يوسف ٤٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link178 | آيات ۵۷ - ۴۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link178 | آيات ۴۳ - ۵۷ سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link179 | توضيح مفردات و جملات آيه كريمه : ((و قال الملك ...)) كه رؤ ياى پادشاه مصر راحكايت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link179 | توضيح مفردات و جملات آيه كريمه: «وَ قَالَ المَلِكُ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link180 | معناى ((اصغاث )) و ((احكام ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link181 | مراد معبّران، كه به پادشاه مصر گفتند: «خواب تو، اضغاث احلام است»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link181 | مراد معبّرين كه به پادشاه مصر گفتند رؤ ياى تواضغاث احكام است و ما به تاءويل احكام عالم نيستيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link182 | نکته های دقیق در آيه: «يُوسُفُ أيُّهَا الصِّدِّيقُ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link182 | دقائقى كه در آيه : ((يوسف ايّها الصديق ...)) وجود دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link183 | تعبير رؤياى پادشاه مصر،  توسط يوسف «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۱#link183 | توضيح و الفاظ مفاهيم آيات شريفه تعبير رؤ ياى ملك توسط يوسف (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link184 | نقد گفتار بيضاوى و صاحب المنار، درباره آيه تعبير خواب يوسف «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link184 | گفتار بيضاوى و صاحب المنار درباره آيه تعبير خواب يوسف (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link186 | آزادی محترمانۀ يوسف «ع» از زندان، و آشکار شدن بی گناهی او، از هر زشتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link185 | رد گفتار دو مفسر مزبور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link188 | چگونگی آشکار شدن پاکدامنی و بى گناهى يوسف «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link186 | احضار و آزاد شدن يوسف (عليه السلام ) توسط ملك و پيغام يوسف (عليه السلام ) براىاو]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link190 | معنای سخن يوسف «ع» که گفت: «من نفس خود را تبرئه نمی کنم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link187 | لطائفى كه در تعبيرات يوسف (ع ) به چشم مى خورد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link192 | ارادۀ الهی بر عزت يافتن يوسف «ع»، بعد از همه سختی ها و توطئه ها ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link188 | معلوم گرديدن بى گناهى يوسف (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link193 | بحث روايتى ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link189 | هيچ خائنى در خود به نتيجه نمى رسد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link194 | اشکالات دو روايت نبوى اهل سنت، درباره يوسف «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link190 | مفاد سخن يوسف (عليه السلام ) كه بعد از معلوم شدن بى گناهى اش گفت : ((و ما ابرىنفسى انّ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link195 | رواياتى در ذيل آیه: «ذَلِكَ لِيَعلَمَ أنِّى لَم أخُنهُ بِالغَيب»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۲#link191 | سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link192 | عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link193 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات مربوط به رؤ ياى ملك مصر و تعبير آن به وسيله يوسف و اثبات بى گناهى آن حضرت و عزت يافتن او)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link194 | دو روايت نبوى درباره يوسف (ع ) از طرق اهل سنت واشكال آندو]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link195 | رواياتى در ذيل (ذلك ليعلم انى لم اخنه بالغيب )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link196 | مؤ لف : اين معنا در روايات متعددى قريب بهم نقل شده ، از آن جمله روايت ابن عباس است كه وقتى يوسف اين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link197 | روايتى از امام رضا (ع ) درباره جمع آورى آذوقه در هفت سال و تدبير مملكت توسط يوسف (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۳#link198 | رواياتى در ذيل ((اجعلنى على خزائن الارض ...))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۳

کپی متن آیه
ثُمَ‌ يَأْتِي‌ مِنْ‌ بَعْدِ ذٰلِکَ‌ عَامٌ‌ فِيهِ‌ يُغَاثُ‌ النَّاسُ‌ وَ فِيهِ‌ يَعْصِرُونَ‌

ترجمه

سپس سالی فرامی‌رسد که باران فراوان نصیب مردم می‌شود؛ و در آن سال، مردم عصاره (میوه‌ها و دانه‌های روغنی را) می‌گیرند (و سال پر برکتی است.)»

|سر انجام پس از آن، سالى فرا مى‌رسد كه باران فراوان نصيب مردم مى‌شود و در آن سال [بر اثر فراوانى، از ميوه‌ها] عصاره مى‌گيرند
آنگاه پس از آن، سالى فرا مى‌رسد كه به مردم در آن [سال‌] باران مى‌رسد و در آن آب ميوه مى‌گيرند.
آن گاه بعد از سنوات قحط و شدت مجاعه باز سالی آید که مردم در آن به آسایش و وسعت و فراوانی نعمت می‌رسند.
آن گاه بعد از آن [دوره سخت و دشوار،] سالی می آید که مردم در آن بارانِ [فراوان] یابند و در آن [سال از محصولات کشاورزی] عصاره میوه می گیرند.
پس از آن سالى آيد كه مردمان را باران دهند و در آن سال افشردنيها را مى‌فشرند.
سپس بعد از این سالی پیش می‌آید که [با باران‌] داد مردم داده خواهد شد و مردم [از قحط و غلا] نجات می‌یابند
سپس، از پى آن سالى بيايد كه در آن براى مردمان باران مى‌بارد- يا گياهان مى‌رويد، يا مردم از تنگى و سختى مى‌رهند- و در آن [ميوه- انگور، زيتون، ...] مى‌فشرند.
سپس، بعد از آن (سالهای خشک و سخت)، سالی فرا می‌رسد که بارانهای فراوان برای مردم بارانده و به فریادشان رسیده می‌شود و در آن شیره (ی انگور و زیتون و دیگر میوه‌ها و دانه‌های روغنی) را می‌گیرند (و به نعمت و خوشی می‌افتند).
«سپس، سالی در می‌رسد که مردم در آن (سال) از بی‌آبی نجات یافته (و) با باران کمک می‌شوند و در آن (میوه) می‌فشارند.»
پس بیاید پس از آن سالی که در آن باران بارد بر مردم و در آن رهائی یابند

Then after that will come a year that brings relief to the people, and during which they will press.
ترتیل:
ترجمه:
يوسف ٤٨ آیه ٤٩ يوسف ٥٠
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یُغَاثُ»: بارانده می‌شود. از واژه (غَیْث) به معنی باران. یاری و مدد می‌گردند. از مصدر (غَوْث) یا (إِغاثَه) به معنی کمک کردن و به فریاد رسیدن. «یَعْصِرُونَ»: میفشارند. شیره میوه‌ها و دانه‌های روغنی را می‌گیرند، که نشانه وفور نعمت و رحمت ایزد تعالی است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ «49»

سپس بعد از آن، سالى فرا مى‌رسد كه به مردم در آن سال باران مى‌رسد (و مشكل قحطى تمام مى‌شود) ودر آن سال مردم (به خاطر وسعت و فراوانى، از ميوه‌ها ودانه‌هاى روغنى) عصاره مى‌گيرند.

نکته ها

«يُغاثُ النَّاسُ» يا از «غوث» است، يعنى مردم از جانب خداوند يارى مى‌شوند و يا از «غيث» است، يعنى باران مى‌بارد و حوادث تلخ پايان مى‌پذيرد. «1»

هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشك كه در خواب آمده بود، توسط يوسف به 14 سال نعمت و قحطى تعبير شد، امّا سال پانزدهم كه سال نزول باران و فراوانى بود و در خواب پادشاه نيامده بود، خبر از غيب است كه يوسف از جانب خداوند مطرح كرد، تا زمينه براى اعلام نبوّتش فراهم باشد. ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ‌ ...


«1». تفسير الميزان.

جلد 4 - صفحه 219

شرايط يك مديريّت كارآمد در جامعه:

1. اعتماد مردم. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»

2. صداقت. «يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ»

3. علم و دانايى. «عَلَّمَنِي رَبِّي»

4. پيش‌بينى صحيح. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ»

5. اطاعت مردم. زيرا مردم طرح يوسف را اجرا كردند.

پیام ها

1- مردم را نسبت به شدايد و سختى‌هاى آينده آگاه كنيم تا آمادگى مقابله با آن را داشته باشند. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ»*

2- پس‌انداز وبرنامه‌ريزى براى ايّام ناتوانى، ارزشمند است. «سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ»

3- آينده نگرى و برنامه‌ريزى مى‌تواند ملّتى را از طوفان‌هاى سخت حوادث عبور دهد. «يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ»*

4- در مصرف، مقدارى را براى بذر و سرمايه ذخيره كنيد. ( «مِمَّا تُحْصِنُونَ» يعنى در حصن و حرز ذخيره كردن.)

5- در شرايط سخت بايد پايه‌ها و سرمايه‌هاى اصلى را حفظ كرد. «مِمَّا تُحْصِنُونَ»*

6- روشهاى نگاهدارى وتبديل مواد غذايى را بياموزيم تا از بين نروند. «مِمَّا تُحْصِنُونَ»*

7- بعد از سختى، آسانى است. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ»*

8- مردم را به آينده اميدوار كنيم تا بتوانند سختى‌ها را تحمّل كنند. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ»*

9- پيش بينى وضع هوا و بارندگى امرى مفيد در برنامه ريزى كشاورزى است.

يَأْتِي‌ ... عامٌ فِيهِ يُغاثُ*

10- بعضى از رؤياها مى‌تواند بازگو كننده‌ى رخدادهاى آينده و رموز راهگشا

جلد 4 - صفحه 220

براى انسان باشد. «يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ»

11- براى دفع مشكل مردم اقدام كنيم، هر چند مردم منطقه و كشور ما نباشند.

(طرح يوسف براى منطقه خودش نبود)*

12- علم و دانش، رمز پيشرفت و بقاى حكومت‌ها وامنيّت ورفاه جامعه است.

(طرح و برنامه يوسف براى مبارزه با قحطى و خشكسالى، از دانش او حكايت دارد)*

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (49)

ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ‌: پس بيايد بعد از اين سالهاى قحط. عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ‌: سالهائى كه در آن به فرياد رسيده شوند براى مردمان، يعنى خداى تعالى به فرياد ايشان رسد يا اشتقاق آن از غيث است نه از غوث، يعنى باران داده شوند. وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ‌: و در آن سالها بيفشرند آنچه فشردنى باشد مثل انگور و زيتون و كنجد و امثال آن، و اين كنايه از زيادتى ميوه است. و نزد بعضى اشاره به دوشيدن شير است از پستان گاو و گوسفند، و آن عبارت از فراخى سال مى‌باشد.

حاصل آنكه يوسف عليه السّلام تأويل نمود بقرات سمان و سنبلات خضر را به سالهاى فراخى نعمت و فراوانى و عجاف و يابسات را به سالهاى قحط و غلا و تنگى و ابتلاع عجاف و سمان به أكل آنچه جمع كرده باشند در سالهاى نعمت در سالهاى قحط. بعد بشارت داد ايشان را به فراوانى و وسعت، و اين بشارت يا بر وجه وحى بود يا به علم او به آنكه انتهاى عسر يسر باشد يا سنت الهيه جارى شده به آنكه توسيع نعمت فرمايد بر بندگان بعد از تضيق بر ايشان.

چون يوسف عليه السّلام تعبير را تمام نمود، ساقى برگشته به خدمت ملك رفت در وقتى كه جميع اكابر و اصاغر در خدمت شاه ايستاده بودند وارد شده، در آن محفل عام آن سخنان را كه از يوسف عليه السّلام شنيده بود به همان وجه تقرير نمود، ملك آن را پسنديده خواست به گوش خود از زبان يوسف عليه السّلام بشنود، كسى را به طلب او فرستاد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى‌ سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ (43) قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ (44) وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ (45) يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (46) قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (47)

ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (48) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (49)

ترجمه‌

و گفت پادشاه همانا من مى‌بينم در خواب هفت گاو فربه را كه ميخورند آنها را هفت گاو لاغر و هفت خوشه سبز و هفت خوشه ديگر خشك اى گروه اشراف فتوى دهيد مرا در خواب من اگر باشيد كه براى خواب تعبير ميكنيد

گفتند اين خوابهاى آشفته است و نيستيم ما به تعبير آن خوابها دانايان‌

و گفت آنكس كه نجات يافت از آن دو نفر و متذكر شد بعد از چندى من خبر ميدهم شما را بتعبير آن پس بفرستيد مرا

اى يوسف اى كسيكه بسيار راستگوئى فتوى بده براى ما در هفت گاو فربه كه ميخورند آنها را هفت گاو لاغر و هفت خوشه سبز و هفت خوشه ديگر خشك باشد كه من برگردم بسوى مردم باشد كه آنها بدانند

گفت زراعت ميكنيد هفت سال بر حسب عادت پس آنچه درو نموديد پس بگذاريد آنرا بماند در خوشه خود مگر كمى را از آنچه ميخوريد

پس مى‌آيد بعد از آن هفت سال سخت كه ميخورند آنچه را پيش تهيه نموديد براى آنها مگر كمى را از آنچه نگاه ميداريد

پس مى‌آيد بعد از آن سالى كه در آن باران داده شوند مردم و در آن از ميوه‌ها آب گيرند.

تفسير

پس از آنكه خداوند دعاء حضرت يوسف را مستجاب و نجات او را از زندان مقدر فرمود پادشاه اعظم مصر خواب ديد كه هفت گاو لاغر هفت گاو


جلد 3 صفحه 149

فربه را خوردند و هفت خوشه گندم خشك شده پيچيدند بهفت خوشه گندم سبز كه حبّه‌هاى آنها بسته شده بود و مقهورشان نمودند و اين موجب وحشت او شد بر زوال ملكش لذا اشراف و رجال دولت يا اهل دانش و معبّرين را احضار نمود و تعبير خواب خود را از آنها تقاضا كرد باين تقريب كه اگر عالم بتعبير خواب هستيد رأى خود را اظهار نمائيد و لام در للرّؤيا براى تبيين مراد يا تقويت عامل است و آنها نتوانستند تعبير مناسبى نمايند و براى آنكه صريحا اقرار بجهل خودشان هم ننموده باشند گفتند اين از خوابهاى آشفته و پريشان است كه تعبير ندارد و ما نميتوانيم اين قبيل خوابها را تعبير نمائيم چون بنظر حقير خواب بر سه قسم است رحمانى و شيطانى و نفسانى و رحمانى هم بر سه قسم است عينى و شبهى و ضدّى، رحمانى عبارت است از اتصال روح بعالم غيب و مشاهده امريرا كه خداوند مقدر فرموده براى خود يا كسان ديگر و در اين حال اگر قوه متخيله در آن تصرفى ننمود و عين آن در خارج واقع شد اين خواب راست حقيقى است و است و احتياج بتعبير ندارد مگر آنكه معبّر بگويد اين امر واقع خواهد شد مانند آنكه كسى در خواب به بيند كه بزيارت يكى از ائمه عليهم السلام مشرف شده و بشود و شايد از اين قبيل بوده خواب ساقى كه در خارج واقع شد و اين خواب عينى است و اگر متخيله در آن تصرف نمود و مصوّر كرد آنرا بصورت مناسبى مانند آنكه خير ديد و خيال شير كرد يا علم ديد و تصور آب نمود يا زن ديد و تصور كفش كرد اين خواب را حقير شبهى ناميده‌ام و كاملا احتياج بتعبير دارد و معبر بايد بفراست و قرائن حاليه و مقاميه بفهمد از اين صور مناسبه مشهود اصلى كسيرا كه خواب ديده و شايد از اين قبيل بوده خواب خبّاز و پادشاه و هنر معبّر در اين قسم ظاهر ميشود چون بسا باشد كه صور خياليه متعدد شود و كسيكه خواب ديده از صورتى بصورت ديگر منتقل شده باشد كه معبّر بايد بچندين واسطه مرئى اوّلى او را پيدا كند و اگر متخيّله در آن تصرف نمود و مصوّر شد براى او ضدّ مرئى اولى مانند آنكه شادى ديد و از آن منتقل بضدش كه اندوه است شد يا بعكس و صورت اصلى محو و ضدش در خيال باقى ماند اين خواب ضدى است كه تعبيرش بعكس است و معبّر بايد از ضدّى بضد ديگر پى ببرد و اينها همه از رؤياء صادقه است و اما خواب شيطانى آنستكه شياطين براى اغراض باطله خودشان‌


جلد 3 صفحه 150

چيزهائى بشخص ارائه دهند مانند و طى يكى از محارم براى تسهيل اين امر در نظرش و رفع قبح آن يا حمله درنده‌اى بر او براى تشويش خاطرش و باز ماندن از عمل خيرى كه در نظر داشته انجام دهد و امثال اينها و در اين قبيل خوابها بايد معبّر تعبير خوبى كند كه منافى با غرض شيطان باشد و شايد اينكه فرموده‌اند تا ميتوانيد از خواب تعبير بخوب كنيد كه خواب در بين زمين و آسمان معلّق است تا تعبيرش شود بهمين ملاحظه باشد كه خداوند على رغم شيطان معبر را مقدر فرمايد اما خواب نفسانى عبارت از خيالات متفرقه و افكار مختلفه و اوهام متشتته و از غلبه حرارت و رطوبت و امثال اينها است كه آنرا اضغاث احلام گويند و تعبير ندارد چون ضغث دسته گياه مخلوط از خشك و تر است و اضغاث جمع آنست چنانچه حلم بضم حاء بمعنى خواب و احلام جمع آن است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خواب بر سه وجه است بشارت است از خدا براى مؤمن و تحذير است از شيطان و اضغاث احلام است در هر حال ساقى كه در آن مجلس حاضر بود بعد از مدتهائى مديد بياد حضرت يوسف عليه السّلام و تقاضاى او آمد و عرضه داشت من تعبير ميكنم اين خواب را در صورتى كه اجازه فرمائيد مرا بزندان ببرند براى ملاقات كسيكه در علم تعبير كامل و مجرّب است و تعبير خواب من و خبّاز را كرد و بدون كم و زياد واقع شد و با اجازه پادشاه خدمت حضرت يوسف عليه السّلام رسيد و عرضه داشت اى يوسف اى كسيكه در راستگوئى ثابت و جازمى و خواب پادشاه را بدون كم و زياد بيان كرد و طلب فتوى و رأى نمود براى آنكه مراجعت كند نزد پادشاه و اعيان قوم و بآنها اعلام نمايد تا عالم شوند به تعبيرش و بمقام و فضل آنحضرت و او در جواب بدون درنگ فرمود هفت سال متوالى بر حسب معمول خودتان زراعت ميكنيد و صلاح شما آنستكه در اين هفت سال هر چه درو كرديد بگذاريد در خوشه خود بماند تا از شپشه محفوظ باشد و ذخيره كنيد مگر مقدار كمى را كه لازم داريد براى خوردن و بعد از اين هفت سال قحطى سخت خواهد شد كه مردميكه در اين سالها هستند ميخورند آنچه را براى آنها ذخيره نموديد مگر مقدار مختصرى كه باقى ميماند در انبار براى تخم كارى در آتيه و اينكه نسبت خوردن را بسنوات داده و اراده اهل آنها را فرموده براى آنستكه تعبير مطابق شود با خواب چون تأويل هفت‌


جلد 3 صفحه 151

گاو فربه هفت سال فراوانى و تعبير هفت گاو لاغر كه آنها را ميخورند هفت سال قحطى است كه در آن سنوات ذخائر سنوات سابقه خورده ميشود و بهمين منوال است حال خوشه‌هاى سبز و خشك كه بايد بسبزى زراعات و خشكى آنها تعبير شود و پس از اين چهارده سال سالى مى‌آيد كه در آن بارندگى زياد ميشود و مردم از سختى و قحطى نجات مى‌يابند و بنابراين يغاث ممكن است مأخوذ از غيث بمعناى باران باشد و ممكن است مأخوذ از غوث بمعناى نجات و محتمل است هر دو مراد باشد چون استعمال لفظ در اكثر از يك معنى بنظر حقير جائز است حتّى در اين قبيل مقامات و از محسّنات كلام است و در آنسال بواسطه و فور آب ميوه‌ها فراوان و آبدار ميشود كه مردم آنها را ميفشارند و از براى خودشان شربت و شيره و رب و غيرها تهيّه ميكنند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه يعصرون بضم ياء و فتح صاد كه صيغه مجهول است قرائت فرموده و استدلال فرموده بقول خداوند و انزلنا من المعصرات ماء ثجّاجا و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد اين قرائت و استدلال را نقل نموده و آنكه يعصرون بمعناى يمطرون است و سنابل بجاى سنبلات و قرّبتم لهن بجاى قدّمتم لهن نيز از امام صادق عليه السّلام نقل قرائت شده است و گويا مراد فشرده شدن ابرها و ريزش باران است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ تَزرَعُون‌َ سَبع‌َ سِنِين‌َ دَأَباً فَما حَصَدتُم‌ فَذَرُوه‌ُ فِي‌ سُنبُلِه‌ِ إِلاّ قَلِيلاً مِمّا تَأكُلُون‌َ (47) ثُم‌َّ يَأتِي‌ مِن‌ بَعدِ ذلِك‌َ سَبع‌ٌ شِدادٌ يَأكُلن‌َ ما قَدَّمتُم‌ لَهُن‌َّ إِلاّ قَلِيلاً مِمّا تُحصِنُون‌َ (48) ثُم‌َّ يَأتِي‌ مِن‌ بَعدِ ذلِك‌َ عام‌ٌ فِيه‌ِ يُغاث‌ُ النّاس‌ُ وَ فِيه‌ِ يَعصِرُون‌َ (49)

فرمود يوسف‌ كشت‌ ميكنيد هفت‌ سال‌ ‌بر‌ سبيل‌ عادت‌ و دأبي‌ ‌که‌ داريد ‌پس‌ آنچه‌ حصاد كرديد بگذاريد ‌در‌ خوشه‌ ‌که‌ فاسد نشود مگر قليلي‌ ‌که‌ ‌در‌ سال‌ ميخوريد ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ هفت‌ سال‌ هفت‌ سال‌ ديگر ميآيد ‌که‌ بسيار سخت‌ و شديد خشكسالي‌ ميشود و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ذخيره‌ كرده‌ايد مصرف‌ ميكنيد مگر قليلي‌ ‌که‌ نگاه‌ ميداريد

جلد 11 - صفحه 208

‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ سال‌ ميآيد ‌که‌ بارانهاي‌ نافع‌ زيادي‌ نازل‌ ميشود و كشت‌ و زرع‌ بسياري‌ و اشجار و فواكه‌ زيادي‌ دست‌ ميآيد و مردم‌ ‌از‌ قحطي‌ نجات‌ پيدا ميكنند.

قال‌َ تَزرَعُون‌َ بمعني‌ امر ‌است‌ ‌يعني‌ زراعت‌ بكنيد سَبع‌َ سِنِين‌َ دَأَباً ‌يعني‌ متوالية بجد و جهد ‌که‌ مسامحه‌ ‌در‌ امر زراعت‌ نشود و توهم‌ نكنيد ‌که‌ بمقدار كفايت‌ سال‌ كشت‌ كنيد ‌هر‌ چه‌ ميتوانيد كشت‌ كنيد.

فَما حَصَدتُم‌ و آنچه‌ ‌از‌ حاصل‌ دست‌ آورديد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ سنبل‌ خارج‌ نكنيد ‌که‌ نتوانيد نگاه‌ داري‌ كنيد چون‌ بآفت‌ سوس‌ و فساد نزديك‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌در‌ خوشه‌ بماند ‌هر‌ چه‌ نگاه‌ داريد محفوظ ميماند فَذَرُوه‌ُ فِي‌ سُنبُلِه‌ِ بلي‌ بقدر احتياج‌ ساليانه‌ ‌خود‌ برداريد و مصرف‌ كنيد إِلّا قَلِيلًا مِمّا تَأكُلُون‌َ آنهم‌ ‌با‌ كمال‌ ملاحظه‌ ‌که‌ زياده‌روي‌ نشود.

و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ هفت‌ سال‌ ثُم‌َّ يَأتِي‌ مِن‌ بَعدِ ذلِك‌َ سَبع‌ٌ شِدادٌ ‌که‌ خشكسالي‌ ميشود و حاصل‌ عمل‌ نميآيد و اشجار ميوه‌ نميدهد و بسيار ‌بر‌ مردم‌ سخت‌ و دشوار ميشود يَأكُلن‌َ ما قَدَّمتُم‌ لَهُن‌َّ ‌در‌ ‌اينکه‌ هفت‌ سال‌ بايد ‌هر‌ سالي‌ بقدر لزوم‌ و احتياج‌ برداريد ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ هفت‌ سال‌ قحط آنچه‌ ‌در‌ ‌آن‌ هفت‌ سال‌ قبل‌ ذخيره‌ كرده‌ايد مصرف‌ ميشود، و تعبير ‌به‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ هفت‌ سال‌ قحط ‌آن‌ هفت‌ گاو عجاف‌ ‌است‌ و ‌آن‌ هفت‌ سنبله‌ يابس‌ ميخورند ‌آن‌ هفت‌ سال‌ قبل‌ ‌را‌ ‌که‌ هفت‌ گاو سمان‌ و هفت‌ سنبله‌ خضر بودند مگر مقدار قليلي‌ ‌که‌ احتياطا ذخيره‌ كرده‌ايد إِلّا قَلِيلًا مِمّا تُحصِنُون‌َ ‌تا‌ اينجا تعبير خواب‌ ملك‌ تمام‌ شد.

‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ طريق‌ وحي‌ ‌که‌ دليل‌ ‌بر‌ رسالت‌ و نبوت‌ ‌او‌ ‌است‌ خبر ميدهد ميفرمايد ثُم‌َّ يَأتِي‌ مِن‌ بَعدِ ذلِك‌َ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ چهارده‌ سال‌ ‌که‌ ‌در‌ هفت‌ سال‌ بوده‌ سال‌ پانزدهم‌ عام‌ سال‌ بسيار خوشي‌ ميآيد فِيه‌ِ يُغاث‌ُ النّاس‌ُ ممكن‌ ‌است‌ مراد غيث‌ ‌باشد‌ ‌که‌ باران‌ نافعي‌ ‌براي‌ ناس‌ ميآيد حاصل‌ بسيار دست‌ ميآورند

جلد 11 - صفحه 209

و فواكه‌ و ميوه‌جات‌ زياد ميشود و اشجار سبز و خرّم‌ و بثمر ميرسد و ممكن‌ ‌است‌ بمعناي‌ غوث‌ ‌باشد‌ ‌که‌ پناه‌گاه‌ مردم‌ ‌است‌ ‌که‌ مردم‌ راحت‌ ميشوند و ‌از‌ فشار قحطي‌ نجات‌ پيدا ميكنند و اضطراب‌ و توحش‌ و تشتت‌ خيال‌ ‌آنها‌ برطرف‌ ميشود وَ فِيه‌ِ يَعصِرُون‌َ مثل‌ انگور و انار و ساير فواكه‌ ‌که‌ آب‌ ميگيرند و فشار ميدهند ‌که‌ ‌از‌ كثرت‌ فواكه‌ آب‌ گيري‌ ميكنند ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ فرمايشات‌ ‌آن‌ شخص‌ ساقي‌ آمد نزد ملك‌ و اجزاء ‌او‌ و ‌آن‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ تعبير خواسته‌ ‌بود‌ و گفتند اضغاث‌ احلام‌ ‌است‌ و فرمايشات‌ يوسف‌ ‌را‌ تماما ‌بر‌ ‌آنها‌ بيان‌ كرد ملك‌ ‌را‌ بسيار خوش‌ آمد و ‌او‌ ‌را‌ طلبيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 49)- اگر با برنامه و نقشه حساب شده این هفت سال خشک و سخت را پشت سر بگذارید دیگر خطری شما را تهدید نمی‌کند، «سپس سالی فرا می‌رسد که باران فراوان نصیب مردم می‌شود» (ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ).

«و در آن سال (نه تنها کار زراعت خوب می‌شود بلکه) مردم عصاره (میوه‌ها و دانه‌های روغنی را) می‌گیرند» و سال پربرکتی است (وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ).

تعبیری که یوسف برای این خواب کرد چقدر حساب شده بود! در حقیقت یوسف یک معبر ساده خواب نبود، بلکه یک رهبر بود که از گوشه زندان برای آینده یک کشور برنامه‌ریزی می‌کرد و یک طرح چند ماده‌ای حد اقل پانزده ساله به آنها ارائه داد و این تعبیر و طراحی برای آینده موجب شد که هم مردم مصر از قحطی کشنده نجات یابند و هم یوسف از زندان و هم حکومت از دست خودکامگان!

ج2، ص427

نکات آیه

۱- یوسف(ع) فرا رسیدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حکومت مصر بشارت داد. (ثم یأتى من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس) فعل «یغاث» ممکن است از غیث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (یارى کردن) گرفته شده باشد. در صورت اول «یغاث الناس» ; یعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; یعنى، مردم یارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پایان قحطى و شروع آبادانى است.

۲- خواب پادشاه، گویاى آمدن سالى پر برکت پس از سالهاى قحطى (أفتنا ... ثم یأتى من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس) یوسف(ع) از آن جایى که گاوهاى لاغر در رؤیاى پادشاه هفت رأس بودند ، دریافت که پس از گذشت هفت سال ، قحطى پایان مى پذیرد و پایان پذیرفتن قحطى به این است که باران فرو ریزد ، گیاهان رشد کند و میوه جات فراوان گردد.

۳- روى آورى مصریان به افشره گرفتن از محصولات خویش بر اثر فراوانى آنها ، در نخستین سال پس از سالهاى قحطى (ثم یأتى ... و فیه یعصرون) «عصر» به معناى آب گرفتن از چیزى مانند: میوه ، لباس تر و ... است. مفعول «یعصرون» - به قرینه سیاق - محصولات کشاورزى همانند میوه جات مى باشد.

۴- مسؤولیت حاکمان مصر در نظارت بر تولید ، توزیع و مصرف غلات ، محدود به دوران چهارده ساله آبادانى و خشکسالى بود. (ثم یأتى من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون) استفاده نکته فوق از تغییر سیاقى است که در سخنان یوسف(ع) مشاهده مى شود. او دستورالعملهاى دوران چهارده ساله را با فعلهاى مخاطب «تزرعون»و «فذروه» بیان داشت ; ولى در بیان چگونگى سال پانزدهم و پایان بحران فعلهاى «یغاث» و «یعصرون» به کار برد. از مقابله این دو سیاق معلوم مى شود، مخاطبان «تزرعون» و ... حکومت مصر بود که باید عهده دار تولید و توزیع مى شد و در سال پانزدهم خود مردم بدون دخالت و نظارت سیستم حکومت، به کار تولید و مصرف مى پرداختند.

۵- رؤیاها ، مى تواند نمایانگر و بازگو کننده رخدادهاى آینده باشد. (یوسف أیّها الصدیق أفتنا ... قال تزرعون ... ثم یأتى من بعد ذلک عام)

۶- رؤیاها مى تواند دربردارنده الهامات و رموزى راهگشا براى انسانها باشد. (یوسف أیّها الصدیق أفتنا ... قال تزرعون ... ثم یأتى من بعد ذلک)

۷- دانش تعبیر رؤیا ، دانشى راهگشا به حوادث آینده و کارآمد براى پیشگیرى از ناگواریها (قال تزرعون ... عام فیه یغاث الناس)

موضوعات مرتبط

  • بشارت: بشارت نعمت ۱
  • پادشاه مصر: تعبیر رؤیاى پادشاه مصر ۱; رؤیاى پادشاه مصر ۲
  • خواب: الهام در خواب ۶
  • دانش: اهمیت دانش تعبیر رؤیا ۷
  • رؤیا: پیش بینى در تعبیر رؤیا ۷; رؤیا و حوادث آینده ۵، ۶; نقش رؤیا ۵، ۶; رؤیاى صادق ۵، ۶
  • مصر باستان: تاریخ مصر باستان ۱، ۳، ۴; مدت بحران اقتصادى در مصر باستان ۴
  • مصریان باستان: بشارت به مصریان باستان ۱; مصریان باستان پس از قحطى ۳
  • یوسف(ع): بشارتهاى یوسف(ع) ۱; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۴

منابع