الرعد ١١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۰ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
لَهُ‌ مُعَقِّبَاتٌ‌ مِنْ‌ بَيْنِ‌ يَدَيْهِ‌ وَ مِنْ‌ خَلْفِهِ‌ يَحْفَظُونَهُ‌ مِنْ‌ أَمْرِ اللَّهِ‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ‌ حَتَّى‌ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ‌ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ‌ بِقَوْمٍ‌ سُوْءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ‌ وَ مَا لَهُمْ‌ مِنْ‌ دُونِهِ‌ مِنْ‌ وَالٍ‌

ترجمه

برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی‌] حفظ می‌کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!

|و براى انسان تعقيب كنندگانى [از فرشتگان‌] است كه او را از پيش رو و پشت سر به امر خدا حفاظت مى‌كنند. بى‌ترديد خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى بدى خواهد، آن را بازگشتى نيست، و جز خدا كارسازى براى آ
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مى‌كنند. در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
برای هر کس پاسبانها از پیش رو و پشت سر برگماشته شده که به امر خدا او را نگهبانی کنند. خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)، و هرگاه خدا اراده کند که قومی را (به بدی اعمالشان) عقاب کند هیچ راه دفاعی نباشد و برای آنان هیچ کس را جز خدا یارای آنکه آن بلا بگرداند نیست.
برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
آدمى را فرشتگانى است كه پياپى به امر خدا از روبه‌رو و پشت سرش مى‌آيند و نگهبانيش مى‌كنند. خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند. چون خدا براى مردمى بدى خواهد، هيچ چيز مانع او نتواند شد و ايشان را جز خدا هيچ كارسازى نيست.
او [آدمی‌] را فرشتگانی پیایند، در پیش و پشت او هستند که او را به امر الهی نگهبانی می‌کنند، بی‌گمان خداوند آنچه قومی دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دلهایشان دارند، دگرگون کنند و چون خداوند برای قومی [کیفر] بدی بخواهد، برگردانی ندارد، و در برابر او سروری ندارند
او- آدمى- را فرشتگانى در پى است از پيش روى و از پس وى كه او را به فرمان خدا نگاه مى‌دارند. همانا خداوند آنچه را گروهى دارند [از نعمتها]، دگرگون نكند تا آنگاه كه آنچه را در خودشان است دگرگون كنند. و چون خدا براى گروهى بدى خواهد هرگز آن را بازگشت نباشد و آنان را جز او هيچ دوست و كارسازى نيست.
انسان دارای فرشتگانی است که به (نوبت عوض می‌شوند و) پیاپی از روبرو و از پشت سر (و از همه‌ی جوانب دیگر، او را می‌پایند و) به فرمان خدا از او مراقبت می‌نمایند. خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمی‌دهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و ... و بالعکس نمی‌کشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند، و (این سنّت جاری در اسباب و مسبّبات ظاهری است، ولی) هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچ کس و هیچ‌چیزی نمی‌تواند آن را (از ایشان) برگرداند، و هیچ کس غیر خدا نمی‌تواند یاور و مددکار آنان شود.
برای او (نسبت به آنان) دنبال‌کنندگان و پیگیرانی است (که) پیاپی یکدیگر او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سر پاسداری می‌کنند. به‌راستی خدا حال و مالی قومی را تغییر نمی‌دهد، تا آنان خود آن (جان و جانان‌) را تغییر دهند. و هنگامی که خدا برای قومی بدی بخواهد، پس هیچ برگشتی برای آن نمی‌باشد و غیر از او سرپرستی (هم) برایشان نیست.
او را است پیاپی آیندگانی از پیش رویش و از پشت سرش که نگه میدارندش از امر خدا همانا خدا دگرگون نکند آنچه را به گروهی است تا دگرگون سازند آنچه را که در خود آنان است و هرگاه بخواهد خدا بر گروهی بدی پس نیست بازگشتی برای آن و نیست ایشان را جز او سرپرستی‌

He has a succession; before him and behind him, protecting him by Allah’s command. Allah does not change the condition of a people until they change what is within themselves. And if Allah wills any hardship for a people, there is no turning it back; and apart from Him they have no protector.
ترتیل:
ترجمه:
الرعد ١٠ آیه ١١ الرعد ١٢
سوره : سوره الرعد
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مُعَقِّبَاتٌ»: جمع مُعَقِّبَة، گروه ملائکه و جماعت فرشتگان. حرف (ة) برای مبالغه است. فرشتگانی که آدمی را می‌پایند و کردار و گفتار او را ضبط می‌نمایند و از مصائب و بلایا و اشیاء و اشخاصی که خدا بخواهد وی را حفظ می‌کنند. از آنجا که فرشتگان مانند افراد نگهبان عوض می‌شوند و به دنبال یکدیگر می‌آیند و اعمال انسان را تعقیب می‌نمایند و او را نیز می‌پایند، آنان را (مُعَقِّبات) گفته‌اند (نگا: یونس / ، زخرف / ، ق / و ، انفطار / و و ). «مِنْ أَمْرِ اللهِ»: به خاطر فرمان خدا. به فرمان خدا. حرف (مِنْ) به معنی (ب) است (نگا: غافر / ). «سُوءًا»: بلا و بدی. هلاک و عذاب. «مَرَدَّ»: برگرداندن. برگرداننده. مصدر میمی است و می‌تواند به معنی (رَدّ) و یا به معنی اسم فاعل (رادّ) باشد. «فَلا مَرَدَّ لَهُ»: برگرداندن آن ممکن نیست. کسی و چیزی نمی‌تواند آن را برگرداند و دفع کند. «مِن دُونِهِ»: بغیر از خدا. «والٍ»: یاور. سرپرست و عهده‌دار امور.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۸ تا ۱۱:

ابن عباس گوید: این آیات درباره دو مرد بنام اربد بن قیس و عامر بن طفیل نازل گردید و همچنین آیه ۱۲ «هُوَ الَّذِی یرِیکمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً» تا آخر آن و نیز آیه ۱۳ را (که بعد خواهد آمد) نیز به این آیات در این شأن و نزول مى افزایند.[۱]

و نیز گویند آیات ۱. و ۱۱ درباره دو مرد فوق‌الذکر نازل گردیده بدین تفصیل، این دو مرد نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و سؤالاتى از پیامبر نمودند ولى مقصود بدى داشتند و با طرح این سؤال مکر و حیله اى از ناحیه آنان در بین بوده است که بالاخره خداوند نتیجه مکر و حیله آن‌ها را به خودشان بازگردانید.

عامر نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد اگر من مسلمان بشوم با من چکار خواهى کرد و چه مزیتى بر سایر مسلمین خواهم داشت، پیامبر فرمود: آنچه که سایر مسلمانان بدان مکلف خواهند بود تو نیز مانند آن‌ها مکلف به تکلیف قرار خواهى گرفت.

عامر گفت: می‌خواهم که در ازاى مسلمان شدن مرا پس از خودت خلیفه و وصى خود گردانى. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این کار در دست من نیست بلکه به فرمان خداى من است. سپس گفت: بعد از مسلمان شدن به من چه خواهى داد؟ پیامبر فرمود: به تو لشکرى می‌دهم که با آن با دشمنان اسلام به جنگ پردازى. در جواب گفت: این سمت را که خودم هم دارم پس چه لزومى دارد که مسلمان شوم و البته مقصود عامر این بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله سرگرم صحبت باشد و به اربد دستور داده بود که در حین صحبت او با پیامبر از پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله را مورد حمله قرار دهد.

در همین وقت بود که به اربد اشاره نمود، اربد خواست که از پشت شمشیر بکشد ولى آنچه سعى کرد که شمشیر را از غلاف بیرون آورد نتوانست و شمشیر او در غلاف در جاى خود ماند در این میان پیامبر متوجه شد و خود را کنار کشید و گفت: خدایا اینان که با من به مکر و حیله برخاسته اند، تو خود کارشان را بساز.

در این بین صاعقه اى بر سر اربد آمد و او را بسوخت، عامر که این منظره وحشتناک را دید، فرار کرد و در حین فرار فریاد می‌زد و مى گفت: یا محمد از خداى خود خواستى و او را به کیفر عمل رسانیدى و از بین بردى ولى بدان من با سواران زیاد و جوانان جنگجوى خودم به سراغ تو خواهم آمد.

پیامبر در جواب فرمود: خداوند تو را از این عمل باز خواهد داشت، چندى بعد عامر به مرض طاعون مبتلا گردید و از بین رفت.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ «11»

براى انسان فرشتگانى است كه پى‌درپى او را از پيش‌رو و از پشت سر از فرمان خداوند حفاظت مى‌كنند. همانا خداوند حال قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنكه آنان حال خود را تغيير دهند و هرگاه خداوند براى قومى آسيبى بخواهد پس هيچ برگشتى براى آن نيست و در برابر او هيچ دوست و كارساز و حمايت كننده‌اى براى آنان نيست.

نکته ها

«مُعَقِّباتٌ» جمع «معقبة» است و حرف «تاء» آن براى تأنيث نيست، بلكه براى مبالغه است. مثل علامة، لذا فاعل‌ «يَحْفَظُونَهُ» مذكر آمده است.

البتّه مراد از «مُعَقِّباتٌ» تعقيب انسان نيست تا با «بَيْنِ يَدَيْهِ» منافات داشته باشد، بلكه منظور، تعاقب و پى‌درپى آمدن ملائكه شب و روز است.

مراد از «أَمْرِ اللَّهِ» در اين آيه قهر و عذاب الهى نيست، زيرا معنا ندارد كه فرشتگان انسان را در برابر كيفر الهى حفاظت كنند، بلكه مراد خطرات و حوادث طبيعى است. چون طبيعت مخلوق خداست و آنچه در آن بگذرد نيز به خواست و اراده‌ى او مى‌باشد.

جلد 4 - صفحه 325

در آيات و روايات متعدّد از فرشتگانى ياد شده كه مأمور حفظ جان انسان و ثبت كارهاى او هستند و از آنان در برابر خطراتى كه مورد اراده‌ى حتمى خداوند نيست محافظت مى‌نمايند.

البتّه بنابر مستفاد از روايات، همينكه اراده‌ى قطعى خداوند رسيد، فرشتگانِ محافظ، مأموريّت حفاظت را رها و انسان را به دست اجل حتمى الهى مى‌سپارند. بنابراين امر و فرمان خداوند دوگونه است، حتمى و غيرحتمى (قضا و قدر) و فرشتگان فقط انسان را از حوادث غير حتمى حفظ مى‌كنند، بديهى است كه اين حفاظت باعث سلب اختيار از انسان نمى‌شود و سرنوشت انسان‌ها و امتّ‌ها همچنان در اختيار خود آنهاست.

حفاظت فرشتگان هم از جان انسان‌هاست و هم از اعمال و رفتار آنها «إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ‌- يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً» و هم از ايمان و فكر آنها در برابر انحرافات و وساوس شيطانى، زيرا «يَحْفَظُونَهُ» هم شامل روح مى‌شود و هم شامل جسم.

امام سجاد عليه السلام با اشاره به اين آيه فرمودند:

گناهانى كه نعمت‌ها را تغيير مى‌دهند عبارتند از: ظلم به مردم، ناسپاسى خداوند و رها كردن كارهاى خيرى كه انسان به آن عادت كرده است. «1»

اين آيه در مورد جوامع بشرى است، نه تك‌تك افراد انسانى. يعنى جامعه‌ى صالح، مشمول بركات خداوند و جامعه‌ى منحرف، گرفتار قهر الهى مى‌شود. امّا اين قاعده در مورد فرد صالح و انسان ناصالح صادق نيست، زيرا گاهى ممكن است شخصى صالح باشد، ولى بخاطر آزمايش الهى گرفتار مشكلات شود و يا اينكه فردى ناصالح باشد، ولى به جهت‌مهلت الهى، رها گردد.

پیام ها

1- خداوند انسان را رها نمى‌گذارد. «لَهُ مُعَقِّباتٌ»

2- گروهى از فرشتگان الهى، محافظ انسان‌ها هستند. «لَهُ مُعَقِّباتٌ»

3- خداوند انسان را از حوادث غير مترقّبه حفظ مى‌كند، «لَهُ مُعَقِّباتٌ‌ ... يَحْفَظُونَهُ» نه از


«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 4 - صفحه 326

حوادثى كه با علم وعمد براى خود بوجود مى‌آورند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ»

4- خطرات وحوادث گوناگون، انسان را احاطه كرده است. «مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ»

5- خداوند نعمتى را كه عطا فرمايد پس نمى‌گيرد، مگر آنكه مردم، آن نعمت را ناسپاسى كنند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ»

6- به سراغ شانس و بخت اقبال و فال و نجوم نرويد، سرنوشت شما به دست خودتان است. «حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»

7- حفاظت خداوند تا زمانى است كه انسان، كفران نعمت نكند وگرنه از لطف الهى محروم و به حال خود رها خواهد شد. «إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً»

8- برخوردارى از نعمت‌هاى ظاهرى و بيرونى، وابسته به كمالات نفسانى و حالات درونى است. «حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» در جاى ديگر مى‌فرمايد: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‌ ... «1»

9- اراده‌ى خداوند بالاتر از همه‌ى اراده‌هاست. «إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ «11»

جلد 6 - صفحه 345

لَهُ مُعَقِّباتٌ‌: براى آنكه پنهان نمايد گفتار را يا آشكار كند براى غير و آنكه مخفى باشد به تاريكى يا پيدا شود به روشنائى، هر يك را ملائكه است كه پى در پى بيابند در شب و روز. يا براى حق تعالى ملائكه هستند متعاقب باشند: ملائكه شب ملائكه روز را و ملائكه روز ملائكه شب را. مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ‌: از پيش روى انسان و از عقب سر او. يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ‌:

حفظ مى‌كنند و نگاه مى‌دارند انسان را به امر الهى از بلاهاى ناگهانى.

در تفسير برهان ابى الجارود از حضرت باقر عليه السّلام در اين آيه شريفه فرمايد: به امر الهى نگاه دارند انسان را از اينكه به چاهى افتد، يا ديوارى به سرش آيد، يا چيزى به او برسد تا وقتى كه قدر آيد، واگذارند او را. و آنها دو ملكند در شب، و دو ملكند در روز، متعاقب باشند او را. «1» و عياشى نيز قريب به اين مضمون روايت نموده. «2» در مجمع از حضرت على عليه السّلام: آنها ملائكه هستند كه حفظ كنند آدمى را از مهالك تا منتهى به مقدرات شود او را واگذارند. «3» نزد بعضى مراد كرام الكاتبين ملائكه حفظه اعمال آدمى باشند.

تفسير ابو الفتوح (قدس الله سره) «4»: يكى از بزرگان صحابه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پرسيد كه: چند ملك بر ما موكلند؟ فرمود: دو ملك يكى به راست و ديگرى به چپ؛ ملك دست راست بر چپ امير است؛ چون بنده‌


«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 283، حديث 2.

«2» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 205، حديث 16.

«3» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 281.

«4» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 467.

جلد 6 - صفحه 346

نيكى كند، هريك را ده ثواب نويسد، چون بدى نمايد، ملك دست چپ گويد: بنويسم، ملك دست راست گويد: توقف كن كه پشيمان شود و استغفار نمايد به توبه تا سه مرتبه؛ اگر بنده توبه يا استغفار كند، هيچ بر او ننويسد، و اگر توبه ننمايد گويد: بنويس يكى به يكى، و خداى تعالى ما را از او برهاند كه بد قرينى است، خدا را منظور نداشته، و از ما شرم نكند، و ذلك قوله: «ما يلفظ من قول الّا لديه رقيب عتيد»؛ و دو ملك ديگر در جلو و عقب كه ما را نگاهدارند و ذلك قوله: «له معقّبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر اللّه»؛ و ملك ديگر موكل بر موى پيشانى، يعنى مسلط بر تو، اگر تواضع كنى تو را بلند، و چون تكبر نمائى تو را فرو شكند؛ و دو ملك موكل بر لب، هيچ نگاه ندارند مگر صلوات بر محمد و آل محمد عليهم السلام؛ و ملك ديگر موكل دهان كه موذى داخل نشود؛ و دو ملك موكل بر چشم؛ اين ده ملك مأمور شب؛ و روز ده ملك ديگر آيند و آنها بروند مجموع بيست شوند، و ابليس به روز متعرض وسوسه آدمى، و فرزندانش در شب.

تذكره: آيه شريفه يادآورى است الطاف منعم حقيقى را نسبت به بندگان كه تا چه اندازه رأفت و عطوفت را منظور داشته كه عقول مجرده و ملائكه مقدسه را مأمور حفظ انسانى فرموده از مخاطرات و مهالك و شرّ جن و انس و هوامّ تا به آسايش زندگانى كنند، و اگر حفظ سبحانى نبودى، بشر را مزاحمات بسيار بودى، در اين صورت انصاف نباشد بنده را نافرمانى و سركشى نسبت به فرامين چنين مولاى رءوف مهربانى.

إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ‌: بتحقيق كه خداوند متعال تغيير و تبديل ندهد آنچه را عطا فرموده به قومى از نعمت و سلامتى و امنيت و فراوانى و توسعه و ارزانى.

حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‌: تا اينكه تغيير دهند آنچه در نفوس ايشان است از طاعت به معصيت و از شكران به كفران. حاصل آنكه تا بندگان ثبات در

جلد 6 - صفحه 347

فرمانبردارى و شكر گزارى دارند، حق تعالى با ايشان به رحمت و فضل باشد؛ و چون نيت و عمل بگردانند، خداوند متعال حال بگرداند.

تفسير ابو الفتوح (قدس الله سره) «1» در خبر است چون آيه تحريم خمر نازل و مؤكد شد، پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زجر مى‌فرمود آنان را كه خمر مى‌خوردند و هر جا مى‌يافتند مى‌ريختند. روزى حضرت به كوچه‌اى مى‌رفتند.

برناى انصارى از آن طرف مى‌آمد و قرابه شراب به سر داشت. چون پيغمبر را ديد، بترسيده متغير شد، مفرى طلب تا بگريزد يا راه بگرداند، ممكن نشد. در دل با خداى تعالى عهد به راستى نمود گفت: خدايا، اگر اين دفعه پرده فرمائى دگر از اين گناه بگذرم.

آنگه ترسان و لرزان مى‌آمد، بر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيده سلام نمود. فرمود: چيست به سردارى؟ نتوانست بگويد شراب است؛ گفت:

قدرى سركه باشد. حضرت فرمود: مرا بده. قرابه از سر گرفته با دلى ترسان و دستى لرزان مقدارى بر دست پيغمبر ريخت، سركه صاف پاكيزه بود. حضرت آن را به اصحاب چشانيد، مرد متعجب فروماند گفت: يا رسول اللّه به آن خدائى كه تو را به حق به خلق فرستاده، من خمر در اين قرابه كردم. فرمود: راست گفتى، لكن مرا ديدى چه عزم نمودى؟ گفت: توبه نصوح. فرمود: خداى تعالى به صدق نيت تو شراب را سركه گردانيد، پس آيه شريفه تلاوت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» تنبيه: آيه شريفه بيان فرمايد كه منشأ تغيير نعمت و عطاى سبحانى، ناسپاسى و ناهنجارى بندگان است كه وقتى تجاسر و بى‌حيائى بى‌اندازه شد، موجب شود زوال نعمت و نزول نقمت را. و روايات معتبره نيز وارد است:

1- تفسير برهان- ابن بابويه (قدس الله سره) روايت نموده از ابا خالد كابلى كه شنيدم حضرت سيد سجاد عليه السّلام.

يقول الذّنوب الّتى تغيّر النّعم البغى على الناس و الزّوال عن العادة فى الخير


«1» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 471.

جلد 6 - صفحه 348

و اصطناع المعروف و كفران النّعم و ترك الشّكر. قال اللّه عزّ و جلّ: انّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم. «1» فرمود: گناهانى كه موجب تغيير نعمت شود: سركشى و ظلم بر مردمان، و زوال از عادت خير و كارهاى معروف، و كفران نعم و ترك شكر؛ و بعد اين آيه را تلاوت نمود، «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».

2- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: «2» پدر بزرگوارم مى‌فرمود: انّ اللّه قضى قضاء حتما لا ينعم على عبد بنعمة فسلبها ايّاه قبل ان يحدث العبد ما يستوجب بذلك الذّنب سلب تلك النّعمة، و ذلك قول اللّه ان اللّه لا يغيّر ....

بتحقيق خداى تعالى حكم حتمى فرموده، عطا ننمايد بر بنده‌اى نعمتى، پس سلب كند آن را از او پيش از آنكه بنده كارى كند كه مستوجب شود بدان معصيت اخذ اين نعمت را، اين است فرمايش الهى‌ «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ».

3- در كافى از حضرت رضا عليه السّلام فرمود: «3» هر زمانى كه بندگان گناهانى تازه نمايند كه آنها را بجا نمى‌آوردند، خداوند سبحان احداث فرمايد مر آنها را بلاهائى كه نشناسند.

4- حضرت باقر عليه السّلام فرمود: «4» يافتيم در مكتوبات رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: زمانى كه ظاهر شود زنا بعد از موت من، زياد گردد موت فجئه.

و زمانى كه كم فروشى در كيل و وزن شود، سخط الهى ايشان را فراگيرد به قحطى و كمى. و زمانى كه زكات ندهند، منع كند زمين بركت خود را از زرع و ميوه‌جات و معادن تماما. و زمانى كه در احكام ظلم كنند، معاونت بر ظلم و دشمنى نمايند. و زمانى كه نقض عهد خداى تعالى و رسول نمايند، دشمن را خدا بر ايشان مسلط گرداند. و زمانى كه قطع رحم كنند، مال را در دست اشرار قرار دهد. و زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر و متابعت اخيار اهل بيت مرا


«1» تفسير برهان ج 2 ص 283 و 284.

«2» اصول كافى، جلد 2، صفحه 275، حديث 29.

«3» اصول كافى ج 2 ص 273، حديث 22.

«4» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 374.

جلد 6 - صفحه 349

ننمايند، خداوند بدترين آنها را بر ايشان مسلط گرداند پس نيكان ايشان دعا كنند مستجاب نفرمايد دعاى ايشان را.

وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً: و زمانى كه اراده فرمايد خداى تعالى به قومى بدى را از عذاب و هلاك و قحط و غلا و مرض و بلا، فَلا مَرَدَّ لَهُ‌: پس نيست گرداننده و دفع كننده‌اى براى آن عذاب و بلا. وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ‌: و نيست براى آن قوم غير از خداى تعالى حمايت كننده و مدبرى كه دفع نمايد عذاب را از ايشان.

تبصره: اين مطلب مسلم است هر شيئى در عالم وجود، اثر وضعى دارد از ضرر يا نفع، كه ملازم با آن و به فعلش اثر مترتب گردد، چنانچه خير و طاعت، آثار خوشى و بهجت را آورد؛ همچنين شر و معصيت، تبعات بدى و نكبت را وارد گرداند. بدين مقدمه واضح شد كه سبب تغيير نعم الهى و نزول سخط سبحانى را بندگان به سوء اختيار فراهم كنند از ناسپاسى و نافرمانى و به اتيان سبب مسبب كه اثر وضعى است طارى شود، مانند كسى كه به سوء اختيار شرب سم نمايد، اثر هلاكت كه ملازم با اوست موجود گردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ «8» عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ «9» سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ «10» لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ «11»

ترجمه‌

خدا ميداند آنچه را بارور ميشود هر زنى و آنچه را كم ميكند رحمها و آنچه را زياد مينمايد و هر چيزى نزد او داراى اندازه‌اى است‌

داناى نهان و آشكار است بزرگ بلند مرتبه است‌

يكسان است از شما كسيكه پنهان نمايد گفتار را و كسيكه آشكار كند و كسيكه مخفى شود در شب و كسيكه آشكار شود در روز

مر او را است تعقيب كنندگانى از پيش روى او و از پشت سرش كه حفظ ميكنند او را بامر خدا همانا خدا تغيير نميدهد آنچه را در قومى است تا وقتى كه تغيير دهند آنچه را در نفسهاى آنها است و چون خواهد خدا برساند بقومى بدى را پس نيست برگرداندنى مر آنرا و نباشد از براى آنها غير از خدا هيچ اختيار دارى.

تفسير

خداوند ميداند آنچه در ارحام امّهات است از ذكور و اناث و تمام و


جلد 3 صفحه 192

ناقص و حسن و قبيح و سعيد و شقى و ساير صفات و احوال آنها را و آنكه چند روز رحمها كم ميكنند از ميزان متعارف حمل كه نه ماه است در نگهدارى طفل و زودتر فارغ ميشوند و چند روز زياد ميكنند و ديرتر فارغ ميشوند چنانچه در كافى و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده بعلاوه آنكه موجب زيادى آنستكه زن در مدّت حمل خون مى‌بيند هر چند روز كه خون ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از خوشى و ناخوشى و عزّت و ذلّت و فقر و ثروت و غيرها در علم خدا مقدّر است و ميزان معيّنى دارد كه كم و زياد نميشود مگر خودش بخواهد كه كم و زياد كند ميداند آنچه را كه حس خلق ادراك نميكند و نهان از انظار است و آنچه را ادراك ميكند و مشهود است و بزرگ است كه هر بزرگى كوچك است در برابر بزرگى او و مقهور است در جنب قدرت و عزّت و عظمت او بلكه نابود است در برابر بود او و بلندى و برترى و بالاترى دارد بذات خويش بر ماسواى خود فرق ندارد در علم او آنكه از افراد شما كسى پنهان كند گفتار خود را در باطنش و كسى آشكار كند سخن را براى ديگرى هر دو را كاملا ميداند و مى‌شناسد و نيز فرق ندارد براى او كسيكه از شما در شب تار بكنجى مخفى شود و كسيكه در روز روشن در ميان مردم راه برود هر دو را مى‌بيند و مى‌يابد بنحو اتمّ و اكمل از انحاء ديدن و يافتن قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يعنى سرّ و علانيه نزد او يكسان است و از براى خدا يا از براى آنكس كه مخفى يا آشكار شده ملائكه‌اى است كه از پى يكديگر در اطراف او گردش ميكنند براى حفظ او از خطرات وارده بر او از جلو رو و عقب سر دائره وار كه شامل يمين و يسار هم هست اگر چه صريحا ذكر نشده بنابراين مراد از من بين يديه و من خلفه جوانب اربعه است و حفظ آن ملائكه او را بامر خدا است و براى آنستكه خدا اين مأموريت را بآنها داده در مناقب و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يحفظونه من امر اللّه يعنى بامر خدا حفظ ميكنند او را از آنكه در چاه بيفتد يا ديوار بر سرش خراب شود يا آفت ديگرى باو برسد تا وقتى كه مقدّر الهى وارد گردد و پيش آيد كه او را تسليم آن كنند و آنها چهار ملكند دو ملك در روز و دو ملك در شب كه حفظ و تعقيب ميكنند او را و قريب باين معنى را عيّاشى از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده بعلاوه آنكه خدا تغيير نميدهد


جلد 3 صفحه 193

نعمت و عافيت قومى را تا وقتى كه تغيير دهند ايشان احوال جميله خودشان را باعمال قبيحه ولى عدد ملائكه در روايت علوى تعيين نشده و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خداوند حكم فرموده بحكم حتم كه انعام نكند بر بنده خود نعمتى را پس بگيرد آنرا از او پيش از آنكه آن بنده معصيتى نمايد كه مستوجب شود بسبب آن معصيت كه گرفته شود آن نعمت از او و اين است مراد از قول خداوند انّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّر و اما بأنفسهم و در معانى از امام سجّاد عليه السّلام نقل نموده كه گناهانى كه موجب تغيير نعمت ميشوند جور بر مردم و ترك عادت خير و كار خوب و كفران نعمت و ترك شكر است و آنكه پس از اين بيان اين آيه را تلاوت فرمود و معلوم است كه وقتى خدا بخواهد براى كسانى بدى را خواه سلب نعمت باشد خواه عذاب خواه بليّات ديگر دفع و رفع و منعى براى آن متصوّر نيست كه كسى جز خدا اختيار آنها را در دست بگيرد و نگذارد بر آنها آسيبى برسد يا اعانت و دستگيرى از آنها كند مگر آنكه توبه و انابه كنند و دست توسل بدامن اولياء خدا بزنند و خدا خودش بآبروى ايشان از تقصير آنها بگذرد و نعمت و عافيت را بر آنها مستدام فرمايد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَه‌ُ مُعَقِّبات‌ٌ مِن‌ بَين‌ِ يَدَيه‌ِ وَ مِن‌ خَلفِه‌ِ يَحفَظُونَه‌ُ مِن‌ أَمرِ اللّه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوم‌ٍ حَتّي‌ يُغَيِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم‌ وَ إِذا أَرادَ اللّه‌ُ بِقَوم‌ٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَه‌ُ وَ ما لَهُم‌ مِن‌ دُونِه‌ِ مِن‌ وال‌ٍ «11»

‌از‌ ‌براي‌ انسان‌ پيش‌ آمد و وارداتي‌ ‌است‌ ‌از‌ بليات‌ و تصادفات‌ چه‌ ‌از‌ جلو روي‌ ‌او‌ و چه‌ ‌از‌ عقب‌ سر ‌او‌ و خداوند ملائكه‌ حفظه‌ ‌براي‌ ‌هر‌ فرد معين‌ فرموده‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ كنند بامر و اجازه‌ حضرت‌ حق‌ محققا خداوند تغيير نميدهد نعمتها و تفضلات‌ ‌خود‌ ‌را‌ بهيچ‌ قومي‌ مادامي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ تغيير ندهند و چون‌ تغيير دادند آنچه‌ بخود ‌آنها‌ ‌است‌ خداوند ‌هم‌ تغيير ميدهد و زماني‌ ‌که‌ اراده‌ فرمود ‌براي‌ ‌آنها‌ بلاء سويي‌ ‌پس‌ احدي‌ نيست‌ ‌که‌ بتواند جلوگيري‌ كند و نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ناصر و حافظ و معيني‌.

‌در‌ دنيا بلاهاي‌ گوناگون‌ دارد ‌که‌ فرمودند درباره‌ دنيا

دار بالبلاء محفوفة

جلد 11 - صفحه 315

خدمت‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ عرض‌ كردند ‌که‌ افلاطون‌ حكيم‌ كلامي‌ گفته‌ (الحوادث‌ سهام‌ و الافلاك‌ قسي‌ّ و الانسان‌ هدف‌ و الرامي‌ ‌هو‌ اللّه‌ فاين‌ المفرّ) حضرت‌ فرمود فَفِرُّوا إِلَي‌ اللّه‌ِ ذاريات‌ ‌آيه‌ 50.

بالجمله‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ انسان‌ بوظائف‌ ديني‌ ‌خود‌ عمل‌ ميكند خداوند ‌هم‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ كنف‌ ‌خود‌ حفظ ميفرمايد و ملائكه‌ حفظه‌ جلوگيري‌ ميكنند ‌از‌ بليات‌ و واردات‌ بلكه‌ نعمتهاي‌ ‌خود‌ و تفضّلاتش‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ زيادتر ميشود اما ‌اگر‌ تغيير داد شكر نعمتها ‌را‌ نكرد طغيان‌ و سركشي‌ و بي‌حيايي‌ و بي‌عفتي‌ و ظلم‌ و تعدي‌ و تجاوزات‌ ‌او‌ زياد شد خداوند ‌هم‌ تغيير ميدهد.

لطف‌ حق‌ ‌با‌ تو مداراها كند

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 11)- محافظان غیبی! در آیه قبل خواندیم که خدا به حکم «عالم الغیب و الشهادة» بودن، از پنهان و آشکار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است.

در این آیه اضافه می‌کند که خداوند علاوه بر این، حافظ و نگاهبان بندگان خود نیز می‌باشد: «برای انسان مأمورانی است که پی‌درپی از پیش رو، و پشت سر او قرار می‌گیرند و او را از حوادث حفظ می‌کنند» (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ).

اما برای این که کسی اشتباه نکند که این حفظ و نگاهبانی بی‌قید و شرط است و انسان می‌تواند خود را به پرتگاهها بیفکند و دست به هر ندانم کاری بزند و یا مرتکب هرگونه گناهی که مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد که خدا و مأموران او حافظ وی باشند اضافه می‌کند که: «خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر این که آنها تغییراتی در خود ایجاد کنند»! (إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ).

و باز برای این که این اشتباه پیش نیاید که با وجود مأموران الهی که عهده‌دار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهای الهی چه معنی دارد، در پایان آیه اضافه می‌کند که: «و هرگاه خداوند به قوم و جمعیتی اراده سوء و بدی کند هیچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ).

«و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت» (وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ).

به همین دلیل هنگامی که فرمان خدا به عذاب و مجازات یا نابودی قوم

ج2، ص468

و ملتی صادر شود، حافظان و نگهبانان دور می‌شوند و انسان را تسلیم حوادث می‌کنند!

همیشه تغییرات از خود ما است!

جمله «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» که در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصری آمده است، یک قانون کلی و عمومی را بیان می‌کند.

این اصل قرآنی که یکی از مهمترین برنامه‌های اجتماعی اسلام را بیان می‌کند به ما می‌گوید هرگونه تغییرات برونی متکی به تغییرات درونی ملتها و اقوام است، و هرگونه پیروزی و شکستی که به قومی رسید از همین جا سر چشمه می‌گیرد، بنابراین آنها که همیشه برای تبرئه خویش به دنبال «عوامل برونی» می‌گردند، و قدرتهای سلطه‌گر و استعمار کننده را همواره عامل بدبختی خود می‌شمارند، سخت در اشتباهند، چرا که اگر این قدرتهای جهنمی پایگاهی در درون یک جامعه نداشته باشند، کاری از آنان ساخته نیست.

این اصل قرآنی می‌گوید: برای پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابی از درون بزنیم، یک انقلاب فکری و فرهنگی، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی، و به هنگام گرفتاری در چنگال بدبختیها باید فورا به جستجوی نقطه‌های ضعف خویشتن بپردازیم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوی حق از دامان روح و جان خود بشوییم، تولدی تازه پیدا کنیم و نور و حرکتی جدید، تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزی مبدل سازیم.

نکات آیه

۱- فرشتگانى عهده دار مراقبت و محافظت از انسانها در برابر خطرها و حوادث نابود کننده (له معقّبت ... یحفظونه من أمر الله) «تعقیب» (مصدر معقّبات) ; یعنى، به منظور انجام کارى در پى کسى رفتن. بنابراین مراد از «معقبات» به قرینه «یحفظونه» نیروهایى است که به منظور حفاظت آدمى در پى اویند و وى را دنبال مى کنند. مفسّران برآنند که آن نیروها (معقّبات) فرشتگان الهى مى باشند.

۲- هر فردى از انسانها ، بهره مند از مراقبت و محافظت چندین فرشته است. (له معقّبت ... یحفظونه) برداشت فوق از جمع آوردن کلمه «معقّبات» استفاده مى شود. قابل ذکر است که ضمیر در «له» و ضمیر مفعولى در «یحفظونه» به «من أسرّ القول ...» باز مى گردد و مراد از آن «انسان» است ; زیرا خطاب در جمله «سواء منکم» متوجه انسانهاست.

۳- فرشتگان محافظ و پاسدار انسانها ، از همه اطراف و جوانب ، آنان را مراقبت مى کنند. (له معقّبت من بین یدیه و من خلفه یحفظونه) «من بین یدیه» یعنى از پیش رو و «من خلفه» یعنى از پشت سر و این دو کنایه از جمیع اطراف است.

۴- حوادث خطرآفرین و مشکل زا ، از ناحیه خداوند است و به فرمان او جریان دارد. (یحفظونه من أمر الله) «من» در «من أمر الله» مى تواند سببیه باشد. در این صورت «یحفظونه من أمر الله» ; یعنى، او را حفظ مى کنند و این به خاطر فرمان خداوند به آن فرشتگان است. و مى تواند به معناى «در برابر» باشد. بر این مبنا مراد از «أمر الله» حوادث و خطرهاست و چون اینها به فرمان خدا تحقق یافته اند، به آن «أمر الله» گفته شده است. بر این اساس «یحفظونه من أمر الله» ; یعنى، اورا از خطرها حفظ مى کنند.

۵- فرشتگان به فرمان خداوند آدمیان را از حوادث و خطرها محافظت مى کنند. (یحفظونه من أمر الله) برداشت فوق بر این اساس است که «من» سببیه باشد.

۶- خداوند در پى تحوّل و تغییر در گرایشها و رفتارهاى جوامع بشرى ، وضعیّت و سرنوشت آنان را تغییر مى دهد. (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۷- تحولات اجتماعى و معیشتى بشر در اختیار خداوند و به دست اوست. (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۸- انسان داراى نقشى بسزا در وضعیت اجتماعى و معیشتى و سرنوشت خویش (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۹- گرایشها و رفتارهاى جوامع بشرى ، زمینه ساز دستیابى آنان به نعمت و یا گرفتار شدن به سختیها (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم)

۱۰- جوامع بشرى در رقم زدن سرنوشت خویش نه مستقل از اراده خداوندند و نه مجبور از ناحیه او (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم) جمله «إن الله لایغیر ما بقوم» تغییر دهنده و از میان برنده را خدا مى داند و عبارت «حتى یغیروا ما بأنفسهم» انسانها را در رقم زدن سرنوشت خویش دخیل مى شمرد.

۱۱- خداوند ، بر انسان و سرنوشت او و بر تمام هستى حاکمیت دارد. (إن الله لایغیر ... و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له)

۱۲- اراده خداوند نافذ و تخلف ناپذیر است. (و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له)

۱۳- زوال نعمتها از ناحیه خداوند است و کردار ناپسند انسانها زمینه ساز آن (إن الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم و إذا أراد الله بقوم سوءًا)

۱۴- بازگشتى براى تقدیر الهى بر آسیب دیدن گمراهان و تبه کاران نیست. (و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له) مراد از «قوم» در آیه شریفه به مناسبت حکم و موضوع ، قوم گنه کار مى باشد. «مردّ» مصدر میمى و به معناى بازگرداندن است.

۱۵- هیچ کس و هیچ چیز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و گنه کاران را در برابر گزندى که خداوند براى آنان تقدیر کرده ، یارى رساند و آنان را مصون دارد. (و ما لهم من دونه من وال) جمله «فلامردّ له» مى رساند که تقدیر الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نیست و جمله «و ما لهم ...» بیانگر آن است که پس از آمدن ، هیچ کس نمى تواند مشمولان آن را یارى دهد و ایشان را نجات بخشد.

۱۶- تنها خداوند سرپرست و یاور انسانهاست. (ما لهم من دونه من وال)

۱۷- تنها خداوند بر بازگرداندن گزندهاى تقدیر شده ، تواناست. (فلامردّ له و ما لهم من دونه من وال)

روایات و احادیث

۱۸- «عن أبى عبدالله(ع) قال فى هذه الأیة: «له معقّبات من بین یدیه» الأیة قال: من  ... المعقّبات ، الباقیات الصالحات  ;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده که درباره آیه «له معقّبات من بین یدیه» فرمود: باقیات الصالحات از جمله معقبات [که حافظ انسانند] هستند».

۱۹- «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «له معقّبات من بین یدیه و من خلقه یحفظونه من أمر الله» یقول: بأمر الله من أن یقع فى رکى ، أو یقع علیه حائط، أو یصیبه شىء حتى إذا جاء القدر... یدفعونه إلى المقادیر و هما ملکان یحفظانه باللیل و ملکان بالنهار یتعاقبانه  ;[۴] از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: «له معقّبات ...» روایت شده که مى فرمود: به فرمان خدا [حفظ مى کنند ]او را از اینکه در چاه بیفتد یا دیوار بر او فرو ریزد یا آسیبى به او برسد تا زمانى که تقدیر بیاید ... او را به تقدیر وامى گذارند و آن محافظان، دو فرشته در شب و دو فرشته در روز به نوبت از او حفاظت مى کنند».

۲۰- «دخل عثمان على رسول الله(ص) فقال: أخبرنى عن العبد کم معه من ملک؟ قال: ... و ملکان بین یدیک و من خلفک یقول الله سبحانه: «له معقبات من بین یدیه و من خلفه...»  ;[۵] عثمان بر رسول الله(ص) وارد شد و گفت: به من خبر ده با هر بنده اى چند فرشته است؟ حضرت فرمود: ... و دو فرشته پیش رو و پشت سر تو هستند. خداوند سبحان مى فرماید: له معقبات ...».

۲۱- «عن أبى عبدالله(ع) قال: إن أبى کان یقول: إن الله قضى قضاء حتماً لاینعم على عبده بنعم فسلبها إیّاه قبل أن یحدث العبد ذنباً یستوجب بذلک الذنب سلب تلک النّعمة و ذلک قول الله: «إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم»  ;[۶] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: پدرم مى فرمود خداوند به قضاى حتمى خود مقرر کرده است که هر نعمتى را به بنده اش بدهد از او باز نستاند، مگر اینکه آن بنده گناهى را مرتکب شود که موجب سلب آن نعمت گردد و این است سخن خدا که فرمود: «إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم».

۲۲- «عن على بن الحسین(ع) یقول: الذنوب التى تغیر النعم ، البغى على الناس و الزوال عن العادة فى الخیر ، و اصطناع المعروف، و کفران النعم ، و ترک الشکر. قال الله عزوجل: «إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم»...  ;[۷] از امام زین العابدین(ع) روایت شده است که مى فرمود: گناهانى که موجب تغییر نعمتها مى شوند عبارتند از: ستمگرى بر مردم، دورى از عادت به کار خیر و از انتخاب کردار نیک، کفران نعمتها و ترک شکرگزارى. خداوند عزوجل فرموده: إن الله لایغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بأنفسهم».

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۱۱
  • اقتصاد: عوامل تحولات اقتصادى ۸; منشأ تحولات اقتصادى ۷ انسان: حاکم انسان ها ۱۱; سرنوشت انسان ۶; محافظت از انسان ۱، ۲، ۳، ۵، ۱۹; نقش انسان ۸; ولى انسان ها ۱۶
  • باقیات الصّالحات: اهمیت باقیات الصّالحات ۱۸
  • توحید: توحید افعالى ۱۷
  • جامعه: آثار گرایشهاى اجتماعى ۹; آسیب شناسى جامعه ۹; عوامل تحولات اجتماعى ۶، ۸، ۱۰; منشأ تحولات اجتماعى ۷
  • جبر و اختیار: ۱۰
  • حوادث: منشأ حوادث ۴
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۶، ۱۷; اوامر خدا ۴، ۵; تغییر مقدرات خدا ۱۷; حاکمیت خدا ۱۱; حتمیت اراده خدا ۱۲; حتمیت مقدرات خدا ۱۷; قدرت خدا ۱۷; محدوده اختیارات خدا ۷; مقدرات خدا ۲۱; نقش اراده خدا ۱۰; نقش خدا ۱۳; ولایت خدا ۱۶
  • سختى: زمینه سختى ۹
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۶، ۸، ۱۰
  • شکر: آثار ترک شکر ۲۲
  • ظلم: آثار ظلم ۲۲
  • عمل: آثار ترک عمل خیر ۲۲; آثار عمل ناپسند ۱۳
  • کفران: آثار کفران نعمت ۲۲
  • گمراهان: حتمیت عذاب گمراهان ۱۵; زیان به گمراهان ۱۴، ۱۵
  • گناه: آثار گناه ۲۱، ۲۲
  • گناهکاران: زیان به گناهکاران ۱۴، ۱۵
  • ملائکه: انقیاد ملائکه محافظ ۱۹; تعدد ملائکه محافظ ۲، ۲۰; محدوده قدرت ملائکه محافظ ۱۵; محدوده مسؤولیت ملائکه محافظ ۱۹; مسؤولیت ملائکه محافظ ۱، ۳، ۵
  • موجودات: عجز موجودات ۱۵
  • نعمت: زمینه نعمت ۹; عوامل تغییر نعمت ۲۲; عوامل سلب نعمت ۲۱; منشأ سلب نعمت ۱۳

منابع

  1. طبرانى و دیگران از علماء عامه.
  2. تفسیر کشف الاسرار.
  3. تفسیرعیاشى ، ج ۲ ، ص ۲۰۵ ، ح ۱۷ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۸۶ ، ح ۳۸.
  4. تفسیرقمى، ج ۱، ص ۳۶۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۸۷، ح ۴۲.
  5. بحارالأنوار ، ج ۵ ، ص ۳۲۴ ، ح ۱۲.
  6. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۰۶، ح ۱۹ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۸۸، ح ۵۰.
  7. معانى الأخبار، ص ۲۷۰، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۸۷، ح ۴۵.