الأعراف ١٣٩
کپی متن آیه |
---|
إِنَ هٰؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ وَ بَاطِلٌ مَا کَانُوا يَعْمَلُونَ |
ترجمه
الأعراف ١٣٨ | آیه ١٣٩ | الأعراف ١٤٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُتَبَّرٌ»: نابودشده و ویران گشته. اسم مفعول از مصدر (تتبیر) به معنی تدمیر و تخریب و هلاککردن است (نگا: اسراء / . خبر مقدّم برای (ما) و جمله (مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِیهِ) خبر (إِنَّ) است. «بَاطِلٌ»: زائل و مضمحل. پوچ و نادرست. «مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»: بتهائی که میسازند. عبادتی که میکنند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۳۸ - ۱۵۴، سوره اعراف
- اشاره به اينكه بنى اسرائيل مردمى مادى و حس گرا و تحت تاءثير مرام بت پرستىقبطيان بوده اند.
- برهانى كوتاه و لطيف در بيان مصنوع نبودن خداى تعالى
- مواعده خداوند با موسى (ع )
- معناى رؤ يت در كلام موسى (ع ): رب ارنى انظر اليك
- مراد از رؤ يت در درخواست موسى (ع ): (( ربّ ارنى انظر اليك (( و در آيات مشابه ديگر،علم ضرورى است
- حقيقت علم ضرورى كه از آن به رؤ يت تعبير مى شود
- تعبير از اينگونه معلومات به رؤ يت تعبيرى است شايع ؛ در مواردى كه تعبير (( رؤ يتخدا(( آمده است خصوصياتى ذكر شده كه مراد از رؤ يت را مى رساند.
- حاصل سخن در مراد از رؤ يت در كلام خدا
- علم ضرورى مخصوص به خداى تعالى ، حقيقتى است كه قرآن پرده از آن برداشته است .
- نفى رؤ يت خدا (( لن ترانى (( مربوط به دنيا است و معناى نفى رؤ يت نفى طاقت وقدرت بر آن است .
- مراد از تكلم خدا با موسى (ع ) و چگونگى آن
- تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست
- مقصود از جمله : (( ساءريكم دارالفاسقين (( در آيه شريفه و وجوهى كه در معناى آنگفته شده است
- وجه تقييد تكبر و امثال آن به (( بغير الحق ((
- حبط عمل و بى اجر بودن آن ، خود يك نحو كيفر است
- اشاره به ماجراى گوساله پرستيدن بنى اسرائيل
- معناى جمله : (( و لمّا سقط فى ايديهم ...(( در آيه شريفه
- معناى جمله : (( اعجلتم امر ربّكم ((
- رفتار تند موسى (ع ) با هارون (ع ) بعد از بازگشتن به سوى بنىاسرائيل و مواجه شدن با گوساله پرستى
- رفتار حضرت موسى (ع ) با برادرش هارون منافاتى با عصمت آن حصرت ندارد!
- وجوهى كه مفسرين براى اين عمل حضرت موسى (ع ) بيان كرده اند.
- چرا با اين كه موسى (ع ) قبل از بازگشت از ميقات از گوساله پرستى بنىاسرائيل خبر داشته غضبناك نشد؟
- رواياتى در ذيل (اجعل لنا الها كما لهم آلهة )
- روايتى پيرامون نحوه سخن خداوند با موسى عليه السلام
- دو روايت در مورد تقاضاى موسى (ع ) رؤ يت خداوند را
- گفتگوها و مشاجرات علماء و اهل بحث اشاعره و معتزله درباره درخواست رؤ يت توسط موسى
- بيان ضعف روايتى كه مى گويد موسى (ع ) از زبان قومش تقاضاى رؤ يت كرد
- تجلى خدا تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تابتحمل آن را ندارد
- دو نكته ديگر كه از روايت استفاده مى شود.
- رواياتى ديگر در مورد تقاضاى رؤ يت ، تجلى براى جبلّ، صعقه موسى ، دكّجبل و...
- يكى از (كروبين ) وسطه تجلى خدا شده است
- رواياتى درباره الواح تورات و گوساله پرستى بنىاسرائيل
- بحث روايتى (پاره اى از روايات از ائمه عليهم السلام در معناى رؤ يت قلب )
- اصطلاح (( ظلّ(( و (( ظلال (( در لسان اهل بيت عليهم السلام
- همانطور كه مقصود از رؤ يت ، ديدن به چشم نيست ، مقصود ايمان قلبى از راهاستدلال هم نيست
- چند روايت درباره حجاب بين خدا و خلق
- روايتى از امام صادق (ع ) درباره معرفت به خدا
- انحصار معرفت به خدا در فكر واستدلال ، خودجهل به خدا و شرك خفى به او است
- در علم به هر چيزى نخست علم به آفريدگار آنحاصل مى شود و محال است كه خداى تعالى شناخته نشود
- توضيح فقرات ديگرى از روايت كه معرفت با واسطه به خدا را شرك دانسته است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «139»
(موسى گفت:) همانا آنچه اين قوم در آنند (از كفر و شرك)، نابودشدنى است و آنچه انجام مىدهند باطل است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (139)
بعد از آن حكايت، قول موسى را در جواب آنان فرمايد.
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ: بتحقيق اين جماعت عبده اصنام مدمر و مهلك است آنچه ايشان در آن هستند از عبادت بتان، وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ: و باطل است آنچه بجا مىآورند از اعمال، يعنى نفعى در آن نيابند و دفع ضررى از ايشان ننمايد، كأنّه عملى نيست، پس بطلان انتفاء معنا است به عدم آن، يا آن كه صحيح نباشد اعتقاد به آن: اول- مثل بناء به سبب هدم.
ثانى- مثل بطلان خداى ديگر، زيرا صحيح نيست در عدم نسبت به اول، و در وجود نسبت به ثانى.
«1» نهج البلاغه، حكمت 317.
جلد 4 صفحه 185
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 138 تا 140
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (138) إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (139) قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ (140)
ترجمه
و گذرانديم بنى اسرائيل را از دريا پس گذشتند بر گروهى كه قيام مينمودند بر عبادت بتان خودشان گفتند اى موسى قرار ده براى ما معبودى چنانچه از براى آنها است معبودها گفت همانا شما گروهى نادانيد
همانا اين جماعت ويران كرده شود آنچه آنها در آنند و باطل است آنچه هستند كه بجا مىآورند
گفت آيا غير خدا را بجويم براى شما معبود با آنكه او فضيلت داد شما را بر جهانيان.
تفسير
پس از آنكه خداوند بنى اسرائيل را از رود نيل عبور داد و فرعون و فرعونيان را غرق كرد در بين راه مصادف با قبيله شدند كه اشتغال بعبادت بتان داشتند حس تقليد نور ايمان را از قلب آنها خارج نمود بطوريكه مقصد و مقصود خودشان و حضرت موسى را با آن آيات بيّنات فراموش نمودند و از آنحضرت تقاضا كردند كه بتى براى آنها اختراع نمايد تا مانند آنقبيله مشغول بعبادت آن بت شوند گويا تصور ميكردند كه عبادت بت منافى با عبادت خدا نيست بلكه وسيله تقرب باو است و اين از فرط جهالت آنها بود
جلد 2 صفحه 469
كه نميدانستند سجده در برابر غير خدا جائز نيست و بت وسيله تقرب بخدا نمىشود و كيفيت عبادت بايد از خدا اعلام شود و از پيش خود نمىشود تعيين نمود لذا حضرت موسى آنها را مخاطب بخطاب و عتاب فرمود و نسبت جهل و نادانى بآنها داد و گوشزد نمودشان كه بناى دين اينها را خدا خراب و ويران ميكند و بتانشان شكسته و خورد و نابود ميشود و عباداتشان باطل است اگر چه قصد تقرب بخدا را نمايند و فائده براى آنها ندارد پس از آن فرمود آيا سزاوار است با اينهمه انعام و اكرامى كه خداوند نسبت بشما فرمود كه دشمنان شما را ذليل و خوار و نيست و نابود كرد و شما را وارث ملك و مال آنها نمود و دو نفر از شما را در يك زمان بخلعت نبوت آراست كه موجب مزيّت و افتخار شما بر جهانيان زمان خودتان شد من غير او را براى شما معبود قرار دهم و شما بجاى شكر نعمت كفران كنيد و خسران يابيد و از كشاف نقل شده است كه يهودى بحضرت امير المؤمنين (ع) عرض كرد كه هنوز آب غسل پيغمبرتان خشك نشده بود كه شما با يكديگر اختلاف نموديد حضرت در جواب فرمود شما هنوز قدمتان از آب رود نيل خشك نشده بود كه از پيغمبرتان تقاضاى بتپرستى كرديد حقير عرض مىكنم مقصود حضرت اين بود كه ما در توحيد و نبوت اختلاف نكرديم اختلاف ما در امامت بود آنهم بعد از رحلت پيغمبر ولى شما در حيات پيغمبرتان ميخواستيد كافر بخدا شويد پس حال شما خيلى بدتر از ما است و نكته تكرار كلمه قال بنظر حقير فاصله آيه قبل و استقلال آيه اخير است بجواب
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُم فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعمَلُونَ (139)
محققا اينکه جماعت مشركين هلاك شدهاند و خود را بهلاكت انداختهاند بواسطه اينکه عكوف بر شرك و بتپرستي و آنچه ميكنند بر خلاف حق است و باطل و عاطل است.
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُم فِيهِ متبّر از ماده تبار بمعني هلاكت و نابوديست چنانچه در بسياري از آيات شريفه دارد وَ لا تَزِدِ الظّالِمِينَ إِلّا تَباراً نوح آيه 29 وَ كُلًّا تَبَّرنا تَتبِيراً فرقان آيه 41 وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوا تَتبِيراً بني اسرائيل آيه 7، و باب تفعيل آنهم اسم مفعول دلالت دارد که خداوند اينها را هلاك ميفرمايد بواسطه و سبب اينکه كفر و شرك آنها.
وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعمَلُونَ و اينکه عمل اينها باطل است زيرا مسئله توحيد از قسم ضروريات و بديهيات بشمار ميرود و ادله توحيد از هزارها بيشتر است.
جلد 7 - صفحه 445
و في كلّ شيء له آيةبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 139)- در این آیه میخوانیم که موسی (ع) برای تکمیل سخن خود به بنی اسرائیل گفت: «این جمعیت بت پرست را که میبینید، کارشان به هلاکت میانجامد و عملشان باطل و بیاساس است» (إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
یعنی، هم عملشان بیهوده و رنجهایشان بینتیجه است و هم سر انجام یک قوم بت پرست و مشرک، به هلاکت و نابودی میکشد.
نکات آیه
۱- بت پرستى آیینى فاسد و پرستش بتها کردارى بیهوده و بى نتیجه است. (إن هؤلاء متبرماهم فیه و بطل ما کانوا یعملون) مراد از «ما هم فیه» به قرینه آیه قبل، آیین بت پرستى است و منظور از «ما کانوا یعملون» پرستش بتها و اعتکاف بر آستان آنهاست. «متبر» اسم مفعول از مصدر «تتبیر» و به معناى هلاک شده مى باشد و هلاکت آیین به فاسد بودن آن است.
۲- تقلید از پیروان آیین فاسد و انجام دهندگان اعمال بى نتیجه نشانه جهل و نابخردى است. (إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبرماهم فیه) جمله «إن هؤلاء» به منزله تعلیلى براى «إنکم قوم تجهلون» است. یعنى شما به این دلیل مردمى نابخرد هستید که خواهان پیروى از آیین فاسد مى باشید.
۳- موسى(ع) با تبیین فساد آیین بت پرستى، بنى اسرائیل را که آرزومند آن آیین بودند، بر جهلشان واقف ساخت. (قال إنکم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبرماهم فیه و بطل ما کانوا یعملون)
۴- اعمال بت پرستان، اعمالى باطل و بى ثمر در پیشگاه خداوند (و بطل ما کانوا یعملون)
موضوعات مرتبط
- بتپرستان: اعمال بتپرستان ۴
- بتپرستى: بیخثمرى بتپرستى ۱ ; فساد بتپرستى ۱، ۳
- بنى اسرائیل: تاریخ بنى اسرائیل ۳ ; جهل بنى اسرائیل ۳
- تقلید: ناپسند ۲
- جهل: نشانه هاى جهل ۲
- عقیده باطل: تقلید از پیروان عقیده باطل ۲
- عمل: باطل ۴ ; عمل ناپسند ۴
- موسى(ع): تعالیم موسى(ع) ۳ ; قصه موسى(ع) ۳ ; موسى(ع) و بنى اسرائیل ۳
منابع