التوبة ٢٩
کپی متن آیه |
---|
قَاتِلُوا الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ |
ترجمه
التوبة ٢٨ | آیه ٢٩ | التوبة ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَسُولُهُ»: مراد محمّدبن عبدالّله، پیغمبر اسلام است. «لایَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ»: معتقد به دین حق که اسلام است نمیباشند. «مِنَ الَّذِینَ ...»: واژه (مِنْ) در اینجا بیانیّه است؛ نه تبعیضیّه. یعنی همه پیروان کتب آسمانی پیشین. «الْجِزْیَة»: از کزیت فارسی یا از جزاء عربی است و مراد مالیاتی است که از طرف حکومت اسلامی تعیین و از مردان بالغ و سالم و عاقل ثروتمند اهل کتاب به اندازه توانائی دریافت میشود؛ نه افراد فلج و کور و بنده و فقیر و حقیر، و نه از زنان و کودکان و راهبان گوشهگیر. حکومت اسلامی از اهل کتاب جزیه میگیرد و از مسلمانان خمس غنائم، زکات مال، فطریّه، وجوه کفّارات مختلفه، و غیره. در ضمن اهل کتاب را از جهاد معاف میکند و امنیّت مالی و جانی آنان را تأمین مینماید و از امکانات کشور برخوردارشان میسازد. لذا جزیه یک نوع کمک مالی برای دفاع از موجودیت و استقلال و امنیّت کشور اسلامی است. «عَن یَدٍ»: با دست خود. نقداً. به اندازه قدرت. به سبب انقیاد. به سبب انعام بدانان. «صَاغِرُونَ»: اَذِلّاء. از ماده صَغار به معنی کوچکی و رذالت (نگا: انعام / اعراف / و .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ... (۰) فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ... (۳) يَا أَيُّهَا النَّبِيُ جَاهِدِ... (۰)
وَدَّ کَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ... (۴) الْيَوْمَ أُحِلَ لَکُمُ... (۹) فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ... (۰) وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ... (۰) سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ... (۲)
نزول
گویند: این آیه در موقعى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دستور جنگ با دولت روم را صادر فرمود، نازل گردید و بعد از نزول این آیه غزوه تبوک شروع شد چنان که مجاهد گفته است و نیز گویند این آیه براى عموم غزوات مى باشد.[۱]
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۲۹، سوره توبه
- مراد از رسول در توصيف اهل كتاب به اينكه (( آنچه را كه خدا و رسول او حرام كرده اند حرام نمى دانند )) پيامبر اسلام (ص ) مى باشد
- واداشتن اهل كتاب به پرداخت جزيه مطابق با عدالت و انصاف است
- مراد از حق بودن دين ، و معناى توصيف اهل كتاب به عدم تدين به دين حق
- معناى (( جزيه )) و مقصود از صغار اهل كتاب در: (( ...و هم صاغرون ))
- معرفى (( عزير )) و بيان اينكه مراد يهود از اينكه گفتند (( عزير پسر خداست )) چه بوده است
- گفتار مسيحيان مبنى بر اينكه عيسى پسر خداست مشابه گفتار كفار در امم گذشته است
- معناى (( احبار )) و (( رهبان )) و اشاره به اينكه برخلاف نصارا، يهود جدا و واقعا معتقد به فرزندى عزير براى خدا نبوده اند
- اطاعت بدون قيد و شرط و بالاستقلال همان عبادت و پرستش است و مختص به خداى سبحان مى باشد
- لطافت تعبير از حال اهل كتاب به : (( يريدون ان يطفؤ وا نور الله بافواههم ))
- اراده الهى بر انتشار دين اسلام در عالم بشريت تعلق گرفته است .
- اشاره به اهميت اقتصاديات در نظام بشرى و وجه اينكه از ميان گناهان احبار و رهبان (( اكل مال به باطل )) ذكر شده است
- مواردى از تعديات مالى كشيشان
- حكم حرمت كنز و احتكار ذهب و فضه مخصوص به اهل كتاب نيست و معناى انفاق در راه خدا انفاق در مصالح و ضروريات دينى و اجتماعى است
- رواياتى در مورد قتال با اهلكتاب و رواياتى در مورد اينكه مجوس اهل كتاب هستند
- چند روايت در مورد معناى اينكه يهود و نصارا احبار و رهبان را ارباب گرفتند
- چند روايت در ذيل جمله : (( ليظهره على الدين كله )) و تفسير آن به ظهور حضرت مهدى(ع )
- رواياتى در ذيل آيه : (( والذين يكنزون تاذهب والفضة ... )) و استناد مستمر ابوذر به اين آيه شريفه در برابر عثمان و معاويه و گنجينه داران
- بررسى موضع ابوذر و بيان اينكه گفتار او نتيجه اجتهادش نبوده بلكه ماءخوذ از رسول الله (ص ) بوده است
- بيان فساد و ضعف دو روايتى كه در صدد مخدوش ساختن ابوذر است
- مفاسدى كه بر اندوختن و احتكار پول مترتب است
- در مواردى كه انفاق ، مستحب يا مباح است چرا بخل ورزيدن جائر نباشد؟
- نقش مبرات و مستحبات مالى در حفظ اساس حيات مجتمع دينى و ايجاد نظام اسلامى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ «29»
با كسانى از اهل كتاب (يهود، نصارى، مجوس، صابئين،) كه به خدا و روز قيامت ايمان نمىآورند و آنچه را خدا و رسولش حرام كردهاند، حرام نمىشمرند و به دين حقّ گردن نمىنهند بجنگيد، تا با خوارى و ذلّت، به دست خود جزيه بپردازند.
نکته ها
در آيات قبل، سخن از پليد بودن مشركان و نبرد با آنان بود، در اين آيه شيوهى برخورد با اهل كتاب را بيان مىكند كه يكى از دو راه در پيش آنان است: جنگ، يا پرداختِ جزيه.
همانگونه كه مسلمانان با پرداخت خمس و زكات، به دولت اسلامى كمك مىكنند و از مزاياى امنيّت و خدمات بهرهمند مىشوند، اهل كتاب نيز با پرداخت مبلغى به نام جِزيه، بودجهاى را كه صرف آنها مىشود، تا حدّى تأمين مىكنند.
جلد 3 - صفحه 405
مقدار جزيه را نيز رهبر مسلمانان تعيين مىكند. البتّه بايد به اندازهاى باشد كه پرداخت آن براى اهل كتاب سنگين باشد. «وَ هُمْ صاغِرُونَ»
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مقدار جزيه كم باشد، در پرداخت تفاوتى در روحيّهى آنان حاصل نشده و احساس حقارت نمىكنند. «1»
با اينكه اهل كتاب، به خدا و قيامت ايمان دارند، ولى در آيه آنان را نسبت به خدا و قيامت بىايمان معرّفى كرده است، زيرا قرآن، كسانى را كه به بخشى از معارف ايمان دارند و بخشى را منكرند، كافر مىداند. «2» به علاوه اگر ايمان به مبدأ و معاد آميخته به خرافات باشد، به منزلهى كفر است. «3»
پیام ها
1- اهل كتاب، اگر به دستورات انبياى خود عمل نكنند، مجرم شناخته مىشوند.
قاتِلُوا الَّذِينَ ... لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ
2- دين حقّ، تنها اسلام است و اديان ديگر به دليل تحريف وخرافاتى كه در آنها جا دادهاند، حقّ نمىباشند. «وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ»
3- در مقابل كفّار اهل كتاب كه ايمان نمىآورند، دو راه وجود دارد: يا جنگ، يا پرداخت جزيه. قاتِلُوا ... حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ
4- گرفتن ماليات سرانه از اهل كتاب، الزامى است وبايد از موضع قدرت و به صورت نقدى باشد وآنان نيز با تواضع وتسليم بپردازند. «عَنْ يَدٍ، صاغِرُونَ»
5- حكومت اسلامى بايد از چنان قدرتى برخوردار باشد كه ديگران تسليم او شوند. قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ ... وَ هُمْ صاغِرُونَ
6- اقلّيتهاى مذهبى بايد در برابر نظام اسلامى خاضع باشند. صاغِرُونَ
«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 3، ص 566.
«2». يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ ... أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا. نساء، 150.
«3». تفسير صافى.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 406
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ «29»
قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ: در اين آيه حق تعالى پيغمبر و مؤمنان را امر فرمايد كه قتال كنيد كسانى را كه ايمان نمىآورند به توحيد خداى تعالى و روز قيامت، يعنى مقربه وحدانيت حضرت حق و بعث و نشور نيستند. وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ: و حرام نمىدانند آنچه را كه خداى تعالى و پيغمبر او موسى و عيسى حرام فرموده از كتمان اوصاف حضرت ختمى مرتبت محمد صلّى اللّه عليه و آله. بنا به قولى حرام نمىدانند آنچه را كه حضرت خاتم (صلّى اللّه عليه و آله) حرام فرموده. وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِ: و متدين نشوند به دين حق الهى و عمل به آنچه در تورات است از اتباع پيغمبر ما، يا معترف نشوند به دين اسلام كه دين حق است نزد قتاده مراد حق خداى تعالى و دين او اسلام، حاصل آنكه متدين به ديانت حق و ملزم به عمل آن نگردند.
ج5، ص 61
مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ: از كسانى كه اتيان شدهاند كتاب را يعنى يهود و نصارى.
آيه شريفه بيان فرمايد آن كسانى كه مقاتله با آنها جايز و متصف به اوصاف اربعه هستند از عدم ايمان به مبدأ و معاد و عدم تحريم محرمات و عدم تدين به ديانت حقه، هر آينه صاحبان كتاب يعنى يهود و نصارى مىباشند. مراد از ديانت حقه آن ديانتى است كه عمل به شرايع آن لازم و واجب باشد و بعد از بعثت حضرت خاتم النبيين منحصر شد دوره عالم تا قيامت به شريعت آن سرور، گرچه شريعت حضرت موسى و عيسى حق بوده، لكن محدود به زمان معين و پس از بعثت پيغمبر ما، شرايع انبياء سلف منسوخ و ديگر عمل به آنها جايز نيست، و اما موسى و عيسى و تمام انبياء مرسلين حق، و ما هم مقر و معترف به آنها هستيم.
نكته- توصيف يهود و نصارى به اجتماع اوصاف اربعه و عدم ذكر كفار اهل كتاب، براى تحريص بر قتال ايشان است به سبب صفات ذميمهاى كه موجب تبرّى و عداوت نسبت بآنها است.
حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ: تا آنكه بدهند جزيه را نقدا از دست خود بدون نائب به پيغمبر و امام. وَ هُمْ صاغِرُونَ: و حال آنكه ايشان ذليل و خوار و مقهور باشند و بكشند آنها را به موضع اخذ به عنف تا آنها جزيه را بدهند تا معلوم شود كه آنها مىدهند؛ نه مسلمانان مىستانند. قولى ديگر: حالت جزيه دادن بايد ايستاده، و گيرنده نشسته باشد به مرتبه خود و اين ذلتى است.
تنبيه- مفسرين خاصه فرموده: آيه شريفه دليل است بر آنكه قتال اهل كتاب حلال بلكه واجب است، و حكم اهل كتاب آنست كه اول دعوت به اسلام، اگر قبول كنند داخل در مسلمين و الاقتال با آنها تا آنكه يا مسلمان شوند يا جزيه دهند به دست خود به پيغمبر يا امام.
تبصره- طبرسى (رحمه الله) فرمايد: آيه شريفه دليل است بر صحت قول اصحاب ما از اينكه جايز نيست از جمله كفار باشد كسى كه عارف به وحدانيت الهى باشد اگرچه اقرار به لسان نمايد. و اهل كتاب معتقد نيستند به اين اعتقاد
ج5، ص 62
از روى علم، زيرا آيه شريفه بيان فرمايد كه اهل كتاب كه جزيه از آنها گرفته شود ايمان به خدا و روز قيامت ندارند. و نزد اصحاب ما مجوس اهل كتاب نيستند. و لكن حكم اهل كتاب را دارند در دادن جزيه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ «29»
ترجمه
كارزار كنيد آنانرا كه نمىگروند بخدا و نه بروز بازپسين و تحريم نمىكنند چيزيرا كه حرام كرد خدا و پيغمبرش و متديّن نمىشوند بدين حق از آنانكه داده شدند كتاب را تا بدهند جزيه را بدست خود با آنكه خوار باشند.
تفسير
ايمان بخدا و روز جزا بايد بنحو معقول و مشروع باشد نه بنحو موهوم
جلد 2 صفحه 572
و مجهول و ايمان اهل كتاب بخدا و روز جزا چون بر طبق عقل و شرع نيست در حكم بىايمانى است و تحريم حلال و تحليل حرام موجب كفر است و روايات بسيارى دلالت بر اين معنى دارد اگر حرمت و حليت ضرورى دين باشد چون رجوع بتكذيب خدا و پيغمبر (ص) مينمايد مگر از روى شبهه باشد كه حق آنستكه چون رجوع نمىكند موجب كفر نيست اگر چه بعضى از علماء مطلقا موجب كفر دانستهاند و ظاهر بدوى اين آيه مؤيد ايشان است اگر چه بنظر دقيق رفع اين ظهور ميشود و دين حق دين اسلام است كه ناسخ اديان سابقه است و اهل كتاب يهود و نصارى و مجوسند كه جزيه از آنها قبول ميشود و آن مالى است كه مقرر شده است بعنوان مجازات بقاء بر كفر همه ساله از آنها گرفته شود و تعيين آن در هر سالى با امام (ع) است و بايد در موقع اخذ جزيه مسلمان بنشيند و ذمّى بايستد و پشتش را خم نمايد و سرش را بزير بيندازد و جزيه را در دست بگيرد و بپردازد و گيرنده جزيه ريش او را بگيرد و پس گردنش بزند و تحويل بگيرد و فرمودهاند مراد از ذيل آيه شريفه اين است و بعضى بنشستن مسلمان و ايستادن ذمّى اكتفا نمودهاند در خوارى آنها و بعضى گفتهاند خوارى آنها همان مجهول بودن مقدار جزيه است براى ذمّى كه بايد بقدرى بدهد كه بگويند كفايت كرد چون قبلا تعيين نمىشود و بعضى گفتهاند در روز اخذ تعيين ميشود و خوارى آنها همان التزام باحكام اسلام است در هر حال همه اينها براى آنستكه آنها وادار بقبول اسلام شوند در ظاهر تا بتدريج حقانيّت اسلام بر آنها ظاهر گردد و مسلمان واقعى شوند و عيّاشى و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نمودهاند كه از آنحضرت پرسيدند آيا جزيه ميزان معيّنى دارد كه تعدى از آن نشود فرمود اختيار آن با امام است از هر شخصى بقدر طاقتش گرفته ميشود اهل كتاب كه جزيه ميدهند فديه از كشته يابنده شدن است بايد بقدرى از آنها گرفت كه احساس ذلت نمايند و متألم شوند و اسلام اختيار كنند اگر ميزان معينى باشد باكى ندارند ميدهند خدا فرموده تا بدهند جزيه را با آنكه خوار باشند و بنظر حقير ظاهر آيه شريفه آنستكه بايد بخفّت و خوارى از آنها گرفت بهر نحو كه مقتضى و صلاح باشد و كيفيّت آن منوط بنظر امام (ع) و حاكم شرع است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِاليَومِ الآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ حَتّي يُعطُوا الجِزيَةَ عَن يَدٍ وَ هُم صاغِرُونَ «29»
مقاتله كنيد از اهل كتاب كساني که ايمان بخدا ندارند و بروز جزا و حرام نميكنند بر خود آنچه را که خدا حرام كرد و رسول او و متدين بدين حق نميشوند تا اينكه بدست خود نقدا با خفة و خواري اداء جزيه كنند.
توضيح كلام اينكه كفار دو دسته هستند مشركين که رسما بتپرست يا آفتابپرست يا گاوپرست و امثال اينها هستند با اينها بايد مقاتله كرد تا ايمان و اسلام اختيار كنند يا كشته شوند و از بين بروند.
دسته دوم اهل كتاب هستند که خود را نسبت بپيغمبري و كتابي ميدهند مثل يهود که بموسي و تورات و نصاري بعيسي و انجيل و در حكم آنها مجوس هستند و لو اينكه آتشپرستند و قائل بيزدان و اهرمن هستند لكن آنها هم پيغمبري قائلند و كتابي مثل كتاب زند و پازند و اينکه سه طايفه اگر قرارداد جزيه كنند طبق قرارداد از كشتن معاف ميشوند و اما اگر قبول جزيه نكردند و ايمان هم نياوردند بايد با آنها مقاتله كرد لذا ميفرمايد قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِاللّهِ.
اشكال- يهود و نصاري که ايمان بخدا دارند.
جواب- آن خدايي که اينها قائلند که داراي جسم باشد و بيايد در بهشت قدم زند و آدم و زوج او از او مخفي شوند و دروغ بآنها بگويد و با يعقوب كشتي بگيرد و هزار مزخرف ديگر. يا اينكه بيايد در شكم مريم و بيرون شود و عيسي پسر او باشد و سه خدا باشند يا تناقضاتي که قبلا اشاره شد يا خدايي که غضب كند
جلد 8 - صفحه 206
و بدنش عرق كند و قطره آن بچكد و اهرمن شود و او خالق خيرات و اهرمن خالق شرور شود همچه خدايي نداريم و نيست، آن خدايي که ما معتقديم وجود صرف غير متناهي ازلا و ابدا مستجمع جميع كمالات و منزّه از جميع عيوب و نواقص و احتياجات وحده لا شريك له که اسم اللّه وضع شده بر اينکه معني احدي از اهل كتاب ايمان باو ندارند.
وَ لا بِاليَومِ الآخِرِ که بگويند لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ إِلّا مَن كانَ هُوداً أَو نَصاري بقره آيه 105، يا بگويند لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَيّاماً مَعدُودَةً بقره آيه 74، يا بگويند عيسي (فدانا من لعنه الناموس) و امثال اينها اينکه ايمان بآخرت نيست چنانچه ما معتقديم.
وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ شرابي که در همه شرايع حرام بوده مينوشند بلكه بلوط نسبت ميدهند بلكه عيسي در عروسي باعجاز درست ميكند چنانچه در اناجيل آنها است.
وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الحَقِّ با مشاهده معجزات كثيره و قرآن عظيم و بشارات انبياء سلف مع ذلک ايمان نميآورند و دين مقدس اسلام را قبول نميكنند و دست از اعمال زشت خود بر نميدارند با اينها مقاتله كنيد مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ يهود و نصاري و كساني که در حكم آنها هستند که مجوس باشند حَتّي يُعطُوا الجِزيَةَ و اينکه يك تخفيف است و امتيازي است که خداوند براي اهل كتاب معين فرموده دون ساير كفار که از قتل معاف ميشوند باداء جزيه که با پيغمبر يا امام و خليفه يا نايب خاص آنها يا عام آنها در زمان غيبت که مجتهد جامع الشرائط باشد قرار ميدهند با مراعات جميع شرائط که در قرارداد معين ميكنند عن يد يعني نقدا که ما تعبير ميكنيم بدست بدست آنهم در وقت معين که تخلف نكنند.
وَ هُم صاغِرُونَ يعني خفت و ذلت مثل جرمي که دولت بر متخلفين از قوانين
جلد 8 - صفحه 207
دولتي قرار ميدهد نه مثل زكاة و هدايا و عطايا و خمس که از روي محبت و احسان و قصد قربت واقع شود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 29)- وظیفه ما در برابر اهل کتاب: در آیات گذشته سخن از وظیفه مسلمانان در برابر «بت پرستان» بود، این آیه و آیات آینده تکلیف مسلمین را با «اهل کتاب» روشن میسازد.
در این آیات در حقیقت اسلام برای آنها یک سلسله احکام حد وسط میان «مسلمین» و «مشرکین» قائل شده است، زیرا اهل کتاب از نظر پیروی از یک دین آسمانی شباهتی با مسلمانان دارند، ولی از جهتی نیز شبیه به مشرکان هستند، به همین دلیل اجازه کشتن آنها را نمیدهد در حالی که این اجازه را در باره بت پرستانی که مقاومت به خرج میدادند، میداد، زیرا برنامه، برنامه ریشه کن ساختن بت پرستی از روی کره زمین بوده است.
ولی در صورتی اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را میدهد که آنها حاضر شوند به صورت یک اقلیّت سالم مذهبی با مسلمانان زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، اسلام را محترم بشمرند و دست به تحریکات بر ضد مسلمانان و تبلیغات مخالف اسلام نزنند، و یکی دیگر از نشانههای تسلیم آنها در برابر این نوع همزیستی مسالمت آمیز آن است که «جزیه» را که یک نوع مالیات سرانه است، بپذیرند و هر ساله آن را به حکومت اسلامی بپردازند.
در غیر این صورت دستور مبارزه و پیکار با آنها را صادر میکند، دلیل این شدت عمل را در لابلای سه جمله در آیه مورد بحث روشن میسازد.
نخست میگوید: «با کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند، پیکار کنید» (قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ).
ج2، ص194
اما چگونه اهل کتاب مانند یهود و نصاری ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند، با این که به ظاهر میبینیم هم خدا را قبول دارند و هم معاد را، این به خاطر آن است که ایمان آنان آمیخته به خرافات و مطالب بیاساس فراوانی است.
سپس به دومین صفت آنها اشاره میکند که آنها در برابر محرّمات الهی تسلیم نیستند «و آنچه را که خدا و پیامبرش تحریم کرده، حرام نمیشمرند» (وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ). آلودگی به شراب، ربا، خوردن گوشت خوک و ارتکاب بسیاری از بیبند و باریهای جنسی در میان آنها رواج دارد.
بالاخره به سومین صفت آنها اشاره کرده، میگوید: «آنها بطور کلی آیین حق را قبول ندارند» (وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ).
یعنی ادیان آنها از مسیر اصلی منحرف شده بسیاری از حقایق را به دست فراموشی سپردهاند و انبوهی از خرافات را به جای آن نشانیدهاند.
پس از ذکر این اوصاف سه گانه که در حقیقت مجوز مبارزه با آنهاست میگوید: «این حکم در باره آنهاست که اهل کتابند» (مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ).
بعد تفاوتی را که آنها با مشرکان و بت پرستان دارند در ضمن یک جمله بیان کرده و میگوید: «این مبارزه تا زمانی خواهد بود که جزیه را با دست خود با خضوع و تسلیم بپردازند» (حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ).
جزیه چیست؟
«جزیه» یک نوع مالیات سرانه اسلامی است که به افراد تعلق میگیرد، نه بر اموال و اراضی، و به تعبیر دیگر «مالیات سرانه سالانه» است.
فلسفه اصلی این مالیات این است که دفاع از موجودیت و استقلال و امنیت یک کشور وظیفه همه افراد آن کشور است، بنابراین هرگاه جمعی عملا برای انجام این وظیفه قیام کنند، و عدهای دیگر به خاطر اشتغال به کسب و کار نتوانند در صف سربازان قرار گیرند وظیفه گروه دوم این است که هزینه جنگجویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند.
بنابراین جزیه تنها یک نوع کمک مالی است، که از طرف اهل کتاب در برابر مسؤولیتی که مسلمانان به منظور تأمین امنیت جان و مال آنها به عهده
ج2، ص195
میگیرند، پرداخت میگردد.
نکات آیه
۱ - فرمان خدا به نبرد با اهل کتاب، به دلیل عدم ایمان آنان به خدا و آخرت و عدم پرهیزشان از محرمات الهى و پایبند نبودن به دین حق (قتلوا الذین لا یؤمنون ... من الذین أوتوا الکتب)
۲ - ایمان اهل کتاب به خدا و رستاخیز، ایمانى غیر واقعى و بى ارزش در بینش الهى (الذین لا یؤمنون باللّه و لا بالیوم الأخر ... من الذین أوتوا الکتب) با اینکه اهل کتاب (یهود و نصارا) پیروان شرایع الهى بوده و به خدا و روز رستاخیز ایمان داشتند، نسبت داده شدن بى ایمانى به ایشان از سوى خدا مى تواند بیانگر مطلب فوق باشد.
۳ - اهل کتاب [در حاکمیت اسلام]محکوم به پرداخت جزیه اند. (الذین أوتوا الکتب حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صغرون)
۴ - لزوم متارکه جنگ با اهل کتاب، در صورت پرداخت جزیه و تسلیم شدن ایشان در برابر حکومت اسلامى (قتلوا الذین لا یؤمنون ... من الذین أوتوا الکتب حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صغرون)
۵ - جزیه اهل کتاب به حکومت اسلامى، مالیاتى است براى حفظ جان و رهایى از مرگ. (قتلوا الذین لا یؤمنون ... من الذین أوتوا الکتب حتى یعطوا الجزیة)
۶ - شریعت اسلام، تنها دین حق و مورد پذیرش خداوند (و لا یدینون دین الحق) مقصود از دین حق در «لایدینون دین الحق» دین اسلام است.
۷ - پرداخت جزیه اهل کتاب به حکومت اسلامى، باید با دست خود آنان و با انقیاد و تسلیم باشد، نه اینکه حکومت براى دریافت آن ناچار به اعمال زور شود. (من الذین أوتوا الکتب حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صغرون)
روایات و احادیث
۸ - زراره گوید: «قلت لأبى عبدالله (ع): ما حد الجزیة على اهل الکتاب ... ؟ فقال: ذاک إلى الامام أن یأخذ من کل انسان منهم ما شاء ... تؤخذ منهم على قدر ما یطیقون ... فإن اللّه تبارک و تعالى قال: «حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون» و کیف یکون صاغرا و هو لا یکترث لِما یؤخذ منه ... ;[۲] به امام صادق (ع) گفتم: جزیه که بر اهل کتاب بسته مى شود چه مقدار است؟ فرمود: این در اختیار امام است تا هر چه بخواهد از هر یک آنان بگیرد ... جزیه تا مقدارى که توان دارند از آنها گرفته مى شود ; ... زیرا خداى تبارک و تعالى فرمود: «تا اینکه جزیه را با دست خویش با خوارى بپردازند» و چگونه خوار مى شود کسى که نسبت به آنچه از او گرفته مى شود بى تفاوت باشد ... ».
۹ - از رسول خدا (ص) درباره جزیه س-ؤال شد، فرمود: «جزیة الأرض و الرقبة ... ;[۳] ج-زیه را مى ت--وان بر اراض--ى بست و مى توان سرانه گرفت ... ».
۱۰ - از رسول خدا (ص) روایت شده است: « ... إنى لست آخذ الجزیة إلا من اهل الکتاب ... إن المجوس کان لهم نبى فقتلوه و کتاب أحرقوه ... ;[۴] ... من جزیه نمى گیرم مگر از اهل کتاب ... مجوس، داراى پیغمبر و کتاب بودند که پیغمبر خود را کشتند و کتاب را آتش زدند ... ».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۳، ۴، ۷، ۸ فلسفه احکام ۵
- اسلام: حقانیت اسلام ۶ ; ویژگیهاى اسلام ۶
- اهل کتاب: اهل کتاب در حکومت اسلامى ۳ ; بىارزشى ایمان اهل کتاب ۲ ; تکالیف اهل کتاب ۳ ; جزیه از اهل کتاب ۳، ۸، ۱۰ ; عصیان اهل کتاب ۱ ; کفر اهل کتاب ۱
- جزیه: آثار جزیه ۴ ; احکام جزیه ۳، ۴، ۷، ۸، ۹ ; شرایط پرداخت جزیه ۷ ; فلسفه جزیه ۵ ; مقدار جزیه ۸ ; موارد جزیه ۹
- جهاد: ترک جهاد با اهل کتاب ۴ ; جهاد با اهل کتاب ۱ ; دلایل جهاد با اهل کتاب ۱
- خدا: اوامر خدا ۱
- دین: دین حق ۶
- رهبرى: اختیارات رهبرى ۸
- کفر: کفر به آخرت ۱ ; کفر به خدا ۱
- مجوس: جزیه از مجوس ۱۰ ; مجوس از اهل کتاب ۱۰
منابع