الأنعام ١٥٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و نزدیک نشوید به دارائی یتیم جز بدانچه نکوتر است تا برسد به نیروهای (به جوانی) خویش خویش و بپردازید پیمانه و سنجش را به داد تکلیف نکنیم کسی را جز به مقدار توانائیش و هرگاه سخنی گفتید دادگری کنید اگرچه باشد خویشاوند و به پیمان خدا وفا کنید این است آنچه توصیه کرده است شما را بدان شاید یادآور شوید
|-|معزی=و نزدیک نشوید به دارائی یتیم جز بدانچه نکوتر است تا برسد به نیروهای (به جوانی) خویش خویش و بپردازید پیمانه و سنجش را به داد تکلیف نکنیم کسی را جز به مقدار توانائیش و هرگاه سخنی گفتید دادگری کنید اگرچه باشد خویشاوند و به پیمان خدا وفا کنید این است آنچه توصیه کرده است شما را بدان شاید یادآور شوید
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الأنعام | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::152|١٥٢]] | قبلی = الأنعام ١٥١ | بعدی = الأنعام ١٥٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::41|٤١]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الأنعام | نزول = [[نازل شده در سال::22|١٠ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::152|١٥٢]] | قبلی = الأنعام ١٥١ | بعدی = الأنعام ١٥٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::41|٤١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«بِالَّتی»: با خصلت یا خصالی که. با کار یا کارهائی که. «أَشُدَّ»: قوّت. مفرد است، یا جمعی است که دارای مفرد نمی‌باشد. مراد از (أَشُدَّ) رشد مذکور در (نساء /  است. «أَوْفُوا»: به تمام و کمال بپردازید. «عَهْدِ اللهِ»: پیمان خدا. مراد از آن، همه چیزهائی است که خداوند از بندگان خود خواسته است. همچنین همه عهدها و پیمانهائی است که مردمان با یکدیگر می‌بندند. در این صورت نسبت آن به خدا بدین سبب است که خداوند به حفظ و وفای بدان امر نموده است.
«بِالَّتی»: با خصلت یا خصالی که. با کار یا کارهائی که. «أَشُدَّ»: قوّت. مفرد است، یا جمعی است که دارای مفرد نمی‌باشد. مراد از (أَشُدَّ) رشد مذکور در (نساء /  است. «أَوْفُوا»: به تمام و کمال بپردازید. «عَهْدِ اللهِ»: پیمان خدا. مراد از آن، همه چیزهائی است که خداوند از بندگان خود خواسته است. همچنین همه عهدها و پیمانهائی است که مردمان با یکدیگر می‌بندند. در این صورت نسبت آن به خدا بدین سبب است که خداوند به حفظ و وفای بدان امر نموده است.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۵


ترجمه

و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمی‌کنیم- و هنگامی که سخنی می‌گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‌کند، تا متذکّر شوید!

و به مال يتيم جز به نيكوترين صورت نزديك نشويد، تا او به مرحله رشد خود برسد. و حق پيمانه و وزن را به انصاف، ادا كنيد. ما هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‌كنيم. و چون سخن گوييد دادگرى كنيد، هر چند [در باره‌ى‌] خويشان باشد و به پيمان خدا وفا كنيد. ا
و به مال يتيم -جز به نحوى [هر چه نيكوتر]- نزديك مشويد، تا به حد رشد خود برسد. و پيمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپيماييد. هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‌كنيم. و چون [به داورى يا شهادت‌] سخن گوييد دادگرى كنيد، هر چند [در باره‌] خويشاوند [شما] باشد. و به پيمان خدا وفا كنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه پند گيريد.
و هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید جز به آن وجه که نیکوتر است تا آنکه به حدّ رشد و کمال رسد. و به راستی و عدالت، کیل و وزن را تمام بدهید. ما هیچ کس را جز به قدر توانایی او تکلیف نکرده‌ایم. و هرگاه سخنی گویید به عدالت گرایید هر چند درباره خویشاوندان باشد، و به عهد خود وفا کنید. این است سفارش خدا به شما، باشد که متذکر و هوشمند شوید.
و به مال یتیم جز به روشی که نیکوتر است، نزدیک نشوید تا به حدّ بلوغِ [بدنی و عقلیِ] خود برسد، و پیمانه و ترازو را بر اساس عدالت و انصاف کامل و تمام بدهید؛ هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کنیم؛ و هنگامی که سخن گویید، عدالت ورزید هر چند درباره خویشان باشد، و به پیمان خدا وفا کنید؛ خدا این [گونه] به شما سفارش کرده تا پند گیرید.
به مال يتيم نزديك مشويد مگر به نيكوترين وجهى كه به صلاح او باشد تا به سن بلوغ رسد. و پيمانه و وزن را از روى عدل تمام كنيد. ما به كسى جز به اندازه توانش تكليف نمى‌كنيم. و هرگاه سخن گوييد عادلانه گوييد هر چند به زيان خويشاوندان باشد. و به عهد خدا وفا كنيد. اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش مى‌كند، باشد كه پند گيريد.
و به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به شیوه‌ای که بهتر باشد، تا زمانی که به کمال بلوغش برسد، و در کار پیمانه و ترازو به داد و درستی رفتار کنید، ما بر هیچ کس هیچ تکلیفی نمی‌کنیم مگر به اندازه توانش، و چون [به داوری یا شهادت‌] سخن گویید به عدالت عمل کنید ولو او [اصحاب دعوی‌] خویشاوند [شما] باشد، و به عهد الهی وفا کنید، این چنین به شما سفارش کرده است، باشد که پند گیرید
و پيرامون مال يتيم مگرديد- مگر به وجهى كه نيكوتر است- تا به جوانى و نيروى خود برسد و پيمانه و ترازو را به عدل و انصاف، تمام بدهيد هيچ كس را تكليف نمى‌كنيم مگر به اندازه توانش و چون سخن گوييد [يا گواهى مى‌دهيد] به عدل و داد گوييد اگر چه خويشاوند باشد، و به پيمان خدا وفا كنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، تا شايد ياد كنيد و پند گيريد.
به مال یتیم جز به نحو احسن (و بهترین راهی که باعث حفظ و ازدیاد آن گردد) نزدیک مشوید (و بدین شیوه‌ی خداپسندانه ادامه دهید) تا آن گاه که یتیم به رُشد کامل خود می‌رسد (و در آن هنگام به گونه‌ی شایسته می‌تواند در مال خویش تصرّف کند. در این وقت اموالش را به خودش تسلیم کنید)، و پیمانه و ترازو را به تمام و کمال و دادگرانه مراعات دارید و (نه کم و زیاد بدهید و نه کم و زیاد دریافت کنید. در حدّ توانائی انسانی خود در این‌باره بکوشید و بدانید که) ما هیچ کسی را به انجام چیزی جز به اندازه‌ی تاب و توانش موظّف نمی‌سازیم. و هنگامی که سخنی (در کار داوری یا گواهی و یا راجع به روایت و خبری) گفتید، دادگری کنید (و از حق منحرف نشوید) هر چند (کسی که سخن به نفع یا به زیان او گفته می‌شود) از خویشاوندان باشد. و به عهد و پیمان خدا (که برای انجام تکالیف از شما گرفته است، و عهد و پیمان فیمابین خود درباره‌ی مسائل و مصالح مشروع) وفا کنید. اینها چیزهائی هستند که خداوند شما را به رعایت آنها توصیه می‌کند، تا این که متذکّر شوید و پند گیرید.
و به مال یتیم - جز بحقّ به گونه‌ای هر چه نیکوتر - نزدیک مشوید، تا به (حدّ) رشدهایش برسد. و پیمانه و ترازو را با تقسیم کردن (عادلانه) تمام انجام دهید. هیچ کس را جز به اندازه‌ی توانش تکلیف نمی‌کنیم. و هنگامی که (سخنی) گویید عادلانه سخن بگویید، هر چند (درباره‌ی) نزدیکترین خویشاوند(تان) باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. این است که (خدا) شما را به آن سفارش کرده، شاید به شایستگی، (او و احکامش را) یاد کنید.
و نزدیک نشوید به دارائی یتیم جز بدانچه نکوتر است تا برسد به نیروهای (به جوانی) خویش خویش و بپردازید پیمانه و سنجش را به داد تکلیف نکنیم کسی را جز به مقدار توانائیش و هرگاه سخنی گفتید دادگری کنید اگرچه باشد خویشاوند و به پیمان خدا وفا کنید این است آنچه توصیه کرده است شما را بدان شاید یادآور شوید


الأنعام ١٥١ آیه ١٥٢ الأنعام ١٥٣
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بِالَّتی»: با خصلت یا خصالی که. با کار یا کارهائی که. «أَشُدَّ»: قوّت. مفرد است، یا جمعی است که دارای مفرد نمی‌باشد. مراد از (أَشُدَّ) رشد مذکور در (نساء / است. «أَوْفُوا»: به تمام و کمال بپردازید. «عَهْدِ اللهِ»: پیمان خدا. مراد از آن، همه چیزهائی است که خداوند از بندگان خود خواسته است. همچنین همه عهدها و پیمانهائی است که مردمان با یکدیگر می‌بندند. در این صورت نسبت آن به خدا بدین سبب است که خداوند به حفظ و وفای بدان امر نموده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- هرگونه تصرف عدوانى در داراییهاى یتیمان و تجاوز به آن حرام است. (و لاتقربوا مال الیتیم) بیان حرمت تصرف در اموال یتیمان با به کارگیرى فعل «لاتقربوا» (نزدیک نشوید)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصریح و تأکید بر این که هر نوع و مصداقى از تصرف در مال یتیم، ممنوع است.

۲- اموال یتیمان، وسوسه انگیز و دست اندرکاران آن اموال در خطر تجاوزگرى و تصرفهاى عدوانى (و لاتقربوا مال الیتیم) بیان حرمت تصرف با فعل «لاتقربوا» مى تواند اشاره به این جهت نیز داشته باشد که داراییهاى یتیمان به سبب نبود مدافع لغزشگاهى است وسوسه انگیز که آدمى با کمترین بى احتیاطى به گناه تصرف آلوده مى شود.

۳- تصرف در داراییهاى یتیمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است. (و لاتقربوا ... إلا بالتى هى أحسن) «التى» صفت براى کلمه اى مانند «الخصلة» (طریقه و روش) است. بنابراین «لاتقربوا ... إلا ...» یعنى تصرف نکنید مگر به بهترین روش تصرف. بدیهى است که مراد تصرفى است که براى یتیم نیکو باشد.

۴- به هنگام تصرف در اموال یتیمان باید سودمندترین روش به حال آنان انتخاب شود. (و لاتقربوا مال الیتیم إلا بالتى هى أحسن) برداشت فوق با توجه به کلمه «أحسن» (بهتر و نیکوتر) استفاده شده است.

۵- رشد یتیمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زیان) پایان جواز تصرف دیگران در اموال آنان (و لاتقربوا مال الیتیم إلا بالتى هى أحسن حتى یبلغ أشده) «أشد» به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس این معنا و به مناسبت مورد، مقصود از «أشد» تجربه در معاملات و شناخت سود و زیان است.

۶- پرکردن پیمانه ها و مطابق بودن کالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله کالاها (و أوفوا الکیل و المیزان) «کیل» به معناى پیمانه کردن و نیز به چیزى که با آن کیل مى کنند (پیمانه) گفته مى شود و در اینجا مراد معناى دوم است. ایفاء (مصدر اوفوا) به معناى اکمال و اتمام است. اتمام و اکمال پیمانه به این است که پیمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ایفاء و اکمال ترازو به این است که کالاى توزین شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و کمتر از آن نباشد.

۷- در مبادله کالا باید از پیمانه و ترازو و وزنه هاى صحیح استفاده کرد. (و أوفوا الکیل و المیزان بالقسط) «میزان» به ترازو و نیز وزنه هاى آن گفته مى شود. «بالقسط» هم مى تواند براى «أوفوا» باشد، که در این صورت قیدى توضیحى و براى تأکید است، و هم مى تواند قید براى کیل و میزان باشد. یعنى پیمانه، ترازو و وزنه ها باید متعادل بوده، پیمانه کوچکتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها کاستى نداشته باشد.

۸- بى عدالتى و کمفروشى در معاملات از محرمات الهى است. (أتل ما حرم ربکم ... و أوفوا الکیل و المیزان بالقسط) جمله «أوفوا ...» به دلیل «ما حرم ربکم»، بیانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراین علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حکایت از حرمت بى عدالتى و کمفروشى نیز دارد.

۹- خداوند انسانها را بیش از توانشان تکلیف نمى کند. (لانکلف نفسا إلا وسعها) «وسع» (توان و قدرت) مصدر و در اینجا به معناى اسم مفعول است. یعنى: «لایکلف الله نفسا إلا تکلیفا مقدورا لها».

۱۰- قدرت انسان بر انجام تکالیف الهى از شرایط مکلف بودن به آن تکالیف است. (لانکلف نفسا إلا وسعها)

۱۱- مراعات کردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترین روش براى تصرف در اموال آنها بیش از توان متعارف واجب نیست. (إلا بالتى هى أحسن ... و أوفوا الکیل ... لانکلف نفسا إلا وسعها) بیان این حقیقت که «خداوند انسان را بیش از توانش تکلیف نمى کند» پس از فرمانهاى یاد شده، اشاره به این دارد که مکلفان براى رعایت آن فرمانها لازم نیست خود را به مشقت اندازند. چرا که انجام تکلیف تا حد قدرت متعارف فرض است و نه بیش از آن.

۱۲- تجاوز نکردن به اموال یتیمان و رعایت عدالت در مبادلات از تکالیفى است که انسانها بر انجام آن توانا هستند.* (و لاتقربوا مال الیتیم ... و أوفوا الکیل و المیزان بالقسط لانکلف نفسا إلا وسعها) برخى بر آنند که هدف از جمله «لاتکلف ...» تذکر این معناست که فرمانهاى یاد شده در حد توان انسانهاست تا مبادا به گمان اینکه این اوامر مشقتبار و طاقت شکن است، از پذیرش آنها سرباز زنند.

۱۳- انسان باید به هنگام سخن گفتن (شهادت دادن، داورى کردن و ...) به عدالت سخن گوید. (و إذا قلتم فاعدلوا) جمله «و لو کان ذاقربى» مى تواند بیانگر این باشد که مراد از سخن در اینجا سخنى است که زمینه نفع و ضرر را براى خود و یا دیگران در بر داشته باشد; مانند شهادت، داورى و ... .

۱۴- حفظ منافع خویشان و یا دفع ضرر از آنان نباید آدمى را به ناحق گویى وادارد. (و إذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربى) اسم «کان» ضمیرى است که به «المقول له» و مانند آن، که از «إذا قلتم» به دست مى آید، برمى گردد; یعنى هر چند آن کسى که سخن درباره او گفته مى شود، خویشاوند گوینده باشد.

۱۵- بى عدالتى در سخن گفتن از محرمات الهى است. (تعالوا أتل ما حرم ربکم ... و إذا قلتم فاعدلوا)

۱۶- روابط عاطفى و خویشاوندى خطر آفرین براى رعایت عدل و انصاف (و إذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربى)

۱۷- وجوب پایبند بودن به پیمانهایى که خدا بر عهده آدمى نهاده است. (و بعهدالله أوفوا) کلمه «عهد» هم مى تواند اضافه به فاعل شده باشد، که در این صورت از «عهدالله» پیمانى است که خدا با انسانها دارد، و هم مى تواند اضافه به مفعول شده باشد، که در این صورت مراد از «عهدالله» پیمان است که انسانها به خداوند مى سپارند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

۱۸- وجوب پایبندى به پیمانهایى که آدمى با خدا دارد. (و بعهدالله أوفوا) برداشت فوق بر این اساس است که کلمه «عهد» اضافه به مفعولش شده باشد.

۱۹- نقض پیمانهاى الهى از محرمات دین (أتل ما حرم ربکم ... و بعهدالله أوفوا)

۲۰- ضایع نساختن اموال یتیمان، عدالت در داد و ستد، پرهیز از سخنان نابحق و پایبند بودن به پیمانهاى الهى، از توصیه هاى خداوند به انسانها (و لاتقربوا مال الیتیم ... ذلکم وصیکم به)

۲۱- توصیه هاى چهارگانه (ضایع نساختن دارایى یتیمان و ...) تعلیماتى است که باید انسانها فراگیرند و به خاطر بسپارند و رفتار خویش را بر اساس آن پایه ریزى کنند. (ذلکم وصیکم به لعلکم تذکرون) «تذکر» (مصدر تتذکرون) به معناى فراگرفتن و به خاطر سپردن است و مفعول آن همان حقایقى است که در آیه مطرح شده.

۲۲- تکالیف چهارگانه (ضایع نساختن دارایى یتیمان و ...) داراى ارتباطى تنگاتنگ و به منزله تکلیفى واحد (ذلکم وصیکم به) به کارگیرى ضمیر و اسم اشاره مفرد براى تکالیف یاد شده مى تواند حاکى از برداشت فوق باشد.

روایات و احادیث

۲۳- عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله (ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن الیتیم متى یجوز أمره؟ قال: حتى یبلغ اشده قال: و ما أشده؟ قال: الاحتلام قال قلت: قد یکون الغلام ابن ثمان عشرة سنة او اقل او اکثر و لایحتلم؟ قال: إذا بلغ و کتب علیه الشىء جاز أمره إلا أن یکون سفیها او ضعیفا.[۱] عبدالله بن سنان گوید: پدرم از امام صادق(ع) درباره یتیم سؤال کرد که در چه زمانى تصرفات او صحیح و معتبر است؟ فرمود: زمانى که به حد رشد برسد. بار دیگر پرسید: رشد او چه زمانى است؟ فرمود: زمان محتلم شدن است. پرسید: گاهى جوان به هجده سالگى یا کمتر یا بیشتر مى رسد، ولى محتلم نمى شود؟ فرمود: هرگاه به سن بلوغ و حد تکلیف رسید، تصرفاتش صحیح و معتبر است مگر اینکه سفیه و یا ضعیف باشد.

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۶، ۸، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۱۹
  • بیخعدالتى: زمینه بیخعدالتى ۱۶
  • تصرفات: جایز ۳ ; تصرفات حرام ۱
  • تکلیف: شرایط تکلیف ۹، ۱۰ ; قدرت در تکلیف ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲
  • خدا: توصیه‌هاى خدا ۲۰، ۲۱ ; عهد خدا ۱۷
  • خویشاوندان: حفظ منافع خویشاوندان ۱۴
  • دین: اهمیت تعالیم دین ۲۱ ; نظام تعالیم دین ۲۲
  • رفتار: پایه‌هاى رفتار ۲۱
  • روابط: آثار روابط خویشاوندى ۱۶ ; آثار روابط عاطفى ۱۶
  • سخن: اجتناب از سخن ناحق ۲۰ ; بیخعدالتى در سخن ۱۵ ; حرمت سخن ناحق ۱۵ ; زمینه سخن ناحق ۱۴
  • عدالت: اهمیت عدالت ۱۳
  • عهد: با خدا ۱۸ ; وجوب وفاى به عهد ۱۷، ۱۸ ; وفاى به عهد ۲۰
  • عهدشکنى: حرمت عهدشکنى با خدا ۱۹
  • غصب: احکام غصب ۱
  • قضاوت: عدالت در قضاوت ۱۳
  • کمخفروشى: حرمت کمخفروشى ۶، ۸
  • گواهى: عدالت در گواهى ۱۳
  • محرمات:۱، ۸، ۱۵، ۱۹
  • معامله: احکام معامله ۶، ۷، ۸ ; بیخعدالتى در معامله ۸ ; پیمانه در معامله ۶، ۷ ; ترازو در معامله ۷ ; عدالت در معامله ۱۱، ۱۲، ۲۰ ; معامله کیلى ۶، ۷ ; معامله وزنى ۶، ۷
  • واجبات:۱۷، ۱۸
  • وسوسه: زمینه وسوسه ۲
  • یتیم: احکام مال یتیم ۱، ۳، ۴ ; احکام یتیم ۵، ۱۱، ۲۳ ; تجاوز به مال یتیم ۱ ; تصرفات یتیم ۲۳ ; تصرف مال یتیم ۱، ۳، ۴، ۵ ; حفظ مال یتیم ۱۲، ۲۰، ۲۱، ۲۲ ; رشد اقتصادى یتیم ۵ ; رعایت مصالح یتیم ۴، ۱۱ ; مال یتیم ۲ ; مصالح یتیم ۳ ; نشانه هاى رشد یتیم ۵ ; هشدار به متولیان یتیم ۲

منابع

  1. خصال صدوق، ص ۴۹۵، ح ۳، ابواب الثلاثة عشرة; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۷۸، ح ۳۴۰.