يوسف ٦٨
ترجمه
يوسف ٦٧ | آیه ٦٨ | يوسف ٦٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِن شَیْءٍ»: چیزی را. حرف (مِنْ) زائد است و واژه (شَیْءٍ) در اصل منصوب و مفعول است. «إِلاّ»: لیکن. امّا. «حاجَةً»: نیازی. مستثنی منقطع است. این نیاز، دیدار دوباره یوسف است که پیوسته در اندرون یعقوب غوغا میکرد. زیرا برابر وحی آسمانی میدانست که یوسف را گرگ نخورده است و روزی باید خواب او تحقّق یابد. امّا سوز فراق و درد انتظار و دلهره ناگوار، به آتش درون او دامن میزد (نگا: یوسف / ، - ، ). بسیاری از تفاسیر میگویند: چنین نیازی عبارت بوده است از سفارش فرزندان به رعایت اسباب و مسبّبات جهان، و توکّل کردن بر یزدان، و مراقبت از خود در حدّ توان؛ و این که یعقوب خواسته است که با این سفارش به فرزندان پندی دهد و اضطراب قلب خود را نیز اندکی فرو نشاند. «قَضَاهَا»: نیاز را برآورده کرد. فاعل فعل (قَضا) دُخُول حاصل از کلام قبلی، یا یعقوب است. «إِنَّهُ»: مرجع ضمیر (هُ) یعقوب است. «لِمَا عَلَّمْنَاهُ»: چیزی که بدو آموخته بودیم. بر اثر تعلیمی که ما بدو داده بودیم. واژه (ما) میتواند موصول و یا مصدریّه باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف
- بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...
- مراد يعقوب (عليه السلام ) از جمله : ((فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين ))
- معناى توسل به خدا، لغو و بى اثر دانستن اسباب و وسائط نيست
- سبب اينكه يعقوب (عليه السلام ) به پسران خود سفارش كرد از يك دروازه وارد نشوند
- سه نكته درباره توكل از آيه شريفه : ((و قال يا نبىّ...)) استفاده مى شود
- معناى جمله : ((ما كان يغنى عنهم من الله من شى ء...))
- علم موهبتى به يعقوب (عليه السلام ) اكتسابى نبوده و نتيجه اخلاص در توحيد است
- توجيه ديگر مفسرين در معناى آيات مورد بحث
- گفتار يوسف جز افتراهاى مذموم عقلى و حرام شرعى نيست !
- توجيه ديگر مفسرين در مراد از آيه شريفه
- پيمانه ملك گم شده است !
- كيفر سارق معين مى شود
- پيمانه از باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود!
- مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد
- معناى جمله ((فوق كل ذى علم ))
- گفتگوى يوسف (عليه السلام ) با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از باروبنه بنيامين يافته شد
- گفتگوى برادران : چگونه بدون بنيامين نزد پدر بازگرديم ؟
- يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا
نکات آیه
۱- ورود فرزندان یعقوب به مصر براى دومین بار (و جاء إخوة یوسف ... و لما دخلوا من حیث أمرهم أبوهم)
۲- فرزندان یعقوب براساس فرمان آن حضرت، در آستانه ورود به مصر متفرق شدند و از دروازه هاى متعدد به آن دیار وارد گشتند. (وادخلوا من أبوب متفرقة ... و لما دخلوا من حیث أمرهم أبوهم) «حیث» اسم مکان و به معناى جا و محل است.
۳- اطاعت فرزندان یعقوب از پدر خویش (و لما دخلوا من حیث أمرهم أبوهم)
۴- گوش سپارى به فرمانهاى پدران از وظایف فرزندان و از آداب معاشرت با ایشان (و لما دخلوا من حیث أمرهم أبوهم)
۵- خداوند پیشامد ناگوارى را براى فرزندان یعقوب در مصر ، تقدیر کرده بود. (ما کان یغنى عنهم من الله من شىء) جمله «ما کان یغنى...» از آنچه ذیل شماره ۱۱- از آیه قبل آورده شد ، معلوم مى شود.
۶- تدبیر یعقوب(ع) (ورود فرزندانش به مصر از دروازه هاى متعدد) مانع پیشامدى که خداوند براى آنان مقدر کرده بود ، نشد. (ما کان یغنى عنهم من الله من شىء) ضمیر در «یغنى» به یعقوب(ع) و یا تدبیر او - که از «ادخلوا من أبواب متفرقة» استفاده مى شود- برمى گردد. مآل هر دو احتمال یک معناست.
۷- تقدیرها و مشیتهاى الهى ، حاکم بر تدبیر بندگان است. (و لما دخلوا من حیث أمرهم أبوهم ما کان یغنى عنهم من الله من شىء)
۸- توصیه یعقوب(ع) به فرزندانش (لزوم اختیار کردن دروازه هاى متعدد براى ورود به مصر) جز تلاش براى سلامتى فرزندانش ، اثر دیگرى نداشت. (ما کان یغنى عنهم من الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضیها) استثنا در عبارت «إلاّ حاجة ...» استثناى منقطع است. ظاهر آن است که ضمیر فاعلى در «قضاها» به یعقوب(ع) باز گردد. بر این اساس معناى «ما کان یغنى ... إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضاها» چنین مى شود: تدبیر یعقوب(ع) هرگز بازدارنده آنچه از ناحیه خداوند مقدر شده بود نشد ; لکن یعقوب(ع) خواسته اى داشت که با دستور خویش (ادخلوا من أبواب متفرقة) عملى ساخت. بر اساس این معنا مراد از خواسته او (حاجة) انجام وظیفه است و آن راهنمایى فرزندان به اسباب رهایى از خطرات احتمالى است.
۹- یعقوب(ع) در فرمان خویش مبنى بر ورود فرزندانش از دربهاى متعدد ، خواسته اى جز انجام وظیفه (پیشنهاد و راه گریز از خطر) نداشت. (ما کان یغنى عنهم من الله من شىء إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضیها) یعقوب(ع) با اعتقاد به حاکمیت اراده خداوند، مى دانست که تأمین سلامتى فرزندانش به دست خداست و از اختیار او بیرون است ; ولى توجه او به کارآیى اسباب و علّتها در محدوده مشیّت الهى، او را به چاره اندیشى واداشت ; اما نتیجه را منوط به خواست خداوند مى دید. از این رو حاجت و خواسته آن حضرت چیزى جز انجام وظیفه راهنمایى فرزندان نبود.
۱۰- یعقوب(ع) آنچه وظیفه او براى تأمین سلامت فرزندانش بوده ، به کار بست. (إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضیها)
۱۱- تلاش براى تأمین سلامت فرزندان از وظایف پدران (إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضیها)
۱۲- خداوند خواسته یعقوب(ع) (ورود فرزندانش از دربهاى متعدد) را برآورده ساخت.* (إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضیها) برداشت فوق ، بر اساس این احتمال است که ضمیر فاعلى در «قضاها» به «الله» باز گردد. بر این اساس مفاد «و لما دخلوا» تا «قضاها» چنین مى شود: هر چند توصیه یعقوب(ع) اثرى نداشت ; لکن خداوند خواسته او را عملى ساخت.
۱۳- اطاعت فرزندان یعقوب از او در مورد ورودشان از دروازه هاى متعدد ، به توفیق الهى بود. (و لما دخلوا من حیث أمرهم أبوهم ... إلاّ حاجة فى نفس یعقوب قضیها) از یک سو برآورده شدن خواسته یعقوب(ع) (ورود فرزندان از دربهاى متعدد) به خود آنان نسبت داده شده (و لما دخلوا من حیث أمرهم) و از سویى بیان شده که خداوند خواسته او را برآورده ساخته است. از این دو بیان معلوم مى شود که توفیق خدا و اراده او موجب شد که فرزندان یعقوب به آنچه پدرشان توصیه کرده بود، موفق شوند.
۱۴- یعقوب(ع) از دانشى ویژه برخوردار بود. (و إنه لذو علم لما علّمنه) نکره آوردن «علم» حاکى از ویژگى آن است.
۱۵- خداوند ، آموزنده و اهدا کننده دانش ویژه به یعقوب(ع) (و إنه لذو علم لما علّمنه) حرف «لام» در «لما علّمناه» براى تعلیل است و «ما» در آن مصدریه مى باشد.
۱۶- حاکمیت اراده خداوند بر اسباب و علل ، از تعالیم خداوند به یعقوب(ع) (ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء ... و إنه لذو علم لما علّمنه)
۱۷- ناسازگار ندیدن تدبیر و برنامه ریزى در امور زندگى با حاکمیت اراده خداوند، از دانشهاى اعطا شده به یعقوب(ع) (وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء ... إنه لذو علم لما علّمنه)
۱۸- توصیه هاى یعقوب(ع) به فرزندان خویش (لزوم توکل بر خدا و به کارگیرى اسباب و علل) جلوه اى از علم ویژه او بود. (ادخلوا من أبوب متفرقة ... و علیه فلیتوکل المتوکلون ... إنه لذو علم لما علّمنه)
۱۹- پیش بینى و احساس خطر یعقوب(ع) براى فرزندانش در دومین سفرشان به مصر ، جلوه اى از علم ویژه آن حضرت (لاتدخلوا من باب وحد ... إنه لذو علم لما علّمنه)
۲۰- دانش کشف ارتباط نظام اسباب و علل با حاکمیت اراده الهى ، دانشى بس بلند مرتبه (ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء ... و إنه لذو علم لما علّمنه)
۲۱- بیشتر مردم به اسباب و علل چشم مى دوزند و از حاکمیت اراده خدا و لزوم توکل بر او ، ناآگاهند. (و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)
موضوعات مرتبط
- اطاعت: اطاعت از پدر ۴; اطاعت از یعقوب(ع) ۲، ۳، ۱۳
- اکثریت: جهل اکثریت ۲۱
- انسان: عجز انسان ها ۷
- برادران یوسف: اطاعت برادران یوسف ۲، ۳، ۱۳; برادران یوسف و یعقوب(ع) ۲، ۳، ۱۳; توصیه به برادران یوسف ۸، ۹، ۱۸; توفیق برادران یوسف ۱۳; حادثه ناگوار برادران یوسف ۵، ۶; دومین مسافرت برادران یوسف ۱، ۱۹; سلامتى برادران یوسف ۸; ورود برادران یوسف به مصر ۱، ۲، ۶، ۱۲، ۱۳
- پدر: مسؤولیت پدر ۱۱
- توکل: اهمیت توکل بر خدا ۲۱; توکل و عوامل طبیعى ۱۸
- خدا: اراده خدا و تدبیر امور ۱۷; اراده خدا و عوامل طبیعى ۱۶; تعالیم خدا ۱۵، ۱۶، ۱۷; توفیقات خدا ۱۳;حاکمیت اراده خدا ۲۱،۱۶; حاکمیت مشیت خدا ۷; حاکمیت مقدرات خدا ۷; حتمیت مقدرات خدا ۶; عطایاى خدا ۱۵; مقدرات خدا ۵
- علم: بهترین علم ۲۰
- عواطف: عواطف پدرى ۸، ۱۰
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۲۱
- فرزند: مسؤول سلامتى فرزند ۱۱; مسؤولیت فرزند ۴
- مصرباستان: دروازه هاى مصرباستان ۲، ۱۲، ۱۳
- معاشرت: آداب معاشرت ۴
- نظام علیّت: نظام علیّت و حاکمیت خدا ۲۰
- یعقوب(ع): آثار توصیه هاى یعقوب(ع) ۸; اجابت دعاى یعقوب(ع) ۱۲; اهتمام یعقوب(ع) بر توکل ۱۸; تدبیر یعقوب(ع) ۶، ۱۰; توصیه هاى یعقوب(ع) ۱۸; دوراندیشى یعقوب(ع) ۱۹; علم لدنى یعقوب(ع) ۱۵، ۱۷; علم یعقوب(ع) ۱۴، ۱۸، ۱۹; عمل به تکلیف یعقوب(ع) ۹; فضایل یعقوب(ع) ۱۴، ۱۹; فلسفه توصیه هاى یعقوب(ع) ۹; قصه یعقوب(ع) ۱۰; معلم یعقوب(ع) ۱۵، ۱۶; یعقوب(ع) و سلامتى فرزندان ۱۰; یعقوب(ع) و فرزندان ۱۹
- یوسف(ع): قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۶، ۸