التوبة ١٠٠
کپی متن آیه |
---|
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ |
ترجمه
التوبة ٩٩ | آیه ١٠٠ | التوبة ١٠١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«السَّابِقُونَ»: پیشگامان. سبقتگیرندگان بر دیگران در ایمان و هجرت و نصرت. مراد مهاجرانی است که پیش از صلح حُدَیْبِیّه هجرت کردند و با جان و مال در راه خدا کوشیدند، و نیز انصاری است که در عقبه اوّل و دوم با پیغمبر بیعت کردند و یا این که هنگام قدوم پیغمبر به مدینه ایمان آوردند. «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ ...»: مراد کسانی است که به دنبال این پیشگامان مهاجر و انصار ایمان آوردند و در اقوال و افعال، صادقانه از چنین پیشوایان پیشتاز پیروی کردند. تابعین و همه مؤمنانی که از کردار نیک و رفتار پسندیده مهاجران و انصار بزرگوار در تمام امکنه و اعصار تا آخر روزگار پیروی میکنند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» درباره کسى که این آیه نازل شده، اختلاف است. ابوموسى و سعید بن المسیب و ابن سیرین و قتادة گویند: درباره کسانى نازل گردیده که به هر دو قبله نماز خوانده اند.
شعبى گوید: درباره کسانى است که در بیعة الرضوان که عبارت از بیعة الحدیبیه است، بیعت نموده اند و گوید کسانى که بعد از این بیعت مسلمان شدند و مهاجرت کردند از مهاجرین اولین نمى باشند.
ابوعلى جبائى گوید: درباره کسانى نازل گردیده که قبل از هجرت مسلمان شده اند.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۰۶ - ۹۷، سوره توبه
- بيان آيات شريفه مربوط به وضع اعراب از لحاظ كفر و نفاق و ايمان
- معناى كلمه (( اعراب )) و بيان اينكه باديه نشينان به سبب دروى از تمدن و علم و ادب از معارف دينى دورتر بوده اند
- تقسيم مؤ منين به سه گروه : سابقون اولون از مهاجرين و انصار و تابعين آنان به احسان . و بيان مراد از هر كدام
- معناى اتباع به احسان در جمله : (( والذين اببعوهم باحسان )) كه وصف طبقه سوم از مؤمنين است
- حكم به فضيلت سابقون اولون از مهاجرين و انصار مقيد است به ايمان وعمل صالح
- معناى رضايت مؤ منين از خدا و رضايت خدا از مؤ منين و بيان اينكه رضايت خدا از اوصاف فعل او است نه از اوصاف ذاتش
- مقصود از عذاب كردن منافقين در دو نوبت (سنعذبهم مرتين ) چيست ؟
- امر به اخذ زكات از اموال مردم
- گيرنده زكات خداست و تصدق و اداء زكات نوعى توبه است چنانچه توبه هم صدقه اعمال است
- توضيح درباره معناى آيه : (( و قلاعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله والمؤ منون )) و اينكه مخاطبين آن چه كسانى هستند ورؤ يت در آن به چه معنا است ؟
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( و السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار... ))
- سخن (( قرظى )) مبنى بر اينكه تمامى اصحاب پيامبر (ص ) آمرزيده اند و خوب و بدشان اهل بهشتند و نقد و رد آن سخن
- رواياتى در ذيل آيه : (( و آخرون اعترفوا بذنوبهم ... )) و اينكه در مورد چه كسانى نازل شده است
- چند روايت در ذيل آيه مربوط به زكات
- چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( و آخرون مرجون لامرالله ))
- گفتارى پيرامون زكات و ساير صدقات (نظر اسلام درباره اجتماع و حقوق مالى آن و مزايا و ويژگيهاى نظام ماليه عمومى در اسلام )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «100»
ونخستين پيشگامانِ از مهاجران و انصار و كسانىكه با نيكوكارى آنان را پيروى كردند، خداوند از آنها راضى است و آنان نيز از خدا راضى، و (خدا) براى آنان باغهايى فراهم ساخته كه نهرها از پاى (درختان) آن جارى است، هميشه در آن جاودانهاند. اين است رستگارى و كاميابى بزرگ.
نکته ها
در اين آيه، مسلمانانِ صدر اسلام به سه گروه تقسيم شدهاند:
1. پيشگامان در اسلام و هجرت.
2. پيشگامان در نصرت پيامبر و يارى مهاجران.
3. متأخّران كه راه آنان را ادامه دادهاند.
امام صادق عليه السلام فرمودند: ابتدا خداوند نام مهاجرين با سابقه را برده، سپس نام انصار و ياوران را و سپس نام پيروان آنان را بيان نموده است. بنابراين جايگاه و مقام هر گروه را در جاى خود بيان كرده است. «1»
«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 2، ص 41.
جلد 3 - صفحه 494
به اتّفاق همهى مسلمانان، اوّلين زن مسلمان حضرت خديجه و اوّلين مرد مسلمان به اتّفاق شيعه ونظر بسيارى از اهلسنّت، علىبن ابىطالب عليهما السلام است. «1» چنانكه گفتهاند:
ميان تاريخنويسان خلافى نيست كه علىبن ابىطالب عليهما السلام، اوّلين مرد مسلمان است. «2»
البتّه عدّهاى مىگويند: ايمانِ نوجوانى ده ساله چه ارزشى دارد؟ در جواب آنان بايد گفت:
نبوّت حضرت عيسى و حضرت يحيى نيز در كودكى بود و ارزش داشت!
پیام ها
1- سبقت در كار نيك، ارزش است و موقعيّت پيشگامان در نهضتها بايد حفظ شود. «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ»
2- تنها پيروى از نيكىها وكمالات گذشتگان ارزش است، نه هر پيروى وتبعيّتى.
«اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»
3- اگر مؤمن، به قضاى الهى راضى باشد، خدا هم از او راضى است. «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
4- بهشت در سايهى ايمان، سبقت، هجرت، نصرت و تبعيّت به احسان است.
السَّابِقُونَ ... أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (100)
بعد از آن ذكر منافقان، بيان حال سابقان به ايمان را مىفرمايد:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ: و پيشى گيرندگان پيشينيان، يعنى آنها كه سبقت دارند بر عامه مؤمنان در ايمان. مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ: از مهاجرين كسانى
ج5، ص 185
كه از مكه به مدينه هجرت نمودند. و انصار ساكنان مدينه كه اهل مكه را يارى كردند. نزد سعيد بن مسيب و حسن و ابن سيرين و قتاده «1»، مراد مهاجران كسانيند كه به دو قبله نماز كردند. نزد شعبى «2» مبايعان بيعت رضوان و حديبيه و حضرت بعد از آن بيعت فرمود: من اسلم بعد ذلك و هاجر فليس من المهاجرين الاوّلين. و نزد عطا «3»، اهل بدرند. نزد جبائى «4» كسانى كه قبل از هجرت ايمان آورند. و مراد به انصار در انوار گفته: «5» اهل بيعت عقبه اولى كه هفت نفر بودند. يا اهل عقبه ثانيه و هفتاد نفر بودند. يا كسانى كه قبل از بيعت عقبه ثانيه به دست مصعب بن عمير ايمان آوردند به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله. وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ: و آن كسانى كه متابعت كردند سابقان را.
بيان- آنچه مشهور است، اصحاب آنانند كه در عهد پيغمبر و به صحبت او فايز شدند. تابعين آنانكه بعد از اصحاب بودند. و اتباع تابعين آنها كه بعد از تابعين بودند.
بِإِحْسانٍ: به دخول در اسلام بعد از ايشان و افعال خير و سلوك طريقه ايشان، مراد اصحابند كه پيروى سابقان مىنمودند در ايمان و طاعت. طبرسى (رحمه الله) فرمايد: «6» در آيه شريفه داخلند هر كه بعد از ايشان آيد تا روز قيامت و به روش پسنديده آنها رفتار نمايد. رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ: خشنود شد خداى تعالى از ايشان به قبول طاعت گذشته و آينده آنها. وَ رَضُوا عَنْهُ: و خشنود شدند ايشان از خداوند سبحان به آنچه يافتند از نعمتهاى دينى و دنيوى. حاصل آنكه هم خدا از آنها راضى، و هم ايشان از حق راضى، و اين مقام ارجمند و بزرگى است و به صرف ايمان و طاعت اين مرتبه به دست نيايد، زيرا شرطش قبول درگاه الهى، و
«1»- مجمع ج 3 ص 64.
«2»- همان مدرك.
«3»- همان مدرك.
«4»- همان مدرك.
«5»- (منهج ج 4 ص 317)
«6»- مجمع ج 3 ص 64.
ج5، ص 186
آن منوط به تقوى، و تقوى راه با زحمت و مشقتى است.
وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ: و آماده فرموده براى ايشان در آخرت بوستانها و بهشتهائى كه، تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ: جارى مىشود و مىرود از جلو آنها يا زير درختان نهرها و جوهاى مختلف. خالِدِينَ فِيها أَبَداً: در حالتى كه جاويد و دائم باشند در آن هميشه و ابدى كه خروج و زوال براى ايشان نيست، بلكه باقى هستند به بقاء الهى. ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ: آنست فيروزى بزرگ و رسيدن به تمام مراد.
تنبيه- در آيه شريفه دلالت است بر فضل سابقين و مزيت ايشان بر غير، به جهت آنكه در ابتداى اسلام انواع مشقت را در نصرت دين تحمل مىنمودند، از مهاجرت بلاد و مفارقت عشاير و مقاتله با دشمنان با قلت عدد و كثرت اعداء و سبقت به ايمان و دعوت مردم به آن.
تبصره- ميان علما اختلاف است در اول كسى كه اسلام آورد از مهاجران؛ اكثر مانند ابن عباس، جابر بن عبد اللّه، انس بن مالك، زيد بن ارقم، مجاهد، قتاده، ابن اسحق، ثعلبى برآنند كه از مردان، حضرت على بن ابى طالب و از زنان حضرت خديجه بوده، چنانچه انس بن مالك نقل نموده كه مبعوث شد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روز دوشنبه، و على بن ابى طالب عليه السّلام اسلام آورد و نماز خواند روز سه شنبه. «1» مجاهد و ابن اسحق برآنند در سن دهسالگى بوده. نزد كلبى، هفت ساله، و نزد ابو الاسود دوازده ساله بوده.
و ثعلبى در تفسير خود «2» از اسماعيل بن اياس از پدر خود نقل نموده كه گفت:
من بازرگان بودم، به مكه رفتم نزد عباس پسر عبد المطلب به سبب رفاقت سابقه كه تجارت عطر از يمن به مكه نمودى، روزى من و عباس در منى بوديم. ناگاه جوانى آمد نزديك زوال، و در قرص آفتاب نگاه، بعد روى به كعبه و گفت:
اللّه اكبر، پسرى آمد، دست راست او ايستاده، تكبير گفت. زنى هم آمد عقب
«1»- مجمع ج 3 ص 65.
«2»- (مجمع ج 3 ص 65)
ج5، ص 187
سر آنها، بعد آن جوان ركوع، ايشان هم ركوع و سر برداشته به سجود رفته، آنها هم متابعت كردند. من به عباس گفتم: اين كار بزرگى است. گفت: اين جوان پسر عم من، و دعوى مىكند كه خدا او را به پيغمبرى فرستاده. مىگويد: زود باشد كه گنجهاى قيصر و كسرى بر من مفتوح شود، و آن پسر، على بن ابى طالب و آن زن خديجه بنت خويلد باشد، و هر دو به او ايمان آورده، و اين افعال نمازى است كه مىگويد من مأمورم. قسم به خدا هيچكس را روى زمين نمىبينم كه در اين دين باشد مگر اين سه نفر. اسماعيل گويد: جدم به پدرم گفت: كاش من چهارم آنها بودم، اين را بعد از اسلامش نقل كرد.
و در مسند سيد ابى طالب هروى مرفوعا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نقل نموده كه فرمود: صلّت الملئكة علىّ و على علىّ سبع سنين و ذلك انّه لم يصلّ فيها احد غيرى و غير على: «1» يعنى صلوات فرستادند ملائكه بر من و على بن ابى طالب هفت سال به جهت آنكه نماز نخواند در آن هفت سال احدى غير من و على.
و عبد اللّه بن موسى از علاء بن صالح از منهال بن عمر و از عباد بن عبد اللّه روايت نموده كه شنيدم حضرت على عليه السّلام مىفرمود: انا عبد اللّه و اخو رسوله و انا الصّدّيق الاكبر لا يقولها بعدى الّا كذّاب مفتر صلّيت قبل النّاس بسبع سنين. «2» يعنى: من بنده الهى و برادر رسول سبحانى و من صديق اكبرم، اين را نگويد بعد از من مگر دروغگوى افترا كننده، زيرا نماز خواندم پيش از مردمان به مدت هفت سال.
ابو بحيله گويد «3»: نزد أبو ذر رفتم، موسم حج، گفتم: ميان مردمان اختلاف افتاده، اقتدى به كه نمايم، گفت: الزم كتاب اللّه و علىّ بن أبي طالب عليه السّلام فاشهد على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله انّه قال علىّ اوّل من امن بى و اوّل من
«1»- مجمع ج 3 ص 65.
«2» همان مدرك.
«3» منهج ج 4 ص 320.
ج5، ص 188
يصافحنى يوم القيمة و هو الصّدّيق الاكبر و الفاروق الاعظم بين الحقّ و الباطل و هو يعسوب الدّين و المؤمنين و المال يعسوب الظّلمة.
و حاكم ابو القاسم الحسكانى از علماى عامه به اسناد خود مرفوعا روايت نموده تا عبد الرحمن عوف در آيه شريفه «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» گفته: ايشان ده نفر از قريشند، اول آنها از حيث اسلام على بن ابى طالب عليه السّلام است. «1» جواب خصم: بعضى مناقشه نموده به اينكه گرچه حضرت على عليه السّلام قبلا اسلام آورد لكن صغير بود، و ديگرى گرچه بعد اسلام آورد لكن پير بود.
اما جواب: شخص خالى از غرض و منصف، اين مطلب را مسلم دارد كه ايمان حضرت على عليه السّلام از كفر نبوده، اما اسلام آن غير، از كفر بوده بنابراين گوئيم ايمان حضرت على عليه السّلام يا به امر و دعوت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بوده يا نه، ثانى باطل است، زيرا در آن موقع حضرت على عليه السّلام به حسب ظاهر علم غيب نمىدانست كه باعث ايمان او شود، و بر تقدير اول اگر على عليه السّلام مكلف و محل قبول ايمان نبوده، هر آينه دعوت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عبث بوده باشد و انبياء از اين مبرى باشند. و اگر محل قبول ايمان بوده، پس سابق باشد و صغر سن مانع او نباشد، زيرا اعتبار اين امر به كمال عقل است. و مؤيد آن تكلم عيسى عليه السّلام در گهواره كه گفت: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً»، «2» و در حق يحيى عليه السّلام فرمود:
«وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» «3» يعنى «النبوة».
بنابراين چرا نشايد كه حضرت على عليه السّلام در سن نه يا ده يا يازده سالگى مؤمن و ايمان او مقبول باشد. بزرگان گفتهاند: بزرگى به عقل است نه به سال. و ايضا هنرمندى به كمال است نه جمال (الشّاة نظيفة و الفيل جيفة) و ايضا اين ادعا خروج از اسلام است، زيرا به اتفاق حضرت على عليه السّلام جز يك مرتبه ايمان نياورده كه معروف است از او و روايت نشده كه وقتى، تجديد
«1» مجمع ج 3 ص 65.
«2» سوره مريم آيه 30.
«3» سوره مريم آيه 13.
ج5، ص 189
اسلام و ايمان كرده باشد؛ و اگر آن را وقعى نبوده و تدارك هم كه ننموده، هر آينه مؤمن نباشد چه در حيات پيغمبر و چه بعد از عثمان كه امامت نمود و حال آنكه تمام فرق از موافق و مخالف روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لو وزن ايمان علىّ بايمان امّتى لرجح ايمان علىّ على ايمان امّتى الى يوم القيمة يعنى: اگر ايمان على عليه السّلام را با تمام ايمان امت من بسنجند، هر آينه ايمان على عليه السّلام بر همه ايمان امت من ترجيح يابد؛ پس بنابراين آن ايمان على عليه السّلام مقبول، و به ثبوت آن سابقيت آن سرور تحقق يابد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (100)
ترجمه
و پيشى گيرندگان كه پيشينيانند از مهاجران و انصار و آنانكه متابعت نمودند ايشانرا بخوبى خوشنود شد خدا از آنها و خوشنود شدند آنها از او و آماده نمود براى ايشان باغهائيكه ميرود در آنها نهرها جاودانيانند در آن هميشه اين است كاميابى بزرگ.
تفسير
قمى ره فرموده آنها نقباء بودند و أبو ذر و مقداد و سلمان و عمّار و كسانى كه ايمان آوردند و تصديق نمودند و ثابت ماندند بولايت امير المؤمنين (ع) حقير عرض ميكنم نقباء دوازده نفر بودند از انصار كه در منى با پيغمبر (ص) بيعت نمودند نه نفر از اوس و سه نفر از خزرج در خانه حضرت عبد المطلب و آنجا باين منصب فائز شدند و افضل از همه ابو الهيثم بن التيّهان بود و در نهج البلاغه است كه واقع نميشود اسم هجرت بر احدى مگر بمعرفت حجّت پس كسيكه شناخت او را و اقرار نمود بآن پس او مهاجر است حقير عرض
جلد 2 صفحه 615
ميكنم معلوم است مراد از سابقون اوّلون كسانى هستند كه سبقت گرفتند بر ساير مردم در ايمان بخدا و پيغمبر و اوصياء آنحضرت نه كسانيكه سبقت گرفتند در كفر و نفاق و اظهار اسلام بطمع مال و منصب و جاه و آن جماعت سابقان از مهاجر و انصار كه دو فرقه از اصحابند و فرقه اول كسانى هستند كه با پيغمبر (ص) از مكه هجرت بمدينه نمودند و فرقه دوم كسانى هستند از اهل مدينه كه قبل از هجرت مسلمان شده بودند و جماعتيكه بعدا متابعت نمودند آنها را به نيكى در باره خودشان و خلق باطاعت خدا و پيغمبر و اوصياء او هر سه فرقه دو متبوع در نيكى و يك تابع خدا راضى از آنها است بقبول طاعت و آنها راضيند از او بشكر نعمت و بهشت آماده براى ايشان است و كاميابى بزرگ نصيب آنان نه كسانيكه اسائه نمودند در باره خودشان و خلق بنفاق و شقاق با محمّد (ص) و آل اطهار او از مهاجر و انصار و اتباع آنها:
هر كه را روى به بهبود نبود
ديدن روى نبى سود نبود
در كافى و عياشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه خداوند ابتدا فرمود بمهاجرين اوّلين بر حسب درجه سبقت آنها و در رتبه دوم نام برد از انصار و در رتبه سوم ياد فرمود تابعين باحسان را پس وضع فرمود هر قوميرا بقدر درجات و منازل ايشان در نزد خود و ما چون در آيات سابقه اثبات اتّحاد نفسى و روحى و نورى حضرت امير المؤمنين (ع) را با پيغمبر خاتم (ص) نموديم احتياج باثبات اسبقيّت آنحضرت را در اسلام نداريم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ السّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرِينَ وَ الأَنصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحسانٍ رَضِيَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ وَ أَعَدَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجرِي تَحتَهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الفَوزُ العَظِيمُ (100)
و كساني که سبقت گرفتند در ايمان برسول خدا از مهاجرين و انصار و كساني که
جلد 8 - صفحه 301
متابعت كردند سابقين را و ايمان آوردند و باعمال حسنه آنها اقتداء كردند خداوند از همه آنها راضي و خشنود است و آنها هم از خدا راضي و خشنود هستند و مهيّا فرموده از براي آنها بهشتهايي که جاري ميشود از پاي قصور آنها انهاري و هميشه ابد الاباد در آن بهشتها ساكن هستند اينست رستگاري و فوز عظيم.
وَ السّابِقُونَ الأَوَّلُونَ در اخبار بسياري از خاصه و عامّه بلكه از ضروريات مذهب شيعه است که اول كسي که ايمان آورد امير المؤمنين عليه السّلام بود حتي دارد روز دوشنبه حضرت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مبعوث برسالت شد و روز سهشنبه امير المؤمنين [ع] ايمان آورد، و نيز دارد که حضرت آمد در مسجد الحرام و علي عليه السّلام در خلف آن حضرت و خديجه خلف امير المؤمنين نماز ميگذاردند و هفت سال بدين منوال بود، حتي دارد که پس از ايمان علي [ع] پدرش ابي طالب باو گفت (انّ محمّدا لا يدعو الّا الي الخير فالزمه).
و مراد از سابقين كساني که قبل از هجرت ايمان آوردند مِنَ المُهاجِرِينَ که پس از هجرت هجرت كردند و از خانهها و اموال خود صرف نظر نمودند و الانصار مطابق سياهي قرآن که راء مكسور است عطف بمهاجرين است يعني سابقين از انصار كساني که از مدينه به مكه مشرف شدند و ايمان آوردند و حضرت را دعوت بمدينه كردند و موقع هجرت استقبال شاياني از آن حضرت كردند و آن حضرت را و مهاجرين را در منازل خود جاي دادند. و اما اگر بر خلاف سياهي قرائت غير مشهور باشد عطف به و السابقون است و مرفوع است و سابقون مخصوص بمهاجرين است.
وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحسانٍ كساني که بعد از هجرت ايمان آوردند چه از مهاجرين که هجرت كردند و چه از انصار که بعد از فتح مكه و نصرت الهي يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً بلكه شامل جميع مؤمنين الي يوم القيمة ميشود
جلد 8 - صفحه 302
که متابعت اولين را كردند.
رَضِيَ اللّهُ عَنهُم رضايت خداوند بالاترين مقامات است چنانچه ميفرمايد وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ أَكبَرُ همين سوره آيه 73، و در خبر دارد موقعي که اهل بهشت در بهشت مستقر ميشوند خطاب ميرسد که ديگر مطلبي و توقعي داريد عرض ميكنند (ربّنا رضاك).
وَ رَضُوا عَنهُ آن قدر تفضل در حق آنها ميشود که آنها هم راضي ميشوند که صاحب نفس مطمئنه ميشوند که خطاب برسد يا أَيَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِي إِلي رَبِّكِ راضِيَةً مَرضِيَّةً فَادخُلِي فِي عِبادِي وَ ادخُلِي جَنَّتِي حجر آيه 28.
وَ أَعَدَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجرِي تَحتَهَا الأَنهارُ دليل بر وجود جنت است که خدا مهيّا فرموده خالِدِينَ فِيها أَبَداً دليل بر خلود است با تأكيد بكلمه ابدا ذلِكَ الفَوزُ العَظِيمُ چه رستگاري و فوزي عظيمتر از رضاي خدا و بهشت جاويدان است
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 100)- پیشگامان اسلام! به دنبال آیات گذشته که بیان حال کفّار و منافقان را مینمود در این آیه اشاره به گروههای مختلف از مسلمانان راستین شده است و آنها را در سه گروه مشخص تقسیم میکند.
1- «پیشگامان نخستین از مهاجرین» (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ).
یعنی آنها که در اسلام و هجرت پیشگام بودهاند.
2- آنها که پیشگام در «نصرت و یاری پیامبر و یاران مهاجرش بودند» (وَ الْأَنْصارِ).
3- «و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند» (وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ).
و با انجام اعمال نیک، و قبول اسلام، و هجرت، و نصرت آیین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنها پیوستند.
جالب توجه این که: همه متفقا گفتهاند نخستین کسی که از زنان، مسلمان شد «خدیجه» همسر وفادار و فداکار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود، و اما از مردان، همه دانشمندان و مفسران شیعه به اتفاق گروه عظیمی از دانشمندان اهل سنت «علی» علیه السّلام را نخستین کسی میدانند که دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پاسخ گفت.
پس از ذکر این گروه سه گانه میفرماید: «هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی شدهاند» (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ).
رضایت خدا از آنها به خاطر ایمان و اعمال صالحی است که انجام دادهاند، و خشنودی آنان از خدا به خاطر پاداشهای گوناگون و فوق العاده و پراهمیت است که به آنان ارزانی داشته.
با این که جمله گذشته همه مواهب و نعمتهای الهی را در بر داشت (مواهب مادی و معنوی، جسمانی و روحانی) ولی به عنوان تأکید و بیان «تفصیل» بعد از «اجمال» اضافه میکند: «و خداوند برای آنها باغهایی از بهشت فراهم ساخته که از زیر درختانش نهرها جریان دارند» (وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ).
از امتیازات این نعمت آن است که جاودانی است و «همواره در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها أَبَداً).
ج2، ص247
«و این است پیروزی بزرگ» (ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
چه پیروزی از این برتر که انسان احساس کند آفریدگار و معبود و مولایش از او خشنود است و کارنامه قبولی او را امضا کرده؟
نکات آیه
۱ - خدا از نخستین پیشگامان از مهاجران و انصار و نیز دنبال کنندگان راه آنان، راضى و ایشان نیز از خدا راضى اند. (و السبقون الأولون من المهجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم بإحسن رضى اللّه عنهم و رضوا عنه)
۲ - پیشگامى و تقدم از طریق ایمان و عمل، داراى ارزش و اهمیّتى والا در بینش الهى (و السبقون الأولون من المهجرین و الأنصار)
۳ - حمایت از دین و ارزشهاى الهى در شرایط سخت و دشوار، داراى ارزشى برتر (و السبقون الأولون من المهجرین و الأنصار)
۴ - پیروى از مهاجران و انصار، تنها در طریق نیکى و درستى ستوده و ارزشمند است نه به طور مطلق. (و السبقون ... و الذین اتبعوهم بإحسن)
۵ - ارجمندى مهاجران و انصار، مستلزم نفى صدور عمل غیر نیک از آنان نیست. (و الذین اتبعوهم بإحسن) خداوند، ارجمندى تابعان را بدان مشروط کرده که تنها بر اساس نیکى و در زمینه نیکیها از مهاجران و انصار تبعیت کنند نه در هر گونه عمل و به هر انگیزه اى و این معنا نشان مى دهد که مهاجران و انصار مبرا از عمل غیر نیک نبودند.
۶ - خشنودى قلبى از خدا و پذیرش قوانین و مقررات الهى از روى میل و رغبت - و نه از روى اکراه و بى میلى - از اوصاف مؤمنان راستین است. (و السبقون الأولون ... و الذین اتبعوهم بإحسن رضى اللّه عنهم و رضوا عنه)
۷ - هجرت در راه خدا و یارى دین، سبب جلب رضایت الهى و دستیابى به حیات جاودان در بهشت (من المهجرین و الأنصار ... رضى اللّه عنهم)
۸ - اعلام رضایت برتر خداوند، از اولین و برترین مؤمنان از مهاجران و انصار (و السبقون الأولون من المهجرین ... رضى اللّه عنهم) قید «الأولون» مى تواند قید توضیحى نباشد بلکه «السابقون» را به دو دسته تقسیم کند که در این صورت استفاده مى شود که در میان مهاجران و انصار پیشتاز، دو گروه وجود داشته اند: برخى «الأولون» و برخى غیر آن ; گفتنى است که علاوه بر نکته فوق، واژه «السابقون» و «الأولون» ممکن است تنها نظر به سبقت زمانى نداشته باشد ; بلکه سبقت و اولویت معنوى را هم برساند.
۹ - وجود تقدم و تأخر و تفاوت در فضل و کمال حتى در میان پیشتازان از مهاجران و انصار (و السبقون الأولون من المهجرین و الأنصار) برداشت فوق بر این اساس است که «الأولون» قید احترازى باشد که در این صورت «سابقون» را به دو گروه تقسیم مى کند.
۱۰ - پیشتازى در ارزشها، خود ارزشى والاست. (و السبقون الأولون)
۱۱ - بشارت خداوند به مهاجران و انصار و تابعان نیک کردار، به مهیّا بودن بهشت براى آنان (أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر)
۱۲ - مؤمنان، داراى حیات جاودان و آکنده از سعادت و رستگارى در آخرت (خلدین فیها أبداً ذلک الفوز العظیم)
۱۳ - باغهاى بهشت، متعدد و داراى نهرهاى فراوان (أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر)
۱۴ - پیشگامان در ایمان و تابعان نیک کردار، برخوردار از الطاف مادى و معنوى خداوند در آخرت (رضى اللّه عنهم ... لهم جنت تجرى) رضایت الهى، لطفى معنوى و بهشت جاودان، نعمتى مادى است.
۱۵ - جارى شدن نهرها در زیر درختان انبوه بهشتى، جلوه اى از نعمتهاى جذاب و لذت آفرین اخروى (لهم جنت تجرى تحتها الأنهر)
۱۶ - آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمتهاى بهشتى و زندگى در آن (خلدین فیها أبداً)
۱۷ - دستیابى انسان به رضایت الهى و زندگى جاودان بهشتى، رستگارى بزرگ و سعادت حقیقى است. (رضى اللّه عنهم ... جنت ... خلدین فیها أبداً ذلک الفوز العظیم)
۱۸ - رضایت خدا از انسان و رضایت انسان از خدا، عامل دستیابى انسان به بهشت جاودان و رستگارى حقیقى (رضى اللّه عنهم و رضوا عنه و أعد لهم جنت ... ذلک الفوز العظیم) ممکن است مقدم شدن «رضى اللّه عنهم ... » بر «أعد لهم جنات» مشعر به سببیت و علیت باشد.
روایات و احادیث
۱۹ - از امام حسن مجتبى (ع) روایت شده: « ... فکان ابى (ع) سابق السّابقین إلى اللّه و إلى رسوله ... و ذلک انه لم یسبقه إلى الایمان أحد و قد قال اللّه تعالى: «و السّابقون الأوّلون من المهاجرین و الأن-صار ... » فهو س-ابق جمیع السّابقین ... ;[۲] پدر من پیشگام تر از پیشگامان نخستین به سوى خدا و رسول او بود ... زیرا هیچ کس در ایمان، بر او پیشى نگرفته بود ... و خ-داى تعالى ف--رمود: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار ... » پس او پیشگام تر از همه پیشگامان بود».
۲۰ - عن ابى عبداللّه (ع) [فى قوله تعالى: ]«و السّابقون الأوّلون من المهاجرین و الانصار و الذین اتّبعوهم باحسان ...»: فبدء بالمهاجرین الاوّلین على درجة سبقهم ثم ثنّى بالأنصار ثم ثلّث بالتّابعین لهم باحسان فوضع کل قوم على قدر درجاتهم و منازلهم عنده .... ;[۳] از امام صادق (ع) درباره سخن خداى تعالى: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانى که با نیکوکارى از آنان پیروى کردند ... » روایت شده که فرمود: پس خداى عز و جل مهاجران نخستین را بر اساس سابقه ایمانى آنان، در آغاز ذکر فرمود ; سپس انصار را در رتبه دوم و تابعین به احسان را در رتبه سوم یاد نمود. بدین ترتیب هر گروه را بر مبناى درجه و منزلتى که نزد او داشتند [در کلام خود] جاى داد».
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ۲، ۳ ارزش حمایت از ارزشها ۳ ; سبقت در ارزشها۱۰ ; ملاک ارزشها ۴، ۵، ۱۰
- امام على (ع): ایمان امام على (ع) ۱۹
- انصار: ارزش پیروى از انصار ۴ ; ارزش عمل انصار ۵ ; بشارت به انصار ۱۱ ; رضایت از انصار ۱، ۸; رضایت انصار ۱ ; مراتب انصار ۹ ; مقامات انصار ۲۰
- ایمان: ارزش سبقت در ایمان ۲ ; امکانات مادى پیشگامان در ایمان ۱۴ ; امکانات معنوى پیشگامان در ایمان ۱۴ ; اهمیّت سبقت در ایمان ۲ ; پاداش اخروى پیشگامان در ایمان ۱۴ ; فضایل پیشگامان در ایمان ۱۴
- بهشت: بشارت به بهشت ۱۱ ; تعدد باغ بهشت ۱۳ ; تعدد نهرهاى بهشت ۱۳ ; جاودانگى در بهشت ۱۶ ; جاودانگى نعمتهاى بهشت ۱۶ ; درختان بهشت ۱۵ ; زمینه جاودانگى در بهشت ۷ ; موجبات بهشت ۱۸ ; نعمتهاى بهشت ۱۳، ۱۵ ; نهرهاى بهشت ۱۵
- بهشتیان: ۱۱
- تابعین: بشارت به تابعین ۱۱ ; پاداش اخروى تابعین ۱۴ ; رضایت از تابعین ۱ ; فضایل تابعین ۱۴
- حیات: اهمیّت حیات اخروى ۱۷ ; زمینه حیات اخروى ۷
- خدا: آثار رضایت خدا ۱۸ ; اهمیّت رضایت خدا ۱۷ ; بشارتهاى خدا ۱۱ ; رضایت خدا ۱ ; زمینه رضایت خدا ۷
- دین: آثار امداد به دین ۷ ; ارزش حمایت از دین ۳ ; قبول دین ۶
- دیندارى: دیندارى در سختیها ۳
- رستگارى: عوامل رستگارى ۱۸ ; مراتب رستگارى ۱۷ ; موارد رستگارى ۱۷
- رضایت: آثار رضایت از خدا ۱۸ ; رضایت از خدا ۱
- رضایت خدا: مشمولان رضایت خدا ۸
- سعادت: موارد سعادت ۱۷
- عمل صالح: پیشگامان در عمل صالح ۲۰
- مؤمنان: آرامش اخروى مؤمنان ۱۶ ; جاودانگى مؤمنان در بهشت ۱۶ ; حیات اخروى مؤمنان ۱۶ ; حیات جاودانه مؤمنان ۱۲ ; رستگارى اخروى مؤمنان ۱۲ ; سعادت اخروى مؤمنان ۱۲ ; صفات مؤمنان ۶
- مسلمانان: اولین مسلمان ۱۹
- مهاجران: ارزش پیروى از مهاجران ۴ ; ارزش عمل مهاجران ۵ ; بشارت به مهاجران ۱۱ ; رضایت از مهاجران ۸ ; رضایت مهاجران ۱، ۸ ; مراتب مهاجران ۹ ; مقامات مهاجران ۲۰
- نعمت: نعمتهاى اخروى ۱۵
- هجرت: آثار هجرت ۷
منابع
- ↑ در تفسیر برهان از مالک بن انس او از ابوصالح و او از ابن عباس نقل نموده که این آیه درباره امیرالمومنین على علیهالسلام نازل شده زیرا ایمان او به پیامبر اسلام جلوتر از همه مردم بوده و نیز به دو قبله نماز گذارده و در بیعت بدر و بیعة الرضوان با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بیعت نموده و در دو هجرت شرکت نموده از مکه به سوى حبشه با جعفر بن ابىطالب و از حبشه به سوى مدینه و نیز از جماعتى از مفسرین روایت شده که این آیه درباره على بن ابىطالب علیهالسلام نازل شده است و نیز در کتاب نهجالبیان از شیبانى از امام صادق علیهالسلام نقل شده که این آیه درباره على علیهالسلام و مهاجرین و انصارى که از وى پیروى نموده اند، نازل گردیده است و در تفسیر مجمعالبیان ذکر شده که اینان از اهل بدر مى باشند چنان که عطاء بن ابىرباح گفته است.
- ↑ امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۱۷۶ ; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۱۵۲، ح ۱.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۴۱، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵۵- ، ح ۲۸۲.