الأنعام ١٥٢
ترجمه
الأنعام ١٥١ | آیه ١٥٢ | الأنعام ١٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالَّتی»: با خصلت یا خصالی که. با کار یا کارهائی که. «أَشُدَّ»: قوّت. مفرد است، یا جمعی است که دارای مفرد نمیباشد. مراد از (أَشُدَّ) رشد مذکور در (نساء / است. «أَوْفُوا»: به تمام و کمال بپردازید. «عَهْدِ اللهِ»: پیمان خدا. مراد از آن، همه چیزهائی است که خداوند از بندگان خود خواسته است. همچنین همه عهدها و پیمانهائی است که مردمان با یکدیگر میبندند. در این صورت نسبت آن به خدا بدین سبب است که خداوند به حفظ و وفای بدان امر نموده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ... (۲) فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ... (۲) إِنَ الَّذِينَ يَأْکُلُونَ... (۲) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا کُونُوا... (۶) وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ (۰) الَّذِينَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى... (۳) وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ... (۲) الَّذِينَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى... (۲)
أَ لاَ يَظُنُ أُولٰئِکَ أَنَّهُمْ... (۰) لِيَوْمٍ عَظِيمٍ (۰) يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۵۷ - ۱۵۱، سوره انعام
- بيان آيات مربوط به تحريم محرماتى كه به شريعت معينى از شرايع اختصاص ندارد.
- عقوق والدين ، بعد از شرك به خدا، در شمار بزرگترين گناهان است .
- نهى از كشتن فرزندان از ترس فقر و گرسنگى .
- نهى از نزديك شدن به فواحش و قتل بنا حق نفس محترمه .
- دستور و سفارش در مورد مال يتيم ، وفا و عدالت در ميزان وكيل و پرهيز از سخن ناحق حتى به خاطر نزديكان .
- مراد از عهد خدا كه به وفا به آن امر شده ، دستورات الهى است .
- وجه اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه : (( لعلكم تعقلون )) ، (( لعلكم تذكرون )) ، (( لعلكم تتقون )) .
- تقواى دينى با تفرقه و اختلاف نمى سازد، ولى راههاى غير راه خدا مختلف و متعددند وپيروانشان متشتت مى باشند.
- توجيه ناصحيح صاحب تفسير روح المعانى در مورد اختلاف تعابير در آخر سه آيه شريفه .
- وجوهى كه درباره ارتباط آيه شريفه : (( ثم آتينا موسى الكتاب .... )) با آيات ديگرذكر شده است .
- اقوالى كه در معناى جمله : (( تماما على الذى احسن )) گفته شده است .
- (چند روايت در ذيل آيه : (( قل تعالوا اتل ... و درباره صراط مستقيم )) .
نکات آیه
۱- هرگونه تصرف عدوانى در داراییهاى یتیمان و تجاوز به آن حرام است. (و لاتقربوا مال الیتیم) بیان حرمت تصرف در اموال یتیمان با به کارگیرى فعل «لاتقربوا» (نزدیک نشوید)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصریح و تأکید بر این که هر نوع و مصداقى از تصرف در مال یتیم، ممنوع است.
۲- اموال یتیمان، وسوسه انگیز و دست اندرکاران آن اموال در خطر تجاوزگرى و تصرفهاى عدوانى (و لاتقربوا مال الیتیم) بیان حرمت تصرف با فعل «لاتقربوا» مى تواند اشاره به این جهت نیز داشته باشد که داراییهاى یتیمان به سبب نبود مدافع لغزشگاهى است وسوسه انگیز که آدمى با کمترین بى احتیاطى به گناه تصرف آلوده مى شود.
۳- تصرف در داراییهاى یتیمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است. (و لاتقربوا ... إلا بالتى هى أحسن) «التى» صفت براى کلمه اى مانند «الخصلة» (طریقه و روش) است. بنابراین «لاتقربوا ... إلا ...» یعنى تصرف نکنید مگر به بهترین روش تصرف. بدیهى است که مراد تصرفى است که براى یتیم نیکو باشد.
۴- به هنگام تصرف در اموال یتیمان باید سودمندترین روش به حال آنان انتخاب شود. (و لاتقربوا مال الیتیم إلا بالتى هى أحسن) برداشت فوق با توجه به کلمه «أحسن» (بهتر و نیکوتر) استفاده شده است.
۵- رشد یتیمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زیان) پایان جواز تصرف دیگران در اموال آنان (و لاتقربوا مال الیتیم إلا بالتى هى أحسن حتى یبلغ أشده) «أشد» به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس این معنا و به مناسبت مورد، مقصود از «أشد» تجربه در معاملات و شناخت سود و زیان است.
۶- پرکردن پیمانه ها و مطابق بودن کالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله کالاها (و أوفوا الکیل و المیزان) «کیل» به معناى پیمانه کردن و نیز به چیزى که با آن کیل مى کنند (پیمانه) گفته مى شود و در اینجا مراد معناى دوم است. ایفاء (مصدر اوفوا) به معناى اکمال و اتمام است. اتمام و اکمال پیمانه به این است که پیمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ایفاء و اکمال ترازو به این است که کالاى توزین شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و کمتر از آن نباشد.
۷- در مبادله کالا باید از پیمانه و ترازو و وزنه هاى صحیح استفاده کرد. (و أوفوا الکیل و المیزان بالقسط) «میزان» به ترازو و نیز وزنه هاى آن گفته مى شود. «بالقسط» هم مى تواند براى «أوفوا» باشد، که در این صورت قیدى توضیحى و براى تأکید است، و هم مى تواند قید براى کیل و میزان باشد. یعنى پیمانه، ترازو و وزنه ها باید متعادل بوده، پیمانه کوچکتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها کاستى نداشته باشد.
۸- بى عدالتى و کمفروشى در معاملات از محرمات الهى است. (أتل ما حرم ربکم ... و أوفوا الکیل و المیزان بالقسط) جمله «أوفوا ...» به دلیل «ما حرم ربکم»، بیانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراین علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حکایت از حرمت بى عدالتى و کمفروشى نیز دارد.
۹- خداوند انسانها را بیش از توانشان تکلیف نمى کند. (لانکلف نفسا إلا وسعها) «وسع» (توان و قدرت) مصدر و در اینجا به معناى اسم مفعول است. یعنى: «لایکلف الله نفسا إلا تکلیفا مقدورا لها».
۱۰- قدرت انسان بر انجام تکالیف الهى از شرایط مکلف بودن به آن تکالیف است. (لانکلف نفسا إلا وسعها)
۱۱- مراعات کردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترین روش براى تصرف در اموال آنها بیش از توان متعارف واجب نیست. (إلا بالتى هى أحسن ... و أوفوا الکیل ... لانکلف نفسا إلا وسعها) بیان این حقیقت که «خداوند انسان را بیش از توانش تکلیف نمى کند» پس از فرمانهاى یاد شده، اشاره به این دارد که مکلفان براى رعایت آن فرمانها لازم نیست خود را به مشقت اندازند. چرا که انجام تکلیف تا حد قدرت متعارف فرض است و نه بیش از آن.
۱۲- تجاوز نکردن به اموال یتیمان و رعایت عدالت در مبادلات از تکالیفى است که انسانها بر انجام آن توانا هستند.* (و لاتقربوا مال الیتیم ... و أوفوا الکیل و المیزان بالقسط لانکلف نفسا إلا وسعها) برخى بر آنند که هدف از جمله «لاتکلف ...» تذکر این معناست که فرمانهاى یاد شده در حد توان انسانهاست تا مبادا به گمان اینکه این اوامر مشقتبار و طاقت شکن است، از پذیرش آنها سرباز زنند.
۱۳- انسان باید به هنگام سخن گفتن (شهادت دادن، داورى کردن و ...) به عدالت سخن گوید. (و إذا قلتم فاعدلوا) جمله «و لو کان ذاقربى» مى تواند بیانگر این باشد که مراد از سخن در اینجا سخنى است که زمینه نفع و ضرر را براى خود و یا دیگران در بر داشته باشد; مانند شهادت، داورى و ... .
۱۴- حفظ منافع خویشان و یا دفع ضرر از آنان نباید آدمى را به ناحق گویى وادارد. (و إذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربى) اسم «کان» ضمیرى است که به «المقول له» و مانند آن، که از «إذا قلتم» به دست مى آید، برمى گردد; یعنى هر چند آن کسى که سخن درباره او گفته مى شود، خویشاوند گوینده باشد.
۱۵- بى عدالتى در سخن گفتن از محرمات الهى است. (تعالوا أتل ما حرم ربکم ... و إذا قلتم فاعدلوا)
۱۶- روابط عاطفى و خویشاوندى خطر آفرین براى رعایت عدل و انصاف (و إذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربى)
۱۷- وجوب پایبند بودن به پیمانهایى که خدا بر عهده آدمى نهاده است. (و بعهدالله أوفوا) کلمه «عهد» هم مى تواند اضافه به فاعل شده باشد، که در این صورت از «عهدالله» پیمانى است که خدا با انسانها دارد، و هم مى تواند اضافه به مفعول شده باشد، که در این صورت مراد از «عهدالله» پیمان است که انسانها به خداوند مى سپارند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.
۱۸- وجوب پایبندى به پیمانهایى که آدمى با خدا دارد. (و بعهدالله أوفوا) برداشت فوق بر این اساس است که کلمه «عهد» اضافه به مفعولش شده باشد.
۱۹- نقض پیمانهاى الهى از محرمات دین (أتل ما حرم ربکم ... و بعهدالله أوفوا)
۲۰- ضایع نساختن اموال یتیمان، عدالت در داد و ستد، پرهیز از سخنان نابحق و پایبند بودن به پیمانهاى الهى، از توصیه هاى خداوند به انسانها (و لاتقربوا مال الیتیم ... ذلکم وصیکم به)
۲۱- توصیه هاى چهارگانه (ضایع نساختن دارایى یتیمان و ...) تعلیماتى است که باید انسانها فراگیرند و به خاطر بسپارند و رفتار خویش را بر اساس آن پایه ریزى کنند. (ذلکم وصیکم به لعلکم تذکرون) «تذکر» (مصدر تتذکرون) به معناى فراگرفتن و به خاطر سپردن است و مفعول آن همان حقایقى است که در آیه مطرح شده.
۲۲- تکالیف چهارگانه (ضایع نساختن دارایى یتیمان و ...) داراى ارتباطى تنگاتنگ و به منزله تکلیفى واحد (ذلکم وصیکم به) به کارگیرى ضمیر و اسم اشاره مفرد براى تکالیف یاد شده مى تواند حاکى از برداشت فوق باشد.
روایات و احادیث
۲۳- عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله (ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن الیتیم متى یجوز أمره؟ قال: حتى یبلغ اشده قال: و ما أشده؟ قال: الاحتلام قال قلت: قد یکون الغلام ابن ثمان عشرة سنة او اقل او اکثر و لایحتلم؟ قال: إذا بلغ و کتب علیه الشىء جاز أمره إلا أن یکون سفیها او ضعیفا.[۱] عبدالله بن سنان گوید: پدرم از امام صادق(ع) درباره یتیم سؤال کرد که در چه زمانى تصرفات او صحیح و معتبر است؟ فرمود: زمانى که به حد رشد برسد. بار دیگر پرسید: رشد او چه زمانى است؟ فرمود: زمان محتلم شدن است. پرسید: گاهى جوان به هجده سالگى یا کمتر یا بیشتر مى رسد، ولى محتلم نمى شود؟ فرمود: هرگاه به سن بلوغ و حد تکلیف رسید، تصرفاتش صحیح و معتبر است مگر اینکه سفیه و یا ضعیف باشد.
موضوعات مرتبط
- احکام:۱، ۶، ۸، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۱۹
- بیخعدالتى: زمینه بیخعدالتى ۱۶
- تصرفات: جایز ۳ ; تصرفات حرام ۱
- تکلیف: شرایط تکلیف ۹، ۱۰ ; قدرت در تکلیف ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲
- خدا: توصیههاى خدا ۲۰، ۲۱ ; عهد خدا ۱۷
- خویشاوندان: حفظ منافع خویشاوندان ۱۴
- دین: اهمیت تعالیم دین ۲۱ ; نظام تعالیم دین ۲۲
- رفتار: پایههاى رفتار ۲۱
- روابط: آثار روابط خویشاوندى ۱۶ ; آثار روابط عاطفى ۱۶
- سخن: اجتناب از سخن ناحق ۲۰ ; بیخعدالتى در سخن ۱۵ ; حرمت سخن ناحق ۱۵ ; زمینه سخن ناحق ۱۴
- عدالت: اهمیت عدالت ۱۳
- عهد: با خدا ۱۸ ; وجوب وفاى به عهد ۱۷، ۱۸ ; وفاى به عهد ۲۰
- عهدشکنى: حرمت عهدشکنى با خدا ۱۹
- غصب: احکام غصب ۱
- قضاوت: عدالت در قضاوت ۱۳
- کمخفروشى: حرمت کمخفروشى ۶، ۸
- گواهى: عدالت در گواهى ۱۳
- محرمات:۱، ۸، ۱۵، ۱۹
- معامله: احکام معامله ۶، ۷، ۸ ; بیخعدالتى در معامله ۸ ; پیمانه در معامله ۶، ۷ ; ترازو در معامله ۷ ; عدالت در معامله ۱۱، ۱۲، ۲۰ ; معامله کیلى ۶، ۷ ; معامله وزنى ۶، ۷
- واجبات:۱۷، ۱۸
- وسوسه: زمینه وسوسه ۲
- یتیم: احکام مال یتیم ۱، ۳، ۴ ; احکام یتیم ۵، ۱۱، ۲۳ ; تجاوز به مال یتیم ۱ ; تصرفات یتیم ۲۳ ; تصرف مال یتیم ۱، ۳، ۴، ۵ ; حفظ مال یتیم ۱۲، ۲۰، ۲۱، ۲۲ ; رشد اقتصادى یتیم ۵ ; رعایت مصالح یتیم ۴، ۱۱ ; مال یتیم ۲ ; مصالح یتیم ۳ ; نشانه هاى رشد یتیم ۵ ; هشدار به متولیان یتیم ۲
منابع
- ↑ خصال صدوق، ص ۴۹۵، ح ۳، ابواب الثلاثة عشرة; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۷۸، ح ۳۴۰.