الأعراف ١٥٥
ترجمه
الأعراف ١٥٤ | آیه ١٥٥ | الأعراف ١٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَوْمَهُ»: از قوم خود. حرف جرّ (مِنْ) از اوّل آن حذف شده است و تقدیر چنین بوده است: مِن قَوْمِهِ. «إِنْ هِیَ»: نیست آن. واژه (إِنْ) نافیه است، و مرجع (هِیَ) فِتْنَة به معنی امتحان، فَعْلَة به معنی کار، مَسْأَلَةُ الإِرَاءَة به معنی درخواست خود را نشان دادن است که همه محذوف است و از سیاق پیدا است، و یا این که مرجع (هِیَ) رَجْفَة مذکور است. «إِیَّایَ»: مرا. «فِتْنَتُکَ»: آزمایش تو.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ... (۲)
وَ اکْتُبْ لَنَا فِي هٰذِهِ... (۴) وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ... (۲) إِذْ تَمْشِي أُخْتُکَ فَتَقُولُ... (۳)
تفسیر
- آيات ۱۵۵ - ۱۶۰، سوره اعراف
- انتخاب هفتاد نفر از بنى اسرائيل و حضور آنان در ميقات ونزول رجفه ، جزئى از داستان ميقات و نزول تورات است .
- سخن صاحب المنار مبنى بر اينكه داستان هفتاد نفر غير داستان ميقات موسى (ع ) است .
- اشكال بر كلام صاحب المنار و اشاره به قرآن درنقل داستان ها
- بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است .
- اشاره به دو قسم رحمت براى خداى تعالى : رحمت عام و رحمت خاص
- آيه : (( فساءكتبها للذين يتقون ...(( استجابت و تقييد دعاى موسى (ع ) را مى رساند
- معناى (( اصر(( در (( و يضع عنهم اصرهم ((
- امر به معروف ، نهى از منكر، تحليل حلائل ، تحريم خبائث ، و برداشتن تكاليف شاقه ،از مختصات اسلام است .
- كامل و جامع بودن اسلام ، خود دليلى است ، مستقل بر حقانيت آن
- وجوهى كهدر معناى جمله : (( انزل معه (( و علت تعديه كلمه :(( انزل (( با (( مع (( گفته شده است .
- عموميت و شمول رسالت پيغمبر اكرم اسلام (ص ) واستدلال براى رفع استيحاش يهود و مردم غير عرب از بعثت آن حضرت .
- مراد از (( هدايت (( و (( امت (( در: (( و من قوم موسى امة يهدون بالحق ((
- معناى (( اسباط(( و اشاره به آيات و معجزاتى كه از موسى (ع ) در سوره اعراف آمده است
- روايتى درباره علت اينكه انتخاب امام به مردم واگذار نشده است
- چند روايت در مورد داستان هفتاد نفر برگزيدگان موسى (ع ) براى حضور در ميقات
- بيان ضعف آن آيات
- رواياتى درباره رحمت واستعه خداى تعالى
- اهميت و ارزش بيشتر ايمان كسانى كه پيامبر (ص ) را نديده به آن حضرت ايمان آوردهاند
- منشعب شدن بنى اسرائيل به هفتاد و چند فرقه و ناجيه بودن يكى از آن فرق
- اشاره به روايات و داستان هاى خرافى و مجعولى كه درباره فرقه يهود ساخته وپرداخته شده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ «155»
و موسى براى (آمدن به) ميعادگاه ما، از قوم خود هفتاد مرد را برگزيد. پس همين كه (در پى درخواست ديدن خدا) زمين لرزه آنان را فرا گرفت گفت: پروردگارا! اگر مىخواستى، مىتوانستى آنها و مرا پيش از اين (آمدن به طور) بميرانى، آيا مارا به خاطر كارهاى بىخردان ما هلاك مىكنى؟ اين صحنه جز آزمايشى از جانب تو نيست كه با آن، هر كه را (سزاوار بدانى و) بخواهى گمراه مىكنى و هر كه را بخواهى (و لايق بدانى) هدايت مىكنى، تو ولىّ و سرپرست مايى، پس ما را ببخشاى و بر ما رحم كن، كه تو بهترين آمرزندگانى.
نکته ها
در اين كه حضرت موسى عليه السلام يك ميقات يا چند ميقات داشته و مرگ و هلاكت در ميقات، به خاطر تقاضاى ديدار خدا بوده يا گوسالهپرستى مردم، گفتگوهايى است كه در فهم آيه نقشى ندارد و از آن چشم مىپوشيم.
ياران موسى عليه السلام با ديدن آن همه معجزات، باز هم تقاضاى ديدن خدا يا شنيدن صداى خدا را داشتند، درحالى كه آن هفتاد نفر، برگزيدهى از ميان هفتصد نفر بودند كه به كوه طور رفته و گرفتار قهر الهى شدند، زيرا كسى كه معجزهاى ديد، نبايد بهانه بياورد.
در عدد «هفتاد» نيز مانند عدد «چهل»، راز و رمزى نهفته است.
وقتى برگزيدگان پيامبرى همچون موسى عليه السلام چنين از كار درآيند، چگونه مىتوان گفت:
مردم عادّى، امام را برگزينند؟! حضرت مهدى عليه السلام در پاسخ كسى كه پرسيد چرا مردم حقّ انتخاب امام را ندارند؟ فرمودند: حضرت موسى كه هفتاد نفر را انتخاب كرد معلوم شد لايق نبودند، پس وقتى انتخاب شدگان پيامبرى مثل موسى منحرف شدند، انتخابشدگان مردم
جلد 3 - صفحه 185
چه وضعى خواهند داشت. «1»
پیام ها
1- براى حضور در مراكز مهم و مسائل حسّاس، بايد گزينش انجام شود و افرادى انتخاب شوند، نه هر كس و در هر سطحى حاضر شود. «وَ اخْتارَ مُوسى»
2- مردن، از تحمّل حرف مردم آسانتر است. «لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ» (اى كاش! قبل از آمدن مردم به كوه طور، جان ما را مىگرفتى كه تحمّل اينكه بگويند: تو بهترينها را برگزيدى و به قتلگاه بردى و آنان را نابود كردى و ...
سختتر است.)
3- پيامبران در اعمال و رفتار خود، به ظاهر عمل مىكنند نه به علم غيب. از اين رو گاهى برگزيدگان انبيا نيز نالايق در مىآيند. «بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا»
4- گاهى آتش قهر الهى چنان فراگير است كه خشك و تر را با هم مىسوزاند.
«أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ» (خوبان را به خاطر سكوت و بىتفاوتى)
5- بلاها و حوادث، گاهى آزمايش الهى است، إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ ... كه در آن افراد شناخته شد و انسانها از هم جدا مىشود. تُضِلُ ... تَهْدِي
6- ستايش خداوند پيش از دعا، از آداب دعاست. «أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا»
7- تا روح از آلودگى گناه پاك نشود، رحمت الهى نمىآيد. «فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»
8- آمرزش و عفو الهى، (بر خلاف بخشش مردم كه يا با تأخير است، يا همراه با منّت و تحقير،) بهترين بخشايشهاست. «خَيْرُ الْغافِرِينَ»
«1». تفسير نورالثقلين.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 186
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ (155)
بعد از آن اخبار فرمايد از اختيار موسى وقت خروج به ميقات:
وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ: و اختيار نمود موسى از قوم خود، سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا
جلد 4 صفحه 208
- هفتاد مرد را براى ميعاد ما.
على بن ابراهيم قمى- روايت نموده كه: چون حضرت موسى عليه السّلام به بنى اسرائيل گفت: خدا با من تكلم فرمايد، تصديق او نكردند. پس به ايشان گفت: جمعى از ميان خود اختيار كنيد كه با من بيايند و سخن خدا را بشنوند.
پس آنها هفتاد نفر از نيكان خود را اختيار و با حضرت موسى به محل مناجات رفتند. حضرت نزديك رفت، و حق تعالى به آفريدن صدا در هوا، ايجاد كلام فرمود. پس حضرت موسى به آن جماعت فرمود، بشنويد و گواهى بدهيد نزد بنى اسرائيل. گفتند: ما ايمان نمىآوريم براى تو كه اين كلام خدا است، تا خدا را آشكارا ببينيم. پس خدا صاعقه فرستاد كه همه سوختند، پس به هلاك قوم محزون شد. عرض كرد: هلاك نمائى به آنچه سفيهان كردند، زيرا گمان نمود كه ايشان به گناه بنى اسرائيل هلاك شدند. به روايتى: خداى تعالى زنده فرمود آنان را بعد از موتشان. پس خداى تعالى اول بيان حديث ميقات و بعد بر وجه اعتراض، ذكر حديث عجل، و آنگاه عود به بقيه قصه نمود؛ و مراد به اين ميقات، همان ميقات اول است. طبرسى فرمايد: اين قول اصح اقوال، و مروى از على بن ابراهيم از ائمه هدى (عليهم السلام) است.
فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ: پس آن هنگام كه فرا گرفت هفتاد نفر را صاعقه يا زلزله، موسى عليه السّلام ترسيد كه بنى اسرائيل او را به كشتن آنها متهم سازند، قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ: موسى گفت اى پروردگارا اگر مىخواستى، أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ: هلاك مىكردى ايشان را پيش از بيرون آمدن ما از ميان قوم و مرا نيز هلاك مىكردى با آنها، و يا قادر بودى بر اهلاك آنها و من در حين اغراق فرعونيان، پس رحم فرمودى بر ايشان، و اگر اين نوبت نيز بر آنها رحم فرمائى، از احسان و فضل عميم تو بعيد نيست؛ و چون در حين وقوع رجعه خود، ايشان را مشرف بر فوت ديد بر سبيل استعلام گفت: أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا: آيا هلاك مىفرمائى ما را به سبب آنچه كردند سفيهان ما از عبادت عجل، يا جرئت بر طلب رؤيت. و يمكن همزه به معنى نهى و بر وجه استعطاف باشد، يعنى بار خدايا هلاك مفرما ما را به فعل كم عقلان ما، إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ: نيست اين رجفه مگر ابتلا و
جلد 4 صفحه 209
امتحان تو مر بندگان را در باب تشديد تكليف و تعبد به صبر كردن به رجفه به سبب سؤال رؤيت، يا عبادت عجل، تا ايشان را عقوبتى و ديگران را عبرتى باشد؛ و مثل اين است قوله تعالى: أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ، كه مراد از آن امراض و اسقام است كه هر سال دو بار به ايشان مىرسيد به جهت ابتلا و امتحان تا به آن متنبه و متذكر شده، به طريق حق برگردند. و تسميه آن به فتنه جهت اشتداد صبر است بر آن.
تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ: تخليه مىكنى و وامىگذارى بر اين فتنه و امتحان و ابتلا، هر كه را مىخواهى تا به سبب عناد و انكار و تزلزل و اضطراب در ايمان صبر نكند در آن، و ثواب صابران را در نيابد. و اينجا در وادى خذلان و آنجا در باديه حرمان بمانند. وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ: و هدايت نمائى بدان هر كه را مىخواهى از طالبان راه مستقيم بوسيله الطاف و توفيق و تثبيت بر ايمان و صبر بر امتحان؛ و چون سبب ضلالت و هدايت، امتحان الهى است، لذا آن را اضافه به او نموده. ابن عباس گويد: معنى آنكه: هلاك مىكنى هر كه را خواهى، و نجات دهى هر كه را خواهى.
أَنْتَ وَلِيُّنا: توئى دوست و ناصر و متولى كار ما، فَاغْفِرْ لَنا: پس بيامرز براى ما آنچه از امت من صادر شده از معاصى و خطيئات، وَ ارْحَمْنا: و ببخش ما را از خوان احسان و فضل بىپايان خود، وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ: و تو بهترين آمرزندگان و نجات دهندگان از معاصى بندگانى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 154 تا 156
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (154) وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ (155) وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ (156)
ترجمه
و چون ساكت شد از موسى خشم گرفت لوحها را و در نسخه آن بود هدايت و رحمت از براى آنانكه ايشان از پروردگارشان ميترسيدند
و اختيار كرد موسى از قومش هفتاد مرد براى ميقات ما پس چون گرفت آنها را صاعقه گفت پروردگار من اگر مىخواستى هلاك ميكردى آنها را پيش از اين و مرا آيا هلاك
جلد 2 صفحه 479
ميكنى ما را بآنچه بجا آوردند بىخردان از ما نيست آن مگر امتحان تو گمراه ميكنى بآن كسيرا كه بخواهى و هدايت ميكنى كسيرا كه بخواهى توئى صاحب اختيار ما پس بيامرز ما را و رحمت كن ما را و توئى بهترين آمرزندگان
و بنويس براى ما در اين دنيا خوبى را و در آخرت همانا ما بازگشتيم بسوى تو گفت عذابم را ميرسانم بهر كس ميخواهم و رحمت من شامل است هر چيزيرا پس زود باشد ثابت كنم آنرا براى آنانكه ميپرهيزند و ميدهند زكوة را و آنانكه آنها بآيتهاى ما ميگروند.
تفسير
چون در حرارت غضب حضرت موسى تخفيفى روى داد الواح تورية را با احترام براى عمل و ابلاغ از زمين برداشت فيض ره در اينمقام فرموده نكته تعبير از سكون غضب بسكوت اشاره بآنستكه آمر و وادار كننده او باين عمل غضب بوده و اين از بلاغت كلام است و ظاهرا مقصود ايشان آنستكه سكون مناسب با خاموشى غضب است و سكوت خاموشى متكلم است و اينجا بايد تعبير بسكون شود و اينكه تعبير بسكوت شده براى نكته مذكوره است و بنظر حقير چون شدّت غضب كاشف از امر مكنون در ضمير است تشبيه بمتكلم شده لذا سكوت كه خاموشى متكلم است براى آن اثبات شده تا اشاره باشد بآنكه غضب بكلّى رفع نشد بلكه همينقدر كه مختصر سكونتى پيدا كرد و شدّتش رفع شد آنحضرت بوظيفه خود كه اخذ تورية بود عمل نمود و الّا محرّك بودن غضب از همان استناد اخذ برفع غضب معلوم ميشد و حاجت به تعبير از سكون به سكوت نداشت در هر حال صنعت بديعى در كلام اعمال شده است و در نسخه اصل آن الواح دلالت و بيان بود بر احكام الهى و وجود پيغمبر آخر الزمان و رحمت و مغفرت و نعمت و منفعت و بركت بود از براى كسانيكه براى خدا پرهيز ميكنند از معصيت او و پيغمبرانش و اوصياء ايشان و تفصيل اختيار حضرت موسى هفتاد نفر از بنى اسرائيل را در سوره بقره و اجمالش در اين سوره در ذيل آيه و اذ جاء موسى لميقاتنا گذشت و در اين آيه كلمه من قبل از كلمه قومه حذف شده و اين از باب حذف و ايصال است كه در كلام عرب شايع است و بعد از نزول صاعقه و مردن آن هفتاد نفر حضرت موسى از خدا تمناى مرگ نمود باين بيان كه تو قادرى ميخواستى مرا و آنها را قبلا مرگ بدهى كه من چنين روزى را نهبينم كه آنها مرده باشند و من زنده باشم حال چگونه من تنها مراجعت كنم نزد بنى اسرائيل و بگويم آنها همه مردند فقط من زنده ماندم ممكن است مرا تكذيب و متّهم بقتل آنها
جلد 2 صفحه 480
نمايند آيا سزاوار است خداوندى كه ارحم الراحمين است براى گفتار جمعى از مردم كم عقل آنها و پيغمبرش را هلاك كند اين بلا و امتحان تو بود از آنها كه سخن خود را بآنان شنواندى و اين موجب آن شد كه بطمع ملاقات تو افتادند و آن خواهش بيجا را نمودند اثر امتحان همين است كه بعضى بسبب امتحان تو بگمراهى مىافتند و بعضى به راه راست پى ميبرند و برخى بر بلا صابرند و برخى در آن كافر بالاخره اختيار دار ما توئى بيامرز ما را و رحمت فرما بر ما تو اولى و احقّى از هر كس بمغفرت گناه را مىبخشى و در عوض ثواب ميدهى مقدّر فرما براى ما در دنيا حسن معيشت و توفيق طاعت را و بهشت را در آخرت ما توبه نموديم و بازگشت بتو كرديم و پس از اين التماس و درخواست جواب رسيد عذاب من مخصوص و معلّق بر اراده من است هر كس را بخواهم عذاب ميكنم و هر كس را بخواهم مىبخشم ولى رحمت من مطلق و عام است در دنيا هيچ مسلمان و كافر و مطيع و عاصىئى نيست مگر آنكه بر خوان احسان من نشسته و از نعمت من برخوردار است جز آنكه بعضى از بندگان خودشان را از رحمت من در آخرت محروم نمودهاند چون من مقدّر نمودهام آنرا در آخرت براى كسانيكه شرك نياورند و معصيت نكنند و زكوة بدهند و چون از مال گذشتن در راه خدا مشكل بوده مخصوص بذكر شده است يا مراد آنستكه فرض نمودم رحمت خود را در آخرت براى كسانيكه از من بترسند و تزكيه نفس نمايند از معاصى و نيز كسانيكه بكتب سماوى و انبياء و اوصياء ايشان مؤمن باشند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اختارَ مُوسي قَومَهُ سَبعِينَ رَجُلاً لِمِيقاتِنا فَلَمّا أَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ قالَ رَبِّ لَو شِئتَ أَهلَكتَهُم مِن قَبلُ وَ إِيّايَ أَ تُهلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا إِن هِيَ إِلاّ فِتنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَن تَشاءُ وَ تَهدِي مَن تَشاءُ أَنتَ وَلِيُّنا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ خَيرُ الغافِرِينَ (155)
و اختيار فرمود موسي قوم خود را هفتاد رجل از براي ميقات پروردگار پس چون که گرفت آنها را لرزه گفت موسي پروردگار من اگر ميخواستي هلاك فرمايي آنها را و مرا از قبل از آمدن بميقات آيا هلاك ميكني ما را بواسطه فعل سفيهان از ما اينکه نيست مگر امتحان و آزمايش تو هر که را بخواهي در اينکه امتحان گمراه ميكني و هر که را بخواهي هدايت ميفرمايي تويي صاحب اختيار ما پس بيامرز ما را و رحم فرما بما و تو بهترين آمرزندگاني.
و در سوره بقره آيه 52 ميفرمايد وَ إِذ قُلتُم يا مُوسي لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثناكُم مِن بَعدِ مَوتِكُم لَعَلَّكُم تَشكُرُونَ و در سوره نساء آيه 152 ميفرمايد فَقَد سَأَلُوا مُوسي أَكبَرَ مِن ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلمِهِم ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ در ميان مفسرين در موضوع اينکه آيه از جهاتي اختلاف شديدي است:
جهت اولي اينكه قضيه رجفة که در اينکه آيه ذكر فرموده با قضيه صاعقه که در آيات بيان شده يك قضيه است يا دو. جهت دوم آيا رجفه منجر بموت شد يا فقط رجفه بوده. جهت سوم آيا اينکه قضيه قبل از اتخاذ عجل بوده يا بعد از آن. جهت چهارم مورد اينکه قضيه در مورد موت حضرت هارون بوده که گفتند موسي او را كشته و او فرمود بمرگ الهي رحلت نموده و ما مدركي از براي آنها بدست نياورديم و آنچه از مجموع اينکه آيات استفاده نموديم اينكه رجفه و صاعقه يك مورد بوده و رجفه منجر بموت آنها شده و مربوط بموت هارون نبوده
جلد 7 - صفحه 472
و مدرك هر يك را در شرح آيه بيان ميكنيم:
وَ اختارَ مُوسي قَومَهُ سَبعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا البته اينکه اختيار منشأ و علتي داشته و الا آمدن آنها در ميقات چه نتيجه دارد و آن اينست که حضرت موسي چون مدعي شد که خداوند با من تكلم ميفرمايد و اينکه دعوي بر بني اسرائيل گران بود چون سابقه نداشته اگرچه بعد از ثبوت نبوت موسي و صدور آن همه معجزات جاي ترديد در فرمايشاتش نيست لكن بني اسرائيل قبول نكردند بنا شد چند نفر از بزرگان آنها همراه موسي بيايند و مشاهده كنند و بر آنها خبر ببرند و شهادت دهند تا آنها تصديق كنند اينکه هفتاد نفر انتخاب شدند و آمدند و كلام الهي را استماع كردند لكن از آنجايي که بني اسرائيل در هر امري اعتراض داشتند گفتند ما از كجا بفهميم اينکه كلام خدا است لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً در سوره بقره فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً در سوره نساء و اينکه تقاضا با اينكه امر محالي است زيرا خداوند جسم نيست، مكان ندارد، بحت وجود است حتي ماهيت ندارد دفع اشكال آنها را هم نميكند زيرا بر فرض محال اگر خدا جسم بود، مكان داشت مشاهده ميشد ميگفتند بموسي از كجا بفهميم اينکه خدا است شايد ملك يا جنّ باشد و اينها باين تقاضا مرتد شدند زيرا صريحا گفتند ما بتو ايمان نميآوريم و قائل بتجسم شدند و مجسمه مسلّم كافرند لذا مورد غضب الهي واقع شدند.
فَلَمّا أَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ و مراد از رجفه همان صاعقه است زيرا اطلاق بر زلزله ميشود و بر صيحه عظيمه يَومَ تَرجُفُ الرّاجِفَةُ تَتبَعُهَا الرّادِفَةُ نازعات آيه 6 همان صيحه که تمام خلايق ميميرند و تعبير بنفخه اولي ميكنند ميفرمايد وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ زمر آيه 68، پس اطلاق رجفه بر نفخه و اطلاق نفخه بر صاعقه بواسطه كلمه فصعق اثبات ميكند که رجفه همان صاعقه بوده، و اما دليل بر اينكه اينکه قضيه قبل از اتخاذ عجل بوده در سوره
جلد 7 - صفحه 473
آيه که ذكر شد، بعد از بيان اينکه قضيه تعبير بثمّ ميكند که از براي تراخيست ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ.
قالَ رَبِّ لَو شِئتَ أَهلَكتَهُم مِن قَبلُ وَ إِيّايَ اينکه جمله دليل بر هلاكت آنها است که مردند که حضرت موسي عرض ميكند که اگر ميخواستي قبلا آنها را هلاك فرموده بودي، و اما راجع بموت هارون اولا هارون در تيه از دنيا رفت که بني اسرائيل سر گردان بودند و يك خبري از طريق عامّه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل ميكنند و اينکه خبر با اينكه سندش ضعيف است مخالف عقائد شيعه است.
أَ تُهلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا سفيه كسي است که عقلش ناقص باشد واسطه بين مجنون که فاقد عقل است و رافع تكليف و بين عاقل، سفيه مكلف هست لكن عقل كامل ندارد و مراد از سفهاء از بني اسرائيل ممكن است آنها باشند که تصديق موسي نكردند در اينكه فرمود خداوند با من تكلم ميفرمايد و ممكن است همين هفتاد نفر باشند که گفتند بموسي لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً و ممكن است هر دو دسته باشند چنانچه بعيد نيست زيرا هر دو دعوي سفيهانه است عاقل تصديق نبي ميكند و قائل بتجسم نيست، و استفهام انكاري است يعني البته بيگناه را هلاك نميكني بفعل گنهكار.
إِن هِيَ إِلّا فِتنَتُكَ فتنه بمعني امتحان سخت است چنانچه ميفرمايد الم أَ حَسِبَ النّاسُ أَن يُترَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا يُفتَنُونَ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم الايه عنكبوت آيه 1، نه بمعناي دوبهمزني و القاء اختلاف که ميفرمايد وَ الفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ بقره آيه 214، زيرا ساحت قدس ربوبي منزه از صفات خبيثه و افعال قبيحه است.
تُضِلُّ بِها مَن تَشاءُ وَ تَهدِي مَن تَشاءُ تمام امتحانات الهي از همين باب است كساني که باطن آنها خراب است و ايمان ندارند در امتحان ضلالت آنها ظاهر
جلد 7 - صفحه 474
ميشود و كساني که حقيقة ايمان را دارا باشند هدايت آنها ظاهر ميشود بلكه ميتوان گفت تمام افعال الهيه و دستورات خداوندي امتحان است يكي را بغني امتحان ميكند يكي را بفقر، يكي بمرض يكي بصحت، يكي بعزت يكي بذلت، يكي بنعمت يكي ببلاء، بلكه فقر فقير امتحان غني است و غناء غني امتحان فقير است، و نسبت اضلال و هدايت بخداوند چون مستند بفعل الهي است لذا ميگويد تضلّ بها يعني باين فتنه و امتحان ضلالت او ظاهر ميشود يا هدايت او.
أَنتَ وَلِيُّنا ولايت ذاتيه نسبت بجميع مخلوقات مختص بذات مقدس او است و ولايت انبياء و اوصياء و علماء و آباء و اجداد و قيمين تمام جعلي بجعل الهي است فَاغفِر لَنا از تقصيرات و نافرمانيها و مخالفتها وَ ارحَمنا بالطاف و عنايات و فيوضات دنيوي و اخروي وَ أَنتَ خَيرُ الغافِرِينَ غفران الهي بنحوي است که از نامه عمل محو ميكند و از نظر ملائكه ميبرد حتي از خود بنده هم فراموش ميشود که احدي جز ذات مقدس او اطلاعي ندارد بلكه بجاي معاصي در نامه عمل حسنات ثبت ميشود فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 70 إِنَّ اللّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً زمر آيه 54.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 155)- نمایندگان بنی اسرائیل در میعادگاه خدا! در این آیه و آیه بعد بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسی (ع) به میعادگاه «طور» با جمعی از بنی اسرائیل بازگشت نموده و قسمت دیگری از همان حادثه را بازگو میکند.
نخست میگوید: «موسی (ع) هفتاد نفر از قوم خود را برای میعاد ما انتخاب کرد» (وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا).
ولی بنی اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسی (ع) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد «در این هنگام زلزله عظیمی درگرفت (و جمعیت هلاک شدند و موسی (ع) مدهوش بر زمین افتاد، هنگامی که به هوش آمد) عرض کرد:
ج2، ص97
پروردگارا! اگر تو میخواستی میتوانستی آنها و مرا پیش از این هلاک کنی» (فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ).
یعنی، من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است.
سپس گفت: پروردگارا! این درخواست نابهجا تنها کار جمعی از سفهای ما بود، «آیا ما را به خاطر کار سفیهانمان هلاک میکنی؟» (أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا).
سپس موسی (ع) به دنبال این تضرع و تقاضا از پیشگاه خدا عرضه میدارد:
«این جز آزمایش تو چیز دیگری نیست که هر که را بخواهی (و مستحق ببینی) با آن گمراه میکنی و هر کس را بخواهی (و شایسته بدانی) هدایت مینمایی» (إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ).
و در پایان آیه، موسی (ع) عرض میکند: بار الها! «تنها تو ولیّ و سرپرست مایی، ما را ببخش، و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگانی» (أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ).
از مجموع آیات و روایات استفاده میشود که سر انجام هلاک شدگان بار دیگر زندگی را از سر گرفتند و به اتفاق موسی (ع) به سوی بنی اسرائیل بازگشتند، و آنچه را دیده بودند برای آنها بازگو نمودند و به تبلیغ و ارشاد آن مردم بیخبر پرداختند.
نکات آیه
۱- خداوند از موسى(ع) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به میعادگاه مناجات بیاورد. (و اختار موسى قومه سبعین رجلا لمیقتنا)
۲- موسى(ع) از میان بنى اسرائیل هفتاد نفر را براى بردن به میعادگاه مناجات انتخاب کرد. (و اختار موسى قومه سبعین رجلا لمیقتنا) کلمه «سبعین» مفعول براى «اختار» مى باشد و «قومه» به سبب حذف حرف جر، منصوب شده است ; یعنى «من قومه». البته برخى «قومه» را مفعول و «سبعین» را بدل از آن گرفته اند.
۳- هفتاد مرد گزینش شده براى حضور در میعادگاه مناجات، بهترین و لایقترین مردم بنى اسرائیل در دیدگاه موسى(ع) (و اختار موسى) «اختیار» به معناى انتخاب و گزینش خیر است. بنابراین «اختار موسى» یعنى موسى بهترینها را انتخاب کرد.
۴- برگزیدگان موسى براى حضور در میعادگاه مناجات، از میان مردان بنى اسرائیل بودند ; نه زنان ایشان (سبعین رجلا)
۵- برگزیدگان بنى اسرائیل براى همراهى موسى(ع) در میعادگاه مناجات، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شدید و کشنده گرفتار شدند. (فلما أخذتهم الرجفة)
۶- خداوند، بجز موسى(ع)، همه حاضران در میعادگاه مناجات را به هلاکت رسانید. (قال رب لو شئت أهلکتهم من قبل)
۷- موسى(ع) با مشاهده هلاکت همراهان خویش در میعادگاه مناجات، به دعا به درگاه خداوند پرداخت. (فلما أخذتهم الرجفة قال رب لو شئت أهلکتهم من قبل)
۸- موسى(ع) اندوهناک از هلاکت برگزیدگانش در میعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى اسرائیل (قال رب لو شئت أهلکتهم من قبل) جمله «لو شئت ... » (اگر مى خواستى من و ایشان را به هلاکت رسانى، پیش از حضور در میقات به هلاکت مى رساندى) حکایت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از میان رفتن همراهانش دارد و قید «من قبل» مى رساند که اندوه وى برخاسته از آن است که هلاکت آنان در میقات و به دور از چشمان بنى اسرائیل تحقق یافته است.
۹- ترس موسى(ع) از متهم شدن به کشتن حاضران در میقات، مایه اندوه فراوان بر هلاکت ایشان شد. (قال رب لو شئت أهلکتهم من قبل) برداشت فوق توجیهى است احتمالى بر اینکه چرا موسى(ع) به خاطر هلاکت همراهانش به دور از چشمان بنى اسرائیل، اندوهناک شد.
۱۰- اندوه موسى(ع) بر هلاکت همراهانش در میقات، موجب شکوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خویش و همراهانش پیش از حضور در میعادگاه مناجات (قال رب لو شئت أهلکتهم من قبل و إیّى)
۱۱- کردار سفیهانه گروهى از همراهان موسى در میعادگاه مناجات، عامل نزول عذاب الهى و به هلاکت رساندن همه آنان شد. (أتهلکنا بما فعل السفهاء منا) گفته شده مراد از کردار سفیهانه برخى از همراهان موسى، تقاضاى رؤیت خدا با چشم بوده است.
۱۲- موسى(ع) در پى هلاکت همراهانش در میقات، با پرسشى شکوه آمیز، توجیه و چرایى هلاکت همه حاضران را به خاطر گناه گروهى از آنان، از خداوند تقاضا کرد. (أتهلکنا بما فعل السفهاء منا)
۱۳- هلاکت گروهى به سبب گناه گروهى دیگر، خلاف سنن الهى در دیدگاه موسى(ع) (أتهلکنا بما فعل السفهاء منا)
۱۴- آزمون بنى اسرائیل از جانب خدا، توجیه و برداشت موسى(ع) از مشیت الهى بر هلاک سازى همراهان او (إن هى إلا فتنتک)
۱۵- گروهى از انسانها با شکست در آزمونهاى الهى به گمراهى کشانده مى شوند و گروهى با موفقیت به هدایت بایسته مى رسند. (إن هى إلا فتنتک تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء)
۱۶- خداوند بر اساس مشیت خویش گروهى را گمراه و گروهى را هدایت مى کند. (تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء)
۱۷- موسى(ع) هلاکت همراهان خویش را زمینه ساز تحقق مشیت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائیل و به هدایت رساندن گروهى دیگر از آنان دانست. (إن هى إلا فتنتک تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء)
۱۸- مشیت خدا تخلف ناپذیر است. (لو شئت أهلکتهم ... تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء) اگر «لو» در جمله «لو شئت» شرطیه باشد، معناى جمله چنین است: اگر مى خواستى آنها را هلاک سازى، هلاک مى کردى. یعنى خواستن همان و انجام دادن همان.
۱۹- مشیت خدا حاکم بر حیات و مرگ انسانها (رب لو شئت أهکتهم من قبل و إیّى)
۲۰- خداوند سرپرست همه انسانهاست. (أنت ولینا)
۲۱- موسى(ع) در مناجات خویش با خداوند، در پى هلاکت همراهانش در میعادگاه مناجات، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشاید و بر آنان ترحم کند. (فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خیر الغفرین)
۲۲- آمرزش گناه خطاکاران و گسترانیدن رحمت بر ایشان، از شؤون ولایت و سرپرستى خداوند بر بندگان خویش است. (أنت ولینا فاغفرلنا و ارحمنا) تفریع جمله «اغفر لنا و ... » بر «أنت ولینا» به وسیله حرف فاء، حاکى از برداشت فوق است.
۲۳- خداوند بهترین بخشایشگر و آمرزنده مهربان است. (و أنت خیر الغفرین)
۲۴- عن امیرالمؤمنین (ع): ... «و اختار موسى قومه سبعین رجلا لمیقاتنا» فانطلق بهم معه لیشهدوا له إذا رجعوا عند الملأ من بنى اسرائیل إن ربى قد کلمنى ... .(۱) از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده که پس از تلاوت آیه «و اختار موسى قومه ... » فرمود: موسى(ع) آن هفتاد نفر را همراه خود (به میقات) برد تا در بازگشت، نزد سران بنى اسرائیل گواهى دهند که خداوند با موسى، سخن گفت ... .
موضوعات مرتبط
- آرزوى: مرگ ۱۰
- آمرزش: درخواست آمرزش ۲۱
- اعداد: عدد هفتاد ۲، ۳
- امتحان: شکست در امتحان ۱۵ ; موفقیت در امتحان ۱۵
- برگزیدگان موسى(ع): در میقات ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۱ ; خطاى برگزیدگان موسى(ع) ۱۲ ; عمل برگزیدگان موسى(ع) ۱۱ ; عوامل هلاکت برگزیدگان موسى(ع) ۱۱ ; هلاکت برگزیدگان موسى(ع) ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۴، ۱۷، ۲۱
- بنى اسرائیل: امتحان بنى اسرائیل ۱۴ ; بنى اسرائیل در میقات ۱، ۲ ; بهترین افراد بنى اسرائیل ۳ ; تاریخ بنى اسرائیل ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۱۱ ; حالات بنى اسرائیل در میقات ۱. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۷۳، ح ۷۲. ۵ ; زمینه اضلال بنى اسرائیل ۱۷ ; زمینه هدایت بنى اسرائیل ۱۷ ; لرزش بنى اسرائیل در میقات ۵ ; مردان بنى اسرائیل در قیامت ۳
- بیخگناهان: هلاکت بیخگناهان ۱۳
- ترس: از تهمت ۹
- حیات: منشأ حیات ۱۹
- خدا: آمرزش خدا ۲۳ ; اضلال خدا ۱۶ ; امتحان خدا ۱۴، ۱۵ ; اوامر خدا ۱ ; حتمیت مشیت خدا ۱۸ ; رحمت خدا ۲۲ ; سنتهاى خدا ۱۳ ; شؤون ولایت خدا ۲۲ ; عذابهاى خدا ۱۱ ; مشیت خدا ۱۶، ۱۷، ۱۹ ; ولایت خدا ۲۰ ; هدایت خدا ۱۶
- عذاب: موجبات نزول عذاب ۱۱
- عمل: آثار عمل سفیهانه ۱۱
- گمراهان:۱۵
- گناهکاران: آمرزش گناهکاران ۲۲
- مرگ: منشأ مرگ ۱۹
- موسى(ع): آثار اندوه موسى(ع) ۱۰ ; آرزوى موسى(ع) ۱۰ ; اندوه موسى(ع) در میقات ۸، ۱۰ ; بینش موسى(ع) ۱۳، ۱۴، ۱۷ ; پرسش موسى(ع) از خدا ۱۲ ; ترس موسى(ع) در میقات ۹ ; خواسته هاى موسى(ع) ۲۱ ; دعاى موسى(ع) ۲۱ ; دعاى موسى(ع) در میقات ۷ ; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۷، ۲۱ ; گلایه موسى(ع) ۱۰، ۱۲ ; مسؤولیت موسى(ع) ۱ ; مناجات موسى(ع) در میقات ۲۱ ; موجبات ترس موسى(ع) ۹ ; موسى(ع) و بنى اسرائیل ۱، ۲، ۸
- مهتدین:۱۵