الأنعام ١١١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

(و حتّی) اگر فرشتگان را بر آنها نازل می‌کردیم، و مردگان با آنان سخن می‌گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع می‌نمودیم، هرگز ایمان نمی‌آوردند؛ مگر آنکه خدا بخواهد! ولی بیشتر آنها نمی‌دانند!

و اگر ما [همه‌] فرشتگان را به سوى آنها مى‌فرستاديم، و مردگان با آنان به سخن مى‌آمدند، و همه چيز را فوج فوج در برابرشان گرد مى‌آورديم، باز هم ايمان نمى‌آوردند، مگر اين كه خدا بخواهد، و ليكن بيشترشان نمى‌دانند
و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مى‌فرستاديم و اگر مردگان با آنان به سخن مى‌آمدند، و هر چيزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مى‌آورديم، باز هم ايمان نمى‌آوردند -جز اينكه خدا بخواهد- ولى بيشترشان نادانى مى‌كنند.
و اگر فرشتگان را بر آنها می‌فرستادیم و مردگان با آنان سخن می‌گفتند و هر چیزی را رویارویشان فراهم می‌آوردیم باز ایمان نمی‌آوردند مگر به مشیّت خدا، لیکن اکثرشان (مشیّت نافذ حق را) نمی‌دانند.
و مسلماً اگر ما فرشتگان را به سوی آنان نازل می کردیم، و مردگان با آنان سخن می گفتند، و همه چیز را گروه گروه در برابرشان گرد می آوردیم، باز هم [از روی اراده و اختیار] ایمان نمی آوردند؛ مگر آنکه خدا [ایمان آوردنشان را به طور اجبار] بخواهد، ولی بیشترشان نادانی و جهالت می ورزند.
و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل كرده بوديم و مردگان با ايشان سخن مى‌گفتند و هر چيزى را دسته‌دسته نزد آنان گرد مى‌آورديم، باز هم ايمان نمى‌آوردند، مگر اينكه خدا بخواهد. و ليك بيشترشان جاهلند.
و اگر فرشتگان را بر آنان نازل می‌کردیم و اگر مردگان با آنان سخن می‌گفتند و همه چیز [از گذشته‌ها] را نزد آنان رویاروی باز می‌آوردیم، ایمان نمی‌آوردند مگر آنکه خدا بخواهد، ولی بیشترشان [حقیقت را] نمی‌دانند
و اگر ما فرشتگان را به سوى ايشان مى‌فرستاديم و مردگان با آنان به سخن مى آمدند و هر چيزى را رويارويشان فراهم مى‌آورديم باز هم ايمان نمى آوردند مگر آنكه خداى خواهد، و ليكن بيشترشان نادانى مى‌كنند.
اگر ما (درباره‌ی درخواست مشرکان کوتاهی نمی‌کردیم و مثلاً) فرشتگانی را به پیش ایشان می‌فرستادیم (و با چشم سر آنان را می‌دیدند) و مردگانی (را زنده می‌کردیم و در برابر دیدگانشان سر از گورها بدر می‌آوردند و درباره‌ی صدق محمّد) با ایشان سخن می‌گفتند، و همه‌چیز را آشکارا در برابر آنان گرد می‌آوردیم (تا جملگی حق را رویاروی برای ایشان بیان و بر آن گواهی دهند) آنان ایمان نمی‌آوردند مگر این که خدا می‌خواست (و خدا هم سنّت خود را برای کسانی تغییر نمی‌دهد که زنگ جاهلیّت بر دل آنان نشسته است و بینش ایشان را تباه کرده است) ولیکن بیشتر آنان (از این واقعیّت که سنّت خدا درباره انسانها تغییر ناپذیر است بی‌خبرند و حقیقت امر را) نمی‌دانند.
و اگر بی‌گمان فرشتگان را پیاپی سویشان فرو فرستیم و مردگان با آنان سخن گویند و همه چیز را (به عنوان گواه بدون برگشت) دسته دسته در برابر آنان گرد آوریم، باز هم چنان نبوده‌اند که ایمان آورند- جز آنکه خدا بخواهد- ولی بیشترشان نادانی می‌کنند.
و اگر فرستیم بسوی ایشان فرشتگان را و سخن گویند با ایشان مردگان و گرد آریم بر ایشان همه چیز را روبروی نیستند که ایمان آرند جز آنکه بخواهد خدا و لیکن بیشتر ایشان نمی‌دانند


الأنعام ١١٠ آیه ١١١ الأنعام ١١٢
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«حَشَرْنَا»: جمع کردیم. گرد آوردیم. «قُبُلاً»: مصدر است و به معنی مقابل و رویاروی. یا جمع (قَبیل) است به معنی کفیل و ضامن. در این صورت معنی چنین می‌شود: اگر همه چیز را دوروبر آنان جمع کنیم و بر حقّانیّت دین شهادت دهند و صداقت آن را ضمانت کنند. یا جمع (قَبیل) است و به معنی گروه و جماعت. در این صورت معنی چنین می‌شود: اگر همه چیز را گروه گروه به پیش ایشان گسیل داریم و در برابر آنان گرد آوریم. منصوب است چون حال (کلّ شَیْءٍ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: درباره این كه براى چه كسانى این آیه نازل گردیده است، دو قول است: اول، ابن عباس گوید: درباره كفار و اشقیائى است كه خداوند می‌داند، ایمان نخواهند آورد.

دوم، این جریج گوید: درباره مسخره‌كنندگان از كفارى نازل گردیده كه خداوند به حالت آن‌ها از حیث ایمان نیاوردن، آگاه بوده به آن اندازه كه اگر ملائكه نیز براى آن‌ها نازل می‌شد و یا مردگان را به خاطر آن‌ها به تكلم درآورده باشد و سایر معجزات آشكار دیگر نیز براى آن‌ها آورده می‌شد. هر آینه از شدت عناد و دشمنى كه دارند، هرگز ایمان نخواهند آورد.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ «111»

و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان نازل مى‌كرديم و مردگان با آنان سخن مى‌گفتند و همه چيز را (به گواهى صدق و اعجاز) دسته دسته در برابرشان گرد مى‌آورديم باز هم ايمان نمى‌آوردند، مگر آنكه خداوند بخواهد (به اجبار ايمان آورند)، ولى بيشترشان نادانى مى‌كنند.

نکته ها

گويا يكى از درخواست‌هاى مشركان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد. سعدى نيز مى‌گويد:

چون بود اصل گوهرى قابل‌

تربيت را در او اثر باشد

هيچ صيقل نكو نداند كرد

آهنى را كه بد گهر باشد

سگ به درياى هفتگانه مشوى‌

چون شود تر، پليدتر باشد

خر عيسى گرش به مكّه برى‌

چون بيايد هنوز خر باشد

«قبل» يا به معناى مقابل است، يا جمع قبيل، به معناى گروه و دسته.

در دو آيه‌ى قبل، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مى‌گفتند: اگر معجزه بيايد ايمان مى‌آوريم، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.

شبيه اين آيه، در سوره‌ى حجر آيات 14 و 15 آمده است: «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند، باز هم گويند: چشم ما را جادو كرده‌اند.

جلد 2 - صفحه 533

پیام ها

1- براى دلهاى لجوج، هيچ آيه و نشانه‌اى زمينه‌ساز ايمان نمى‌گردد. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا»

2- خدا اگر بخواهد، مى‌تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى اين خلاف حكمت اوست. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»

3- جهالت، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است. ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)

بعد از ذكر تخليه و خذلان اهل كفر و طغيان و توغل آنان در انكار و عناد كه سبب تخليه آنها است مى‌فرمايد:

وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ: و اگر چنانچه نازل فرمائيم بسوى كافران ملائكه را چنانكه گويند لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ «2» وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌: و اگر تكلم مى‌كردند با ايشان مردگان، چنانچه اقتراح مى‌كنند كه‌ فَأْتُوا بِآبائِنا «3»


«1» تفسير صافى، جلد 2، صفحه 149.

«2» فرقان آيه 21.

«3» دخان آيه 36.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 356

وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلًا: و اگر جمع مى‌كرديم و محشور مى‌ساختيم براى ايشان هر چيزى را امم سالفه دسته دسته يا كفيلان يكديگر در تقبل بشارت و انذار شهادت بر وحدانيت ما و رسالت پيغمبر ما صلى اللّه عليه و آله و ايشان معاينه مى‌ديدند و گواهى ايشان را بر وحدانيت مى‌شنيدند، و يا اگر همه آيات را براى آنها جمع مى‌نموديم كه مقابل و مواجه ايشان باشد ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‌: نبودند كه ايمان آرند مگر آنكه خداى خواهد بر وجه قهر و جبر، و ايشان هرگز به اختيار ايمان نياورند مگر آنكه مجبور و مقهورشان سازند؛ و آن نقض غرض الهى و با تكليف منافات دارد وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ‌: و لكن بيشتر كفار نمى‌دانند كه اگر همه معجزات به ايشان نمايند، به طوع و رغبت ايمان نيارند؛ پس سوگندهاى غلاظ ايشان بر چيزى است كه شعور به آن ندارند.

يا آن كه اگر مسلمانان جاهلند از ايمان نياوردن كفار، و لذا تمناى نزول آيه كنند براى طمع ايمان ايشان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)

ترجمه‌

و اگر آنكه ما نازل نمائيم بسوى آنها ملائكه را و سخن بگويند با آنها مردگان و جمع كنيم هر چيزيرا در برابر چشمشان نباشند كه ايمان بياورند مگر آنكه بخواهد خدا ولى بيشتر آنها نميدانند

تفسير

كفار جهول علاوه بر تقاضاى طلا شدن كوه صفا كه ذكر شد تقاضاهاى ديگرى هم مينمودند مانند آنكه العياذ باللّه خداوند با ملائكه فوج فوج از آسمان نزول نمايند و در مقابل آنها قرار گيرند و پدران آنها زنده شوند و با ايشان صحبت كنند خداوند اين دو تقاضا را ذكر فرمود ولى از ذكر اسم جلاله براى وضوح فساد اين تقاضا و تعظيم مقام ربوبيّت خوددارى فرموده است و بجاى آن اضافه فرموده است بطريق فرض حشر و جمع تمام اشياء و موجودات را در مقابل چشم آنها بنابر آنكه قبلا بمعنى عيانا باشد چنانچه قمى ره فرموده و بعضى آنرا جمع قبيل دانسته‌اند و بنابر اين بمعنى دسته دسته است و بعضى قبلا بكسر قاف و فتح باء قرائت نموده‌اند و معنى همان است و مراد از حشر تمام اشياء شايد بپا شدن نمونه از قيامت باشد در مقابل آنها و شايد جمع تمام معجزات باشد يا آن معجزاتيكه طلب نمودند در مقابلشان و در هر حال بر فرض وقوع همه اينها فرموده است كه نخواهند ايمان آورد مگر آنكه خدا بخواهد كه مجبور فرمايد آنها را بايمان چنانچه در مجمع از اهل بيت ع نقل نموده است حقير عرض ميكنم چنانچه خواست و كرد و آنها هم كردند آنچه خواستند با اهل بيت پيغمبر او ولى بيشتر آنها نميدانند كه خداوند قادر است بر آن يا نميدانند كه در هر حال ايمان نمى‌آورند لذا قسم مؤكّد ياد نمودند كه ايمان ميآوريم يا بيشتر مسلمانان نميدانند كه كفار در هر حال ايمان نمى آورند لذا مشتاق بظهور معجزه شدند براى شوق بايمان آنها چنانچه در آيه و اقسموا


جلد 2 صفحه 370

باللّه جهد ايمانهم گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو أَنَّنا نَزَّلنا إِلَيهِم‌ُ المَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُم‌ُ المَوتي‌ وَ حَشَرنا عَلَيهِم‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤمِنُوا إِلاّ أَن‌ يَشاءَ اللّه‌ُ وَ لكِن‌َّ أَكثَرَهُم‌ يَجهَلُون‌َ (111)

و ‌اگر‌ محققا ‌ما بفرستيم‌ بسوي‌ ‌آنها‌ ملائكه‌ ‌را‌ ‌که‌ شهادت‌ بتوحيد و رسالت‌ دهند و مرده‌ها ‌با‌ ‌آنها‌ تكلم‌ كنند و شهادت‌ دهند و جمع‌ كنيم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌از‌ آيات‌ روبرو ‌که‌ مشاهده‌ كنند اينها كساني‌ هستند ‌که‌ هرگز ايمان‌ نميآورند مگر اينكه‌ ‌خدا‌ بخواهد و لكن‌ اكثر ‌آنها‌ ‌در‌ جهالت‌ ميافتند.

وَ لَو أَنَّنا ‌لو‌ امتناعيه‌ ‌است‌ و قضيه‌ فرضيه‌ ‌که‌ ‌بر‌ فرض‌ محال‌ نَزَّلنا إِلَيهِم‌ُ المَلائِكَةَ ميگويند ‌از‌ كجا اينها ملك‌ باشند شايد شيطان‌ باشند وَ كَلَّمَهُم‌ُ المَوتي‌ ميگويند ‌اينکه‌ سحر ‌است‌ و الّا تكلم‌ موتي‌ ‌با‌ تكلم‌ سوسمار و تكلم‌ سنگ‌ريزه‌ و تكلم‌ ستون‌ حنّانه‌ چه‌ تفاوتي‌ دارد.

وَ حَشَرنا عَلَيهِم‌ حشر محشور شدن‌ جمعيت‌ ‌با‌ يكديگر ‌است‌ ‌يعني‌ اجتماع‌ كنند نزد ‌آنها‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ ‌يعني‌ ‌کل‌ آية و معجزة قبلا مقابل‌ ‌آنها‌ ‌که‌ عيانا مشاهده‌ كنند ما كانُوا لِيُؤمِنُوا زيرا قابليت‌ ‌از‌ اينها سلب‌ ‌شده‌ و قساوت‌ قلوب‌ ‌آنها‌

جلد 7 - صفحه 173

‌را‌ فروگرفته‌ مثل‌ اينها مثل‌ يزيد ‌بن‌ معاويه‌ ‌است‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ سر مطهر حضرت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ تكلم‌ كند بتلاوت‌ قرآن‌ و كلمه‌ حوقله‌ ‌با‌ چوب‌ خيزران‌ ‌بر‌ لب‌ و دندان‌ بزند، و مثل‌ پسر مرجانه‌ ‌است‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ قطره‌ خون‌ ران‌ نحس‌ ‌او‌ ‌را‌ سوراخ‌ كند ‌با‌ شمشير و تازيانه‌ رفتار كند، و امثال‌ اينها ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ بسيار هستند نعوذ باللّه‌.

إِلّا أَن‌ يَشاءَ اللّه‌ُ خداوند مقلب‌ القلوب‌ ‌است‌ و اينها ‌هم‌ سلب‌ اختيار ‌از‌ ‌آنها‌ نشده‌ ‌که‌ نتوانند ايمان‌ آورند و الّا تكليف‌ نداشتند ‌اگر‌ بخواهند و ميخواستند ايمان‌ بياورند البته‌ مشيّت‌ الهي‌ ‌هم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ موافقت‌ ميكرد و بشرف‌ ايمان‌ مشرف‌ ميشدند و ‌اينکه‌ موضوع‌ هيچ‌ مربوط بجبر نيست‌ ‌که‌ توهم‌ شود ‌که‌ چون‌ ‌خدا‌ مشيتش‌ تعلق‌ نگرفته‌ اينها ايمان‌ نميآورند ‌اگر‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بود‌ ايمان‌ ميآوردند بلكه‌ قضيه‌ ‌بر‌ عكس‌ ‌است‌ چون‌ ايمان‌ نميآورند مشيت‌ تعلق‌ نگرفته‌ ‌اگر‌ ميخواستند ‌خدا‌ ‌هم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اعانت‌ ميفرمود وَ الَّذِين‌َ جاهَدُوا فِينا لَنَهدِيَنَّهُم‌ سُبُلَنا عنكبوت‌ ‌آيه‌ 69، ‌اگر‌ يك‌ قدم‌ رو باو بروي‌ ده‌ قدم‌ رو بتو ميآيد.

وَ لكِن‌َّ أَكثَرَهُم‌ يَجهَلُون‌َ ظلمت‌ و تاريكي‌ جهل‌ مانع‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ چشم‌ قلب‌ مشاهده‌ حقايق‌ ديني‌ ‌را‌ بكند، مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ انسان‌ سبب‌ نديدن‌ ‌او‌ ‌ يا ‌ كوري‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ آفتي‌ ‌در‌ چشم‌ پيدا ‌شده‌ ‌ يا ‌ بخواب‌ رفته‌ ‌ يا ‌ درب‌ چشم‌ بسته‌ ‌شده‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ ظلمت‌ و تاريكي‌ افتاده‌، و چشم‌ قلب‌ ‌هم‌ همين‌ موانع‌ ‌را‌ دارد و نيز علم‌ نور قلب‌ ‌است‌

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

جهل‌ تاريك‌ ميكند قلب‌ ‌را‌ و لذا دعات‌ باطله‌ هميشه‌ ‌در‌ مقام‌ عوام‌فريبي‌ هستند نزديك‌ علماء نميآيند و تمام‌ سركار ‌با‌ جهّال‌ دارند

(اللهم‌ نوّر قلوبنا بنور معرفتك‌

‌تا‌ آخر دعاء) إِنَّما يَخشَي‌ اللّه‌َ مِن‌ عِبادِه‌ِ العُلَماءُ فاطر ‌آيه‌ 25، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ علم‌ ‌را‌ وزير عقل‌ شمردند و جهل‌ ‌هم‌ دو قسم‌ ‌است‌ جهل‌ بسيط ‌که‌ ملتفت‌ و دانا ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ جاهل‌ ‌است‌ اميد

جلد 7 - صفحه 174

‌است‌ ‌در‌ مقام‌ رفع‌ ‌آن‌ برآيد و جهل‌ مركب‌ ‌که‌ خيال‌ ميكند عالم‌ ‌است‌ و جاهل‌ بجهل‌ ‌خود‌ ‌است‌ ‌که‌ علاج‌ ‌اينکه‌ جهل‌ بسيار مشكل‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌از‌ حضرت‌ عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌من‌ مرده‌ ‌را‌ زنده‌ ميكنم‌ ولي‌ جاهل‌ مركب‌ ‌را‌ نميتوانم‌ هدايت‌ كنم‌

‌آن‌ كس‌ ‌که‌ نداند و نداند ‌که‌ نداند

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- نزول ملائکه بر مشرکان و سخن گفتن مردگان با ایشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است. (لئن جاءتهم ءایة ... و لو أننا نزّلنا ... ما کانوا لیؤمنوا) ذکر نزول ملائکه و سخن گفتن با مردگان در آیه حکایت از آن دارد که این قبیل معجزات مورد درخواست مشرکان بوده است.

۲- مشرکان لجوج، حتى در صورت نزول ملائکه بر ایشان، ایمان نمى آورند. (و لو أننا نزّلنا إلیهم الملئکة ... ما کانوا لیؤمنوا)

۳- اگر امور غیبى براى بهانه جویان و منکران آیات الهى محسوس شود، ایمان نمى آورند. (و لو أننا نزّلنا إلیهم الملئکة و کلمهم الموتى و حشرنا علیهم کل شىء قبلا ما کانوا لیؤمنوا) ملائکه، سخن گفتن مردگان، شهادت موجودات جملگى از امور غیبى هستند که حتى در فرض محسوس شدن آنها، گروهى ایمان نخواهند آورد.

۴- لجاجت پیشگان، حتى در صورت سخن گفتن مردگان با ایشان و شهادت بر رسالت پیامبر (ص)، ایمان نمى آورند. (و لو أننا ... و کلمهم الموتى ... ما کانوا لیؤمنوا)

۵- اگر تمامى موجودات دسته دسته برانگیخته شوند و بر حقانیت پیامبر (ص) شهادت دهند، برخى کافران ایمان نمى آورند. (و حشرنا علیهم کل شىء قبلا ما کانوا لیؤمنوا) «قبلا» در این برداشت جمع «قبیل»، به معنى دسته و صنف گرفته شده است. «و القبیل الجماعة ... من اقوام شتى». (قاموس اللغة).

۶- مسخ شدن قلب و ادراک کافران مایه ایمان نیاوردن ایشان، حتى با دیدن روشنترین معجزات است. (و نقلب أفئدتهم و أبصرهم ... و لو أننا نزّلنا ... ما کانوا لیؤمنوا)

۷- تأثیر نداشتن هر نوع معجزه در مشرکان، دلیل ارائه نشدن معجزات مورد درخواست آنان است. (و ما یشعرکم أنها إذا جاءت لایؤمنون ... و لو أننا نزّلنا ... ما کانوا لیؤمنوا)

۸- اگر مشیت خداوند تعلق گیرد کافران لجاجت پیشه و طغیانگر نیز ایمان خواهند آورد. (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله)

۹- هدایت الهى و حلول ایمان در دلها قانونمند و تحت مشیت الهى است. (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله)

۱۰- هیچ چیز مانع نفوذ مشیت الهى نیست. (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله) تذکر به نفوذ مشیت خداوند، پس از تأکید بر نفوذناپذیرى قلب کافران، بیانگر این واقعیت است که حتى چنین قلبهایى در برابر مشیت خدا تأثیرپذیر مى باشد.

۱۱- تأثیر اسباب و موجبات و زمینه هاى گرایش به ایمان منوط به مشیت الهى است. (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله)

۱۲- برخى مشرکان و کافران عنود، با نقش مشیت الهى در تأثیر اسباب آشنا بودند. (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله و لکن أکثرهم یجهلون)

۱۳- اغلب درخواست کنندگان نزول معجزات از تأثیر نداشتن آن بر کافران آگاهى نداشتند. (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله و لکن أکثرهم یجهلون) مرجع ضمیر در «أکثرهم» مى تواند مؤمنانى باشد که خواهان نزول آیات و اجابت درخواست مشرکان بودند، چنانچه در آیات قبل نیز این احتمال یاد شد.

۱۴- بسیارى از منکران معاند به تأثیر نداشتن هیچ آیه و معجزه اى در قلب خویش ناآگاه هستند. (و لکن أکثرهم یجهلون) متعلق «یجهلون» در کلام مذکور نیست.، ولى به قرینه موضوعات مطرح شده در آیه متعلق آن مى تواند چنین باشد: «یجهلون عدم إیمانهم». مرجع ضمیر «أکثرهم» در این برداشت همان مشرکانى هستند که قسم یاد مى کردند که در صورت نزول آیتى ایمان خواهند آورد.

۱۵- ناآگاهى اغلب مشرکان لجوج به تعیین کننده بودن مشیت الهى جهت متمایل ساختن آنان به ایمان (ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله و لکن أکثرهم یجهلون) متعلق «یجهلون» مى تواند «مشیة الله» باشد، یعنى اکثر مشرکان به نقش مشیت الهى ناآگاه بودند.

۱۶- جهل مایه لجاجت و مقاومت در برابر حق است. (ما کانوا لیؤمنوا ... و لکن أکثرهم یجهلون)

روایات و احادیث

۱۷- المروى عن أهل البیت (ع) فى قوله تعالى: « ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله»، ان یجبرهم على الإیمان.[۳] از خاندان رسالت علیهم السلام درباره سخن خداوند «إلا أن یشاء الله» روایت شده است: مقصود این است که آنان ایمان نمى آورند مگر آنکه خدا مجبورشان کند.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: هدایتخناپذیرى مکذّبان آیات خدا ۳
  • ایمان: زمینه ایمان ۱۱; عوامل ایمان ۹، ۱۵; موانع ایمان ۶
  • بهانه جویان: هدایتخناپذیرى بهانه جویان ۳
  • جهل: آثار جهل ۱۶
  • حق: عوامل حق ستیزى ۱۶
  • خدا: مشیّت خدا ۸، ۹، ۱۰، ۱۱; نقش مشیّت خدا ۱۵; هدایت خدا ۹
  • عوامل طبیعى: تأثیر عوامل طبیعى ۱۱، ۱۲
  • قلب: آثار مسخ قلب ۶
  • کافران: ایمان کافران طغیانگر ۸; ایمان کافران لجوج ۸; بى تأثیرى معجزه بر کافران ۳، ۵، ۶، ۱۳; جهان بینى کافران ۱۲; کافران و مشیّت خدا ۱۲; کافران هدایتخناپذیر ۵; مسخ قلب کافران ۶; هدایتخناپذیرى کافران ۶
  • لجاجت: عوامل لجاجت ۶
  • لجوج: بى تأثیرى معجزه بر لجوج ۴
  • مؤمنان: جهل اکثریت مؤمنان ۱۳
  • محمّد (ص): گواهان نبوت محمّد (ص) ۴; گواهى بر حقّانیت محمّد (ص) ۵
  • مشرکان: بى ایمانى مشرکان ۱۷; بى تأثیرى معجزه بر مشرکان ۲، ۷، ۱۴; جهان بینى مشرکان ۱۲; جهل اکثریت مشرکان ۱۴، ۱۵; خواسته هاى مشرکان ۱; ردّ معجزه اقتراحى مشرکان ۷; شرک مشرکان ۲; لجاجت مشرکان ۲; مشرکان لجوج ۱۵; مشرکان و مشیّت خدا ۱۲
  • معجزه: درخواست معجزه ۱; درخواست معجزه تکلم مردگان ۱; درخواست معجزه نزول ملائکه ۱; معجزه اقتراحى ۱، ۱۳; معجزه تکلم مردگان ۴
  • هدایت: قانونمندى هدایت ۹

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۴، ص ۴۲۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۴۷.
  3. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۴۲; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۷۵۸، ح ۲۴۳.