ریشه الله
تکرار در قرآن: ۲۸۱۶(بار)
قاموس قرآن
عَلَمِ (اسم) خداوند تبارك و تعالى است، بعضى گويند اصل آن اِله است، همزهاش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گريده است.، صاحب قاموس گويد: اَصَحّ آنست كه عَلَمِ غير مشتق است. بايد دانست: در اين كلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نيست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاماً به جميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت گفتهاند: اللّه نام ذات واجب الوجودى است كه جامع تمام صفات كمال است. اين لفظ مبارك مجموعاً دو بار در قرآن مجيد آمده است پنج بار (الّلهم) و بقيه (اللّه) (المعجم المفهرس). وجود حق تعالى و توحيد او اساس دين مبين اسلام و تمام تديان آسمانى است، هيچ دينى و هيچ دانشمندى، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعريف نكرده و نشان نداده است. خدائيكه قرآن تعريف مىكند 1: (قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدُ اَللّهُ الصَمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَّهُ كُفُواً اَحَدٌ) بگو: او خداى بى همتاست خدايى كه مقصود همه است، نزاده و زائيده نشده است. هيچ كس همتاى او نيست، نا گفته نماند چنانكه در اَحَد گذشت: اين كلمه فقط در ذات بارى به معنى و صفى استعمال گرديده است بنا بر اين لازم است اَحَد را در قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ، بى همتا معنى كنيم، در اين صورت، تمام سه آيه كه بعد از آيه اولى آمده است شرح اَحَد مىباشد. يعنى به همتا است زيرا كه مقصود همه است و زائيدن و زائيده شدن كه از خوّاص تمام موجودات است، در او نيست و بالاخره هيچكس كفو و برابر او نيست راجع به معناى صَمَد به معناى صَمَد به آن ماده رجوع شود. اين است خدائى كه قرآن معرّفى مىكند يعنى خود خدا معرّفى مىكند زيرا قرآن كلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت اين خدا قابل قبول است نه خدايان دروغين و نه خدائى كه اديان تحريف شده مىگويند. 2: خدا خالق وآفريننده تمام اشياء و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفريده اوست [انعام:102]، [رعد:16]، [زمر:62]، [غافر:62]، [انعام:101]. 3 - تربيت تمام اشياء و موجودات بدست اوست و او مُرَبّى همه مخلوقات است[فاتحه:2]، [جاثية:36] كلمه «ربّ العالمين» 42 بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند 2 و3 اين است كه آفرينش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبير ديگر چنين است [اعراف:54] بدان آفريدن و تدبير و دستور فقط براى اوست، بلند مرتبه است خدا، كه پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهيم گفت كه «رَبّ» تربيت دهنده است. 4 - خدا بر هر چيز قادر و تواناست و هيچ چيز از حيطه قدرت و توانايى او بيرون نيست و او بر كار خود پيروز است [ملك:1]، [يوسف:21] جمله «هُوَ عَلى كُلِّ شَيئىٍ قَدير» و «اَللّه عَلى كُلِّ شَيْئى قَدير» مجموعاً 34 بار در قرآن تكرار شده است. 5 - حيات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست كه حيات مىبخشد و مىميراند [آل عمران:156]، [حجر:23]، اين دو تعبير در قرآن 11 مرتبه آمده است. 6 - شروع آفرينش و اعاده آن از او و بدست اوست، كه آفريده و اوست كه بعد از ويرانى، نظم جديد برقرار كرده و آفريدن را از سر مىگيرد [انبیاء:104] روزى آسمان را مىپيچيم و جمع مىكنيم. همانطور كه طومار نوشتهها را مىپيچد و جمع مىكند. پس از آن همچون آفرينش اوّل، آفريدن را دوباره شروع مىكنيم، اين وعده بر ما حتمى است و ما آنرا عملى خواهيم كرد. [يونس:34]. 7 - او نور آسمانها و زمين است زندگى و حركت و افاضه مطلقاً از اوست [نور:35]. 8 - او شريك و همتايى ندارد، خدائى و معبودى جز او نيست، فرزندى ندارد، كسى را به فرزندى انتخاب نكرده است [مؤمنون:91]، [نساء:171] [اسراء:111]. 9 - او هر روز در كارى است. همه از او مىخواهند، از او استمداد مىكنند و دست نياز بسوى او دراز كردهاند اگر چه عدّهاى متوجّه نيستند. [رحمن:29] هر كه در آسمانها و زمين هست حاجت خود را از او مىخواهند، او هر روز در كار بخصوصى است. آيه شريفه راجع به اصل احتياج و استمداد از خداست، به حكم آيه [لقمان:26] و آيه [فاطر:15]، بشر از خود چيزى ندارد او مطلقاً فقير و محتاج است، در مقابل، هر چيز از خدا و ملك خدا و خدا غَنِّى مطلق است، پس تمام مردم اعم از خدا شناس و غيره كه براى رفع حاجت خود به وسائل مادّى متوسّل مىشوند، به وسائل خدا متوسل مىشوند. و از خدا مىخواهند، اين آيه، نظير آيه [ابراهيم:34] است مردم همه چيز را از خدا نخواستهاند، بلكه خدا مطابق احتياج واقعى است كه همان احتياج بوده باشند. و امّا«كُلِّ يَوْمٍ هُوَ فى شَأن» خداوند رَبّ العالمين است، معناى ربوبيت آنست كه ربّ هر روز در كارى نظير كار گذشته يا غير آن بوده باشد مثل بنّاء كه هر روز يك جور كارى در ساختمان، نظير روز قبل يا غير آنرا مىكند تا بناى آن سرآيد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا كردن در دست اوست، او پادشاهى مىدهد و پادشاهى را مىستاند، اختيار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل مىكند و زنده را مرده و مرده را از زنده بيرون مىآورد [آل عمران:26-27]. همانطور كه تمام نعمتها را خدا مىدهد، پادشاهى و حكمرانى را نيز او عنايت مىكند، اين دليل نمىشود كه پادشاه و حكمران هر چه خواهد بكند و بگويد: خدا به من داده است، چنانكه يك نفر پر زور و قهرمان نمىتواند همه را زير مشت و لگد بياندازد و بگويد: خدا اين نيرو را به من داده است، نيكوكار و بد كار بودن شخص، روى كارى است كه مىكند، پادشاه بودن يا مردم عادى بودن، دليل عزّت و ذلّت و خوبى بدى نيست، حساب عمل در ميان است، معاويه مقتدر از همه بدتر و ابوذر فقير از همه (نسبت به خودش) نيكوتر بود. 11- هدايت و گمراهى در دست او و در اختيار اوست، اوست كه هدايت مىكند و گمراه نمىكند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهى كردند گمراه مىكند، او به قلب كفّار مهر مىزند كه خود در اثر ادامه معاصى چنين خواستهاند [بقره:26]، [رعد:27]، [ابراهيم:27]، [بقره:7]. قرآن همه چيز را از خدا و در دست خدا مىداند، و بى پروا مىگويد: كه عزّت و ذلّت و ضلالت و هدايت از خداست، اما معيّن مىكند كه كارهاى خدا گزاف نيست و اينها روى نظم و حساب دقيقى است، چنانكه فرمود [ابراهيم:27]، [بقره:26]، آنها كه ستم پيشه كردهاند، گمراهشان مىكند، مشروح سخن در «ضَلال» ديده مىشود. 12- او دانه را مىشكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بيرون مىآورد (از تخم بى حركت و دانه مرده و بى حركت درختان و بوتهها و علفهاى زنده بيرون مىآورد دوباره از آنها، تخمها و دانههاى مرده و بى حركت خارج مىكند) فقط او مىگرياند، مىخنداند، مىميراند، زنده مىكند، نر و ماده را او آفريده خلقت آخرت نيز در دست اوست، او بى نياز مىكند، او عطا مىكند، او غذا مىدهد، او مريض را شفا مىدهد [انعام:90]، [نجم:43-48]، [شعرا:79-81]. 13- روزى موجودات از او و در دست اوست، او رزاق مطلق است [ذاريات:58]، [عنكبوت:60]، [هود:6]. 14- او به اندازه قدرت و توانائى انس و جنّ، تكليف مىكند و اين قاعده كلّى تكليف است [بقره:286]، اين حقيقت پنج بار بدين صورت در قرآن تكرار شده است. 15- بازگشت همه به سوى اوست، خوبان و بدان همه به سوى او برمىگردند [انبیاء:93]، 16- كسانى و كارهائى كه خدا دوست ندارد و از آنها بىزار است به قرار ذيلاند: [بقره:190]، [بقره:205]، [بقره:276]، [آل عمران:32]، [آل عمران:57]، [نساء:36]، [نساء:107]، [مائده:64]، [اعراف:31]، [نحل:23]، [قصص:76]. 17- آنان كه خدا دوستشان دارد بقرار زيراند: نيكوكاران [بقره:195]، توبه كاران:[بقره:222]، پاكيزهها: [بقره: 222]، پرهيزگاران: [آل عمران:76]، بردباران: [آل عمران:146]، توكّل كنندگان: [آل عمران:159]، دادگران: [مائده:42]، جنگجويان در راه خدا: [صف:4]. 18- قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحيد او، بيشتر برهان نظم را كه دليل قطعى شعور و درك و عقل است، پيش مىكشد، آرى براى اثبات حق تعالى و يگانگى او، برهان نظم بهترين برهان و عموم فهم است. 19- اسماء حسنى را كه نامهاى مخصوص خدا باشند در «حسنى» مطالعه فرمائيد.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
اللَّهِ | ۹۴۰ |
لِلَّهِ | ۱۴۳ |
اللَّهُ | ۹۷۲ |
بِاللَّهِ | ۱۴۰ |
اللَّهَ | ۵۹۲ |
فَاللَّهُ | ۶ |
الَّهِ | ۱ |
اللَّهُمَ | ۵ |
فَلِلَّهِ | ۶ |
آللَّهُ | ۲ |
تَاللَّهِ | ۹ |