ریشه صبح: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
به عقيده راغب صبح و صباح هر دو اول روز و وقت پيدا شدن سرخى آفتاب در افق است. ولى اقرب صباح را اول روز و صبح را فجر يا اول روز گفته قاموس نيز و احتمال مىدهد. صحاح فقط فجر است. به نظر مىآيد قول دوم درستتر باشد تا صبح و صباح مترادف نباشد [هود:81]، [مدثر:34]. قسم به صبح آنگاه كه اشكار شود [تكوير:18]. سوگند به صبح آنگاه كه وسعت گيرد. [صافات:177]. چون عذاب به ساحت و محيطشان نازل گردد روز انذار شدگان نا گوار خواهد بود. اين لفظ در قرآن فقط يكبار آمده است. اصباح:به كسر اول مصدر است به معنى صبح نيز آمده (اقرب (مجمع) [انعام:96]. و آن در آيه به معنى صبح است. معنى: شكافنده صبح است و شب را محل سكون و آرامش قرار داد. اين نيز در قرآن يكبار آمده است. بعضى آن را اصباح به فتح اول خواندهاند كه جمع صبح است. مصبح: اسم فاعل است يعنىآن كه وارد وقت صبح مىشود [حجر:83]. آنگاه كه وارد صيح مىشدند صيحه آنها را گرفت. مصباح: اسم آلت است به معنى چراغ. [نور:35] و جمع آن مصابيح است [فصّلت:12]. به نظرم علت اين تسميه آن است كه چراغ شب تاريك را با نور خود نظير صبح مىكند. اصبَحَ: ارز افعال مقاربه است. به معنى صار (گرديد) مثل [مائده:30]. يعنى: او را كشت و از زيانكاران گرديد. [كهف:45]. تمام موارد اين صيغه در قرآن به معنى صار و گرديدن است مگر بعضى از قبيل «حينَ تُمْسُونَ وَ حينَ تَصْبِحُونَ» كه به معنى داخل شدن در صباح است. ايضاً صيغههاى اسم فاعل آن نحو [قلم:17]. * [ملك:5]، [فصّلت:12]. بنابر آنچه در «رجوم» گذشت مراد از مصابيح تيرهاى شهاب و سنگهاى سرگردان فضا هستند كه در اثر تماس با گازهاى جوّى مشتعل شده و از بين مىروند. منظور از آنها نه نجوم است و نه كواكب. | به عقيده راغب صبح و صباح هر دو اول روز و وقت پيدا شدن سرخى آفتاب در افق است. ولى اقرب صباح را اول روز و صبح را فجر يا اول روز گفته قاموس نيز و احتمال مىدهد. صحاح فقط فجر است. به نظر مىآيد قول دوم درستتر باشد تا صبح و صباح مترادف نباشد [هود:81]، [مدثر:34]. قسم به صبح آنگاه كه اشكار شود [تكوير:18]. سوگند به صبح آنگاه كه وسعت گيرد. [صافات:177]. چون عذاب به ساحت و محيطشان نازل گردد روز انذار شدگان نا گوار خواهد بود. اين لفظ در قرآن فقط يكبار آمده است. اصباح:به كسر اول مصدر است به معنى صبح نيز آمده (اقرب (مجمع) [انعام:96]. و آن در آيه به معنى صبح است. معنى: شكافنده صبح است و شب را محل سكون و آرامش قرار داد. اين نيز در قرآن يكبار آمده است. بعضى آن را اصباح به فتح اول خواندهاند كه جمع صبح است. مصبح: اسم فاعل است يعنىآن كه وارد وقت صبح مىشود [حجر:83]. آنگاه كه وارد صيح مىشدند صيحه آنها را گرفت. مصباح: اسم آلت است به معنى چراغ. [نور:35] و جمع آن مصابيح است [فصّلت:12]. به نظرم علت اين تسميه آن است كه چراغ شب تاريك را با نور خود نظير صبح مىكند. اصبَحَ: ارز افعال مقاربه است. به معنى صار (گرديد) مثل [مائده:30]. يعنى: او را كشت و از زيانكاران گرديد. [كهف:45]. تمام موارد اين صيغه در قرآن به معنى صار و گرديدن است مگر بعضى از قبيل «حينَ تُمْسُونَ وَ حينَ تَصْبِحُونَ» كه به معنى داخل شدن در صباح است. ايضاً صيغههاى اسم فاعل آن نحو [قلم:17]. * [ملك:5]، [فصّلت:12]. بنابر آنچه در «رجوم» گذشت مراد از مصابيح تيرهاى شهاب و سنگهاى سرگردان فضا هستند كه در اثر تماس با گازهاى جوّى مشتعل شده و از بين مىروند. منظور از آنها نه نجوم است و نه كواكب. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ف:100, هم:47, ها:35, ه:35, ب:35, فى:31, من:30, ل:30, انن:25, کم:24, على:23, ما:22, ان:21, اخذ:21, صبح:20, ک:20, سمو:20, کون:19, الذين:17, اذا:17, دور:17, وله:16, الله:16, ليل:16, اله:16, لا:16, موه:16, ا:16, صيح:16, ى:16, ندم:16, زجج:15, قول:15, عذب:15, رجف:15, جعل:15, خسر:15, ارض:15, عن:15, جثم:15, او:15, امر:15, حين:15, صرم:14, ذلک:14, طوف:14, ربب:14, کان:14, جىء:14, اخو:13, نذر:13, ليس:13, غور:13, عدو:13, قد:13, نن:13, قلب:13, ظلم:13, بين:13, ظهر:13, رئى:13, زلق:13, دنو:13, امن:13, صعد:13, مدن:13, دبر:13, اذ:13, وعد:13, سوء:13, صوب:13, رسل:13, ندو:13, ندى:13, حسب:13, غنى:13, نفس:13, قرب:12, عزز:12, قمر:12, ورى:12, ولى:12, کذب:12, سکن:12, قتل:12, زين:12, قوم:12, شکو:12, لما:12, اولاء:12, لن:12, نصر:12, نزل:12, علم:12, نوم:12, ثور:12, هو:12, نور:12, ذوق:12, عسعس:12, شعر:12, ثنى:12, جرم:12, غدو:12, قطع:12, فلق:12, فئد:12, افک:12, جهل:12, قدر:12, حفظ:12, ثم:12, اهل:12, قلل:12, امم:11, قدح:11, نبت:11, غير:11, هشم:11, منى:11, عند:11, هؤلاء:11, يا:11, کنس:11, بکر:11, کفر:11, ردى:11, لم:11, حمد:11, عمل:11, سفر:11, مسو:11, ثمر:11, عظم:11, جرى:11, عقر:11, کلا:11, رجم:11, موسى:11, ولد:11, حرث:11, خنس:11, مرر:11, طوع:11, خضر:11, مع:11, بشر:11, ايى:11, قبل:11, بعث:11, طلب:11, نا:11, حبط:11, کفف:11, نعم:11, دمر:11, قرر:11, سوح:11, حتى:11, شمس:11, اتى:11, الا:11, اجل:11, احد:11, کلل:11, فعل:11, سرر:11, حوط:11, وذر:11, شطن:11, فرغ:11, نقع:11, ضبح:11, يوم:11, خوف:11, الف:11, قوى:11, روح:11, ظنن:11, وسط:11, مثل:11, شىء:11, صبر:11, ن:11, بصر:11, الذى:11, جنن:11, امس:11, قسم:11, بيت:11, رقب:11, عاد:11, عقل:11, ضلل:11, حسر:11, فتح:11, عتد:11, اخر:11, ثمود:11, کود:11, غرب:11, کتب:11, عشو:11, رحم:11, جبل:11, وحد:11, خلط:11, کبر:10, هذا:10, کرم:10, شعب:10, دون:10, فسد:10, عرض:10, نفق:10, بدو:10, کوکب:10, نفع:10, الم:10, کسب:10, ايد:10, سئل:10, ذلکم:10, شفو:10, لطف:10, صحب:10, نبء:10, سبح:10, بلو:10, خبر:10, ذا:10, جزى:10, يمن:10, حفر:10, وى:10, درر:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱
تکرار در قرآن: ۴۵(بار)
قاموس قرآن
به عقيده راغب صبح و صباح هر دو اول روز و وقت پيدا شدن سرخى آفتاب در افق است. ولى اقرب صباح را اول روز و صبح را فجر يا اول روز گفته قاموس نيز و احتمال مىدهد. صحاح فقط فجر است. به نظر مىآيد قول دوم درستتر باشد تا صبح و صباح مترادف نباشد [هود:81]، [مدثر:34]. قسم به صبح آنگاه كه اشكار شود [تكوير:18]. سوگند به صبح آنگاه كه وسعت گيرد. [صافات:177]. چون عذاب به ساحت و محيطشان نازل گردد روز انذار شدگان نا گوار خواهد بود. اين لفظ در قرآن فقط يكبار آمده است. اصباح:به كسر اول مصدر است به معنى صبح نيز آمده (اقرب (مجمع) [انعام:96]. و آن در آيه به معنى صبح است. معنى: شكافنده صبح است و شب را محل سكون و آرامش قرار داد. اين نيز در قرآن يكبار آمده است. بعضى آن را اصباح به فتح اول خواندهاند كه جمع صبح است. مصبح: اسم فاعل است يعنىآن كه وارد وقت صبح مىشود [حجر:83]. آنگاه كه وارد صيح مىشدند صيحه آنها را گرفت. مصباح: اسم آلت است به معنى چراغ. [نور:35] و جمع آن مصابيح است [فصّلت:12]. به نظرم علت اين تسميه آن است كه چراغ شب تاريك را با نور خود نظير صبح مىكند. اصبَحَ: ارز افعال مقاربه است. به معنى صار (گرديد) مثل [مائده:30]. يعنى: او را كشت و از زيانكاران گرديد. [كهف:45]. تمام موارد اين صيغه در قرآن به معنى صار و گرديدن است مگر بعضى از قبيل «حينَ تُمْسُونَ وَ حينَ تَصْبِحُونَ» كه به معنى داخل شدن در صباح است. ايضاً صيغههاى اسم فاعل آن نحو [قلم:17]. * [ملك:5]، [فصّلت:12]. بنابر آنچه در «رجوم» گذشت مراد از مصابيح تيرهاى شهاب و سنگهاى سرگردان فضا هستند كه در اثر تماس با گازهاى جوّى مشتعل شده و از بين مىروند. منظور از آنها نه نجوم است و نه كواكب.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
فَأَصْبَحْتُمْ | ۲ |
فَأَصْبَحَ | ۵ |
فَيُصْبِحُوا | ۱ |
فَأَصْبَحُوا | ۹ |
أَصْبَحُوا | ۱ |
الْإِصْبَاحِ | ۱ |
الصُّبْحُ | ۲ |
مُصْبِحِينَ | ۵ |
فَتُصْبِحَ | ۱ |
يُصْبِحَ | ۱ |
فَتُصْبِحُ | ۱ |
لَيُصْبِحُنَ | ۱ |
مِصْبَاحٌ | ۱ |
الْمِصْبَاحُ | ۱ |
أَصْبَحَ | ۳ |
تُصْبِحُونَ | ۱ |
صَبَاحُ | ۱ |
بِمَصَابِيحَ | ۲ |
فَتُصْبِحُوا | ۱ |
صَبَّحَهُمْ | ۱ |
فَأَصْبَحَتْ | ۱ |
الصُّبْحِ | ۲ |
صُبْحاً | ۱ |