الرعد ١٣
کپی متن آیه |
---|
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلاَئِکَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَ هُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ |
ترجمه
الرعد ١٢ | آیه ١٣ | الرعد ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الرَّعْدُ»: رعد. صدائی که از برخورد دو توده ابر، با بار الکتریکی متفاوت به وجود میآید. «یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»: (نگا: إسراء / ، نور / ، حشر / ). «الصَّوَاعِقَ»: جمع صاعِقَة، آذرخش. آتشی که بر اثر رعد و برق شدید پدید میآید. «الِْمحَالِ»: اگر مصدر باب مفاعله بشمار آید، به معنی مُکایَدَه، یعنی چارهجوئی و چارهسازی است، و اگر اسم باشد، به معنی قوّت و قدرت است. اصل آن (محلّ) به معنی حیله و نیرنگ است. برخی هم آن را از (حَوْل) و همریشه با (حیلَة) میدانند، و قوّت و نقمت معنی میکنند. (نگا: اعراف / طارق / و ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ... (۰) تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ... (۳) وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنَا مَکْراً... (۰) فَانْظُرْ کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ... (۰) اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُ... (۱)
نزول
«شیخ طوسى» گوید: درباره کسانى که این آیه نازل گردیده دو قول است: اول، بنا به روایت منقول از انس بن مالک و عبدالرحمن صحار العبدى و مجاهد درباره یک نفر از مردان طاغى نازل شده که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و با وى مجادله کرد و گفت: یا محمد خداى تو از چه جنسى است؟ آیا از لؤلؤ است یا از یاقوت؟ و یا از جنس طلا است یا نقره؟
در این هنگام صاعقه اى آمد و آن مرد را از بین برد، دوم بنا به روایت منقول از ابن جریج درباره شخصى بنام اربد نازل شده هنگامى که او و عامر بن الطفیل قصد کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشتند، اربد هنگامى که شمشیر خود را براى کشتن پیامبر در دست گرفت دست وى خشک شد و با نومیدى مراجعت کرد و در بین راه صاعقه اى به او رسید و سوخت و عارم گرفتار غده اى در بدن گردید و از اثر آن غده وفات یافت.[۱]
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۶ سوره رعد
- تعريض و توهين كفار به قرآن
- اشاره به سه عملکرد رحم، در ايام حمل، در آيه شريفه
- معناى عَالِمُ الغَيب و الشَّهادة و «کبیر» و «متعال» بودن خداوند
- مراد از نگهبانانى كه انسان را از «امر خداوند» حفظ مى كنند
- مقصود از آیۀ: «إنَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّرُوا مَا بِأنفُسِهِم»
- حكمت وجود تلازم بين اعمال صالح و نعمت ها و بهره مندى ها
- اختلاف شديد مفسران، در معناى آيه شريفه: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ...»
- بيان اين كه حق دعا (دعاى مستجاب)، براى خدا است
- تمثيلى برای حال كسى را كه غير خدا را مى خواند
- ذلت حقيقى همه چيز، در برابر خداى تعالى
- وجه نسبت دادن سجود به سايه ها، در صبح و شام
- جهت اختصاص جمله: «وَ يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِه»، به بيان تسبيح رعد
- توحيد خالق، به معناى توحيد ربّ است
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
- داستان «عامر» و «اربد»، به نقل از ابن عباس
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ «13»
رعد با ستايش او و فرشتگان از بيم او تسبيح مىكنند و او صاعقهها را فرو مىفرستد تا هر كه را بخواهد مورد اصابت قرار دهد، در حالى كه آنان درباره خداوند به جدال مىپردازند و او سخت كيفر است.
نکته ها
در فرهنگ قرآن، كلّ هستى در حال تسبيح خداوند، آنهم تسبيحى براساس علم وشعور وانتخاب. جالب آنكه قرآن بگونهاى اين مطلب را طرح و بيان مىكند كه اذهان را به خود متوجّه سازد و ردّى بر ناباورىها باشد. از جمله:
1. آوردن الفاظى مثل «سبح» و «يُسَبِّحُ» كه صراحت در اين معنا دارد.
2. تكرار اين مطلب در سورههاى متعّدد.
3. آوردن مسئله تسبيح موجودات در ابتداى سوره و بلافاصله بعد از «بسماللَّه».
4. آوردن كلماتى از قبيل: قنوت وخضوع همه هستى «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» «1»، سجده ستارگان و گياهان «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» «2»، اطاعت آسمان وزمين «قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» «3»، آگاهى موجودات در نماز و تسبيح «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» «4»
«1». بقره، 116.
«2». الرحمن، 6.
«3». فصّلت، 11.
«4». نور، 41.
جلد 4 - صفحه 328
5. خطاب انسان به اينكه شما تسبيح آنان را درك نمىكنيد. «لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» «1»
«محال» از «حِيلَةً» به معناى هر نوع چارهانديشى پنهانى است و چون چارهانديشى ملازم علم و قدرت است، لذا مفسران «شَدِيدُ الْمِحالِ» را «شديد القوة و العذاب» معنى كردهاند.
در برخى آيات قرآن، تسبيح و حمد الهى در كنار هم قرار گرفتهاند؛ «يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»، «إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» «2» چنانكه در ذكر ركوع و سجود نيز چنين مىگوييم؛ «سبحان ربى العظيم و بحمده» و «سبحان ربى الاعلى و بحمده»
در روايات متعدّدى از اهل سنّت آمده است كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به هنگام شنيدن صداى رعد سخن خود را قطع كرده و به دعا مشغول مىشدند و ديگران را نيز به اين كار ارشاد مىفرمودند. «3»
برخى صاعقهها كيفر و عذاب الهى مىباشند كه بر اقوام گنهكار نازل مىشوند، مانند قوم ثمود ... فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «4»
پیام ها
1- رعد نيز مثل فرشته، تسبيحى آگاهانه و از روى شعور دارد، زيرا كلمه رعد و فرشته در كنار هم آمدهاند. «يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ»
2- تسبيح فرشتگان بر اساس خداترسى و خشيت است. «مِنْ خِيفَتِهِ»
3- صاعقه و صاعقهگرفتگى يك امر تصادفى نيست، بلكه با خواست خدا و مطابق قوانين الهى است. «يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ»
4- براى انسان لجوج، چيز خطرناكى مثل صاعقه هم بازدارنده نيست. «يُجادِلُونَ»
5- در فكر حيله وخدعه وجدال با خدا نباشيد كه با او نمىتوان درافتاد. «هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ»
6- هرگونه تدبير و حيلهاى بد نيست، چه بسا كه بايد در برابر افرادى، سختترين تدبيرها و برنامهريزىها را بكار برد. «شَدِيدُ الْمِحالِ»
«1». اسراء، 44.
«2». اسراء، 44.
«3». تفسير درالمنثور.
«4». فصّلت، 17.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 329
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ «13»
نوع سوم از دلائل مذكوره:
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ: و تنزيه مىكند رعد به ستايش الهى، يعنى وجود رعد دال است بر تنزيه و تمجيد خالق و آفريدگارى كه مستحق تسبيح و تحميد و سزاوار سپاسدارى و شكرگزارى است. يا آواز و تسبيح سبحانى باشد (بنابراين اطلاق تسبيح بر آواز بر سبيل توسع باشد مانند اطلاق منطق بر صفير مرغان) يا رعد، اسم ملك موكل به ابر، و صداى او تسبيح الهى و مسمى به رعد باشد.
ابو الفتوح رازى (قدس اللّه سره) از ابن عباس كه جماعتى از يهود خدمت پيغمبر عرضه داشتند: ما مسائلى داريم، اگر جواب دهى ايمان آريم. پس از عهد، پرسيدند: رعد چيست؟ فرمود: ملك بر ابر تازيانهاى به دست دارد و ابر را به آن مىراند، چنانچه خداى متعال فرمايد. پرسيدند: صداى او چيست؟ فرمود:
زجر او است ابر را تا آنجا كه خواهد رود. گفتند: راست گفتى. «1» تفسير برهان- ابو بصير گويد: قال سئلته عن الرّعد اىّ شىء يقول؟ قال:
انّه بمنزلة الرّجل يكون فى الابل فيزجرها «هاىهاى» كهيئة ذلك. قلت: فما البرق؟ قال لى: تلك مخاريق الملئكة يضرب السّحاب الى الموضع الّذى
«1» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 473.
جلد 6 - صفحه 352
قضى اللّه فيه المطر. «1» سؤال نمودم از حضرت صادق عليه السّلام رعد چه مىگويد؟ فرمود: به منزله مردى است كه مىراند شتر را و هاى هاى گويد.
گفتم: برق چيست؟ فرمود: تازيانه ملائكه مىراند ابر را به محلى كه حكم الهى شده به باريدن در آن. وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ: و تسبيح نمايند ملائكه از ترس الهى. ابن عباس گويد: مىترسند از خدا نه مثل ترس بنى آدم، بلكه نشناسد هريك از آنها كسى را كه طرف راست و چپ ايشان باشد، و هيچ چيز از عبادت حق تعالى ايشان را باز ندارد و مسعول نگرداند.
نوع چهارم از دلائل مذكوره در اين آيه شريفه: وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ: و مىفرستد خداى تعالى صاعقهها را، و آن آتشى است كه از آسمان فرود آيد و به هر جا كه رسد بسوزاند. فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ: پس مىرساند به آن صاعقه هر كه را خواهد و او را هلاك گرداند. وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ: و در حالى كه مجادله نمايند در توحيد حق و قدرت خداوند مطلق بر حشر و نشر. وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ: و آن كافر مجادل سخت كينه است، يا مكر كننده، يا با قوه، يا سخط و غضب الهى بر او سخت خواهد بود.
شأن نزول: شيخ طوسى (قدس اللّه سره) در امالى از انس بن مالك روايت نموده «2» كه: حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردى را به يكى از فراعنه و طاغيان عرب فرستاد براى دعوت به خداى تعالى. طاغى گفت: اين خدائى كه مرا به او دعوت كنيد آيا از طلا يا نقره يا آهن است؟ بناى جدال را گذاشت.
رسول مراجعت، و واقعه را خدمت پيغمبر عرضه داشت. ثانيا براى اتمام حجت رسول بيامد و او بر عناد و لجاج افزود، در اثناء مكالمه صاعقهاى نازل و او را سوزانيد؛ آيه شريفه نازل شد «وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ ...» تنبيه: حدوث صاعقه امرى عجيب و يكى از شواهد قدرت سبحانى است، زيرا صاعقه توليد از ابر، و چون نازل گردد بسا شود كه در دريا فرو رفته و ماهيان
«1» تفسير برهان ج 2 ص 285.
«2» تفسير نور الثقلين ج 2 ص 489.
جلد 6 - صفحه 353
را در لجّه دريا بسوزاند. و حكما مبالغه نمودند در قدرت و حدّت آن. وجه استدلال آنكه: طبيعت آتش خشك و سوزان، ضد طبيعت ابر؛ بنابراين لازم آيد طبع صاعقه در حرارت و يبوست كمتر و ضعيفتر باشد از آتشهاى حادثه نزد ما، لكن بر خلاف عادت، آتش صاعقه قويتر و شديدترين آتشهاى اين عالم است؛ پس ظهور اثر قوى از شيئى ضعيف، هرآينه برهان قاطعى باشد بر وجود قادر قاهر فاعل مختارى كه تمام اشياء در حيطه قدرت او است. و ايضا آتش سوزان بىشعور كه به مقتضاى طبع، اثر او منفك نيست، هرآينه در تأثير اثر امتيازى حاصل آيد، يعنى كسانى كه ذاكر حق تعالى باشند از آسيب صاعقه محفوظ باشند و البته چنين اثر وجدانى، شاهد بزرگى است بر آثار قدرت سبحانى.
در كافى شريف 1- از حضرت صادق عليه السّلام قال عليه السّلام: يموت المؤمن بكلّ ميتة الّا الصّاعقة لا تأخذه و هو يذكر اللّه عزّ و جلّ. «1» مؤمن به هر قسم مردنى مىميرد الا صاعقه، آسيبش به او نرسد در حالى كه ذاكر باشد خداوند عز و جل را.
2- ابى بصير روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم از مردن مؤمن. قال يموت المؤمن بكلّ ميتة يموت غرفا و يموت بالهدم و يبتلى بالسّبع و يموت بالصّاعقة و لا تصيب ذاكر اللّه عزّ و جلّ. «2» فرمود: مىميرد مؤمن به هر قسم مردنى به غرق و هدم و دريدن درندگان و به صاعقه، و لكن صاعقه ذاكر الهى را آسيبى نرساند.
به سند ديگر راوى سؤال كند از ذكر، حضرت فرمايد: قرائت صد آيه قرآن. «3» علامه مجلسى (قدس اللّه سره) فرمايد: يعنى در هر روز و هر شب يا هر شبانه روز. و ذكر در اينجا اعم است از آنكه به لسان باشد يا قلب، و حاصل آنكه هرگاه از غافلين نباشد هرآينه محفوظ باشد، يا قرائت آيات به شرايط. بنابراين
«1» اصول كافى ج 2 ص 500.
«2» همان مصدر.
«3» همان مصدر.
جلد 6 - صفحه 354
نفسش غافل نيست هرگاه توجه كند، اگر مشغول كار ديگر باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ «12» وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ «13» لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلاَّ كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ «14» وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ «15»
ترجمه
او است آنكه مينمايد بشما برق را براى ايجاد ترس و طمع و پديد ميآورد ابرهاى گرانبار را
و تسبيح ميكند رعد بستايش او و فرشتگان از ترس او و ميفرستد صاعقهها را پس آسيب ميرساند بآنها هر كه را ميخواهد و آنها مجادله ميكنند در خدا و او سخت انتقام است
مر او را است خواندن بر حقّ و آنانكه ميخوانند غير از او را اجابت نميكنند مر ايشانرا بچيزى مگر مانند اجابت كسيكه گشاينده است دو كفش را بسوى آب تا برسد آن بدهنش با آنكه نيست آن رسنده بآن و نيست خواندن كافران مگر در تباهى
و مر خدا را سجده ميكند هر كه در آسمانها و زمين است از روى اختيار و اجبار و سايههاشان در بامدادان و نزديكهاى غروب.
تفسير
حكماء طبيعى گويند كه چون بخارات و دودهائى كه از زمين متصاعد
جلد 3 صفحه 194
ميشود بجائى برسند كه اشعه منعكسه خورشيد بآن جا نميرسد و حرارتى وجود ندارد كه طبقه زمهريريّهاش ناميدهاند با يكديگر مجتمع و مؤتلف گردند و از تراكم و تكاثف آنها ابر پديدار شود و در اين حال اگر حرارت دود باقى باشد باز ميل بصعود دارد و اگر تمام شده باشد ميل بهبوط و در هر دو حال براى بيرون آمدن فشار با بر ميآورد و آنرا ميشكافد و پاره ميكند و از آن صدائى موجود ميشود و بگوش ميرسد كه نامش رعد است و چون دود حامل اجزاء دهنيّه و كبريتيّهاى از زمين باشد در اثر فشار محترق و مشتعل گردد و آن را برق نامند اگر كم باشد و بزمين نرسد و الا صاعقه خوانند كه بزمين ميرسد و موجودات آنرا ميسوزاند و حكماء الهى گويند بر فرض آنكه تمام اين بيانات و تصوّرات حقّ و صدق باشد آيا علّت پيدايش بخار و دخان چيست و كه منشأ وجود آنها را ايجاد نموده و كه ميل بصعود و هبوط را در آنها وديعه نهاده و مخصّص آنها بازمنه و امكنه خاصه چيست يعنى چرا ابر در همه جا و همه وقت وجود ندارد و چرا با وجودش گاهى باران مىآيد و گاهى نمىآيد و گاهى برق و رعد و صاعقه موجود ميشود و گاهى نميشود پس معلوم ميشود اختيار تمام اين امور بدست صانع قادر عالم حكيمى است كه هر وقت و هر جاى، حكمتش اقتضاء داشته باشد اين اسباب را موجود ميفرمايد و آثار آن بروز ميكند و اگر نداشته باشد نميكند و نميشود و بتواتر و تجربه قطعيّه ثابت شده است كه اولياء خدا و علماء و صلحاء بدعا و نماز از خدا باران گرفتهاند نماز استسقاء مرحوم حجة الاسلام حاج سيد محمد تقى خوانسارى قدس سرّه و نزول باران كافى در قم و حوالى آن سال 1363 قمرى مشهود عامّه و موجب عبرت اجانب مقيم آن سامان گشت و واضح است كه خداوند از براى هر امرى سببى ايجاد فرموده و خواسته است كه امور باسبابش جارى شود ولى نه آنكه اختيار را از دست داده باشد و مقدّرات مملكت و بندگان خود را بطبيعت بىشعور واگذار كرده باشد پس يگانه علّت حقيقى تمام كائنات اراده الهى است پس او است كه ارائه ميدهد بمردم برق را براى ايجاد خوف در آنها از اصابت آن و طمع در باران رحمت كه بر آنها فرود آيد در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه خوف در مسافر است و طمع در مقيم و بنظر حقير بيان مصداق غالب را فرمودهاند و اشاره است بلزوم خوف و رجاء در نفوس بندگان و او است كه ايجاد و
جلد 3 صفحه 195
بلند مينمايد ابرهاى سنگين را از زمين و چون سحاب جمع سحابه است موصوف بثقال كه جمع ثقيل و ثقيله است شده و علّت سنگينى آن ذكر شد و محتمل است مراد پر آبى و باران دارى آن باشد و رعد تنزيه ميكند خدا را از هر عيب و نقص بصداى مهيب خود چون دلالت بر وجود صانع حكيم دارد و همان ستايش و حمد او است كه در ساير موجودات هم هست ولى بىصدا و چون اين صدادار است در اين آيه مخصوص بذكر شده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه رعد ملكى است موكل برابر با او است تازيانههاى آتشين كه ميراند بآنها ابر را بهر جا كه خواهد گفتند آنصدا كه شنيده ميشود چيست فرمود تشرى است كه بآن ميزند و نيز از آنحضرت نقل شده كه چون صداى رعد را ميشنيد ميفرمود سبحان من سبّح الرّعد بحمده و نيز ملائكه تنزيه ميكنند خدا را با خوف و خشيت براى جلال و عظمت او و خداوند نازل ميفرمايد صاعقهها را بر هر قوم و شخصى كه بخواهد و مستحقّ آن باشد و كفار مجادله ميكنند با پيغمبر در توحيد خدا و عدل او و اعادهاش بندگانرا در قيامت براى جزاى اعمالشان و همچنين مجادله مينمايند با اهل ايمان در اصول عقائدشان و ميخواهند آنها را بجدل و مغالطه از دين خارج كنند و خداوند شديد و عظيم است تدبيرش در هلاكت دشمنانش و بعضى گفتهاند پر قوّت است و قمّى ره فرموده شديد الغضب است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه شديد الاخذ است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه صاعقه نميرسد بكسيكه ذاكر است پرسيدند ذاكر كيست فرمود كسيكه صد آيه قرائت نمايد و از براى خداوند است خواندنى كه آن حقّ و بر حقّ و بحقّ و از حقّ است يعنى محقّق و مبنى بر تحقيق و راجع بحقّ و از جانب حقّ است و آن كلمه لا اله الا اللّه است كه از ابن عبّاس و غيره نقل شده و او سزاوار است براى خواندن چون اجابت ميفرمايد و كسانيكه جز او را ميخوانند اجابت نميكنند خوانده شدگان از آنها مگر مانند اجابت كسيكه در ته چاه، آبى مىبيند و دو كف دست خود را گشوده و ميكشاند بسوى آب براى آنكه كفى بردارد و بنوشد و دستش نميرسد و بر فرض برسد چون گشوده است آب در آن قرار نميگيرد و محروم ميشود فقط طلب بىثمر بيجائى نموده بلسان حال از آب بىشعور كه بكام او برسد و خود را مورد استهزاء عقلاء قرار داده اين چنين است حال كسانيكه از بتها حاجت ميطلبند
جلد 3 صفحه 196
كه جماد و بىشعورند و قدرت بر اجابت ندارند و نيست خواندن كفار و مشركين بتها را مگر سير در طريق ناحقّ و بيجا و بىفائده و از براى خدا سجده ميكنند اهل آسمانها و زمين چون خضوع دارند از حيث وجود در برابر وجود او و از جهت اراده در مقابل اراده او چون بدون حول و قوّه او نمىتوانند كارى بكنند نهايت آنكه بعضى راضيند برضاى او و بالطوع و الرّغبة خضوع و انقياد دارند و بعضى ناراضى و بكراهت و اجبار تسليم مقدرات الهى شدهاند اين در صورتى است كه مراد از طوعا و كرها دو معناى متقابل باشد براى دو دسته ولى بنظر حقير محتمل است يك معناى بسيط اراده شده باشد كه در فارسى تعبير از آن بخواهى نخواهى ميكنند و بنابراين مراد آنستكه همه فقير و محتاجند از حيث وجود بوجود او و از جهت اراده و فعل بحول و قوه او پس همه مقهورند بقهر او و محكومند بحكم او و كسى را قدرت سرپيچى نيست از فرمان او اين حال خود آنها است امّا سايههاشان چون در صبحها و عصرها بارز و ظاهر و كامل ميشوند اين خضوع و انقياد از حيث وجود و تكامل كه سجده آنها است در اين دو وقت از آنها ظهور و وجود پيدا ميكند و نيز سجده ميكنند از براى خدا ملائكه آسمان و كسانيكه باختيار ايمان آوردند بگذاردن پيشانى بر زمين بطوع و رغبت و كسانيكه از ترس شمشير مسلمان شدند باكراه و اجبار و كسانيكه بكفر باقى ماندند سايههاشان سجده ميكنند در صبحها و نزديكهاى غروب بظهورشان در سمت مغرب و كمالشان در جانب مشرق باراده الهى و اين تفصيل و تقريب را قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و بعضى گفتهاند مراد از ظلّ بدن است كه موجب پيدايش سايه در خارج و بمنزله سايه است براى روح كه آن نورانى و اين ظلمانى و متحرك بحركت آن است و كسانيكه قلبا خضوع و انقياد در برابر اوامر الهى ندارند جسمشان ناچار مقهور و منقاد در مقابل اراده او است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از قول خداوند و ظلالهم بالغدوّ و الآصال دعاء است قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن كه ساعت اجابت است و شايد مراد نعمت و راحت باشد كه يكى از معانى ظلّ است و محتمل است بالغدوّ و الآصال كنايه از دوام و استمرار باشد و صبح و عصر خصوصيّتى نداشته باشد و جمع بين معانى و اختصاص هر يك بمورد مناسب ممكن و موكول بنظر اهل ذوق و دقت است.
جلد 3 صفحه 197
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ وَ المَلائِكَةُ مِن خِيفَتِهِ وَ يُرسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَن يَشاءُ وَ هُم يُجادِلُونَ فِي اللّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ المِحالِ «13»
و تسبيح ميكند رعد با حمد الهي و ملائكه از خوف الهي و ارسال ميشود صاعقهها پس اصابت ميكند بآن صاعقهها كسي که مشيّت الهي تعلق گرفته و با اينکه همه آيات اينکه كفار مجادله ميكنند درباره خداوند متعال و او است سخت گير.
وَ يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ مفسرين گفتند تسبيح رعد و حمد پروردگار دلالت است بر تنزيه پروردگار و جامع بودن بر جميع صفات حميده و بعبارت ديگر تسبيح و حمد تكويني است و ما مكرر گفتهايم و صريح آيات و نصوص اخبار است که تمام موجودات از جمادات و نباتات و حيوانات و غير اينها شعور و ادراك دارند و تسبيح ميكنند و حمد الهي بجا ميآورند چنانچه صريحا ميفرمايد:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ
جلد 11 - صفحه 317
وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم اسراء آيه 46، اگر مراد تسبيح تكويني بود ميفهميديم چون دلالت بر وجود صانع دارند سَبَّحَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ حديد- حشر- صف آيه 1.
جمله ذرات زمين و آسمانبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- این آیه به صدای «رعد» میپردازد که از برق هرگز جدا نیست، میفرماید: «و رعد تسبیح و حمد خدا میگوید» (وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ).
آری! این صدای پرطنین جهان طبیعت که توأم با پدیده برق میباشد و هر دو در خدمت یک هدف هستند، عملا تسبیح خدا میگوید و به تعبیر دیگر: «رعد» زبان گویای «برق» است، که حکایت از نظام آفرینش و عظمت خالق میکند.
نه تنها صدای رعد و سایر اجزای جهان ماده، تسبیح او میگویند که «همگی فرشتگان نیز از ترس و خشیت خدا» به تسبیح او مشغولند (وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ).
آنها از این میترسند که در انجام فرمان پروردگار و مسؤولیتهایی که در نظام هستی بر عهده آنها گذارده شده کوتاهی کنند و گرفتار مجازات الهی شوند، و میدانیم همیشه وظیفهها و تکالیف برای آنها که احساس مسؤولیت میکنند ترس آفرین است، ترسی سازنده که شخص را به تلاش و حرکت وا میدارد.
و برای توضیح بیشتر در زمینه رعد و برق اشاره به صاعقهها کرده، میفرماید:
«خداوند صاعقهها را میفرستد و به هر کس بخواهد به وسیله آن آسیب میرساند» (وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ).
ولی با این همه، و با مشاهده آیات عظمت پروردگار و با کوچکی و حقارت قدرت انسان در برابر حوادث، حتی در برابر یک جرقه آسمانی باز هم «گروهی (از بیخبران) در باره خدا به مجادله و ستیز برمیخیزند» (وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللَّهِ).
«در حالی که خداوند قدرتی بیانتها، و مجازاتی دردناک و کیفری سخت دارد» (وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ).
نکات آیه
۱- غرش آسمان تسبیح گوى خداوند و ستایش کننده اوست. (و یسبّح الرعد بحمده) «رعد» به صدایى که از ابرها شنیده مى شود اطلاق مى گردد که در فارسى به آن تندر و یا غرش آسمان مى گویند.
۲- فرشتگان تسبیح گوى خداوند و ستایش کننده اویند. (و یسبّح ... و الملئکة) «الملائکة» عطف بر «الرعد» است ; یعنى: «یسبح الملائکة بحمده من خیفته».
۳- رعدهاى آسمانى داراى نوعى شعور و ادراک (و یسبّح الرعد بحمده)
۴- هراس و خوف فرشتگان از خداوند (و الملئکة من خیفته)
۵- هراس و خوف رعد از خداوند (و یسبّح الرعد ... من خیفته) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که «من خیفته» همان گونه که تعلیل براى تسبیح ملائکه است ، علت براى تسبیح رعد نیز باشد.
۶- خداوند منزه از هر عیب و نقص و شایسته حمد و ستایش است. (و یسبّح الرعد بحمده و الملئکة من خیفته) «تسبیح» (مصدر یسبح) به معناى منزّه دانستن از هر عیب و نقص است.
۷- فرشتگان و رعدهاى آسمانى به وسیله حمد و ستایش خدا اورا تسبیح مى کنند. (و یسبّح الرعد بحمده) «باء» در «بحمده» مى تواند براى مصاحبت باشد و ممکن است براى استعانت باشد. برداشت یاد شده بر اساس احتمال دوم است.
۸- تسبیح خداوند همراه ستایش او ، روشى نیکو در تسبیح خدا (و یسبّح الرعد بحمده والملئکة من خیفته)
۹- در ستایش خداوند باید سخنى گفته شود و معنایى در نظر گرفته شود که مستلزم کمترین عیب و نقصى براى او نباشد. (و یسبّح الرعد بحمده والملئکة من خیفته) برداشت فوق، مبتنى بر این وجه است که «باء» در «بحمده» براى استعانت باشد. بر این مبنا «یسبّح الرعد بحمده والملئکة» ; یعنى، رعد و فرشتگان به وسیله حمد و ستایش خدا وى را تسبیح مى کنند. روشن است حمد و ستایش آن گاه درپى دارنده تسبیح و تنزیه است که الفاظ انتخاب شده و معانى قصد شده براى ستایش خدا، مستلزم هیچ گونه نقص و عیبى براى او نباشد.
۱۰- خوف فرشتگان از خداوند ، آنان را به تسبیح و ستایش خداوند سوق مى دهد. (و یسبّح ... والملئکة من خیفته) «من» در «من خیفته» براى تعلیل است.
۱۱- توجه به جلال و هیبت خداوند ، وادار کننده موجودات به تسبیح و ستایش او (و یسبّح الرعد بحمده والملئکة من خیفته)
۱۲- خداوند فرستنده صاعقه هاى آسمانى است. (هو الذى یریکم ... و یرسل الصوعق) «صواعق» جمع صاعقه است و صاعقه را برخى از اهل لغت به آتشى که از رعد پدید مى آید معنا کرده اند و برخى گفته اند: صداى شدیدى است که از جو شنیده مى شود و برخى آن را به غرشى از رعد که آتشى همراه آن فرو ریزد ، تفسیر کرده اند.
۱۳- گرفتار شدن به صاعقه ها برخاسته از مشیّت خداوند است. (یرسل الصوعق فیصیب بها من یشاء) «اصابة» (مصدر یصیب) به معانى رسیدن، فرو ریختن و نیز مصیبت وارد کردن آمده است. بنابر معناى اول و دوم حرف «باء» در «بها» براى تعدیه است و بنابر معناى سوم حرف «باء» براى بیان آلت و وسیله است. و جمله «یصیب بها من یشاء» بر اساس معانى مذکور چنین معنا مى شود: «خداوند صاعقه ها را به هر کسى که بخواهد مى رساند»، «خداوند صاعقه هارا بر هر کس که بخواهد فرو مى ریزد» و «خداوند به وسیله صاعقه ها به هر کس که بخواهد مصیبت وارد مى سازد».
۱۴- مشیّتهاى خداوند نافذ و تخلف ناپذیر است. (فیصیب بها من یشاء)
۱۵- کفرپیشگان على رغم مشاهده نشانه هاى ربوبیت خدا بر سراسر جهان ، با موحدان درباره خداوند و ربوبیت او به جدال و جرّ و بحث مى پردازند. (هو الذى یریکم البرق ... و هم یجدلون فى الله) جمله حالیه «و هم یجادلون فى الله» قید براى همه جمله هایى است که در آیات پیشین آمده است ; یعنى، با آنکه آثار وجودى خدا و ربوبیت او نمایان است و اوست که برق، رعد، ابر و صاعقه را پدید مى آورد و همه امور را تحقق مى بخشد، آنان درباره وى به جرّوبحث مى پردازند.
۱۶- عقوبتها و عذابهاى الهى بسى سخت و کوبنده است. (و هو شدید المحال) محال (از ماده محل) در لغت به چند معنا آمده است: ۱- عذاب و عقوبت ، ۲- کید کردن و امرى را با برنامه هاى پنهانى دنبال کردن ، ۳- قدرت و توانایى.
۱۷- مکرها و برنامه هاى پنهانى خدا بسى پیچیده و دست نایافتنى است. (و هو شدید المحال) بر این مبنا که «محال» به معناى مکر و کید باشد ، تناسب اقتضا مى کند که مراد از شدت ، شدت در پنهان بودن آن مکر و کید باشد.
۱۸- خداوند کفرپیشگانى که على رغم مشاهده آیات خدا ، ربوبیت او را منکر شوند ، به عذاب شدید و مکرى سخت تهدید کرده است. (و هم یجدلون فى الله و هو شدید المحال)
۱۹- خداوند ، بسیار مقتدر و تواناست. (و هو شدید المحال)
روایات و احادیث
۲۰- «قال رسول الله(ص): إنما الرعد وعید من الله ... ;[۲] از رسول خدا(ص) روایت شده است: همانا رعد تهدیدى از جانب خداست».
۲۱- «عن النبى(ص) ...: ان ربکم سبحانه یقول: لو أن عبادى أطاعونى ... لم أسمعهم صوت الرعد ;[۳] از پیامبر(ص) روایت شده است: ... پروردگار شما مى فرماید: اگر بندگان من مرا اطاعت مى کردند ... صداى رعد را به گوش آنان نمى رساندم».
۲۲- «عن أبى جعفرالباقر(ع): ان الصواعق تصیب المسلم و غیر المسلم و لاتصیب ذاکراً ;[۴] از امام باقر(ع) روایت شده است: صاعقه ها [ممکن است] به مسلمان و یا غیر مسلمان اصابت کند ; ولى به کسى که مشغول ذکر خداست اصابت نمى کند».
۲۳- «عن أبى عبدالله(ع) انه قال: لاتملّوا من قراءة إذا زلزلت الأرض زلزالها فإنه من کانت قراءته بها فى نوافله لم یصبه الله عزوجل بزلزلة أبداً و لم یمت بها و لا بصاعقة ;[۵] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: از خواندن سوره «إذا زلزلت الأرض زلزالها» خسته نشوید ; زیرا کسى که آن را در نافله هاى خود بخواند، خداى عزوجل هیچ گاه او را با زلزله آسیب نمى رساند و به وسیله زلزله و صاعقه به هلاکت نمى رساند».
۲۴- «عن على(ع): ... قوله: «و هو شدید المحال» قال: یرید المکر ;[۶] از على(ع) درباره سخن خدا: «و هو شدید المحال» روایت شده است که فرمود: خداوند از «مِحال» مکر را اراده کرده است».
۲۵- «فى مجمع البیان فى قوله: «شدید المحال» أى شدید الأخذ ، عن على(ع) ;[۷] در مجمع البیان درباره سخن خدا: «شدیدالمحال» از على(ع) روایت شده: مراد سخت عقوبت کردن اوست».
موضوعات مرتبط
- ابتلا: ابتلا به صاعقه آسمانى ۱۳
- اسماء و صفات: شدیدالمحال ۱۶، ۱۹; صفات جلال ۶; مراد از شدیدالمحال ۲۴، ۲۵
- اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۲۱
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۱ ترس: ترس از خدا ۴، ۵، ۱۰
- تسبیح: آداب تسبیح خدا ۸; تسبیح خدا ۷; زمینه تسبیح خدا ۱۰; عوامل تسبیح خدا ۱۱
- تسبیح گویان خدا: ۱، ۲، ۷
- حمد: حمدخدا ۱، ۲، ۶، ۷، ۸; روش حمد خدا ۹; زمینه حمد خدا ۱۰; عوامل حمد خدا ۱۱
- خدا: افعال خدا ۱۲; تنزیه خدا ۶، ۹; تهدید به مکر خدا ۱۸; حتمیت مشیت خدا ۱۴; خدا و عیب ۶; خدا و نقص ۶; ربوبیت خدا ۱۵; عذابهاى خدا ۱۶، ۱۸; قدرت خدا ۱۹; مشیت خدا ۱۳; مکر خدا ۲۴; وعیدهاى خدا ۲۰; ویژگیهاى مکر خدا ۱۷
- ذاکران: فضایل ذاکران ۲۲
- ذکر: آثار ذکر خدا ۱۱، ۲۲; ذکر عظمت خدا ۱۱
- ربوبیت خدا: عذاب مکذبان ربوبیت خدا ۱۸
- رعد: تحمید رعد ۱، ۷; ترس رعد ۵; تسبیح رعد ۱، ۷; شعور رعد ۳; صداى رعد ۲۱; نقش رعد ۲۰
- زلزله: عوامل مصونیت از زلزله ۲۳
- ستایش کنندگان خدا: ۱، ۲، ۷
- سوره زلزال: آثار تلاوت سوره زلزال ۲۳
- صاعقه آسمانى: عوامل مصونیت از صاعقه آسمانى ۲۳; محدوده صاعقه آسمانى ۲۲; منشأصاعقه آسمانى۱۲
- عذاب: تهدید به عذاب ۱۸; عذاب سخت ۱۶; مراتب عذاب ۱۶، ۱۸
- کافران: تهدید کافران لجوج ۱۸; عذاب کافران لجوج ۱۸; لجاجت کافران ۱۵; مجادله کافران ۱۵
- کیفر: مراتب کیفر ۲۵
- مجادله: مجادله درباره خدا ۱۵
- ملائکه: آثار ترس ملائکه ۱۰; تحمید ملائکه ۲، ۷; ترس ملائکه ۴; تسبیح ملائکه ۲، ۷; زمینه تحمید ملائکه ۱۰; زمینه تسبیح ملائکه ۱۰
- موحدان: مجادله با موحدان ۱۵
منابع
- ↑ نسائى در سنن خود و بزار از انس روایت کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله مردى از اصحاب خود را نزد یک نفر از بزرگان جاهلیت فرستاد و او را به خداى یکتا دعوت کرد. آن مرد گفت: خدائى که محمد مى گوید او را پرستش کنم آیا از آهن است یا از مس؟ و یا از طلا است یا نقره؟ مرد قاصد جریان امر را براى رسول خدا صلی الله علیه و آله پیام آورد. پیامبر براى دومین بار و سومین بار او را فرستاد و همان جواب را شنید. خداوند صاعقه اى فرستاد و آن مرد جاهلى را سوزانید و این آیه نازل گردید.
- ↑ الدرالمنثور ، ج ۴ ، ص ۶۲۴.
- ↑ مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۳۴ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۸۹ ، ح ۵۷.
- ↑ مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۳۵.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۶۲۶، ح ۲۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۹۱، ح ۶۶.
- ↑ غیبت نعمانى ، ص ۱۴۸ ; بحارالأنوار ، ج ۵۲ ، ص ۲۴۵ ، ح ۱۲۴.
- ↑ مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۳۵ ; الدرالمنثور ، ج ۴ ، ص ۶۲۷.