يوسف ٣١
ترجمه
يوسف ٣٠ | آیه ٣١ | يوسف ٣٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَکْر»: نیرنگ. مراد سخنان ناجور و بدگوئیهای زنان از زلیخا است. «أَعْتَدَتْ»: آماده کرد. از ریشه (عتد). «مُتَّکَئاً»: بالش. پشتی. «سِکِّیناً»: کارد. «حَاشَ لِلّهِ»: عبارتی است که مراد از آن تنزیه خدا و شگفت از آفریدگان او است. برخی واژه (حاشَ) را اسمالفعل و برخی آن را فعل ماضی و مخفّف از (حاشی) دانستهاند.
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۲۲، سوره يوسف
- بيان آيات مربوط به يوسف (عليه السلام ) در خانه عزيز مصر مراد از جمله : ((لمّابلغ اشدّه ))
- توضيحى در مورد حكم و علمى كه خدا به يوسف (عليه السلام ) داده
- چنين موهبتى (حكم و علم ) را خدا به همه نيكوكاران مى دهد
- معناى مراوده در جمله : ((و راودته الّتى هو فى بيتها))
- احساسات يوسف (عليه السلام ) در كاخ عزيز مصر
- احساسات همسر عزيز نسبت به يوسف (عليه السلام ) همسر عزيز كه خود عزيره مصربود، از طرف عزيز
- يوسف و همسر عزيز
- توحيد خالص يوسف (عليه السلام ) كه از پاسخ او درمقابل درخواست همسر عزيز (معاذالله ربى احسن مثواى ) نمايان است
- نكاتى كه يوسف عليه السلام در جمله (انه ربى احسن مثواى ) افاده كرده است
- نراع بين حب الهى و عشق حيوانى و چيره شدن حب الهى در يوسف (ع )
- مراد يوسف از رب در جمله خداى (انه ربى احسن مثواى ) تعالى است
- خويشتن دارى يوسف (عليه السلام ) در برابر همسر عزيز شگفت انگيز و خارق العادهبوده است
- هيچ مانعى جز ايمان جلوگير نفس يوسف (ع ) نشده است
- معناى اين كه يوسف (عليه السلام ) برهان پروردگارش را نديده بود قصد همسر عزيزرا كرده بود(وهمّ بها لولا...)
- برهانى كه ديدن آن ، يوسف را از لغزش بازداشت نوعى علم شهودى بوده است كه به بندگان مخلص ارائه مى شود
- اقوال پاره اى از مفسرين عامه و خاصه در تفسير آيه : ((لقد همّت به و همّ لولا...))
- بررسى و نقد روايت مذكور (از تفسير سيوطى )
- افترائات ناشايسته و اتّهامات قبيحى كه در تفاسير عامه به حضرت يوسف (عليه السلام ) نسبت داده شده است
- در مذمت صاحبان اين سخنان موهون
- افراط در پذيرش و تسليم در برابر هر چه حديث نام دارد، يكى از دو علت وقوع در اين افترائات مى باشد
- دومين علت نسبت دادن چنان مطالب باطل و بى اساس به يوسف (ع )
- سخن زمخشرى در توضيح و توجيه جمله : ((و همّ لولا...)) واشكال آن
- گفته صاحب مجمع البيان در اين زمينه و ايراد وارد بر آن
- وجهى كه صاحب المنار در اين مورد بيان كرده و جواب آن
- دو قول ديگر در اين باره
- نكات قابل توجه در اين گفتگوها
- شاهد چه كسى بوده و چرا از او به ((شاهد)) تعبير شده نه به((قائل ))
- معناى جمله : ((يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك ...)) كه گفته عزيز مصر است بعداز روشن شدن تقصير همسرش
- گفتگوى ملامت آميز زنان شهر درباره عشق زليخا به يوسف
- تدبيرى كه زليخا براى رهايى از زخم زبان آنان انديشيد
- ورود يوسف (ع ) به مجلس زنان اشرافى مصر و عكس العمل آنها
- مسائلى كه باعث شد زنان مصرى علنا درباره يوسف اظهار نظر كنند
- اشاره به شدت و سختى وارد بر يوسف (عليه السلام ) در مجلس ميهمانى و پناه بردن آن حضرت به خداى تعالى
- توضيح مفردات آيه شريفه
- عكس العمل زنان مصر با ديدن يوسف (عليه السلام )
- توضيح اينكه گفتند: ((ما هذا بشرا ان هذا الّا ملك كريم ))
- اعتراف همسر عزيز در جمع زنان مصر و تهديد صريح يوسف (عليه السلام ) به حبس وخوارى
- مناجات و استغاثه يوسف (عليه السلام ): ((ربّ السّجن احبّ الىّ...))
- نكاتى كه از آيه شريفه استفاده مى شود
- ديگر زنان مصر همچون زليخا به يوسف اظهار علاقه كردند!
- بحثهايى پيرامون تقواى دينى و درجات آن در چندفصل
- ۱- رابطه قانون ، اخلاق كريمه و توحيد. و بيان اينكه قانون بدون اخلاق و اخلاق بدون توحيد نمى توانند منشاء اثرى باشند.
- فضائل اخلاقى ضامن سعادت اجتماع است اگر بر اساس توحيد باشد
- انگيزه فداكارى جز توحيد و اعتقاد به آخرت نمى تواند باشد
- ۲ مراتب و درجات حصول تقواى دينى و پرستش خدا بر اساس خوف ، رجاء و حبّ
- عبادت دسته سوم كه خدا را چون شايسته عبادت يافتند عبادت مى كنند
- مخلصين ، عبادت از روى خوف و رجاء را نوعى شرك ميدانند
- ۳- چگونه محبت خدا باعث اخلاص مى شود؟
- ۴- معناى اخلاص ، وجه اسناد اخلاص عبد به خدا و اشاره به درجات عالى اخلاص معصومين
- مبناى عصمت معصومين (انبياء و ائمه عليهم السلام ) علم است ، علمى مغاير با ساير علوم
- ملكه عصمت با مختار منافات ندارد و انصراف معصوم از گناه به اختيار اوست
- بحث روايتى
- روايتى از امام سجاد (عليه السلام ) درباره داستان يوسف (عليه السلام ) و همسر عزيزمصر
- چند روايت در توضيح جمله : ((و لقد همّت به و همّ بها لولا...))
- روايتى جعلى از اميرالمؤ منين (ع ) در اين باره !
- رواياتى در ذيل آيات گذشته راجع به داستان يوسف (عليه السلام ) و زليخا
نکات آیه
۱- زلیخا سرزنش زنان مصر را به خاطر عشقش به یوسف(ع) ، شنید و به آن آگاهى یافت. (فلما سمعت بمکرهنّ) فعل «سمع» متعدى است و نیازى به حرف «باء» براى تعدیه ندارد. بنابراین در «سمعت بمکرهنّ» معناى «علمت» اشراب شده است. ازاین رو مفاد آن چنین مى شود: زلیخا به مکر زنان آگاه شد و این آگاهى از طریق خبرهایى بود که براى او نقل مى شد.
۲- عشق زلیخا به یوسف(ع) حربه زنان اشراف مصر ، براى جنجال و توطئه علیه او (قال نسوة فى المدینة ... فلما سمعت بمکرهنّ) مراد از «مکر» نقل کردن و مطرح ساختن ماجراى زلیخاست. اطلاق «مکر» به نقل آن ماجرا ، گویاى این است که زنان اشراف با مطرح کردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصیت زلیخا و توطئه علیه وى بودند.
۳- زلیخا ، پس از آگاهى به توطئه زنان و ملامت گریهاى ایشان ، آنان را به منزل خویش دعوت کرد. (فلما سمعت بمکرهنّ أرسلت إلیهنّ) مراد از «به سوى آنان فرستاد» - که مفاد «أرسلت إلیهنّ» است - به قرینه جمله «و أعتدت لهنّ متّکئاً و ...» این است که آنان را به مهمانى دعوت کرد.
۴- زلیخا براى پاسخ گویى به زنان ملامت کننده ، ضیافتى ترتیب داد و مجلس ویژه اى آراست. (أرسلت إلیهنّ و أعتدت لهنّ متّکئًا)
۵- زلیخا براى لمیدن زنانى که به مهمانى دعوت کرده بود ، تکیه گاهى ویژه فراهم ساخت. (و أعتدت لهنّ متّکئًا) «اعتاد» (مصدر أعتدت) به معناى مهیّا ساختن و آماده کردن است. «متّکئاً» به چیزى گفته مى شود که به آن تکیه مى دهند و نکره آوردن آن دلالت بر ویژگى آن دارد. قابل ذکر است که «متّکئاً» به معناى طعام نیز آمده است. مفرد بودن آن و نیز آوردن جمله «آتت ...» (به هر یک کاردى [براى استفاده از خوراکیها] داد) مى تواند مؤید این احتمال باشد که مراد از «متّکئاً» در آیه «طعام» است.
۶- زلیخا به هر یک از زنان دعوت شده ، کاردى براى استفاده از خوردنیها داد. (و ءاتت کل وحدة منهنّ سکّینًا)
۷- زلیخا خود، آرایش دهنده مجلس ضیافت و پذیرایى کننده از زنان اشراف بود. (و أعتدت لهنّ متّکئًا و ءاتت کل وحدة منهنّ سکّینًا) ضمیر در «أعتدت» و «آتت» به «امرأت العزیز» برمى گردد. بنابراین ظاهر این است که او خود به انجام آن کارها پرداخته بود و گرنه فعلهاى مذکور به صورت مجهول (اُعتِد) و (اوتیت) آورده مى شد.
۸- تعداد زنانى که زلیخا آنان را براى دیدار یوسف(ع) دعوت کرد ، بیش از ده نفر نبودند. (و قال نسوة فى المدینة ... فلما سمعت بمکرهنّ أرسلت إلیهنّ) ضمیر در «مکرهنّ ...» و «إلیهنّ» به «نسوة» در آیه قبل برمى گردد و از آن جا که «نسوة» از صیغه هاى جمع قلّه است ، معلوم مى شود تعداد زنان دعوت شده بیش از ده نفر نبود.
۹- استفاده از کارد براى تناول خوردنیها در مصر باستان و عصر یوسف(ع) (و ءاتت کل وحدة منهنّ سکّینًا)
۱۰- زلیخا به منظور برخورد نکردن زنان دعوت شده با یوسف(ع) ، از او خواسته بود در اتاقهاى اندرونى ساختمان بماند. (و قالت اخرج علیهنّ) کلمه «خروج» به معناى از داخل به بیرون آمدن است. بنابراین «اخرج علیهنّ» مى رساند که یوسف(ع) هنگامى که زنان در مجلس ضیافت حاضر شدند، در مکانى بود که نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; یعنى، اگر مجلس پذیرایى در اتاق بیرونى بود زلیخا، یوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.
۱۱- زلیخا ، هنگامى که زنان بر جایگاههاى خود تکیه زده و آماده استفاده از خوراکیها شدند ، از یوسف(ع) خواست بر آنان گذر کند. (و قالت اخرج علیهنّ)
۱۲- یوسف(ع) پس از دستور زلیخا بدون درنگ در مجلس زنان اشراف حاضر شد. (قالت اخرج علیهنّ فلما رأینه) «فاء» در «فلما...» فصیحه است و گویاى جمله هایى مقدر مى باشد ; یعنى: «فخرج علیهنّ فرأینه فلما رأینه...». حذف این جمله ها براى رساندن این نکته است که دستور زلیخا همان و اطاعت یوسف(ع) همان.
۱۳- زلیخا تا قبل از برملا شدن عشقش به یوسف(ع) ، او را از دید زنان اشراف مصر مخفى مى کرد. (امرأت العزیز ترود فتیها ... فلما رأینه أکبرنه)
۱۴- زنان اشراف مصر در مجلس ضیافت زلیخا ، براى اولین بار یوسف(ع) را مشاهده کردند. (فلما رأینه أکبرنه ... و قلن حش لله ما هذا بشرًا)
۱۵- زنان اشراف مصر با مشاهده یوسف(ع) ، حیرت زده و مدهوش شدند. (فلما رأینه أکبرنه و قطّعن أیدیهنّ) «إکبار» (مصدر أکبرن) به معناى بزرگ دیدن و با عظمت شمردن است.
۱۶- زنان اشراف با دیدن یوسف(ع) ، از خود بى خود شده و از ادراک هر چیز جز جمال او ناتوان گشتند. (فلما رأینه أکبرنه و قطّعن أیدیهنّ)
۱۷- زنان اشراف با دیدن جمال حیرت انگیز یوسف(ع) ، به جاى خوردنیها ، کارد بر دستهاى خویش نهاده ، آن را چاک چاک کردند. (فلما رأینه أکبرنه و قطّعن أیدیهنّ) استفاده از ماده «قطع» - که به معناى بریدن و جدا ساختن است - در مورد مجروح کردن، دلالت بر شدت بریدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعیل (قطّعن) براى رساندن این نکته است که زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خویش را بریدند ; زیرا تقطیع به معناى قطعه قطعه کردن است.
۱۸- زلیخا ، زنى زیرک ، طرّاح و هوشیار بود. (فلما سمعت بمکرهنّ أرسلت إلیهنّ ... و ءاتت کل وحدة منهنّ سکّینًا ... فلما رأینه أکبرنه)
۱۹- اعتراف یک پارچه زنان اشراف به زیبایى پرجاذبه یوسف(ع) و عظمت جمال او (فلما رأینه ... و قلن حش لله ما هذا بشرًا)
۲۰- جمال یوسف(ع) ، جمالى بى نظیر ، دلربا و در اوج زیبایى و ملاحت بود. (فلما رأینه أکبرنه و قطّعن أیدیهنّ و قلن حش لله ما هذا بشرًا) نقل این قسمت از داستان یوسف (فلما رأینه ...) براى بیان اوج زیبایى و دلربایى یوسف(ع) است. علاوه بر این، محتمل است اشاره به معذور بودن زلیخا در عشقش به یوسف(ع) باشد. مؤید این احتمال، این است که قرآن از او مذمت نکرده و یوسف(ع) نیز او را در مراحل مراوده، به عذابهاى الهى هشدار نداده است.
۲۱- قواى ادراکى بشر ، تحت تأثیر مشاهده اوج زیبایى و جلوه هاى جمال ، کارآیى خود را از دست مى دهد. (و قطّعن أیدیهنّ)
۲۲- جمال بى مانند یوسف(ع) ، موجب اظهار تردید زنان مصر در بشر بودن او شد. (حش لله ما هذا بشرًا)
۲۳- زنان اشراف ، یوسف(ع) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه یافتند. (إن هذا إلاّ ملک کریم)
۲۴- زنان ملامت کننده زلیخا ، با مشاهده یوسف(ع) ، زلیخا را در عشقش محق دانستند. (فلما رأینه أکبرنه ... إن هذا إلاّ ملک کریم)
۲۵- سیماى یوسف(ع) ، نمایانگر بزرگوارى و کرامت والاى او بود. (إن هذا إلاّ ملک کریم)
۲۶- مصریان زمان یوسف(ع) ، به خداوند و منزه بودن او ، معتقد بودند. (حش لله)
۲۷- مصریان عصر یوسف(ع) ، معتقد به وجود فرشتگان و زیبایى آنها (إن هذا إلاّ ملک کریم)
۲۸- اعتقاد به وجود فرشتگان ، باورى ریشه دار در تاریخ بشر (إن هذا إلاّ ملک کریم)
روایات و احادیث
۲۹- «عن على بن الحسین(ع): ... فأرسلت إلیهنّ و هیأت لهنّ طعاماً و مجلساً ثم أتتهنّ باترج و «آتت کل واحدة منهنّ سکّیناً ...» ;[۱] از امام سجاد(ع) روایت شده است: ... پس همسر عزیز [پیکى] به سوى بانوان فرستاد و از آنان دعوت کرد و برایشان طعامى آماده کرد و مجلسى آراست و آن گاه براى بانوان ترنج آورد و به هر یک کاردى داد ...».
موضوعات مرتبط
- ادراک: تأثیرپذیرى قواى ادراکى ۲۱
- اشراف مصر: اقرار زنان اشراف مصر ۱۹; بینش زنان اشراف مصر ۲۳، ۲۴; پذیرایى از زنان اشراف مصر ۶، ۷; تعجب زنان اشراف مصر ۱۵، ۱۷; دست بریدن زنان اشراف مصر ۱۷; دعوت از زنان اشراف مصر ۲۹; زنان اشراف مصر و زلیخا ۲، ۲۴; زنان اشراف مصر و یوسف(ع) ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۴; عجز زنان اشراف مصر ۱۶; مکر زنان اشراف مصر ۲; مهمانى از زنان اشراف مصر ۵، ۸، ۱۰
- بینایى: نقش بینایى ۲۱
- زلیخا: استفاده از کارد در مهمانى زلیخا ۶; تعداد مهمانان زلیخا ۸; توطئه علیه زلیخا ۲; خواسته هاى زلیخا ۱۰; دعوت زلیخا از زنان مصر ۳، ۴; زلیخا و زنان اشراف مصر ۲۹،۱۱; زلیخا و سرزنشهاى زنان مصر ۱، ۳; زلیخا و یوسف(ع) ۱۰، ۱۳; زیرکى زلیخا ۱۸; صفات زلیخا ۱۸; عشق زلیخا به یوسف(ع) ۲، ۱۳; مجلس مهمانى زلیخا ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۰، ۲۹; مهمانى زلیخا ۴; هوشیارى زلیخا ۱۸
- زیباییها: نقش زیباییها ۲۱
- عقیده: تاریخ عقیده ۲۷، ۲۸; عقیده به تنزیه خدا ۲۶; عقیده به ملائکه ۲۷، ۲۸
- کارد: استفاده از کارد در دوران یوسف(ع) ۹
- مصریان باستان: خداشناسى مصریان باستان ۲۶; عقیده مصریان باستان ۲۶، ۲۷; مصریان باستان و ملائکه ۲۷
- ملائکه: زیبایى ملائکه ۲۷
- یوسف(ع): اختفاى یوسف(ع) ۱۳; زیبایى یوسف(ع) ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۰، ۲۲; سیماى یوسف(ع) ۲۵; شک در بشر بودن یوسف(ع) ۲۲; عظمت یوسف(ع) ۱۹، ۲۳، ۲۵; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۹; کرامت یوسف(ع) ۲۵; ویژگیهاى یوسف(ع) ۲۰; یوسف(ع) در مهمانى زلیخا ۱۱، ۱۲، ۱۴; یوسف(ع) و ملائکه ۲۳
منابع
- ↑ علل الشرایع، ص ۴۹، ح ۱، ب ۴۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۱۴، ح ۱۷.