الإسراء ٢٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ قَضَى‌ رَبُّکَ‌ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ‌ وَ بِالْوَالِدَيْنِ‌ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَ‌ عِنْدَکَ‌ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ‌ لَهُمَا أُفٍ‌ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ‌ لَهُمَا قَوْلاً کَرِيماً

ترجمه

و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!

|و پروردگار تو مقرر داشته كه جز او را نپرستيد و با پدر و مادر احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به پيرى رسند، به آنها اف مگو! و آنها را به خشونت مران و با آنها كريمانه سخن بگوى
و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى‌] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمه‌ای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخن‌گو.
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنی نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو.
پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگوى.
و پروردگارت امر کرده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، و اگر یکی از آنها، یا هر دو آنها در نزد تو به سن پیری برسند، به آنان حتی اف مگو، و آنان را مران و با ایشان به نرمی [و احترام‌] سخن بگو
و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسند پس به آنها «اف»- سخن بيزارى و ناخوشايند- مگو و بر ايشان بانگ مزن- يا: ايشان را از خود مران-، و به ايشان گفتارى نيكو و درخور گراميداشت بگو.
(ای انسان!) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید (و با آنان نیکو رفتار نمائید). هرگاه یکی از آن دو، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سنّ پیری برسند، (کمترین اهانتی بدیشان مکن و حتّی سبکترین تعبیر نامؤدّبانه‌ی همچون) اُف به آنان مگو! (و بر سر ایشان فریاد مزن) و آنان را از پیش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو.
و پروردگارت مقرر کرد که جز او را مپرستید. و به پدر و مادر(تان) احسان کنید. همانا اگر یکی از آن دو یا هر دو، نزد تو به سالخوردگی رسیدند، به آنها (حتی) اُفّ [:لفظی کراهت‌بار] مگو و بر سرشان بانگ مزن و بدیشان سخنی بس با کرامت بگوی.
و حکم کرد پروردگار تو که پرستش نکنید جز او را و به پدر و مادر نیکی کنید اگر برسند نزدت پیری را یکی از آنان یا هر دو پس نگو به ایشان اُف و نهیب نزن بر ایشان و بگو بدیشان گفتاری گرامی‌

Your Lord has commanded that you worship none but Him, and that you be good to your parents. If either of them or both of them reach old age with you, do not say to them a word of disrespect, nor scold them, but say to them kind words.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٢٢ آیه ٢٣ الإسراء ٢٤
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَضَی»: فرمان داده است. سفارش کرده است. «إِحْسَاناً»: نیکی کردن. زیبا رفتار کردن. «یَبْلُغَنَّ»: می‌رسد. واصل می‌شود. «الْکِبَرَ»: پیری و کهنسالی. «أُفٍّ»: وای. آه. اسم‌الفعل است و بیانگر دلتنگی و ناراحتی است. «لا تَنْهَرْهُمَا»: آن دو را مران. بر سرشان فریاد مزن. با آنان تندی و تیزی مکن. «کَرِیماً»: محترمانه و بزرگوارانه.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن عباس گوید: این آیه درباره سعد بن ابى وقاص نازل گردیده است.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً «23»

جلد 5 - صفحه 39

پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.

اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.

نکته ها

در احاديث، در مورد احسان به والدين بسيار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است:

پاداش نگاه رحمت به والدين، حج مقبول است. رضايت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مى‌كند و سبب مى‌شود كه فرزندان نيز به ما احسان كنند. در احاديث آمده است: حتّى اگر تو را زدند، تو «افّ» نگو، خيره نگاه مكن، دست بلند مكن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، كارى مكن كه مردم به آنان دشنام دهند، پيش از آنان منشين و پيش از آنكه از تو چيزى بخواهند به آنان كمك كن. «1»

مردى مادرش را به دوش گرفته طواف مى‌داد، پيامبر را در همان حالت ديد، پرسيد: آيا حقّ مادرم را ادا كردم؟ فرمود: حتّى حقّ يكى از ناله‌هاى زمان زايمان را ادا نكردى. «2»

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال شد: آيا پس از مرگ هم احسانى براى والدين هست؟ فرمود: آرى، از راه نماز خواندن براى آنان و استغفار برايشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهى‌هايشان و احترام دوستانشان. «3»

مردى از پدرش نزد پيامبر شكايت كرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پير گفت: روزى من قوى و پولدار بودم و به فرزندم كمك مى‌كردم، امّا امروز او پولدار شده و به من كمك نمى‌كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله گريست و فرمود: هيچ سنگ و شنى نيست كه اين قصه را بشنود و نگريد! سپس به آن فرزند فرمود: «انت و ما لك لا بيك» تو و دارايى‌ات از آنِ پدرت هستيد. «4»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير نمونه.

«3». تفسير مجمع‌البيان.

«4». تفسير فرقان.

جلد 5 - صفحه 40

در حديث آمده است: حتّى اگر والدين فرزند خود را زدند، فرزند بگويد: «خدا شما را ببخشد» كه اين كلمه همان «قول كريم» است. «1»

احسان به والدين، از صفات انبياست. چنانكه در مورد حضرت عيسى عليه السلام، توصيفِ‌ «بَرًّا بِوالِدَتِي» «2» ودر مورد حضرت يحيى عليه السلام‌ «بَرًّا بِوالِدَيْهِ» «3» آمده است.

والدين، تنها پدر و مادر طبيعى نيستند. در برخى احاديث، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام پدر امّت به حساب آمده‌اند. «4» همچنان كه حضرت ابراهيم، پدر عرب به حساب آمده است. «5» «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ» «6»

اگر والدين توجّه كنند كه پس از توحيد مطرحند، انگيزه‌ى دعوت فرزندان به توحيد در آنان زنده مى‌شود. «قَضى‌ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»

پیام ها

1- توحيد، در رأس همه‌ى سفارش‌هاى الهى است. «قَضى‌ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»

2- خدمتگزارى و احسان به پدر و مادر، از اوصاف موحّد واقعى است. «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»

3- فرمانِ نيكى‌به والدين مانند فرمانِ توحيد، قطعى ونسخ‌نشدنى است. «قَضى‌»

4- احسان به والدين در كنار توحيد و اطاعت از خداوند آمده است تا نشان دهد اين كار، هم واجب عقلى و وظيفه‌ى انسانى است، هم واجب شرعى. «قَضى‌ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»

5- نسل نو بايد در سايه‌ى ايمان، با نسل گذشته، پيوند محكم داشته باشند.

«أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»

6- در احسان به والدين، مسلمان بودن آنها شرط نيست. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»


«1». كافى، ج 2، ص 157.

«2». مريم، 39.

«3». مريم، 14.

«4». «أنا و علىّ ابوا هذه الامّة». بحار، ج 16، ص 95.

«5». تفسير نورالثقلين.

«6». حج، 78.

جلد 5 - صفحه 41

7- در احسان به پدر و مادر، فرقى ميان آن دو نيست. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» 8- نيكى به پدر ومادر را بى‌واسطه وبه دست خود انجام دهيم. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»

9- احسان، بالاتر از انفاق است و شامل محبّت، ادب، آموزش، مشورت، اطاعت، تشكّر، مراقبت و امثال اينها مى‌شود. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»

10- احسان به والدين، حدّ و مرز ندارد. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (نه مثل فقير، كه تا سير شود، وجهاد كه تا رفع فتنه باشد و روزه كه تا افطار باشد.)

11- سفارش قرآن به احسان، متوجّه فرزندان است، نه والدين. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» زيرا والدين نيازى به‌سفارش ندارند و به طور طبيعى به فرزندان خود احسان مى‌كنند.

12- هرچه نياز جسمى وروحىِ والدين بيشتر باشد، احسان به آنان ضرورى‌تر است. «يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ»

13- پدر و مادر سالمند را به آسايشگاه نبريم، بلكه نزد خود نگهداريم. «عِنْدَكَ»

14- وقتى قرآن از رنجاندن سائل بيگانه‌اى نهى مى‌كند، «أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» تكليف پدر و مادر روشن است. «وَ لا تَنْهَرْهُما»

15- هم احسان لازم است، هم سخن زيبا و خوب. إِحْساناً ... قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً

(بعد از احسان، گفتار كريمانه مهم‌ترين شيوه‌ى برخورد با والدين است.)

16- در احسان به والدين و قول كريمانه، شرط مقابله نيامده است. يعنى اگر آنان هم با تو كريمانه برخورد نكردند، تو كريمانه سخن بگو. «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً «23»

وَ قَضى‌ رَبُّكَ‌: و حكم فرمود پروردگار تو اى پيغمبر بر جميع مكلفان حكمى ثابت و محكم. أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ‌: به آنكه مى‌پرستيد يعنى تو و امت تو پرستش منمائيد مگر ذات الهى را كه خداوند به حق است، زيرا عبادت غايت تعظيم، و آن سزاوار نيست مگر براى ذاتى كه در غايت عظمت باشد. وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً: و حكم فرمود خدا به اينكه نيكوئى كنيد به پدر و مادر نيكوئى كردنى.

تبصره: وجه مناسب بين امر به عبادت خدا و برّ به والدين:

1- چون سبب وجود حقيقى انسانى، ايجاد سبحانى، و سبب تربيت ظاهرى، والدين باشند؛ لذا ابتدا امر به تعظيم موجد حقيقى، و بعد امر به تكريم موجب ظاهرى شد.

2- موجود، يا قديم يا محدث، و واجب است معامله انسان با خداوند قديم به تهليل و عبادت، و با محدث به تجليل و شفقت، و لذا فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: التّعظيم لامر اللّه و الشّفقة على خلق اللّه، و سزاوارترين خلق به محبت، والدين باشند به سبب زيادتى انعام ايشان.

3- اشتغال به شكر منعم واجب باشد عقلا، و منعم حقيقى ذات احديت الهى و سپاسدارى او به عبادت است، و منعم مجازى والدين و شكر آنها به محبت باشد، و لذا فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من لم يشكر النّاس لم‌

جلد 7 - صفحه 354

يشكر اللّه‌ «1» و هيچكس از خلايق ذيحق‌تر بر انسان در عالم طبيعت نباشد غير از والدين، و سير تربيت و نشو و نماى انسانى شاهد بزرگى است بر اين مطلب.

إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ: اگر البته برسد نزد تو بزرگسالى و زيادتى سن و پيرى. أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما: يكى از پدر و مادر يا هر دو، يعنى به حدى پير شوند كه محتاج خدمت تو شوند. فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍ‌: پس نگوئيد مر ايشان را كلمه «اف» كه آن را مى‌گويد كسى كه از چيزى به تنگ آيد يا بر او گران گردد.

حاصل آيه آنكه: هرگاه رسيدند والدين نزد تو به حالت ضعف و عجز در آخر عمر، چنانچه تو بودى نزد آنها به اول عمر، در اين هنگام مكلف فرموده خداى تعالى در حق ايشان به پنج چيز:

1- آنكه «اف» نگوئيد، تخصيص نهى از «اف» به كبر سن با آنكه در جميع اوقات منهى است، به جهت آنست كه احتياج والدين به تعهد و تفقد در اين وقت بيشتر است، و هرگاه گفتن كلمه «اف» موجب عقوق باشد، پس دشنام دادن و زدن به طريق اولى حرام و منهى باشد به دليل مفهوم موافقت.

نوع دوم: وَ لا تَنْهَرْهُما: و زجر مكن و بانگ مزن بر ايشان، و سخن آنها را جواب درشت باز مده و مخالفت قولشان مكن بر وجه رد و تكذيب.

نوع سوم: وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً: و بگو مر ايشان را سخن نيكو از روى ادب و حرمت، يعنى ايشان را به اسم و نام مخوان، بلكه بگو پدر جان و مادر جان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً «23» وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً «24» رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً «25»

ترجمه‌

- و حكم كرد پروردگار تو كه عبادت نكنيد مگر او را و احسان كنيد بپدر و مادر احسان كردنى هر گاه برسد نزد توبه پيرى يكى از آن دو يا هر دوشان پس مگوى مر آن دو را اف و از خود مران آن دو را و بگوى مر آن دو را گفتارى پسنديده‌

و بزير آور براى آندو بال فروتنى را از مهربانى و بگو پروردگار من رحمت كن آندو را چنانچه تربيت نمودند مرا در كوچكى‌

پروردگار شما داناتر است بآنچه در باطن شما است اگر باشيد از شايستگان پس بدرستيكه او باشد مر باز گشت كنندگان را آمرزنده.

تفسير

- خداوند حكم قطعى فرموده بآنكه عبادت نكنند بندگان جز او را و بآنكه احسان نمايند بپدر و مادر احسانى را كه سزاوار باشد بمقام آن دو و اولاد چون بعد از حقّ خداوند حقّى ببزرگى حقّ آن دو نيست و فرموده اگر برسند يكى از آن دو يا هر دو به پيرى در حاليكه محتاج بكفالت و حمايت ولد باشند در


جلد 3 صفحه 352

مقابل آن دو كلمه اف را كه دلالت بر ملالت و كدورت دارد بر زبان جارى منما و مران آن دو را به بلند نمودن صوت خود از صوت آن دو و باجابت ننمودن ملتمس و متوقع آن دو و مجادله نمودن با آن دو و امثال اينها كه منافى با انتظار و توقعاتشان باشد بر حسب امكان بلكه گفتگو كن با ايشان بگفتار خوب خوش شايسته پسنديده نزد عقلاء و مردم با ادب و مانند مرغ كه جوجه خود را در زير بال جاى ميدهد فروتنى و ذلّت را شعار خود قرار ده براى پدر و مادر و آن دو را بمهربانى در كنار خود گير و در كنف حمايت خويش جاى ده و بگو پروردگارا رحم فرما بر آن دو برحمت باقيه خود و اكتفا نفرما برحمت فانيه خويش چنانچه آن دو مرا كه بنده توام تربيت نمودند و ارشاد كردند در كودكى برحمت و مهربانى در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون بپدر و مادر نظر كنى مگشاى دو چشم خود را بروى آن دو مگر برحمت و رقت و بلند مكن صداى خود را از صداى آنها و نه دست خود را بالاى دست آنها و مگذار قدم خود را جلوتر از قدم آنها و فرمود اگر خدا ميدانست كمتر از كلمه اف را هر آينه نهى ميفرمود از آن و آن كمترين مرتبه عقوق است و در كافى زياد فرموده كه از عقوق آنستكه فرزند بر پدر و مادر به تندى نگاه كند و بقيّه اخبار اين باب در سوره بقره ذيل آيه الّذين ينقضون عهد اللّه گذشت پروردگار شما داناتر است از خود شما بآنچه در باطن نفوس شما است از قصد احسان و اسائه بپدر و مادر و حسن سلوك با آنها و اخلاص در اعمال و غير اينها و اگر در واقع خوش نفس و نيك اعتقاد و نيكو كردار و موصوف بصلاح باشيد و احيانا قصور يا تقصيرى در اداء وظائف براى شما روى دهد و توبه كنيد خداوند گناه توبه كنندگان را ميآمرزد و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اوّاب توّاب متعبّد است كه از گناه خود رجوع نموده و نيز عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه آنها توبه كنندگان متعبّدانند و ذكر شرط صلاح ظاهرا براى اشاره بآنستكه حسن سلوك با پدر و مادر و رجوع از گناه ناشى از صلاح واقعى و طينت پاك است.


جلد 3 صفحه 353

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قَضي‌ رَبُّك‌َ أَلاّ تَعبُدُوا إِلاّ إِيّاه‌ُ وَ بِالوالِدَين‌ِ إِحساناً إِمّا يَبلُغَن‌َّ عِندَك‌َ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل‌ لَهُما أُف‌ٍّ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل‌ لَهُما قَولاً كَرِيماً «23»

و حكم‌ فرمود پروردگار تو و دستور داد ‌براي‌ جميع‌ مكلفين‌ اينكه‌ عبادت‌ نكنيد مگر ‌او‌ ‌را‌ و بوالدين‌ پدر و مادر احسان‌ كنيد و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ نزد تو يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بپيري‌ و بزرگي‌ رسيدند ‌ يا ‌ ‌هر‌ دو ‌آنها‌ ‌پس‌ نگو بآنها كلمه‌ اف‌ ‌را‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ دور ‌از‌ ‌خود‌ نكن‌ و بگو ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ كلام‌ محترمانه‌ وَ قَضي‌ رَبُّك‌َ كلمه‌ قضي‌ ‌در‌ آيات‌ اطلاق‌ ‌بر‌ معاني‌ ‌شده‌ ‌من‌ جمله‌ بمعني‌ امر ‌است‌ مثل‌ ‌اينکه‌ مورد ‌يعني‌ امر فرمود و چنين‌ دستور ‌از‌ مقام‌ ربوبي‌ صادر شد أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِيّاه‌ُ ‌يعني‌ ‌او‌ ‌را‌ پرستش‌ كنيد ‌لا‌ ‌غير‌ ‌که‌ مفاد كلمه‌ طيبه‌ ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ اولين‌ دستور جميع‌ انبياء بوده‌ و گفتيم‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ توحيد سه‌ دلالت‌ دارد مطابقي‌ التزامي‌ اقتضايي‌ امّا مطابقي‌ توحيد عبادتيست‌ ‌که‌ پرستش‌ نكنيد جز ذات‌ مقدس‌ ‌او‌ ‌را‌ و التزامي‌ توحيد

جلد 12 - صفحه 238

ذاتي‌ و افعالي‌ و صفاتي‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ ‌غير‌ ‌او‌ واجب‌ الوجودي‌ ‌بود‌ ‌ يا ‌ خالق‌ و رازقي‌ ‌بود‌ آنهم‌ سزاوار پرستش‌ ‌بود‌ و اقتضايي‌ آنكه‌ بجميع‌ فرمايشات‌ ‌او‌ بايد معتقد باشند و باور كنند و عمل‌ نمايند ‌از‌ عقائد و اخلاق‌ و وظائف‌ ديني‌ وَ بِالوالِدَين‌ِ إِحساناً اولا اطاعت‌ والدين‌ ‌از‌ واجبات‌ مهمّه‌ شرعيه‌ ‌است‌ ‌در‌ جميع‌ امور مباحه‌ و مستحبه‌ و مكروهه‌ ‌که‌ ‌اگر‌ امر كردند واجب‌ ميشود و ‌اگر‌ نهي‌ كردند حرام‌ ميشود بلي‌ ‌اگر‌ امر ‌آنها‌ ‌بر‌ ترك‌ واجبي‌ ‌ يا ‌ فعل‌ حرامي‌ ‌است‌ نبايد اطاعت‌ كرد چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ حُسناً وَ إِن‌ جاهَداك‌َ لِتُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما عنكبوت‌ ‌آيه‌ 7.

و نيز ميفرمايد وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ وَهناً عَلي‌ وَهن‌ٍ وَ فِصالُه‌ُ فِي‌ عامَين‌ِ أَن‌ِ اشكُر لِي‌ وَ لِوالِدَيك‌َ إِلَي‌َّ المَصِيرُ وَ إِن‌ جاهَداك‌َ عَلي‌ أَن‌ تُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً الاية لقمان‌ ‌آيه‌ 14.

و ثانيا ‌غير‌ ‌از‌ عنوان‌ اطاعت‌ بايد بآنها احسان‌ كرد چه‌ ‌در‌ امور دنيوي‌ و چه‌ اخروي‌ حيا و ميّتا.

إِمّا يَبلُغَن‌َّ عِندَك‌َ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل‌ لَهُما أُف‌ٍّ.

معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بپيري‌ نرسيده‌اند جائز ‌باشد‌ گفتن‌ اف‌ّ بلكه‌ مراد اينست‌ ‌که‌ انسان‌ ‌در‌ پيري‌ بهانه‌ زياد دارد و توقعات‌ بسيار و اولاد ‌را‌ خسته‌ و ناراحت‌ ميكند ‌اگر‌ بخواهد تمام‌ توقعات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ انجام‌ دهد ميفرمايد اظهار خستگي‌ و ناراحتي‌ نكن‌ و بزبان‌ فارسي‌ايش‌ نگو چون‌ آدم‌ پير زود دل‌ شكسته‌ ميشود ‌در‌ اخبار دارد ‌اگر‌ ‌از‌ كلمه‌ اف‌ّ چيزي‌ كمتر ‌بود‌ خداوند ‌از‌ ‌او‌ نهي‌ ميفرمود وَ لا تَنهَرهُما نهر كلمه‌ زجر ‌يعني‌ ‌لا‌ تزجرهما ‌آنها‌ ‌را‌ زجر نكن‌ و ناراحت‌ نكن‌ ‌که‌ ‌از‌ تو منزجر شوند وَ قُل‌ لَهُما قَولًا كَرِيماً ‌با‌ احترام‌ ‌با‌ ‌آنها‌ صحبت‌ كن‌ حرف‌ سبك‌ بآنها نزن‌ باصطلاح‌ معروف‌ ‌است‌ بنشين‌ و بفرما و بتمرگ‌ يك‌ معني‌ دارد لكن‌ بسيار تفاوت‌ ميكند.

239

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 23)- بعد از اصل توحید به یکی از اساسی‌ترین تعلیمات انسانی انبیاء ضمن تأکید مجدد بر توحید اشاره کرده، می‌گوید: «و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید»! (وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً).

قرار دادن توحید یعنی اساسی‌ترین اصل اسلامی در کنار نیکی به پدر و مادر تأکید دیگری است بر اهمیت این دستور اسلامی.

سپس به بیان یکی از مصداقهای روشن نیکی به پدر و مادر پرداخته، می‌گوید:

«هرگاه یکی از آن دو، یا هر دو آنها، نزد تو به سن پیری و شکستگی برسند (آن چنان که نیازمند به مراقبت دائمی تو باشند از هرگونه محبت در مورد آنها دریغ مدار، و کمترین اهانتی به آنان مکن، حتی) سبکترین تعبیر نامؤدبانه یعنی: اف به آنها مگو» (إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ).

«و بر سر آنها فریاد مزن» (وَ لا تَنْهَرْهُما).

بلکه «با گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه با آنها سخن بگو» (وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً).

ج2، ص630

نکات آیه

۱- خداوند، برحذر دارنده آدمیان از پرستش موجودى جز ذات یگانه او (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه)

۲- دستور به اجتناب از شرک عبادى، فرمانى قطعى و غیر قابل تجدید نظر (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه) واژه «قضى» به معناى حکم و فرمانى است قطعى و غیر قابل تجدید نظر.

۳- فرمان خداوند به توحید عبادى، فرمانى در جهت رشد و تکامل انسانها (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه) «ربّ» در اصل به معناى «تربیت» است (مفردات راغب). آمدن این صفت به جاى دیگر صفات خداوند، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

۴- بر هر کسى واجب است به پدر و مادر خویش احسان کند. (و قضى ربّک ... بالولدین إحسنًا) تنوین «إحساناً» براى تعظیم است و «ال» در «والدین» براى استغراق افرادى است و شامل والدین هر مکلفى مى شود.

۵- احسان به پدر و مادر، داراى اهمیت و ارزشى بس مهم، پس از پرستش خداوند (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا) از اینکه خداوند احسان به پدر و مادر را پس از دعوت به عبادت خالصانه خویش قرار داده است، نکته یاد شده استفاده مى شود.

۶- پدر و مادر، داراى بالاترین و مهم ترین حق، در میان مجموعه حقوق انسانها بر یکدیگر (و قضى ربّک ... بالولدین إحسنًا) از اینکه خداوند در مقام بیان حقوق متقابل گروههایى از انسانها، حق والدین را مقدم بر همه آنها و پس از حق خویش قرار داده است، نکته یاد شده به دست مى آید.

۷- موّحد واقعى، خدمتگزار و احسان کننده به پدر و مادر است. (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا)

۸- عاملهاى رشد و تربیت انسان، حقى بزرگ بر گردن او دارند. (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا) ذکر احسان به پدر و مادر پس از موضوع ربوبیت یگانه خدا (و قضى ربک ...) مى تواند از آن جهت باشد که آنان نیز در رشد و تربیت انسان مؤثرند.

۹- لزوم دور ماندن احسان به پدر و مادر، از شائبه شرک (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا) قرار گرفتن تکلیف احسان به والدین پس از فرمان به توحید و پرهیز از شرک، ممکن است إشعار به این مطلب داشته باشد که علاقه و احسان بیش از حد به پدر و مادر، ممکن است انسان را به شرک بکشاند. بنابراین باید این علاقه و احسان از شائبه شرک خالى باشد.

۱۰- کهولت و به سن پیرى رسیدن والدین، عامل سنگین تر شدن وظایف فرزند نسبت به آنها (إما یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریمًا)

۱۱- مراقبت از پدر و مادر پیر، برعهده فرزند است. (و بالولدین إحسنًا إمّا یبلغنّ عندک الکبر... فلاتقل لهما أُفّ) برداشت فوق به خاطر این است که مخاطب آیه شریفه، فرزندان هستند و هم چنین ظرف «عندک» (پیش تو) گویاى این است که فرزندان آن چنان باید از پدر و مادر مراقبت کنند که گویى نزد خود آنان زندگى مى کنند و از نزدیک مراقب حال آنان مى باشند.

۱۲- حضور پدر و مادر نزد فرزند، در پى دارنده مسؤولیت فزون تر براى فرزند (إمّا یبلغنّ عندک الکبر) «عندک الکبر» ممکن است إشعار به این حقیقت داشته باشد که اگر پدر و مادر پیش فرزندان زندگى کنند، مسؤولیت نگه دارى آنان بیشتر شده و از هرگونه حرمت شکنى - هر چند به گفتن «أُفّ» - باید پرهیز شود.

۱۳- پدران و مادران در سن پیرى و سالخوردگى، در معرض بى احترامى از سوى فرزندان هستند. (إما یبلغنّ عندک الکبر... فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریمًا) خطاب مطلق احسان به والدین، شامل هر والدینى در هر سن و سالى مى شود. ذکر «إمّا یبلغنّ عندک الکبر» ممکن است جهت یادآورى نکته یاد شده باشد.

۱۴- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر، حتى در حد گفتن «أُفّ»، ممنوع است. (فلاتقل لهما أُفّ)

۱۵- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر کهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمین آن خواسته ها دریغ نکنند. (و لاتنهرهما) «نهر» در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

۱۶- برخورد عاطفى و مؤدبانه، با پدر و مادر و تکریم آنان به هنگام سخن گفتن با ایشان، تکلیفى برعهده فرزندان (فلاتقل لهما أُفّ ... و قل لهما قولاً کریمًا)

۱۷- حضور هر یک از پدر و مادر سالخورده به تنهایى و یا هر دوى آنها نزد فرزند، تأثیرى در مقدار احترام به آنها نداشته و هر دو از حقوق مساوى برخوردارند. (و بالولدین إحسنًا إمّا یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما)

روایات و احادیث

۱۸- «عن إبن عباس قال: لمّا انصرف أمیرالمؤمنین من صفین قام إلیه شیخ ... فقال: یا أمیرالمؤمنین أخبرنا عن مسیرنا هذا أبقضاء من الله و قدر؟ ... قال أمیرالمؤمنین: الأمر من الله و الحکم ثم تلا هذه الأیة: «و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالوالدین إحساناً»...;[۲] از ابن عباس روایت شده است: هنگامى که امیرالمؤمنین(ع) از صفین باز مى گشت، پیرمردى به سوى او برخواست ... و گفت: اى امیرمؤمنان! ما را خبر ده از سفرى که رفتیم ، آیا به قضا و قدر الهى بود؟ ... امیرمؤمنان فرمود: فرمان و حکم از جانب خداوند بود; سپس آیه «و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالوالدین إحساناً» را تلاوت کرد...».

۱۹- «عن أبى جعفر(ع):... بعث الله عزّوجلّ محمداً(ص) و هو بمکة عشر سنین فلم یمت بمکة فى تلک العشر سنین أحد یشهد أن لا إله إلاّ الله و أن محمد(ص) رسول الله إلاّ أدخله الله الجنة بإقراره و هو إیمان التصدیق و لم یعذب الله أحداً... إلاّ من أشرک بالرحمن و تصدیق ذلک ان الله عزّوجلّ أنزل علیه فى سورة بنى إسرائیل بمکة «و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه...» أدب و عظة و تعلیم و نهى خفیف و لم یعد علیه و لم یتواعد على اجتراح شىء ممّا نهى عنه...;[۳] از امام باقر(ع) روایت شده است:... خداوند عزّوجلّ محمد(ص) را مبعوث گردانید و او ده سال در مکه بود. پس در مکه در این مدت ده سال کسى نبود که مرده باشد و به یگانگى خدا و رسالت محمد(ص) شهادت داده باشد; مگر آنکه خداوند او را به خاطر اقرارش داخل بهشت کند و این ایمان تصدیق بود و خداوند کسى را عذاب نمى کرد ... مگر آنکه به [خداى]رحمان شرک ورزیده باشد و گواه این سخن آن است که خداوند - عزّوجلّ - در سوره بنى اسرائیل و در مکه این آیه را بر آن حضرت نازل فرمود: «ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه...» [در این آیات] ادب کردن، موعظه، تعلیم و نهى خفیف وجود دارد و وعده پاداش در آنها و وعید به عذاب بر ارتکاب چیزهایى که نهى شده داده نشده است...».

۲۰- «و قال الصادق(ع): قوله تعالى «و بالوالدین إحساناً» قال: الوالد محمد(ص) و على(ع);[۴] امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال «و بالوالدین إحساناً» فرمود: مراد از پدر، محمد(ص) و على(ع) است».

۲۱- «عن أبى ولادالحناط قال: سألت أباعبدالله(ع) عن قول الله عزّوجلّ: «و بالوالدین إحساناً» ما هذا الإحسان؟ فقال: الإحسان أن تحسن صحبتهما و أن لاتکلفهما أن یسألاک شیئاً ممّا یحتاجان إلیه و إن کانا مستغنین ... و أمّا قول الله عزّوجلّ: « إمّا یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما» قال: إن ضجراک فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما إن ضرباک قال: «و قل لهما قولاً کریماً» قال: إن ضرباک فقل لهما: غفر الله لکما فذلک منک قول کریم...;خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند ابىولاد حناط گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ « و بالوالدین إحساناً» سؤال کردم که معناى احسان در این آیه چیست؟ پس آن حضرت فرمود: مراد از احسان، خوش رفتارى با آنان و اینکه آنها را به درخواست کردن از خودتت در مورد آنچه نیاز دارند به زحمت نیندازى، هر چند از[ نظر مالى ]بى نیاز باشند... اما در باره سخن خداوند - عزّوجلّ - «إمّا یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما» حضرت فرمود: اگر تو را دلتنگ کردند، پس به آنان اُف مگو و بر آنها فریاد مزن و هیچ اهانتى به آنان روا مدار، گرچه تو را کتک بزنند. خداوند فرمود: «و قل لهما قولاً کریماً». حضرت فرمود: اگر تو را زدند پس به آنان بگو: خداوند شما را ببخشاید; پس این سخن از جانب تو قول کریم محسوب مى شود...».

موضوعات مرتبط

  • احسان: احکام احسان ۴
  • احکام ۴، ۱۴، ۱۶: فلسفه احکام ۴، ۱۴، ۱۶ ۳
  • امام على(ع): پدرى امام على(ع) ۲۰
  • تربیت: اهمیت تربیت ۸
  • تکامل: زمینه تکامل ۳
  • توحید: اهمیت توحید عبادى ۳; فلسفه توحید ۳
  • خدا: اوامر خدا ۳; نواهى خدا ۱، ۲، ۱۹
  • شرک: اجتناب از شرک ۹; نهى از شرک ۱۹; نهى از شرک عبادى ۱، ۲
  • عبادت: ارزش عبادت خدا ۵; اهمیت عبادت خدا ۵
  • فرزند: عوامل مؤثر در مسؤولیت فرزند ۱۲; مسؤولیت فرزند ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۶، ۱۷
  • قضاو قدر ۱۸:
  • محرمات ۱۴:
  • محمد(ص): پدرى محمد(ص) ۲۰
  • مربّى: حقوق مربّى ۸
  • معاشرت: آداب معاشرت ۱۶
  • موحّدان: احسان موحّدان ۷; نشانه هاى موحّدان ۷
  • واجبات ۴، ۱۶:
  • والدین: آثار پیرى والدین ۱۰، ۱۳; آثار زندگى با والدین ۱۲; آداب تکلّم با والدین ۱۶; احترام به والدین ۱۶; احسان به والدین ۴، ۷، ۲۰; ارزش احسان به والدین ۵; اهمیت احترام به والدین ۱۴، ۱۵، ۱۶; اهمیت احسان به والدین ۵; اهمیت حقوق والدین ۶; پیرى والدین ۱۵; تأمین نیازهاى والدین ۱۵; تساوى حقوق والدین ۱۷; حرمت اهانت به والدین ۱۴; خطر بى احترامى به والدین ۱۳; شرایط احسان به والدین ۹; محافظت از والدین ۱۱، ۱۲; مراد از احسان به والدین ۲۱

منابع

  1. تفسیر کشف الاسرار.
  2. توحید صدوق، ص ۳۸۲، ح ۲۸، ب ۶۰; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۴۸، ح ۱۲۸.
  3. کافى، ج ۲، ص ۲۹، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۸۶، ح ۳۰.
  4. روضة الواعظین (ابن الفارسى فتال نیشابورى)، ص ۱۰۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۵۰، ح