المائدة ١١٩
کپی متن آیه |
---|
قَالَ اللَّهُ هٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ |
ترجمه
المائدة ١١٨ | آیه ١١٩ | المائدة ١٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صِدْقُهُمْ»: راستی در ایمان و اقرار و سائر اقوال و احوال ایشان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ... (۹)
وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى... (۵) لِمِثْلِ هٰذَا فَلْيَعْمَلِ... (۰) خِتَامُهُ مِسْکٌ وَ فِي ذٰلِکَ... (۰) وَ قَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۲۰ - ۱۱۶ سوره مائده
- مورد استعمال عبارت ((من دون الله )) در قرآن ، و بيان اينكه خداقابل انكار نيست هر چند در تشخيص اسماء و صفات او اشتباه شود و به ظاهر انكار گردد.
- اعتقاد به الوهيت مريم ، مادر عيسى (ع ) در ميان مسيحيان ونقل گفتار صاحب تفسير ((المنار)) در اين باره
- نهايت عبوديت و ادب بندگى در پاسخ حضرت عيسى (ع ) به خداوند
- فقط علم خداى سبحن معتبر است و علم و جهل جز او را بها و اعتبارى نيست
- حقيقت شهادت را فقط خدا دارا است و اوست كه بر هر چيز شهادت عامه و مطلقه دارد ((وانتعلى كل شى ء شهيد))
- نكاتى چند در عبارت : ((ان تعذبهم فانهم عبادك وان تغفرلهم فانك انت العزيز الحكيم))
- صدق صادقين (در قول و در عمل ) در آخرت برايشان سودمند خواهد بود
- فرق رضايت از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده وآثار اين رضايت
- (رواياتى در ذيل آيات شريفه : ((ءانت قلت للناس ...)))
- توضيح اينكه در حديث آمده : خداوند با يك حرف از خلق خود محجوب شده و شرحى درمورد اينكه اسم اعظم خداوند از نوع الفاظ نيست
- گفتارى پيرامون معناى ادب
- معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف
- اخلاق وصف روح ، و ادب وصف عمل است و ادب ، ناشى از اخلاق مى باشد و ادب الهى انبياءهياءت زيباى اعمال دينى ايشان است
- اسلام سرتاپاى زندگى را داراى ادب نموده است و آن عبارت است از انجام دادناعمال بر هياءت توحيد
- اثر عمل در پرورش خود و ديگران ، و بيان اينكه مربى بايد بدانچه به ديگران مىآموزد ايمان داشته ، عملش مطابق علمش باشد
- مراد از هدايت انبياء (ع ) توحيد ايشان است و امر به اقتداء به هدايت آنان (فبهديهم اقتده )امر به پيروى آنان است در عمل
- تاءديب الهى انبياء (ع ) از طريق وحى تسديدى و تاءديبى است كه جداى از وحى نبوت وتشريع بوده است
- ادب الهى انبياء (ع ) هم شامل ادب نسبت به خداوند مى شود و همشامل ادب نسبت به مردم (ادب فردى و ادب اجتماعى )
- عدم تكلف و استفاده از طيبات و رزق حلال از آداب انبياء (ع ) بوده است
- ادب آدم و حوا در دعاى خود: ((ربنا اننا ظلمنا انفسنا...)) پس از آنكه نهى ارشادى ازخوردن درخت را مخالفت كردند
- ادب نوح (ع ) در گفتگويش با خداى تعالى در داستان دعوت فرزندش
- ادب ابراهيم (ع ) در احتجاج با قوم خود و در دعا و درخواست هايش از خداوند
- مقام رفيع حضرت ابراهيم (ع ) و جايگاه والاى او نزد تمام اديان توحيدى
- درخواست حضرت ابراهيم (ع ) از خداوند در خصوص سرزمين مقدس مكه
- دعاى ديگرى از حضرت ابراهيم (ع ) و توجه بر ادبى كه در آن رعايت شده است
- ادب اسماعيل (ع ) نسبت به خداوند تعالى
- ادب يعقوب (ع ) در كلامش كه گفت : ((انما اشكو بثى و حزنى الى الله ...))
- ادب در دعاى يوسف صديق (ع ) به هنگامى كه همسر عزيز مصر او را تهديد كرد و در كلاماو پس از ديدار پدر
- ادب يوسف (ع ) در دعاى ديگرش در زمانى كه خود عزيز مصر شده بود
- ادب موسى (ع ) در دعاهايش و بيان اينكه اعتراف آنجناب (رب انى ظلمت نفسى ) اعتراف بهگناه نيست
- دعاى موسى عليه السلام در اولين روز بعثت خود
- نفرين موسى و هارون درباره فرعون و فرعونيان
- فرق بين دعا و نفرين و بيان آدابى كه موسى (ع ) در نفرين خود به فرعون وفرعونيان رعايت نموده است
- توجه به ادب جميلى كه حضرت موسى (ع ) در كلام خود بكار برده است
- ادب در دعا وثناى حضرت شعيب ، داوود و سليمان (ع )
- ادب در دعاى يونس (ع ) در شكم ماهى
- دعاى ايوب و زكريا (ع )
- وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى (ع ) در مقام دعا براىنزول مائده و در مقام تبرئه خود از شرك ورزيدن نصارا
- دعائى كه ادب بندگى پيامبر اسلام (ص ) و مؤ منين به آن حضرت را نشان مى دهد
- يكى از آداب انبياء (ع ) ادبى بود كه در گفتگوى با قوم خود از طرف پروردگار خودآن را رعايت مى كردند
- مقايسه طرز گفتار و رفتار طواغيت همچون فرعون و نمرود، با رفتار و گفتا انبياء (ع )
- ادب ديگر انبياء (ع )، ادبى است كه در معاشرت و گفتگو با مردم و در برابر مكذبين ومعاندين مراعات مى نمودند
- خود را از مردم شمردن و متناسب با ميزان عقل مردم سخن گفتن ، از آداب انبياء (ع ) است
- در باطل و در حقى كه آميخته با باطل است ادب نيست
- نفى امتيازهاى مادى و طبقاتى و بزرگداشت اهل علم و تقوا، از جمله آداب انبياء (ع ) است
- (شامل يكصدوهشتاد و سه روايت راجع به اوصاف ،احوال و و سنن پيامبر گرامى اسلام (ص ))
- سيره پيامبر اكرم (ص ) از زبان مبارك امام حسين (ع )
- شرح و تفسير كلمات و جملات روايت مشهورى كه درباره جسمى واحوال روحى پيامبر اكرم (ص ) نقل شده است
- روايات ديگرى در درباره سيره عملى رسول اكرم (ص )
- عبادت پيامبر اكرم (ص ) از ساده روايات
- سخاوت حضرت (ص ) و توجه ايشان به امر نيازمندان
- رواياتى درباره پاره اى از سنن و آداب رسول الله (ص ) در معاشرت با مردم
- از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
- آداب آن جناب در سفر
- رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن
- آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها
- آداب آن جناب در وضو ساختن و غسل نمودن
- از جمله آداب حضرتش در نماز و ملحقات آن
- روزه گرفتن آن حضرت
- جمله اى از آداب آن جناب در قرائت قرآن و دعا
- گفتارى پيرامون بندگى و بنده دارى
- اعتبار عبوديت براى خداى سبحان
- سلطنت حقيقى و مالكيت واقعى پروردگار منشاء وجوب انقياد موجودات در برابر اراده اواست
- برده گيرى و اسباب آن
- سير تاريخى برده گيرى
- لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قلدرى ولايت پدر و شوهر) در اسلام
- برده گيرى اسراى جنگى در جنگ مسلمين با كفار، در اسلام پذيرفته شده است
- راه برده گيرى در اسلام
- رفتار و سيره اسلام درباره غلامان و كنيزان و عنايت بسيار به آزاد گشتن بردگان
- سير برده گيرى در تاريخ
- انديشه الغاى بردگى تا چه اندازه صحيح بوده است
- لازمه زندگى اجتماعى ، محدوديت آزادى هاى فردى است
- ميزان محدوديت آزادى در اجتماع ؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام درباره برده گيرى وانطباق آن با عقل و فطرت
- داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟
- ادامه برده گيرى در قرن حاضر به شكلى جديد (همان آتش و همان كاسه )
- برده گيرى قرن بيستم توسط كشورهاى متمدن !
- روش اسلام درباره بردگى حكيمانه ترين روش است
- بررسى اين سخن كه منشاء انديشه الغاء بردگى ، تساوى حقوق افراد بشر بوده است
- وجه علوم تشريع تملك مال براى بردگان و موقت كردن بردگى در اسلام
- گفتارى چند در پيرامون عفو و مجازات
- لزوم وجود سنخيت بين عمل و كيفر و پاداش
- كيفر دادن در مقابل جرائم نشان دهنده يك نوع بردگى است
- عفو و بخشش ، حد مشروعيت آن و اسبابى كه براى مغفرت در قرآن آمده است : (تو به وشفاعت )
- مراتب عفو كه مترتب است بر مراتب گناه
- انواع امر و نهى : جزائى اخلاقى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «119»
خداوند فرمود: اين، روزى است كه راستگويان را صداقتشان سود دهد، برايشان باغهايى است كه زير درختانش نهرها جارى است، هميشه در آن ماندگارند، خداوند از آنان راضى است، آنان نيز از او راضىاند، اين رستگارى بزرگ است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (119)
چون حضرت عيسى عليه السّلام اين سخن ادا كند:
قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ: فرمايد خداى تعالى: اين روز روزى است كه فايده مىرساند راستگويان را راستى در اقوال و افعال معتقدات حقه، كه اقرار به يگانگى خدا و نبوت جميع انبيا كه در دنيا به آن قائل شدند.
بعد بيان نفع را مىفرمايد لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: مر آن صادقان را بهشتهائى است كه مىرود از جلو درختان يا غرفههاى آن جويها خالِدِينَ فِيها أَبَداً: در حالى كه دائم و جاويد باشند در آن هميشه و نهايتى ندارد رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ: خوشنود باشد خداى تعالى از ايشان به طاعت و انابت وَ رَضُوا عَنْهُ: و خوشنود باشند ايشان از خداى تعالى بر نيل كرامت و اثابت ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ:
اين دخول جنان يا حصول رضوان فوز و رستگارى بزرگ است.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 213
على بن ابراهيم «1»- از حضرت باقر عليه السّلام در اين آيه فرمود: روز قيامت وقتى محشور شوند مردم براى حساب، مرور كنند به اهوال قيامت، و مىايستند در عرصه به محضر الهى، و هاتفى ندا كند به اسم محمّد بن عبد اللّه النّبى القرشىّ العربىّ صلى اللّه عليه و آله پس مىايستد بر يمين عرش و مىخوانند على عليه السّلام را، مىايستد بر يسار پيغمبر، بعد امّت حضرت مىايستند بر يسار على عليه السّلام و مىخوانند هر نبى با امتش را از اول تا آخر مىايستند بر يسار عرش. و اوّل مسائله، از قلم است، مىايستد به محضر الهى در صورت آدميين.
خداى تعالى فرمايد: آيا سطر كردى بر لوح آنچه امر فرمودم از وحى؟ گويد بلى، بتحقيق تو عالمى كه سطر كردم آنچه امر فرمودى. پس فرمايد چه كسى شهادت دهد براى تو؟ گويد: يا ربّ، آيا مطلع باشد بر مكنون سرّ تو خلقى غير ذات تو؟
حق تعالى فرمايد: ظاهر كردى حجت خود را. پس خوانده شود لوح؛ پيش آيد در صورت آدميين و مىايستد. به او مىفرمايد: آيا سطر نمود در تو قلم آنچه امر فرمودم از وحى؟ عرض كند: بلى يا رب. اسرافيل را بخواهند، فرمايد، آيا رساندى؟ عرض كند. بلى، جبرئيل را بخواهند، مىايستد. خداى تعالى فرمايد:
آيا رساند به تو اسرافيل؟ عرض كند: بلى، و تبليغ نمودم جميع انبياء را و ادا نمودم رسالت تو را و آخر كسى كه تبليغ نمودم به او رسالت و وحى و حكمت و علم و كتاب و كلام تو را، حضرت محمّد بن عبد اللّه عربى قرشى حرمى حبيب تو بود (حضرت ابا جعفر عليه السّلام فرمود: اول كسى كه خوانده شود از پسر آدم براى مسائله، آن حضرت است) حق تعالى فرمايد: يا محمّد، آيا رساند جبرئيل به تو وحى مرا و ارسال نمود كتاب و شريعت و علم مرا؟ گويد: بلى. پس فرمايد خداى تعالى آيا رساندى امت را؟ گويد: بلى، رساندم امت را آنچه وحى كردى به من از كتاب و شريعت و علم، و مجاهده نمودم در راه تو؛ حق تعالى فرمايد:
شاهدت كيست؟ گويد تو شاهدى به تبليغ رسالت و شريعت و علم. و نيز فرشتگان تو و نيكان از امّت من شاهدند و تو براى شاهد بودن، كافى هستى.
«1» تفسير علىّ بن ابراهيم قمى، جلد اوّل، صفحه 191 تا 193.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 214
پس مىفرمايد خدا: آيا خليفه نمودى بعد از خود كسى كه اقامه كند در ايشان به شريعت و علم من، و تفسير كند براى ايشان كتاب مرا و بيان نمايد آنچه را اختلاف كنند در آن بعد از تو كه حجت من و خليفه باشد در زمين؟ گويد: بلى يا رب، بتحقيق خليفه نمودم على بن ابى طالب عليه السّلام برادرم و وصىّ و خير امت من و قرار دادم او را علم در حيات خود و خواندم امت را به طاعت او و قرار دادم او را خليفه خود. پس بخوانند على عليه السّلام را. گفته شود به او: آيا وصيت نمود به تو حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله و تو را خليفه امت قرار داد و اقامه نمودى؟ گويد: بلى، بتحقيق وصيت نمود به من محمّد و مرا خليفه كرد.
پس از رحلت او، انكار نمودند مرا امّت و مكر كردند و مقدم داشتند كسى را كه مؤخر بود، و مؤخر داشتند آن را كه مقدم بود، و اطاعت امر من نكردند. پس مقاتله كردم در راه تو، تا كشتند مرا. پس گويند: آيا خليفه كردى در امّت بعد از خود كسى را؟ گويد: بلى يا رب، بتحقيق خليفه نمودم حسن پسر خود را؛ پس حسن بن على عليه السّلام را بخواهند و سؤال كنند آنچه از على عليه السّلام سؤال شد. پس خوانده شود امامى بعد از امامى با اهل زمانش و حجت آرند.
پس قبول فرمايد خداوند عذر ايشان را، بعد فرمايد: «هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ» «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (119)
ترجمه
گفت خدا اين روزى است كه سود دهد راستگويان را راست گوئى ايشان مر ايشانرا است بهشتهائيكه ميرود از زير آنها نهرها جاودانيانند در آن هميشه خوشنود باشد خدا از ايشان و خوشنود باشند ايشان از او اين است كاميابى بزرگ.
تفسير
راست گوئى در دنيا و آخرت نافع است ولى چون نفع اخروى دائمى است و قابل مقايسه با فائده دنيوى نيست ميتوان گفت فائده راستى و درستى در روز قيامت عائد شخص ميشود زيرا نفع كامل آنست كه زوال نداشته باشد و آنروز معلوم ميشود كه نصارى دروغ گفته بودند و ساحت حضرت عيسى و مادرش على نبيّنا و اله و عليهما السلام مبرّى از هر تهمت و نسبت خطائى است چه رسد بامر بشرك كه اعظم معاصى و اشدّ خطيئات است و قمى ره فرموده دليل بر آنكه حضرت عيسى (ع) چنين دستورى را نداده اين آيه است و از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه چون روز قيامت شود و مردم براى حساب در پيشگاه عرش الهى حاضر شوند اول كسيكه خوانده شود بنام نامى
جلد 2 صفحه 294
خود سيد انبيا محمد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله است كه بر تمام خلائق سبقت گرفته در يمين عرش واقف ميشود پس از آن امير مؤمنان (ع) سبقت جسته در يسار پيغمبر (ص) مىايستد پس از آن امّت پيغمبر (ص) مىآيند و در يسار آنحضرت جاى گزين ميشوند پس از آنها تمام انبيا يك يك ميآيند با امم خودشان در يسار عرش واقف ميشوند و خطاب بقلم ميشود كه آيا آنچه بتو وحى شد نوشتى در لوح عرض مىكند خدايا تو عالمى كه نوشتم و كسى بر سرّ مكنون تو واقف نيست جز تو بعد خطاب بلوح ميفرمايد كه آنچه قلم بايد بنويسد بر تو نوشت عرض مىكند بلى و من باسرافيل ابلاغ نمودم پس از آن خطاب باسرافيل ميشود كه آيا لوح بتو ابلاغ نمود عرض مىكند بلى منهم ابلاغ بجبرئيل نمودم و خطاب بجبرئيل ميشود كه آيا اسرافيل بتو ابلاغ نمود عرض مىكند بلى منهم بتمام انبيا يك يك ابلاغ نمودم وحى و حكمت و علم و كتاب و كلام تو را تا منتهى شد بخاتم انبيا محمد بن عبد اللّه العربى القرشى الحرمى حبيب تو پس از آن اول كسيكه از اولاد آدم پرسش ميشود آنحضرت است كه بقرب حضور نائل ميگردد و در آنروز كسى از او نزديكتر بخدا نيست و خدا بآنحضرت خطاب ميفرمايد كه جبرئيل آنچه بايد ابلاغ كند بتو ابلاغ نمود عرض مىكند بلى رساند بمن آنچه را باو وحى فرمودى و منهم بامت ابلاغ نمودم و ملائكه و امت شهادت ميدهند بر اداء رسالت پس از آن از پيغمبر سؤال ميشود كه آيا جانشين براى خودت تعيين نمودى كه ناشر علم و حكمت و مفسّر كتاب و مبيّن موارد اختلاف و حجت من بر خلق باشد عرض مىكند بلى على بن أبي طالب برادر و وزير و وصى و بهترين امت خود را جانشين قرار دادم و در حيات خود او را نصب نمودم بامامت و وجوب اطاعت تا روز قيامت پس از آن خطاب بامير المؤمنين (ع) ميشود كه آيا محمد (ص) تو را جانشين و وصى و منصوب بامامت و وجوب طاعت قرار داد عرض مىكند بلى ولى امت بعد از رحلت آنحضرت منكر مقام من شدند و مرا بىياور گذاردند و با من مكر كردند و مىخواستند مرا بكشند و ديگران را بر من مقدم داشتند و گوش بسخن من ندادند و اطاعت مرا نكردند منهم براى رضاى تو با آنها جنگ نمودم تا مرا كشتند پس از آن از امير المؤمنين سؤال ميشود كه آيا تو جانشين براى خودت معين نمودى كه حجت بر خلق و هادى بدين حق باشد عرض مىكند بلى حسن پسرم و پسر دختر پيغمبر
جلد 2 صفحه 295
سؤال شده بود و آنحضرت جواب عرض مىكند و يك يك ائمه اطهار ميآيند و اقامه حجت مينمايند و عذر آنها پذيرفته ميشود و خداوند ميفرمايد اين روزى است كه نفع ميدهد راستگويان را راستگوئى ايشان اين خلاصه روايت است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ اللّهُ هذا يَومُ يَنفَعُ الصّادِقِينَ صِدقُهُم لَهُم جَنّاتٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ ذلِكَ الفَوزُ العَظِيمُ (119)
فرمود خداوند که اينکه روزي است که نفع ميدهد صادقين را صدق آنها از براي آنها بهشتهايي است که جاري ميشود از زير آنها يعني از پاي آنها نهرهايي هميشه در آن بهشتها هستند ابد الاباد خداوند از آنها راضي آنها هم از خدا راضي و اينکه فوز عظيم است.
قالَ اللّهُ هذا يَومُ بسياري از مفسرين گفتند اشاره بروز قيامت است لكن منافي است با آيات قبل چنانچه شرح شد، و بعضي گفتند در همين دنيا است زيرا در قيامت كفار اقرار بكفر ميكنند و خوارج بافعال خود شهادت ميدهند و صدق است و هيچگونه نفعي بر آنها ندارد لكن اينکه هم درست نيست زيرا معناي صادقين را نفهميدهاند.
و توضيح كلام و تحقيق مرام اينست که زمان گذشته و آينده و حال براي زمانيات است و دهر محيط بزمان است گذشته و آينده ندارد و سرمد محيط بدهر
جلد 6 - صفحه 509
است و خداوند تمام ازمنه و دهور و سرمد نزد او حاضر است و احاطه قيوميت دارد بر تمام آنها منافات ندارد که بحضرت عيسي در همين عالم بفرمايد هذا و اشاره باشد بروز جزاء و با آيات قبل هم مخالفت نداشته باشد.
يَنفَعُ الصّادِقِينَ صادق مطلق كسي را گويند که در جميع اقوال و افعال و اخلاق و عقائد صادق باشد و اينکه مرادف با معصومين عليهم الصلاة و السلام انبياء و اوصياء آنها است زيرا اگر كسي در يك مورد در يكي از اينکه مراحل كاذب باشد صادق مطلق نيست و دليل بر اينکه مدعي آيه شريفه كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ که قطع نظر از اخباري که تفسير بائمه شده برهان عقلي هم بر طبق آن داريم بودن با صادقين يعني رفتار و كردار آنها را سرمشق خود قرار دهند و مسلما كسي که در تمام عمرش فقط يك كلمه صدق از او صادر شده نبايد با او بود بعلاوه جمله اخيره همين آيه شريفه هم شاهد قوي است بر اينکه معني صدقهم که صدق آنها در عقائد و اخلاق و افعال و اقوال براي آنها نفع ميبخشد آنهم چه نفعي لَهُم جَنّاتٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ نه يك بهشت و دو بهشت، و مراد من تحتها زير درختها و پاي قصرها است و شاهد بر اينکه معني آيه شريفه حكايت ميفرمايد از قول فرعون أَ لَيسَ لِي مُلكُ مِصرَ وَ هذِهِ الأَنهارُ تَجرِي مِن تَحتِي زخرف آيه 51.
خالِدِينَ فِيها أَبَداً نفس خلود دليل بر بقاء الي الابد است و كلمه ابدا تأكيد در خلود است.
رَضِيَ اللّهُ عَنهُم البته رضايت حق از كسيست که تمام افعال و اقوال و عقائد و اخلاقش مرضي خدا باشد و اينکه در غير معصوم نيست وَ رَضُوا عَنهُ فقط در بهشت نيست زيرا تمام اهل بهشت كمال رضايت را دارند بلكه در جميع حالات دنيا و آخرت داراي مقام رضا هستند که بالاتر از مقام صبر و توكل است.
ذلِكَ الفَوزُ العَظِيمُ چه فوزي است بالاتر از اينکه مقام و موهبت.
510
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- راستگویان و راستکرداران، بهره مند از آثار صدق خویش، در قیامت (قال اللّه هذا یوم ینفع الصدقین صدقهم)
۲- عیسى (ع) از زمره راستگویان و درست کرداران (هذا یوم ینفع الصدقین صدقهم) از مصادیق مورد نظر براى «الصدقین» به قرینه آیات گذشته حضرت مسیح (ع) است.
۳- خداوند، گواه بر راستگویى عیسى (ع) در انجام رسالتهاى الهى خویش و اظهار برائت از ادعاى الوهیت (قال اللّه هذا یوم ینفع الصدقین صدقهم) از مصادیق مورد نظر براى «صدقهم» سخنان نقل شده از عیسى (ع) در آیات پیشین است که ابلاغ توحید و یکتاپرستى، نفى ادعاى الوهیت براى خویش و مادرش مریم (ع) و نداشتن هیچ نقشى در گرایش امت به شرک از جمله آنهاست.
۴- قیامت، عرصه بهره بردارى آدمى، از نتایج گفتار و کردار خویش (قال اللّه هذا یوم ینفع الصدقین صدقهم)
۵- بهشت پاداش راستگویان و راست کرداران است. (هذا یوم ینفع الصدقین صدقهم لهم جنت)
۶- بهشت داراى باغها و بوستانهاى بسیار با نهرهایى جارى از زیر درختان انبوه آن (لهم جنت تجرى من تحت الانهر خلدین فیها)
۷- بهشتیان براى همیشه بهره مند از بهشت جاویدان و نعمتهاى آن (خلدین فیها)
۸- خداوند، خشنود از راستگویان و راستکرداران و آنان، خشنود از خداوند. (رضى اللّه عنهم و رضوا عنه)
۹- خداوند همواره خشنود از اهل بهشت مى باشد و بهشتیان نیز همواره از خدا دلشادند. (رضى اللّه عنهم و رضوا عنه)
۱۰- حضرت مسیح (ع)، همواره خشنود از خداوند و از زمره جلب کنندگان رضایت الهى و اهل بهشت است. (قال اللّه هذا یوم ینفع الصدقین ... رضى اللّه عنهم و رضوا عنه) از مصادیق مورد نظر براى این آیه به قرینه آیات گذشته حضرت مسیح (ع) است.
۱۱- بهره مندى از بهشت جاویدان، جلب خشنودى خدا، و دلشاد بودن از وى، رستگارى و موفقیتى بس بزرگ (لهم جنت ... رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم) در برداشت فوق «ذلک» اشاره به تمامى پاداشهاى مذکور در آیه گرفته شده است. و «ال» در «الفوز» براى استغراق مجازى است یعنى پاداشهاى مذکور کمال رستگارى است.
۱۲- جلب رضایت خداوند و خشنودى انسان از وى، برتر از بهره مندى از بهشت جاویدان (رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم) برداشت فوق بر این مبناست که ذلک تنها اشاره به جمله «رضى اللّه عنهم و رضوا عنه» باشد.
۱۳- رستگارى و پیروزى بزرگ در قیامت، ویژه راستگویان و راستکرداران (هذا یوم ینفع الصدقین ... ذلک الفوز العظیم)
۱۴- مسیح (ع) انسانى رستگار و نایل به فوزى بس عظیم (ذلک الفوز العظیم)
موضوعات مرتبط
- انسان: ارزش رضایت انسان ۱۲
- بهشت: ارزش بهشت ۱۲ ; اهمیّت بهشت ۱۱ ; باغهاى بهشت ۶ ; پاداش بهشت ۵ ; درختان بهشت ۶ ; ساختار بهشت ۶ ; نعمتهاى بهشت ۷ ; نهرهاى بهشت ۶
- بهشتیان:۱۰ در بهشت ۷ ; جاودانگى بهشتیان ۱۰ ۷ ; رضایت بهشتیان ۱۰ ۹
- خدا: ارزش رضایت خدا ۱۲ ; اهمیّت رضایت خدا ۱۱ ; رضایت خدا ۸، ۹، ۱۰ ; گواهى خدا ۳
- رستگاران:۱۳، ۱۴
- رستگارى: موارد رستگارى ۱۱
- صادقان:۲ پاداش صادقان ۲ ۵ ; پیروزى صادقان ۲ ۱۳ ; رستگارى صادقان ۲ ۱۳ ; رضایت صادقان ۲ ۸ ; صادقان ۲ در قیامت ۱، ۱۳ ; فضایل صادقان ۲ ۱۳
- صالحان: پاداش صالحان ۵ ; رضایت صالحان ۸ ; صالحان در قیامت ۱
- صداقت: آثار اخروى صداقت ۱ ; پاداش اخروى صداقت ۴
- عمل: پاداش عمل اخروى عمل ۴
- عیسى (ع): رستگارى عیسى (ع) ۱۴ ; رضایت عیسى (ع) ۱۰ ; صداقت عیسى (ع) ۲، ۳ ; فضایل عیسى (ع) ۱۰
- موفقیّت: موارد موفقیّت ۱۱
- نیکان: پیروزى نیکان ۱۳ ; رستگارى نیکان ۱۳ ; فضایل نیکان ۱۳ ; نیکان در قیامت ۱، ۱۳
منابع