ریشه دبر

از الکتاب

تکرار در قرآن: ۴۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


«دُبُر» به معناى پشت در مقابل «قُبُل» به معناى پیش رو است، و ذکر این کلمه در اینجا براى بیان پشت کردن به میدان جنگ، به طور کامل است.

قاموس قرآن

(بر وزن عنق) عقب. مقابل جلو. [يوسف:25] يعنى از پى هم به طرف در دويدند و او پيراهن يوسف را از عقب دريد راغب مى‏گويد: دبر شى‏ء خلاف قبل آن است و به طور كنايه به دو عضو مخصوص (آلت تناسلى و مقعد) گفته مى‏شود. پس قبل و دبر در اصل به معنى جلو و عقب اند و آن دو جزء يك شى‏ءاند مثل جلو پيراهن و عقى آن و گاهى كنار از شى‏ء اند مثل اينكه بگوئيم زيد در جلو من و يا در عقب من است مثال اوّلى از قرآن نحو [انفال:16] و آيه 25 يوسف كه گذشت. و مثال دوّم نحو [ق:40]. و بيشتر استعمال آن در قرآن در قسم اوّل است در الميزان فرموده كه استعمال آن در قسم دوّم به طور توسّع و مجاز است (ج 7 ص 92(. جمع دبر ادبار است مثل [انفال:15]، [انفال:50] . از دبر به مناسبت معناى اوّلى افعالى مشتق شده مثل ادبر، تدبّر، ادبّر. همچنين است مدبر و دابر و ادبار. * [معارج:17] ميخواند كسى را كه به حق پشت كرده و اعراض نموده است [يونس:3] سپس بر عرش تسلّط يافت امر را تدبير امر، افتادن به دنبال آن است يعنى در پى كار خود است و آن رادنبال مى‏كند. * [محمّد:24] در اقرب الموارد مى‏گويد: «تَدَبَّرَ الْاَمْرَ» يعنى به عواقب آن نظر كرد و در آن فكر نمود و تأمل كرد يعنى آيا در قرآن تفكّر و تدبّر نمى‏كنند يا بر قلوب قفل‏ها است. همچنين است [مؤمنون:68] كه در اصل «يتدبّروا» است. * [توبه:25] يعنى: برگشتند در حال پشت كردن. [طور:49]. ادبار مصدر است بعضى آن را ادبار به فتح اوّل خوانده‏اند يعنى مقدارى از شب را تسبيح خدا كن و نيز در وقت پشت كردن نجوم كه با سفيدى فجر به تدريج پشت كرده وناپديد مى‏شوند. اوّلى به نماز شب و نيز بنماز مغرب و عشاء و دوّمى بنافله صبح تفسير شده چنان كه از صادقين عليهما السلام منقول است و همچنين به نماز صبح تفسير كرده‏اند (مجمع). * [انعام:45] دابرالقوم به معنى آخر القوم و آن كسى است كه در آخر آنها مى‏آيد. اصمعى گفته دابره يعنى خدا ريشه و اصل او را قطع كرد معنى آيه چنين مى‏شود: آخر قوم ستمگر قطع گرديد به معنى طورى مستأصل شدند كه كسى از آنها باقى نماند. [نازعات:1-5] ترجمه آيات در ذيل خواهد آمد. بسيار بسيار بعيد است كه مراد از نازعات و... ملائكه باشند زيرا جمعى كه با الف و تاء بسته مى‏شود يا صفت مؤنث حقيقى است و ملائكه بطور حتم مؤنث حقيقى نيستند و قرآن با آن قول مبارزه كرده است. و يا صفت مذّكر لايعقل است مثل مرفوعات، منصوبات، مجرورات، و ايّام خاليات و يقينى است كه ملائكه اولوالعقل‏اند. بنابراين آن چه گفته‏اند مراد از آنها ملائكه است قابل قبول نيست. و خبر قطعى و يقينى نيز در اين باره نداريم. ترجمه الفاظ آيات از اين قرار است نزع: كندن و قطع كردن. غرق: سختى. نشط: جذب و خروج. سبح: شنا كردن. مدبّرات: تدبير كنندگان. ناگفته نماند در جريان امور عالم عواملى در كار است كه بوسيله آنها امور عالم تدبير مى‏شود مثلاً دانه گندم كه كاشته شد نيروى جذب موّاد را به سوى آن جذب مى‏كند «والنازعات» موادّ نيز در اثر انفعال به سوى آن كشيده مى‏شوند و از مخزن خود خارج مى‏گردند «وَ النّاشِطاتِ» آنگاه مواديّكه از زمين و هوا جذب شده ريشه و ساقه درست كرده و در ان روان مى‏شوند «وَ السَّابِحاتِ» و به سوى مقصد و بارورى پيش مى‏روند «وَ السَّابقاتِ» و آنگاه بوسيله همان نيروها دانه‏ها در دسترس قرار مى‏گيرند «وَ الْمُدَبِّراتِ». يا مثلاً بادها از بالاى اقيانوس‏ها هواهاى مرطوب را كه همان ابرها هستند قلع مى‏كنند و ابرها نيز قلع مى‏شوند و به راه مى‏افتنند و سپس در بالاى جوّ شناكنان به طرف خشكى‏ها پيش مى‏روند و باران مى‏بارد و تدبير امر مى‏شود. پس مى‏شود گفت: كه مراد از اين اوصاف نيروها و موّاد عالم است كه در تحت شرايط مخصوص به امر خدا جابجا مى‏شوند و تدبير امر مى‏كنند. در كتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد اين اوصاف را به اتمهاى مادّه عالم تفسير نموده و درباره آن به تفصيل سخن گفته است و نيز مى‏گويد معناى آيات كريمه مذكوره خيلى مبهم است و در آنها روشن نشده است كه مقصود از آنها چيست؟ و پيداست كه گوينده آنها (تبارك و تعالى) هم نمى‏هواسته است معناى اين گفتارها بر هر كسى در هر دوره‏اى معلوم باشد. گاهى مى‏شود كه گوينده عمداً و دانسته مقصودش را ابهام‏آميز و مرموز بيان كند... مطلب ايشان با ما بعد آيات كگه راجع به حدوث قيامت است كاملا درست در مى‏آيد و اين تغيير و تحوّل آمدن قيامت را نشان مى‏دهد يعنى روزيكه اين نظم و اين تحوّلات به آخر رسيد زمين مى‏لرزد و نظام از بين مى‏رود. و خلاصه آنكه: نيروهاى عالم مى‏كشند و مواد كشيده مى‏شوند و به راه مى‏افتند و در راه مقصود خداوندى پيش مى‏روند و تدبير امر مى‏كنند. و نتيجه نزع و نشط و سبح عبارت است از پيش رفتن در مقصود و رسيدن به آن. معنى آيات چنين مى‏شود: قسم به آنهائى كه به سختى مى‏كنند و آنهائيكه به طرز مخصوصى كنده و رها مى‏شوند. و آنهائيكه به طور مرموز شنا مى‏كنند پس آنهائيكه پيش مى‏روند و بعد تدبير امر مى‏كنند.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الْأَدْبَارَ ۵
أَدْبَارِهَا ۱
يَتَدَبَّرُونَ‌ ۲
أَدْبَارِکُمْ‌ ۱
دَابِرُ ۱
دَابِرَ ۳
دُبُرَهُ‌ ۱
أَدْبَارَهُمْ‌ ۳
مُدْبِرِينَ‌ ۶
يُدَبِّرُ ۴
دُبُرٍ ۳
أَدْبَارِهِمْ‌ ۲
يَدَّبَّرُوا ۱
مُدْبِراً ۲
لِيَدَّبَّرُوا ۱
أَدْبَارَ ۱
إِدْبَارَ ۱
الدُّبُرَ ۱
أَدْبَرَ ۴
فَالْمُدَبِّرَاتِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط