المائدة ١٣

از الکتاب
کپی متن آیه
فَبِمَا نَقْضِهِمْ‌ مِيثَاقَهُمْ‌ لَعَنَّاهُمْ‌ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ‌ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ‌ الْکَلِمَ‌ عَنْ‌ مَوَاضِعِهِ‌ وَ نَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ‌ وَ لاَ تَزَالُ‌ تَطَّلِعُ‌ عَلَى‌ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ‌ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ‌ فَاعْفُ‌ عَنْهُمْ‌ وَ اصْفَحْ‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ يُحِبُ‌ الْمُحْسِنِينَ‌

ترجمه

ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف‌نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!

پس به خاطر پيمان‌شكنى‌شان، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم و دل‌هايشان را سخت گردانيديم كلمات را از جايگاه‌هاى خود تحريف مى‌كردند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش كردند، و تو همواره به خيانت [تازه‌اى‌] از ايشان آگاه مى‌شوى، مگر عده‌ى كم
پس به [سزاى‌] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. [به طورى كه‌] كلمات را از مواضع خود تحريف مى‌كنند، و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند. و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى، مگر [شمارى‌] اندك از ايشان [كه خيانتكار نيستند]. پس، از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.
پس چون پیمان شکستند، آنان را لعنت کردیم و دلهایشان سخت گردانیدیم (که موعظه در آن اثر نکرد)، کلمات خدا را از جای خود تغییر می‌دهند و از آن کلمات که به آن‌ها پند داده شد نصیب بزرگی را از دست دادند. و دائم بر خیانتکاری آن قوم مطلع می‌شوی جز قلیلی از ایشان (که با ایمان و نکوکارند)، پس تو از آنها درگذر و (کار بدشان را) عفو کن، که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.
پس آنان را به سبب پیمان شکستنشان لعنت کردیم، و دل هایشان را بسیار سخت گردانیدیم، [تا جایی که] کلمات خدا را از جایگاه اصلی اش و معنای حقیقی اش تغییر می دهند، و بخشی از آنچه را [از معارف و احکام تورات واقعی] که به وسیله آن پند داده شدند، از یاد بردند [و نادیده گرفتند]، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندکی از ایشان [که وفادار به پیمان خدایند] آگاه می شوی؛ پس [تا نزول حکم جهاد] از آنان درگذر و [از مجازاتشان] روی گردان؛ زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد.
و اهل كتاب -جز اندكى از آنها- چون پيمانشان را شكستند، لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. كلمات را از معنى خود منحرف مى‌سازند و از آن پند كه به ايشان داده شده بود بهره خويش فراموش كرده‌اند. و همواره از كارهاى خائنانه‌شان آگاه مى‌شوى. عفوشان كن و از گناهشان درگذر كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.
آنگاه به سبب پیمان شکنی‌شان لعنتشان کردیم، و دلهایشان را سخت گردانیدیم [به طوری‌] که کلمات [کتاب‌] را از مواضع خود تحریف می‌کردند و بخشی از آنچه به آنان پند داده بودند، فراموش کردند، و همچنان به خیانت آنان پی می‌بری، مگر عده اندکی از آنان، پس آنان را ببخش و بگذار و بگذر که خداوند نیکوکاران را دوست دارد
پس به سبب شكستن پيمانشان آنان را لعنت كرديم و دلهاشان را سخت گردانيديم. سخن را از جايگاه‌هاى آن مى‌گردانند- تحريف مى‌كنند- و بهرى از آنچه را كه به آن پند داده شدند فراموش كردند و همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى مگر اندكى از ايشان. پس، از آنان درگذر و چشم بپوش، كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
امّا به سبب پیمان‌شکنی ایشان، آنان را نفرین کردیم و از رحمت خود محروم داشتیم و دلهایشان را سخت نمودیم (به گونه‌ای که دلیل و اندرز بدان راه نمی‌یافت). آنان سخنان را تحریف و بخش فراوانی از آنچه (در تورات بود و) بدیشان تذکّر داده شده بود، ترک کردند. (این خوی پلید هنوز هم در چنین قومی وجود دارد و تو) همیشه می‌توانی خیانتی (تازه) از آنان ببینی، مگر عدّه‌ی کمی از ایشان (که به تو ایمان آورده‌اند و خیانت‌پیشه نیستند). پس از آنان درگذر و (بدسگالیها و دوروئیهایشان را) نادیده بگیر، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.
پس به (سزای) پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دل‌هایشان را سخت گردانیدیم، در حالی‌که کلمات (وحیانی) را از‌جایشان جابه‌جا می‌کنند (و) بخشی از آنچه را بدان یادآور شده بودند به فراموشی سپردند. و تو بی‌وقفه بر خیانتی بزرگ از آنان آگاه می‌شوی؛ مگر اندکی از ایشان (که خیانتکار نیستند). پس از آنان درگذر و روی بگردان که خدا نیکوکاران را همی دوست می‌دارد.
پس بشکستن ایشان پیمان خویش را لعنتشان کردیم و گردانیدیم دلهای ایشان را سنگین که برگردانند (جابجا کنند) سخنان را از جایهای خود و فراموش کردند بخشی را از آنچه یادآوری شدند بدان و گاهی نیست که آگاه نشوی بر خیانتی از آنان مگر کمی از آنان پس درگذر از ایشان و چشم‌پوشی کن که خدا دوست دارد نکوکاران را

Because of their breaking their pledge, We cursed them, and made their hearts hard. They twist the words out of their context, and they disregarded some of what they were reminded of. You will always witness deceit from them, except for a few of them. But pardon them, and overlook. Allah loves the doers of good.
ترتیل:
ترجمه:
المائدة ١٢ آیه ١٣ المائدة ١٤
سوره : سوره المائدة
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَاسِیَةً»: سخت. سنگین. «الکَلِمَ»: اسم جنس جمعی کلمه، سخنان. «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ»: سخنان را از موارد خود منحرف می‌سازند و مطالب را دگرگون می‌سازند (نگا: بقره / و ، و آل‌عمران / ). «خَآئِنَةٍ»: خیانت. «إِصْفَحْ»: صرف نظر کن. از مؤاخذه چشم‌پوشی کن (نگا: بقره / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»

پس (بنى‌اسرائيل را) به خاطر شكستن پيمانشان لعنت كرديم (و از رحمت خويش دور ساختيم) و دل‌هايشان را سخت گردانيديم. آنان كلمات (الهى) را از جايگاه‌هاى خود تحريف مى‌كنند و بخشى از آنچه را به آنان تذكّر داده شده بود فراموش كردند، و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى (هر روز توطئه و خيانتى تازه دارند) مگر اندكى از ايشان (كه سنگدل و تحريف‌گر و خائن نيستند). پس، از آنان درگذر و از لغزش‌هايشان چشم بپوش. همانا خداوند نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

نکته ها

در اوّلين آيه‌ى اين سوره، وفاى به پيمان‌ها و در آيه‌ى قبل، پيمان خداوند با بنى‌اسرائيل آمده است. اين آيه آثار خلف وعده و پيمان‌شكنى را مطرح مى‌كند.

نسيان گاهى به معناى فراموشى غير اختيارى است كه انتقادى بر آن نيست؛ ولى گاهى به معناى بى‌اعتنايى وبى‌توجّهى است كه قابل انتقاد است. مانند؛ موردى كه در اين آيه آمده است. «نَسُوا حَظًّا»

پیام ها

1- از پيمان‌شكنى بنى‌اسرائيل و عواقب آن عبرت بگيريم. فَبِما نَقْضِهِمْ‌ ... لَعَنَّاهُمْ‌

2- پيمان‌شكنى با خدا، عامل محروميّت از لطف الهى و زمينه‌ى پيدايش سنگدلى است. لَعَنَّاهُمْ‌ ... جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً در آيه‌ى 77 سوره‌ى توبه نيز پيمان‌شكنى با خدا، سبب پيدايش نفاق است. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ»

جلد 2 - صفحه 257

3- گروهى از بنى‌اسرائيل، همواره اهل خيانت بودند. «لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ»

4- پيامبر صلى الله عليه و آله دائماً بر اعمال ورفتار يهود ناظر بودند. «لا تَزالُ تَطَّلِعُ»

5- در برخورد با دشمن، انصاف را فراموش نكنيم. ( «إِلَّا قَلِيلًا» يعنى همه‌ى بنى‌اسرائيل توطئه‌گر نبودند.)

6- عفو و صفح، از مصاديق احسان است. فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ‌ ... الْمُحْسِنِينَ‌

7- عفو و گذشت كردن از كافر نيز احسان ونيكى است. فَاعْفُ عَنْهُمْ‌ ... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌

8- نيكوكار، محبوب خداست. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»


«1» نهج البلاغه، خطبه 16.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 41

فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ‌: پس بسبب شكستن ايشان عهدى را كه از ايشان گرفته بوديم كه از جمله نقض عهد، تكذيب رسل و كشتن انبيا و اعتنا ننمودن به كتاب و ضايع ساختن احكام و واجبات آن، و كتمان صفات حضرت خاتم صلى اللّه عليه و آله‌ لَعَنَّاهُمْ‌: رانديم و طرد نموديم ايشان را از رحمت خود، يا مسخ گردانيديم آنها را به خوك و ميمون، يا خوارى جزيه را بر آنها وضع كرديم. در مجمع‌ «1» گويد: آيه شريفه، تسليه خاطر عاطر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله است كه: تعجب منما از يهود و آنانكه اذيت به تو و اصحاب تو نمايند و نقض عهد و عذرخواهى كنند، بدرستى كه اين دأب و عادت اسلاف ايشان است كه: اخذ ميثاق بر طاعت خود نمودم در زمان موسى عليه السّلام، و مبعوث ساختم دوازده نفر نقيب را، پس شكستند ميثاق را؛ لذا دور كردم ايشان را از رحمت خود. وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً: و قرار داديم دل‌هاى ايشان را بسيار سخت بر سبيل عقوبت.

تنبيه- اين مطلب محقق گرديده كه ذات اقدس الهى از قبايح منزه و مبرى باشد، لذا اينگونه آيات به يكى از وجوه تفسير شود: 1- قرار داديم دلهاى ايشان را سخت بر سبيل عقوبت، به اين وجه كه الطاف خاصه لين القلب را از آنها برداشتيم. 2- آنكه بسبب فرط عناد و انكار، تخليه نموديم و بعد از اتمام حجت، آنها را واگذاشتيم و آثار قسى القلب ظاهر و هويدا شد. 3- به جهت عدم تدبر و تأمل در آيات بينه و حجج ظاهره، سلب توفيق آنها فرموديم و قسى القلب گرديدند و از شنيدن تهديدات و مشاهده آيات اصلا متأثر نشدند.


«1» مجمع البيان ج 2 صفحه 172.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 42

4- بواسطه انهماك در طغيان و عصيان، حكم فرموديم به قساوت قلب آنان؛ بنابر اين مواعظ و نصايح در آنها تأثير نيافت كه الطاف خاصه لين القلب را از آنها باز داشتيم، يعنى به جهت فرط عناد و جحود و عدم تدبر در آيات واضحه هاديه، تخليه نموديم و آنها را در وادى ضلالت بگذاشتيم و سلب توفيق و لطف نموديم، تا آنكه قلوب آنها قساوت تامه يافته از استماع تخويفات و مشاهده آيات اصلا متأثر نشد، يا آنكه بسبب عدم قبول آنها حق را، حكم فرموديم به قساوت قلوب آنها كه متأثر نشود در آنها موعظه.

يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌: تغيير و تبديل مى‌دهند كلمات تورات را از جاهاى آن، يعنى حكم تورات را مأوّل مى‌گردانند به تأويلات فاسده و تغيير مى‌دهند صفات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را. وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ‌: و ترك كردند بهره و نصيب وافر را از آنچه پند داده شده بودند در تورات از متابعت پيغمبر آخر الزمان، مانند كسى كه چيزى را فراموش و بدين جهت ترك آن نمايد و بجا نياورد. يا معنى آنكه بنى اسرائيل تحريف تورات كردند و بسبب شآمت اين فعل شنيع، احكام غير محرفه از خاطر ايشان محو شد؛ چنانچه از ابن مسعود مروى است كه: قد ينسى المرء بعض العلم بالمعصية يعنى گاهى فراموش مى‌كند مرد بعضى از علوم را بسبب شآمت معصيت، و بعد اين آيه تلاوت نمود. نعم ما قيل:

شكوت الى حبيب سوء حفظى‌

فار شدنى الى ترك المعاصى‌

و علّله بانّ العلم فضل‌

و فضل اللّه لا يعطى لعاصى‌

وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ‌: و هميشه هستى تو كه مطلع مى‌شوى بر خيانتى از يهود. حاصل آنكه خيانت و غدر از عادت يهود و اسلاف ايشان است، هميشه آن را از آنها مى‌يابى. إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ‌: مگر عده قليلى از آنها كه خائن نيستند مانند ابن سلام و اصحاب او كه ايمان آرند. فَاعْفُ عَنْهُمْ‌: پس عفو كن از ايشان اگر توبه كنند و ايمان آورند. وَ اصْفَحْ‌: و رو بگردان از ايذاى ايشان اگر ملتزم جزيه شوند. يا عفو و صفح بر سبيل اطلاق است و آن منسوخ باشد به‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 43

آيه‌ «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» «1». إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌: بدرستى كه خداوند دوست مى‌دارد نيكوكاران را، يعنى لازمه دوستى كه جزاى احسان باشد نسبت به محسنين، مرعى دارد. اين تعليل امر است به صفح و ترغيب به آن و تنبيه بر آنكه عفو از كافر خائن احسان است، چه جاى آنكه مؤمن باشد.

در معراج السعاده- از حضرت سيد الساجدين عليه السّلام مروى است: حق تعالى روز قيامت، اولين و آخرين را جمع مى‌فرمايد. پس منادى ندا كند كدامند اهل فضل. طايفه‌اى قيام نمايند. ملائكه گويند: چه چيز است فضل شما؟ گويند: صله مى‌نموديم به هر كه از ما قطع مى‌كرد، و عطا مى‌نموديم به هر كه ما را محروم مى‌ساخت، و عفو مى‌نموديم از هر كه به ما ظلم مى‌كرد.

ملائكه گويند: راست گفتيد، اهل فضليد، داخل بهشت شويد. «2» و حضرت باقر عليه السّلام فرمود: پشيمانى بر عفو بهتر و آسانتر است از پشيمانى بر انتقام و عقوبت. «3» و همينقدر در فضل عفو و احسان كافيست كه از صفات ذات اقدس الهى است.

بدى را بدى سهل باشد جزا

اگر مردى، أحسن الى من أسا


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»


جلد 2 صفحه 186

ترجمه‌

پس براى شكستن آنها پيمانشان را لعنت نموديم آنها را و گردانديم دلهاى آنانرا سخت تغيير ميدهند سخنان را از جايهاى خود و فراموش كردند قسمتى را از آنچه پند داده شده بودند بآن و هميشه مطلع ميشوى بر خيانتى از آنها مگر اندكى از آنها پس در گذر از ايشان و صرف نظر كن همانا خدا دوست دارد نيكى كنندگانرا

تفسير

لعنت خداوند مكرر بيان شده است كه طرد از درگاه رحمت الهى است و قساوت قلب بآنستكه از آيات الهى متأثر نشود و خوف و رجائى در او روى ندهد و اين اثر وضعى نقض عهد با خدا استكه بواسطه اضافه عهد بخداوند صحت استناد بحق دارد و تحريف كلم همان تغييراتى استكه در اوصاف حضرت ختمى مرتبت كه در تورية ذكر شده است ميدادند و نسيان امر الهى عبارت از پشت گوش انداختن مواعظ و ارشادهاى انبيا استكه قسمت مهمى از آنها را كه مخالف با هواى نفسشان بود در طاق نسيان گذاردند و هر روز پيغمبر اكرم (ص) بخيانتى از خيانتهاى آنها مطلع ميشد يا دسته از آنها را مشاهده مى‌فرمود كه با آنحضرت خيانت مينمودند و عموما آنها اين قبيل مردم بودند بلى چند نفر هم از قبيل عبد اللّه سلام مردمان سليم النفس كه كتمان از حق نمينمودند بين آنها پيدا ميشد و خداوند باحترام اين قبيل صلحا پيغمبر اكرم را امر بعفو و اغماض از جرائم همه آنها فرمود بلكه اشاره فرمود بآنكه اگر علاوه بآنها احسان هم بنمائى نزد خداوند محبوب خواهى بود تا وقتى كه جرأت و جسارت آنها از حد گذشت كه اين آيه منسوخ گرديد و پيغمبر اكرم (ص) مأمور بقتال با آنها شد چنانچه قمى ره فرموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَبِما نَقضِهِم‌ مِيثاقَهُم‌ لَعَنّاهُم‌ وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم‌ قاسِيَةً يُحَرِّفُون‌َ الكَلِم‌َ عَن‌ مَواضِعِه‌ِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِه‌ِ وَ لا تَزال‌ُ تَطَّلِع‌ُ عَلي‌ خائِنَةٍ مِنهُم‌ إِلاّ قَلِيلاً مِنهُم‌ فَاعف‌ُ عَنهُم‌ وَ اصفَح‌ إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُحسِنِين‌َ «13»

‌پس‌ بواسطه‌ نقض‌ (شكستن‌) ‌آنها‌ عهد و ميثاق‌ ‌خود‌ ‌را‌ لعن‌ كرديم‌ (دور نموديم‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌خود‌) ‌آنها‌ ‌را‌ و قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قسي‌ّ نموديم‌ و بسبب‌ قساوت‌ قلب‌ و دوري‌ ‌از‌ رحمت‌ كلمات‌ الهي‌ ‌را‌ تحريف‌ نمودند ‌از‌ موضع‌ ‌خود‌ جابجا كردند

جلد 6 - صفحه 322

جاي‌ ‌هر‌ كلمه‌ كلمه‌ ديگري‌ گذاردند و فراموش‌ كردند ‌آن‌ حظّ و نصيبي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر نموديم‌ ‌که‌ مغفرت‌ و دخول‌ جنّت‌ ‌باشد‌ و ‌لا‌ يزال‌ مطلع‌ ميشوي‌ بخيانتهاي‌ ‌آنها‌ مگر قليلي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بميثاق‌ ‌خود‌ وفا كردند ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مورد عفو ‌خود‌ قرار ده‌ و ‌از‌ تقصيرات‌ ‌آنها‌ صرفنظر نما محققا ‌خدا‌ دوست‌ ميدارد احسان‌ كنندگان‌ ‌را‌ فَبِما نَقضِهِم‌ مِيثاقَهُم‌ بعض‌ مفسرين‌ گفتند ‌ما ‌در‌ ‌بما‌ زائد ‌است‌ و مكرر گفته‌ايم‌ كلمه‌ زائده‌ ‌در‌ قرآن‌ نيست‌ و توهّم‌ كردند ‌که‌ مراد ‌از‌ نقض‌ ميثاق‌ معاهده‌ ‌بود‌ ‌که‌ پيغمبر ‌با‌ ‌آنها‌ نمود ‌که‌ همراهي‌ ‌با‌ مشركين‌ نكنند و تخلف‌ نمودند، و بعضي‌ گفتند قرارداد جزيه‌ بوده‌ لكن‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ همان‌ عهد و ميثاقي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ مذكور شد ‌از‌ اقامه‌ نماز و ايتاء زكاة و ايمان‌ برسل‌ و اعزاز ‌آنها‌ و صرف‌ مال‌ ‌در‌ سبيل‌ و راه‌ خداوند ‌که‌ احكام‌ الهي‌ ‌را‌ پشت‌ پا زدند و انبياء ‌را‌ كشتند و ‌در‌ شرط غوطه‌ور گشتند و ‌از‌ تورات‌ موسي‌ و زبور داود و انجيل‌ عيسي‌ هيچ‌ نام‌ و نشاني‌ نگذاشتند.

لَعَنّاهُم‌ ‌در‌ دنيا گرفتار قتل‌ و غارت‌ و اسيري‌ شدند و بعضي‌ مسخ‌ شدند بقرده‌ و ‌در‌ آخرت‌ معذّب‌ بسخت‌ترين‌ عذاب‌ گرفتار.

وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم‌ قاسِيَةً ‌که‌ الان‌ ‌هم‌ مشاهده‌ ميشود ‌که‌ هيچ‌ طائفه‌ ‌حتي‌ طبيعي‌ قساوت‌ قلب‌ ‌آنها‌ بمقدار يهود نيست‌ بالاخص‌ ‌با‌ مسلمين‌ خصوصا ‌اگر‌ اولاد پيغمبر باشند ‌ يا ‌ نام‌ پيغمبر ‌را‌ داشته‌ باشند ‌حتي‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ نسبت‌ بيكديگر ‌از‌ زن‌ و فرزند فقط دوستي‌ ‌آنها‌ ‌با‌ مال‌ و زخارف‌ دنيوي‌ ‌است‌.

يُحَرِّفُون‌َ الكَلِم‌َ عَن‌ مَواضِعِه‌ِ تحريف‌ عبارت‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ كلمه‌ ‌را‌ ‌بر‌ دارند و جاي‌ ‌او‌ كلمه‌ ديگر گذارند و ‌اينکه‌ معمول‌ يهود و نصاري‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ بوده‌ و هست‌ ‌اگر‌ طبع‌ عهد قديم‌ و جديد ‌را‌ مشاهده‌ كني‌ ‌با‌ طبع‌ سابق‌ ‌آن‌ بسيار مخالفت‌ دارد بخصوص‌ جملاتي‌ ‌که‌ بشارت‌ بوجود مقدّس‌ نبي‌ اسلام‌ و اسم‌ شريف‌ ‌او‌ ‌است‌

جلد 6 - صفحه 323

تغييرات‌ كلّي‌ داده‌اند خذلهم‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ و لعنهم‌ لعنا كثيرا.

وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِه‌ِ ‌که‌ تغفير سيئات‌ و دخول‌ جناني‌ ‌که‌ تجري‌ ‌من‌ تحتها الانهار ‌باشد‌.

وَ لا تَزال‌ُ تَطَّلِع‌ُ عَلي‌ خائِنَةٍ مِنهُم‌ ‌اگر‌ مراجعه‌ كنيد باحوال‌ يهود و نصاري‌ ‌از‌ عهد موسي‌ و عيسي‌ ‌تا‌ عصر حاضر خيانت‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ حدّ و حصر خارج‌ چنانچه‌ كتب‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ شاهد ‌است‌.

إِلّا قَلِيلًا مِنهُم‌ بعضي‌ توهّم‌ كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ استثناء ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌با‌ پيغمبر ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ معاهده‌ جزيه‌ ‌ يا ‌ ترك‌ مساعده‌ ‌با‌ مشركين‌ و ترك‌ جنگ‌ ‌با‌ مسلمين‌ ‌است‌ ‌که‌ قليلي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ باين‌ معاهدات‌ ثابت‌ بودند لكن‌ ظاهر ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ استثناء راجع‌ بجملات‌ همين‌ ‌آيه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قليل‌ بمعاهدات‌ و ميثاقي‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ بسته‌ بودند باقي‌ و ثابت‌ بودند و دستور آمد ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ دسته‌ قليل‌ مساعدت‌ فرما زيرا اينها قابل‌ هدايت‌ هستند و قساوت‌ قلب‌ اينها ‌را‌ نگرفته‌ و مورد لعن‌ الهي‌ نشدند و خيانتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ سر نزده‌ و تحريف‌ كلمات‌ ‌را‌ نكرده‌اند و آخرت‌ ‌را‌ فراموش‌ نكرده‌ و ‌در‌ مقام‌ تحصيل‌ حق‌ و حقيقت‌ هستند فَاعف‌ُ عَنهُم‌ ‌اگر‌ تقصيري‌ ‌در‌ مورد ‌شما‌ كرده‌اند ‌آنها‌ ‌را‌ عفو فرما (و اصفح‌) ‌از‌ تقصيرات‌ ‌آنها‌ ‌در‌ گذر چنانچه‌ وظيفه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ نسبت‌ بكفار همين‌ بوده‌ ‌با‌ كمال‌ ملايمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ باسلام‌ ميكرد و ‌براي‌ ‌آنها‌ اقامه‌ معجزه‌ مينمود و ‌آنها‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشدند و ‌اگر‌ لجاج‌ و بهانه‌گيري‌ و عناد و عصبيت‌ ‌در‌ ‌آنها‌ مشاهده‌ مينمود ‌با‌ ‌آنها‌ جهاد ميكرد.

إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُحسِنِين‌َ چه‌ احساني‌ بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ تيه‌ ضلالت‌ و كفر نجات‌ دهد و بشاه‌ راه‌ هدايت‌ بياورد و ‌از‌ شقاوت‌ و عذاب‌ جهنم‌ بسعادت‌ و بهشت‌ سوق‌ دهد كُنتُم‌ عَلي‌ شَفا حُفرَةٍ مِن‌َ النّارِ فَأَنقَذَكُم‌ مِنها آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 103، و ‌از‌ ‌اينکه‌ بيان‌ معلوم‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ جمله‌ منافي‌ ‌با‌ آيات‌ جهاد نيست‌ ‌که‌ بعضي‌ توهم‌ كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ حكم‌ نسخ‌ ‌شده‌ بآيات‌ جهات‌، و اللّه‌ العالم‌.

324

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- شکستن میثاق الهى از سوى بنى اسرائیل پس از مدتى کوتاه (و لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... فبما نقضهم میثقهم) کلمه «فاء» در «فبما نقضهم» دلالت مى کند به اینکه بین گرفتن پیمان و شکستن آن، زمانى زیادى فاصله نشده است.

۲- کفر و گمراهى بنى اسرائیل به علت نقض پیمانهاى الهى (فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل ... فبما نقضهم میثقهم لعنهم) به مقتضاى آیه قبل (و لقد اخذ اللّه ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل سواء السبیل)، نقض میثاق الهى، کفر و گمراهى است. و آیه مورد بحث، بنى اسرائیل را نقض کننده پیمان الهى معرفى مى کند.

۳- خداوند، پیمان شکنان بنى اسرائیل را از رحمت خویش دور ساخت و دلهاى آنان را از پذیرش حق بازداشت. (فبما نقضهم میثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة)

۴- گرفتارى بنى اسرائیل به لعن الهى و قساوت قلب، کیفر پیمان شکنى آنان (فبما نقضهم میثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة)

۵- لعن الهى (دورى از رحمت خداوند) و قساوت دل، کیفر شکستن پیمان الهى (فبما نقضهم میثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة)

۶- سنگدلى، از پیامدهاى لعن الهى* (لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة) تقدیم لعن بر قساوت، مى تواند اشاره به تأثیر لعنت در قساوت قلب داشته باشد.

۷- تحولات و دگرگونیهاى دل آدمى، به دست خداست. (و جعلنا قلوبهم قسیة)

۸- هشدار خداوند به یهودیان نسبت به شکستن پیمان الهى (فبما نقضهم میثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة)

۹- هشدار خداوند نسبت به شکنندگان پیمان او (فبما نقضهم میثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة)

۱۰- تفسیر غلط کتب آسمانى، توسط بنى اسرائیل (یحرفون الکلم عن مواضعه) تحریف به معنى تغییر است و همان گونه که شامل جابجایى کلمات، کاستن و افزودن مى شود، تأویل و تفسیر ناروا را نیز فرا مى گیرد.

۱۱- تحریف تورات، توسط بنى اسرائیل (یهود) (یحرفون الکلم عن مواضعه) «کلم» جمع «کلمه» به معناى سخن است و مصداق بارز و مورد نظر آن، تورات مى باشد. گفتنى است که مراد از بنى اسرائیل، به قرینه آیه بعد، یهودیان هستند.

۱۲- سنگدلى بنى اسرائیل، منشأ تحریف تورات (و جعلنا قلوبهم قسیة یحرفون الکلم عن مواضعه) جمله «یحرفون» جمله مفسره و بیانگر آثار قساوت قلب است.

۱۳- قساوت قلب و نفهمیدن حق، آنگاه که پیامد گناه و کیفر آن باشد، عذر نیست. (لعنهم و جعلنا قلوبهم قسیة) بنى اسرائیل گر چه به سبب ناتوانى از درک حقایق مرتکب تحریف شدند، ولى چون این ناتوانى ناشى از گناه خود آنان بوده است، مورد مذمت خداوند قرار گرفتند. بنابراین عجز از فهمیدن حق، اگر پیامد گناه باشد، نمى تواند عذر شمرده شود.

۱۴- بنى اسرائیل بخش مهم از تذکارها و معارف الهى را به فراموشى سپردند. (و نسوا حظاً مما ذکروا به) «حظ» به معناى نصیب و قسمت است و نکره آوردن آن براى اشاره به اهمیت آن قسمت فراموش شده است.

۱۵- بنى اسرائیل بخش مهمى از دستورات الهى را کنار گذاشته و بدان عمل نکردند. (و نسوا حظاً مما ذکروا به) بسیارى از مفسران بر آنند که نسیان در این آیه به معناى نادیده گرفتن است، چنانچه در «لسان العرب» آمده: «النسیان: الترک». و مؤید این معنا مذمت خداوند از نسیان کنندگان است.

۱۶- شکستن پیمان الهى از سوى بنى اسرائیل، زمینه تحریفگرى و فراموشى بخشى از تذکارهاى خداوند (فبما نقضهم ... نسوا حظاً مما ذکروا به)

۱۷- گناه، از عوامل فراموشى و نسیان معارف الهى (فبما نقضهم میثقهم ... و نسوا حظاً مما ذکروا به)

۱۸- فراموشى، آنگاه که پیامد گناه و کیفر آن باشد، عذر نیست. (و نسوا حظاً مما ذکروا به) از اینکه خداوند بنى اسرائیل را به خاطر فراموشى دستورات الهى مذمت کرده، معلوم مى شود فراموشى آنان عذر نبوده است. چرا که این فراموشى، کیفر پیمان شکنى آنان بوده است.

۱۹- تحریف نشانه هاى پیامبر اسلام (ص) در تورات و به فراموشى سپردن آن توسط یهود* (یحرفون الکلم ... و نسوا حظاً مما ذکروا به) به احتمال اینکه مراد از «الکلم» و «ما ذکروا به» به قرینه مقام ، نشانه هاى پیامبر (ص) در تورات باشد.

۲۰- خیانت پیشگى اکثریت بنى اسرائیل (و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قلیلا منهم)

۲۱- مراقبت مستمر پیامبر (ص) بر اعمال و رفتار یهودیان عصر خویش و آگاهى وى به خیانتهاى آنان (و لاتزال تطلع على خائنة منهم)

۲۲- تلاش مستمر اکثریت یهود در عصر بعثت براى خیانت به پیامبر (ص) و اسلام (و لاتزال تطلع على خائنة منهم) چون آیه فوق در بیان خیانتکارى بنى اسرائیل، پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده (و لاتزال تطلع ...) معلوم مى شود این خیانت درباره پیامبر (ص) و مسلمانان صورت مى گرفته است.

۲۳- نقض پیمانهاى الهى، زمینه خیانت پیشگى (فبما نقضهم ... على خائنة منهم)

۲۴- تنها گروهى اندک از بنى اسرائیل، وفادار به پیمانهاى الهى، وارسته از تحریفگرى و خیانت و پایبند به دستورات خداوند (فبما نقضهم میثقهم ... و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قلیلا) «الا قلیلا» استثناء از تمامى صفاتى است که درباره بنى اسرائیل بیان شد.

۲۵- وجود اقلیتى سالم و غیر خیانت پیشه، در میان بنى اسرائیل (لاتزال تطلع على خائنة ... إلاّ قلیلا منهم) بنابر اینکه استثناء در (الا قلیلا)، تنها از جمله «لاتزال ...» باشد.

۲۶- لزوم رعایت عدالت، در ارزیابى افراد و گروهها (لاتزال تطلع على ... إلاّ قلیلا منهم) اعتراف قرآن به پاکى گروهى از یهودیان در ارزیابى آنان، درسى است براى مسلمانان که باید در ارزیابى افراد و گروهها، بر محور عدالت و انصاف قضاوت کنند.

۲۷- پیامبر (ص) مأمور به عفو و گذشت از خطاهاى بنى اسرائیل و ترک هرگونه تعرض نسبت به آنان (فاعف عنهم و اصفح) بنابر اینکه ضمیر «عنهم» به همه بنى اسرائیل برگردد.

۲۸- وجود گروهى متعهد در میان بنى اسرائیل، دلیل امر الهى به عفو و مداراى پیامبر (ص) با همه آنان (إلاّ قلیلا منهم فاعف عنهم و اصفح) تفریع عفو با کلمه «فاء» بر جمله «و لاتزال ... الاقلیلا منهم»، اشاره به برداشت فوق دارد.

۲۹- پیامبر (ص) مأمور عفو و گذشت از غیر خائنان بنى اسرائیل (فاعف عنهم و اصفح) بنابر اینکه مراد از ضمیر در «عنهم»، تنها گروه غیر خائن باشد.

۳۰- خداوند، محسنین (نیکوکاران) را دوست مى دارد. (إنّ اللّه یحب المحسنین)

۳۱- عفو و گذشت، حتى نسبت به کافران، احسان و نیکى است. (فاعف عنهم و اصفح إنّ اللّه یحب المحسنین)

۳۲- عفو و گذشت، مایه جلب محبت خداوند (فاعف عنهم و اصفح إنّ اللّه یحب المحسنین)

موضوعات مرتبط

  • احسان: موارد احسان ۳۱
  • ارزیابى: عدالت در ارزیابى ۲۶ ; ملاک ارزیابى ۲۶
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲۱، ۲۲
  • انسان: تحولات قلبى انسان ۷
  • بنى اسرائیل: اقلیّت بنى اسرائیل ۲۴، ۲۵ ; اکثریّت بنى اسرائیل ۲۰ ; تحریفگرى بنى اسرائیل ۱۰، ۱۱، ۲۴ ; ختم قلب بنى اسرائیل ۳ ; خیانت بنى اسرائیل ۲۰ ; عصیان بنى اسرائیل ۱۵ ; عفو از بنى اسرائیل ۲۷، ۲۸، ۲۹ ; عهد بنى اسرائیل ۲۴ ; عهدشکنان بنى اسرائیل ۳ ; عهدشکنى بنى اسرائیل ۱، ۴، ۱۶ ; فراموشى بنى اسرائیل ۱۴ ; قساوت قلب بنى اسرائیل ۴، ۱۲ ; کفر بنى اسرائیل ۲ ; گمراهى بنى اسرائیل ۲ ; لعن بر بنى اسرائیل ۴ ; متعهدان بنى اسرائیل ۲۸ ; محرومیت بنى اسرائیل ۳
  • تحریف: زمینه تحریف ۱۶
  • تورات: تحریف تورات ۱۱ ; منشأ تحریف تورات ۱۲
  • حق: موانع فهم حق ۱۳ ; موانع قبول حق ۳
  • خدا: آثار لعن خدا ۶ ; اطاعت از خدا ۲۴ ; افعال خدا ۳ ; عهد خدا ۱ ; فراموشى اوامر خدا ۱۴ ; فراموشى تذکرات خدا ۱۴ ; قدرت خدا ۷ ; لعن خدا ۴، ۵ ; محرومیت از رحمت خدا ۳، ۵ ; موجبات محبّت خدا ۳۲ ; هشدار خدا ۸، ۹
  • خیانت: زمینه خیانت ۲۳
  • دین: فراموشى تعالیم دین ۱۷
  • عذر: غیر مقبول ۱۳، ۱۸
  • عفو: آثار عفو ۳۲ ; اهمیّت عفو ۳۱ ; موجبات عفو ۲۸
  • عهد: وفاى به عهد ۲۴
  • عهدشکنان: محرومیّت عهدشکنان ۳ ; هشدار به عهدشکنان ۹
  • عهدشکنى: آثار عهدشکنى ۱۶، ۲۳ ; کیفر عهدشکنى ۴، ۵ ; موجبات عهدشکنى ۲
  • فراموشى: زمینه فراموشى ۱۶ ; عوامل فراموشى ۱۷، ۱۸
  • قلب: آثار قساوت قلب ۱۲ ; عوامل قساوت قلب ۶، ۱۳ ; قساوت قلب ۵
  • کافران: عفو از کافران ۳۱
  • کتب آسمانى: تحریف کتب آسمانى ۱۰
  • کفر: آثار کفر ۲
  • گمراهى: آثار گمراهى ۲
  • گناه: آثار گناه ۱۳، ۱۷، ۱۸ ; کیفر گناه ۱۳، ۱۸
  • لعن: موجبات لعن ۴
  • لعن شدگان:۴
  • محبوبان خدا:۳۰
  • محسنان: فضایل محسنان ۳۰ ; محبوبیت محسنان ۳۰
  • محمّد (ص): خیانت به محمّد (ص) ۲۲ ; عفو محمّد (ص) ۲۷، ۲۹ ; محمّد (ص) در تورات ۱۹ ; محمّد (ص) و بنى اسرائیل ۲۷، ۲۸، ۲۹ ; محمّد (ص) و یهود ۲۱ ; مسؤولیّت محمّد (ص) ۲۷، ۲۹
  • مشمولان لعن:۴
  • یهود: تحریفگرى یهود ۱۱ ; خیانت اکثریّت یهود ۲۲ ; خیانت یهود ۲۱ ; دشمنى یهود ۱۹ ; عهدشکنى یهود ۸ ; فراموشى یهود ۱۹ ; هشدار به یهود ۸ ; یهود صدر اسلام ۲۱

منابع