الإسراء ٥١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

یا هر مخلوقی که در نظر شما، از آن هم سخت‌تر است (و از حیات و زندگی دورتر می‌باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگی مجدد بازگرداند). آنها بزودی می گویند: «چه کسی ما را بازمی‌گرداند؟!» بگو: «همان کسی که نخستین بار شما را آفرید.» آنان سر خود را (از روی تعجب و انکار،) به سوی تو خم می‌کنند و می‌گویند: «در چه زمانی خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد!

|يا هر مخلوقى از آنچه در خاطر شما بزرگ مى‌نمايد [بالاخره برانگيخته خواهيد شد]. باز خواهند گفت: چه كسى ما را باز مى‌گرداند؟ بگو: همان كس كه بار اول شما را آفريد. پس سرهايشان را به سويت تكان داده خواهند گفت: آن در چه زمانى خواهد بود؟ بگو: شايد نزديك باش
يا آفريده‌اى از آنچه در خاطر شما بزرگ مى‌نمايد [باز هم برانگيخته خواهيد شد].» پس خواهند گفت: «چه كسى ما را بازمى‌گرداند؟» بگو: «همان كس كه نخستين بار شما را پديد آورد.» [باز] سرهاى خود را به طرف تو تكان مى‌دهند و مى‌گويند: «آن كى خواهد بود؟» بگو: «شايد كه نزديك باشد.»
یا خلقتی (سخت‌تر از سنگ و آهن) از آنچه در دلتان بزرگ می‌نماید (باز به امر خدا زنده می‌شوید)، پس خواهند گفت: که ما را دوباره زنده می‌کند؟ بگو: همان خدایی که هم اول بار شما را آفرید؛ آن‌گاه آنها سر به سوی تو جنبانده گویند: پس این وعده کی خواهد بود؟ بگو: شاید که از حوادث نزدیک باشد (زیرا مرگ به هر کس نزدیک است و قیامتش به مرگ برپا می‌شود).
یا آفریده ای از آنچه در ذهنتان [حیات یافتنش] سخت و دشوار می آید [بدون تردید با آفرینشی جدید برانگیخته می شوید] بی درنگ خواهند گفت: چه کسی ما را بر می گرداند؟ بگو: همان کسی که اولین بار شما را آفرید. پس سرهای خود را [به عنوان ریشخند و استهزا] به سوی تو می جنبانند و می گویند: [این زنده شدن دوباره] چه زمانی خواهد بود؟ بگو: چه بسا نزدیک باشد.
يا مخلوقى كه در خاطرتان بزرگ مى‌نمايد. خواهند گفت: چه كسى ما را بازمى‌گرداند؟ بگو: آن كس كه بار نخست شما را آفريد. آنگاه در برابر تو سر مى‌جنبانند و مى‌گويند: چه وقت؟ بگو: ممكن است كه در همين نزديكى؛
یا آفریده‌ای که در دلهای شما بزرگ می‌نماید، زودا که خواهند گفت چه کسی ما را [پس از مرگ‌] باز می‌گرداند؟ بگو همان کسی که شما را نخست‌بار آفرید، آنگاه در برابر تو سرهایشان را [به علامت انکار] تکان می‌دهند و می‌گویند آن امر کی خواهد بود؟ بگو چه بسا نزدیک باشد
يا آفريده‌اى از آنها كه در دلهاتان بزرگ مى‌نمايد، [باز هم شما را پس از مرگ برانگيزند]. پس خواهند گفت: چه كسى ما را باز مى‌گرداند؟ بگو: همان كه شما را بار نخست بيافريد پس سرهاى خويش به سوى تو خواهند جنبانيد و گويند: آن كى خواهد بود؟ بگو: شايد كه نزديك باشد.
یا این که (جز آن دو) چیز دیگری باشید که در نظرتان (از اینها هم) سخت‌تر است (و از قابلیّت پذیرش حیات دورتر، باز خدا می‌تواند به پیکرتان جان بدمد و به زندگی مجدّد بازگرداند. آنان شگفت‌زده) خواهند گفت: چه کسی ما را باز می‌گرداند؟ بگو: آن خدائی که نخستین بار شما را آفرید. پس از آن، سرهایشان را به سویت (به عنوان استهزاء) تکان می‌دهند و می‌گویند: چه زمانی این (معاد) خواهد بود؟ بگو: شاید که نزدیک باشد.
«یا آفریده‌ای از آنچه در سینه‌های‌تان بزرگ می‌نماید.» پس خواهند گفت: «چه کسی ما را بر می‌گرداند؟» بگو: «همان کس که نخستین بار شما را (با فطرت توحیدی) آفرید.» باز سرهایشان را (مسخره کنان) به سویت تکان خواهند داد و می‌گویند: «آن (زمان) کِیْ است‌؟» بگو: «شاید که نزدیک باشد.»
یا آفرینشی از آنچه بزرگ آید در سینه‌های شما زود است گویند که ما را برمی‌گرداند بگو آنکه آفریدتان نخستین بار زود است نجنبانند سرهای خویش را به سویت و گویند چه هنگام است آن بگو امید است که باشد نزدیک‌


الإسراء ٥٠ آیه ٥١ الإسراء ٥٢
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ»: در نظرتان سخت‌تر و اصلاً قابلیّت پذیرش حیات را ندارند. «سَیُنْغِضُونَ»: تکان خواهند داد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى‌ هُوَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً «51»

يا هر مخلوقى از آنچه كه در نظر شما از آن هم سخت‌تر است (باز خدا مى‌تواند شما را دوباره زنده كند) آنان بزودى خواهند گفت: چه كسى ما را باز مى‌گرداند؟ بگو: همان كسى كه نخستين بار شما را آفريد. پس بزودى سرهاى خويش را (با تعجّب) به سوى تو تكان خواهند داد و گويند: آن روز، چه زمان خواهد بود؟ بگو: شايد نزديك باشد!


«1». مفردات راغب.

جلد 5 - صفحه 73

نکته ها

گرچه انسان پس از مرگ، متلاشى و خاك مى‌شود، ولى خاك، سرچشمه و دروازه‌ى حيات و زندگى است. گياهان از خاك مى‌رويند و موجودات زنده در خاك پرورش مى‌يابند. پس زنده كردن مردگان از خاك، نزد خداوند متعال مهم و دشوار نيست، حتّى اگر شما سنگ و آهن و سخت‌تر از اينها هم باشيد، كه فاصله‌شان با حيات، دورتر است، باز هم خداوند، شما را زنده خواهد كرد.

منكران، دليلى بر انكار معاد ندارند، تنها سؤال دارند كه چه كسى و چه زمانى و چگونه ما را زنده مى‌كند؟ پاسخ قرآن اين است كه همان خدا كه اوّلين بار شما را آفريد، قدرت بازآفرينى شما را دارد، زمان آن نيز خيلى دور نيست، شايد نزديك باشد! «مَنْ يُعِيدُنا؟ مَتى‌ هُوَ؟ عَسى‌ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً»

پیام ها

1- پيامبر، مأمور پاسخگويى به سؤالات، شبهات و ايرادهاست. «قُلْ»

2- زنده ساختن مجدّد مردگان، حتّى اگر سنگ و آهن هم شده باشند، بر خدا آسان است. حِجارَةً أَوْ حَدِيداً أَوْ خَلْقاً ...

3- معاد جسمانى است. كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً ...

4- بسيارى از چيزها، تنها در ذهن و دل ما بزرگ مى‌نمايد، ولى در واقع بزرگ نيست. «يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ»

5- دليل انكار معاد، غفلت از قدرت الهى است. مَنْ يُعِيدُنا ... الَّذِي فَطَرَكُمْ‌

6- افراد لجوج با شنيدن دليل نيز از روى استهزا و انكار و استبعاد، سر تكان مى‌دهند. «فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ»

7- عمر دنيا نسبت به آخرت، كم و كوتاه است و هر كس بايد مرگ و قيامت را نزديك بداند. «أَنْ يَكُونَ قَرِيباً»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 74

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى‌ هُوَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً (51)

أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ‌: يا خلقى از آنچه بزرگ آيد در سينه‌ها و قلوب شما خلجان نمايد مانند آسمانها و كوهها و زمينها، حق تعالى برانگيزاند، چه برسد به استخوانهاى پوسيده شما كه حيات داشته و آن آسانتر است.

قمى (رحمه اللّه) «1» از حضرت باقر عليه السّلام مراد از (خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ) مرگ است.


«1» تفسير قمى جلد 2، صفحه 21.

جلد 7 - صفحه 392

سعيد بن جبير نقل نموده كه كفار به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند (ارايت لو كنا الموت) چه گوئى اگر ما موت باشيم، ما را كه بميراند؟ حق تعالى فرمود: از مرگ چيزى بزرگتر نيست در دل شما، اگر شما خود مرگ باشيد هم بميريد، و هم زنده شويد.

حاصل آنكه: اگر شما از روى مثل چيزى شويد كه از آن سخت‌تر و عظيمتر نباشد مانند سنگ و آهن، هر آينه من شما را بميرانم و زنده نمايم، و اگر به مثل مرگ شويد، شما را مرگ بچشانم و بميرانم.

فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا: پس زود باشد كه گويند كيست كه زنده نمايد ما را بعد از مرگ. چون آنها فراموش كردند مبدء خود را، لازم آمد نسيان معاد.

قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ: بگو آن خدائى كه بيافريد شما را اول مرتبه، اعاده دهد شما را ذات قادرى كه ايجاد فرمود بشر را از خاك در بدايت، البته محققا زنده تواند ساخت در نهايت. و قدرت الهى مقصور نيست از احياى شما، زيرا اجسام مشتركند در قبول اعراض؛ چگونه در اولين مرحله صورت آدمى و روح انسانى را ايجاد فرمود، همچنين وقتى كه خاك شويد، از حيطه قدرت سبحانى خارج نشويد. پس به حكمت شامله، شما را زنده و حشر فرمايد، زيرا علم ازلى الهى احاطه دارد به ذرات متفرقه هر فردى در هر زمانى و مكانى، و به قدرت تامه مطلقه سبحانى، به محض اراده جمع‌آورى شده، به صورت اوليه بدون هيچ تفاوت، و به نفخه صور روح دميده، يك مرتبه تماما محشور شوند.

فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ‌: پس زود باشد كه حركت دهند سر خود را به طرف تو بر سبيل استهزاء و سخريه. وَ يَقُولُونَ مَتى‌ هُوَ: و گويند، كى خواهد بود اين بعث نشور و اعاده. پس سؤال است از وقت بعث بعد از تعيين باعث. قُلْ عَسى‌ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً: بگو اى پيغمبر در جواب آنها، همانا كه نزديك خواهد بود، زيرا هر چه آيندنى است نزديك باشد، و البته قيامت محقق گردد.

نكته: ذكر «عسى» براى ابهام وقت قيامت است تا موجب اغراء به جهل بندگان نشود، و لذا قيامت از علوم مختص ذات سبحانى، و هيچكس آن را دانا

جلد 7 - صفحه 393

نباشد و يك مرتبه ناگهانى واقع شود، و همه خلايق خود را در محشر ببينند كه گويا در دنيا و در آخرت هميشه بوده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (49) قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً (50) أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى‌ هُوَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَكُونَ قَرِيباً (51) يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (52)

ترجمه‌

و گفتند آيا چون گشتيم استخوانها و ذرات پراكنده آيا ما هر آينه برانگيخته شدگانيم آفريده نوينى‌

بگو بوده باشيد سنگها يا آهن‌

يا مخلوقى از آنچه بزرگ آيد در سينه‌هاى شما پس زود باشد بگويند كيست كه عود ميدهد ما را بگو آنكس كه پديد آورد شما را اوّل بار پس زود باشد بجنبانند بسوى تو سرهاشان را و گويند چه زمانى خواهد بود آن بگو شايد كه بوده باشد نزديك‌

روز كه ميخواند شما را پس اجابت ميكنيد بستايش او و گمان ميبريد كه درنگ نكرده‌ايد مگر اندكى.

تفسير

كسانيكه منكر معاد شدند دليلى بر مدّعاى خودشان اقامه ننمودند جز استبعاد كه گفتند آيا وقتى ما مرديم و گوشت بدن ما خاك شد و از ما جز استخوانى باقى نماند و اجزاء خاك شده بدن ما پراكنده و متفرّق شد و يا غبار گرديد آيا ممكن است ما دو مرتبه برانگيخته و مبعوث شويم از قبورمان با آنكه مخلوق جديد و آفريده نو پديدى باشيم لذا پيغمبر اكرم مأمور شد كه اوّلا در جواب بفرمايد اگر ميتوانيد سنگ يا آهن شويد يا آفريده ديگرى از اشيائى كه در ضمير و اعتقاد شما بزرگ و سخت‌تر از سنگ و آهن است هر چه باشيد و بشويد در قيامت مبعوث خواهيد شد و براى اختصار و مبالغه در الزام جواب شرط حذف و كلام بصورت امر آورده شده و چون اين جواب موجب مزيد استبعاد آنها خواهد شد ناچار ميگويند كه ميتواند چنين كارى كند آنوقت راه جوابى كه رفع استبعاد آنها را نمايد براى تو باز ميشود و بدون درنگ بگو آنكس كه خلق كرد و پديد آورد شما را روز اول چون هر كس ميداند بنى آدم از اجزاء متفرقه و عناصر مختلفه خلق و پديدار شده‌اند و هر كس يكبار مركّبى را ايجاد و مصنوعى را اختراع نمود بار دوّم از براى او آسان‌تر است و باين تذكّر استبعاد آنها رفع خواهد شد و در اينحال آن بيچارگان از عجز و ناچارى در جواب متوسل باستهزاء و استخفاف شوند و بجانب تو سرهاشان را بجنبانند و بگويند پس اين بعث كى ميشود و تو در


جلد 3 صفحه 366

مقابل آنها بگو شايد نزديك باشد چون عمر دنيا در برابر آخرت هر چه باشد كوتاه است يا هر آينده محقّق الوقوعى نزديك است و نغض حركت دادن سر ببالا و پائين است و بعضى او خلقا ممّا يكبر فى صدور كم را اشاره بمرگ گرفته‌اند چون هيچ چيز در دل مردم بزرگتر از مرگ نيست و در روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام به اين معنى تصريح شده و بنابراين مراد آنستكه اگر فرضا شما بصورت مرگ در آئيد و عين آن شويد خداوند قادر است كه مرگ را زنده كند و ممات را حيات بخشد و اين كمال مبالغه در قدرت است و بنظر حقير محتمل است اين جمله اشاره باشد بشبهه آكل و مأكول يعنى اگر شما بميريد و جزء بدن ديگران شويد كه در اين صورت اعاده همه با اجزائشان بزرگ و ممتنع است در نظر شما باز خداوند قادر است همه را با اجسادشان زنده و محشور فرمايد چون واضح است كه استبعاد در اين صورت بيشتر و شبهه بزرگتر است در دلها از اعاده سنگ و آهن و هرچه سخت‌تر باشد از آن دو و كيفيت احياء موتى و رفع اين شبهه و ساير شبهات معاد جسمانى از مراجعه بسوره بقره ذيل آيه فقلنا اضربوه ببعضها كذالك يحيى اللّه الموتى تحت عنوان تبيين سماوى واضح و آشكار خواهد شد انشاء اللّه تعالى و روز قيامت روزى است كه خداوند بندگان خود را ميخواند و آنها فورا اجابت مينمايند در حاليكه مشغولند بحمد خداوند بر كمال قدرتش و اين خواندن در نفخه دوّم اسرافيل است و اجابت در قيام آنها است از قبور و حمد بنا بر روايت جوامع بگفتن سبحانك اللهم و بحمدك است و بعضى گفته‌اند حمد اقرار آنها است بآنكه خداوند مستحقّ ستايش است بر نعم او چون معارف در آنروز ضرورى است و بنابراين هر سه معنى يعنى خواندن و اجابت نمودن و حمد كردن، عملى و حالى است و همه گمان ميكنند كه درنگ نكردند در دنيا و برزخ مگر كمى چون عمر دنيا بالنسبه بآخرت كم است و يكروز آخرت بقدر تمام مدت دنيا است و بعضى گفته‌اند در اين آيه خطاب باهل ايمان شده چون آنها حمد خدا را بجا ميآورند و در برزخ متنعم ميباشند و اهل تنعم و تعيش زمان طويل را قصير مى‌پندارند و اللّه اعلم.


جلد 3 صفحه 367

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ كُونُوا حِجارَةً أَو حَدِيداً (50) أَو خَلقاً مِمّا يَكبُرُ فِي‌ صُدُورِكُم‌ فَسَيَقُولُون‌َ مَن‌ يُعِيدُنا قُل‌ِ الَّذِي‌ فَطَرَكُم‌ أَوَّل‌َ مَرَّةٍ فَسَيُنغِضُون‌َ إِلَيك‌َ رُؤُسَهُم‌ وَ يَقُولُون‌َ مَتي‌ هُوَ قُل‌ عَسي‌ أَن‌ يَكُون‌َ قَرِيباً (51)

‌در‌ جواب‌ ‌اينکه‌ منكرين‌ معاد بفرما ‌اگر‌ مثل‌ سنگ‌ خارا ‌ يا ‌ آهن‌ و فولاد باشيد ‌ يا ‌ ‌هر‌ چه‌ ‌در‌ نظر ‌شما‌ بزرگ‌ ‌باشد‌ مثل‌ كوه‌ ‌ يا ‌ اشجار قويه‌ ‌ يا ‌ فيل‌ و كرگدن‌ ‌ يا ‌ بالاتر مثل‌ خورشيد و افلاك‌ باشيد البته‌ مبعوث‌ مي‌شويد ‌پس‌ ميگويند كيست‌ قدرت‌ داشته‌ ‌باشد‌ بگو ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ اول‌ دفعه‌ ‌که‌ هيچ‌ بوديد خلق‌ فرمود خداوند قادر متعال‌ ‌پس‌ سرهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بزير مياندازند مقابل‌ تو و ميگويند ‌اينکه‌ بعث‌ چه‌ موقعي‌ تحقق‌ پيدا ميكند بگو اميد ‌است‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌باشد‌، ‌در‌ بحث‌ قدرت‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ قدرت‌ بمحالات‌ عقليه‌ تعلق‌ نمي‌گيرد ‌آن‌ ‌هم‌ نه‌ ‌از‌ جهت‌ نقص‌ ‌در‌ قدرت‌ بلكه‌ ‌از‌ جهت‌ عدم‌ قابليت‌ محل‌ ‌از‌ ‌براي‌ وجود زيرا ‌اگر‌ ممكن‌ ‌باشد‌ وجودش‌ ‌از‌ فرض‌ محال‌ خارج‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌ ممكن‌ الوجود ‌باشد‌ قدرت‌ ‌بر‌ ايجادش‌ دارد و ‌لو‌ محال‌ عادي‌ ‌باشد‌ و البته‌ موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ و مصلحت‌ زيرا بدون‌ ‌آن‌ لغو ‌ يا ‌ قبيح‌ ‌است‌ و محال‌ ‌است‌ ‌از‌ خداوند صادر شود بواسطه‌ صفت‌ عدل‌ آنهم‌ نميكند نه‌ آنكه‌ نميتواند و نظير ‌آن‌ ‌در‌ حق‌ معصومين‌ ‌که‌ محالست‌ ‌از‌ ‌آنها‌ معصيت‌ صادر شود نه‌ اينكه‌ قدرت‌ نداشته‌ باشند بلكه‌ بواسطه‌ صفت‌ عصمت‌ محال‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر شود.

قُل‌ كُونُوا حِجارَةً أَو حَدِيداً ذكر حجارة و حديد ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌هر‌ چه‌ محكم‌ و متقن‌ باشيد.

أَو خَلقاً مِمّا يَكبُرُ فِي‌ صُدُورِكُم‌ ‌هر‌ چه‌ تصور كنيد خداوند بزرگتر ‌است‌ ‌از‌ ‌آن‌ و قدرت‌ ‌بر‌ ايجاد و اعدام‌ و تفرقه‌ و تأليف‌ دارد و چون‌ اينها باور نمي‌كنند

جلد 12 - صفحه 267

همچه‌ قدرتي‌ ميگويند فَسَيَقُولُون‌َ مَن‌ يُعِيدُنا ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ بفرما ‌آن‌ قادر متعالي‌ ‌که‌ هيچ‌ ‌را‌ چيز ميكند و نيست‌ ‌را‌ هست‌ مي‌كند قدرت‌ دارد ‌که‌ صورت‌ خاكي‌ ‌را‌ صورت‌ لحمي‌ دهد و مرده‌ ‌را‌ زنده‌ كند.

قُل‌ِ الَّذِي‌ فَطَرَكُم‌ أَوَّل‌َ مَرَّةٍ و چون‌ ‌اينکه‌ بيان‌ دندان‌ شكن‌ ‌است‌ ديگر جايي‌ ‌براي‌ اشكال‌ ندارد سرهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بزير انداختند و مجاب‌ شدند.

فَسَيُنغِضُون‌َ إِلَيك‌َ رُؤُسَهُم‌ و زير لب‌ ميگفتند چه‌ وقت‌ ‌اينکه‌ بعث‌ واقع‌ ميشود چنانچه‌ عوام‌ ميگويند حالا ‌تا‌ قيامت‌ بنظر ‌آنها‌ دور ميآيد.

إِنَّهُم‌ يَرَونَه‌ُ بَعِيداً وَ نَراه‌ُ قَرِيباً معارج‌ ‌آيه‌ 6 و 7 وَ يَقُولُون‌َ مَتي‌ هُوَ ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ بفرما قُل‌ عَسي‌ أَن‌ يَكُون‌َ قَرِيباً تمام‌ عمر دنيا ‌را‌ ‌از‌ اول‌ خلقت‌ ‌تا‌ قيام‌ قيامت‌ ‌اگر‌ بگوئيم‌ مثل‌ قطره‌ ‌است‌ نسبت‌ بدرياي‌ عميق‌ غلط گفته‌ايم‌ زيرا درياي‌ عميق‌ ‌هم‌ محدود ‌است‌ و آخرت‌ نامحدود و كلمه‌ عسي‌ نه‌ بمعني‌ رجاء ‌باشد‌ و احتمال‌ خلاف‌ ‌هم‌ داده‌ شود بلكه‌ بمعني‌ تحقق‌ و وقوع‌ ‌است‌ البته‌ قريب‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 51)- «یا هر مخلوقی که در نظر شما از آن هم سخت‌تر است» و از حیات و زندگی دورتر می‌باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگی مجدّد بازگرداند (أَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ).

دومین ایراد آنها این بود که می‌گفتند: بسیار خوب اگر بپذیریم که این استخوانهای پوسیده و متلاشی شده قابل بازگشت به حیات است چه کسی قدرت انجام این کار را دارد، چرا که این تبدیل را یک امر بسیار پیچیده و مشکل می‌دانستند «پس آنها می‌گویند: چه کسی ما را باز می‌گرداند»؟ (فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا).

پاسخ این سؤال را قرآن چنین می‌گوید: «به آنها بگو: همان کسی که شما را بار اول آفرید» (قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).

سر انجام به سومین ایراد آنها پرداخته، می‌گوید: «پس آنها سر خود را از روی تعجب و انکار به سوی تو تکان می‌دهند و می‌گویند: چه زمانی این معاد واقع می‌شود»؟ (فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ).

آنها در حقیقت با این ایراد خود می‌خواستند این مطلب را منعکس کنند که به فرض این ماده خاکی قابل تبدیل به انسان باشد، و قدرت خدا را نیز قبول کنیم، اما این یک وعده نسیه بیش نیست و معلوم نیست در چه زمانی واقع می‌شود؟

قرآن در پاسخشان می‌گوید: «به آنها بگو: شاید زمان آن نزدیک باشد» (قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً).

و البته نزدیک است چرا که مجموعه عمر این جهان هرچه باشد در برابر زندگی بی‌پایان در سرای دیگر لحظه زود گذری بیش نیست.

ج2، ص646

و از این گذشته، اگر قیامت در مقیاسهای کوچک و محدود ما دور به نظر برسد آستانه قیامت که مرگ است به همه ما نزدیک است چرا که مرگ قیامت صغری است «اذا مات الانسان قامت قیامته»، درست است که مرگ، قیامت کبری نیست ولی یادآور آن است.

نکات آیه

۱- تبدیل انسان به سخت ترین اجسام و ماده بسیار دور از حیات، پس از مرگ، مانع رستاخیز و حیات دوباره او نیست. (قل کونوا حجارة أو حدیدًا. أو خلقًا ممّا یکبر فى صدورکم)

۲- براى خداوند، احیاى مجدد انسان از خاک، سنگ، آهن و یا ماده سخت تر از اینها، یکسان است. (قل کونوا حجارة أو حدیدًا . أو خلقًا ممّا یکبر فى صدورکم) از حرف «أو» که براى تخییر است و حکایت از تساوى معطوف و معطوف علیه در نزد متکلم دارد، استفاده مى شود که: سنگ شدن یا آهن شدن انسان، باعث نمى شود که خداوند در برخى موارد، نیاز به اعمال قدرت افزون ترى داشته باشد.

۳- استبعاد معاد پس از متلاشى شدن جسد انسان، معلول غفلت از قدرت نامحدود خداست. (قل کونوا حجارة أو حدیدًا . أو خلقًا ممّا یکبر فى صدورکم) تذکر جمله «کونوا حجارة ... أو خلقاً ممّا یکبر ...» - که اشاره به نامحدود بودن قدرت خدا دارد - براى بیرون آوردن مشرکان از غفلتى است که سبب تردید آنان درباره زنده شدن استخوانهاى خرد شده گردیده است.

۴- معاد انسان، جسمانى است. (قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا . قل کونوا حجارة أو حدیدًا . أو خلقًا ممّا یکبر فى صدورکم)

۵- خداوند، پیشاپیش به پیامبر(ص) اعلام کرد که منکران معاد، پس از دریافت جواب شبهه استبعاد معاد، از پدیدآورنده آن سؤال خواهند کرد. (فسیقولون من یعیدنا)

۶- مشرکان، به وجود نیرویى که قادر به احیاى دوباره جسد انسان باشد، در ناباورى و تردید بودند. (قل کونوا حجارة ... فسیقولون من یعیدنا)

۷- پیامبر(ص)، موظف به پاسخ گویى به مشرکان، درباره پدید آورنده رستاخیز است. (فسیقولون من یعیدنا قل الذى فطرکم أوّل مرّة)

۸- حقیقت قادرى که بار نخست انسان را آفرید، قادر و توانا بر آفرینش مجدد اوست. (من یعیدنا قل الذى فطرکم أوّل مرّة)

۹- حیات نخستین انسان، خود گویاترین دلیل بر امکان حیات دوباره اوست. (فسیقولون من یعیدنا قل الذى فطرکم أوّل مرّة)

۱۰- از نیستى به هستى آوردن، خود بهترین دلیل قدرت خدا بر هستى دوباره است. (من یعیدنا قل الذى فطرکم أوّل مرّة) با توجه به معناى «فطر» - که پدید آوردن از نیستى به هستى است - برداشت فوق استفاده مى شود.

۱۱- شناخت معاد و حل شبهات آن، متکى بر شناخت صحیح مبدأ آفرینش است. (فسیقولون من یعیدنا قل الذى فطرکم أوّل مرّة) خداوند، براى پاسخ گویى به شبهات انسان در زمینه معاد، مسأله مبدأ آفرینش انسان را مطرح کرد و این بیانگر آن است که شناخت مبدأ آفرینش، موجب شناخت معاد و حل شبهات آن مى شود.

۱۲- امکان وقوع رستاخیز و نیز وجود نیرویى قادر به انجام آن، دو موضوع زیربنایى در اثبات معاد است. (قل کونوا حجارة ... فسیقولون من یعیدنا قل الذى فطرکم) در آیه پیش، سؤال از امکان تبدیل شدن استخوانهاى خرد شده به انسان مطرح شد و با فرض امکان آن، در این آیه، قدرتى که قادر به تحقق آن باشد مطرح گردیده است.

۱۳- پاسخ قرآن به پرسشهاى انسان در زمینه معاد، متکى بر استدلال است. (فسیقولون من یعیدنا قل الذى فطرکم أوّل مرّة) از اینکه خداوند در پاسخ شبهات منکران معاد، به جاى بسنده کردن به تعبد، توجه آنان را به مبدأ آفرینش معطوف مى کند و آن را دلیل امکان تحقق معاد برمى شمارد، نکته یاد شده به دست مى آید.

۱۴- منکران معاد، على رغم دریافت پاسخ شبهات خویش درباره معاد، با تکان دادن سر همچنان آن را مستبعد مى شمردند. (فسینغضون إلیک رءوسهم) تکان دادن سر از سوى مشرکان، پس از دریافت پاسخ شبهات خویش درباره معاد، مى تواند به منظور استبعاد معاد باشد.

۱۵- منکران معاد، پس از دریافت جواب شبهات خود درباره معاد، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسیدند. (فسینغضون إلیک رءوسهم و یقولون متى هو) بنابر اینکه حرکت دادن سر، همانگونه که در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آید.

۱۶- منکران معاد، على رغم دریافت پاسخ شبهات خود درباره معاد، همچنان بر حفظ ذهنیت خود پاى مى فشردند. (فسینغضون إلیک رءوسهم) از اینکه منکران معاد، پس از دریافت پاسخ تمامى شبهات خود درباره معاد، با تکان دادن سر آن را به استهزا گرفته و انکار مى کردند، نشان مى دهد که آنان، در پى حفظ ذهنیت دیرینه خود درباره معاد بودند.

۱۷- مشرکان، انتظار داشتند که پیامبر(ص) به زمان وقوع قیامت آگاه باشد. (و یقولون متى هو قل عسى أن یکون قریبًا)

۱۸- منکران معاد پس از دریافت دلیلهاى قاطع و غیر قابل انکار قرآن بر حقانیت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثیر در اصل مسأله معاد، روى آوردند. (و یقولون متى هو) منکران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستین، به پرسشهایى روى آوردند که نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانیت معاد بر دانستن آنها متکى بود چه اینکه قیامت واقعیتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعیت تأثیرى ندارد.

۱۹- منکران معاد، پس از مشاهده ناکامى خویش در انکار معاد، آن را به استهزا گرفتند. (فسینغضون إلیک رءوسهم و یقولون متى هو) این احتمال که سر تکان دادن آنان (فسینغضون إلیک رءوسهم) از روى استهزا بوده، استفاده مى شود که آنان درصدد استهزاى معاد برآمده اند.

۲۰- پیامبر(ص)، موظف به پاسخ دادن سؤال مشرکان درباره زمان وقوع قیامت به اینکه امید است به زودى تحقق یابد. (متى هو قل عسى أن یکون قریبًا)

۲۱- زمان وقوع قیامت، نزدیک است. (و یقولون متى هو قل عسى أن یکون قریبًا)

۲۲- عمر دنیا، على رغم طولانى جلوه شدن آن در نظر انسان، کوتاه و بسیار محدود است. (قل عسى أن یکون قریبًا) کلام خداوند درباره نزدیک بودن زمان وقوع قیامت، صریح و حقیقى است و کنایه و مجازى در آن نیست. از طرفى، این نکته نیز روشن است که براى مردم گذشت زمان در دنیا طولانى است. توجه به این دو نکته گویاى برداشت فوق است.

۲۳- بى نیازى انسان از دانستن زمان دقیق وقوع رستاخیز و تأثیر نداشتن آن در هدایت و کمال او (قل عسى أن یکون قریبًا) از اصرار قرآن در اثبات اصل معاد و از عدم تعیین وقت مشخص براى آن، استفاده مى شود که انسان براى راه یابى به صلاح و هدایت و ایمان به قیامت، نیازى به دانستن زمان دقیق معاد ندارد.

۲۴- مشخص نبودن زمان وقوع قیامت و نزدیک شمردن آن، داراى نقش تربیتى و هدایتى براى انسان (قل عسى أن یکون قریبًا) مشخص نکردن زمان دقیق وقوع قیامت از سویى و یادآورى قریب الوقوع بودن آن از سوى دیگر، مى تواند براى توجه دادن انسانها به آن باشد تا آنان خود را همواره براى وقوع قیامت آماده کنند.

روایات و احادیث

۲۵- «عن أبى جعفر(ع) قال: الخلق الذى یکبر فى صدورکم الموت;[۱] از امام باقر(ع) [در بیان آیه فوق] روایت شده است: مراد از موجودى که در سینه هایتان سنگینى مى کند، مرگ است».

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: آثار شناخت مبدأ آفرینش ۱۱
  • انسان: حیات انسان ۹; نقش خالق انسان ۸
  • بدن: تبدیل بدن به آهن ۱; تبدیل بدن به سنگ ۱
  • تربیت: عوامل تربیت ۲۴
  • خدا: خالقیت خدا ۱۰; آثار خدا شناسى ۱۱; شک به قدرت خدا ۶; علم غیب خدا ۵; قدرت خدا ۲
  • دنیا: کوتاهى دنیا ۲۲
  • غفلت: آثار غفلت از قدرت خدا ۳
  • قرآن: ویژگیهاى احتجاج قرآن ۱۳; پیشگویى قرآن ۵
  • قیامت: علم به قیامت ۱۷; نزدیکى قیامت ۲۱; نقش جهل به وقت قیامت ۲۴; نقش علم به وقت قیامت ۲۳; وقت قیامت ۱۷، ۲۰، ۲۱
  • محمد(ص): محدوده علم محمد(ص) ۱۷; مسؤولیت محمد(ص) ۷، ۲۰
  • مردگان: احیاى اخروى مردگان ۲
  • مرگ: سختى مرگ ۲۵
  • مشرکان: پاسخ به شبهات مشرکان ۷، ۲۰; توقعات مشرکان ۱۷; شک مشرکان ۶
  • معاد: استبعاد معاد ۱۴; استهزاهاى مکذبان معاد ۱۹; استهزاى معاد ۱۹; امکان معاد ۱۲; بهانه جویى مکذبان معاد ۱۸; پاسخ شبهات معاد ۱۳; پاسخ شبهات مکذبان معاد ۵، ۱۵، ۱۸; پرسش از معاد ۱۵، ۱۸; پرسش مکذبان معاد ۵، ۱۵; حتمیّت معاد ۱; دلایل معاد ۸، ۹، ۱۰ ، ۱۲; زمینه پاسخ به شبهات معاد ۱۱; زمینه معاد شناسى ۱۱; شک در معاد ۶; عوامل استبعاد معاد ۳; قدرت بر معاد ۱۲; لجاجت مکذبان معاد ۱۴، ۱۶; معاد جسمانى ۲، ۴; منشأ معاد ۵، ۷
  • هدایت: عوامل هدایت ۲۴

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۲۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۷۵- ، ح ۲۵۳.