الأنعام ٨٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۷#link106 | آيات ۸۳ - ۷۴، سوره انعام]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۷#link106 | آيات ۸۳ - ۷۴، سوره انعام]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۸#link107 | بررسى كيفيت مخصوص رفتار و محاجه ابراهيم (ع ) در اين آيات ، كه به رفتار فطرىيك انسان اوليه فرضى كه براى نخستين بار به مظاهر مادى عالم برخورد مى كند،شباهت دارد.]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۸#link107 | بررسى كيفيت مخصوص رفتار و محاجه ابراهيم (ع ) در اين آيات ، كه به رفتار فطرىيك انسان اوليه فرضى كه براى نخستين بار به مظاهر مادى عالم برخورد مى كند،شباهت دارد.]] | ||
خط ۹۸: | خط ۹۹: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۲۷#link172 | دو نكته كه از بيانات گذشته بدست آمد.]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۲۷#link172 | دو نكته كه از بيانات گذشته بدست آمد.]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۲#link215 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۲#link215 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «80» | |||
و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت: آيا دربارهى خدا با من محاجّه و ستيزه مىكنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مىپنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بتها) علم | |||
---- | |||
«1». تفسير نمونه. | |||
جلد 2 - صفحه 499 | |||
پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمىگيريد؟ | |||
===پیام ها=== | |||
1- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجَّهُ قَوْمُهُ» (آنگونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مىشود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج مىكنند) | |||
2- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفتآور است. «أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ» | |||
3- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابلهى با جمعيّت نگرانى ندارد. أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ ... وَ لا أَخافُ ... | |||
4- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خدا. «هَدانِ» (حتّى انبياهم نياز به هدايت الهى دارند) | |||
5- آنكه مشمول هدايت الهى شود، بيم ندارد. «هَدانِ وَ لا أَخافُ» | |||
6- نترسيدن از غير خدا، نشانهى توحيد است. «لا أَخافُ» (مشركان، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام تهديد مىكردند) | |||
7- از ريشههاى شرك، گمان ضرر و ترس از آسيبرسانى بتها و طاغوتها مىباشد. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ» (ترس از بتها، سبب پافشارى و تعصّب بر بتپرستى بود) | |||
8- تأثير و نقش هر پديدهاى وابسته به اراده خداوند است. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي» | |||
9- ربوبيّت، سزاوار كسى است كه احاطهى علمى دارد. «وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً» | |||
10- حقيقت، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن، تذكّر كافى است. | |||
«أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 500 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80) | |||
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ: و محاجه و مخاصمه نمودند با او قوم در توحيد قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ: گفت بر وجه انكار و تقريع آيا مخاصمه مىكنيد در وحدانيت خدا و مىخواهيد بر من غلبه نمائيد در اين وَ قَدْ هَدانِ: و حال آنكه هدايت فرموده مرا به توحيد خود بر وجه لطف و توفيق نظر در دلايل ملكوت. | |||
بتپرستان تخويف او كردند كه به معبودان ما استهزا مىكنى بلا به تو خواهند رسانيد؛ حضرت فرمود: وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ: و باكى ندارم و نمىترسم از آنچه شرك آوردهايد و در هيچوقت از بتان شما انديشه ندارم، چه آنها جمادند و به كسى ضرر نتوانند رسانند و كواكب را به دليل افول و غروب دانستهام كه محدث و محتاجند به خالق إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً: مگر آنكه خواهد پروردگار من چيزى را از مكاره كه بسبب ايشان به من رسد به اين وجه كه حيات و تمكين اضرار به آنها دهد تا مضرت به من رسانند. ضرر و نفع ايشان نيز دليل حدوث آنها. و توحيد حق تعالى، و بر آنكه مستحق عبادت، ذات الهى است نه غير او، و شريكى در ملك و ملكوت ندارد وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً: وسعت دارد و احاطه نموده هر چيز را از روى دانش و علم. او به همه چيز محيط است. | |||
اين در حكم استثناء است، يعنى چون علم او به همه چيز محيط است. پس دور نيست كه در علم او گذشته باشد به من مكروهى رسد از جهت بتان. پس بر وجه ترغيب و تحريص ايشان فرمود: أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ: آيا متذكر نمىشويد و پند | |||
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 318 | |||
نمىگيريد و ميان جاهل و عالم و عاجز و قادر فرق نمىگذاريد.؟ | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80) | |||
ترجمه | |||
و محاجّه كردند با او قومش گفت آيا محاجّه ميكنيد با من در خدا و بتحقيق هدايت كرد مر او نميترسم از آنچه شريك ميگيريد بآن مگر آنكه بخواهد پروردگار من چيزيرا وسعت دارد پروردگار من هر چيزيرا از جهت علم آيا پس متذكّر نمىشويد. | |||
تفسير | |||
أ تحاجّوني بتخفيف نون بجهت التقاء نونين و حذف نون دوم براى كراهت تضعيف نيز قرائت شده است و حاصل مستفاد از آيه شريفه آنستكه بعد از آنكه حضرت ابراهيم اقامه برهان بر نفى شرك و اثبات توحيد در مقابل قوم خود فرمود آنها در مقام مجادله با آنحضرت بر آمدند مثلا گاهى استبعاد مينمودند كه چگونه ميشود دست از دين آباء و اجداد برداشت و گاهى مىگفتند چگونه ما خدائيرا كه نمىبينم و نميدانيم | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 343 | |||
كجا است پرستش كنيم و گاهى هم تهديد ميكردند كه اگر با خدايان ما معارضه كنى بغضب آنها ديوانه يا فلج خواهى شد چنانچه رسم جهّال است كه وقتى از اقامه برهان يا ردّ آن عاجز شوند شروع بمجادله و مخاصمه و تهديد و تحذير مينمايند و حضرت ابراهيم (ع) در جواب آنها استبعاد فرمود از مجادله آنها با خودش در امر توحيد كه ببرهان قطعى براى آنها اثبات فرموده بود با آنكه اثبات چيزى دلالت بر ثبوت آن دارد نزد مثبت و ممكن است جمله و قد هدان اشاره بارائه ملكوت سماوات باشد در آيات سابقه و نفى فرمود خوف از بت بلكه از هر موجودى جز خدا را از خود و تعليق فرمود ضرر موعود آنها را در معارضه با بتان بلكه مطلق ضرر را باراده خداوند و بنابر اين استثناء از نفى ضرر است كه لازم نفى خوف است كه تصريح بآن شده است و ممكن است استثناء از نفى خوف باشد از بتان بملاحظه آنكه ممكن است خداوند بآنها قدرت اضرار بدهد تا آنكه اين خود دليل بر حدوث و احتياج آنها باشد چنانچه در مجمع اين معنى را تقويت فرموده و بنظر حقير معنى اوّل اقرب است چون خداوند چنين قدرتى به بت عنايت نمىكند چنانچه معجزه را بدست مدّعى كاذب جارى نمىفرمايد و تأكيد فرمود اين معنى را كه اختيار ضرر و نفع بدست خدا است بآنكه بسا باشد كه در علم خدا گذشته باشد كه بر بنده ضررى وارد شود براى مصلحتى چون علم خداوند احاطه دارد بتمام اشخاص و اوضاع و احوال و در اين صورت نبايد بنده راضى برضاى خدا نباشد بلكه بايد تسليم امر او شود و در خاتمه باز استبعاد فرمود از آنكه چگونه آنها متذكر نمىشوند و عاجز و قادر را از يكديگر تميز نمىدهند .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ حاجَّهُ قَومُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللّهِ وَ قَد هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشرِكُونَ بِهِ إِلاّ أَن يَشاءَ رَبِّي شَيئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80) | |||
و محاجه نمودند قوم ابراهيم با ابراهيم فرمود آيا با من محاجه ميكنيد درباره خداوند و حال آنكه مرا هدايت فرموده و نميترسم از خدايان شما که شريك خدا قرار دادهايد مگر آنكه پروردگار من بخواهد چيزي را علم پروردگار من سعه دارد هر چيزي را آيا يادآور نميشويد. | |||
وَ حاجَّهُ قَومُهُ حاجّ از باب مفاعله طرفيني است يعني يكديگر اقامه حجت ميكنند بر طرف و حجة بمعني دليل و برهان است بر اثبات مطلب خود و بطلان مطلب طرف بترتيب مقدمات براي اخذ نتيجه از راه فكر و تأمل چنانچه | |||
جلد 7 - صفحه 123 | |||
سبزواري ميگويد | |||
(الفكر حركة الي المبادي || و من مبادي الي المرادي) | |||
و اينکه اقامه حجة در مطالب نظريه است که احتياج بفكر و تأمل دارد اما در مطالب ضروريه احتياج بفكر و نظر و دليل و برهان ندارد و بر فرض دليلي بر خلاف مطلب ضروري اقامه شود ميگويند شبهة في مقابله البديهة مثل اينكه در وسط النهار كسي دليل اقامه كند بر اينكه شب است لذا ميفرمايد أَ تُحاجُّونِّي فِي اللّهِ زيرا وجود اللّه از بديهيات اوليه است و در باب معرفت او مسالك چهارگانه مسلك عرفاء و اشراقيين از حكماء و لسان بعض اخبار مثل دعاء عرفه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام اينكه بديهي است و احتياج بدليل ندارد | |||
(ا لغيرك من الظهور ما ليس لك حتّي يستدل به عليك عميت عين لا تريك الدعاء) | |||
و از امير المؤمنين عليه السّلام است | |||
(ما رأيت شيئا الّا و رأيت اللّه قبله و معه و بعده) | |||
و از آن حضرت سؤال كردند | |||
(هل رأيت ربّك قال ما عبدت ربّا لم اره) | |||
يار ظاهر شد از در و ديوار || پس ببينند يا اولي الأبصار | |||
و مسلك حكماء مشائين از راه وجوب و امكان، و مسلك متكلمين از راه حدوث و قدم، و مسلك عامه ناس از راه اثر و مؤثّر. | |||
و بالجمله در قرآن ميفرمايد أَ فِي اللّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ ابراهيم آيه 11، و نون در تحاجّوني مشدد است أ تحاجونني بوده نون در نون ادغام شده وَ قَد هَدانِ هدايت ابراهيم مجرد ارائه طريق نبوده بلكه ايصال بمطلوب بوده بعد از اينكه ملكوت سماوات و ارض را مشاهده نموده و ديگر جا ندارد که او را ترسانند قومش از تبرّي بتها يا كواكب و ماه و خورشيد زيرا همه آنها را مقهور اراده حق ميبيند و لا يملكون نفعا و لا ضرا لذا فرموده وَ لا أَخافُ ما تُشرِكُونَ بِهِ زيرا اصنام آنها نه شعور و ادراكي دارند و نه قوّه و قدرتي و نه حسّ و حركتي. | |||
جلد 7 - صفحه 124 | |||
إِلّا أَن يَشاءَ رَبِّي شَيئاً بعضي گفتند استثناء منقطع است يعني فقط از خدا ميترسم و بعضي گفتند متصل است يعني اگر خدا باين اصنام و كواكب قدرتي بدهد از آنها ميترسم و هر دو بيان سخيف است بلكه مكرر گفتهايم استثناء منقطع نداريم و مفاد اينکه جمله اينست که اينکه مشركين منكر وجود حق نبودند و الّا شرك معني نداشت بلكه او را هم معترف بودند و شريك بتها ميدانستند و معني اينكه من از آنچه شما معبود ميدانيد نميترسم جز خداوند عالم. | |||
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً بلكه احاطة و قدرة و قهرا و بصرا و سمعا و غيرها أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ بسيار جاي تعجب است با اينکه همه بيانات واضحه و ادله روشن باز متذكر نميشويد و دست از شرك برنميداريد جز عناد و عصبيت و تقليد آباء مدرك و برهاني نداريد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷
ترجمه
الأنعام ٧٩ | آیه ٨٠ | الأنعام ٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَآجَّهُ»: با او مجادله کردند (نگا: انبیاء / - و شعراء / - ). «لآ أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ»: از چیزی که آن را انباز خدا میکنید نمیترسم. یعنی من هرگز از بتهای شما نمیترسم، زیرا آنها قدرتی ندارند که به کسی زیانی برسانند. «إِلاّ أَن یَشآءَ رَبِّی شَیْئاً»: مگر آن چیزی که خدا بخواهد. لیکن اگر خدا بخواهد زیانی به کسی برساند میتواند. واژه (شَیْئاً) مفعولٌبه است و یا مفعول مطلق است و به جای (مَشیئَةً) به کار رفته است و تقدیر چنین است: إِلاّ أَن یَشآءَ مَشِیئَةً. «عِلْماً»: تمییز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ أَ تُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَ... (۴) قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا... (۱) إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاکَ... (۲) مِنْ دُونِهِ فَکِيدُونِي جَمِيعاً... (۰) إِنِّي تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ... (۳)
تفسیر
- آيات ۸۳ - ۷۴، سوره انعام
- بررسى كيفيت مخصوص رفتار و محاجه ابراهيم (ع ) در اين آيات ، كه به رفتار فطرىيك انسان اوليه فرضى كه براى نخستين بار به مظاهر مادى عالم برخورد مى كند،شباهت دارد.
- هر چه اشتغال و سرگرمى به امور مادى بيشتر باشد، توجه به مبداء و معاد كمتر مىشود.
- اينكه غرض از اين تعبيرات تحقير بتها باشد از ادب ابراهيم (ع ) دور است .
- ضمير مذكر آوردن براى (( شمس )) در كلام ابراهيم (ع ): (( هذا ربى هذا اكبر )) شاهدبر اينست كه آن حضرت همچون انسانى فرضى كه خبر از هيچ چيز ندارد سخن گفته است.
- اختلاف مفسرين در معناى كلمه (( آزر )) و نسبت او با ابراهيم (ع ).
- استغفار و دعاى ابراهيم (ع ) براى آزر، دعاى صورى بوده و در دنيا واقع شده ، نه درآخرت براى شفاعت .
- آزر، پدر صلبى و حقيقى ابراهيم عليه السلام نبوده است .
- توهم عجيب و غريب بعضى از مفسرين در مورد داستانهايى كه در قرآن كريم نقل شده است .
- كلام الهى ، كلام حق و فصل است و هزل و خلاف واقع در آن راه ندارد.
- وجه اينكه قرآن مواد تاريخ و جزئيات داستان رانقل نمى كند.
- بت ها (اصنام ) چه بوده اند.
- مالكيت حقيقى خداى سبحان ، مانند مالكيت انسان است نسبت به قوا و افعالش .
- (( ملكوت )) همان وجود اشياء است به لحاظ انتسابشان به خدا و رؤ يت ملكوت به معناىديدن خدا است با ديدن اشياء و موجودات .
- ستاره اى كه مردم مى پرستيدند و ابراهيم (ع ) به آن اشاره فرمود و گفت : (( هذا ربى )) ستاره (( زهره )) بوده است .
- مراد از (( رب )) در كلام ابراهيم (ع ) (هذا ربى )، خداوند آفريدگار هستى نيست .
- اينكه ابراهيم (ع ) نخست ستاره و ماه و خورشيد را (( رب )) دانست ، از باب محاجه به زبان خصم بوده است .
- قضيه مورد بحث مربوط به زمان كودكى و قبل از بلوغ ابراهيم (ع ) است .
- ربوبيت ملازم با محبوبيت است و (( لا احب الآفلين )) يعنى من چيز متغير را رب خود نمىدانم .
- وجه آوردن ضمير مذكر براى (( شمس )) كه مؤ نث است در كلام ابراهيم (ع ): (( هذا ربىهذا اكبر )) .
- اقوال مختلفى كه در توجيه تذكير ضمير در جمله مزبور گفته شده است .
- سخن غريب و نادرست يكى از مفسرين كه مدعى است ابراهيم (ع ) به زبان عربى سخن مىگفته است .
- جمله : (( لا احب الآفلين )) حجتى است يقينى و برهانى بر مبناى محبت و عدم محبت ، نه حجتىعوامانه و غير برهانى .
- وحه اينكه ابراهيم (ع ) افول را در احتجاج آورد نه طلوع را. و بيان اينكه مشركين معتقدبه اينكه اجرام سه گانه داراى مقام ايجاد و تدبيرند، نبوده اند.
- اشكالاتى كه بر اقوالى كه در توجيه (( لا احب الآفلين )) بر مبناى اينكه افول مبناى برهان است وارد شده است .
- وجه جامى كه فخر رازى براى توجيه آيه بر همان مبنا ذكر كرده است واشكال آن وجه .
- نكته اى در مورد ترتيب احتجاجات ابراهيم (ع ) عليه بت پرستان و ستاره پرستان هدايت، هميشه از ناحيه خدا است و ضلالت از ناحيه انسان .
- هدايت هميشه ...
- هيچ چيز غروب كننده و از كف رونده ، شايسته محبت و تعلق خاطر نيست .
- معناى (( فطر )) و (( فطرات )) و (( حنيف )) .
- توجيه وجه به سوى خدا به معناى عبادت او است .
- اسلام ، دين مطابق با فطرت انسانى و نوع وجودى آدمى است .
- بخش دوم احتجاجات ابراهيم (ع ) كه محاجه آن حضرت است با مشركين بعد از اعلام بيزارىاز بت ها.
- حاصل كلام در تفسير سخن ابراهيم (ع ) (و لا اخاف ما تشركون به ...)
- اقوال متعدد مفسرين در توضيح و توجيه جملات ابراهيم (ع ) در محاجه با مشركين .
- اقوال مفسرين در توجيه (وسع بى كل شى ء علما) در كلام ابراهيم (ع )واشكال آنها.
- وجه اينكه ابراهيم (ع ) عدم وجود اذن و دليل از ناحيه خداوند را به عنوان دليل بر بطلان بت پرستى آورده است .
- (( امن )) و (( اهتدا )) از خواص و آثار ايمان است ، اگر با ظلم پوشيده نشود.
- (( ظلم )) داراى مفهوم وسيعى است ولى تمام اقسام آن به ايمان ضرر نمى رساند.
- گناه و ظلم اختيارى داراى مصاديق و مراتبى است كه شخص مؤ من مناسب با درجه تقوا ومعرفت و ايمانش از مصاديق و مراتب بيشترى از گناه دورى مى كند.
- ايمان به خدا فقط مشروط به دورى از شرك و گناهان كبيره نيست .
- سخن بعضى از مفسرين در تفسير آيه : (( للذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ... )) . واشكال وارد بر آن .
- معناى لغوى و اصطلاحى (درجه ) و مراد از (نرفع درجات من نشاء...) در كلام خداوند.
- مناظره ماءمون يا امام رضا (ع ) درباره احتجاج ابراهيم (ع ) عليه بت پرستان .
- رواياتى در مورد تولد و نشو و نماى ابراهيم (ع ) در خفا، و اينكه (( آزر )) پدر يا عموىابراهيم (ع ) بوده است .
- آنچه درباره سرگذشت حضرت ابراهيم مورد اتفاق علماى حديث است .
- چند روايت درباره ارائه ملكوت به ابراهيم (ع ).
- رواياتى در خصوص جمله (( هذا ربى )) كه ابراهيم (ع ) بر زبان آورد.
- رواياتى در ذيل جمله : (( و لم يلبسوا ايمانهم بظلم )) .
- سخن بعضى كه در توجيه يك روايت گفته اند: امت ابراهيم فقط مكلف به ايمان بودند وبه فروع و احكام مكلف نبودند و بيان فساد اين ادعا.
- فروع و احكامى كه توسط ابراهيم (ع ) تشريع شده اند.
- سبب وجود قوانين (( حمورابى )) در تورات فعلى .
- ۱ داستان ابراهيم (ع ) از نظر قرآن .
- ۲ منزلت ابراهيم (ع ) نزد خداوند و موقف بندگى اش و مواهب خدا به او:
- ۳ آثار پربركتى كه آن حضرت از خود در جامعه بشرى به يادگار گذاشت :
- ۴ تورات فعلى درباره ابراهيم (ع ) چه مى گويد؟
- ۵ تناقضات تورات بهترين دليل بر دست خوردگى آن است .
- وجود نظير نسبت هاى نارواى تورات فعلى به ابراهيم (ع )، در بعض روايات اهل سنت .
- عدم صحت نسبت دروغ گفتن ، به ابراهيم (ع ) كه در روايات عامه آمده است .
- روايتى جامع از طريق ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) درباره قضاياى ابراهيم (عليهالسلام ).
- ذبيح ابراهيم (ع )، اسمعيل (ع ) بوده است نه اسحق (ع ).
- كلام نادرست طبرى در تاريخ خود كه اسحق (ع ) را ذبيح دانسته .
- تورات بر خلاف قرآن كريم :
- اشكال بعضى از مستشرقين به قرآن در مورد عدم نقل خصوصيات ابراهيم و اسمعيل (ع ) و داستان بناى كعبه و... در سور مكيه و پاسخ بدان اشكال .
- اشكال ديگر به آيات مربوط به احتجاجات ابراهيم (ع ) و در آتش انداختن آن حضرت .
- گفتار بيرونى و بلخى و مسعودى درباره عقائد ستاره پرستان ، بت پرستان و صائبين .
- دو نكته كه از بيانات گذشته بدست آمد.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «80»
و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند، او گفت: آيا دربارهى خدا با من محاجّه و ستيزه مىكنيد؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مىپنداريد بيم ندارم، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد، (كه اگر هم آسيبى به من برسد، خواست خداست، نه بتها) علم
«1». تفسير نمونه.
جلد 2 - صفحه 499
پروردگارم همه چيز را فراگرفته، پس آيا پند نمىگيريد؟
پیام ها
1- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجَّهُ قَوْمُهُ» (آنگونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مىشود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج مىكنند)
2- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفتآور است. «أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ»
3- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابلهى با جمعيّت نگرانى ندارد. أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ ... وَ لا أَخافُ ...
4- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خدا. «هَدانِ» (حتّى انبياهم نياز به هدايت الهى دارند)
5- آنكه مشمول هدايت الهى شود، بيم ندارد. «هَدانِ وَ لا أَخافُ»
6- نترسيدن از غير خدا، نشانهى توحيد است. «لا أَخافُ» (مشركان، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام تهديد مىكردند)
7- از ريشههاى شرك، گمان ضرر و ترس از آسيبرسانى بتها و طاغوتها مىباشد. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ» (ترس از بتها، سبب پافشارى و تعصّب بر بتپرستى بود)
8- تأثير و نقش هر پديدهاى وابسته به اراده خداوند است. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي»
9- ربوبيّت، سزاوار كسى است كه احاطهى علمى دارد. «وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً»
10- حقيقت، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن، تذكّر كافى است.
«أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 500
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ: و محاجه و مخاصمه نمودند با او قوم در توحيد قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ: گفت بر وجه انكار و تقريع آيا مخاصمه مىكنيد در وحدانيت خدا و مىخواهيد بر من غلبه نمائيد در اين وَ قَدْ هَدانِ: و حال آنكه هدايت فرموده مرا به توحيد خود بر وجه لطف و توفيق نظر در دلايل ملكوت.
بتپرستان تخويف او كردند كه به معبودان ما استهزا مىكنى بلا به تو خواهند رسانيد؛ حضرت فرمود: وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ: و باكى ندارم و نمىترسم از آنچه شرك آوردهايد و در هيچوقت از بتان شما انديشه ندارم، چه آنها جمادند و به كسى ضرر نتوانند رسانند و كواكب را به دليل افول و غروب دانستهام كه محدث و محتاجند به خالق إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً: مگر آنكه خواهد پروردگار من چيزى را از مكاره كه بسبب ايشان به من رسد به اين وجه كه حيات و تمكين اضرار به آنها دهد تا مضرت به من رسانند. ضرر و نفع ايشان نيز دليل حدوث آنها. و توحيد حق تعالى، و بر آنكه مستحق عبادت، ذات الهى است نه غير او، و شريكى در ملك و ملكوت ندارد وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً: وسعت دارد و احاطه نموده هر چيز را از روى دانش و علم. او به همه چيز محيط است.
اين در حكم استثناء است، يعنى چون علم او به همه چيز محيط است. پس دور نيست كه در علم او گذشته باشد به من مكروهى رسد از جهت بتان. پس بر وجه ترغيب و تحريص ايشان فرمود: أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ: آيا متذكر نمىشويد و پند
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 318
نمىگيريد و ميان جاهل و عالم و عاجز و قادر فرق نمىگذاريد.؟
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80)
ترجمه
و محاجّه كردند با او قومش گفت آيا محاجّه ميكنيد با من در خدا و بتحقيق هدايت كرد مر او نميترسم از آنچه شريك ميگيريد بآن مگر آنكه بخواهد پروردگار من چيزيرا وسعت دارد پروردگار من هر چيزيرا از جهت علم آيا پس متذكّر نمىشويد.
تفسير
أ تحاجّوني بتخفيف نون بجهت التقاء نونين و حذف نون دوم براى كراهت تضعيف نيز قرائت شده است و حاصل مستفاد از آيه شريفه آنستكه بعد از آنكه حضرت ابراهيم اقامه برهان بر نفى شرك و اثبات توحيد در مقابل قوم خود فرمود آنها در مقام مجادله با آنحضرت بر آمدند مثلا گاهى استبعاد مينمودند كه چگونه ميشود دست از دين آباء و اجداد برداشت و گاهى مىگفتند چگونه ما خدائيرا كه نمىبينم و نميدانيم
جلد 2 صفحه 343
كجا است پرستش كنيم و گاهى هم تهديد ميكردند كه اگر با خدايان ما معارضه كنى بغضب آنها ديوانه يا فلج خواهى شد چنانچه رسم جهّال است كه وقتى از اقامه برهان يا ردّ آن عاجز شوند شروع بمجادله و مخاصمه و تهديد و تحذير مينمايند و حضرت ابراهيم (ع) در جواب آنها استبعاد فرمود از مجادله آنها با خودش در امر توحيد كه ببرهان قطعى براى آنها اثبات فرموده بود با آنكه اثبات چيزى دلالت بر ثبوت آن دارد نزد مثبت و ممكن است جمله و قد هدان اشاره بارائه ملكوت سماوات باشد در آيات سابقه و نفى فرمود خوف از بت بلكه از هر موجودى جز خدا را از خود و تعليق فرمود ضرر موعود آنها را در معارضه با بتان بلكه مطلق ضرر را باراده خداوند و بنابر اين استثناء از نفى ضرر است كه لازم نفى خوف است كه تصريح بآن شده است و ممكن است استثناء از نفى خوف باشد از بتان بملاحظه آنكه ممكن است خداوند بآنها قدرت اضرار بدهد تا آنكه اين خود دليل بر حدوث و احتياج آنها باشد چنانچه در مجمع اين معنى را تقويت فرموده و بنظر حقير معنى اوّل اقرب است چون خداوند چنين قدرتى به بت عنايت نمىكند چنانچه معجزه را بدست مدّعى كاذب جارى نمىفرمايد و تأكيد فرمود اين معنى را كه اختيار ضرر و نفع بدست خدا است بآنكه بسا باشد كه در علم خدا گذشته باشد كه بر بنده ضررى وارد شود براى مصلحتى چون علم خداوند احاطه دارد بتمام اشخاص و اوضاع و احوال و در اين صورت نبايد بنده راضى برضاى خدا نباشد بلكه بايد تسليم امر او شود و در خاتمه باز استبعاد فرمود از آنكه چگونه آنها متذكر نمىشوند و عاجز و قادر را از يكديگر تميز نمىدهند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ حاجَّهُ قَومُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللّهِ وَ قَد هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشرِكُونَ بِهِ إِلاّ أَن يَشاءَ رَبِّي شَيئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (80)
و محاجه نمودند قوم ابراهيم با ابراهيم فرمود آيا با من محاجه ميكنيد درباره خداوند و حال آنكه مرا هدايت فرموده و نميترسم از خدايان شما که شريك خدا قرار دادهايد مگر آنكه پروردگار من بخواهد چيزي را علم پروردگار من سعه دارد هر چيزي را آيا يادآور نميشويد.
وَ حاجَّهُ قَومُهُ حاجّ از باب مفاعله طرفيني است يعني يكديگر اقامه حجت ميكنند بر طرف و حجة بمعني دليل و برهان است بر اثبات مطلب خود و بطلان مطلب طرف بترتيب مقدمات براي اخذ نتيجه از راه فكر و تأمل چنانچه
جلد 7 - صفحه 123
سبزواري ميگويد
(الفكر حركة الي المباديبرگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- قوم ابراهیم به جاى تسلیم در برابر توحید مستدل او، به احتجاج با او پرداختند. (و ما أنا من المشرکین. و حاجه قومه)
۲- تعصب و پافشارى قوم ابراهیم بر عقیده شرک خویش، على رغم استدلالهاى آن حضرت بر بطلان آن (و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله)
۳- اظهار شگفتى ابراهیم (ع) از لجاجت مردم بر شرک، على رغم وجود دلایل واضح بر بطلان آن (و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله)
۴- ابراهیم (ع)، ره یافته به توحید و یگانه پرستى در پرتو هدایت خداوند بود. (أتحجونى فى الله و قد هدین)
۵- استدلالهاى ابراهیم (ع) بر ابطال شرک و پرستش بتها و اجرام آسمانى به هدایت خداوند بود. (أتتخذ أصناما ... قال لاأحب الأفلین ... و قد هدین)
روایات و احادیث
۶- هدایت آدمى به توحید، خود گواه و برهانى بر یکتایى خداوند در ربوبیت است. (أتحجونى فى الله و قد هدین) از ظاهر آیه چنین بر مى آید که ابراهیم (ع) در برابر احتجاج مشرکان به نفس هدایت شدن خود به توحید ربوبى استدلال فرموده و این راهیابى را دلیل بر یگانگى او دانسته است. زیرا اگر چنین پروردگارى نمى بود، چنین راهى را نمى نمایاند.[۱]
۷- اگر پروردگار یگانه حقیقت نداشت، آدمى به توحید ربوبى رهنمون نمى گشت. (أتحجونى فى الله و قد هدین)
۸- آدمى با هدایت خداوند، رهنورد توحید مى گردد. (قال أتحجونى فى الله و قد هدین) احتجاج قوم ابراهیم با او در مورد شرک و توحید بوده است. به همین جهت مصداق مورد نظر براى «هدان»، هدایت به توحید است و طبعاً اختصاصى به ابراهیم (ع) ندارد.
۹- قوم ابراهیم در مقابله با ادله توحیدى آن حضرت، او را به آسیب دیدن از جانب بتها بیم دادند. (و لا أخاف ما تشرکون به) جمله «لا أخاف» که پاسخ حضرت ابراهیم (ع) به تهدید مشرکان است قرینه بر وقوع تهدید از جانب آنهاست.
۱۰- ترس موهوم و خرافى قوم ابراهیم از معبودهاى پندارى خویش، از عوامل پافشارى آنان بر شرک خویش بود. (و لا أخاف ما تشرکون به)
۱۱- موهومات و عقاید خرافى از مشکلات تبلیغ توحید (و لا أخاف ما تشرکون به)
۱۲- ابراهیم (ع) با اعلام نهراسیدن از معبودهاى مشرکان، بى پایگى منطق و تهدیدهاى مشرکان را نشان داد. (و لا أخاف ما تشرکون به)
۱۳- ابراهیم (ع) ترس مفروض از پدیده هاى جهان را به خواست و مشیت خداوند دانست، نه تأثیر مستقل پدیده ها و ربوبیت آنها (و لا أخاف ما تشرکون به إلا أن یشاء ربى شیئا)
۱۴- خوف انگیز بودن برخى پدیده ها و رخدادهاى جهان به مشیت خداوند است، نه ربوبیت پدیده ها و تأثیر آنها. (و لا أخاف ما تشرکون به إلا أن یشاء ربى)
۱۵- تمامى پدیده هاى جهان در احاطه و گستره علم خداوند قرار دارند. (و سع ربى کل شىء علما)
۱۶- علم محیط خداوند بر تمامى موجودات، ضامن جریان مشیت و ربوبیت خداوند در پهنه هستى است. (إلا أن یشاء ... و سع ربى کل شىء علما)
۱۷- علم و آگاهى، لازمه حتمى براى تدبیر و مدیریت است. (إلا أن یشاء ربى شیئا و سع ربى کل شىء علما) ابراهیم (ع) تدبیر و جریان ربوبیت الهى را در جهان در پرتو علم محیط خداوند دانسته است. در اینجا باید یک اصل کلى مورد نظر و مقبول باشد که اساس تدبیر صحیح در پرتو علم میسر است.
۱۸- تأثیر و نقش هر پدیده اى در جهان هستى مرهون مشیت و اذن پروردگار است. (إلا أن یشاء ربى شیئا و سع ربى کل شىء علما)
۱۹- ربوبیت تنها شأن موجودى است که احاطه علمى بر تمامى پدیده هاى هستى داشته باشد. (و سع ربى کل شىء علما) بحث در آیات گذشته درباره توحید ربوبى بود. جمله «وسع ربى ...» از زبان ابراهیم (ع) مى تواند به عنوان ملاک و معیارى براى «رب» بیان شده باشد.
۲۰- شرک ورزى، على رغم دلایل روشن توحید، امرى شگفت انگیز است. (أتحجونى فى الله و قد هدین .. أفلا تتذکرون)
۲۱- تذکر و زدودن غفلت، براى درک حقانیت توحید و بطلان شرک کافى است. (قال أتحجونى فى الله و قد هدین .. أفلا تتذکرون) به کار رفتن «تتذکرون» به جاى «تتفکرون» و مانند آن، بیانگر این نکته است که تذکر و زدودن غبار غفلت براى اقرار به توحید کافى است.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: حاکم آفرینش ۱۵
- ابراهیم(ع): اجتجاج ابراهیم(ع) ۲، ۵، ۹; تعجّب ابراهیم(ع) ۳; توحید ابراهیم(ع) ۴; شجاعت ابراهیم(ع) ۱۲; شرک ستیزى ابراهیم(ع) ۵; عقیده ابراهیم(ع) ۱۳; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۳، ۹، ۱۲; هدایت ابراهیم(ع) ۴; هشدار به ابراهیم(ع) ۹
- اجرام آسمانى: ردّ ربوبیت اجرام آسمانى ۵
- بت پرستى: بطلان بت پرستى ۵
- تذکر: آثار تذکر ۲۱
- ترس: از موجودات ۱۳، ۱۴; منشأ ترس ۱۳
- توحید: حقانیّت توحید ۲۱; دلایل توحید ۷; دلایل توحید ربوبى ۶; مشکلات دعوت به توحید ۱۱; هدایت به توحید ۶، ۷، ۸
- خدا: احاطه خدا ۱۵; ربوبیت خدا ۱۶; علم خدا ۱۵، ۱۶; مشیت خدا ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۸; هدایت خدا ۴، ۵، ۸
- ربوبیت: شرایط ربوبیت ۱۷، ۱۹; علم در ربوبیت ۱۷، ۱۹
- شرک: بطلان شرک ۳، ۵، ۲۱; بى منطقى شرک ۲۰; سرزنش شرک ۲۰
- عقیده: آثار عقیده به خرافات ۱۱; عقیده به معبودان باطل ۲۰; عوامل عقیده به توحید ۷، ۸
- عوامل طبیعى: عمل عوامل طبیعى ۱۳، ۱۴، ۱۸
- غفلت: آثار رفع غفلت ۲۱
- قوم ابراهیم: احتجاج قوم ابراهیم ۱; تعصّب قوم ابراهیم ۲; تهدیدهاى قوم ابراهیم ۱۲; خرافات در قوم ابراهیم ۱۰; شرک قوم ابراهیم ۲، ۳، ۱۰; عصیان قوم ابراهیم ۱; عقیده قوم ابراهیم ۲، ۳، ۹، ۱۰; عوامل لجاجت قوم ابراهیم ۱۰; قوم ابراهیم و ابراهیم(ع) ۱; لجاجت قوم ابراهیم ۲، ۳; معبودان قوم ابراهیم ۹، ۱۰، ۱۲; هشدارهاى قوم ابراهیم ۹
- مدیریت: شرایط مدیریت ۱۷; علم در مدیریت ۱۷
منابع
- ↑ ر. ک: تفسیر المیزان.