الأعراف ١٣٨
کپی متن آیه |
---|
وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلٰهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ |
ترجمه
الأعراف ١٣٧ | آیه ١٣٨ | الأعراف ١٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَاوَزْنَا»: عبور دادیم. «الْبَحْرَ»: مراد دریای قلزم یا احمر نزد خلیج سویس فعلی است. «یَعْکُفُونَ»: مواظب عبادت و ملازم پرستش بودند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۳۸ - ۱۵۴، سوره اعراف
- اشاره به اينكه بنى اسرائيل مردمى مادى و حس گرا و تحت تاءثير مرام بت پرستىقبطيان بوده اند.
- برهانى كوتاه و لطيف در بيان مصنوع نبودن خداى تعالى
- مواعده خداوند با موسى (ع )
- معناى رؤ يت در كلام موسى (ع ): رب ارنى انظر اليك
- مراد از رؤ يت در درخواست موسى (ع ): (( ربّ ارنى انظر اليك (( و در آيات مشابه ديگر،علم ضرورى است
- حقيقت علم ضرورى كه از آن به رؤ يت تعبير مى شود
- تعبير از اينگونه معلومات به رؤ يت تعبيرى است شايع ؛ در مواردى كه تعبير (( رؤ يتخدا(( آمده است خصوصياتى ذكر شده كه مراد از رؤ يت را مى رساند.
- حاصل سخن در مراد از رؤ يت در كلام خدا
- علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى ، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است .
- نفى رؤ يت خدا (( لن ترانى (( مربوط به دنيا است و معناى نفى رؤ يت نفى طاقت وقدرت بر آن است .
- مراد از تكلم خدا با موسى (ع ) و چگونگى آن
- تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست
- مقصود از جمله : (( ساءريكم دارالفاسقين (( در آيه شريفه و وجوهى كه در معناى آنگفته شده است
- وجه تقييد تكبر و امثال آن به (( بغير الحق ((
- حبط عمل و بى اجر بودن آن ، خود يك نحو كيفر است
- اشاره به ماجراى گوساله پرستيدن بنى اسرائيل
- معناى جمله : (( و لمّا سقط فى ايديهم ...(( در آيه شريفه
- معناى جمله : (( اعجلتم امر ربّكم ((
- رفتار تند موسى (ع ) با هارون (ع ) بعد از بازگشتن به سوى بنىاسرائيل و مواجه شدن با گوساله پرستى
- رفتار حضرت موسى (ع ) با برادرش هارون منافاتى با عصمت آن حصرت ندارد!
- وجوهى كه مفسرين براى اين عمل حضرت موسى (ع ) بيان كرده اند.
- چرا با اين كه موسى (ع ) قبل از بازگشت از ميقات از گوساله پرستى بنىاسرائيل خبر داشته غضبناك نشد؟
- رواياتى در ذيل (اجعل لنا الها كما لهم آلهة )
- روايتى پيرامون نحوه سخن خداوند با موسى عليه السلام
- دو روايت در مورد تقاضاى موسى (ع ) رؤ يت خداوند را
- گفتگوها و مشاجرات علماء و اهل بحث اشاعره و معتزله درباره درخواست رؤ يت توسط موسى
- بيان ضعف روايتى كه مى گويد موسى (ع ) از زبان قومش تقاضاى رؤ يت كرد
- تجلى خدا تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تابتحمل آن را ندارد
- دو نكته ديگر كه از روايت استفاده مى شود.
- رواياتى ديگر در مورد تقاضاى رؤ يت ، تجلى براى جبلّ، صعقه موسى ، دكّجبل و...
- يكى از (كروبين ) وسطه تجلى خدا شده است
- رواياتى درباره الواح تورات و گوساله پرستى بنىاسرائيل
- بحث روايتى (پاره اى از روايات از ائمه عليهم السلام در معناى رؤ يت قلب )
- اصطلاح (( ظلّ(( و (( ظلال (( در لسان اهل بيت عليهم السلام
- همانطور كه مقصود از رؤ يت ، ديدن به چشم نيست ، مقصود ايمان قلبى از راهاستدلال هم نيست
- چند روايت درباره حجاب بين خدا و خلق
- روايتى از امام صادق (ع ) درباره معرفت به خدا
- انحصار معرفت به خدا در فكر واستدلال ، خودجهل به خدا و شرك خفى به او است
- در علم به هر چيزى نخست علم به آفريدگار آنحاصل مى شود و محال است كه خداى تعالى شناخته نشود
- توضيح فقرات ديگرى از روايت كه معرفت با واسطه به خدا را شرك دانسته است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ «138»
و بنىاسرائيل را از دريا گذرانديم، تا به قومى برخوردند كه بر پرستش بتهاى خويش پايبند بودند، (با ديدن اين صحنه) گفتند: اى موسى! براى ما خدايى قرار بده، همان گونه كه براى اينان معبودها (و بتهايى) است.
موسى گفت: براستى، شما گروهى نادان (و جهالت پيشه) هستيد.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 159
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (138)
بعد از آن از بلادت و جهالت بنى اسرائيل و كفران آنان اخبار فرمايد:
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ: و بگذرانيديم بنى اسرائيل را به دريا و قطع فرموديم به سبب ايشان دريا را و اطراف يابسه مقرر، تا سبطيان نجات و قبطيان غرق و از آب به آتش داخل شدند، فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ: پس از عبور، مرور نمودند بر قومى، يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ: متعبد و ملازم بودند بتان را كه براى ايشان بود. ابن جريح گويد: اصنام به صورت بقر، و اين اوّل شأن عجل بود.
قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً: گفتند اى موسى، قرار ده براى ما خدائى.
كَما لَهُمْ آلِهَةٌ: چنانكه براى ايشان الهه است، و نصب نما براى ما تمثيلى مانند آنان تا ما هم عبادت كنيم او را؛ و حال آن كه اين كفر عظيمى است. آيه شريفه دلالت بزرگى است بر جهالت و كفران ايشان بعد از ديدن آيات مترادفه و معجزات باهره، كه توهّم نمودند جواز عبادت غير خدا را و عدم تعقل اينكه مجعول و مصنوع، قابل الوهيت نيست، و اگر زعم تقرب به سبب آنان باشد، اين هم خارج از مقام تجويز عقل است؛ زيرا جماد دانى مصور به دست انسانى، چگونه شفيع و موجب تقرب عالى گردد در ساحت قدس ربوبى.
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ: موسى عليه السّلام در جواب آنها فرمود: بدرستى كه شما قومى هستيد تجاهل مىكنيد عظمت پروردگار خود را، و اگر بشناسيد ذات احديت را به آثار صفات و حق معرفت، هر آينه نگوئيد اين قول شنيع را.
ابن عباس گويد: تجاهل مىنمائيد نعم سبحانى را كه نسبت به شما منظور
جلد 4 صفحه 184
فرموده.
در نهجالبلاغه: قال له بعض اليهود ما دفنتم نبيّكم حتّى اختلفتم فيه! فقال عليه السّلام له: انّما اختلفنا عنه لا فيه و لكنّكم ما جفّت ارجلكم من البحر حتّى قلتم لنبيّكم اجعل لنا الها كما لهم الهة فقال انّكم قوم تجهلون: «1» بعض از يهود خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد: دفن ننموديد پيغمبر خود را تا اين كه اختلاف كرديد در او. پس حضرت به او فرمود: ما اختلاف نموديم از او نه در او، يعنى در تفسير كلام پيغمبر خلاف كرديم نه در نبوت او؛ و لكن شما خشك نشد اقدام شما از دريا، پيغمبر خود را گفتيد: قرار ده براى ما خدائى مانند اصنام بت پرستان. موسى عليه السّلام فرمود: بدرستى كه شما تجاهل مىكنيد و جاهليد عظمت پروردگار و صفات او را. يهودى بدين فرمايش گويا سنگى در دهن او انداختند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 138 تا 140
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (138) إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (139) قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ (140)
ترجمه
و گذرانديم بنى اسرائيل را از دريا پس گذشتند بر گروهى كه قيام مينمودند بر عبادت بتان خودشان گفتند اى موسى قرار ده براى ما معبودى چنانچه از براى آنها است معبودها گفت همانا شما گروهى نادانيد
همانا اين جماعت ويران كرده شود آنچه آنها در آنند و باطل است آنچه هستند كه بجا مىآورند
گفت آيا غير خدا را بجويم براى شما معبود با آنكه او فضيلت داد شما را بر جهانيان.
تفسير
پس از آنكه خداوند بنى اسرائيل را از رود نيل عبور داد و فرعون و فرعونيان را غرق كرد در بين راه مصادف با قبيله شدند كه اشتغال بعبادت بتان داشتند حس تقليد نور ايمان را از قلب آنها خارج نمود بطوريكه مقصد و مقصود خودشان و حضرت موسى را با آن آيات بيّنات فراموش نمودند و از آنحضرت تقاضا كردند كه بتى براى آنها اختراع نمايد تا مانند آنقبيله مشغول بعبادت آن بت شوند گويا تصور ميكردند كه عبادت بت منافى با عبادت خدا نيست بلكه وسيله تقرب باو است و اين از فرط جهالت آنها بود
جلد 2 صفحه 469
كه نميدانستند سجده در برابر غير خدا جائز نيست و بت وسيله تقرب بخدا نمىشود و كيفيت عبادت بايد از خدا اعلام شود و از پيش خود نمىشود تعيين نمود لذا حضرت موسى آنها را مخاطب بخطاب و عتاب فرمود و نسبت جهل و نادانى بآنها داد و گوشزد نمودشان كه بناى دين اينها را خدا خراب و ويران ميكند و بتانشان شكسته و خورد و نابود ميشود و عباداتشان باطل است اگر چه قصد تقرب بخدا را نمايند و فائده براى آنها ندارد پس از آن فرمود آيا سزاوار است با اينهمه انعام و اكرامى كه خداوند نسبت بشما فرمود كه دشمنان شما را ذليل و خوار و نيست و نابود كرد و شما را وارث ملك و مال آنها نمود و دو نفر از شما را در يك زمان بخلعت نبوت آراست كه موجب مزيّت و افتخار شما بر جهانيان زمان خودتان شد من غير او را براى شما معبود قرار دهم و شما بجاى شكر نعمت كفران كنيد و خسران يابيد و از كشاف نقل شده است كه يهودى بحضرت امير المؤمنين (ع) عرض كرد كه هنوز آب غسل پيغمبرتان خشك نشده بود كه شما با يكديگر اختلاف نموديد حضرت در جواب فرمود شما هنوز قدمتان از آب رود نيل خشك نشده بود كه از پيغمبرتان تقاضاى بتپرستى كرديد حقير عرض مىكنم مقصود حضرت اين بود كه ما در توحيد و نبوت اختلاف نكرديم اختلاف ما در امامت بود آنهم بعد از رحلت پيغمبر ولى شما در حيات پيغمبرتان ميخواستيد كافر بخدا شويد پس حال شما خيلى بدتر از ما است و نكته تكرار كلمه قال بنظر حقير فاصله آيه قبل و استقلال آيه اخير است بجواب
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ جاوَزنا بِبَنِي إِسرائِيلَ البَحرَ فَأَتَوا عَلي قَومٍ يَعكُفُونَ عَلي أَصنامٍ لَهُم قالُوا يا مُوسَي اجعَل لَنا إِلهاً كَما لَهُم آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُم قَومٌ تَجهَلُونَ (138)
و گذرانيديم بني اسرائيل را از دريا پس آمدند و وارد شدند بر قومي که بتپرست بودند و ثابت بودند بر بتهاي خود بني اسرائيل گفتند بموسي که قرار ده براي ما هم يك بتي که او را عبادت كنيم چنانچه اينها بتهايي دارند که ميپرستند فرمود موسي شما قوم جاهل هستيد.
وَ جاوَزنا بِبَنِي إِسرائِيلَ البَحرَ تجاوز بمعني گذشت است چون فرعونيان غرق شدند و بني اسرائيل نجات پيدا كردند و از دريا خارج شدند و بيرون رفتند فَأَتَوا عَلي قَومٍ وارد شدند بر جماعتي از بتپرستان و مشركين يَعكُفُونَ عَلي أَصنامٍ لَهُم عكوف بمعني ثبات و استقرار بر امريست و از اينکه باب است مسئله اعتكاف در مساجد جامعه که بايد سه روز در آن مسجد وقوف كنند و روزها روزه بگيرند و شبها مشغول عبادت باشند و از مسجد خارج نشوند مگر براي قضاء حاجت و دو روز اول مستحبّ است و روز سوم واجب و هكذا چهارم و پنجم مستحبّ و ششم واجب و هكذا و از جماع خودداري كنند يعني اينکه جماعت بشرك و پرستش بت ثابت و پابرجا بودند.
قالُوا يا مُوسَي بني اسرائيل از حضرت موسي توقع و خواهش نمودند که اجعَل لَنا إِلهاً اينکه اولين تمايل بني اسرائيل بود بشرك و بتپرستي بمجرد اينكه از چنگال فرعونيان نجات پيدا كردند با اينکه همه معجزات که از حضرت موسي عليه السّلام مشاهده كرده بودند ثابت قدم بر توحيد نبودند و متمايل بشرك بودند چنانچه
جلد 7 - صفحه 444
ما در كلم الطيب مجلد اول شرح حال آنها را از كتب خود آنها دادهايم که در اطوار متماديه اينها در كفر و شرك سير ميكردند و از تورات و موسي هيچ نام و نشاني نبود و سه مرتبه بكلي تواتر آنها منقطع شد رجوع كنيد كَما لَهُم آلِهَةٌ ببينيد از موسي توقع كنند که براي آنها بت بتراشد و بشرك آنها را دعوت كند قالَ إِنَّكُم قَومٌ تَجهَلُونَ بعيد نيست که مراد از جهل اينها مجرد ندانستن نيست که تعبير بجهل بسيط ميكنند بلكه مراد حماقت و كمعقلي است که جهل مركب باشد الان برداريد تورات رائج آنها را که خدايي که دروغ بآدم و حوي بگويد و در بهشت قدم زند و نداند که آنها از شجره منهيه خوردهاند و آنها خود را از خدا مخفي كنند و خدايي که با يعقوب كشتي بگيرد و بالاخره زمين خورد و صدها مزخرفات ديگر آيا دليل بر حماقت آنها نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 138)- پیشنهاد بت سازی به موسی! در اینجا به قسمت حساس دیگری از سرگذشت بنی اسرائیل که به دنبال پیروزی آنها بر فرعونیان واقع شد، اشاره شده است، نخست میگوید: «ما بنی اسرائیل را از دریا (رود عظیم نیل) عبور دادیم» (وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ).
«اما در مسیر خود به قومی برخورد کردند که با خضوع و تواضع، اطراف بتهای خود را گرفته بودند» (فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ).
افراد جاهل و بیخبر آنچنان تحت تأثیر این صحنه قرار گرفتند که بلافاصله نزد موسی آمدند و «گفتند: ای موسی! تو، هم برای ما معبودی قرار بده همانطور که آنها معبودانی دارند»! (قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ).
موسی (ع) از این پیشنهاد جاهلانه و نابخردانه، بسیار ناراحت شد، به آنها رو کرد و «گفت: شما جمعیت جاهل و بیخبری هستید»! (قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ).
چرا که سر چشمه بت پرستی، جهل و نادانی بشر است.
نکات آیه
۱- خداوند، بنى اسرائیل را از دریا عبور داد. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر)
۲- عبور بنى اسرائیل (قوم موسى) از همان دریایى بود که فرعونیان در آن غرق شدند. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر) «ال» در «البحر» عهد ذکرى است و اشاره به «الیم» در آیه ۱۳۶ دارد. یعنى بنى اسرائیل را از همان دریا (دریایى که فرعونیان را درآن غرق کردیم) عبور دادیم.
۳- زمان عبور قوم موسى از دریا، مقارن با غرق شدن فرعونیان در آن دریا بود. (فأغرقنهم فى الیم ... و جوزنا ببنى إسرءیل البحر) «جوزنا ... » عطف است بر آیه ۱۳۶ (فانتقمنا منهم ... .)
۴- بنى اسرائیل در پى عبور از دریا با مردمى بت پرست مواجه شدند. (فأتوا على قوم یعکفون على أصنام لهم) «أتوا» چون به «على» متعدى شده، متضمن معناى مرور است، یعنى «اتوا قوما مارین علیهم».
۵- وجود آیین بت پرستى در عصر موسى (یعکفون على أصنام لهم)
۶- بت پرستانى که قوم موسى بر آنان گذر کردند، داراى بتهاى متعدد بودند. (على أصنام لهم) «أصنام» (جمع «صنم») به معناى بتهاست.
۷- بت پرستان موجود در مسیر قوم موسى معبودهایى را مى پرستیدند که خود مالک آنها بودند. (أصنام لهم)
۸- بت پرستان موجود در مسیر قوم موسى، بر پرستش خویش ملازمت داشته و همواره به عبادت آنها مشغول بودند. (یعکفون على أصنام لهم) «عکوف» (مصدر یعکفون) به معناى رو آوردن به چیزى و ملازمت داشتن بر آن است و مراد از آن با توجه به قرائن موجود در آیه، ملازمت بر پرستش است. فعل مضارع (یعکفون) نیز دلالت بر استمرار دارد. بنابراین جمله «یعکفون على ... » مى رساند که آستان بتها هیچگاه از پرستشگران خالى نبوده است ; بدین طریق که عده اى از طرف آن قوم مأمور عبادت بتها بودند و یا خود به طور متناوب به پرستش آنها مى آمدند.
۹- بنى اسرائیل از موسى خواستند تا خدایى مانند خدایان بت پرستان براى آنان قرار دهد. (اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة)
۱۰- بنى اسرائیل با مشاهده بت پرستان و کرنش آنان در برابر معبودهایى محسوس، خواستار معبودى ملموس و محسوس شدند. (فأتوا على قوم یعکفون على أصنام لهم قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة)
۱۱- تأثیرپذیرى انسان از محیطهاى فاسد و فرهنگهاى غلط (فأتوا على قوم ... قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة)
۱۲- بنى اسرائیل مردمى ناسپاس در برابر نعمتهاى خداوند (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر ... قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً) بیان این حقیقت که گرایش بنى اسرائیل به پرستش غیر خدا فاصله چندانى با نجات آنان از دست فرعونیان و عبور معجزه آساى ایشان در دریاى سرخ نداشت، اشاره به این دارد که بنى اسرائیل مردمى ناسپاس بودند.
۱۳- باور به خداى محسوس و ملموس، نشانه جهل آدمى است. (کما لهم ءالهة قال إنکم قوم تجهلون) موسى(ع)، بنى اسرائیل را در پى درخواست خدایى محسوس و ملموس، که از «کما لهم ءالهة» استفاده مى شود، مردمى جاهل خواند.
۱۴- قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ویژگیها و صفات معبود راستین و شایسته پرستش (قالوا یموسى اجعل لنا إلهاً کما لهم ءالهة قال إنکم قوم تجهلون)
۱۵- بى توجهى قوم موسى به نعمتهاى خدا و گرایش آنان به پرستش غیر او، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر ... قالوا یموسى ... قال إنکم قوم تجهلون) چنانچه از آیه استفاده مى شود، گرایش بنى اسرائیل به پرستش غیر خدا پس از عبورشان از دریا و تحقق این نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراین مى توان گفت موسى این جهت را نیز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. یعنى این بى خردى است که انسان نعمتهاى الهى را ببیند و در عین حال به غیر او گرایش پیدا کند. فعل مضارع «تجهلون» بر دامنه دارى این بى خردى دلالت مى کند.
۱۶- پرستش آنچه آدمى خود مالک آن است، نشانه بى خردى اوست. (یعکفون على أصنام لهم ... قال إنکم قوم تجهلون) از نکاتى که موسى، بنى اسرائیل را به سبب آن جاهل شمرد، همان است که از «أصنام لهم» به دست مى آید ; یعنى این جاهلانه است که شما مى بینید بت پرستان چیزى را عبادت مى کنند که خود مالک آن هستند و در عین حال تقاضا مى کنید معبودى مانند معبود آنان داشته باشید.
۱۷- باور به توانمندى بنده اى از بندگان (موسى) بر ساختن و تدارک دیدن معبود، نشانه جهل و بى خردى بنى اسرائیل (اجعل لنا إلهاً ... قال إنکم قوم تجهلون) جمله «اجعل لنا إلهاً» دلالت مى کند که بنى اسرائیل از موسى که خود فردى از بشر است مى خواستند براى آنان خدا و معبود تدارک ببیند. موسى نیز بدین جهت آنان را جاهل شمرد. یعنى این بسیار جاهلانه است که گمان کنید بنده اى از بندگان خدا مى تواند معبودى شایسته پرستش بسازد و تدارک ببیند.
۱۸- ناسپاسى در برابر نعمتهاى خدا با گرایش به معبودانى دروغین، نشانه جهل آدمى است. (و جوزنا ببنى إسرءیل البحر ... قال إنکم قوم تجهلون)
موضوعات مرتبط
- آسیبخشناسى: فرهنگى ۱۱
- انسان: ابعاد انسان ۱۱ ; انعطافخپذیرى ۱۱
- بتپرستان: دوران موسى (ع) ۷، ۸
- بتپرستى: در دوران موسى (ع) ۵، ۶
- بنى اسرائیل: و بتپرستان ۴، ۶، ۹، ۱۰ ; بنى اسرائیل و معبودان باطل ۱۵ ; بنى اسرائیل و معبود راستین ۱۴ ; بنى اسرائیل و موسى(ع) ۹ ; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴ ; جهل بنى اسرائیل ۱۴، ۱۵، ۱۷ ; حس گرایى بنى اسرائیل ۱۰ ; خواسته هاى بنى اسرائیل ۹، ۱۰ ; عبور بنى اسرائیل از دریا ۱، ۲، ۳، ۴ ; عقیده بنى اسرائیل ۱۷ ; کفران بنى اسرائیل ۱۲، ۱۵ ; گرایشهاى بنى اسرائیل ۱۵ ; نعمتهاى بنى اسرائیل ۱۲، ۱۵
- جاهلان:۱۴
- جهل: آثار جهل ۱۵ ; نشانه هاى جهل ۱۳، ۱۶، ۱۷، ۱۸
- خدا: افعال خدا ۱
- رفتار: تأثیر محیط در رفتار ۱۱
- عبادت: غیر خدا ۱۶
- عقیده: به معبود حسى ۱۳
- فرعونیان: غرق فرعونیان ۲، ۳ ; فرعونیان در دریا ۲، ۳
- کفران: آثار کفران نعمت ۱۸
- معبود: عقیده به معبود حسى ۱۳
- معبودان باطل: گرایش به معبودان باطل ۱۸ ; مملوکیت معبودان باطل ۷ إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه قال إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون
منابع
[[رده:مملوکیت معبودان باطل إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه قال إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فیه و بطل ما کانوا یعملون]]