مسلط فرمايد و ‌آنها‌ ‌را‌ بقتل‌ و اسيري‌ و ذلت‌ بيندازد ‌بر‌ خلاف‌ مكر ‌آنها‌

110

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 30)

شأن نزول:

گروهی از قریش و اشراف مکّه از قبایل مختلف در «دار الندوه» (محل انعقاد جلسات مشورتی بزرگان مکّه) اجتماع کردند تا در باره خطری که از ناحیه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنها را تهدید می‌کرد بیندیشند.

(می‌گویند) در اثناء راه پیرمرد خوش ظاهری به آنها برخورد کرد که در واقع همان شیطان بود (یا انسانی که دارای روح و فکر شیطانی) از او پرسیدند کیستی؟ گفت: پیرمردی از اهل نجد هستم خواستم خیرخواهی خود را از شما دریغ ندارم.

گفتند: بسیار خوب داخل شو! او هم همراه آنها به دار الندوه وارد شد.

یکی از حاضران رو به جمعیت کرد و گفت: در باره این مرد (اشاره به پیامبر اسلام) باید فکری کنید، زیرا به خدا سوگند بیم آن می‌رود که بر شما پیروز گردد. یکی پیشنهاد کرد او را «حبس» کنید تا در زندان جان بدهد ....

پیر مرد نجدی این نظر را ردّ کرد.

دیگری گفت: او را از میان خود بیرون کنید تا از دست او راحت شوید.

پیرمرد نجدی گفت: به خدا سوگند این هم عقیده درستی نیست.

«ابو جهل» گفت: من عقیده‌ای دارم که غیر از آن را صحیح نمی‌دانم! گفتند: چه عقیده‌ای؟ گفت: از هر قبیله‌ای جوانی شجاع و شمشیر زن را انتخاب می‌کنیم و به دست هر یک شمشیر برنده‌ای می‌دهیم تا در فرصتی مناسب دسته جمعی به او حمله کنند.

پیرمرد نجدی (با خوشحالی) گفت: به خدا رأی صحیح همین است و این پیشنهاد به اتفاق عموم پذیرفته شد.

جبرئیل فرود آمد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد که شب را در بستر خویش نخوابد.

ج2، ص148

پیامبر شبانه به سوی غار (ثور) حرکت کرد و سفارش نمود علی علیه السّلام در بستر او بخوابد- تا کسانی که از درز در مراقب بستر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودند او را در بسترش خیال کنند و تا صبح مهلت دهند و او از منطقه خطر دور شود.

هنگامی که صبح شد و به خانه ریختند و جستجو کردند علی علیه السّلام را در بستر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دیدند و به این ترتیب خداوند نقشه‌های آنان را نقش بر آب کرد.

پیامبر سه روز در غار ماند- و هنگامی که دشمنان همه بیابانهای مکّه را جستجو کردند و خسته و مأیوس بازگشتند او به سوی مدینه حرکت کرد.

تفسیر:

سر آغاز هجرت- این آیه اگرچه اشاره به جریان هجرت دارد ولی مسلما در مدینه نازل شده است.

نخست می‌گوید: «به خاطر بیاور زمانی را که مشرکان مکّه نقشه می‌کشیدند که تو را یا به زندان بیفکنند و یا به قتل رسانند و یا تبعید کنند» (وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ).

سپس اضافه می‌کند: «آنها نقشه می‌کشند و چاره می‌اندیشند، و خداوند هم چاره جویی و تدبیر می‌کند و خداوند بهترین چاره جویان و مدبّران است» (وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ).

آنها حد اکثر نیروی فکری و جسمانی خویش را برای نابود کردن پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله به کار بردند، و حتی یکصد شتر که در آن روز سرمایه عظیمی بود برای یافتن پیامبر جایزه تعیین کردند و افراد بسیاری کوهها و بیابانهای اطراف مکّه را زیر پاگذاردند، و حتی تا دم در غار آمدند ولی خداوند با یک وسیله بسیار ساده و کوچک- چند تار عنکبوت- همه این طرحها را نقش بر آب کرد، و با توجه به این که مسأله هجرت سر آغاز مرحله نوینی از تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت بود نتیجه می‌گیریم که خداوند به وسیله چند تار عنکبوت مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد! این منحصر به جریان هجرت نیست بلکه تاریخ انبیاء نشان می‌دهد که همواره خداوند برای درهم کوبیدن گردنکشان از ساده‌ترین وسائل استفاده می‌کرده

ج2، ص149

گاهی از وزش باد، و زمانی از انبوه پشه‌ها، و گاهی از پرنده کوچک ابابیل، و مانند اینها، تا ضعف و ناتوانی بشر را در برابر قدرت بی‌پایانش آشکار سازد، و او را از فکر طغیان و سرکشی باز دارد.

نکات آیه

۱- خداوند با برنامه هاى خویش، مکر کافران علیه پیامبر(ص) را نافرجام ساخت. (إذ یمکر ... و یمکر اللّه و اللّه خیر المکرین)

۲- توطئه گریهاى کافران مکه علیه پیامبر(ص) و نجات وى از آن توطئه ها با برنامه هاى الهى، امرى شایسته و بایسته به یاد داشتن (إذ یمکر بک الذین کفروا ... و اللّه خیر المکرین) «إذ یمکر ... » عطف بر «إذ أنتم قلیل ... » در آیه ۲۶ است.

۳- محبوس ساختن یا کشتن و یا تبعید پیامبر(ص)، از جمله توطئه هاى کافران مکه علیه آن حضرت (لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون) جمله «و یمکرون» بیانگر این است که کافران علاوه بر تصمیم داشتن به قتل پیامبر(ص) و ... برنامه هاى دیگرى نیز علیه پیامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به «از جمله» تعبیر شده است.

۴- کافران همواره در حال برنامه ریزى و توطئه علیه اسلام و بنیادهاى دین (إذ یمکر بک ... و یمکرون) جمله «إذ یمکر ... » گزارشى از مکرهاى گذشته کافران دارد و جمله «یمکرون» خبر از توطئه گریهاى آینده آنان مى دهد. بیان این خبر با فعل مضارع حاکى از استمرار این توطئه گریهاست.

۵- شکست کافران مکه در توطئه علیه پیامبر(ص)، عبرتى براى همه خائنان به خدا و رسول (لاتخونوا اللّه و الرسول ... و یمکرون و یمکر اللّه) یادآورى شکست توطئه هاى کافران مکه پس از اشاره به خیانت برخى از مسلمانان براى تفهیم این حقیقت است که خائنان به خدا و رسول، هر چند اظهار اسلام کنند، همان گونه که کافران موفق نشدند، آنان نیز موفق نمى شوند.

۶- خداوند، برترین برنامه ریز در مقابله با مکر کافران (و اللّه خیر المکرین)

۷- خداوند برهم زننده برنامه ها و توطئه هاى کافران علیه دین (و یمکرون و یمکر اللّه و اللّه خیر المکرین)

روایات و احادیث

۸- عن احدهما(ع): إن قریشأ اجتمعت فخرجت من کل بطن اناس ثم انطلقوا إلى دارالندوة لیشاوروا فیما یصنعون برسول اللّه(ص) ... فاجمعوا أمرهم على أن یقتلوه ... ثم قرأ هذه الآیة: «و إذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک أو یقتلوک ... ».[۲] از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت شده است: از هر طایفه اى از قریش گروهى گرد آمدند و به دارالندوة رفتند تا مشورت کن-ند که درباره رسول خدا(ص) چه (مکرى» باید کرد؟ ... پس تصمیم جمعى گرفتند که آن حضرت را به قتل برسانند ... سپس امام(ع) این آیه را قرائت فرمود: «و إذ یمکر بک الذین کفروا ... ».

موضوعات مرتبط

  • اسلام: توطئه علیه اسلام ۴ ; تاریخ صدر اسلام ۳
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۵
  • خدا: افعال خدا ۱، ۲، ۷ ; خیانت به خدا ۵ ; مکر خدا ۶
  • دین: توطئه علیه دین ۷
  • ذکر: تحولات تاریخ ۲
  • کافران: توطئه کافران ۴، ۷ ; شکست توطئه کافران ۵ ; شکست مکر کافران ۱ ; کافران و اسلام ۴ ; کافران و محمد(ص) ۱، ۲ ; مبارزه با کافران ۶ ; مکر کافران ۶
  • کافران مکه: توطئه کافران مکه ۲، ۳ ; کافران مکه و محمد(ص) ۳، ۵
  • محمد(ص): تاریخ محمد(ص) ۳ ; توطئه تبعید محمد(ص) ۳ ; توطئه حبس محمد(ص) ۳ ; توطئه قتل محمد(ص) ۳ ; خیانت به محمد(ص) ۵

منابع

  1. در تفسیر برهان به نقل از تفسیر على بن ابراهیم این قضیه به طور مفصل ترى بیان گردیده است و نیز در تفسیر ابن ابى‌حاتم با مختصر تفاوتى از ابن عباس نقل نموده و در جریان ذکر قضیه اسمى از على بن ابى‌طالب علیه‌السلام نبرده است.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۵۳، ح ۴۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۴۵، ح ۷۵.