يوسف ٤٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۷ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
مَا تَعْبُدُونَ‌ مِنْ‌ دُونِهِ‌ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ‌ وَ آبَاؤُکُمْ‌ مَا أَنْزَلَ‌ اللَّهُ‌ بِهَا مِنْ‌ سُلْطَانٍ‌ إِنِ‌ الْحُکْمُ‌ إِلاَّ لِلَّهِ‌ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ‌ ذٰلِکَ‌ الدِّينُ‌ الْقَيِّمُ‌ وَ لٰکِنَ‌ أَکْثَرَ النَّاسِ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌

ترجمه

این معبودهایی که غیر از خدا می‌پرستید، چیزی جز اسمهائی (بی‌مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده‌اید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!

ترتیل:
ترجمه:
يوسف ٣٩ آیه ٤٠ يوسف ٤١
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سُلْطَانٍ»: دلیل و برهان. حجّت و مدرک. «الْحُکْمُ»: حکومت و فرمانروائی. حکم و فرمان. «الْقَیِّمُ»: راست و درست. ثابت و پابرجا.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


نکات آیه

۱- مصریان عصر یوسف(ع) و اجدادشان ، مردمى مشرک و پرستشگر خدایانى متعدد و دروغین بودند. (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سمیتموها أنتم و ءاباؤکم)

۲- هر معبودى جز خداوند ، تنها داراى نامى از خدایى و خالى از هنر و حقیقت آن (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سمیتموها) مقصود از «أسماء سمیتموها» (نامهایى که شما بر معبودها نهاده اید) این است که این نامها ، الفاظى اند که مصداقى در خارج ندارند. اسمهایى بى مسمى و نامهایى بى نشانند.

۳- یوسف(ع) ، براى هم بندان زندانى خویش شایسته نبودن معبودهایشان را براى پرستش ، تشریح کرد و بر لزوم یکتاپرستى استدلال کرد. (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً ... ذلک الدین القیم)

۴- شرک ورزى و اعتقاد به معبودهایى غیر از خداى یکتا ، زاییده پندار و توهم آدمیان است. (إلاّ أسماءً سمیتموها)

۵- خداوند ، هیچ رخصتى براى پرستش معبودهاى اهل شرک نداده است. (ما أنزل الله بها من سلطن) برداشت فوق، ناظر به این مطلب است که مراد از «سلطاناً»، حجت و دلیل نقلى باشد.

۶- شرک ، پندارى فاقد دلیل عقلى و نقلى ، و پرستش معبودهایى جز خدا ، عارى از هر نوع برهان و حجت (ما أنزل الله بها من سلطن) «سلطان» مى تواند به معناى حجت، اعم از عقلى و نقلى باشد و مى تواند به معناى سیطره - که برخاسته از اقتدار است - باشد. برداشت فوق، ناظر به معناى اول است. گفتنى است که بر این مبنا، ضمیر در «بها» به عبادت - که از «تعبدون» استفاده مى شود - باز مى گردد.

۷- معبودهاى اهل شرک ، فاقد هرگونه اقتدار و سیطره اند. (ما أنزل الله بها من سلطن) برداشت فوق ، بر این مبناست که مراد از «سلطان» سیطره و اقتدار باشد. بر این مبنا ، ضمیر در «بها» به «أسماء» - که مراد از آن معبودهاست - برمى گردد.

۸- توان و قدرت موجودات ، عطایى از خداوند به آنهاست. (ما أنزل الله بها من سلطن)

۹- استدلالها و براهین ، افاضاتى است از ناحیه خداوند بر قلب و اندیشه انسانها (ما أنزل الله بها من سلطن) براى مردود شمردن پندار اهل شرک کافى بود که گفته شود: مشرکان دلیلى براى عقیده و مرامشان ندارند. رد آن پندار با جمله «ما أنزل الله ...» (خداوند برهانى براى عبادت معبودها قرار نداده است) براى رساندن حقیقتى است، که در برداشت فوق آمده است.

۱۰- عقاید آدمى ، باید متکى بر دلیل و برهان عقلى یا نقلى باشد. (ما أنزل الله بها من سلطن)

۱۱- شناخت حقیقت موجودات و شؤون آنها ، تنها از طریق برهان دست یافتنى است. (ما أنزل الله بها من سلطن)

۱۲- حاکمیت و سیطره بر هستى ، در انحصار خداوند است. (ما أنزل الله بها من سلطن إن الحکم إلاّ لله) مقصود از «حکم» یا حکم تکوینى یا حکم تشریعى و یا اعم از هر دو نوع است. برداشت فوق ، ناظر به نوع تکوینى آن است.

۱۳- تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشریع احکام است. (إن الحکم إلاّ لله) برداشت فوق بر این مبناست که مقصود از «حکم» حکم تشریعى باشد.

۱۴- لزوم عبادت خدا و ضرورت پرهیز از پرستش غیر او ، فرمان خداوند به انسانهاست. (أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه)

۱۵- مشرکان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبودهاى خویش ، آنها را عبادت مى کنند.* (أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه)

۱۶- توحید و یکتاپرستى ، آیینى بدون کمترین انحراف و کجى، و شرک پندارى منحرف و نادرست است. (أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه ذلک الدین القیم) «قیّم» به معناى مستقیم و بدون انحراف و کجى است.

۱۷- تنها ادیانى که قرین برهان باشند ، از کجى و انحراف مبرّا هستند. (ما أنزل الله بها من سلطن ... أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه ذلک الدین القیم)

۱۸- توحید و یکتاپرستى ، آیینى استوار و متکى بر برهان ، و شرکْ پندارى سست و بى بنیاد است. (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً ... أمر ألاّتعبدوا إلاّ إیاه ذلک الدین القیم) از معانى «قیّم» مستقیم و استوار است و از آن جا که یوسف(ع) پس از اقامه برهان بر توحید و لزوم یکتاپرستى و یادآورى نبود دلیل بر شرک و پرستش غیر خدا، فرمود: «ذلک الدین القیم» معلوم مى شود: ثبات و استوارى توحید به خاطر برهانى بودن آن، و سستى شرک ناشى از نبود دلیل بر آن است.

۱۹- اکثریت مردم (مشرکان) ، ناآگاه به استوارى توحید و یگانه پرستى و اتکاى آن بر برهان (ذلک الدین القیم و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) در برداشت فوق ، «الناس» عموم مردم گرفته شده است. بر این اساس ، مقصود از «أکثر» مشرکان خواهد بود. مفعول «لایعلمون» به قرینه جمله هاى قبل ، استوارى توحید بر برهان و دلیل برهانى نداشتن شرک است.

۲۰- مردم ، در صورت آگاهى از براهین توحید ، به یکتاپرستى گرایش خواهند یافت. (و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)

۲۱- تنها آنان که توانایى تفکیک عقاید صحیح و حقیقى را از عقاید پندارى و وهمى دارند ، عالمند.* (ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سمیتموها ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)

۲۲- جهل و نادانى مردم ، زمینه ساز پیدایش شرک و پرستش غیر خدا (ما أنزل الله بها من سلطن ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)

۲۳- اکثر مشرکان ، ناآگاه به درستى و استوارى توحید و سستى و نادرستى شرک (ما تعبدون من دونه ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) برداشت فوق، بر این اساس است که مراد از «الناس» مشرکان باشد.بنابراین «و لکنّ أکثر الناس لایعلمون» گویاى این نکته است که: بیشتر مشرکان [حقیقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر عناد یا خوف از دست دادن ریاست و مانند اینها، به توحید نمى گرایند.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۱۲
  • احکام: حق تشریع احکام ۱۳; منشأ تشریع احکام ۱۳
  • اکثریت: جهل اکثریت ۱۹; شرک اکثریت ۱۹
  • برهان: نقش برهان ۱۱
  • توحید: اتقان توحید عبادى ۱۸، ۱۹، ۲۳; برهان در توحید عبادى ۱۸; توحید افعالى ۲، ۸، ۱۲; توحید عبادى ۱۶; حقیقت توحید۱۶
  • جهل: آثار جهل ۲۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۲، ۱۳; اوامر خدا ۱۴، ۱۵; حاکمیت خدا ۱۲; حقوق خدا ۱۳; عطایاى خدا ۸، ۹
  • خیال پردازى: آثار خیال پردازى ۴
  • دین: آسیب شناسى دین ۱۷، ۲۲; اهمیت برهان در دین ۱۷; موانع انحراف دین ۱۷ شرک: اهمیت اجتناب از شرک ۱۴; بطلان شرک ۱۶، ۲۳; بى منطقى شرک عبادى ۶; پوچى شرک ۱۸، ۲۳; حقیقت شرک ۱۶، ۱۸; رد شرک ۵; زمینه شرک عبادى ۲۲; گمراهى شرک ۱۶; منشأ شرک ۴; منشأ شرک عبادى ۱۵ عبادت: اهمیت عبادت خدا ۱۴; رد عبادت معبودان باطل ۵
  • عقیده: اهمیت برهان در عقیده ۱۰; تشخیص عقیده صحیح ۲۱; عقیده باطل ۶، ۱۵، ۱۶; منشأ عقیده باطل ۴
  • علم: آثار علم ۲۰
  • علما: ۲۱
  • قانونگذارى: حق قانونگذارى ۱۳
  • گرایشها: زمینه گرایش به توحید ۲۰
  • مشرکان: ۱ بینش مشرکان ۱۵; جهل اکثریت مشرکان ۲۳; جهل مشرکان ۱۹; مشرکان و توحید ۲۳; مشرکان و معبودان باطل ۱۵
  • مصریان باستان: شرک مصریان باستان ۱; عقیده مصریان باستان ۱
  • معبودان باطل: پوچى معبودان باطل ۲; رد عبادت معبودان باطل ۵; عجز معبودان باطل ۷
  • موجودات: روش شناخت موجودات ۱۱; منشأ قدرت موجودات ۸
  • نعمت: نعمت احتجاج ۹
  • یوسف(ع): احتجاج یوسف(ع) ۳; قصه یوسف(ع) ۳; یوسف(ع) و توحید عبادى ۳; یوسف(ع) و معبودان باطل ۳; یوسف(ع) و همبندان ۳

منابع