الإسراء ٢٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و حکم کرد پروردگار تو که پرستش نکنید جز او را و به پدر و مادر نیکی کنید اگر برسند نزدت پیری را یکی از آنان یا هر دو پس نگو به ایشان اُف و نهیب نزن بر ایشان و بگو بدیشان گفتاری گرامی‌
|-|معزی=و حکم کرد پروردگار تو که پرستش نکنید جز او را و به پدر و مادر نیکی کنید اگر برسند نزدت پیری را یکی از آنان یا هر دو پس نگو به ایشان اُف و نهیب نزن بر ایشان و بگو بدیشان گفتاری گرامی‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الإسراء | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = الإسراء ٢٢ | بعدی = الإسراء ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::29|٢٩]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الإسراء | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = الإسراء ٢٢ | بعدی = الإسراء ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::29|٢٩]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«قَضَی»: فرمان داده است. سفارش کرده است. «إِحْسَاناً»: نیکی کردن. زیبا رفتار کردن. «یَبْلُغَنَّ»: می‌رسد. واصل می‌شود. «الْکِبَرَ»: پیری و کهنسالی. «أُفٍّ»: وای. آه. اسم‌الفعل است و بیانگر دلتنگی و ناراحتی است. «لا تَنْهَرْهُمَا»: آن دو را مران. بر سرشان فریاد مزن. با آنان تندی و تیزی مکن. «کَرِیماً»: محترمانه و بزرگوارانه.
«قَضَی»: فرمان داده است. سفارش کرده است. «إِحْسَاناً»: نیکی کردن. زیبا رفتار کردن. «یَبْلُغَنَّ»: می‌رسد. واصل می‌شود. «الْکِبَرَ»: پیری و کهنسالی. «أُفٍّ»: وای. آه. اسم‌الفعل است و بیانگر دلتنگی و ناراحتی است. «لا تَنْهَرْهُمَا»: آن دو را مران. بر سرشان فریاد مزن. با آنان تندی و تیزی مکن. «کَرِیماً»: محترمانه و بزرگوارانه.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۸


ترجمه

و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!

|و پروردگار تو مقرر داشته كه جز او را نپرستيد و با پدر و مادر احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به پيرى رسند، به آنها اف مگو! و آنها را به خشونت مران و با آنها كريمانه سخن بگوى
و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى‌] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمه‌ای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخن‌گو.
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنی نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو.
پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگوى.
و پروردگارت امر کرده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، و اگر یکی از آنها، یا هر دو آنها در نزد تو به سن پیری برسند، به آنان حتی اف مگو، و آنان را مران و با ایشان به نرمی [و احترام‌] سخن بگو
و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسند پس به آنها «اف»- سخن بيزارى و ناخوشايند- مگو و بر ايشان بانگ مزن- يا: ايشان را از خود مران-، و به ايشان گفتارى نيكو و درخور گراميداشت بگو.
(ای انسان!) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید (و با آنان نیکو رفتار نمائید). هرگاه یکی از آن دو، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سنّ پیری برسند، (کمترین اهانتی بدیشان مکن و حتّی سبکترین تعبیر نامؤدّبانه‌ی همچون) اُف به آنان مگو! (و بر سر ایشان فریاد مزن) و آنان را از پیش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو.
و پروردگارت مقرر کرد که جز او را مپرستید. و به پدر و مادر(تان) احسان کنید. همانا اگر یکی از آن دو یا هر دو، نزد تو به سالخوردگی رسیدند، به آنها (حتی) اُفّ [:لفظی کراهت‌بار] مگو و بر سرشان بانگ مزن و بدیشان سخنی بس با کرامت بگوی.
و حکم کرد پروردگار تو که پرستش نکنید جز او را و به پدر و مادر نیکی کنید اگر برسند نزدت پیری را یکی از آنان یا هر دو پس نگو به ایشان اُف و نهیب نزن بر ایشان و بگو بدیشان گفتاری گرامی‌


الإسراء ٢٢ آیه ٢٣ الإسراء ٢٤
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَضَی»: فرمان داده است. سفارش کرده است. «إِحْسَاناً»: نیکی کردن. زیبا رفتار کردن. «یَبْلُغَنَّ»: می‌رسد. واصل می‌شود. «الْکِبَرَ»: پیری و کهنسالی. «أُفٍّ»: وای. آه. اسم‌الفعل است و بیانگر دلتنگی و ناراحتی است. «لا تَنْهَرْهُمَا»: آن دو را مران. بر سرشان فریاد مزن. با آنان تندی و تیزی مکن. «کَرِیماً»: محترمانه و بزرگوارانه.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- خداوند، برحذر دارنده آدمیان از پرستش موجودى جز ذات یگانه او (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه)

۲- دستور به اجتناب از شرک عبادى، فرمانى قطعى و غیر قابل تجدید نظر (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه) واژه «قضى» به معناى حکم و فرمانى است قطعى و غیر قابل تجدید نظر.

۳- فرمان خداوند به توحید عبادى، فرمانى در جهت رشد و تکامل انسانها (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه) «ربّ» در اصل به معناى «تربیت» است (مفردات راغب). آمدن این صفت به جاى دیگر صفات خداوند، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

۴- بر هر کسى واجب است به پدر و مادر خویش احسان کند. (و قضى ربّک ... بالولدین إحسنًا) تنوین «إحساناً» براى تعظیم است و «ال» در «والدین» براى استغراق افرادى است و شامل والدین هر مکلفى مى شود.

۵- احسان به پدر و مادر، داراى اهمیت و ارزشى بس مهم، پس از پرستش خداوند (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا) از اینکه خداوند احسان به پدر و مادر را پس از دعوت به عبادت خالصانه خویش قرار داده است، نکته یاد شده استفاده مى شود.

۶- پدر و مادر، داراى بالاترین و مهم ترین حق، در میان مجموعه حقوق انسانها بر یکدیگر (و قضى ربّک ... بالولدین إحسنًا) از اینکه خداوند در مقام بیان حقوق متقابل گروههایى از انسانها، حق والدین را مقدم بر همه آنها و پس از حق خویش قرار داده است، نکته یاد شده به دست مى آید.

۷- موّحد واقعى، خدمتگزار و احسان کننده به پدر و مادر است. (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا)

۸- عاملهاى رشد و تربیت انسان، حقى بزرگ بر گردن او دارند. (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا) ذکر احسان به پدر و مادر پس از موضوع ربوبیت یگانه خدا (و قضى ربک ...) مى تواند از آن جهت باشد که آنان نیز در رشد و تربیت انسان مؤثرند.

۹- لزوم دور ماندن احسان به پدر و مادر، از شائبه شرک (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا) قرار گرفتن تکلیف احسان به والدین پس از فرمان به توحید و پرهیز از شرک، ممکن است إشعار به این مطلب داشته باشد که علاقه و احسان بیش از حد به پدر و مادر، ممکن است انسان را به شرک بکشاند. بنابراین باید این علاقه و احسان از شائبه شرک خالى باشد.

۱۰- کهولت و به سن پیرى رسیدن والدین، عامل سنگین تر شدن وظایف فرزند نسبت به آنها (إما یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریمًا)

۱۱- مراقبت از پدر و مادر پیر، برعهده فرزند است. (و بالولدین إحسنًا إمّا یبلغنّ عندک الکبر... فلاتقل لهما أُفّ) برداشت فوق به خاطر این است که مخاطب آیه شریفه، فرزندان هستند و هم چنین ظرف «عندک» (پیش تو) گویاى این است که فرزندان آن چنان باید از پدر و مادر مراقبت کنند که گویى نزد خود آنان زندگى مى کنند و از نزدیک مراقب حال آنان مى باشند.

۱۲- حضور پدر و مادر نزد فرزند، در پى دارنده مسؤولیت فزون تر براى فرزند (إمّا یبلغنّ عندک الکبر) «عندک الکبر» ممکن است إشعار به این حقیقت داشته باشد که اگر پدر و مادر پیش فرزندان زندگى کنند، مسؤولیت نگه دارى آنان بیشتر شده و از هرگونه حرمت شکنى - هر چند به گفتن «أُفّ» - باید پرهیز شود.

۱۳- پدران و مادران در سن پیرى و سالخوردگى، در معرض بى احترامى از سوى فرزندان هستند. (إما یبلغنّ عندک الکبر... فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریمًا) خطاب مطلق احسان به والدین، شامل هر والدینى در هر سن و سالى مى شود. ذکر «إمّا یبلغنّ عندک الکبر» ممکن است جهت یادآورى نکته یاد شده باشد.

۱۴- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر، حتى در حد گفتن «أُفّ»، ممنوع است. (فلاتقل لهما أُفّ)

۱۵- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر کهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمین آن خواسته ها دریغ نکنند. (و لاتنهرهما) «نهر» در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

۱۶- برخورد عاطفى و مؤدبانه، با پدر و مادر و تکریم آنان به هنگام سخن گفتن با ایشان، تکلیفى برعهده فرزندان (فلاتقل لهما أُفّ ... و قل لهما قولاً کریمًا)

۱۷- حضور هر یک از پدر و مادر سالخورده به تنهایى و یا هر دوى آنها نزد فرزند، تأثیرى در مقدار احترام به آنها نداشته و هر دو از حقوق مساوى برخوردارند. (و بالولدین إحسنًا إمّا یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما)

روایات و احادیث

۱۸- «عن إبن عباس قال: لمّا انصرف أمیرالمؤمنین من صفین قام إلیه شیخ ... فقال: یا أمیرالمؤمنین أخبرنا عن مسیرنا هذا أبقضاء من الله و قدر؟ ... قال أمیرالمؤمنین: الأمر من الله و الحکم ثم تلا هذه الأیة: «و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالوالدین إحساناً»...;[۱] از ابن عباس روایت شده است: هنگامى که امیرالمؤمنین(ع) از صفین باز مى گشت، پیرمردى به سوى او برخواست ... و گفت: اى امیرمؤمنان! ما را خبر ده از سفرى که رفتیم ، آیا به قضا و قدر الهى بود؟ ... امیرمؤمنان فرمود: فرمان و حکم از جانب خداوند بود; سپس آیه «و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالوالدین إحساناً» را تلاوت کرد...».

۱۹- «عن أبى جعفر(ع):... بعث الله عزّوجلّ محمداً(ص) و هو بمکة عشر سنین فلم یمت بمکة فى تلک العشر سنین أحد یشهد أن لا إله إلاّ الله و أن محمد(ص) رسول الله إلاّ أدخله الله الجنة بإقراره و هو إیمان التصدیق و لم یعذب الله أحداً... إلاّ من أشرک بالرحمن و تصدیق ذلک ان الله عزّوجلّ أنزل علیه فى سورة بنى إسرائیل بمکة «و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه...» أدب و عظة و تعلیم و نهى خفیف و لم یعد علیه و لم یتواعد على اجتراح شىء ممّا نهى عنه...;[۲] از امام باقر(ع) روایت شده است:... خداوند عزّوجلّ محمد(ص) را مبعوث گردانید و او ده سال در مکه بود. پس در مکه در این مدت ده سال کسى نبود که مرده باشد و به یگانگى خدا و رسالت محمد(ص) شهادت داده باشد; مگر آنکه خداوند او را به خاطر اقرارش داخل بهشت کند و این ایمان تصدیق بود و خداوند کسى را عذاب نمى کرد ... مگر آنکه به [خداى]رحمان شرک ورزیده باشد و گواه این سخن آن است که خداوند - عزّوجلّ - در سوره بنى اسرائیل و در مکه این آیه را بر آن حضرت نازل فرمود: «ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه...» [در این آیات] ادب کردن، موعظه، تعلیم و نهى خفیف وجود دارد و وعده پاداش در آنها و وعید به عذاب بر ارتکاب چیزهایى که نهى شده داده نشده است...».

۲۰- «و قال الصادق(ع): قوله تعالى «و بالوالدین إحساناً» قال: الوالد محمد(ص) و على(ع);[۳] امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال «و بالوالدین إحساناً» فرمود: مراد از پدر، محمد(ص) و على(ع) است».

۲۱- «عن أبى ولادالحناط قال: سألت أباعبدالله(ع) عن قول الله عزّوجلّ: «و بالوالدین إحساناً» ما هذا الإحسان؟ فقال: الإحسان أن تحسن صحبتهما و أن لاتکلفهما أن یسألاک شیئاً ممّا یحتاجان إلیه و إن کانا مستغنین ... و أمّا قول الله عزّوجلّ: « إمّا یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما» قال: إن ضجراک فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما إن ضرباک قال: «و قل لهما قولاً کریماً» قال: إن ضرباک فقل لهما: غفر الله لکما فذلک منک قول کریم...;خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند ابىولاد حناط گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ « و بالوالدین إحساناً» سؤال کردم که معناى احسان در این آیه چیست؟ پس آن حضرت فرمود: مراد از احسان، خوش رفتارى با آنان و اینکه آنها را به درخواست کردن از خودتت در مورد آنچه نیاز دارند به زحمت نیندازى، هر چند از[ نظر مالى ]بى نیاز باشند... اما در باره سخن خداوند - عزّوجلّ - «إمّا یبلغنّ عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما» حضرت فرمود: اگر تو را دلتنگ کردند، پس به آنان اُف مگو و بر آنها فریاد مزن و هیچ اهانتى به آنان روا مدار، گرچه تو را کتک بزنند. خداوند فرمود: «و قل لهما قولاً کریماً». حضرت فرمود: اگر تو را زدند پس به آنان بگو: خداوند شما را ببخشاید; پس این سخن از جانب تو قول کریم محسوب مى شود...».

موضوعات مرتبط

  • احسان: احکام احسان ۴
  • احکام ۴، ۱۴، ۱۶: فلسفه احکام ۴، ۱۴، ۱۶ ۳
  • امام على(ع): پدرى امام على(ع) ۲۰
  • تربیت: اهمیت تربیت ۸
  • تکامل: زمینه تکامل ۳
  • توحید: اهمیت توحید عبادى ۳; فلسفه توحید ۳
  • خدا: اوامر خدا ۳; نواهى خدا ۱، ۲، ۱۹
  • شرک: اجتناب از شرک ۹; نهى از شرک ۱۹; نهى از شرک عبادى ۱، ۲
  • عبادت: ارزش عبادت خدا ۵; اهمیت عبادت خدا ۵
  • فرزند: عوامل مؤثر در مسؤولیت فرزند ۱۲; مسؤولیت فرزند ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۶، ۱۷
  • قضاو قدر ۱۸:
  • محرمات ۱۴:
  • محمد(ص): پدرى محمد(ص) ۲۰
  • مربّى: حقوق مربّى ۸
  • معاشرت: آداب معاشرت ۱۶
  • موحّدان: احسان موحّدان ۷; نشانه هاى موحّدان ۷
  • واجبات ۴، ۱۶:
  • والدین: آثار پیرى والدین ۱۰، ۱۳; آثار زندگى با والدین ۱۲; آداب تکلّم با والدین ۱۶; احترام به والدین ۱۶; احسان به والدین ۴، ۷، ۲۰; ارزش احسان به والدین ۵; اهمیت احترام به والدین ۱۴، ۱۵، ۱۶; اهمیت احسان به والدین ۵; اهمیت حقوق والدین ۶; پیرى والدین ۱۵; تأمین نیازهاى والدین ۱۵; تساوى حقوق والدین ۱۷; حرمت اهانت به والدین ۱۴; خطر بى احترامى به والدین ۱۳; شرایط احسان به والدین ۹; محافظت از والدین ۱۱، ۱۲; مراد از احسان به والدین ۲۱

منابع

  1. توحید صدوق، ص ۳۸۲، ح ۲۸، ب ۶۰; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۴۸، ح ۱۲۸.
  2. کافى، ج ۲، ص ۲۹، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۸۶، ح ۳۰.
  3. روضة الواعظین (ابن الفارسى فتال نیشابورى)، ص ۱۰۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۵۰، ح