الأنفال ٧٢
کپی متن آیه |
---|
إِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولٰئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلاَيَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ |
ترجمه
الأنفال ٧١ | آیه ٧٢ | الأنفال ٧٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«آوَوْا»: منزل و مأوی دادند. پناه دادند. «وَلایَة»: نصرت. مدد و یاری (نگا: کهف / ). «إِسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ»: از شما کمک و یاری خواستند تا دین خود را حفظ کنند و خویشتن را از شکنجه و آزاری برهانند که به سبب داشتن دین و ایمان، متوجّه آنان میگردد. «میثاق»: مراد پیمان ترک مخاصمه است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ... (۶) لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى... (۶) لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ... (۷) وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ... (۶)
نزول
ابن عباس و حسن بصرى و قتادة و مجاهد و سدى گویند: این آیه درباره ارث بردن و میراث نازل گردیده زیرا قبلا مسلمین به کسانى که هجرت نموده بودند، ارث میدادند و قانون وراثت بر بناى هجرت گذاشته شده بود و بر مبناى خویشاوندى و ارحام ارث داده نمى شد و در واقع خداوند میراث را به مهاجرین و انصار مربوط گردانیده بود و اگر کسى ایمان آورده ولى هجرت نکرده بود به خاطر این که مهاجرت ننموده و یا به مهاجرین کمک و یارى نکرده است، ارث نمى برد تا این که آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» نازل گردید و میراث از روى هجرت نسخ گردید و از آن به بعد به صاحبان خویشاوند از مؤمنین و مؤمنات ارث میرسید و نیز اهل دو ملت که قبلاً از روى مهاجرت و انصار بودن ارث میبردند، نسخ گردید.[۱]
و نیز گویند درباره اعراب مکه نازل شده که پیامبر با آنها مصالحه نمود که آنها را به حال خودشان بگذارد که در اوطان خویش باشند و به طرف مدینه مهاجرت نکنند و اگر پیامبر اراده فرمود در جنگها با او باشند ولى از غنائم جنگى چیزى بهره آنها نشود و در مقابل با پیامبر معاهده بستند که اگر دشمنى در صدد جنگ با آنها برآید. پیامبر به یارى آنها بشتابد مگر درباره قومى که بین پیامبر و آن قوم عهد و میثاقى وجود داشته باشد.[۲]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «72»
همانا كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردند، و آنان كه (مجاهدان و مهاجران را) پناه داده و يارى كردند، آنان دوستدار و حامى و همپيمان يكديگرند. امّا كسانى كه ايمان آورده، ولى هجرت نكردند، حقّ هيچگونه دوستى و حمايت از آنان را نداريد، تا آنكه هجرت كنند. و اگر (مؤمنانِ تحت فشار، براى حفظ دينشان) از شما يارى طلب كردند، بر شماست كه ياريشان كنيد، مگر در برابر قومى كه ميان شما و آنان پيمان (ترك مخاصمه) است، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
نکته ها
در سال سيزدهم بعثت و پس از ده سال از دعوت علنى پيامبر به اسلام، هنوز مشركان مكّه دست از اذيّت و آزار پيامبر و مسلمانان برنداشته بودند و روز به روز بر شدّت آن مىافزودند تا اينكه تصميم گرفتند با توطئهاى حساب شده و اقدامى دستهجمعى، پيامبر را به قتل برسانند و اسلام را ريشهكن كنند.
با اطلاع پيامبر صلى الله عليه و آله از آن توطئه و جانفشانى على عليه السلام، شبانه مقدّمات هجرت فراهم شد و آن حضرت در اوّل ماه ربيعالاوّل ابتدا به غار ثور رفتند و به مدّت سه روز در آنجا به گونهاى معجزهآسا مخفى شدند و در اين مدّت تنها حضرت على عليه السلام براى آن حضرت غذا تهيه كرده و اخبار بيرون را در اختيار آن جناب قرار مىدادند. سرانجام پيامبر با اعلان مهاجرت مسلمانان به يثرب و همراه آوردن اهلبيت آن حضرت، خود راهى يثرب شدند و پس از پيمودن مسافتى حدود چهارصد كيلومتر، روز دوازدهم ربيعالاوّل به محلّهى قبا رسيدند و
جلد 3 - صفحه 362
بقيّهى مهاجران نيز به آنان ملحق شدند.
مردم يثرب، از مهاجران استقبال شايانى به عمل آوردند وآنها را با آغوش باز پذيرفتند و يثرب را به «مدينةالنبىّ» و «مدينة الرّسول»، تغيير نام دادند. آنگاه پيامبر براى پيشگيرى و دورى از تفرقه، ميان مهاجران و انصار كه حدود سيصد نفر بودند، دو به دو عقد اخوّت و برادرى جارى كردند و مسجد قبا را پايهگذارى كردند. «1»
مهاجران، كسانى هستند كه در مكّه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آوردند و چون در آنجا تحت فشار بودند، خانه وكاشانهى خود را رها كرده به همراه پيامبر به مدينه هجرت كردند و انصار، مسلمانانى هستند كه از پيامبر اسلام و مهاجران استقبال و آنان را در بين خود جاى داده و يارى نمودند.
در اين آيه، محورهايى همچون: پيوند مهاجرين و انصار، ضرورت هجرت، بىاعتنايى به مرفّهان گريزان از هجرت، تعهّد متقابل ميان مهاجران و انصار و نجات مسلمانان دربند، در صورت عدم ضرر به پيمانهاى قبلى، مطرح شده است.
عموماً ملّتها، مهمترين و بزرگترين حادثهاى را كه در حيات اجتماعى، علمى و مذهبى آنان رخ داده و آن را نقطهى عطفى در سرگذشت ملّى خود مىدانند، مبدأ تاريخ خود قرار دادهاند، مثلا ميلاد حضرت مسيح عليه السلام نزد مسيحيان و يا عام الفيل (سالى كه سپاه ابرهه به مكّه حمله كرد و نابود شد) نزد اعراب، مبدأ سال قرار گرفت.
دين اسلام كاملترين شريعت آسمانى است واز اديان ديگر مستقل است، لذا مسلمانان ميلاد حضرت مسيح را مبناى سال خود قرار ندادند، همچنين عامالفيل گرچه سال تولّد پيامبر بود و يا حتّى روز بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، مبناى سال قرار نگرفت، امّا با هجرت پيامبر به مدينه كه حكومتى مستقل در آنجا پايهگذارى شد و مسلمانان توانستند در نقطهاى آزادانه فعاليّت كنند، پيامبر شخصاً تاريخ هجرى را بنا گذاردند. «2» چنانكه مىتوان از عبارت «مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ»، در آيهى «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ» «3» كه در مورد
«1». تفسير نمونه، سيره ابن هشام و فروغ ابديّت، ج 1، ص 417- 450.
«2». فروغ ابديّت، ج 1، ص 435.
«3». توبه، 108.
جلد 3 - صفحه 363
ساختن مسجد قبا مىباشد نيز پايهگذارى سال هجرى را استفاده نمود، زيرا اوّلين اقدام پيامبر در هجرت به مدينه ساختن مسجد قبا مىباشد. «1» آرى اگر هجرت نبود، چه بسا اسلام در همان نقطه محدود و نابود مىشد.
بيشتر بلاهاى مردم از غرق شدن در رفاه و ترك هجرتهاى سازنده سرچشمه مىگيرد.
اگر همهى مغزها ومتخصّصان و كارشناسان مسلمانى كه در كشورهاى غربى به سر مىبرند، به كشور خود هجرت كنند، هم ضربه به دشمن است وهم تقويت اسلام وكشورهاى اسلامى.
هجرت، اختصاص به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ندارد، بلكه هجرت از محيط شرك، كفر و گناه، براى حفظ دين و ايمان و يا براى برگشت از نافرمانى خداوند لازم است، چنانكه خداوند در پاسخ كسانى كه عذر آلودگى خود و ارتكاب به گناه را محيط ناسالم مىدانستند و مىگفتند: «كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ»، مىفرمايد: زمين خداوند كه پهناور بود، چرا به مكانى ديگر هجرت نكرديد؟ «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» «2» البتّه با توجّه به عبارت «مستضعفين»، معلوم مىشود كه اگر توانايى امر به معروف و نهى از منكر باشد، بايد به اين مهم اقدام نمود و جامعه را ترك نكرد و آن را مورد اصلاح قرار داد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: هنگامى كه در محل و سرزمينى كه در آن زندگى مىكنى نافرمانى و معصيت خدا مىكنند، از آنجا به جايى ديگر هجرت كن. «اذا عصى اللّه فى ارض انت فيها فاخرج منها الى غيرها» «3»
چنانكه هجرت براى آموختن علم و دانش و براى بيان آموختههاى خود به ديگران نيز لازم است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» «4»
در صدر اسلام دو هجرت رخ داده است: يكى در سال پنجم بعثت، هجرت گروهى از مسلمانان به سرزمين حبشه و ديگرى در سال سيزدهم بعثت، هجرت از مكّه به مدينه.
«1». الصحيح من سيرة النّبى، علّامه جعفر مرتضى، ج 3، ص 40.
«2». نساء، 97.
«3». بحار، ج 19، ص 35.
«4». توبه، 122.
جلد 3 - صفحه 364
پیام ها
1- اسلام، ايمان و عقيده، بدون تلاش و مجاهدت كافى نيست. مسلمانان صدر اسلام، يا مهاجر بودند يا پناهدهنده مهاجران، يا جهادگر و يا حامى مجاهدان.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ... وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا (شرايط متفاوت براى هركس تكليف خاصّى مىآورد، براى يكى هجرت و براى ديگرى پناهدادن به مهاجران.)
2- رابطهى ولايى، مخصوص كسانى است كه اهل هجرت، جهاد و كمك به ديگران باشند. «أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
3- خداوند ميان مهاجران و انصار حقّ ولايت مقرّر كرده است. «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
4- هجرت به سوى جامعهى اسلامى، شرط ولايت است و كسى كه هجرت نكند، ولايت ندارد. لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ ...
5- در جامعهى اسلامى بايد ميان مجاهدان ومهاجران با مرفّهان هجرت گريز، فرق باشد. «آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا»
6- كسى كه هجرت نكند، نه او را يارى كنيد و نه از او يارى بخواهيد. (كلمهى «وَلايَتِهِمْ» را دو گونه مىتوان معنا كرد: يكى «ولايت و حمايت شما از آنان» و ديگرى «كمك و حمايت آنان از شما»)
7- بايد از متخلّفان پيشين كه خواهان پيوستن به مسلمانان هستند، با آغوش باز استقبال كرد. «حَتَّى يُهاجِرُوا» (آرى، همينكه تاركان هجرت، هجرت كردند، شما آنان را حمايت كنيد)
8- اگر مسلمانانِ ديگر مناطق، تحت فشار كفر قرار گرفتند، نسبت به استمدادشان نبايد بىتفاوت بود. «إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ»
9- در روابط با ديگران بايد اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامى كه كفّار به پيمانهاى خود با مسلمانان پايبند هستند، نمىتوان براى حمايت مسلمانانِ
جلد 3 - صفحه 365
زير سلطهى آنان اقدامى كرد. «إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (72)
جلد 4 صفحه 381
تفسير نيشابورى- حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مكه معظمه مبعوث به رسالت، و مردم را دعوت به دين حق فرمود تا مدت ده سال.
پس از آن از مكه معظمه به مدينه طيبه هجرت نمود. كسانى كه موافقت كردند آن حضرت را در هجرت، آنها مهاجرين اوّلين هستند و بعضى متابعت حضرت نكردند. و برخى بعد از هجرت آن سرور مهاجرت كردند، پس حق تعالى در خاتمه اين سوره احكام اين اصناف و ايجاب موالات مؤمنان و قطع مصاحبت كافران را مىفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا: بدرستى كه آنانكه ايمان آوردند، وَ هاجَرُوا: و هجرت كردند به دوستى خدا و رسول او از وطنهاى خود، وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ:
و جهاد نمودند به مالهاى خود كه در سلاح و نفقه محتاجان خود صرف كردند، وَ أَنْفُسِهِمْ: و مجاهده كردند به نفسهاى خويش كه مباشر قتال و محاربه شدند، فِي سَبِيلِ اللَّهِ: در راه رضاى الهى يعنى در طاعت او و اعزاز دين نو و اعلاى كلمه او. اينان قوم مهاجران هستند، وَ الَّذِينَ آوَوْا: و آن كسانى كه مكان و جا دادند مهاجران را، وَ نَصَرُوا: و نصرت كردند حضرت ختمى مرتبت را، مراد گروه انصارند، أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ: آن گروه بعضى از ايشان دوستان بعضى ديگرند.
ابن عباس و قتاده و سدى و مجاهد برآنند كه مراد تولى در ميراث است، چون مبدأ كار بر آن حكم بود كه مهاجر و انصار به سبب هجرت و نصرت از هم ميراث مىبردند نه اقارب، بعد از آن به آيه أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ، منسوخ شد. و از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه ميان دو نفر كه مواخات بودى ميراث از هم گرفتى. و يا مراد اولويت است به نصرت و مظاهرت.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا: و آنان كه ايمان آوردند، وَ لَمْ يُهاجِرُوا: و مهاجرت نكردند، ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ: نيست مر شما را از تولى ايشان در
جلد 4 صفحه 382
ميراث هيچ چيز، حَتَّى يُهاجِرُوا: تا وقتى كه هجرت كنند، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ: و اگر طلب نصرت كنند مؤمنان غير مهاجر از شما در دين، يعنى اگر در ميان ايشان و كفار مقاتله واقع و از شما يارى طلبند، فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ: پس بر شما واجب است يارى ايشان، إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ: مگر بر گروهى از كفار كه ميان شما و آنها عهد و پيمانى باشد كه نقض عهود و معاهده منمائيد، وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: و خداى تعالى از آنچه مىكنيد از وفاى به عهد و نقض آن بيناست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (72)
ترجمه
همانا آنانكه ايمان آوردند و هجرت كردند و جهاد نمودند بمالهاشان و جانهاشان در راه خدا و آنانكه جاى دادند و يارى نمودند آن گروه بعضشان سزاوارانند ببعضى و آنانكه ايمان آوردند و هجرت ننمودند نيست مر شما را از سزاوارى ايشان هيچ چيزى تا هجرت كنند و اگر طلب يارى نمايند از شما در دين پس بر شما است يارى نمودن مگر بر جماعتى كه ميان شما و ميان آنها پيمان است و خدا بآنچه ميكنيد بينا است.
تفسير
اصحاب پيغمبر (ص) دو دسته بودند مهاجر و انصار مهاجران كسانى بودند كه به پيغمبر (ص) ايمان آورده بودند و با آن حضرت از مكه به مدينه هجرت نمودند و در ركابش با كفار جنگ ميكردند و از مال و جان در راه خدا دريغ نداشتند و انصار جماعتى بودند از اهل مدينه كه آن حضرت و اصحابش را در منازل خود جاى دادند و از معاونت و نصرت ايشان بهيچ وجه كوتاهى ننمودند و مقرر گرديد ميان مسلمانان
جلد 2 صفحه 552
آئين دوستى و مودّت و مواسات و مواخات كاملا مراعات شود و پيغمبر (ص) ميان هر يك از افراد دو دسته و ميان آن دو دسته عقد اخوت بست و بنا شد اينها از يكديگر ارث ببرند و كسانيكه از مسلمانان در مكّه ماندهاند و هجرت ننمودهاند از ميراث اقارب خودشان كه در مدينه هستند محروم باشند و اين حكم ثابت بود تا بعد از جنگ بدر نسخ شد بآيه و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللّه چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع از امام باقر (ع) قريب به اين معنى را نقل نموده است ولى مقرر گرديد كه اگر كفار مكه متعرض آئين مسلمانان باقى مانده شدند و آنها از پيغمبر (ص) استنصار نمودند با آنها كمك شود مگر كفار از طوائفى باشند كه پيغمبر (ص) با آنها معاهده بر ترك تعرض بسته است كه در اينصورت نبايد با متخلّفين از هجرت مساعدت نمود و ولايتهم بكسر و او نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ الَّذِينَ آوَوا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يُهاجِرُوا ما لَكُم مِن وَلايَتِهِم مِن شَيءٍ حَتّي يُهاجِرُوا وَ إِنِ استَنصَرُوكُم فِي الدِّينِ فَعَلَيكُمُ النَّصرُ إِلاّ عَلي قَومٍ بَينَكُم وَ بَينَهُم مِيثاقٌ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِيرٌ (72)
محققا كساني که ايمان آوردند و از منازل خود چشم پوشيدند و هجرت كردند بمدينه و جهاد كردند با كفار باموال خود و بنفوس خود در راه الهي و كساني که جاي دادند مهاجرين را در منازل خود و نصرت كردند يعني مهاجرين و انصار اينها هر يك اولياء ديگر هستند و اما كساني که ايمان آوردند لكن هجرت بمدينه نكردند اينها داراي ولايت با مهاجرين و انصار نيستند تا زماني که هجرت كنند بمدينه و ملحق شوند بمهاجرين و انصار ولي اگر از شما طلب نصرت كردند که آنها را از دست كفار نجات دهيد آنها را ياري كنيد مگر آن كفاري که با شما عهد و ميثاق بستهاند که با شما جنگ نكنند و كمك بمشركين و ساير كفار ننمايند و خداوند بآنچه که شما عمل ميكنيد بينا است.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اشاره بكسانيست که در مكه ايمان آوردند چه در زمان بودن حضرت در مكه و چه بعد از هجرت آن حضرت يا در مراكز ديگر سكونت داشتند غير از مدينه و بشرف اسلام مشرف شدند وَ هاجَرُوا منازل و اوطان خود را رها كردند و هجرت بمدينه نمودند و خدمت حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مشرف شدند وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم بذل مال و جان كردند در امر جهاد يعني حاضر شدند براي جهاد با كفار و مشركين و صرف مال خود براي مجاهدين فِي سَبِيلِ اللّهِ قربة الي اللّه براي اعلاء كلمه اسلام و تعظيم شعائر اسلامي و نصرت دين مقدس اسلام نه از جهت عداوت شخصيه و منافع دنيويه.
وَ الَّذِينَ آوَوا اشاره بمؤمنين اهل مدينه است که مهاجرين را جاي دادند
جلد 8 - صفحه 163
و براي آنها منازل و مساكن تدارك كردند وَ نَصَرُوا و آنها را ياري كردند که مسمّي شدند بانصار، اينکه دو دسته مهاجرين و انصار که جمله اولئك اشاره بهر دو طائفه مهاجر و انصار است بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ مهاجرين اولياء انصار، انصار اولياء مهاجرين. و اولياء جمع وليّ از ماده ولايت است و ولايت اگر بكسر واو باشد بمعني امارت و سلطنت و اولي الامري و وجوب اطاعت است چنانچه در آيه شريفه أَولي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم احزاب آيه 6، و آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الايه مائده آيه 6، از اينکه ماده است، و اگر بفتح واو باشد بمعني نصرت و وداد و محبت و اتحاد و يگانگي است و اخوت و مساوات و مواسات است چنانچه در اينکه آيه است بقرينه ذيل آيه، و از اينکه جمله استفاده ميشود که بين مهاجرين و انصار يك نوع تفاضلي بر يكديگر داشتند و اينکه منشأ اختلافي شده بود، خداوند ميفرمايد هر دو طائفه يكي هستند امتيازي بين آنها نيست همه برادر و برابر هستند إِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ حجرات آيه 10، و اينكه بعضي حمل بر ميراث كردند و بر طبق آن حديثي از حضرت باقر عليه السّلام روايت كردند و گفتند اينکه آيه نسخ شده بآيه أُولُوا الأَرحامِ بَعضُهُم أَولي بِبَعضٍ احزاب آيه 6 بنظر تمام نميآيد و حديث سند ندارد فقط در مجمع البيان تعبير به روي كرده بلكه خلاف ظاهر آيه است و التزام بنسخ هم محتاج بدليل قطعي است.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يُهاجِرُوا كساني که در مكه و ساير اماكن بشرف اسلام مشرف شدند لكن هجرت بمدينه نكردند و ظاهرا با فرض تمكن از هجرت مسامحه و امتناع از آن كردند ما لَكُم مِن وَلايَتِهِم مِن شَيءٍ آن ولايتي که بين مهاجرين و انصار مقرر فرموده در حق آنها مراعات نشده که اگر با كسي عداوتي يا مخالفتي پيدا شد واجب نيست بر مهاجرين و انصار که از مدينه حركت كنند بروند مكه و آنها را كمك كنند زيرا بر آنها لازم است چنانچه گرفتار دشمن شوند هجرت
جلد 8 - صفحه 164
كنند و خود را بمسلمين برسانند.
حَتّي يُهاجِرُوا بلي اگر طلب نصرت آنها راجع بامر دين باشد بايد آنها را نصرت كرد وَ إِنِ استَنصَرُوكُم فِي الدِّينِ فَعَلَيكُمُ النَّصرُ زيرا حفظ دين اهمّ واجبات است مگر كفاري که با پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم عهد و ميثاق بستهاند که نبايد با آنها خلاف قرارداد رفتار كرد.
تنبيه- اگر اينکه كفار که بين آنها ميثاق بسته شده آنها در مقام اذيت مسلمين غير مهاجرين برآمدند چون آنها عهد را شكستهاند مانعي ندارد ياري كردن مسلمين و اگر مسلمين بآنها حمله كردند چون خلاف عهد و ميثاق است بايد مسلمين را منع كرد از حمله بآنها لذا ميفرمايد (إِلي قَومٍ بَينَكُم وَ بَينَهُم مِيثاقٌ) ميثاق قراردادي است که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم با طائفه كفار معاهده ميكرد که آن حضرت متعرض آنها نشود آنها هم در مقام اذيت بمسلمين نباشند و اعانت با ساير كفار و مشركين نكنند که با مسلمين محاربه دارند و شرائط ديگر که در عهد نامه قرار ميدهند وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ از اطاعت و مخالفت آنچه که عمل ميكنيد چه پنهاني و چه آشكارا بصير و دانا و مطلع است بر او امري پنهان نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 72)- چهار گروه مختلف: سلسله آیات (72- 75) که آخرین فصل سوره انفال است بحثی را در باره «مهاجرین» و «انصار» و گروههای دیگر مسلمین و ارزش وجودی هر یک از آنان، مطرح کرده و بحثهای گذشته پیرامون جهاد و مجاهدان را بدین وسیله تکمیل میکند.
در این آیات سخن از پنج گروه که چهار گروه آن از مسلمانان و یک گروه از
ج2، ص172
غیر مسلمانانند به میان آمده است: آن چهار گروه عبارتند از:
1- مهاجرین نخستین.
2- انصار و یاران مدینه.
3- آنها که ایمان آوردند ولی مهاجرت نکردند.
4- آنها که بعدا ایمان آوردند و به مهاجران پیوستند.
در این آیه میگوید: «کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد نمودند و کسانی که پناه دادند و یاری کردند اولیاء و هم پیمان و مدافعان یکدیگرند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
برای گروه نخست چهار صفت بیان کرده اول ایمان، دوم هجرت و سوم جهاد مالی و اقتصادی و چهارم جهاد با خون و جان خویش در راه خدا و در مورد «انصار» دو صفت ذکر شده نخست «ایواء» (پناه دادن) دوم یاری کردن.
در حقیقت این دو گروه در بافت جامعه اسلامی یکی به منزله «تار» و دیگری به منزله «پود» بود و هیچ کدام از دیگری بینیاز نبود.
سپس به گروه سوم اشاره کرده، میگوید: «و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند (و به جامعه نوین شما نپیوستند) هیچ گونه ولایت و تعهد و مسؤولیتی در برابر آنها نداریم تا اقدام به هجرت کنند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا).
و در جمله بعد تنها یک نوع حمایت و مسؤولیت را استثنا کرده و آن را در باره این گروه اثبات میکند و میگوید: «هرگاه این گروه (مؤمنان غیر مهاجر) از شما به خاطر حفظ دین و آئینشان یاری بطلبند (یعنی تحت فشار شدید دشمنان قرار گیرند) بر شما لازم است که به یاری آنها بشتابید» (وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ).
«مگر زمانی که مخالفان آنها جمعیتی باشند که میان شما و آنان پیمان ترک مخاصمه بسته شده» (إِلَّا عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ).
ج2، ص173
و در پایان آیه برای رعایت حدود این مسؤولیتها و دقت در انجام این مقررات میگوید: «و خداوند به آنچه انجام میدهید بصیر و بیناست» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
همه اعمال شما را میبیند و از تلاشها و کوششها و مجاهدتها و احساس مسؤولیتها آگاه است، همچنین از بیاعتنایی و سستی و تنبلی و عدم احساس مسؤولیت در برابر این وظایف بزرگ با خبر میباشد!.
نکات آیه
۱- خداوند هر یک از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ دیگرى قرار داد و به پشتیبانى همه جانبه از یکدیگر فراخواند. (إن الذین ءامنوا و هاجروا ... أولیاء بعض) جمله «أولئک بعضهم أولیاء بعض» جمله اى خبرى است و مراد از آن انشاء و جعل ولایت است.
۲- شرکت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و یارى مهاجران از سوى انصار، شرط برخوردارى هر یک از ولایت مقرر شده از جانب خدا (إن الذین ءامنوا و هاجروا ... أولیاء بعض) مشارالیه «أولئک» و مرجع ضمیر در «بعضهم»، «الذین» اول و دوم، با تمام صفاتى که براى آنان ذکر شد، است. یعنى مؤمنان مهاجر مثلا اگر جهاد نکنند و یا مؤمنان ساکن در مدینه اگر مهاجران را یارى ندهند از حقوق ولایت برخوردار نیستند.
۳- یارى رسانى و پناه دادن به مهاجران راه خدا، وظیفه اى بر عهده اهل ایمان (و الذین ءاووا و نصروا)
۴- تصمیم گیرى درباره جهاد، مسؤولیت مهاجران و یارى رسانى به مهاجران، وظیفه و مسؤولیت گروه انصار در صدر اسلام (و الذین ءاووا و نصروا) توصیف مهاجران به اینکه در راه خدا جهاد کنند، در مقابل انصار که به این امر توصیف نشده اند، با اینکه جهاد در راه خدا یک وظیفه ایمانى است، مى تواند به این نکته اشاره داشته باشد که در صدر اسلام جهاد و تصمیم گیرى درباره آن بر عهده مهاجران بود و انصار باید آنان را در این امر یارى دهند، ولى تصمیم گیرنده نباشند.
۵- مؤمنان عصر بعثت متشکل از سه گروه: مهاجران (مؤمنانى که از مکه و یا اطراف آن به مدینه هجرت کردند)، انصار (مؤمنانى که مهاجران را پناه دادند) و مؤمنان غیر مهاجر (إن الذین ءامنوا و هاجروا ... و الذین ءاووا و نصروا ... و الذین ءامنوا) «ایواء» (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضمیرى است محذوف که به «الذین ءامنوا ... » برمى گردد.
۶- در راه خدا بودن، ملاک ارزش هجرت و جهاد در پیشگاه خداوند (هاجروا و جهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبیل اللّه) برداشت فوق با توجه به کلمه «فى سبیل اللّه» استفاده شده است.
۷- خداوند بین مهاجران و انصار با مؤمنان غیر مهاجر، ولایتى مقرر نداشته و پشتیبانى از ایشان را بر مهاجران و انصار واجب نکرد. (و الذین ءامنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولیتهم من شىء) «ولایت» به معناى حمایت کردن و یارى رساندن است. کلمه «شىء» مبتدا و «من» در آن زایده مى باشد. «من» در «من ولایتهم» بیانیه و بیانگر معناى شىء است. کلمه لکم خبر براى «من شىء» مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمیر در «ولایتهم» مفعول گرفته شده و فاعل آن ضمیرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراین معناى جمله چنین مى شود: هیچ حق ولایتى براى شما نسبت به ایشان جعل نشده است. یعنى نباید ایشان را یارى کنید.
۸- مهاجران و انصار نباید از مؤمنان غیر مهاجر یارى طلبند و از آنان انتظار حمایت داشته باشند.* (ما لکم من ولیتهم من شىء) برداشت فوق مبتنى بر این است که ضمیر در «ولیتهم» فاعل باشد. بنابراین جمله «ما لکم ... » به این معناست که براى شما نیست که از پشتیبانى آنان برخوردار شوید. یعنى نباید آنان را به نصرت خویش بخوانید و حمایت آنان را طلب کنید.
۹- هجرت مسلمانان در صدر اسلام داراى اهمیتى ویژه (و الذین ءامنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولیتهم من شىء) نهى از یارى رسانى به مؤمنان غیر مهاجر و حکم به قطع ولایت با آنان مى تواند اشاره به اهمیت هجرت در صدر اسلام داشته باشد.
۱۰- هجرت در صدر اسلام داراى اهمیتى برتر نسبت به جهاد در راه خدا (ما لکم من ولیتهم من شىء حتى یهاجروا) با توجه به صدر آیه که برخوردارى از حق ولایت را مشروط به جهاد دانست، معلوم مى شود هجرت در جعل ولایت بین مؤمنان کافى نیست. بنابراین ذکر کردن هجرت در این فراز (حتى یهاجروا) و مقید نساختن آن به جهاد این معنا را القا مى کند که هجرت در راه خدا در صدر اسلام اهمیتى برتر از جهاد داشته است.
۱۱- مؤمنان غیر مهاجر در صورت هجرت، همسان با دیگر مهاجران در برخوردارى از حقوق ولایت و حمایت مقرر شده در میان مؤمنان (ما لکم من ولیتهم من شىء حتى یهاجروا)
۱۲- وجود درگیرى بین مؤمنان غیر مهاجر با کافران، به خاطر دین و دیندارى، تنها موردى است که مهاجران و انصار موظف به یارى غیر مهاجران هستند. (و إن استنصروکم فى الدین فعلیکم النصر) قید «فى الدین» بیانگر این است که اگر کافران به انگیزه مبارزه با اسلام و دیندارى غیر مهاجران به آنان هجوم بردند، باید سایر مسلمانان از آنان حمایت کنند و اگر درگیرى بدین انگیزه نباشد، حمایت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذکر است که «ال» در «النصر» جانشین مضاف إلیه است ; یعنى «فعلیکم نصرهم».
۱۳- وجوب یارى رسانى مهاجران و انصار به غیر مهاجران مشروط به درخواست یارى از سوى غیر مهاجران است. (و إن استنصروکم فى الدین فعلیکم النصر) برداشت فوق با توجه به شرط «إن استنصروکم ... » (اگر از شما یارى خواستند ... ) استفاده شده است.
۱۴- کافرانى که با مسلمانان پیمان عدم تعرض دارند، هر چند به انگیزه مبارزه با اسلام به غیر مهاجران هجوم برند، مهاجران و انصار موظف به یارى آنان نیستند. (فعلیکم النصر إلا على قوم بینکم و بینهم میثق) مراد از میثاق به قرینه مقام، پیمان عدم تعرض و متارکه جنگ است.
۱۵- مسلمانان نباید حتى به خاطر دفاع از مؤمنانى که مورد هجوم کافران قرار گرفتند پیمان خویش را با آن کافران نادیده انگارند و آن را نقض کنند. (فعلیکم النصر إلا على قوم بینکم و بینهم میثق)
۱۶- مسلمانان عصر بعثت با گروههایى از کافران پیمان عدم تعرض داشته و به آن وفادار بودند. (إلا على قوم بینکم و بینهم میثق)
۱۷- اهمیت ویژه پایبندى به پیمان، حتى در صورت کافر بودن طرف مقابل (فعلیکم النصر إلا على قوم بینکم و بینهم میثق) هر چند مراد از «میثق» در آیه شریفه پیمان متارکه جنگ است، ولى روشن است که پیمان متارکه جنگ خصوصیتى ندارد. بنابراین مى توان آیه شریفه را در همه پیمانهاى مجاز، سارى و جارى دانست.
۱۸- پیمان بستن با کافران (پیمان عدم تعرض و ... ) امرى جایز و پایبندى به آن واجب است. (إلا على قوم بینکم و بینهم میثق)
۱۹- اعمال انسانها تحت نظارت کامل خداوند است. (و اللّه بما تعملون بصیر)
۲۰- هشدار خداوند به مؤمنان نسبت به چگونگى اعمالشان در قبال فرمانهاى خداوند (و اللّه بما تعملون بصیر)
روایات و احادیث
۲۱- عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبى جعفر و أبى عبداللّه (علیهما السلام) قالوا: سألناهما عن قوله: «الذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شىء حتى یهاجروا» قالا: إن اهل مکة لایرثون اهل المدینة.[۳] زراره و حمران و محمد بن مسلم گویند از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) پرسیدیم: معناى سخن خدا که مى فرماید: «آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند هیچگونه ولایت با آنها ندارید تا اینکه هجرت کنند، چیست؟ فرمودند: (قطع ولایت) به این است که اهل مکه از اهل مدینه ارث نبرند.
موضوعات مرتبط
- ارزشها:۶
- ارزش: ملاکهاى ارزش ۶
- استمداد: از انصار ۱۳ ; استمداد از مؤمنان غیر مهاجر ۸ ; استمداد از مهاجران ۱۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۵، ۷، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۶ ; مبارزه با اسلام ۱۴
- انتظارات: بیجا ۸
- انسان: عمل انسان ۱۹
- انصار: امداد انصار ۲ ; انصار و مؤمنان غیر مهاجر ۸ ; محدوده مسؤولیت انصار ۱۴ ; مسؤولیت انصار ۴، ۱۲، ۱۳ ; مؤمنان انصار ۵ ; ولایت در انصار ۱، ۷
- جنگ: با مسلمانان ۱۴
- جهاد: ارزش جهاد ۶ ; اهمیت جهاد ۱۰ ; جهاد با جان ۲ ; جهاد با کافران ۱۲ ; جهاد با مال ۲ ; مسؤول جهاد ۴
- خدا: اوامر خدا ۱ ; عمل به اوامر خدا ۲۰ ; نظارت خدا ۱۹ ; هشدارهاى خدا ۲۰
- سبیل اللّه: ارزش سبیل اللّه ۶
- عهد: احکام عهد ۱۸ ; اهمیت وفاى به عهد ۱۵، ۱۷ ; وجوب وفاى به عهد ۱۸ ; وفاى به عهد ۱۶
- مؤمنان: امداد به مؤمنان ۱ ; امداد به مؤمنان غیر مهاجر ۱۲، ۱۳ ; دفاع از مؤمنان ۱۵ ; شرایط ولایت مؤمنان ۲ ; عمل مؤمنان ۲۰ ; مسؤولیت مؤمنان ۳ ; مؤمنان انصار ۵ ; مؤمنان صدر اسلام ۵ ; مؤمنان غیر مهاجر ۷، ۱۱ ; مؤمنان مهاجر ۵ ; مؤمنان و کافران ۱۲ ; ولایت در مؤمنان ۱، ۷، ۱۱ ; هشدار به مؤمنان ۲۰
- مجاهدان: پناه به مجاهدان ۳
- مدینه: مؤمنان مدینه ۵
- مسلمانان: مسؤولیت مسلمانان ۱۵ ; معاهده مسلمانان صدر اسلام ۱۶ ; هجرت مسلمانان صدر اسلام ۹
- معاهده: با کافران ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸ ; معاهده عدم تعرض ۱۴، ۱۶، ۱۸
- مهاجران: امداد به مهاجران ۲، ۳، ۴ ; محدوده مسؤولیت مهاجران ۱۴ ; مسؤولیت مهاجران ۴، ۱۲، ۱۳ ; مقامات مهاجران ۱۱ ; مهاجران و مؤمنان غیر مهاجر ۸ ; ولایت در مهاجران ۱، ۲، ۷
- واجبات:۱۸
- هجرت: ارزش هجرت ۶ ; اهمیت هجرت ۹، ۱۰، ۱۱ ; هجرت در صدر اسلام ۱۰
منابع