آل عمران ١٣
کپی متن آیه |
---|
قَدْ کَانَ لَکُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى کَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَ فِي ذٰلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ |
ترجمه
آل عمران ١٢ | آیه ١٣ | آل عمران ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِلْتَقَتَا»: با هم در جنگ بدر رویاروی شدند (نگا: انفال / - ). «فِئَةٌ»: دسته. گروه. «یَرَوْنَهُم مِّثْلَیْهِمْ»: دسته کافران، شماره گروه مؤمنان را دو برابر خود میدیدند (نگا: أنفال / ). (مِثْلَیْهِمْ) حال ضمیر (هِمْ) است. «رَأْیَ الْعَیْنِ»: دیدن روشن و آشکار. (رَأْیَ) مفعول مطلق (یَرَوْنَهُمْ) است. «أُوْلِی الأبْصَارِ»: دارندگان چشم. صاحبان بینش.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ... (۱) إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا... (۱) وَ إِذْ يُرِيکُمُوهُمْ إِذِ... (۵) وَ إِذْ يُرِيکُمُوهُمْ إِذِ... (۵)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
اين آيه درباره جنگ بدر نازل گرديده كه عده مسلمين در آن ۳۱۳ نفر بودند، ۷۷ نفر از مهاجرين و ۲۳۶ نفر از انصار پرچمدار رسول خدا صلى الله عليه و آله و مهاجرين على بن ابىطالب عليهالسلام بود و پرچمدار انصار سعد بن عبادة بوده، مسلمين داراى هفتاد شتر و دو اسب بودند و دو اسب مزبور يكى متعلق به مقداد بن اسود و ديگر از مرثد بن ابىمرثد بوده كه بر آن سوار ميشدند و اسلحه آنان فقط شش زره و هشت شمشير بوده است و عده دشمن بنا به روايت منقول از امام على بن ابىطالب عليهالسلام و ابن مسعود هزار نفر بودند و بنا به روايت قتادة و عروة بن الزبير و ربيع بين نهصد تا هزار نفر ذكر شده است در اين جنگ از مسلمين بيست و دو نفر شهيد شدند كه چهارده نفر از مهاجرين و هشت نفر از انصار بوده اند و فرماندهى نفرات دشمن با عتبة بن ربيعه بن عبد شمس بود كه علاوه بر نفرات پياده، صد سوار هم به همراه خويش داشتند و جنگ بدر نخستين جنگى بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله شخصا در آن شركت نموده بودند.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۸ - ۱۰، سوره آل عمران
- آهنگ و غرض كلى اين آيات و ارتباط آنها با آياتقبل
- ديدگاه انسان مادى به مال و اولاد
- وجه مقدم ساختن ((اموال )) بر ((اولاد)) در آيه شريفه
- تكذيب كنندگان (از كفار) منشاء اصلى آتش هستند و ديگران به آتش آنها مى سوزند
- معناى ((شديد العقاب )) بودن خداى سبحان
- آيه شريفه ((قد كان لكم )) ناظر بر واقعه بدر است كه در آن با نصرت الهى مؤ منينظفريافتند
- معناى آيه شريفه در نتيجه
- بيان وجوه و احتمالاتى كه درباره مرجع ضميرها در آيه شريفه گفته شده است
- معناى بصير و بصيرت در معارف الهى
- اموال و لذائذ اين دنيا وسائل در مقدّمه نيل به چيزى است كه نزد خدا است و خود مستقلاهدفنيستند
- چه كسى دنيا و متاع دنيوى را در نظر انسان زينت مى دهد؟
- دو گونه بودن جلوه گرى دنيا در نظر مردم
- فساد نظريه بعضى از مفسرين كه گفته اند حقايق و طبايع مستند به خدا است ، پس حبمال ولذايذدنيوى مستند به خداى تعالى است
- بخث در اين سوره از طبيعت امتها است
- فساد گفته مفسرى ديگر
- منشاء اشتباه اين مفسران ، غفلت از وجود ارتباط بين تمام اجزاى اين عالم مى باشد.
- در اين عالم نه فقط اعيان خارجى ، بلكه اوصاف وافعال نيز با هم مرتبط و وابسته هستند
- كون و فساد در غير اعمال و در اعمال سعادت آور، بلاواسطه مستند به خدا است ولى دراعمال شقاوت بار باواسطه مستند به او است
- چيزى كه دانشمندان را از بحث پيرامون جبر و اختيار بازداشته است
- چهار نكته راجع به آيه كريمه ((زين للناس حب الشهوات ))
- معناى تزئين حب براى مردم
- اصناف مردم از لحاظ دلبستگى به اقسام شهوات
- لذائذ و نعمتهاى دنيا در آخرت هم است با اين تفاوت كه نعمتهاى آخرت خالى از قبح وفساداست
- توضيحى درباره ((رضوان من اللّه ))
- علت تقابل رضوان با شهوات انسانى در آيه شريفه
- چرا لذائذ اخروى مختص به مؤ من است
- تقرير يك اشكال : لذائذ دنيوى براى بقاى انسان و حفظنسل او است ، در آخرت كه دار بقاءاست ،چه حاجتى اين گونه لذائذ هست
- جواب به اشكال فوق
- خلود و جاودانگى انسان در آخرت به معناى ابطال وجود او نيست ، بلكه ادامه وجود دنيوىاواست
- انسان علاوه بر نقص و كمال طبيعى ، نقص و كمالى نيز دارد كه به اختيار واعمال او بسته است
- تخلص از عذاب نعمتى افزون بر مغفرت است
- پنج خصلت براى متقين
- پس به اين عنايت ، تحمل شهادت و اداى آن هر دو شهادت است ، يعنى هر دو حق را حفظ واقامه مى كنند، و قسط و عدالت را به پا مى دارند. چرا خداوند در اين آيه اقامه شهادتمى كند
- توضيحى درباره رابطه بين عادل بودن خداى سبحان و شهادت او به وحدانيت خودش
- وجه اينكه ملائكه و صاحبان علم هم در كنار خدا شهادت مى دهند
- نقش و معناى ((قائما بالقسط)) در آيه شريفه
- پاسخ به سخن بعضى از مفسرين كه گفته اند مراد از شهادت دادن خدا، شهادت قولىنيست
- شهادت خداوند دعواى مشركين را باطل مى كند
- نتيجه معناى آيه : نفى شريك براى خداوند است
- علت تكرار ((لا اله الا هو)) و ختم آيه به دو نامه ((عزيز)) و ((حكيم ))
- بحث روايتى
- بالاترين لذتها در دنيا و آخرت كدام است ؟
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«13» قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ
به يقين در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مىكردند و گروه ديگر كه كافر بودند (در راه شيطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مىديدند (واين عاملى براى ترس آنان مىشد) و خداوند هر كس را بخواهد به يارى خود تأييد مىكند. همانا در اين امر براى اهل بينش، پند وعبرت است.
نکته ها
اين آيه مربوط به جنگ بدر است كه دو گروهِ مسلمانان و كفّار در برابر يكديگر قرار گرفتند.
در اين نبرد تعداد مسلمانان سيصد وسيزده نفر بود كه هفتاد وهفت نفر آنها از مهاجران و دويست وسى وشش نفر از انصار بودند. پرچمدار مهاجران حضرت على عليه السلام و پرچمدار انصار سعدبن عباده بود. مسلمانان هفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشير داشتند، ولى لشكر كفر بيش از هزار رزمنده و صد اسبسوار داشت. مسلمانان در آن جنگ با دادن بيست ودو شهيد- چهارده نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار- بر دشمن كافر كه هفتاد كشته و هفتاد اسير داده بود، پيروز شدند.
جنگ بدر با پيش بينى قبلى انجام نشد. هدف، مصادره اموال كفّار به تلافى مصادرهى اموال مسلمانان مهاجر از مكّه بود كه به جنگ و برخورد نظامى انجاميد. «فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا»
سؤال: در اين آيه مىخوانيم كه كفّار، مسلمانان را دو برابر ديدند؛ «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ» در حالى كه در آيهى 44 سوره انفال مىخوانيم: مسلمانان در چشم كفّار كم جلوه كردند؛
جلد 1 - صفحه 477
«يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ» چگونه چنين چيزى ممكن است؟
پاسخ: ممكن است چنين گفته شود: در آغاز جنگ، مسلمانان را كم ديدند تا جرأت هجوم پيدا كنند و از كفّار مكّه كمك نخواهند، ولى در هنگام جنگ، آنان را زياد ديدند و خود را باختند.
بنابراين كم ديدن و زياد ديدن در دو مرحله و دو زمان بود، لذا تناقضى وجود ندارد. «1»
پیام ها
1- هدف جنگ بايد براى خدا و دين خدا باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
2- رزمندگان مسلمان داراى يك هدف هستند. «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
3- آنجا كه خدا بخواهد ديدها، برداشتها و افكار عوض مىشود. با همين چشم همين جمعيّت را دو برابر مىبيند. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ»
4- يكى از امدادهاى غيبى، ايجاد رُعب در دل دشمنان است. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ ... وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ»
5- جنگ بدر نشان داد كه اراده خداوند بر اراده خلق غالب و تنها امكانات مادّى، عامل پيروزى نيست. «يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ»
6- گرچه خداوند هر كس را بخواهد يارى مىكند؛ «مَنْ يَشاءُ» ولى شرط يارى آن است كه مردم در مقام يارى دين او بپاخيزند. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در جاى ديگر نيز مىفرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» «2»
7- هدف از بيان تاريخ بايد عبرت و پندگيرى باشد. «لعبرة»
8- گرچه حوادث براى همه مايهى پند و عبرت است؛ «كانَ لَكُمْ آيَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانهها، بصيرت وبينش مىخواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»
9- كسانى كه از جنگ بدر درس نگيرند، صاحب بصيرت نيستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»
«1». تفسير صافى.
«2». محمّد، 7.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 478
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ «13»
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 27
بعد از آن، بيان آنچه به كفار و معاندين در روز بدر از عذاب رسيد مىفرمايد:
قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ: (خطاب به يهود يا قريش يا اهل ايمان) بتحقيق بود مر شما را علامتى واضح و نشانى صادق بر نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا: در دو گروهى كه ملتقى شدند و مقابل هم صف كشيدند در جنگ بدر، فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: گروهى از اين دو دسته مقاتله مىكردند در راه خدا كه لشگر حضرت بودند، عدد آنها سيصد و سيزده نفر به عدد اصحاب طالوت كه از نهر گذشتند، هفتاد نفر مهاجر و دويست و سى و شش نفر انصار. وَ أُخْرى كافِرَةٌ: و گروه ديگر كافر، كه لشگر ابو جهل و كفّار مكه، و آنها نهصد و پنجاه نفر بودند. يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ:
مىديدند مسلمانان، لشگر كفر را دو برابر خود؛ ديدنى معاينه و آشكارا، اگرچه آنها سه برابر مؤمنان بودند، لكن خداى تعالى وعده نصرت و غلبه داده بود. پس به وعده الهى مطمئن شده ثبات قدم نمودند.
«ابن مسعود» روايت كند: در ابتداى نظر، لشگر كفار را ششصد و بيست و شش نفر گمان برديم، دو برابر ما؛ بعد هر دفعه نگاه كرديم كمتر از مرتبه اول مىنمودند، تا آنكه كمتر از لشكر ما ديديم. يكى گفت: هفتاد نفر، ديگر گفت: صد نفر. بعد از اتمام جنگ، اسيران را پرسيديم شما چند نفر بوديد؟
گفتند: هزار نفر. «1» وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ: و خدا قوت دهد و تأييد فرمايد به نصرت خود هر كه را خواهد، چنانچه نصرت عطا فرمود اهل بدر را. إِنَّ فِي ذلِكَ: بدرستى كه در تقليل كثرت كفار و تكثير قلت مؤمنان، يا در واقع شدن امر به وجهى كه پيغمبر خبر داده بود، لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ: هر آينه عبرت و پند و موعظهاى است براى صاحبان بصيرت و بينائى. و محقق شده در جنگ بدر، صاحب علم، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بود. و در ميان سيصد و سيزده نفر، دو
«1» تفسير منهج الصادقين، جلد دوّم، صفحه 180.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 28
اسب داشتند: يكى مقداد بن اسود، و ديگر مرثد بن ابى مرثد؛ و شش زره داشتند. لكن لشگر كفار صد سوار بودند؛ و اين، جنگ اول اسلام، و سبب آن ابو سفيان بود.
تبصره: واقعه بدر كبرى كه آثار قدرت خداى تعالى و شوكت و عزّت اسلام هويدا گرديد، عبرت و تذكرى است براى صاحبان بصيرت؛ و به تأمّل هر آينه دريابند كه از اعاجيب و غرائب دهر باشد، با ضعف لشگر اسلام از جهت عدد و قواى ظاهريه و كثرت كفار و قوّت آنان، چنين منظره هويدا شد كه عدد كفار در نظر لشگر اسلام به قلت و ضعف بيايد و به بركات وجود حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اسلام، عمدهاى از صناديد قريش مقتول، و مسلمانان را غلبه و فيروزى حاصل آمد؛ هر آينه نصرت با قلت و شكست با كثرت، عبرتى باشد.
بعد از آن تزيّنات و عوارضات دنيا را كه باعث عدول مردمان است از حق به باطل، بيان فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ «13»
ترجمه
به تحقيق بود مر شما را آيتى در دو گروه كه بهمرسيدند گروهى جهاد ميكردند در راه خدا و گروه ديگر كافر بودند كه ميديدند ايشان را دو برابر خودشان ديدن بچشم و خداوند تأييد ميكند بيارى خود هر كس را ميخواهد همانا در اين هر آينه عبرت است از براى صاحب نظران..
تفسير
اصحاب بدر سيصد و سيزده نفر بودند فرمانده كل پيغمبر (ص) بود امير- المؤمنين (ع) علمدار مهاجرين و سعد بن عباده علمدار انصار هفتاد شتر داشتند و دو اسب و شش زره و هشت شمشير و عده مشركين مكه كه بجنگ مسلمانان آمده بودند هزار يا نهصد و پنجاه نفر بودند و در زمين بدر يكديگر را ملاقات نمودند ابتداء لشگر اسلام بنظر آنها حقير و قليل آمد جرئت و سبقت بقتال نمودند بعدا بقدرت الهى چنان مرعوب شدند كه ميديدند مسلمين را دو برابر عده خودشان يعنى دو برابر عده كفار يا دو برابر عده مسلمين و اين يكى از دلائل نبوت و معجزات پيغمبر ما بشمار ميرود و بعضى ترونهم بصيغه مخاطب قرائت نمودهاند يعنى شما كفار را دو برابر عده مسلمين ميديديد با آنكه سه برابر بودند براى آنكه از محاربه با آنها وحشت نداشته باشيد چون خداوند بمسلمين وعده ظفر بشرط صبر داده بود در صورتى كه كفار دو برابر باشند و حق آنستكه اين در صورتى است كه خطاب بمسلمين باشد ولى اگر خطاب بكفار باشد باز معنى اول محتمل است چنانچه بقرائت يرونهم بصيغه مغايب هم معنى دوم محتمل است ولى انصاف آنست كه معنى اول اظهر است
جلد 1 صفحه 388
و اللّه اعلم و خداوند تأييد فرمود مجاهدين بدر را بآنكه كم و زياد جلوه دادشان در نظر دشمن بطوريكه آنها ايشانرا معاينه ميكردند بچشم زياد و كم بدوا و بعدا و غلبه داد آنها را بر كفار به قسميكه از آن تاريخ ببعد رعب مسلمين در دل كفار جاى گرفت و چه خوب گفته شاعر در اينمقام
شاها بجهان در نبوت بستى
و از معجزه جان دشمنان را خستى
تنها نه مه دو هفته كردى بدو نيم
مردانه مصاف بدر را بشكستى
و اين تأييد اختصاص بآنها ندارد بلكه خداوند هر كس را بخواهد تأييد ميكند و نصرت ميدهد ولى اين واقعه موجب عبرت خردمندان و صاحب نظران با بصيرت است كه پند بگيرند و از كثرت دشمن و قلت خودشان و كمى سلاح نترسند و اتكال بخداوند نموده بكوشند تا جامه شرافت بپوشند و شربت مراد بنوشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَد كانَ لَكُم آيَةٌ فِي فِئَتَينِ التَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ أُخري كافِرَةٌ يَرَونَهُم مِثلَيهِم رَأيَ العَينِ وَ اللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصرِهِ مَن يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبرَةً لِأُولِي الأَبصارِ «13»
هر آينه بود براي شما آية و معجزه در موضوع دو طايفه که يكديگر را تلاقي و روبرو شدند براي مقاتله يك دسته مؤمن که في سبيل اللّه محاربه ميكردند براي اعلاي كلمه اسلام و يك دسته كافر و مشرك بودند و با اينكه كفّار دو برابر مسلمين بودند و برأي العين مشاهده ميكردند مع ذلک خداوند نصرت و فيروزي داد بمسلمين و تأييد فرمود آن طايفه که اراده فرموده و اينکه باعث عبرت صاحبان بصيرت است.
اينکه آيه راجع باثبات مطلب آيه قبل است که وعده مغلوبيّت كفّار است با كثرت عدّه و عدّه و راجع بغزوه بدر است.
قَد كانَ لَكُم آيه بعضي گفتند خطاب بيهود است و بر طبق آن هم خبري در مجمع از احمد بن اسحق بن يسار از رجالش نقل نموده که خلاصه مفادش اينست که پس از خاتمه بدر حضرت رسالت يهود را جمع فرمود در سوق قينقاع و فرمود ديديد قضيّه بدر را که با آن عدّه و جمعيّت منحزم شدند بترسيد و بيائيد اسلام آوريد جواب گفتند مغرور شدي با يك دسته بي علم و نادان جنگيدي و غالب شدي اگر با ما جنگ كني ميفهمي ما چه كساني هستيم و اينکه آيه نازل شد.
و بعضي گفتند خطاب بمشركين مكّه است، و بعضي گفتند يهود پس از جنگ بدر گفتند اينکه همان است که موسي خبر داد که فتح و فيروزي براي او است و پس از جنگ احد و فرار مسلمين شك آوردند سپس اينکه آيه نازل شد.
ولي حق در مقام اينکه است که خطاب راجع بجميع كفّار از مشركين و يهود و نصاري باشد که در زمان نبي بودند و از فتح پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در بدر مطّلع شدند تمام
جلد 3 - صفحه 122
آنها را اينکه آيه تهديد ميكند که بقوّه و قدرت خود مغرور نشويد و با اسلام و مسلمين مخالفت نكنيد که البتّه مغلوب خواهيد شد و لو عدّه مسلمين كم باشند خداوند آنها را نصرت و فيروزي عطا ميكند و نشانه و دليل بر اينکه مطلب غزوة بدر است كَم مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذنِ اللّهِ بقره آيه 25.
و ملخّص قصّه بدر بنا بر آنچه در بحار مجلّد ششم باب چهلم صفحه 450 اينكه مسلمين عدد آنها سيصد و سيزده (313) نفر مطابق عدّه لشگر طالوت و اصحاب خاص حضرت بقيّة اللّه (عجّل اللّه تعالي فرجه) هفتاد و هفت نفر از مهاجرين و 236 نفر از انصار و صاحب لواء مهاجرين امير المؤمنين و صاحب لواء انصار سعد بن عبادة و تمام اينکه عدّه هفتاد شتر داشتند و دو اسب يكي مقداد بن اسود داشت و يكي مرثد بن ابي مرثد و شش زره و هشت شمشير و تمام قتله مسلمين چهارده نفر بودند شش از مهاجرين و هشت از انصار.
و عدّه مشركين بنا بر خبر مروي از امير المؤمنين عليه السّلام هزار بودند متجاوز از هفتاد نفر آنها كشته شدند و بهمين مقدار اسير شدند و بقيّه فرار كردند و منهزم شدند. و كيفيّت آن اينکه بود که در موقع تلاقي عسكرين كفّار قريش ديدند که مسلمين عدد آنها بسيار كم است ابو جهل گفت که اينها يك لقمه ما هستند اگر غلامان خود را روانه كنيم كفايت آنها را ميكنند عتبه گفت شايد اينها عدّهاي در كمين داشته باشند که در موقع جنگ حمله كنند.
عمر بن وهب را که بسيار شجاع بود روانه كردند اطراف لشگر اسلام گردشي كرد و خبر داد بآنها که احدي در كمين نيست.
پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم كسي را فرستاد نزد كفّار قريش که من دوست ندارم ابتداء بجنگ كنم منصرف شويد و بگذاريد مرا با عرب.
عتبه رو بقريش كرد و گفت بيائيد با پيغمبر جنگ نكنيم و او را رها كنيم،
جلد 3 - صفحه 123
ابو جهل گفت تو آدم ترسويي هستي ترسيدي که كشته شوي عتبه گفت حال که چنين گفتي نيز بر تو معلوم ميكنم که كيست جبان و ترسو و سوار شد و با برادرش شيبه و پسرش وليد آمدند مقابل لشكر اسلام و مبارزه طلبيدند حضرت رسول سه نفر از انصار را روانه كردند مقابل آنها، آنها فرياد زدند که ما با هم كفو خود از قريش جنگ ميكنيم، حضرت پسر عموي خود عبيد بن حرث را فرمود برو مقابل عتبه و عموي خود حمزه را روانه كرد مقابل شيبه و علي عليه السّلام را مقابل وليد.
عبيد بن حرث ضربتي بر عتبه زد سر او شكافت و عتبه ضربتي بر عبيد زد پاي او را قطع كرد و هر دو روي زمين افتادند و پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود عبيد اول شهيد در راه دين است از اهل بيت من، و امّا حمزه و شيبه با هم آن قدر شمشير ردّ و بدل كردند که هر دو شمشير شكست و دست بگريبان يكديگر شدند، و امّا علي عليه السّلام ضربتي بر وليد زد دست او را از كتف قطع نمود از دست ديگر دست قطع شده را بر فرق علي زد گويا آسمان بر سر علي وارد شد علي او را بدرك واصل نمود، و علي عليه السّلام چون ديد عمّش حمزه با شيبه دست و بغل شدند بياري عمّش آمد فرمود عمو سر خود را فرو بر و ضربتي بر شيبه زد او را دو قسمت كرد.
و چون مشركين هر سه نفر از شجاعان خود را مقتول ديدند يك مرتبه حمله بلشگر اسلام كردند خداوند هزار ملك بياري مسلمين فرستاد گردن و دست مقطوع ميشد و قاتل ديده نميشد تا فتح و ظفر نصيب مسلمين شد چنانچه ميفرمايد إِذ تَستَغِيثُونَ رَبَّكُم فَاستَجابَ لَكُم أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلفٍ مِنَ المَلائِكَةِ مُردِفِينَ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلّا بُشري وَ لِتَطمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُم وَ مَا النَّصرُ إِلّا مِن عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ سوره انفال آيه 9 و 10، و از اينکه بيان شرح مفاد تمام آيه واضح گرديد.
124
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 13)
شأن نزول:
این آیه گوشهای از ماجرای بدر را بازگو میکند. در جنگ بدر تعداد مسلمانان (313) نفر بود (77) نفر آنها را مهاجران و (236) نفر آنها از انصار بودند پرچم مهاجران به دست علی علیه السّلام و سعد بن عباده پرچمدار انصار بود آنان تنها با داشتن هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هشت شمشیر در این نبرد شرکت کرده بودند با این که سپاه دشمن بیش از هزار نفر با اسلحه و تجهیزات کافی بودند مسلمانان بر آنها غالب شدند و با پیروزی کامل به مدینه مراجعت کردند.
تفسیر:
این آیه در حقیقت بیان نمونهای است از آنچه در آیات قبل گذشت و به کافران هشدار میدهد که به اموال و ثروت و کثرت نفرات مغرور نشوند که سودی به حالشان ندارد یک شاهد زنده این موضوع جنگ بدر است، میفرماید:
«در آن دو جمعیت (که در میدان جنگ بدر) با هم رو برو شدند نشانه و درس عبرتی برای شما بود» (قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا).
«یک گروه در راه خدا نبرد میکرد و گروه دیگر کافر بود» و در راه شیطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ).
سپس میافزاید: «آنها (مشرکان) این گروه (مؤمنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده میکردند» (یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ).
خدا میخواست قبل از شروع جنگ تعداد مسلمانان در نظر آنان کم جلوه کند تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند- چنانچه در آیه 44 سوره انفال بدان اشاره شده است- و پس از شروع جنگ، دو برابر جلوه کند تا وحشت و اضطراب، آنها را فرا گیرد و منتهی به شکست آنان گردد ولی به عکس خداوند عدد دشمنان را در
ج1، ص267
نظر مسلمانان، کم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحیه آنها بیفزاید.
سپس میافزاید: «خداوند هر کس را بخواهد با یاری خود تقویت میکند» (وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ). در پایان آیه میفرماید: «در این عبرتی است برای صاحبان چشم و بینش» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ).
آری! آنها که چشم بصیرت دارند، و حقیقت را آنچنان که هست میبینند از این پیروزی همه جانبه افراد با ایمان درس عبرت میگیرند و میدانند سرمایه اصلی پیروزی ایمان است و ایمان.
نکات آیه
۱ - جنگ بدر، شاهد روشن صدق وعده هاى الهى در مورد شکست کافران (قد کان لکم ایة فى فئتین التقتا) بنا به گفته مفسّرین، آیه فوق مربوط به جنگ بدر است. گفتنى است که در شأن نزول آیه، اختلافى نیست.
۲ - جبهه گیرى یهود در برابر مسلمانان، على رغم مشاهده پیروزى معجزه آساى آنان در جنگ بدر (قل للّذین کفروا ... قد کان لکم ایة فى فئتین التقتا) بنابراینکه مقصود از «الذین کفروا»، یهود باشند; چنانچه در شأن نزول آن بیان شده است.
۳ - نبرد مجاهدان بدر در راه خدا و مورد ستایش او (فئة ... تقاتل فى سبیل اللّه) از تأیید خداوند به اینکه جنگشان فى سبیل اللّه بوده، ستایش خداوند استفاده گردیده است.
۴ - رویارویى مجاهدان در راه خدا و کافران، در بدر (فئة تقاتل فى سبیل اللّه و اخرى کافرة)
۵ - مشرکین در جنگ بدر، نیروهاى رزمنده مسلمان را دو چندان مى دیدند. (یرونهم مثلیهم رأىَ العین) بنابراینکه ضمیر فاعلى در «یرون»، به کفار برگردد و ضمیر «هم» در هر دو مورد، به مسلمین برگردد.
۶ - مسلمین در جنگ بدر - در حالى که دشمن حدود سه برابر ایشان بود - آنان را دو برابر نیروهاى خویش مى دیدند. (یرونهم مثلیهم رأىَ العین) بنابراینکه ضمیر فاعلى به مسلمین برگردد و ضمیر «هم» در «یرونهم» به کافران و ضمیر «هم» در «مثلیهم» به مسلمین. و سه برابر بودن کافران از شأن نزول استفاده شده است (مجمع البیان).
۷ - کافران در جنگ بدر، نیروهاى رزمنده مسلمان را دو برابر نیروهاى خودشان مى دیدند. (یرونهم مثلیهم رأىَ العین) بنابراینکه ضمیر فاعلى در «یرون» به مشرکین برگردد و ضمیر مفعولى «هم» به مسلمین و ضمیر مجرور «هم» در «مثلیهم» به مشرکین برگردانده شود.
۸ - نقش تعیین کننده برآورد نیروهاى دشمن، در روحیه رزمندگان و سرنوشت جنگ (یرونهم مثلیهم رأىَ العین)
۹ - بهره گیرى از عملیّات فریب نیرویى، عاملى مؤثر در پیروزى (یرونهم مثلیهم رأىَ العین) برآورد نادرست مشرکان از نیروهاى مسلمانان، موجب شکست آنها در جنگ بدر شد.
۱۰ - امکان خطاى چشم (حواس ظاهرى) (یرونهم مثلیهم رأىَ العین)
۱۱ - نقش تعیین کننده امداد غیبى در پیروزى حق بر باطل (یرونهم مثلیهم رأىَ العین و اللّه یؤیّد بنصره من یشاء)
۱۲ - غلبه مسلمانان در جنگ بدر، على رغم توان برتر کافران (قد کان لکم ایة ... یرونهم مثلیهم) زیرا در صورتى جنگ بدر، آیه و عبرت است که بر حسب شرایط طبیعى، تحصیل پیروزى براى مسلمانان میسور نباشد و کافران، توان برترى داشته باشند.
۱۳ - جلوه غیر واقعى تعداد نیروها در جنگ بدر، امدادى از سوى خداوند براى مؤمنان (یرونهم مثلیهم رأىَ العین و اللّه یؤیّد بنصره من یشاء)
۱۴ - خداوند هر کس را بخواهد، با امدادهاى خود تأیید مى کند. (و اللّه یؤیّد بنصره من یشاء)
۱۵ - پیروزى جنگجویان راه خدا، در جنگ بدر بر کافران، در پرتو مشیّت الهى (قد کان ... و اللّه یؤیّد بنصره من یشاء)
۱۶ - جهاد و مبارزه در راه خدا، زمینه جلب امدادهاى الهى (فئة تقاتل فى سبیل اللّه ... و اللّه یؤیّد بنصره من یشاء) از اینکه خداوند، مؤمنان مؤیّد و پیروز را توصیف کرد که جهادشان «فى سبیل اللّه» بود، معلوم مى شود که «فى سبیل اللّه» بودن، زمینه جلب تأیید خداوند است.
۱۷ - تصرّف در عوامل طبیعى، از وسائط تحقّق امداد الهى (یرونهم مثلیهم رأىَ العین و اللّه یؤیّد بنصره من یشاء)
۱۸ - امدادهاى الهى در بدر و پیروزى مسلمانان، عبرتى بزرگ براى صاحبان بصیرت (قد کان ... انّ فى ذلک لعبرة لاولى الابصار) از نکره آوردن «عبرة»، بزرگى آن استفاده مى شود. یعنى: عبرةً عظیمةً.
۱۹ - کسانى که از ماجراى جنگ بدر عبرت نگیرند، فاقد بینش و بصیرتند. (قد کان ... انّ فى ذلک لعبرة لاولى الابصار)
۲۰ - روشنى نشانه هاى عبرت، در جنگ بدر (قد کان ... انّ فى ذلک لعبرة لاولى الابصار) روشنى نشانه هاى عبرت، از کلمه «ابصار» استفاده شده است; یعنى آنچه در جنگ بدر از علائم حقانیّت مؤمنین گذشت; در حد مشاهده بوده است.
۲۱ - عبرت گیرى و پندآموزى، هدفى براى نقل و تحلیل تاریخ در قرآن (قد کان لکم ... انّ فى ذلک لعبرة لاولى الابصار)
۲۲ - بصیرت (بینش صحیح)، شرط پندگیرى از حوادث تاریخ (قد کان لکم ایة ... انّ فى ذلک لعبرة لاولى الابصار)
موضوعات مرتبط
- اسباب طبیعى: ۱۷
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۱، ۱۳، ۱۵
- امدادهاى غیبى: ۵، ۶، ۷، ۱۱
- بصیرت: ۲۲ اهمیّت بصیرت ۱۸
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۸، ۲۰،۱۹، ۲۱، ۲۲ ; هدف از نقل تاریخ ۲۱، ۲۲
- تقویت روحیه: ۶ عوامل تقویت روحیه ۸
- جنگ: اطلاعات در جنگ ۸ ; عوامل پیروزى در جنگ ۸، ۹ ; فریب در جنگ ۹
- جهاد: ۱۶ عوامل پیروزى در جهاد ۱۲، ۱۵، ۱۷ ; فضیلت جهاد ۳
- خدا: امدادهاى خدا ۱۳، ۱۴، ۱۷، ۱۸ ; زمینه هاى امداد خدا ۱۶ ; مشیّت خدا ۱۴، ۱۵ ; وعده هاى خدا ۱
- خطاى باصره: ۱۰، ۱۳
- دشمنان: ۶
- سبیل اللّه: ۳، ۴، ۱۶
- غزوه بدر: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۰ غزوه بدر و کافران ۷
- قرآن: عبرت از قرآن ۲۱
- کافران: ۴، ۷، ۱۲ شکست کافران ۱
- مبارزه: روش مبارزه ۹
- مجاهدان: پاداش مجاهدان ۳ ; مجاهدان و کافران ۴
- مسلمانان: مسلمانان و دشمنان ۶ ; مسلمانان و کافران ۱۲
- مشرکان: ۵
- یهود: ۲
منابع