الأعراف ١٨٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۶#link280 | آيات ۱۸۰ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۶#link280 | آيات ۱۸۰ - ۱۸۶ سوره اعراف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۶#link281 | اختلاف و انشعاب | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۶#link281 | اختلاف و انشعاب مردم، درباره اسماء و صفات خداى سبحان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۶#link282 | حقيقت بهترين اسم | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۶#link282 | حقيقت بهترين اسم ها، فقط و فقط از خداى سبحان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link285 | معناى «استدراج» و «املاء»، در آیه شریفه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link286 | اشاره به معناى «ملكوت»، در عرف قرآن مجيد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link285 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link286 | گفتاری پیرامون اسماء حُسنی، در چند فصل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link286 | اشاره به معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link287 | ۱- معناى اسماء حُسنى چیست و چگونه می توان بدان راه یافت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷# | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link289 | ۲- حد اسماء و اوصاف خداى تعالى چيست؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷# | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link291 | ۳- تقسیم صفات خداى تعالى، به صفات ذاتی و صفات فعلی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link289 | ۲- حد اسماء و اوصاف خداى تعالى | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link292 | ۴- اسماء و صفات چه نسبتى به ما دارند؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link293 | ۵- معناى اسم اعظم چيست؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۷#link291 | ۳- | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link295 | ۶- شماره اسماء حُسنای الهی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link292 | ۴- اسماء و صفات چه نسبتى به ما دارند؟ | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link296 | ۷- آيا اسماء خدا توقيفى است؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link293 | ۵- معناى اسم اعظم | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link297 | بحث روایتی: (رواياتى كه مى گويند براى خدا نود و نُه اسم است)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link295 | ۶- شماره اسماء | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link296 | ۷- آيا اسماء خدا توقيفى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link297 | رواياتى كه مى گويند براى خدا نود و | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link298 | آنچه در مورد اين روايات بايد گفت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۸#link298 | آنچه در مورد اين روايات بايد گفت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۹#link300 | روايات ديگرى درباره اسم اعظم و اسماء حسناى خداوند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۹#link300 | روايات ديگرى درباره اسم اعظم و اسماء حسناى خداوند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۹#link302 | چند روايت درباره سنّت استدراج و املاء]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۹#link302 | چند روايت درباره | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۷
کپی متن آیه |
---|
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسَى أَنْ يَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ |
ترجمه
الأعراف ١٨٤ | آیه ١٨٥ | الأعراف ١٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَلَکُوت»: مُلک عظیم و سُلطه فوقالعاده، آنچه تحت سیطره و سیادت پادشاه قرار میگیرد. مراد از ملکوت آسمانها و زمین، عجائب و غرائب و دلائل و براهین موجود در آنها است (نگا: انعام / ). «حَدِیث»: کلام. سخن. «بَعْدَهُ»: بعد از قرآن. مرجع ضمیر (هُ) قرآن است که از سیاق کلام پیدا است (نگا: جاثیه / . مراد این است که کسی به قرآن ایمان نمیآورد، باید از ایمان آوردن او به چیز دیگری قطع امید کرد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۸۰ - ۱۸۶ سوره اعراف
- اختلاف و انشعاب مردم، درباره اسماء و صفات خداى سبحان
- حقيقت بهترين اسم ها، فقط و فقط از خداى سبحان است
- معناى «استدراج» و «املاء»، در آیه شریفه
- اشاره به معناى «ملكوت»، در عرف قرآن مجيد
- گفتاری پیرامون اسماء حُسنی، در چند فصل
- ۱- معناى اسماء حُسنى چیست و چگونه می توان بدان راه یافت
- ۲- حد اسماء و اوصاف خداى تعالى چيست؟
- ۳- تقسیم صفات خداى تعالى، به صفات ذاتی و صفات فعلی
- ۴- اسماء و صفات چه نسبتى به ما دارند؟
- ۵- معناى اسم اعظم چيست؟
- ۶- شماره اسماء حُسنای الهی
- ۷- آيا اسماء خدا توقيفى است؟
- بحث روایتی: (رواياتى كه مى گويند براى خدا نود و نُه اسم است)
- آنچه در مورد اين روايات بايد گفت
- روايات ديگرى درباره اسم اعظم و اسماء حسناى خداوند
- چند روايت درباره سنّت استدراج و املاء
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ «185»
آيا در ملكوتِ آسمانها و زمين و هرچه خدا آفريده، به دقّت نمىنگرند (تا بدانند آفرينش همهى آنها هدفدار است، نه بيهوده) و اينكه شايد زمان (مرگ) آنان نزديك شده باشد؟ پس بعد از اين (آيات روشن)، به كدام سخن ايمان خواهند آورد؟
نکته ها
«مَلَكُوتِ» از «مُلْكِ»، به معناى حكومت و مالكيّت است. اينجا به حكومت مطلقهى خداوند بر هستى اطلاق شده است.
پیام ها
1- نگاه انديشمندانه، عميق و متفكّرانه، ثمربخش و كارگشا مىباشد. (توجّه و انديشه دربارهى باطن هستى و شيوهى ارتباط آن با آفريدگار، آدمى را به خداوند مرتبط مىسازد، چنانكه توحيد و نبوّت را بايد با عقل و فكر فهميد، نه از روى تقليد). «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا، أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا»
2- توحيد، سرچشمه و پشتوانهى نبوّت است و دقّت در ملكوت هستى، روشن مىكند كه اين نظام رها شده نيست. أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا ... فَبِأَيِّ حَدِيثٍ 3- بيشتر بدبختىها به خاطر غفلت از ياد مرگ است. «عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ» (ياد مرگ، در كاستن از لجاجت، مؤثّر است و مردم را به استفاده از
جلد 3 - صفحه 235
فرصت و به ايمان آوردن پيش از فرا رسيدن مرگ، فرا مىخواند)
4- آفرينش هيچ ذرّهاى، بىهدف نيست. «مِنْ شَيْءٍ»
5- قرآن و آيات الهى، بهترين كتاب و سخن است و هيچ عذرى براى نپذيرفتن آنها نيست. «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ»
6- كسى كه به قرآن و معارف آن ايمان نياورد، ديگر به هيچ سخن هدايتبخشى ايمان نمىآورد. «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (185)
بعد از آن ترغيب فرمايد به طريق نجاح:
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: آيا نظر نكنيد به عبرت و تدبر در ملكوت آسمانها و زمين. گويند ملكوت سماوات، شمس و قمر در گردش، و سير هر يك، و نجوم از ثوابت و سيارات و اقتران هر يك به ديگرى است. و ملكوت زمين، بحور و جبال و خزائن و نفايس آنها و اشجار و ازهار و ثمرات و آثار آنهاست. يا معنى آنكه آيا نظر نمىكنيد در ملكوت آسمانها كه آن را با عظم خلق و ثقل و جرم در جوّ هوا چگونه معلق بداشته بدون ستون از تحت و علاقهاى از فوق، و مزين ساخته آنها را به ستارگان و كواكب سبعه، و دوازده برج با سير مختلف. و در زمين نظر نمائيد كه به انواع و اصناف بدايع و كثرت خلايق از جماد و نبات و حيوان و انسان بياراسته. وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ:
و نظر و تفكر كنيد در هر چه اطلاق شيئيت توان نمود از اجناس كه ممكن الحصر نيست تا بدان نظر، كمال قدرت صانع و جلال و حدت و عظم شأن مالك و مدير و مدبر آنها بر شما ظاهر گردد.
تحقيق: استدلال در عالم علوى و سفلى از وجود متعدده كثيره است:
اما عالم علوى:
1- در عظم و صغر اجرام هر يك به وضع خاص بدون تخصيص مخصص وقوع نيابد، و آن جز ذات قادر متعال نباشد.
2- در طرز هيئت آن كه هر يك داراى دو سطح مقعر و محدب و با طبيعت متساويه، و الّا وقوع و تركيب در جرم فلك لازم، و آن باطل است، لذا چنانچه جايز است كه فلك ماه به محدب خود ملاقى فلك عطارد باشد، زيرا حكم
جلد 4 صفحه 259
الشىء حكم مثله، پس لازم آيد فلك ماه محيط و فلك عطارد محاط؛ و به ثبوت اين مقدمه، روا باشد كه آنچه تحت است فوق شود و بالعكس. بنابراين اختصاص هر يك به موضع معين، وجود قاهر قادر مختار را مبرهن سازد.
3- سير هريك از سيارات در مدار و فلك خود بدون تخطى، دال است بر آنكه تمام مسخرند در تحت اراده و قدرت قادرى.
4- حركت هر كدام به مقدار معين در بطىء و سرعت، چنانچه فلك قمر در يك ماه يكدور تمام كند. و آفتاب در يك سال. و مشترى در دوازده سال. و زحل در سى سال و فلك هشتم در سى و شش هزار سال، پس تقدير هر يك در مقدار حركت لا جرم حكمت مدبر و قاهرى ارائه دهند.
5- اختلاف اجرام كواكب در لمعان و نور با الوان مختلفه، چنانچه عطارد زرد و زهره سفيد و درخشان و مريخ سرخ و مشترى درى و زحل كدر و نيز اعظم آفتاب داراى شعاع عالمتاب و هر ساعتى به رنگى، اين اختصاصات مختلفه متفاوته دال است بر مخصصى كه آن ذات احديت حكيم على الاطلاق صانع عالم باشد.
اما عالم سفلى:
زمين 1- اختلاف قطعات در صلابت و رخوت كه اگر همه صلب بودى، اكثر منافع از دست رفتى، مانند حركت و سير آدمى و نمو اشجار و ازهار و منافع مطعومات و ملبوسات. و اگر تمام رخوه بودى، استقرار آب در آن متعسر، به علاوه به سبب فقدان قنوات، رو به نقصان گذاشتى. رعايت اعتدال در جعل بعضى صلب، و برخى رخوه، حكمت بالغه سبحانى را شاهد و گواه است.
2- در قسمت رياحين و ازهار، هر يك را شكلى و رنگى و طعمى و بوئى و منفعتى و خاصيتى، يكى غذاى بدن مىشود، ديگرى قوت تن، يكى زهر جانگزا، ديگرى ترياق فرح افزا، يكى روح مىبخشد، ديگرى جان مىستاند، يكى خواب آورد، و ديگرى خواب را ببرد، يكى سرد است، يكى گرم، يكى تر است، يكى خشك، با آنكه همه از يك زمين روئيده و از يك چشمه آب نوشيده، اين مقتضيات مختلفه آثار قدرت قادرى را نمايش دهد.
3- اشجار با طراوت و نضارت با ميوه جات متفاوته و احياى بعد از اماته،
جلد 4 صفحه 260
كمال سلطنت مدبرى را مبرهن نمايد.
4- اصناف حيوانات كه كميت آنها نا محدود است از سباع و بهائم و وحوش و حشرات، هر يك چگونه ساختن آشيانه و تحصيل قوت و تربيت اولاد بدون تعليم معلمى به عرصه ظهور آورند، هر آينه احاطه علم و قدرت صانع خود را ثابت نمايند.
5- در اقسام معادن مختلفه و خواص متفاوته و قلت و كثرت هر يك از آنها نسبت به احتياج بشر و تربيت آنها در باطن و جوف كوهها، غرايب صنع صانع حكيمى نشان دهند و آثار صنيعه الهيه بسيار، و براى تذكار به همين مذكورات قناعت شد. «فتأمل».
وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ: و آيا نظر ننمودند در آنكه شأن اين باشد كه، قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ: بتحقيق نزديك شده باشد اجل و مرگ آنها تا اين فكر داعى آن شود كه قبل از وقوع فوت و حلول موت و نزول عقوبت به عملى اقدام كنند كه موجب نجاح دو جهانى و فلاح جاودانى باشد، و اگر اين مشركان به قرآن كه جامع حقايق دينى و دنيوى و مجمع ميامن صورى و معنوى است ايمان نياورند، فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ: پس به كدام حديث و كلامى بعد از اين قرآن ايمان خواهند آورد. اين نهايت بيان است، چه اخبار باشد از ايشان به طبع و تصميم بر كفر بعد از الزام حجت و ارشاد و هدايت.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر وجوب نظر و فكر، چه حق تعالى بر تقريع و ملامت و سرزنش فرمود آنها را بر ترك نظر و مذمت و ملامت نيست مگر در ترك واجب.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 185 تا 186
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (185) مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (186)
ترجمه
آيا نظر نمىكنند در مملكت با عظمت آسمانها و زمين و آنچه آفريده است خدا از موجودات و در آنكه شايد آن باشد كه نزديك شده باشد اجلشان پس بكدام سخن بعد از آن ايمان مىآورند
كسيكه گمراه كند خدا پس نيست راهنمائى براى او و واميگذارد آنانرا در تجاوزشان كه حيران بمانند.
تفسير
تفكّر و تأمّل در كيفيّت خلق آسمانها و زمين و موجودات آنها و ارتباطشان با يكديگر بهترين دليل براى اثبات صانع قادر عليم حكيم واحد است و همچنين توجّه
جلد 2 صفحه 499
بمرگ و احتمال نزديك شدن آن بهترين وسيله است براى تهيّه توشه براى سفر آخرت و تحصيل عقائد حقّه كه پس از مرگ ديگر ممكن نيست تهيّه و تحصيل شود و بهترين توشه براى اين سفر اخذ بقرآن است كه حقّا بايد مدرك عقائد و اعمال مردم باشد و اگر كسى بقرآن ايمان نياورد و معتقد نشود پس بچه كتاب و گفتار بعد از قرآن ايمان خواهد آورد آيا بهتر از آن كتابى تصور ميشود كه خودش دليل بر حقيّت خودش باشد و مراد از اضلال خداوند مكرر ذكر شده است كه واگذاردن بنده است بحال خود و هدايت ننمودن براى قابل نبودن چنانچه قمى ره در اين آيه فرموده و يعمهون مأخوذ از عمه بمعنى كورى قلب است كه نتيجه آن حيرت و ضلالت است و كسيكه خداوند نخواسته باشد هدايت او را كسى نمىتواند او را هدايت كند چون مؤثر در وجود جز اراده او نيست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ وَ لَم يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِن شَيءٍ وَ أَن عَسي أَن يَكُونَ قَدِ اقتَرَبَ أَجَلُهُم فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعدَهُ يُؤمِنُونَ (185)
آيا نظر نميكنند در ملكوت آسمانها و زمين و آنچه خداوند خلق فرموده از هر شيئي و اينكه شايد نزديك شده باشد مرگ آنها پس بچه حديثي بعد از قرآن ايمان ميآورند أَ وَ لَم يَنظُرُوا نظر دقت در آثار صنع پروردگار و معرفت بوجود موجد آنها و مبقي آنها و مغني آنها که از امير المؤمنين عليه السّلام فرمود
(ما رأيت شيئا الّا و رأيت اللّه قبله و بعده و معه)
فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ عالم ملكوت عالم اجسام است از كرات علويه که تعبير بسموات ميكنند که منقسم بهفت طبقه ميشود بمناسبت بعد و قرب اينکه كرات بكره ارض هر چه دورتر باشد طبقه بالاتر است و نزديكتر باشد طبقه سفلي است و موجودات جويّه مثل هوا و ابر و رعد و برق و باران و باد و سفليه که كره زمين است و موجودات در آن جمادات و نباتات و حيوانات و معادن، و فوق عالم ملكوت عالم جبروت است که عالم مجردات که عبارت از عالم عقول و نفوس باشد و فوق عالم جبروت عالم لاهوت است که (لا يطلع عليه احد الّا اللّه) و دون عالم ملكوت عالم ناسوت است که عالم كون و فساد است که تعبير بعالم دنيا ميشود و لذا دنيا گفتند بمعني دنائت و پستي يا دنوّ و نزديكي است که دائما در تغيير و تبدل است و بهيچ قسمتش اعتباري نيست نه بغني و فقرش و نه بعزت و ذلتش و نه بصحت و مرضش و نه بحيوة و موتش وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِن شَيءٍ آنچه که در اينکه عالم خداوند خلق فرموده از ملائكه و جن و انس و مأكولات و مشروبات و ملبوسات و ادويهجات و غير اينها که در هر يك يك آنها چه قدرتنمايي كرده و چه اندازه حكمت بكار زده و چه فوائد
جلد 8 - صفحه 45
و آثاري در آنها قرار داده و چه ريزهكاري در آنها فرموده وَ أَن عَسي أَن يَكُونَ قَدِ اقتَرَبَ أَجَلُهُم انسان بمرگ نزديك است، از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدند نزديك چيست و نزديكتر چيست گفتند فرمود هر آيندهاي نزديك است و مرگ از همه آنها نزديكتر است، حتي گفتند از پرده پياز بپياز نزديكتر است يك نفس است بيرون آمد برنميگردد، داخل ميشود بيرون نميآيد و تعبير بعسي ان يکون براي اينست که عسي استعمال ميشود در موردي که رجاء واثق باشد مثل قول زن فرعون که گفت وَ قالَتِ امرَأَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَينٍ لِي وَ لَكَ لا تَقتُلُوهُ عَسي أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَداً قصص آيه 8، و قول عزيز مصر که بزنش گفت أَكرِمِي مَثواهُ عَسي أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَداً يوسف آيه 21، و اقتراب با قرب تفاوت دارد بمعني طلب قرب است مثل اكتساب اشاره به اينكه آثار و اسباب موت فراهم شود مثل مرض و ضعف قوي و كبر سن که انسان را نزديك بمرگ ميكند که در اينکه موارد بايد بيشتر كوشش كرد در عبادت و تدارك فوائت و توبه و استغفار و تهيّأ از براي موت چنانچه حضرت مجتبي [ع] بجناده فرمود (استعدّ لسفرك و حصّل زادك قبل حلول اجلك) فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعدَهُ يُؤمِنُونَ حديث بيان اموريست که سابقه نداشته باشد لذا اخبار صادره از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار [ع] را احاديث گفتند چون قبل از بيان آنها كسي خبر نداشت و نميدانست و باين مناسبت قرآن را حديث گفتند چون اينکه بيانات قرآن را قبل از نزول كسي نميدانست تِلكَ مِن أَنباءِ الغَيبِ نُوحِيها إِلَيكَ ما كُنتَ تَعلَمُها أَنتَ وَ لا قَومُكَ مِن قَبلِ هذا هود آيه 51 ما كانَ حَدِيثاً يُفتَري يوسف آيه 111، يعني بهتر از قرآن و بيانات آن كجا پيدا ميكنيد که باو ايمان بياوريد بلي مزخرفات و تناقضات و كفريات که در بيان باب و ايقان بها است بهائيها بهتر از قرآن ميشمارند و همين آيه دليل بر ردّ آنها است که ديگر بعد از قرآن
جلد 8 - صفحه 46
چيزي نيست که باو ايمان بياورند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 185))- در این آیه برای تکمیل این بیان آنها را به مطالعه عالم هستی، آسمانها و زمین، دعوت میکند و میگوید: «آیا در حکومت آسمانها و زمین و مخلوقاتی که خدا آفریده از روی دقت و فکر نظر نیفکندند» (أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ).
تا بدانند این عالم وسیع آفرینش با این نظام حیرت انگیز بیهوده آفریده نشده و هدفی برای آن بوده است، و دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حقیقت دنباله همان هدف آفرینش، یعنی تکامل و تربیت انسان است.
سپس برای این که آنها را از خواب غفلت بیدار سازد، میفرماید: آیا در این موضوع نیز اندیشه نکردند که: ممکن است پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد، (اگر امروز ایمان نیاورند، و دعوت این پیامبر را نپذیرند، و قرآنی را که بر او نازل شده است با این همه نشانههای روشن قبول نکنند) به کدام سخن بعد از آن ایمان
ج2، ص118
خواهند آورد»؟ (وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ).
نکات آیه
۱- آسمانها و زمین موجوداتى مملوک، وابسته به هستى بخش و نیازمند آفریدگار (أو لم ینظروا فى ملکوت السموت و الأرض) «ملکوت» مصدر است و به نایب فاعلش (السموات و الأرض) اضافه شده است. یعنى «ملکوت» در آیه شریفه مصدر مجهول مى باشد. بنابراین «ملکوت السموات»، یعنى مملوک بودن آسمانها. گفتنى است مراد از مملوکیت در اینجا مملوکیت حقیقى و تکوینى، یعنى وابستگى وجودى، است.
۲- هر موجودى در جهان آفرینش مملوک و در وجود یافتن نیازمند آفریدگار است. (أو لم ینظروا فى ملکوت ... و ما خلق اللّه من شىء) «ما خلق اللّه» عطف به «السموات» است. یعنى «أو لم ینظروا فى ملکوت ما خلق اللّه». «من شىء» بیان براى «ما» در «ما خلق اللّه» است.
۳- خداوند مردم را به تفکر و تأمل در وابسته بودن جهان آفرینش و نیاز همواره آن به هستى بخش دعوت کرد. (أو لم ینظروا فى ملکوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء)
۴- تأمل در وابستگى موجودات جهان به مالک هستى بخش، راهنماى انسان به حاکمیت مطلق خداى یگانه بر هستى است. (أو لم ینظروا فى ملکوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء) چون روى سخن با مشرکان است، معلوم مى شود هدف از فراخوانى آنان به دقت در ملکوت آسمانها و زمین رهنمون شدن آنان به حاکمیت مطلق خداست.
۵- جهان آفرینش داراى آسمانهاى متعدد (أو لم ینظروا فى ملکوت السموت)
۶- کفرپیشگان به خاطر تفکر نکردن در جنبه ملکوتى موجودات براى پى بردن به معارف الهى (ت-وحید، قیامت و ... ) سزاوار سرزنش هستند. (أو لم ینظروا فى ملکوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء) استفهام در جمله «أو لم ینظروا ... » انکار توبیخى است.
۷- خداوند آفریدگار همه موجودات و داراى سلطه اى کامل بر آنهاست. (أو لم ینظروا فى ملکوت ... ما خلق اللّه من شىء)
۸- خداوند جوامع کفرپیشه را به اندیشه در امکان نزدیک بودن مرگ و هلاکتشان فراخواند. (أو لم ینظروا فى ... أن عسى أن یکون قد اقترب أجلهم)
۹- توجه به مرگ و نزدیک بودن پایان عمر، زمینه ساز پرهیز آدمى از انکار حق و معارف دین (توحید، نبوت و قیامت) است. (إن هو إلا نذیر مبین ... و أن عسى أن یکون قد اقترب أجلهم)
۱۰- آنان که به قرآن و پیامهاى آن ایمان نیاورند، به هیچ سخن هدایت بخش دیگرى ایمان نخواهند آورد. (فبأى حدیث بعده یؤمنون) برداشت فوق مبتنى بر دو امر است: ضمیر در «بعده» به قرآن برگردد. حرف «با» در «بأىّ» براى الصاق باشد. یعنى اگر به قرآن ایمان نیاورند، به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟
۱۱- قرآن و پیامهاى آن بهترین وسیله براى ایمان به معارف الهى (توحید، قیامت و ... .) است. (فبأى حدیث بعده یؤمنون) در برداشت فوق ضمیر «بعده» به قرآن و «باء» در فبأىّ» سببیه گرفته شده است. قابل ذکر است که در این صورت متعلق «یؤمنون» معارف الهى خواهد بود. یعنى اگر به وسیله قرآن به توحید و مانند آن ایمان نیاورند، پس به سبب چه چیز دیگرى ایمان خواهند آورد؟
۱۲- قرآن برترین سخن براى هدایت و شایسته ترین پیام براى ایمان آوردن به آن است. (فبأى حدیث بعده یؤمنون)
۱۳- دقت و تفکر در ملکوت آسمانها و زمین و دیگر آفریده ها، بهترین وسیله براى ایمان به خداى یگانه و روز قیامت (فبأى حدیث بعده یؤمنون) برداشت فوق بر این اساس است که ضمیر «بعده» به استدلالى که از «أو لم ینظروا» فهمیده مى شود، برگردانده شود. بر این مبنا «باء» در «بأىّ» سببیه است. یعنى اگر جهان آفرینش از آن جهت که نیازمند آفریننده است نتواند آدمى را به خداى یگانه مؤمن کند، کدامین دلیل توان اثبات آن را دارد؟
۱۴- آنان که از طریق اندیشه در ملکوت آسمانها و زمین (نیاز جهان هستى به مالک و هستى بخش) هدایت نشوند، هیچ دلیلى دیگر نمى تواند آنان را هدایت کند. (فبأى حدیث بعده یؤمنون) توضیح برداشت پیش راهنماى این برداشت است.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ۵ ; مالک آسمان ۱ ; وابستگى آسمان ۱
- آفرینش: تفکر در آفرینش ۳ ; حاکم آفرینش ۳ ; خالق آفرینش ۱۴ ; مالک آفرینش ۴، ۱۴ ; نیازمندى آفرینش ۳، ۱۴ ; وابستگى آفرینش ۳
- ایمان: زمینه ایمان به انبیا ۹ ; زمینه ایمان به توحید ۹ ; زمینه ایمان به قیامت ۹ ; عوامل ایمان به توحید ۱۱ ; عوامل ایمان به خدا ۱۳ ; عوامل ایمان به دین ۱۱ ; عوامل ایمان به قرآن ۱۲ ; عوامل ایمان به قیامت ۱۱، ۱۳
- تفکر: آثار تفکر ۶، ۱۳ ; تفکر در ملکوت آسمان ۱۳، ۱۴ ; تفکر در ملکوت زمین ۱۳، ۱۴ ; تفکر در ملکوت موجودات ۱۳ ; تفکر در موجودات ۴ ; فاقدان تفکر ۶
- جامعه: مرگ جامعه کافر ۸
- حق: زمینه قبول حق ۹
- خدا: حاکمیت خدا ۴، ۷ ; خالقیت خدا ۷ ; دعوتهاى خدا ۸ ; مالکیت خدا ۴
- دین: موانع فهم دین ۶
- ذکر: آثار ذکر مرگ ۹ ; ذکر مرگ ۸
- زمین: مالک زمین ۱ ; وابستگى زمین ۱
- قرآن: کافران به قرآن ۱۰ ; نقش قرآن ۱۱، ۱۲ ; ویژگى قرآن ۱۲
- کافران: سرزنش کافران ۶ ; ویژگى کافران ۶
- کفر: آثار کفر به قرآن ۱۰
- موجودات: خالق موجودات ۷ ; مالک موجودات ۲ ; تفکر در ملکوت موجودات ۱۳ ; ملکوت موجودات ۶ ; نیازمندى موجودات ۲ ; وابستگى موجودات ۴
- هدایت: عوامل هدایت ۴، ۱۲، ۱۴ ; موانع هدایت ۱۴ ; هدایت ناپذیرى ۱۰، ۱۴
منابع