البقرة ٨٣
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ ثُمَ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ |
ترجمه
البقرة ٨٢ | آیه ٨٣ | البقرة ٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِیثَاقَ»: پیمان استوار. عهد مؤکّد. «إِحْسَاناً»: نیکوئی کردن. «ذِیالْقُرْبَی»: خویشاوندان. «الْیَتَامَی»: یتیمان. «حُسْناً»: سخن زیبا و پسندیده. «تَوَلَّیْتُمْ» پشت کردید و روی گرداندید. «مُعرِضُونَ»: اعراضکنندگان. سر باز زنندگان. «وَ أَنتُم مُّعرِضُونَ»: جمله حالیّه است و برای تأکید پشتکردن و روی گرداندن آمده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لاَ تُشْرِکُوا... (۹) وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي کُلِ أُمَّةٍ... (۱) وَ قَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا... (۵) وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ... (۴) وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ... (۱) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ... (۲) قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ... (۵)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
محمد بن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم او از پدرش و از على بن محمد قاساتى بعد از سه واسطه از امام صادق|امام جعفرصادق عليهالسلام نقل نمايند كه اين قسمت از آيه «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» درباره اهل ذمّه نازل گرديده بوده سپس به آيه «وقاتِلُوا الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلابِالْيَوْمِ الْآخِرِ» نسخ گرديده است.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«83» وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ
جلد 1 - صفحه 149
و (بياد آريد) زمانى كه از بنىاسرائيل پيمان گرفتيم، جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان، احسان كنيد و با مردم، به زبان خوش سخن بگوييد و نماز را برپاى داريد و زكات بدهيد. امّا شما (با اينكه پيمان بسته بوديد،) جز عدّهى كمى، سرپيچى كرديد و روى گردان شديد.
نکته ها
احسان، جامعترين و وسيعترين واژه در باب نيكى است. در حال فقر والدين، احسان مادّى و در حال غناى آنان، احسان روحى. چنانكه احسان به يتيم شامل؛ تأديب، حفظ حقوق، محبّت و تعليم او مىشود.
اصول همهى اديان يكى است. چون همهى اين ميثاقها، در اسلام نيز هست.
پیام ها
1- خداوند از طريق عقل، فطرت و وحى، از مردم پيمان مىگيرد. «أَخَذْنا مِيثاقَ»
2- توحيد، سرلوحهى مكتب انبياست. و بعد از آن كارهاى نيك قرار گرفته است.
«لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
3- در كنار توحيد، احسان به والدين مطرح است. «لا تَعْبُدُونَ ... وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
4- تبعيض و گرايش به يكى از پدر و مادر، ممنوع است. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
5- ابتدا خويشان نيازمند، سپس ديگران. «ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ ...» البتّه در بين خويشاوندان نيز اولويّتها محفوظ است. «أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» «1»
6- احسان بايد همراه با ادب و بدون منّت باشد. در كنار احسان، جمله «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» آمده است.
7- اگرچه به همهى مردم نمىتوان احسان كرد، ولى با همه مىتوان خوب سخن گفت. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
«1». انفال، 75.
جلد 1 - صفحه 150
8- برخورد خوب و گفتار نيكو، نه تنها با مسلمانان، بلكه با همهى مردم لازم است. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
9- علاوه بر پرداخت زكات، احسان به مستمندان و ايتام نيز لازم است. در آيه هم زكات آمده و هم احسان به مساكين. «إِحْساناً ... وَ الْمَساكِينِ ... وَ آتُوا الزَّكاةَ»
10- نماز ورابطه با خداوند، از زكات ورابطه با فقرا جدا نيست. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»
11- نماز و زكات در اديان ديگر نيز بوده است. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»
12- اعتقاد به توحيد، احسان به والدين وايتام ومساكين، همراه با دستور پرداخت زكات وبرخورد نيكو با مردم، وبپاداشتن نماز، نشانهى جامعيت اسلام است.
13- اداى حقوق، داراى مراتب و مراحلى است. اوّل حقّ خداوند، سپس والدين، سپس خويشاوندان، سپس يتيمان كه كمبود محبّت دارند وآنگاه مساكين كه كمبود مادّيات دارند.
14- تمام احكام اعتقادى، اخلاقى وفقهى، ميثاق وعهد خدا با انسان است. بعد از «مِيثاقَ» سخن از عقيده توحيدى، احسان به والدين، نماز وزكات آمده است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (83)
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ: و ياد بياوريد زمانى را كه فرا گرفتيم پيمان بنى اسرائيل را. گرچه آيه نسبت به بنى اسرائيل است، لكن مفادش عام است تمام امّت پيغمبر را. لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ: اينكه بندگى و ستايش نكنيد مگر ذات يگانه خداى را؛ زيرا سزاوار پرستش و ستايش، ذات سبحانى است، به برهان عقل. چون كه اصول كليه نعم ظاهره و باطنه و دنيويه و اخرويه، تماما از جانب منعم حقيقى و فيّاض على الاطلاق، قادر متعال باشد؛ و بر هر ذى شعورى ستايش و سپاس دارى چنين منعمى لازم باشد، به حكم عقل، وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً: و نيكوئى كنيد به پدر و مادر، نيكوئى كردنى؛ يعنى رأفت و شفقت و دعاى خير و انفاق در حق آنها منظور داريد.
در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه فرمود:
چه منع كند مردى از شما را اين كه نيكوئى كند پدر و مادر خود را، زنده باشند يا مرده؟ نماز گزارد از جانب آنها، و صدقه دهد از طرف ايشان، و حج نمايد به نيابت ايشان، و روزه بدارد براى ايشان. پس مىباشد آنچه بجا آورد براى ايشان، و براى او هم مثل آن باشد. پس زياد فرمايد خداوند عز و جل به نيكوئى و صله او خير بسيارى «1».
وَ ذِي الْقُرْبى: و نيز نيكوئى نمايد به خويشان پدرى و مادرى، وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ: و همچنين نيكوئى نمائيد به يتيمان بىپدر كه بالغ نشدهاند، و بيچارگان به صله و احسان و انعام و عطوفت و رأفت.
تبصره: تأويل آيه شريفه- در تفسير برهان از حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مروى است كه مراد از «والدين» حضرت نبوى و حضرت علوى عليه السلام است، به دليل فرمايش حضرت پيغمبر صلّى اللّه
«1» اصول كافى كتاب الايمان و الكفر، باب البرّ بالوالدين، حديث 7 (جلد 2 صفحه 159)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 189
عليه و آله و سلّم كه فرمود: انا و علىّ ابوا هذه الامّة «1». و احسان به ايشان اطاعت و فرمانبردارى ايشان است. و ذى القرباى حقيقى ائمه هدى عليهم السلام، و يتاماى حقيقى كسانى كه امام آنها غائب و دسترسى به او نداشته باشند. و مساكين حقيقى شيعيان و دوستان آل محمدند. پس احسان به ذوى القربى مودّت و محبت و پيروى سيره ايشان، و احسان به يتامى رساندن احكام الهى به آنها و ارشاد جاهلان و تنبيه غافلان، و احسان به مساكين رعايت حقوق آنها و مواسات با ايشان است.
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً: و امر فرموديم كه بگوئيد عامه مردم را گفتار نيكو، يعنى با خلق خدا خوشخوئى نمائيد و به درشتى رفتار مكنيد.
عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده در اين آيه شريفه قولوا للنّاس احسن ما تحبّون ان يقال لكم، فانّ اللّه يبغض اللّعان السّبّاب الطّعّان على المؤمنين المتفحّش السّائل الملحف و يحبّ الحليم الحيىّ العفيف المتعفّف «2». يعنى: «بگوئيد مردمان را آنچه دوست داريد بگوئيند براى شما، پس به درستى كه خدا دشمن دارد لعن كننده دشنام دهنده طعن زننده بر مؤمنين را، و دشمن دارد فحش دهنده و سائل اصرار كننده را، و دوست دارد بردبار با شرم عفيف متعفف را كه بازدارد نفس خود را از محرّمات و سؤال از مردم».
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ: و امر فرموديم بپاى داريد نماز را و بجا آوريد آن را با شرايط معينه، وَ آتُوا الزَّكاةَ: و بدهيد زكات را بر وجهى كه امر شدهايد.
ابن عباس گويد مراد به زكات در اينجا نسبت به بنى اسرائيل است و قربانى باشد كه علامت قبولى آن آتشى بود كه از آسمان مىآمد و آن را مىسوزانيد.
ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ: پس پشت كرديد و اعراض نموديد از اين
«1» تفسير برهان، جلد اوّل صفحه 121، حديث 13.
«2» مدرك پيشين، حديث هشتم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 190
ميثاق، مگر اندكى از شما. مراد كسانىاند كه باقى بودند بر عهد تا زمان نسخ شريعت آنان و ايمان آوردند به پيغمبر آخر الزمان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ: و حال آنكه شما اعراض كننده هستيد از وفاى به عهد و اطاعت احكام و فرامين الهى؛ يا اعراض كننده هستيد از حكم تورات كه در متابعت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (83)
ترجمه
و هنگاميكه گرفتيم پيمان از بنى اسرائيل كه نپرستيد مگر خدا را و به پدر و مادر نيكوئى كنيد و به اقارب و يتيمان و فقيران، و رفتار كنيد با مردم بخوبى و بر پا داريد نماز را و بدهيد زكوة را پس رو گردانديد مگر كمى از شما با آنكه بوديد اعراض كنندگان.
جلد 1 صفحه 127
تفسير
و ياد آوريد وقتى را كه گرفتيم عهد مؤكد را از بنى اسرائيل كه كار خدا و اوصاف او را مانند كار و اوصاف خلق نپندارند و نسبت جور و ظلم باو ندهند و ريا در اعمال خودشان ننمايند پيغمبر (ص) فرموده كسيكه بندگى خدا و عبادت باز دارد او را از سؤال عطا ميفرمايد خداوند او را بالاتر چيزيكه عطا كرده ميشوند سؤال كنندگان و حضرت صادق (ع) فرموده حق نعمت خداوند بر بنده بيش از آنستكه در اعمال خود ريا نكند و در دل جز خدا راه ندهد و نيز ياد آوريد دستورى كه راجع باحسان نسبت بو الدين رسيده براى تلافى نعمت آنها و جبران زحماتى كه براى او تحمل نمودهاند و محبتهائيكه باو كردهاند و چه بسيار موقع كه خودشان را بمشقت انداختند براى رفاهيّت او و در كافى است كه پرسيدند از حضرت صادق (ع) كه اين احسان چيست فرمود آنكه نيك بداريد صحبت با آنها را و پيش از آنكه از شما چيزى بخواهند بمجرد آنكه فهميديد طالبند براى آنها حاضر كنيد اگرچه غنى باشند و بىنياز از كمك شما خداوند فرموده هرگز نميرسيد بخوبى مگر انفاق كنيد از چيزيكه دوست داريد و در تفسير امام (ع) است كه پيغمبر فرمود افضل و الدين و احق آندو براى شما بشكر گذارى محمد (ص) و على (ع) ميباشد و از امير المؤمنين (ع) نقل فرموده كه آنحضرت فرمود شنيدم از پيغمبر (ص) كه فرمود من و على (ع) دو پدر اين امّتيم و هر آينه حق ما بر آنها زيادتر و بزرگتر از حق و الدين جسمانى آنها است پس همانا ما نجات ميدهيم آنها را از آتش جهنّم اگر اطاعت كنند ما را و ميبريم آنها را به بهشت و ميرسانيم آنها را از بندگى به آزادى و پادشاهى فيض ره فرموده و از جهت اين پدرى است كه مؤمنان برادر شدهاند چنانچه خداوند فرموده همانا مؤمنان برادرانند حقير عرض ميكنم معلوم ميشود شرط برادرى دينى هم تشيع است، و احسان كنيد باقارب پدر و مادر براى كرامت آندو و حق اقارب هر يك از آندو را بشناسيد چنانچه از بنى اسرائيل عهد گرفته شده بود از شما هم اخذ ميثاق شده است بمعرفت حق اقارب محمد (ص) آنانكه آنها ائمه هستند بعد از او و آنانكه ميايند بعد از اين از برگزيدگان دين پيغمبر (ص)، هر كس مراعات نمايد حق اقارب پدر و مادر را باو عطا ميشود هزار هزار درجه در بهشت و در برهان همين روايت را هزار درجه نقل نمود و فاصله هر درجه را از ديگر صد سال راه با اسب تندرو تعيين نموده و جنس درجات را از نقره و طلا و لؤلؤ و زمرد و زبرجد و مشك و عنبر نقل كرده است و هر كس
جلد 1 صفحه 128
رعايت كند حق اقارب محمد (ص) و على (ع) را داده ميشود باو زيادترين مثوبات و رفيعترين درجات از آنچه ذكر شد بقدر زيادتى درجات و فضيلت مقام آندو بزرگوار نسبت بپدر و مادر نسبى او و يتامى كسانى هستند كه پدران آنها كه كفايت مؤنه آنان را از غذا و لباس و ساير احتياجات مينمودند مفقود شده باشند (و احسان در باره آنها بنحو اتم و اكمل بآنستكه كار پدر را نسبت بآنها بنمايند) و بالاتر از يتيم جسمانى يتيم روحانى است و آن كسى است كه دسترس بامام خود ندارد و تكليف خود را در احكام شريعت نميداند پس هر كس از شيعيان ما كه عالم باشد بعلوم ما و اين قسم يتيم را كه محروم از زيارت ما و جاهل بشريعت ما است در دامن خود تربيت نمايد بتعليم علوم و بيان آثار ما با ما است در رفيق اعلى پس از آن فرموده روايت نموده است اين حديث را پدرم از پدرانش و آنها از پيغمبر (ص) و مسكين كسى است كه بواسطه ضرر و فقر از حركت بازمانده و سكونت اختيار نموده هر آينه كسى كه مواسات نمايد با او بقدر تمكنش خداوند وسعت ميدهد بر او بهشتش را و ميرساند باو رحمت و مغفرت خود را و همانا از دوستان محمد (ص) و آل او مساكينى هستند كه مواسات و همراهى با آنها افضل است از مواسات و همراهى با مساكين فقراء و آنها كسانى هستند كه ضعيف و ناتوان شدهاند از مقابله با دشمنان خدا كه سرزنش مينمايند آنها را بدينشان و نسبت ميدهند آنانرا به بىخردى و طعن ميزنند بآنان در عقولشان پس كسيكه تقويت نمايد آنها را بدانش و فهم خود تا زائل شود از آنها مسكنت و مسلط شوند بر اعداء آل محمد (ص) و اتباع ابليس كه دشمنان باطنى هستند تا بتارانند آنها را از تسلط بر دين حق و دور كنند آنان را از ساحت شيعيان خداوند اين مسكنت را نصيب دشمنان دين و دنياى او ميفرمايد و عاجز ميكند آنها را از آنكه بتوانند او را از شاه راه هدايت منحرف نمايند و جهاد حقه حقيقيه نموده است در راه خدا براى اين اعانت بفرموده پيغمبر (ص) و معامله كنيد بخوبى با خلق آنانكه واجب نيست انفاق و كمك نمودن با آنها حضرت صادق (ع) فرموده معامله كنيد با مردم بخوبى چه مؤمن باشند چه مخالف اما آنانكه مؤمن هستند با روى گشاده و تبسم با آنها صحبت نمائيد و اما آنانكه مخالفند مدارا نمائيد با آنها براى آنكه جذب كنيد آنانرا بايمان و اگر مأيوس باشيد از بينا شدن آنها فائده مدارا آنستكه باز ميداريد شر آنها را از خود
جلد 1 صفحه 129
و برادران ايمانى حقير عرض ميكنم مخالف در لسان ائمه اطهار و علماء اعلام باهل سنت اطلاق ميشود و متمم كلام امام (ع) آنستكه مدارا با دشمنان خدا يكى از بزرگ ترين صدقات مرد است بر خود و برادرانش روزى پيغمبر (ص) در خانه بود كه عبد اللّه ابى بن سلول وارد شد و اجازه دخول خواست پيغمبر (ص) فرمود بد مصاحب و مجالسى است اجازهاش بدهيد و چون داخل شد نشاند او را و با بشاشت از او پذيرائى فرمود پس از رفتن او عايشه عرض كرد يا رسول اللّه آن چه فرمايشى بود و اين چه ملاطفتى، آن حضرت در جواب فرمود اى عويش و اى حميراء همانا بدترين مردم نزد خداوند كسى است كه اكرام كرده شود براى پرهيز از شرش حقير عرض ميكنم عويش تصغير عايشه و حميراء تصغير حمراء است و براى تحبيب است و ضمنا اشعار دارد كه تو كوچكتر از آنى كه اسرار افعال پيغمبر و امام را بدانى و چه خوب فرموده خواجه شيرازى عليه الرحمه.
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در كافى و عياشى از امام محمد باقر (ع) در تفسير اين آيه روايت شده است كه فرمود بگوئيد از براى مردم خوبى را يعنى خوبتر چيزيكه دوست داريد آنكه گفته شود براى شما همانا خداوند دشمن دارد كسيرا كه بسيار لعن و سب ميكند و طعن ميزند بر اهل ايمان و فحش ميدهد و سؤال ميكند و اصرار مينمايد و دوست ميدارد كسيرا كه با حياء است و حليم و عفيف است و اصرار نميكند در خواهش خود و نيز در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه نگوئيد مگر خير را تا بدانيد چيست او و در او، حقير عرض ميكنم ممكن است مراد آن باشد كه نگوئيد مگر خير را تا بدانيد چه قدر خوب است گفتار پسنديده و چه فوائدى در او است و ممكن است مراد آن باشد كه مگوئيد مگر خير را تا احراز موضوع و حكم بد گوئى را بنمائيد خواه در حضور باشد براى نهى از منكر خواه در غياب براى مصالحى كه در مستثنيات غيبت ذكر شده است و نيز در تهذيب و خصال از آنحضرت و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه اين آيه در باره اهل ذمه نازل شده است و نسخ شده است بقول خداوند تعالى قاتلوا الذين لا يؤمنون باللّه و اليوم الاخر و قمى روايت نموده كه نازل شده است در باره يهود و نسخ شده بقول خداوند اقتلوا المشركين
جلد 1 صفحه 130
حيث وجدتموهم فيض ره ميفرمايد وجه جمع بين نسخ اين آيه و بقاء حكمش بر طبق روايات سابقه آنستكه بگوئيم نسخ شده است در باره يهود و اهل ذمه كه امر بقتل آنها شده است و باقى مانده است حكمش در باره ساير مردم و بنظر حقير آيه شريفه در مقام بيان حكم اولى ذاتى است و نظر بعناوين ثانويه ندارد و بهيچ وجه منافى با ادله جهاد و دفاع و قصاص و حدود و تعزيرات و نهى از منكر و امثال اينها نيست باين معنى كه مستفاد از آيه شريفه آنستكه مسلمانان بالطبع بايد باين آداب با مردم سلوك نمايند با قطع نظر از عروض عوارضى كه حكم آن در جاى خود معلوم خواهد شد و مراد از نسخ در دو روايت اخير عدم شمول و رفع حكم از عنوان ثانوى است و اين قبيل تعبيرات در لسان ائمه (ع) بسيار است كه در مواقع خود اشاره خواهد شد انشاء اللّه تعالى و شاهد بر اين معنى عدم تنافى مفاد اين آيه با دو آيه قتال است در نزد اهل عرف و از شيخ در تبيان نقل شده كه تقويت فرموده عدم نسخ را و اللّه- اعلم و برپا داريد نماز را بتمام كردن ركوع و سجود و حفظ اوقاتش و شرائط قبول كه از آن جمله است صلوات بر محمد و آل او بعد از اداء آن با اعتراف بمقام و منزلت آنان نزد خداوند چنانچه مناسب است درود بر آن ذوات مقدسه در موقع غضب و شدت و سستى و كثرت افكار و هموم كه در دل وارد شود و بدهيد زكوة مال و جاه و قوت بدن را حقير عرض ميكنم شايد مقصود از زكوة جاه همراهى با خلق و اعانت مردم بصرف اعتبار و آبرو باشد و مراد از زكوة قوت بدن كمك با مظلوم بقوت بازو و اداء زكوة فطره و تصدق براى رفع بلا و سلامتى بدن باشد پس رو گردانيديد شما اى يهود از وفا بعهديكه پيشينيان شما بشما سپرده بودند مكر كمى از شما و شما اعراض كنندگانيد از اين عهد ترك كنندگانيد آنرا و غافل از عهد خودتانيد حقير عرض ميكنم اگرچه آيه شريفه خطاب به بنى اسرائيل است ولى حكمش عام است چنانچه سابقا اشاره شد كه اين رسم در آيات قرآن جارى است و در روايات سابقه بيان گرديد و لا يعبدون بصيغه مغايب نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ أَخَذنا مِيثاقَ بَنِي إِسرائِيلَ لا تَعبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً وَ ذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيتُم إِلاّ قَلِيلاً مِنكُم وَ أَنتُم مُعرِضُونَ (83)
(و ياد كن زماني را که از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خدا را عبادت نكنيد و بپدر و مادر نيكي كنيد و بخويشاوندان و يتيمان و مستمندان احسان نمائيد و با مردم بخوبي سخن بگوئيد و نماز را بپا داريد و زكاة را بدهيد، پس
1- در ذيل آيه وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ صفحه 6 مجلد ثاني و در ذيل آيه وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم جَنّاتٍالاية صفحه 466 مجلد اول
جلد 2 - صفحه 78
(جز عده كمي از شما باين دستورات پشت نموديد در حالي که اعراض كنندگان بوديد).
و اذ اخذنا: عطف بر آيات سابقه است و مراد از اخذ ميثاق اوامر و دستوراتي است که توسط انبياء بر آنها نازل شده و از آنها عهد گرفته شده که بآن دستورات عمل نمايند و ابتداء آيه بنحو غياب است و از جمله لا تَعبُدُونَ بنحو خطاب و نيز جمله لا تَعبُدُونَ بصورت خبر است و از جمله قُولُوا لِلنّاسِ بصورت انشاء در آمده و اينها از محسنات بديعيه است که بكلام لطف خاصي ميبخشد و در آيات قرآن از اينگونه محسنات بسيار است و آيه اگر چه خطاب به بني اسرائيل و مطالب مذكوره آن جزو مواثيق آنها است ولي آن مطالب از اموري است که در جميع شرايع محقق بوده و از بسياري از آيات و اخبار استفاده ميشود و بر طبق آن براهين عقليه نيز ثابت است و آنها در طي هشت جمله بيان شده:
جمله اول لا تَعبُدُونَ إِلَّا اللّهَ درباره توحيد عبادتي است که براي خدا در عبادت شريك قرار ندهيد و اينکه مفاد كلمه لا اله الا اللّه است و بيان آن و دلالتش بر جميع مراتب توحيد و كليه اعتقادات، بدلالت التزام و اقتضاء در ذيل آيه شريفه وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ گذشت«1» و جمله لا تعبدون خبرية است و نهي از آن اراده شده چه آنكه جمله خبرية در مقام طلب ابلغ از جمله انشائيه است جمله دوم وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً احسانا مصدري است که نيابت از فعل محذوف نموده و تقدير (و تحسنون بالوالدين) يا (احسنوا بالوالدين) و برّ بپدر و مادر و حرمت عقوق آنها در بسياري از آيات قرآن و اخبار ذكر شده در سوره بني اسرائيل ميفرمايد:
1- مجلد اول ص 174
جلد 2 - صفحه 79
وَ قَضي رَبُّكَ أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِيّاهُ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً إِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولًا كَرِيماً وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً«1».
و نيز ميفرمايد وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِكُوا بِهِ شَيئاً وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً«2» و غير اينها از آيات ديگر.
و در حديث نبوي است که فرمود «
3» كن بارا و اقتصر علي الجنة و ان كنت عاقا فظا فاقتصر علي النار»«
و فرمود «
4» ايّاكم و عقوق الوالدين فانّ ريح الجنة يوجد من مسيرة الف عام و لا يجدها عاق و لا قاطع رحم»«
و نيز فرموده «
5» کل المسلمين يراني يوم القيمة الّا عاقّ الوالدين، الحديث»«
و در قدسيات است که خداوند فرموده «
6» بعزّتي و جلالي و ارتفاع مكاني لو ان العاق لوالديه يعمل باعمال الانبياء جميعا لم اقبلها منه»«
و در اسرائيليات است که «انه تعالي اوحي الي موسي ان من برّ بوالديه و عقني كتبته بارا و من برني و عق والديه كتبته عاقا»«7» و نيز از رسول خدا روايت شده که فرمود «
8» برّ الوالدين افضل من الصلاة و الصوم و الحج و العمرة و الجهاد في سبيل اللّه»«
و نيز فرمود «
9» من اصبح مرضيا لابويه اصبح له بابان مفتوحان الي الجنة»«
و غير اينها از اخبار ديگر که در كتب اخبار مضبوط است.
و مراد از برّ و احسان بوالدين، احترام در اكرام و اعظام آنها و قيام بخدمت و حسن صحبت و دعاء و طلب مغفرت براي آنها و رفع احتياجات و اداء ديون و اتيان بآنچه از آنها فوت شده و اعطاء قبل از مسئلت آنها و اينكه بر آنها مقدم نشود و صدا بروي آنها بلند نكند و روي ترش ننمايد و كلمه دلتنگي نسبت بآنها از
1- سوره اسري آيه 24- 25
2- سورة النساء آيه 40
[.....]
3- 4- 5- 6- 7- 8- 9- جامع السعادات ص 336
جلد 2 - صفحه 80
وي سر نزند و بالجمله اطاعت آنها را بر خود فرض و لازم بداند حتي در مستحبات و مباحات و مخالفت آنان را حرام بداند مگر در واجبات عيني و محرمات شرعي و اينکه مسئله داراي فروع زيادي است که محل بحث آن در فقه است.
جمله سوم وَ ذِي القُربي و اينکه كلمه عطف به بِالوالِدَينِ است يعني و ذي القربي احسانا و مراد از ذي القربي ارحام و خويشاوندانند و ارحام عبارتند از اولاد و اولاد اولاد هر چه پائين بيايد، و اجداد هر چه بالا رود چه از طرف پدر و چه از طرف مادر و جدّات بهمين نحو، و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها، و اخوان و اخوات و اولاد آنها و بالجمله طبقات ثلاثه ارث را که بواسطه قرابت ارث ميبرند شامل ميشود و مراد از احسان بذي القربي همان صله رحم است که در ذيل آيه شريفه وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ«1» بيان آن گذشت و در اينجا چند جمله را متذكر ميشويم:
1- ذي القرباي پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که محبت آنها واجب و مزد رسالت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و از لوازم ايمان است بنصّ اخبار وارده از خود آن حضرت و ائمه طاهرين، امير المؤمنين و صديقه طاهره و يازده فرزندان معصومين او هستند چنانچه مراد از آل و اهل بيت و عترت نيز آنانند.
2- اگر ذي القربي و رحم انسان كافر و معاند يا مخالف باشد احسان بآنها چه صورت دارد!
بعضي از مفسرين گفتند اينکه آيه مخصوص اهل ايمان است و بعضي گفتند عامّ است نسبت بمؤمن و كافر و بعضي گفتند اگر چه آيه عام است ولي عموم آن بآيه سيف نسخ شده و همين كلام درباره والدين نيز جاري است، و توضيح اينکه قسمت در جمله وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً بيان خواهد شد انشاء اللّه.
1- مجلد اول ص 485
جلد 2 - صفحه 81
3- اگر ميان ذوي القربي اختلاف باشد بطوري که احسان بيكي موجب ايذاء ديگري بشود در اينجا بايد مراعات باب تزاحم بشود باين معني که طرف اهم را در نظر بگيرد و در فرض تساوي و عدم امكان جمع مخير است.
«جمله چهارم» و اليتامي: يتيم بر حسب لغت طفل نابالغي را گويند که پدر نداشته باشد ولي اگر مادر نداشته باشد بحسب لغت او را يتيم نگويند ولي از باب تنقيح مناط و وحدت ملاك در حكم احسان مشترك است و آيات و اخبار در باره احسان بايتام و اصلاح امور آنها و حرمت و عقوبت اكل مال آنها بسيار است در قرآن كريم ميفرمايد: وَ يَسئَلُونَكَ عَنِ اليَتامي قُل إِصلاحٌ لَهُم خَيرٌ«1» و نيز ميفرمايد وَ آتُوا اليَتامي أَموالَهُم وَ لا تَتَبَدَّلُوا الخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأكُلُوا أَموالَهُم إِلي أَموالِكُم إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً«2» و نيز ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامي ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعِيراً«3» و نيز ميفرمايد فَأَمَّا اليَتِيمَ فَلا تَقهَر«4» و غير اينها از آيات ديگر.
و از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود «
من كفل يتيما و كفل نفقته كنت انا و هو في الجنة كهاتين
» و انگشت سبّابه و وسطي را جمع فرمود«5» و در روايات روايت شده که فرمود «
6» من مسح يده علي رأس يتيم ترحما له اعطاه اللّه بكل شعر نورا يوم القيمة و كتب اللّه بكل شعر مرّت يده عليها حسنة و من اقعد اليتيم علي خوانه و يمسح رأسه يلين قلبه و انّ اليتيم اذا بكي اهتز له العرش»«
و از ابي بصير روايت شده که گفت خدمت ابي جعفر عليه السّلام عرض كردم «
اصلحك اللّه ما ايسر ما يدخل به العبد النار قال من اكل من مال اليتيم درهما
1- سوره البقره آيه 219
2- سوره نساء آيه 3
3- سوره نساء آيه 11
4- سوره الضحي آيه 8
5- سفينه ص 731
6- سفينه ص 731
1»
جلد 2 - صفحه 82
اللهو نحن اليتيم»«
و از ذيل اينکه روايت استفاده ميشود که خوردن سهم امام بلكه سهم سادات در حكم خوردن مال يتيم و موجب دخول در آتش است.
و از بعض اخبار استفاده ميشود که شيعياني که جاهل باحكاماند و از تشرف بخدمت ائمه محرومند در حكم يتيمند زيرا از درك فيوضات پدر روحاني محرومند و بر علماء است که آنان را ارشاد و هدايت و سرپرستي نمايند.
جمله پنجم وَ المَساكِينِ: مساكين جمع مسكين و بمعني درمانده است و بحسب لغت و عرف مسكين از فقير اسوء حالا و تنگدستتر است ولي در آيه مراد از مساكين اعم از فقير و مسكين است زيرا چنانچه گفتهاند و معروف است:
«الفقير و المسكين اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا» هر جا که فقير يا مسكين تنها ذكر شود مثل اينکه آيه مراد هر دو است و هر جا هر دو با هم ذكر شود با هم فرق دارند مثل آيه زكاة، و احسان بمساكين و فقراء مانند احسان بپدر و مادر و ايتام از افضل عبادات است و آيات و اخبار وارده در اينکه قسمت و اقسام انفاقات را در ذيل آيه شريفه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ بيان نموديم»«2» جمله ششم قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً مراد از حسنا قول حسن و گفتار نيك است چنانچه در مجمع البيان از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده که در تفسير اينکه آيه فرمود «
قولوا للناس احسن ما تحبون ان يقال لكم فانّ اللّه يبغض اللّعان السّباب الطعان علي المؤمنين الفاحش المتفحش السائل الملحف و يحب الحليم العفيف المتعفف
» و مراد از كلمه للناس عموم مردم از مؤمن و كافر است چنانچه در مجمع البيان و برهان و ساير كتب از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده حتي فخر رازي
1- سفينه ص 731
2- مجلد اول صفحه 215- 240
جلد 2 - صفحه 83
در تفسير خود بعد از نقل كلام مفسرين ميگويد «و زعم ابو جعفر محمّد بن علي الباقر انّه عام و هو الاقوي» و بعضي از مفسرين گفتند مختص بمؤمنين است و بعضي گفتند آيه عام است ولي بآيه سيف و بحديث نبوي «
قاتلوهم حتي تقولوا لا اله الا اللّه او تقروا بالجزية
» منسوخ شده و قريب همين روايتي از حضرت صادق «ع» نقل كردهاند و بعضي گفتند بعموم خود باقي است و با آيات قتال منافاتي ندارد چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد ادعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ«1» و نيز ميفرمايد وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدواً بِغَيرِ عِلمٍ«2» و تحقيق كلام اينست که موضوع احسان و تفضل و انعام و نحو اينها حسن آنها منوط و مشروط بقابليت محل است و در محل غير قابل علاوه بر اينكه حسن ندارد قبيح هم هست چنانچه رحمت الهيه بهمين جهت شامل اهل عذاب نميشود و كافر مادامي که رجاء هدايت در او هست احسان و محبت و نحو اينها نسبت باو مطلوب و پسنديده است ولي هر گاه قابل هدايت نباشد بلكه مانند عضو فاسدي در اجتماع بشريت باشد که موجب فساد ساير اعضاء شود نه تنها احسان و تفضل بآن ممدوح نيست بلكه بسا قطع آن لازم و ضروري است و احسان او اضرار بجامعه بشريت است.
ترحم بر پلنگ تيز دندانبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 83)- پیمان شکنان! در آیات گذشته نامی از پیمان بنی اسرائیل به میان آمد. در اینجا، قرآن مجید یهود را شدیدا مورد سرزنش قرار میدهد که چرا این پیمانها را شکستند؟ و آنها را در برابر این نقض پیمان به رسوایی در این جهان و کیفر شدید در آن جهان تهدید میکند.
در پیمان بنی اسرائیل این مطالب آمده است: 1- توحید و پرستش خداوند یگانه، چنانکه نخستین جمله آیه میگوید: «به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم جز اللّه (خداوند یگانه) را پرستش نکنید» و در برابر هیچ بتی سر تعظیم فرود نیاورید (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ).
2- «و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید» (وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً).
3- «نسبت به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان نیز به نیکی رفتار نمایید» (وَ ذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ).
4- «و با سخنان نیکو با مردم سخن گویید» (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً).
5- «نماز را بر پا دارید» و در همه حال به خدا توجه داشته باشید (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ).
6- «در ادای زکات و حق محرومان، کوتاهی روا مدارید» (وَ آتُوا الزَّکاةَ).
«اما شما جز گروه اندکی سرپیچی کردید، و از وفای به پیمان خود،
ج1، ص94
روی گردان شدید» (ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ).
نکات آیه
۱ - بنى اسرائیل، از ناحیه خداوند عهدها و پیمانهایى را بر عهده داشتند. (و إذ أخذنا میثق بنى إسرءیل)
۲ - پرستش خداى یگانه و پرهیز از پرستش غیر او، از عهدها و پیمانهاى خداوند با بنى اسرائیل (و إذ أخذنا میثق بنى إسرءیل لاتعبدون إلا اللّه)
۳ - احسان به پدر و مادر، خویشان، یتیمان و درماندگان، از جمله پیمانهاى خداوند با بنى اسرائیل ( و بالولدین إحساناً و ذى القربى و الیتمى و المسکین) «إحساناً» مفعول مطلق براى فعل محذوف «تحسنون» یا «احسنوا» مى باشد. کلمات «ذى القربى و ...» عطف بر «الوالدین» است.
۴ - با مردمان به نیکى سخن گفتن و معاشرت نیکو داشتن، از عهدها و پیمانهاى خداوند با بنى اسرائیل (و قولوا للناس حسناً) «حسناً» مصدر است به معناى وصف (حَسَناً = نیکو) این کلمه مى تواند صفت براى مفعول مطلق و جانشین آن باشد; یعنى: «قولوا للناس قولا حسناً; با مردم سخن نیکو بگویید». در المیزان آمده که جمله مذکور کنایه از معاشرت نیک است.
۵ - بیان کارهاى نیک براى مردم (امر به معروف، ارشاد به نیکیها و ...) از عهدهاى خداوند با بنى اسرائیل (و إذ أخذنا میثق بنى إسرءیل ... و قولوا للناس حسناً) برداشت فوق مبتنى بر این احتمال است که «حسناً» مفعولٌ به براى قولوا باشد. بنابراین «قولوا ...»; یعنى، نیکیها را براى مردم بگویید و بیان کنید.
۶ - گفتار نیک و معاشرت نیکو با سایر اقوام و ملتها، میثاق خدا با بنى اسرائیل (و قولوا للناس حسناً) مراد از «الناس» مى تواند همان اسرائیلیان باشد و مى تواند اقوام و ملتهاى دیگر هم باشد. برداشت فوق مبتنى بر دومین احتمال است.
۷ - بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات، از عهدها و پیمانهاى خدا با بنى اسرائیل (و إذ أخذنا میثق بنى إسرءیل ... و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة)
۸ - آیین بنى اسرائیل، داراى ابعاد اعتقادى، اجتماعى، عبادى و اقتصادى (لاتعبدون إلا اللّه و بالولدین إحساناً ... و ءاتوا الزکوة)
۹ - داستان پیمان گرفتن خداوند از بنى اسرائیل، داستانى شایسته و بایسته به یادداشتن (و إذ أخذنا میثق بنى إسرءیل) «إذ» مفعول براى فعل «أذکر» (یاد کن) است. فرمان خداوند به یادآورى، نشانه اهمیّت خاص موضوعى است که باید متذکر آن بود.
۱۰ - وجوب پرستش خدا و پرهیز از پرستش غیر او (لاتعبدون إلا اللّه) جمله «لاتعبدون إلا اللّه» (پرستش نمى کنید جز خدا را) نهى است به صورت نفى و به عبارت دیگر خبر است در مقام انشا; یعنى، پرستش نکنید.
۱۱ - یکتا پرستى و توحید عبادى، از مهمترین اصول در ادیان الهى است. (و إذ أخذنا میثق بنى إسرءیل لاتعبدون إلا اللّه) تقدیم «لاتعبدون إلا اللّه» بر دیگر عهدها و پیمانها، بیانگر اهمیّت خاص این عهد و پیمان است.
۱۲ - پرستش غیر خدا از سوى انسانها، امرى شگفت و به دور از انتظار است. (لاتعبدون إلا اللّه) دلیل اینکه خداوند به جاى جمله انشایى و گفتن «نباید غیر خدا را عبادت کنید» جمله اى خبرى به کار برد و فرمود: «غیر خدا را پرستش نمى کنید» بیان این حقیقت است که پرستش خدا و پرهیز از پرستش غیر او آن چنان وظیفه اى روشن و آمیخته با فطرت انسان است که نیاز به نهى کردن ندارد و انتظار خلاف آن نمى رود.
۱۳ - نیکى کردن به پدر، مادر، یتیمان و مساکین از وظایف ضرورى اهل ایمان است. (و بالولدین إحساناً و ذى القربى و الیتمى و المسکین) فرمانهاى موجود در آیه، هر چند که به عنوان میثاقهاى خدا با بنى اسرائیل مطرح شده است، ولى بیان آن در قرآن نشانه این است که: عمل کردن به آن فرمانها وظیفه همگان خصوصاً اهل ایمان است.
۱۴ - احسان به پدر و مادر، از مهمترین تکلیفهاى اجتماعى اهل ایمان است. (لاتعبدون إلا اللّه و بالولدین إحساناً) از آن جا که احسان به پدر و مادر پس از لزوم پرستش خدا بیان شده است، اهمیّت خاص آن معلوم مى شود.
۱۵ - احسان به پدر و مادر، داراى اهمیّتى برتر در قیاس با احسان به دیگران (و بالولدین إحساناً) تقدیم «والدین» بر «ذى القربى و ...» تصریح به کلمه «احساناً» در مورد آنان و نیاوردن آن در آخرین معطوف (مساکین)، حکایت از برداشت فوق دارد.
۱۶ - معاشرت نیکو با همگان حتى با کافران، از وظایف اهل ایمان است. (و قولوا للناس حسناً) مراد از «الناس» مى تواند افراد همان ملتى باشد که مخاطب جمله «قولوا» است و مى تواند مراد از آن افراد ملتهاى دیگر باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.
۱۷ - یکتا پرستى و احسان به والدین، خویشان، یتیمان و درماندگان، از مصادیق اعمال شایسته است. (و عملوا الصلحت ... لاتعبدون إلا اللّه و بالولدین إحساناً ... و المسکین) آیه مورد بحث در حقیقت تفسیرى براى آیه پیشین و بیان مصادیقى از «الصالحات» مى باشد.
۱۸ - معاشرت نیکو با مردم اقامه نماز و اداى زکات، از مصداقهاى اعمال شایسته است. (و عملوا الصلحت ... و قولوا للناس حسناً و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة)
۱۹ - تکالیف دینى، پیمانهاى خدا با مردم است. (و إذ خذنا میثق بنى إسرءیل ... و ءاتوا الزکوة)
۲۰ - اکثریت بنى اسرائیل با اعراض از تکالیف دینى، عهدها و پیمانهاى الهى را شکستند. (ثم تولیتم إلا قلیلا منکم و أنتم معرضون) «تولى» و «اعراض» به معناى رویگردانى و مراد از آن سرپیچى و تمرد است. جمله «و أنتم معرضون» چنانچه حال براى فاعل «تولیتم» باشد - به دلیل هم معنا بودن «اعراض» و «تولى» - حال مؤکده است و حکایت از شدت تمرد و سرپیچى بنى اسرائیل دارد.
۲۱ - تنها اندکى از بنى اسرائیل به پیمانهاى الهى وفادار ماندند و به تکالیف دینى عمل کردند. (ثم تولیتم إلا قلیلا منکم)
۲۲ - بنى اسرائیل، جز اندکى از آنان به پرستش غیر خدا گرویدند و حقوق والدین، خویشان، یتیمان و مساکین را ضایع ساختند. (لاتعبدون إلا اللّه و بالولدین احساناً ... ثم تولیتم إلا قلیلا منکم)
۲۳ - بنى اسرائیل، جز اندکى از آنان، با مردمان معاشرت نیکو نداشتند، نماز را اقامه نکردند و از پرداخت زکات طفره رفتند. (و قولوا للناس حسناً و أقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة ثم تولیتم إلا قلیلا منکم)
۲۴ - شکستن پیمانهاى الهى و تمرد از فرمانهاى خدا، عادت روزمره بنى اسرائیل است. (و أنتم معرضون) برخى از مفسّران برآنند که جمله «و أنتم معرضون» (شما [از عهدها و پیمانها ]رویگردان هستید) جمله معترضه است و اشاره به این معنا دارد که: بنى اسرائیل نه تنها پیمانهاى یاد شده را شکستند بلکه رویه و عادت آنها چنین است که به عهدها و پیمانها پایبند نباشند.
روایات و احادیث
۲۵ - «عن جعفر بن محمّد(ص): ... قال اللّه: «و قولوا للناس حسناً» نزلت فى أهل الذمة ...;[۵] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند که فرموده «و قولوا للناس حسناً» روایت شده که درباره اهل ذمه نازل شده است ...».
۲۶ - جابر از امام باقر(ع) درباره «و قولوا للناس حسناً» روایت نموده که فرموده است: «قولوا للناس أحسن ما تحبون أن یقال لکم ...;[۶] بهتر از آن گونه که مى خواهید با شما سخن گفته شود با مردم سخن گوئید ...».
۲۷ - سدیر صیرفى گوید: «قلت لأبى عبداللّه (ع) اطعم سائلا لااعرفه مسلماً؟ فقال: نعم اعط من لاتعرفه بولایة و لاعدواة للحق ان اللّه عز و جل یقول: و قولوا للناس حسناً و لاتطعم من نصب لشىء من الحق او دعا الى شىء من الباطل;[۷] به امام صادق(ع) گفتم: آیا سائلى را که نمى دانم مسلمان است یا نه طعام دهم؟ امام فرمود: بله، طعام بده به کسى که نمى شناسى اهل ولایت است یا دشمن حق. خداوند عز و جل مى فرماید: «و قولوا للناس حسناً» ولى اطعام نکن کسى را که بناى دشمنى با حق گذاشته و یا دعوت به باطل مى نماید».
۲۸ - ابى ولاد حناط مى گوید: «سألت ابا عبداللّه(ع) عن قول اللّه عز و جل «و بالوالدین احساناً» ما هذا الاحسان؟ فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتکلفهما ان یسألاک شیئاً مما یحتاجان الیه و ان کانا مستغنین ...;[۸] از امام صادق(ع) از آیه «و بالوالدین احساناً» سؤال نمودم که این احسان چیست؟ امام فرمود: احسان [به پدر و مادر] آن است که با آنان خوشرفتار باشى و کارى نکنى که آنان مجبور شوند از تو چیزى که نیاز دارند درخواست کنند ولو اینکه مستغنى باشند ...».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱۰
- ادیان: مهمترین رکن ادیان ۱۱
- اطعام: احکام اطعام ۲۷
- امر به معروف: اهمیّت امر به معروف ۵
- امور: امور شگفت آور ۱۲
- انسان: عهد خدا با انسان ها ۱۹
- اهل ذمه: روش برخورد با اهل ذمه ۲۵
- بنى اسرائیل: ابعاد دین بنى اسرائیل ۸; اعراض بنى اسرائیل از دین ۲۰; اقلیت بنى اسرائیل ۲۱، ۲۲ ۲۳; اکثریت بنى اسرائیل ۲۰، ۲۳; امر به معروف در بنى اسرائیل ۵; بدرفتارى بنى اسرائیل ۲۳; بنى اسرائیل و حقوق والدین ۲۲; بنى اسرائیل و زکات ۲۳; بنى اسرائیل و مساکین ۲۲; بنى اسرائیل و نماز ۲۳; بنى اسرائیل و یتیم ۲۲; تاریخ بنى اسرائیل ۲۱، ۲۳; تکالیف بنى اسرائیل ۶، ۷; شرک اکثریت بنى اسرائیل ۲۲; صفات بنى اسرائیل ۲۴; عصیان بنى اسرائیل ۲۴; عهد خدا با بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۹، ۲۱; عهد شکنى بنى اسرائیل ۲۰، ۲۴; وفاى به عهد بنى اسرائیل ۲۱
- توحید: اهمیّت توحید عبادى ۱۰، ۱۱; توحید در ادیان ۱۱; توحید عبادى ۲، ۱۷
- خویشاوندان: احسان به خویشاوندان ۳، ۱۷
- دین: تعالیم دین ۱۹
- ذکر: ذکر عهد خدا ۹
- زکات: پرداخت زکات ۷، ۱۸; تارکان زکات ۲۳
- سائلان: اطعام به سائلان ۲۷
- سخن: آداب سخن ۲۶; سخن پسندیده ۴، ۶
- شرک: اجتناب از شرک عبادى ۲، ۱۰; شگفتى شرک عبادى ۱۲
- عبادت: وجوب عبادت ۱۰
- عصیان: عصیان از خدا ۲۴
- عمل صالح: موارد عمل صالح ۱۷، ۱۸
- عهد شکنان: ۲۰
- کافران: خوشرفتارى با کافران ۱۶
- مؤمنان: مسؤولیت اجتماعى مؤمنان ۱۴; مسؤولیت مؤمنان ۱۳، ۱۶
- مردم: خوشرفتارى با مردم ۴، ۶، ۱۶، ۱۸
- مساکین: احسان به مساکین ۳، ۱۳، ۱۷; تضییع حقوق مساکین ۲۲
- مشرکان: ۲۲
- معاشرت: آداب معاشرت ۴، ۶، ۱۶، ۱۸
- نماز: برپایى نماز ۷، ۱۸; تارکان نماز ۲۳
- نیکى: دعوت به نیکى ۵
- واجبات: ۱۰
- والدین: احسان به والدین ۳، ۱۳، ۱۴، ۱۷، ۲۸; اهمیّت احسان به والدین ۱۵; تضییع حقوق والدین ۲۲; حقوق والدین ۲۸; خوشرفتارى با والدین ۲۸
- یتیم: احسان به یتیم ۳، ۱۳، ۱۷; تضییع حقوق یتیم ۲۲
- یهودیت: بعد اجتماعى یهودیت ۸; بعد اقتصادى یهودیت ۸; بعد عبادى یهودیت ۸; بعد عقیدتى یهودیت ۸; تعالیم یهودیت ۳، ۴، ۵
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۵.
- ↑ سيد هاشم بحرانى در تفسيرالبرهان.
- ↑ چنان كه ميدانيم نسخ در قرآن اگر وجود داشته باشد اختصاص به احكام دارد نه اخلاقيات و مواعظ، بنابراين به روايت نسخ مذكور در آيه نمى توان اطمينان حاصل كرد چنان كه در كتاب بيان احكام و موضوع نسخ ترجمه ناسخ و منسوخ شهابالدين بحرانى متذكر شديم.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱; ص ۴۸، ح ۶۶; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۲۱، ح ۱۱.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۴۸، ح ۶۳; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۲۱، ح ۸.
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۱۳، ح ۱; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۲۰- ، ح ۵.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۱۵۷، ح ۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۴۸- ، ح ۱۲۹.