المائدة ٥
کپی متن آیه |
---|
الْيَوْمَ أُحِلَ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌ لَکُمْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَ أُجُورَهُنَ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَ لاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَ مَنْ يَکْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ |
ترجمه
المائدة ٤ | آیه ٥ | المائدة ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمُحْصَنَاتُ»: زنان پاکدامن. «أُجُور»: مهریّهها. «مُحْصِنِینَ»: مردان پاکدامن. «غَیْرَ مُسَافِحِینَ»: مردانی که زناکار نیستند. «أَخْدَان»: جمع خِدْن، رفیقه (نگا: نساء / ). «الإِیمَان»: آنچه باید بدان باور داشت. مراد احکام شریعت است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ... (۴) وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْکُمْ... (۱۴) وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ... (۲) وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْکُمْ... (۱۳) لاَ يَحِلُ لَکَ النِّسَاءُ مِنْ... (۱)
فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ... (۵) وَ لاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْکَرِ... (۰) قَاتِلُوا الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ... (۹) الزَّانِي لاَ يَنْکِحُ إِلاَّ... (۲) مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ... (۶) وَ لاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْکَرِ... (۰) الزَّانِي لاَ يَنْکِحُ إِلاَّ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ «5»
امروز، همهى چيزهاى پاك و دلپسند براى شما حلال شده است، و طعام اهل كتاب براى شما حلال است و طعام شما نيز براى آنان حلال است. و (ازدواج با) زنان پاكدامن و با ايمان و نيز زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب آسمانى داده شده مانعى ندارد. در صورتى كه مهريه زنان را بپردازيد و پاكدامن باشيد نه زناكار و نه دوست گيرندهى پنهانى (و نامشروع) و هركس به ايمان خود كفر ورزد، قطعاً عمل او تباه شده و او در آخرت از زيانكاران است.
جلد 2 - صفحه 243
نکته ها
اين آيه مىفرمايد: طعام اهل كتاب براى مسلمانان حلال است؛ ولى با توجّه به اينكه در آيات قبل براى استفاده از گوشت، بردن نام خدا شرط حلال بودن ذكر شده است، مىفهميم كه مراد از حلال بودن طعام يهود ونصارى براى مسلمانان، طعامهاى غير گوشتى است. در روايات اهلبيت عليهم السلام هم منظور از طعام را گندم، جو وحبوبات دانستهاند. برخى لغتشناسان مانند ابنأثير و خليل نيز گفتهاند: در فرهنگ حجاز، به گندم هم طعام گفته مىشود. «1»
چون اين آيه، راه را براى رفت و آمد و غذا خوردن و ازدواج با اقلّيتهاى دينى باز كرده و ممكن است مسلمانان براى رسيدن به دختران يهودى و مسيحى هر روز رفت و آمدشان را بيشتر كنند و كمكم تحت تأثير تفكّر و آداب آنان قرار بگيرند و از راه اسلام جدا شوند، آخر آيه هشدار مىدهد كه هركس ايمان خود را ناديده بگيرد عمل او تباه است. «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»
«أَخْدانٍ»، جمع «خِدْن»، به معناى دوست است؛ ولى معمولًا در مورد دوستىهاى پنهانى و نامشروع به كار مىرود.
در مسألهى غذا، آيه به طرفين مسلمان و اهلكتاب، اجازه مىدهد كه از طعام يكديگر استفاده كنند، أُحِلَّ لَكُمُ ... حِلٌّ لَهُمْ ولى در ازدواج، تنها اجازهى زن گرفتن از اهل كتاب را مىدهد و اجازهى زن دادن را نمىدهد، «الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» (چون معمولًا زنان، به خاطر عواطفشان، تحت تأثير مردان قرار مىگيرند؛ لذا اگر زنان اهل كتاب به اسلام بگروند، رشد است، امّا زن مسلمان اگر به آنان گرايش يابد، سقوط است. از اين رو زن دادن به اهل كتاب، جايز نيست.)
«مُحصِن» و «مُحصَنة»، به معناى عفيفبودن، آزادبودن، همسر داشتن ومسلمان بودن است.
در اينجا مراد از «محصنات» زنان عفيف است وگرنه ازدواج با زن شوهردار قطعاً حرام است.
مراد از جواز ازدواج با اهل كتاب در اين آيه، ازدواج موقّت است، «2» به دليل روايات متعدّد و
«1». تفسير الميزان؛ كافى، ج 6، ص 341.
«2». در اين مسئله هركس بايد نظر مرجع تقليد خود را مطالعه نمايد.
جلد 2 - صفحه 244
به خاطر كلمهى «أُجُورَهُنَّ» كه بيشتر در مورد مهريهى ازدواج موقّت به كار مىرود.
كسى كه به حقّانيّت چيزى اقرار كندولى به آن عمل نكند، عملش تباه است. امامصادق عليه السلام ذيل آيه «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» فرمودند: «تَرك العمل الّذى أقرّ به» «1»
در روايت ديگرى امام صادق عليه السلام فرمودند: كمترين چيزى كه شخص به خاطر آن از ايمان خارج مىشود آن است كه نظرى را بر خلاف حقّ بيابد و بر همان نظر بنابگذارد و از آن دفاع كند، آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند: «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» «2»
پیام ها
1- در بيان احكام و قوانين، از عنصر زمان نبايد غافل بود. «الْيَوْمَ»
2- قوانين تشريع با نظام تكوين هماهنگ است. (آنجا كه طبع سليم مىپسندد، قانون نيز حلال مىكند) «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ»
3- پاكدامنى زن، در هر مذهبى كه باشد، يك ارزش است. «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ»
4- پاكدامنى، هم براى مردان وهم براى زنان، شرط است. «الْمُحْصَناتُ، مُحْصِنِينَ»
5- در انتخاب همسر به اصل ايمان وپاكدامنى توجّه شود. «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ»
6- اغفال و كلاهبردارى، حتّى نسبت به غير مسلمان ممنوع است. «آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (رعايت حقّ اقتصادى زن گرچه مسلمان نباشد واجب است)
7- زن، حقّ مالكيّت دارد، چه مسلمان و چه غير مسلمان. «أُجُورَهُنَّ»
8- مهريه را بايد به خود زن داد. «آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» ونفرمود: «آتيتم اجورهنّ»
9- پرداخت اجرت به زن بايد به خاطر ازدواج باشد، نه به خاطر زنا و روابط
«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 595.
«2». وسائل، ج، 27، ص 60.
جلد 2 - صفحه 245
نامشروع. «آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ»
10- برقرارى روابط نامشروع و پنهانى؛ حتّى با غيرمسلمان هم ممنوع است. «وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ»
11- خوردن طعام اهلكتاب و صيغه كردن زنان پاكدامن از آنان حلال است.
جملهى أُحِلَّ لَكُمُ ... وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ
12- اختلاط با اهلكتاب و زندگى در ميان آنان و سفر به كشورشان، يكى از لغزشگاههاست. از اين رو، در اين آيه، پس از جواز ارتباط، هشدار مىدهد كه مواظب باشيد، روابط اقتصادى و خانوادگى، اعتقاد شما را عوض نكند و به خاطر رسيدن به همسر، ايمانتان را از دست ندهيد. «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ «5»
«1» نهج البلاغه، حكمت 300.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 24
(الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ) بعد از ذكر حيوانات محلّله و محرّمه، در بيان حلّيت اطعمه و انكحه مىفرمايد:
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ: در روز نزول اين آيه، حلال كرده شد براى شما طعامهاى پاكيزه لذيذه. اين مقتضى تحليل هر چه طيّب است از اطعمه، مگر آنچه دليل اقامه شده بر تحريم آن، يعنى آنچه شريعت نبويه و سنت محمّديه صلى اللّه عليه و آله حلال فرموده طيبات مىباشد. وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ: و طعام آنها كه داده شدند كتاب، يعنى يهود و نصارى حلال است براى شما، و مراد طعام غير ذبايح و مايعاتى است كه اهل كتاب مباشرت به آن نمودهاند، چه اينها نجس العين، و تصرف در آن حرام است؛ چنانكه احاديث از اهل بيت عليهم السّلام در اين باب وارد شده. پس آيه، عام نيست، بلكه مخصص باشد؛ و اينكه در عرف شرع و لغت غالبا طعام را بر جو و گندم اطلاق كنند مؤيد اين است؛ چنانچه در كتاب كافى از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام: نخور از ذبايح يهود و نصارى، و نخور از ظروف آنان «1». على بن ابراهيم قمى- فرمود قصد شده به طعام اهل كتاب حبوب و فاكهه غير ذبايح كه ذبح نمايند، زيرا نام خدا را خالصا ذكر ننمايند بر ذبايح خود. پس فرمود به خدا قسم حلال ندانند آنها ذبايح شما را، پس چگونه شما حلال دانيد ذبايح ايشان را «2». وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ: و طعام شما نيز حلال است براى ايشان. و اصحاب ما تخصيص طعام كردهاند به حبوبات و شبه آن از جامدات؛ امّا اولا به جهت حكم ايشان به نجاست اهل كتاب، كه مانع خوردن آن چيزى است كه مباشرت آن كرده باشند؛ و اما ثانيا فلقوله تعالى «وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ» «3» و ذبايح آنها به نام خدا مذبوح نمىشود به سبب وصف آنها به شرك لقوله تعالى «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» الى قوله
«1» فروع كافى، جلد 6، كتاب الذبائح، صفحه 240، حديث 11.
«2» تفسير قمّى، جلد اوّل، صفحه 163.
«3» سوره انعام، آيه 121.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 25
«سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» «1».
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ: و نيز حلال كرده شده براى شما زنان عفيفه از اهل ايمان، خواه آزاد باشد يا بنده، چه امه مؤمنه حلال است. وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ: و زنان عفيفه اهل كتاب پيش از شما يعنى يهود و نصارى، خواه بنده و خواه آزاد. و نزد اصحاب ما جايز نيست عقد نكاح دوام كتابيّه، لقوله تعالى «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» «2» و تأويل اين آيه كردهاند به آنكه مراد لقوله «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» زنانىاند كه به دين اهل كتاب بودهاند و از آن به دين اسلام آمده باشند، و مراد بقوله «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ» زنانىاند كه در اصل مؤمنه باشند، يعنى از اول اسلام آوردند، چه قومى تحرز مىنمودند از عقد زنانى كه از كفر به اسلام آمدهاند. حق تعالى به اين آيه نفى حرج كرد از آنها، و لذا اين زنان را به ذكر مختص گردانيده. و ابو الجارود از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام روايت نموده «3» كه اين آيه منسوخ است به آيه «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ» و بقوله «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» «4» حاصل: حق تعالى فرمايد: اين زنان مذكوره بر شما حلالند بر طريقى كه مذكور شد. إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَ: چون بدهيد ايشان را مهرهاى ايشان را. تقييد حليت به وفاى مهر به جهت تأكيد وجوب آن و حثّ بر افضل و اولى، و الّا بدون ايفاى مهور به ايشان و طى جايز است و گويند: مراد ايفاى مهور التزام است. مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ: در حالتى كه شما بدان نكاح عفت و صلاح جويندگان باشيد نه زنا كنندگان. وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ: و نه گيرندگان دوستان در پنهانى. مروى است كه عادت عرب بود مردى زنى را بدوستى گرفتى يا بعكس آن را به منزله نكاح دانستندى، حق تعالى آن را منع، و فرمود كه: استمتاع به ايشان بايد كرد بر سبيل نكاح نه بر سبيل اخدان و سفاح. فرق
«1» سوره توبه، آيه 30.
«2» سوره بقره، آيه 221.
«3» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 162.
«4» سوره ممتحنه، آيه 10.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 26
ميان مسافحات و متخذات اخدان عموم و خصوص است، چه مسافحات در سر و جهر است و اتخاذ اخدان در سرّ فقط. ابن عباس گويد در جاهليت زناى علانيه را حرام و زناى سرّ را حلال مىدانستند، حق تعالى به اين آيه نهى فرمود.
وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ: و هر كه كافر شود بدانچه ايمان به او واجب باشد از اصول و فروع ايمان و انكار شرايع اسلام كنند از حلال و حرام و امتناع از قبول آن. فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ: پس بتحقيق باطل باشد اعمال خيريه او به جهت عدم ترتّب ثواب بر آن، زيرا صحّت اعمال، فرع ايمان است. وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ: و او در آخرت از زيانكاران است. حق تعالى تشبيه فرمود او را به بازرگان و تاجر، و عمر او را به سرمايه، و ثواب او را كه مستحق باشد به نفع، و عقاب او را كه بر افعال قبيح باشد به ضرر تاجر، و خاسر كسى است كه نفع و سرمايه را، هر دو از دست داده باشد.
تنبيه- آيه شريفه دليل است بر آنكه كفر ساعتى هر آينه حبط نمايد اعمال هفتاد ساله را و در آخرت هم از خاسرين خواهد بود و اجرى بر اعمال او مترتب نيست، چنانچه بعكس، ايمان ساعتى، كفر هفتاد ساله را محو نمايد و مستحق اجر گردد؛ شاهد بر اين قضيه، ايمان سحره فرعون به موسى با آنكه فاصلهاى ميان ايمان و قتل آنها نشد كه درجات خود را مشاهده نمودند، اما «بر برصيصاى عابد» و «بلعم باعورا» به سبب كفر، اعمال چندين ساله او حبط گرديد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ «5»
ترجمه
امروز حلال شد بر شما چيزهاى پاكيزه و خوراكى آنانكه داده شدند كتاب را حلال است براى شما و خوراكى شما حلال است براى آنها و زنان نجيب از اهل ايمان و زنان نجيب از آنانكه داده شدند كتاب را پيش از شما چون داديد بآنها مزدهاشانرا با آنكه شما عفت شعاران باشيد نه زناكاران و نه گيرندگان ياران و هر كه منكر شود ايمان را پس بتحقيق ناچيز شده است عمل او و او در آخرت از زيان كاران است.
تفسير
مراد از طيّبات در آيه قبل بيان شد و مراد از طعام بر حسب روايات مستفيضه از ائمه اطهار بقول و حبوب و فواكح و امثال آنها است غير از ذبيحه چون بايد در موقع ذبح نام خدا بر آن برده شود و كفار مأمون نيستند بر عمل و قصدشان اما ساير خوراكيها كه در دست آنها است بر مسلمانان حلال است كه بخرند و بخورند و همچنين خوراكىها كه در دست مسلمانان است بر آنها حلال است پس جائز است بآنها بفروشند يا ببخشند كه آنها بخورند و بنظر حقير نكته ذكر اين جمله آنستكه بعد از آنكه خداوند فرمود حلال شد بر شما اشياء پاكيزه مسلمانان تصور نكنند خوردنيهائى كه در دست كفار است حرام است چونكه آنها نجسند و از نجاست اجتناب نمىكنند و اشيائيكه در دست آنها
جلد 2 صفحه 177
است منفور طباع مسلمانان است و بدانند كه مقصود حليت ذاتى است و با حرمت عرضى منافات ندارد علاوه بر آنكه چون علم به تنجّس حاصل نيست پاك و حلال است و اگر منفور طباع هم باشد چون قابل تطهير است پاك و رفع ميشود و كسانيكه باين نكته بر نخوردند تصور نمودند كه اگر مقصود حليت ذبيحه اهل كتاب نباشد كلام لغو ميشود زيرا حليت مطلق طيبات از صدر آيه استفاده شد و خوردنيهائى كه در دست اهل كتاب باشد با غير آنها تفاوتى ندارد در صورتى كه اطلاق طعام منصرف از ذبيحه است و اهل عرف و لغت آن را بر همان اشياء مذكوره در روايات اطلاق مىكنند بلكه غالبا خصوص گندم اراده از آن ميشود پس بمقتضاى روايات تخصيصى در طعام داده نشده است بلكه همان مدلول عرفى آن را بيان فرمودهاند و مطابق با ظاهر آيه يا قدر متيقن از اطلاق آنست علاوه بر آنكه حرمت بسبب ذبح هم مانند حرمت بسبب تنجس عرضى است و با حليّت ذاتى منافات ندارد و مراد از محصنات زنان عفيف و نجيبند و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه مراد زنان مسلمانند و شايد اشاره باشد بآنكه لازمه اسلام عفت است و مراد تحريم نكاح زنان نانجيب نيست و تخصيص حليت در آيه بزنان نجيب براى ترغيب بنكاح آنها است و الا حكم حليت عام است و تفسير مؤمنات را فرمودهاند چون نكاح زنان اهل سنت جائز است مخصوصا اگر از نواصب نباشند و اما نكاح زنان اهل كتاب مانند يهود و نصارى و زنان مجوس كه آنها هم بنابر اقوى اهل كتابند محل خلاف بين علماء اماميه است و اخبار هم درين باب مختلف است و اقوى آنستكه متعه آنها جائز است و احتياط در ترك نكاح دائم آنها است چنانچه شيخ استاد ما اعلى اللّه مقامه تقريب فرمودند و حقير در تقريرات بحث ايشان مشروحا نوشتهام و مؤيد اينمعنى تعبير از مهر است در آيه باجر كه مناسب با متعه است و در مقابل محصن دو صفت است يكى مسافح و آنكسى است كه متجاهر بزنا باشد و ديگر يارگير كه كنايه از زنا نمودن در خفيه است و مؤمن بايد از اين دو صفت منزه باشد و در اين قسمت از آيه اشاره است بآنكه سرّ تجويز نكاح كتابيه از براى مسلمان مأمون شدن از زنا در آشكار و پنهان است لذا مناسب است با آنكه مؤمن تا متمكن از نكاح مؤمنه است بنكاح كافره نپردازد و در صورت عدم استطاعت و خوف وقوع در معصيت مطلقا نكاح اهل كتاب جائز باشد و اما ساير فرق كفار مطلقا نكاح آنها جائز نيست و كسيكه انكار عملى نمايد ايمانرا يعنى واجبات
جلد 2 صفحه 178
را ترك كند و محرمات را بجا آورد بطوريكه فعلش ظاهرا كاشف باشد از عدم اعتقاد يا منكر ولايت امير المؤمنين (ع) باشد اعمالش مقبول نيست و فائده براى او ندارد چنانچه از اخبار ائمه اطهار در اين مقام استفاده ميشود زيرا قول وقتى كاشف از اعتقاد است كه فعل مخالفش نباشد و صرف لقلقه لسان كفايت نمىكند و ولايت شرط قبول اعمال و دخول بهشت است و چنين شخصى در آخرت زيان كار است چون نعيم سرمدى را از دست داده و بعذاب ابدى گرفتار شده است و محتمل است مراد از كفر بايمان پنهان نمودن اعتقاد قلبى و تظاهر بكفر عملى باشد كه اين قسم ايمان هم مقبول نيست و فائده بحال صاحبش ندارد و از بعضى روايات استفاده اين معنى ميشود و ايمان مفيد كامل اقرار بلسان و اعتقاد بجنان و عمل باركان است و ممكن است مراد انكار ايمان و كفر باطنى و ظاهرى باشد چنانچه بعضى از مفسرين گفتهاند و محتمل است تمام معانى مراد باشد چنانچه مكرر اشاره شده است ولى انصاف آنستكه مناسب با سابقه آيات و قضيه اليوم اكملت لكم دينكم و لفظ ايمان همان انكار ولايت است چنانچه از امام باقر (ع) روايت شده است يعنى ولايت على (ع) و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اليَومَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ حِلٌّ لَكُم وَ طَعامُكُم حِلٌّ لَهُم وَ المُحصَناتُ مِنَ المُؤمِناتِ وَ المُحصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ مِن قَبلِكُم إِذا آتَيتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحصِنِينَ غَيرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخدانٍ وَ مَن يَكفُر بِالإِيمانِ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ «5»
امروز حلال شده است بر شما طيبات از رزق و طعام كساني که بر آنها كتاب داده شده براي شما حلال است و طعام شما هم بر آنها حلال است و زنهاي عفيفه از مؤمنين و زنهاي عفيفه از كساني که بآنها كتاب داده پيش از اسلام در صورتي که اجرت آنها را بآنها بدهيد با عفت باشند و زناكار نباشند و زنهايي که با مردي صداقت كنند يعني يك نفر مرد يك زن را بگيرد که با او زنا كند فقط نه آن مرد پيش زن ديگر رود و نه آن زن بديگري زنا دهد مخصوص بيكديگر باشند اينها هم حلال نيستند و كسي که كافر بايمان باشد پس محققا اعمال او حبط ميشود و او در آخرت از زيان كاران است.
كلام در اينکه آيه در چند مقام واقع ميشود:
(مقام اول)
در معني طعام مفسرين اختلاف كردند لكن اخبار بسياري در كافي و تهذيب و فقيه و تفسير علي بن ابراهيم و عياشي دارد که مراد حبوبات است کما اينكه ظاهر لفظ طعام هم بيش از اينکه دلالت ندارد و بر فرض اطلاق منصرف يا قدر متيقن حبوبات است و مقدمات حكمت در اخذ باطلاق جاري نيست سيما ادله خارجيه در موارد مختلفه که دلالت بر نجاست اهل كتاب دارد فعلي هذا يك قسمت اينکه آيه تفسيرش روشن ميشود.
جلد 6 - صفحه 304
اما جمله اليَومَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ در آيه قبل بيان شد و جمله وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ حِلٌّ لَكُم يعني جايز است از آنها حبوبات را بگيريد ببيع و شراء و ساير انحاء مشروعه، و سر تخصيص باهل كتاب اينست که اگر بشرائط ذمه عمل كنند جان و مالشان محفوظ است و مالك اموال خود هستند بخلاف مشركين که نه جانشان محفوظ و نه مالشان فَاقتُلُوا المُشرِكِينَ حَيثُ وَجَدتُمُوهُم توبه آيه 5 وَ قاتِلُوا المُشرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُم كَافَّةً توبه آيه 36.
(تنبيه)
از همين اخبار بدلالة اقتضاء ميتوان استفاده كرد نجاست اهل كتاب را زيرا اگر نجاست نداشتند وجهي براي اختصاص حليت طعام اهل كتاب بحبوبات نبود وَ طَعامُكُم حِلٌّ لَهُم بعضي مفسرين گفتند مراد اينست که طعام خود را باهل كتاب دهيد براي شما حلال است و اينکه خلاف ظاهر بلكه نص آيه شريفه است بلكه مراد اينست که بر آنها حلال است طعام شما يعني مالك ميشوند مثل كفار حربي نيستند که جان و مالشان محفوظ نباشد.
(مقام دوم)
در موضوع تزويج اهل كتاب، اما عقد دائمي که مسلما جايز نيست نه زن مسلم باهل كتاب ميتوان داد و نه مرد مسلم ميتواند از آنها زن بگيرد، و اما عقد انقطاعي زن مسلمه نميتواند منقطعه كافر باشد و اما مرد مسلم ميتواند كافره را بگيرد علي اختلاف و اما ملك يمين بر مسلم مانعي ندارد امه كافره را تصرف كند و اما كافر اصلا مالك عبد مسلم و امه مسلم نميشود و اگر قبل از اسلام عبد و امه بوده و اسلام آورد واجب است از او مسلمين بخرند و او را الزام بفروش كنند چه رسد که بخواهد تصرف كند و آياتي که در اينکه باب وارد شده يكي همين آيه شريفه و ديگر آيه 10 در سوره ممتحنه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ المُؤمِناتُ
جلد 6 - صفحه 305
مُهاجِراتٍ فَامتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِن عَلِمتُمُوهُنَّ مُؤمِناتٍ فَلا تَرجِعُوهُنَّ إِلَي الكُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم وَ لا هُم يَحِلُّونَ لَهُنَّ، الي قوله تعالي: وَ لا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ الاية آيه سوم، و در سوره بقره آيه 221 وَ لا تَنكِحُوا المُشرِكاتِ حَتّي يُؤمِنَّ، الي قوله تعالي، وَ لا تُنكِحُوا المُشرِكِينَ حَتّي يُؤمِنُوا الاية و مفاد اينکه آيات بحسب ظاهر تنافي دارد و از اينکه جهت در روايات از حضرتين باقرين دارد که اينکه آيه نسخ شده بآن دو آيه سوره ممتحنه و بقره لكن قطع نظر از سند روايات دو اشكال باين روايات متوجه ميشود يكي اخباري که در اول سوره ذكر شد که اينکه سوره هيچ آيات او نسخ نشده و ديگر آنكه ناسخ بايد بعد از منسوخ باشد، و اخباري که دلالت داشت که اينکه سوره قبل از رحلت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بدو ماه سه ماه بوده و سوره بقره اول سورهاي است که در مدينه نازل شده و سوره ممتحنه هم قبل از اينکه سوره نازل شده لذا ما بايد جمع بين اينکه آيات را بكنيم که رفع تنافي بشود و خلاف ظاهري هم مرتكب نشويم بحول و قوه الهي.
فنقول: آيه شريفه وَ لا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ راجع بنكاح دائم است بقرينه عصم و مراد از كوافر جمع كافرة يعني كافرات را بعقد دائمي نگيريد، و صدر آيه لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم وَ لا هُم يَحِلُّونَ لَهُنَّ صريح است در اينكه مسلمة بر كافر حرام است چه دائم و چه منقطعه و چه بملك يمين.
و اما آيه شريفه وَ لا تَنكِحُوا المُشرِكاتِ حَتّي يُؤمِنَّ اولا در مورد مشركات است و شامل اهل ذمه نميشود. و ثانيا بر فرض شمول مخصص باشد باين آيه و مراد همان انقطاع و ملك يمين است. بناء علي هذا هيچگونه تنافي بين آيات نيست و اللّه العالم بحقائق الامور.
و از شواهد قوي بر اينکه دعوي جمله بعد است که ميفرمايد إِذا آتَيتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ زيرا اطلاق اجر بر متعه ميشود چنانچه در خبر است که ميفرمايد
جلد 6 - صفحه 306
هن مستأجرات
و بر مهر در عقد دائم خلاف ظاهر است و به بيان واضح اينكه مهر عوض بضع است در واقع معاوضه ميشود مرد مالك بضع ميشود و زن مالك مهر و اينکه در دائم است ولي در متعه مجرد انتفاع است و مالي که بزن ميدهند عوض انتفاع است مثل مال الاجاره که عوض انتفاع از عين مستأجره است.
و نيز از قرائن جمله بعد مُحصِنِينَ غَيرَ مُسافِحِينَ است يعني بطريق زنا با زنهاي اهل كتاب نباشد بلكه بطريق مشروع، و در موضوع زنا زانيه تمليك بضع نميكنند بلكه عوض انتفاع ببضع ميگيرد پس بطريق مشروع هم عوض انتفاع است نه تمليك.
و جمله بعد وَ لا مُتَّخِذِي أَخدانٍ که اتخاذ خدن هم از روي رفاقت و صداقت و دوستي است و اينکه هم قسم از زنا است و وجهي هم که ميگيرد از اينکه باب است
(مقام سوم)
جمله وَ مَن يَكفُر بِالإِيمانِ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ اشكال- كافر اصلا عملي ندارد که حبط شود و سرمايه ندارد که خسران يابد زيرا شرط صحة كليه اعمال ايمان است.
جواب- اينکه خطاب متوجه بمؤمنين است که اگر مخالفت اينکه دستورات را كرديد و باينها كافر شديد اعمال سابقه در زمان ايمانتان حبط ميشود و سرمايه ايمان شما از دست ميرود، و اشكال به اينكه عملي که واقع شد صحيحا چگونه حبط ميشود گذشت که همان نحوي که ايمان شرط صحت اعمال است موافات که بقاء ايمان تا آخر عمر باشد هم شرط است که اگر تبديل بكفر شد كشف ميشود که از اول صحيح نبوده.
307
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- استفاده از طیبات (چیزهاى مطبوع و پسندیده) حلال است. (الیوم احل لکم الطیبت)
۲- ملاک حلیت اشیا، پاکیزگى و سازگارى آنها با طبع است. (الیوم احل لکم الطیبت)
۳- جواز استفاده مسلمانان از غذاهاى اهل کتاب (و طعام الذین اوتوا الکتب حل لکم)
۴- جواز استفاده مسلمانان از ذبایح اهل کتاب* (و طعام الذین اوتوا الکتب حل لکم) از مصادیق مورد نظر براى «طعام الذین»، به قرینه آیات گذشته که درباره ذبح و تذکیه حیوانات بود، مى تواند ذبیحه اهل کتاب باشد.
۵- طهارت و پاکى اهل کتاب (و طعام الذین اوتوا الکتب حل لکم) حلیت غذاهاى اهل کتاب فرع بر طهارت و پاکى آنهاست. زیرا نوعاً خوراکیها داراى رطوبت سرایت کننده است و غالباً با دست ملاقات مى کند. بنابراین اگر اهل کتاب نجس بودند، استفاده از طعام آنها براى مسلمانان جایز نبود.
۶- حلیت غذاى مسلمانان براى اهل کتاب (و طعامکم حل لهم)
۷- حلیت غذاى مسلمانان براى اهل کتاب در قوانین آنان* (و طعامکم حل لهم) بنابر اینکه جمله «طعامکم حل لهم» اخبار از حکمى در شریعت آنان باشد. یعنى آنان در کتاب خود، دلیلى بر حرمت غذاى شما مسلمانان ندارند.
۸- اطعام اهل کتاب و فروش خوراکیها به آنان، امرى جایز و مباح (و طعامکم حل لهم) چون اهل کتاب به دستورات قرآن و حلالها و حرامهاى آن اعتنایى ندارند، بنابراین حکم به حلیت طعام مسلمانان براى آنها به این معناست که براى مسلمانان جایز است که طعام خود را در اختیار آنان قرار دهند.
۹- جواز معاشرت و مبادله با اهل کتاب (و طعام الذین اوتوا الکتب حل لکم و طعامکم حل لهم) بدان احتمال که مراد از جمله «طعام الذین ...»، جواز دادن طعام و گرفتن طعام از اهل کتاب باشد. مصداق روشن این مفهوم، داد و ستد و مبادله طعام است و به نظر مى رسد که طعام خصوصیتى نداشته باشد.
۱۰- تغذیه و احکام آن، مورد توجه و عنایت دین اسلام (الیوم احل لکم الطیبت ... و طعامکم حل لهم)
۱۱- جواز ازدواج با زنان پاکدامن و مؤمن (الیوم احل لکم ... و المحصنت من المؤمنت) احصان (مصدر محصنه) به معناى عفیف بودن، آزاده بودن، همسر داشتن و مسلمان بودن است. در آیه مورد بحث تنها معناى اول و دوم مى تواند مراد باشد و برداشت فوق بر اساس معناى اول است.
روایات و احادیث
۱۲- جواز ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب (الیوم احل لکم ... و المحصنت من الذین اوتوا الکتب من قبلکم) بنابر اینکه مراد از «محصنات»، زنان پاکدامن باشد. برداشت فوق را فرمایش منقول از امام صادق (ع) تأیید مى کند که درباره آیه فوق فرمود: هن العفائف.[۱]
۱۳- حرمت ازدواج با زنان غیر عفیف (زناکار و ...)، چه مسلمان باشند و چه از اهل کتاب. (و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذین اوتوا الکتب من قبلکم)
۱۴- حرمت ازدواج با کنیزان مسلمان و کنیزان اهل کتاب* (احل ... و المحصنت و المحصنت من الذین اوتوا الکتب من قبلکم) بنابر اینکه مراد از «المحصنت» در آیه مورد بحث، زنان آزاده باشند. گفتنى است که ازدواج با کنیزانى که مسلمان هستند، با شرایطى که در آیه ۲۵ سوره نساء گذشت، تجویز شده است.
۱۵- حلیت طیبات و غذاهاى اهل کتاب و جواز ازدواج با زنان پاکدامن آنان، امتنان خداوند بر مسلمانان (الیوم احل لکم) علاوه بر سیاق و لحن آیه، از «لام انتفاع» در «لکم»، امتنان استفاده مى شود.
۱۶- ازدواج زنان مسلمان با اهل کتاب جایز نیست.*
۱- . تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۶، ح ۳۹; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۴۹، ح ۱۳. (احل لکم ... و المحصنت من الذین اوتوا الکتب) خداوند در مورد طعام، تصریح به مبادله طرفینى کرد، ولى در مورد ازدواج تنها زن گرفتن از اهل کتاب را تجویز نمود، از این مقابله به دست مى آید که زنان مسلمان حق ندارند به همسرى اهل کتاب در آیند.
۱۷- ایمان به خدا، اعتقاد به وحى و رسالت و عفت و پاکدامنى، از ارزشهاى والا در انتخاب همسر و تشکیل خانواده (و المحصنت ... و المحصنت)
۱۸- اهتمام اسلام به خانواده و سلامت اعتقادى و روانى آن (و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذین اوتوا الکتب)
۱۹- اعتقاد به خدا و رسالت انبیا، ملاک حلیت غذاى اهل کتاب و حلیت ازدواج با زنان آنان (احل لکم الطیبت و طعام الذین اوتوا الکتب ... و المحصنت من الذین اوتوا الکتب) مراد از «الذین اتوا الکتب»، یهود و نصارا هستند، ولى از آنان به «اوتوا الکتاب» تعبیر شده تا به علت حکم اشاره داشته باشد. و مشخصه اهل کتاب در بین سایر کافران، اعتقاد به خدا و رسالت پیامبران است.
۲۰- حلیت ازدواج با زنان، در صورت پرداخت مهریه آنان (الیوم احل ... و المحصنت من الذین اوتوا الکتب من قبلکم إذا ءاتیتموهن اجورهن)
۲۱- وجوب پرداخت مهریه زنان به خود آنان (و المحصنت من المؤمنت ... إذا ءاتیتموهن اجورهن) «هن» در «ءاتیتموهن»، بیانگر آن است که مهریه زنان را باید به خود آنان پرداخت نه به پدر و برادر و ... آنان اگر این معنا مراد نبود مى فرمود: «اذا ءاتیتم اجورهن»
۲۲- مهریه از آنِ خود زن و اجرتى در قبال ازدواج با اوست. (ءاتیتموهن اجورهن)
۲۳- لزوم مراعات حقوق زنان اهل کتاب (و المحصنت من الذین اوتوا الکتب من قبلکم إذا ءاتیتموهن اجورهن)
۲۴- اهتمام اسلام به رعایت حقوق اقتصادى زنان (إذا ءاتیتموهن اجورهن)
۲۵- پاکدامنى و عفت مردان، از شرایط حلیت ازدواج آنان با زنان عفیف و پاکدامن (محصنین غیر مسفحین و لا متخذى اخدان) «اخدان» جمع «خدن» به معناى رفیقان است که به مناسبت مورد، مراد از رفاقتهاى جنسى نامشروع است و «مسفحین» از «سفاح» به معناى زناست. گفتنى است برداشت فوق بر این مبناست که «محصنین» حال براى «کم» در «لکم» و عامل آن «احل» باشد.
۲۶- ضرورت رعایت عفت و پاکدامنى براى مردان (محصنین غیر مسفحین و لا متخذى اخدان)
۲۷- حرمت روابط جنسى آشکار و مخفیانه مردان و زنان (محصنین غیر مسفحین و لا متخذى اخدان) گفته شده مراد از «سفاح» زناى آشکار و «اتخاذ اخدان» زناى مخفیانه است. در برداشت فوق «محصنین» حال براى فاعل «ءاتیتموهن» گرفته شده است ; یعنى پرداخت اجرت به زنان باید به قصد ازدواج با آنان باشد، نه براى زنا و روابط نامشروع.
۲۸- اهتمام اسلام به عفت و پاکدامنى جامعه (و المحصنت من المؤمنت و المحصنت ... محصنین غیر مسفحین و لا متخذى اخدان)
۲۹- ارائه راه حل صحیح به همراه نهى از راههاى انحرافى، از روشهاى تربیتى قرآن (محصنین غیر مسفحین)
۳۰- کفر به احکام الهى، موجب حبط عمل و زیان اخروى است. (و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله و هو فى الأخرة من الخسرین) منظور از «ایمان» مى تواند به معناى مصدرى آن (باورها) باشد و نیز مى تواند معارف و مسائلى باشد که ایمان به آنها لازم است، مراد از آن معارف، به قرینه فرازهاى پیشین آیه، احکام دینى است.
۳۱- انکار جواز مبادله با اهل کتاب و انکار حلیت طعام آنان، کفر و موجب حبط عمل است. (و طعام الذین اوتوا الکتب حل لکم ... و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله) از مصادیق مورد نظر براى ایمان، معارف و احکامى است که در آیه مورد بحث، مطرح شده است، همانند حلیت طعام اهل کتاب و ... .
۳۲- انکار جواز ازدواج با زنان اهل کتاب، کفر و موجب حبط عمل است. (و المحصنت من الذین اوتوا الکتب ... و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله)
۳۳- ارتداد، موجب حبط عمل و زیان اخروى است. (و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله و هو فى الأخرة من الخسرین) ظاهر جمله «من یکفر بالإیمن» این است که ایمان تحقق یابد و آنگاه به آن کفر ورزیده شود و مورد انکار قرار گیرد، چنین کفرى را ارتداد مى گویند.
۳۴- هشدار خداوند به مؤمنان مبنى بر اینکه مبادله با اهل کتاب و ازدواج با آنان نباید موجب سستى ایمان شما گردد.* (طعامکم حل لهم و المحصنت ... و من یکفر بالایمن) جمله «و من یکفر ...» پس از تجویز معاشرت با اهل کتاب، اشاره به هشدار خداوند دارد که نکند معاشرت با آنان موجب تزلزل اعتقادى شما شود.
۳۵- تهدید خداوند به آنان که از مسیر ایمان منحرف شوند. (و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله)
۳۶- التزام به احکام الهى، ایمان و تخلف از آن، کفر است. (و من یکفر بالایمن)
۳۷- حبط اعمال، موجب زیان در آخرت خواهد شد. (فقد حبط عمله و هو فى الأخرة من الخسرین)
۳۸- جواز استفاده از غذاهاى اهل کتاب مگر ذبایح آنان (و طعام الذین اوتوا الکتب حل لکم) از امام صادق (ع) روایت شده که در رد کسى که براى حلیت ذبیحه اهل کتاب به آیه فوق تمسک کرد فرمود: کان ابى یقول: انما هو الحبوب و اشباهها.[۲]
۳۹- ترک عمدى عمل به احکام الهى، على رغم اقرار به حقانیت آنها، موجب تباهى عمل آدمى (و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: من ترک العمل الذى اقربه ... .[۳]
موضوعات مرتبط
- احکام:۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۷، ۳۸ تکذیب احکام ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۷، ۳۸ ۳۱، ۳۲ ; حقّانیت احکام ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۷، ۳۸ ۳۹ ; فلسفه احکام ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۷، ۳۸ ۲، ۱۹
- ارتداد: آثار ارتداد ۳۳
- ارزشها:۱۷
- ازدواج: احکام ازدواج ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۹، ۲۰، ۲۵ ; ازدواج حرام ۱۳، ۱۴، ۱۶ ; شرایط ازدواج ۲۵
- اسلام: و مادّیات ۱۰، ۲۴ ; اسلام و معنویات ۱۸
- انحراف: روش اصلاح انحراف ۲۹
- انسان: طمع انسان ۲
- اهل کتاب: احکام اهل کتاب ۶، ۷، ۹ ; ازدواج با اهل کتاب ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۹، ۳۲، ۳۴ ; استفاده از طعام اهل کتاب ۳۸ ; اطعام به اهل کتاب ۱۸ ; حلیّت ذبیحه اهل کتاب ۴ ; حلیّت طعام اهل کتاب ۳، ۱۵، ۱۹ ; ذبیحه اهل کتاب ۳۸ ; زنان اهل کتاب ۲۳ ; طعام اهل کتاب ۷، ۳۱ ; طهارت اهل کتاب ۵ ; معاشرت با اهل کتاب ۹ ; معامله با اهل کتاب ۸، ۹، ۳۱، ۳۲
- ایمان: ارزش ایمان ۱۷ ; انحراف از ایمان ۳۵ ; ایمان به انبیا ۱۹ ; ایمان به خدا ۱۷، ۱۹ ; ایمان به نبوّت ۱۷، ۱۹ ; ایمان به وحى ۱۷ ; ضعف ایمان ۳۲ ; متعلق ایمان ۱۷، ۱۹ ; موارد ایمان ۳۶
- پاکیزگى: اهمیّت پاکیزگى ۲
- تربیت: روش تربیت ۲۹
- تکلیف: آثار ترک تکلیف ۳۹ ; عمل به تکلیف ۳۶
- جامعه: عفت جامعه ۲۸
- حلیّت: ملاک حلیّت ۲
- خانواده: اهمیت خانواده ۱۸ ; تشکیل خانواده ۱۷ ; سلامتى روانى خانواده ۱۸
- خوردنیها: احکام خوردنیها ۳، ۴، ۶، ۷، ۱۰، ۱۵، ۱۹، ۳۸
- رابطه جنسى: حرام ۲۷
- زن: حقوق اقتصادى زن ۲۴ ; حقوق زن ۲۰، ۲۲، ۲۳ ; زن ان عفیف ۱۱، ۱۲، ۱۵، ۲۵ ; مهریه زن ۲۰، ۲۲
- زناکار: ازدواج با زناکار ۱۳
- زیان: موجبات زیان اخروى ۳۰، ۳۳، ۳۷
- طعام: حلال ۷
- طهارت: احکام طهارت ۵
- طیّبات: استفاده از طیّبات ۱
- عصیان: آثار عصیان ۳۶
- عفّت: ارزش عفّت ۷ ; اهمیت عفّت ۲۵، ۲۶، ۲۸
- عفیف: ازدواج با عفیف ۱۱، ۱۲، ۱۵
- علم: و عمل ۳۹
- عمل: آثار حبط عمل ۳۷ ; موجبات حبط عمل ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۹
- کفر: آثار کفر ۳۰ ; کفر به احکام ۳۰ ; موارد کفر ۳۱، ۳۲، ۳۶
- کنیز: ازدواج با کنیز ۱۴
- مباحات:۱، ۳، ۴، ۸، ۳۸
- محرّمات:۱۳، ۱۴، ۱۶، ۲۷، ۳۸
- مرد: عفت مرد ۲۵، ۲۶
- مسلمانان: طعام مسلمانان ۶
- معامله: احکام معامله ۸
- مؤمنان: هشدار به مؤمنان ۳۴
- مهریه: احکام مهریه ۲۱ ; حقیقت مهریه ۲۲ ; وجوب اداى مهریه ۲۱
- واجبات:۲۱
- همسر: ملاک انتخاب همسر ۱۷
منابع