هود ٣٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link228 | آيات ۴۹ - ۳۶، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link228 | آيات ۳۶ - ۴۹ سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link229 | قطع اميد از ايمان آوردن قوم نوح (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link229 | قطع اميد از ايمان آوردن قوم نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link230 | مراد از خطاب خداوند به نوح (ع ): كشتى را پيش چشمان ما و به وحى ما بساز و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link230 | مراد از خطاب خداوند به نوح «ع»: «كشتى را پيش چشمان ما و به وحى ما بساز»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link231 | مسخره كردن قوم نوح (ع )، كشتى ساختن او را و جواب آن حضرت به آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link231 | پاسخ حضرت نوح «ع»، به مسخره كردن قومش، در باره كشتى ساختن او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link232 | معناى جمله : ((و فار التنور)) و اقوال مختلفى كه در معناى تنور و فوران آن گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link232 | اقوال مفسران مختلف، در معناى جملۀ: «فوران تنور»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link233 | معناى جمله : ((بسم اللّه مجريها و مرسيها)) و احتمالاتى كه درباره مفردات اين جمله ومعناى آن ذكر شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link233 | معناى جملۀ: «بِسمِ اللّه مَجرَيهَا وَ مُرسَيهَا»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link234 | گفتگوى نوح (ع ) كه از كفر درونى پسرش اطلاع نداشت ، با او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link234 | گفتگوى نوح «ع» با پسرش كه سوار کشتی او شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link235 | اتمام عذاب ، و امر تكوينى خداى تعالى به سكون و آرامش زمين و آسمان (يا ارض ابلعىماءك و...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۸#link235 | اتمام عذاب، و امر تكوينى خداى تعالى، به سكون و آرامش زمين و آسمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link236 | نكات ادبى و بلاغت شگفتى كه در آيه : ((وقيل يا ارض ابلعى ماءك و يا سماء اقلعى ...)) ديده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link236 | نكات ادبى در آيه: «وَ قِيلَ يَا أرضُ ابلَعِى مَاءَكِ وَ يَا سَمَاءُ أقلِعِى...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link237 | دلسوزى نوح (ع ) براى پسرش در قالب استفسار از خداى تعالى و ادبى كه آنحضرت در سخن گفتن درباره پسرش ، در برابر احكم الحاكمين به كار برده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link238 | مراد از اين كه پسر نوح «ع»، از اهل آن حضرت نبوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link238 | مراد از اينكه پسر نوح (ع ) از اهل آن حضرت نبوده است (انه ليس من اهلك )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link240 | منظور از اين كه پسر نوح «ع»، عملى غير صالح است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link239 | چند قول ديگر پيرامون مراد از جمله : ((انه عمل غير صالح ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link242 | شکرگزاری نوح «ع»، در برابر نعمت تعلیم و تأدیب خدای تعالی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link240 | منظور از اينكه پسر نوح (ع )، عملى غير صالح است (انهعمل غير صالح )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link244 | مراد از جمله: «وَ عَلَى أُمَمٍ مِمَّن مَعَكَ»، در خطاب خداوند به نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link241 | نمونه هايى از نهى از عملى كه واقع نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link245 | بحث روايتى: (رواياتى ذیل آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۹#link242 | بيان اينكه اين كلام نوح (ع ) كه به خدا عرض كرد: ((و الا تغفر لى و ترحمنى اكن منالخاسرين )) اظهار شكر است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link246 | داستان حضرت نوح «ع»، در روایتی از امام صادق «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link243 | خطاب و امر به هبوط به نوح (ع ) و همراهانش ، دومين امر به هبوط به بشر، بعد از امربه هبوط آدم (ع ) بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link248 | دو روايت از امام باقر «ع»، درباره شریعت حضرت نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link244 | مراد از جمله : ((و على امم ممن معك )) در خطاب خداوند به نوح (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link249 | چند بحث قرآنی، روایتی تاریخی، پیرامون داستان نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link245 | بحث روايتى (رواياتى در مورد داستان نوح و قوم او، درذيل آيات شريفه گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link246 | داستان حضرت نوح (ع ) از زبان مبارك امام صادق (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link247 | روايتى در ارتباط با فوران تنور از امير المؤ منين (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link248 | دو روايت از امام باقر (عليه السلام ) درباره حضرت نوح (ع ) و شريعت او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link249 | رواياتى درباره پسر نوح (ع ) و تفسير اينكه به نوح (ع ) فرمود: او ازاهل تو نيست و عمل غير صالح است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link250 | ۱ - اجمالى از اصل داستان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۰#link250 | ۱ - اجمالى از اصل داستان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link251 | ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح (ع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link251 | ۲ - داستان نوح «ع»، در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link252 | دين و شريعت نوح (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link259 | ۳- خصايص و ویژگی های حضرت نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link253 | زحمات طاقت فرسايى كه آن حضرت در كار دعوتمتحمل شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link260 | ۴- داستان حضرت نوح «ع»، در تورات فعلى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link254 | مدت زيستن نوح (ع ) در ميان قوم خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link261 | تفاوت های داستان نوح «ع»، در تورات و قرآن کریم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link255 | كشتى ساختن آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link262 | ۵- داستان طوفان نوح «ع»، در تواريخ و اسطوره هاى ساير ملل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link256 | نزول عذاب و آمدن طوفان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link263 | ۶- آيا نبوت نوح «ع»، جهانى و براى همه بشر بوده است؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link257 | پايان ماجرا و پياده شدن نوح و همراهانش از كشتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link266 | ضرورت وجود قانون، در حيات اجتماعى بشر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link258 | داستان پسر غرق شده نوح (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link268 | عمل نكردن بشر به تعاليم وحى، دليل بر لغو بودن ارسال پیامبران نیست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link259 | ۳- خصايص نوح (ع ): اولين پيامبر اولوالعزم ، پدر دومنسل حاضر بشر و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link269 | شريعت نوح «ع»، نخستين شريعت الهى، دینی جهانى و همگانى بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link260 | ۴- داستان آن حضرت در تورات فعلى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link270 | آيا طوفان نوح «ع»، همه كره زمين را در برگرفت؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link261 | موارد مخالفت و تفاوت داستان نوح (ع ) در تورات با آنچه در قرآن آمده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link270 | اجمالی از برخی مباحث زمین شناسی، در چند فصل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۱#link262 | ۵- داستان طوفان نوح (ع ) در تواريخ و اسطوره هاى سايرملل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link277 | ۸- عمر طولانى حضرت نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link263 | ۶- آيا نبوت نوح (ع ) جهانى و براى همه بشر بوده است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link278 | ۹- كوه جودى كجاست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link264 | شرحى در مورد نبوت و بعثت انبياء و جواب به بعضاهل سنت كه منكر عموميت رسالت نوح (ع ) هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link279 | چرا حيوانات هم دچار طوفان شده اند؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link265 | انسان در مسير كمالى خود (به طبع ثانوى ) ناچار از حيات اجتماعى و تعاونى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link270 | گفتاری در چند فصل، پیرامون پرستش بت ها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link266 | ضرورت وجود قانون در حيات اجتماعى بشر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link280 | ۱- گرايش و اطمينان انسان، به حس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link267 | علاوه بر بهره مندى او از عقل و تفكر، هدايت تشريعى انسان از راه وحى و نبوت ، براىرسيدن به كمال و سعادت ضرورى و لازم است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link281 | ۲ - توجه به خدا از راه عبادت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link268 | عمل نكردن بشر به تعاليم وحى ، نمى توانددليل بر لغو بودن ارسال رسل و انزال كتب باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link269 | شريعت نوح (ع ) كه نخستين شريعت الهى بوده ، لزوما جهانى و همگانى بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link270 | آيا طوفان نوح همه كره زمين را دربرگرفت ؟ سخن صاحب المنار در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link271 | بيان نادرستى سخن صاحب المنار و اشاره به اينكه آيات قرآنى ظاهر در اين است كهطوفان نوح همه زمين را فرا گرفته بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link272 | ۱- زمين هاى رسوبى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link273 | ۲- عامل پيدايش قشرها و طبقات زمين ، همان طبقات رسوبى بوده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link274 | ۳- توسعه و گسترش درياها به علت سرازير شدن سيلابها به طرف آنها]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link275 | ۴- در عهد طوفان چه عواملى باعث زياد شدن آبها و شدتعمل آنها شدند؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link276 | ۵- نتيجه بحث و انطباق مباحث گذشته از زمين شناسى با وقوع طوفان نوح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link277 | ۸- عمر طولانى نوح (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link278 | ۹- كوه جودى كجا است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link279 | و چرا حيوانات هم دچار طوفان شده اند؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link280 | ۱- گرايش و اطمينان انسان به حس و تمايل او به تشبيه وتمثيل غير محسوس به محسوس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link281 | ۲ - توجه به خدا از راه عبادت ، بر مبناى اصل كلى و فطرى خضوع ضعيف در برابرقوى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۳#link282 | در قرآن كريم ، نهى از پرستش اصنام و آلهه ، مترتب بر اثبات ضعف و ناتوانى آنهااست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link283 | ۳ - وثنيت از كجا سرچشمه گرفته و به چه صورت آغاز شد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link283 | ۳ - وثنيت از كجا سرچشمه گرفته و به چه صورت آغاز شد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link284 | ۴- چرا براى ارباب انواع و خدايان ديگر مجسمه ساختند ولى براى خداى تعالى مجسمهنساختند؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link284 | ۴- چرا براى ارباب انواع و خدايان ديگر، مجسمه ساختند، ولى براى خداى تعالى، مجسمه نساختند؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link285 | ۵- وثنيت صائبه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link285 | ۵- وثنيت صائبه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link286 | ۶- وثنيت برهميه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link286 | ۶- وثنيت برهميه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link287 | ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۴#link287 | ۷- وثنيت بودايى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link288 | ۸- وثنيت عرب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link288 | ۸- وثنيت عرب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link289 | ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link289 | ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link290 | ۱۰- بناى سيره رسول خدا (ص ) بر توحيد و نفى شركاء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link290 | ۱۰- بناى سيره رسول خدا «ص»، بر توحيد و نفى شركاء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۲#link270 | بحثی دیگر، در ادامه بحث سابق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link291 | ۱- تناسخ در نظر وثنى مذهبان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۵#link291 | ۱- تناسخ در نظر وثنى مذهبان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link292 | ۲ - سرايت شرك در عبادت از وثنى ها به ساير اديان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link292 | ۲ - سرايت شرك در عبادت، از وثنى ها به ساير اديان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link293 | ۳- اسلام گرايش به وثنيت و شرك را چگونه اصلاح كرد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link293 | ۳- اسلام، مفاسد مذکور را چگونه اصلاح كرد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link294 | ۴- پاسخ به يك شبهه در مورد توسل به معصومين و اولياءاللّه (عليهم السلام ) و اظهارمحبت به ايشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link294 | ۴- پاسخ به يك شبهه در مورد توسل به معصومان «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link295 | فرق بين شرك و استشفاع]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۰

کپی متن آیه
وَ يَصْنَعُ‌ الْفُلْکَ‌ وَ کُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ‌ مَلَأٌ مِنْ‌ قَوْمِهِ‌ سَخِرُوا مِنْهُ‌ قَالَ‌ إِنْ‌ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ‌ کَمَا تَسْخَرُونَ‌

ترجمه

او مشغول ساختن کشتی بود، و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند؛ (ولی نوح) گفت: «اگر ما را مسخره می‌کنید، ما نیز شما را همین‌گونه مسخره خواهیم کرد!

|و [نوح‌] كشتى را مى‌ساخت و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى‌گذشتند مسخره‌اش مى‌كردند. گفت: اگر ما را مسخره كنيد، ما [نيز] شما را همان‌گونه كه مسخره مى‌كنيد مسخره خواهيم كرد
و [نوح‌] كشتى را مى‌ساخت، و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى‌گذشتند، او را مسخره مى‌كردند. مى‌گفت: «اگر ما را مسخره مى‌كنيد، ما [نيز] شما را همان گونه كه مسخره مى‌كنيد، مسخره خواهيم كرد.»
و نوح به ساختن کشتی پرداخت و هرگاه گروهی از قومش بر او می‌گذشتند وی را مسخره و استهزاء می‌کردند و نوح در جواب آنها می‌گفت: اگر (امروز) شما ما را مسخره می‌کنید ما هم (روزی) شما را مسخره کنیم همان‌گونه که شما مسخره می‌کنید.
و [نوح] کشتی را می ساخت و هرگاه گروهی از [اشراف و سرانِ] قومش بر او عبور می کردند، او را به مسخره می گرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره می کنید، مسلماً ما هم شما را [به هنگام پدید آمدن توفان] همان گونه که ما را مسخره می کنید، مسخره خواهیم کرد.
نوح كشتى مى‌ساخت و هر بار كه مهتران قومش بر او مى‌گذشتند مسخره‌اش مى‌كردند. مى‌گفت: اگر شما ما را مسخره مى‌كنيد، زودا كه ما هم همانند شما مسخره‌تان خواهيم كرد.
و [نوح‌] کشتی را می‌ساخت و هر بار که بزرگانی از قومش بر او می‌گذشتند او را ریشخند می‌کردند، می‌گفت اگر ما را ریشخند کنید، ما نیز [به هنگامش‌] به همان گونه که ما را ریشخند می‌کنید، ریشخندتان خواهیم کرد
و [نوح‌] كشتى را مى‌ساخت و هر گاه گروهى از قومش بر او مى‌گذشتند مسخره‌اش مى‌كردند. وى گفت: اگر ما را مسخره مى‌كنيد، ما نيز شما را مسخره خواهيم كرد چنانكه شما ما را مسخره مى‌كنيد
نوح دست‌اندر کار ساختن کشتی شد. هر زمان که گروهی از اشراف قوم او از کنار وی می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند (و می‌خندیدند و می‌گفتند: دیوانه شده است. به سرش زده است. پیغمبری را ترک گفته است و نجّاری را پیشه کرده است! نوح هم بدیشان پاسخ می‌داد و) می‌گفت: اگر شما ما را مسخره می‌کنید، ما هم همان گونه شما را مسخره می‌کنیم. (امروز از بی‌خبری شما از پیام آسمانی می‌خندیم و فردا به سبب شکنجه و عذابی که گریبانگیرتان می‌گردد به تمسخرتان می‌نشینیم).
و [نوح] کشتی را (بدین گونه) می‌سازد و هر بار که گروهی چشمگیر [:اشرافی] از قومش بر او می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند. گفت: «اگر ما را مسخره کنید، همان‌گونه که مسخره‌مان می‌کنید ما (هم) بی‌گمان (در امواج خروشان) مسخره‌تان خواهیم کرد.»
و می‌ساخت کشتی را و هرگاه بر او گذشتی گروهی از قومش مسخره‌اش گرفتندی گفت اگر ما را مسخره کنید همانا ما شما را مسخره کنیم چنانکه بودید شما مسخره می‌کردید

As he was building the ark, whenever some of his people passed by him, they ridiculed him. He said, “If you ridicule us, we will ridicule you, just as you ridicule.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٣٧ آیه ٣٨ هود ٣٩
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کُلَّمَا»: هر زمان که. هر وقت که. «سَخِرُوا مِنْهُ»: مسخره‌اش می‌کردند.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ «38»

و نوح (به فرمان الهى) مشغول ساختن كشتى شد. (امّا) هر زمان كه اشراف قومش بر او مى‌گذشتند، او را مسخره مى‌كردند. (او) گفت: اگر شما ما را مسخره كنيد، ما (نيز) قطعاً همين گونه شما را مسخره خواهيم كرد.

نکته ها

از تمسخر دشمنان، سستى به خود راه ندهيم كه پيامبران نيز مورد تمسخر قرار مى‌گرفتند.

وقتى حضرت نوح مشغول ساختن كشتى شد، يكى مى‌گفت: پيامبريش نگرفت، دست به نجّارى زد! ديگرى مى‌گفت: در وسط خشكى كشتى مى‌سازى، دريا از كجا مى‌آورد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت نوح عليه السلام كشتى خود را در مدّت هشتاد سال ساخت. «1» و محلّ ساخت كشتى، مسجد كوفه‌ «2» وطول كشتى حدود 400 متر وعرض آن حدود 40 متر بوده است. «3»

پیام ها

1- انبيا تسليم فرمان خداوند هستند. اصْنَعِ الْفُلْكَ‌ ... يَصْنَعُ الْفُلْكَ‌

2- كارگاه كشتى سازى حضرت نوح، در محل عبور ومرور مردم بود. «مَرَّ عَلَيْهِ»

3- حركت تبليغاتى وايذائى دشمن، همه‌جانبه، هميشگى وفراگير است. «كُلَّما مَرَّ»

4- اگر حكمت كارى (به خصوص كار انبيا) را نفهميديم، آن را مسخره نكنيم.

كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ‌ ... سَخِرُوا مِنْهُ‌

5- دشمنى كه منطق و برهان ندارد، دست به مسخره و استهزاى مؤمنان مى‌زند.

«سَخِرُوا مِنْهُ»

6- به خاطر فشار وحرف مردم، از اصلاحات و زمينه‌سازى براى آيندگان غفلت نكنيم. وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ‌ ... سَخِرُوا مِنْهُ‌


«1». تفسير برهان.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». تفسير نورالثقلين.

جلد 4 - صفحه 57

7- پيروان نوح، حضرت را در ساختن كشتى كمك مى‌كردند. «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ»

8- گرچه مخاطب دشمنان شخص نوح بود، امّا هدفشان استهزاى آئين نوح و پيروان او بود. سَخِرُوا مِنْهُ‌ ... تَسْخَرُوا مِنَّا

9- شروع به استهزا زشت است، امّا براى كيفر مسخره كننده و مقابله به مثل، استهزاى او عين عدل است. «1» «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ»

10- در برابر استهزاى دشمنان خود را نبازيم، بلكه عكس‌العمل نشان دهيم. «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ (38)

حضرت نوح عليه السّلام مشغول شد:

وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ‌: و مى‌ساخت كشتى را. وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ‌: و هر زمانى كه مى‌گذشتند بر او اشراف و رؤساى قوم او، مى‌ديدند كار نوح را از تراشيدن چوب و تسويه آن. تعجب نموده، سَخِرُوا مِنْهُ‌: سخريه و استهزاء مى‌كردند و مى‌خنديدند، مى‌گفتند: اى نوح، كشتى مى‌سازى، آب كو؟ چون حضرت، كشتى را در بيابان مى‌ساخت. بعضى طعنه زدندى كه اول پيغمبر بودى و آخر نجار شدى.

علامه مجلسى قدس اللّه سرّه در حيات القلوب روايت نموده‌ «2» در ذيل فرمايش حضرت صادق عليه السّلام كه: حق تعالى امر فرمود نوح را كه درخت خرما


«1» تفسير قمى ج 1 ص 327.

«2» حياة القلوب ص 49 ذيل فصل دوم از قصه نوح.

جلد 6 - صفحه 64

بكار. قوم بر او مى‌گذشتند و استهزاء مى‌نمودند مى‌گفتند: مرد پيرى است نهصد سال از عمرش گذشته درخت خرما مى‌كارد، و سنگ بر او مى‌زدند. چون پنجاه سال برآمد، درخت مستحكم گشت، مأمور شد كه درختها را ببرد. قوم سخريه كردند الحال كه درخت خرما رسيد بريد. اين پيرمرد خرف شده و پيرى او را دريافته. خلاصه آن را بريده مشغول ساختن كشتى شد. بعضى مى‌گفتند:

نوح خانه مى‌سازد براى زمستان تا از سرما متأذى نشود. ديگرى مى‌گفت:

نهانخانه سازد. ديگرى مى‌گفت انبار خانه مى‌سازد.

قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا: فرمود نوح اگر سخريه مى‌كنيد با ما. فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ‌: پس ما هم سخريه خواهيم نمود موقع غرق شما در دنيا و حرق شما در عقب آن بر وجه شماتت. كَما تَسْخَرُونَ‌: چنانچه شما امروز استهزاء نمائيد در ساختن كشتى بر سبيل سفاهت. رمانى گفته: سخريه، اظهار خلاف باطن باشد به قول يا به فعلى كه متضمن است استضعاف عقل را، و تسخير، تذليل باشد. يا جزاى استهزاى شما را در وقت نزول عذاب الهى به شما خواهيم نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أُوحِيَ إِلى‌ نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ (36) وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (37) وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ (38) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (39)

ترجمه‌

و وحى شد بنوح كه همانا هرگز ايمان نخواهند آورد از قوم تو مگر كسانيكه بتحقيق ايمان آوردند پس اندوهگين مباش بآنچه بجا ميآورند

و بساز كشتى را بمحافظت ما و وحى ما و مخاطب مكن مرا در باره آنانكه ستم نمودند همانا آنها غرق شدگانند

و ميساخت كشتى را و هرگاه كه ميگذشتند بر او جماعتى از قومش استهزاء ميكردند او را گفت اگر استهزاء ميكنيد ما را همانا ما استهزاء ميكنيم شما را همچنانكه استهزاء ميكنيد

پس زود باشد كه بدانيد آن كسى را


جلد 3 صفحه 78

كه بيايد او را عذابى كه رسوا كند او را و فرود آيد بر او عذاب دائم.

تفسير

در كافى و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح عليه السّلام نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خود درنگ فرمود و در تمام اين مدت آنها را دعوت بدين حق مينمود سرّا و علنا و چون طغيان نمودند گفت يا رب انّى مغلوب فانتصر پس خداوند وحى فرمود به او مفاد اين آيه را و چون او مأيوس از ايمان قوم شد نفرين كرد و اصل ابتئاس افتعال از بؤس بمعنى حزن مقارن با مسكنت است و در اينجا مراد آنستكه محزون مباش مانند مسكين حزين كه چرا ايمان نياوردند و صابر باش بر تكذيب و ايذاء و استهزاء آنها و بساز كشتى را در مرئى و منظر و بمراقبت و محافظت ما يا ملائكه‌اى كه از جانب ما مراقب اعمال عبادند و ديده‌بانان مايند و مقصود استظهار آنحضرت است بعنايات كامله الهيّه نسبت به اتقان و اكمال اين صنعت لذا براى مزيد اهتمام فرموده در برابر چشمهاى ما و بوحى و الهام ما در هر جا و با هر خصوصيّت و كيفيّت كه لازم باشد بايد ساخته شود گفته‌اند آنحضرت در بيابانى دور از آب مشغول بساختن كشتى شد و قومش به او ميخنديدند و ميگفتند بعد از پيغمبرى نجّار شدى و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح وقتى هسته خرما را كاشت قومش خنديدند و سخريّه كردند و گفتند او فلّاح شده و چون نخل به ثمر رسيد و آنرا بريد و تراشيد گفتند نجّار شد و چون كشتى را ساخت و بر او مرور نمودند خنديدند و گفتند ملّاح شد در بيابان بى آب و گياه و آنحضرت فرمود نوبت استهزاء بما هم ميرسد و مقرّر گرديد كه تمام آنها غرق شوند و حضرت نوح شفاعت از احدى ننمايد چون قضاى الهى حتم شده و جاى سؤال و مخاطبه و گفتگوئى راجع بآنها با خداوند باقى نمانده است و اين دلالت بر كمال مغضوبيّت آنها مينمايد و صيغه يصنع حكايت حال ماضيه است اگر چه بر حسب ظاهر مستقبل است و ظاهرا مراد از سخريّه اهل ايمان آنها را وصول پاداش سخريّه است از جانب خداوند بآنها از فضيحت غرق در دنيا و دوام عذاب در آخرت لذا متعقّب شده بقول حضرت نوح كه بعد از اين ميدانيد و ميشناسيد كسانيرا كه بعذاب دنيا و آخرت گرفتار شدند و بنابراين آيه اخيره مربوط بما قبل است و كلام مستقل نميباشد و ممكن است مستقل باشد و بنابراين مفعول تعلمون حذف شده‌


جلد 3 صفحه 79

يعنى بعد از اين ميدانيد كدام يك از ما و شما سزاوار به استهزائيم و آيه اخيره جمله خبريّه‌اى است از حضرت نوح عليه السّلام براى بيان حال آنها و اولى عدم تقدير است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يَصنَع‌ُ الفُلك‌َ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيه‌ِ مَلَأٌ مِن‌ قَومِه‌ِ سَخِرُوا مِنه‌ُ قال‌َ إِن‌ تَسخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسخَرُ مِنكُم‌ كَما تَسخَرُون‌َ (38)

و حضرت‌ نوح‌ مشغول‌ بساختن‌ كشتي‌ ‌بود‌ و ‌هر‌ زماني‌ ‌که‌ جماعتي‌ ‌از‌ قومش‌ عبور ميكردند ‌بر‌ ‌او‌ مسخره‌ ميكردند ‌او‌ ‌را‌ فرمود ‌اگر‌ ‌شما‌ مسخره‌ ميكنيد ‌ما ‌هم‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌شما‌ ‌را‌ مسخره‌ ميكنيم‌ همان‌ نحو ‌که‌ ‌شما‌ مسخره‌ ميكنيد.

وَ يَصنَع‌ُ الفُلك‌َ ظاهرا اول‌ صنعت‌ نجاري‌ ‌از‌ ‌او‌ بوده‌ و سابقه‌ نداشته‌ بالاخص‌ كشتي‌ نبوده‌، ‌در‌ نظر دارم‌ ‌در‌ نجف‌ اشرف‌ يك‌ روز ‌در‌ خدمت‌ استاد اعظم‌ مرحوم‌ شيخ‌ جواد بلاغي‌ قدس‌ اللّه‌ نفسه‌ الشريف‌ ‌که‌ نابغه‌ دهر ‌بود‌ صاحب‌ تأليفات‌ زيادي‌ الهدي‌ نصايح‌ الهدي‌، انوار الهدي‌، توحيد و تثليث‌ اعاجيب‌ الاكاذيب‌ شگفت‌ آور دروغ‌ چند جلد تفسير و ‌غير‌ اينها بودم‌ فرمود روزي‌ ‌در‌ بغداد ميگذشتم‌ رسيدم‌ درب‌

جلد 11 - صفحه 50

يك‌ مدرسه‌ ديدم‌ بسيار مفصل‌ گلها و اشجار زيادي‌ دارد ‌از‌ ‌اينکه‌ مدارس‌ جديده‌ و چند نفر درب‌ مدرسه‌ ايستاده‌ سلام‌ كردند و گفتند شيخنا تفضل‌ گفتم‌ مناسب‌ نيست‌ ‌من‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مدرسه‌ داخل‌ شوم‌ گفتند مسئله‌ دينيه‌ واجب‌ شد ‌بر‌ ‌من‌ وارد شوم‌، پرسيدند ‌شما‌ مي‌گوييد حضرت‌ آدم‌ ‌از‌ بهشت‌ ‌در‌ كوه‌ سرنديب‌ آمد و ‌بين‌ كوه‌ سرنديب‌ ‌تا‌ خشكي‌ درياي‌ عظيمي‌ فاصله‌ ‌است‌ بچه‌ وسيله‌ وارد خشكي‌ شد ديدم‌ ‌با‌ اينها صحبت‌ اعجاز و قدرت‌ الهي‌ همان‌ قادري‌ ‌که‌ ‌از‌ بهشت‌ ‌در‌ كوه‌ سرنديب‌ ميآورد قدرت‌ دارد ‌در‌ خشكي‌ وارد كند نميشود كرد گفتم‌ صفحه‌ جغرافياي‌ كره‌ ‌که‌ ‌در‌ لندن‌ ‌در‌ تاريخ‌ فلان‌ طبع‌ ‌شده‌ ‌در‌ مدرسه‌ داريد گفتند بلي‌ گفتم‌ بياوريد آوردند خطي‌ ‌از‌ كوه‌ سرنديب‌ ‌با‌ پيچ‌ و خم‌ زيادي‌ كشيده‌ ‌شده‌ ‌تا‌ خشكي‌ و روي‌ ‌آن‌ خط نوشته‌ ‌شده‌ سرب‌ آدم‌ تصور كنيد اطلاع‌ ‌اينکه‌ مرد بزرگ‌ و احاطه‌ ‌او‌ ‌تا‌ چه‌ پايه‌ بوده‌ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيه‌ِ مَلَأٌ مِن‌ قَومِه‌ِ سَخِرُوا مِنه‌ُ چون‌ ميديدند خانه‌ وسيعي‌ ‌از‌ چوب‌ ميسازد روي‌ صفحه‌ زمين‌ بدون‌ اينكه‌ نصب‌ ‌در‌ زمين‌ كند و البته‌ قاعده‌ كشتي‌ اينست‌ ‌که‌ بايد ته‌ كشتي‌ باريك‌ ‌باشد‌ و ‌هر‌ چه‌ بالا رود وسيع‌ گردد ‌اينکه‌ عمل‌ پر زحمت‌ ‌را‌ بجنون‌ و سفاهت‌ حمل‌ ميكردند و ‌او‌ ‌را‌ مسخره‌ ميكردند حضرتش‌ ‌با‌ كمال‌ خون‌ سردي‌ بآنها ميفرمود قال‌َ إِن‌ تَسخَرُوا مِنّا ‌اگر‌ امروز ‌شما‌ ‌من‌ و عمله‌جاتم‌ ‌را‌ ‌که‌ مؤمنين‌ بودند مسخره‌ ميكنيد روزي‌ ‌هم‌ بيايد فَإِنّا نَسخَرُ مِنكُم‌ ‌که‌ ‌ما ‌در‌ ‌اينکه‌ خانه‌ چوبي‌ سالم‌ روي‌ آب‌ حركت‌ كنيم‌ و ‌شما‌ ‌در‌ دريا دست‌ و پا زنيد و هلاك‌ شويد ‌ما ‌شما‌ ‌را‌ مسخره‌ ميكنيم‌ كَما تَسخَرُون‌َ.

اشكال‌‌-‌ سخريه‌ مطلقا مذموم‌ ‌است‌.

جواب‌‌-‌ مراد جزاي‌ سخريه‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ردّ منافقين‌ ‌که‌ گفتند إِنَّما نَحن‌ُ مُستَهزِؤُن‌َ ميفرمايد اللّه‌ُ يَستَهزِئ‌ُ بِهِم‌ وَ يَمُدُّهُم‌ فِي‌ طُغيانِهِم‌ يَعمَهُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 14.

51

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 38)- اما چند جمله هم در باره قوم نوح بشنویم: آنها به جای این که یک لحظه با مسأله دعوت نوح بطور جدی برخورد کنند و حد اقل احتمال دهند که ممکن است این همه اصرار نوح (ع) و دعوتهای مکررش از وحی الهی سر چشمه گرفته و مسأله طوفان و عذاب حتمی باشد، باز همانطور که عادت همه افراد مستکبر و مغرور است به استهزاء و مسخره ادامه دادند «او مشغول ساختن کشتی بود و هر زمان که گروهی از قومش از کنار او می‌گذشتند (و او و یارانش را سرگرم تلاش برای آماده ساختن چوبها و میخها و وسائل کشتی سازی می‌دیدند) او را مسخره می‌کردند» (وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ).

اما نوح با استقامت فوق العاده‌ای که زاییده ایمان است با جدیت فراوان به کار خود ادامه می‌داد، و بی‌اعتنا به گفته‌های بی‌اساس این کوردلان از خود راضی بسرعت پیشروی می‌کرد، و روز به روز اسکلت کشتی آماده‌تر و مهیاتر می‌شد، فقط گاهی سر بلند می‌کرد و این جمله کوتاه و پرمعنی را به آنها «می‌گفت: اگر (امروز) ما را مسخره می‌کنید ما نیز شما را همین گونه (در آینده نزدیکی) مسخره خواهیم کرد»! (قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ).

ج2، ص343

آن روز که شما در میان طوفان سرگردان خواهید شد و سراسیمه به هر سو می‌دوید و هیچ پناهگاهی نخواهید داشت و از میان امواج فریاد می‌کشید و التماس می‌کنید که ما را نجات ده! آری آن روز مؤمنان بر افکار شما و غفلت و جهل و بی‌خبرتیان می‌خندند.

نکات آیه

۱- نوح(ع) در پى فرمان خداوند ، به ساختن کشتى پرداخت. (واصنع الفلک ... و یصنع الفلک) در کلام عرب ، گاهى فعل مضارع به جاى فعل ماضى به کار مى رود و منظور از آن ترسیم حادثه هاى گذشته است به گونه اى که گویا پیش روى مخاطبان قرار دارد. در آیه شریفه نیز ، فعل «یصنع» به همین منظور به جاى «صنع» استعمال شده است.

۲- کارگاه کشتى سازى نوح ، مجاور گذرگاه عمومى و در دید و منظر همگان بود. (و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملأ من قومه)

۳- کفرپیشگان ، به هنگام مواجه شدن با نوح(ع) او را به خاطر کشتى سازى به استهزا و مسخره مى گرفتند. (و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه)

۴- کفرپیشگان ، آن گاه که دسته جمعى و گروه گروه با نوح(ع) مواجه مى شدند ، او را به خاطر کشتى سازى به تمسخر مى گرفتند. (کلما مرّ علیه ملأ من قومه) برداشت فوق ، از کلمه «ملأ» - که در این جا به معناى گروه و جماعت است - استفاده شده است.

۵- نوح(ع) پس از دریافت فرمان الهى مبنى بر ساختن کشتى، همه وقت و همّت خویش را مصروف اجراى آن فرمان کرد. (و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملأمن قومه سخروا منه) بدیهى است که تمسخر کفرپیشگان، مخصوص زمانى نبوده که نوح(ع) را در کارگاه کشتى سازى مشاهده کنند. بنابراین مقید کردن زمان استهزا به وقتى که در جایگاه کشتى سازى با او مواجه مى شدند، به این نکته اشاره دارد که: کافران آن حضرت را در غیر آن مکان نمى یافتند و این حاکى است که او، تمام وقت را در کارگاه مشغول به کار بوده است.

۶- سالکان راه خدا و پیروان انبیا ، در معرض تمسخر و استهزاى کافران و دشمنان دین (کلما مرّ علیه ملأمن قومه سخروا منه)

۷- تمسخر و استهزاى کفرپیشگان ، هرگز نوح(ع) و پیروانش را از اجراى فرمان خدا باز نداشت. (و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملأمن قومه سخروا منه)

۸- ضرورت صبر و مقاومت حق پویان در برابر استهزا و آزار دشمنان (و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملأمن قومه سخروا منه) جمله «و یصنع الفلک و کلما مرّ ...» بیانگر صبر و مقاومت حضرت نوح(ع) و پیروان اوست و هدف از نقل آن ، ایجاد روحیه مقاومت در حق پویان و درس صبر و استقامت به آنان است.

۹- نوح(ع) در پاسخ استهزاگران ، آنان را از آینده اى درخور استهزا و در پى دارنده تمسخر خبر داد. (إن تسخروا منا فإنا نسخر منکم کما تسخرون)

۱۰- جواز استهزا و مسخره کردن استهزاگران ، در حد استهزاى آنان (إن تسخروا منا فإنا نسخر منکم کما تسخرون)

۱۱- جواز مقابله به مثل در پاسخ گویى به دشمنان دین (إن تسخروا منا فإنا نسخر منکم کما تسخرون)

۱۲- پیروان نوح ، همراه و همگام با او براى ساختن کشتى (إن تسخروا منا فإنا نسخر منکم) برداشت فوق ، مقتضاى آوردن ضمیر جمع در «منا» و «إنا» و «نسخر» است.

۱۳- کارها و دستورهاى پیامبران را هرگز نباید لغو و بیهوده پنداشت ، هر چند که براى آن توجیهى نتوان یافت. (و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملأمن قومه سخروا منه) نقل این قسمت از داستان حضرت نوح(ع) (ساختن کشتى و در پى داشتن استهزاى کافران) بیانگر نکاتى است از جمله اینکه: نباید کارهاى پیامبران و فرمانهاى خداوند را، با مقیاسهاى بشرى سنجید و بر آنها خرده گیرى نمود آن گونه که اشراف قوم نوح، به خاطر نبود دریا در ناحیه زندگانى آنان، کشتى سازى نوح(ع) را امرى بیهوده و لغو پنداشتند و او را مسخره کردند.

روایات و احادیث

۱۴- «عن أبى عبدالله(ع) ... فلما أتى علیهم تسعمأة سنة همّ أن یدعو علیهم ... فأمره الله عزوجل أن یغرس النخل ... فلما أتى لذلک خمسون سنة و بلغ النخل و استحکم أمر بقطعه ... فأمره الله أن ینحت السفینة و أمر جبرئیل(ع) أن ینزل علیه و یعلمه کیف یتخذها فقدر طولها فى الأرض ألفاً و مأتى ذراع و عرضها ثمانمأة ذراع و طولها فى السماء ثمانون ذراعاً...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: هنگامى که نهصد سال بر قوم نوح گذشت [و دعوت او را اجابت نکردند ]خواست که بر آنان نفرین کند; پس خداوند عزوجل به او امر فرمود که درخت خرما بکارد ... پس چون پنجاه سال گذشت و درخت کامل و محکمى شد، آن حضرت را به بریدن آن فرمان داد ... آن گاه امر فرمود کشتى را بسازد و جبرئیل را مأمور کرد که بر نوح نازل شود و به او یاد دهد که کشتى را چگونه بسازد. پس جبرئیل طول کشتى را هزار و دویست ذراع و عرض آن را هشتصد ذراع و ارتفاع آن را هشتاد ذراع تعیین کرد ...».

۱۵- «عن أبى عبدالله(ع) [فى حدیث قال بعد ما قرأ قوله تعالى]: «کلما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه ...»: ... کانوا یسخرون منه و یقولون: ینحت سفینة فى البرّ;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است که [ضمن حدیثى بعد از قراءت آیه مزبور] فرمود: ... قوم نوح او را مسخره مى کردند و مى گفتند: او در خشکى کشتى مى سازد!».

۱۶- «عن أبى عبدالله(ع) قال: بقى نوح فى قومه ثلاثمأة سنة یدعوهم إلى الله فلم یجیبوه  ... فأمره الله أن ینحت السفینة ... فقال: یا رب من یعیننى على اتخاذها؟ فأوحى الله إلیه ناد فى قومک من أعاننى علیها و نجر منها شیئاً صار ما ینجره ذهباً و فضة فنادى نوح(ع) فیهم بذلک فأعانوه علیها ...;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: نوح سیصد سال در بین قوم خود باقى ماند و آنها را به خدا دعوت کرد، ولى او را اجابت نکردند ... پس خداوند وى را امر کرد تا کشتى بسازد ... نوح گفت: پروردگارا! چه کسى مرا در ساختن کشتى کمک مى کند؟ به او وحى شد در بین قوم خود ندا کن: هر کس مرا در ساختن کشتى کمک کند، تراشه هاى چوبى که مى تراشد براى او طلا و نقره مى شود. نوح این ندا را داد، پس قوم او در ساختن کشتى به او کمک کردند».

۱۷- «عن أبى عبدالله(ع) [فى حدیث]: ... فعمل نوح سفینة فى مسجد الکوفة بیده...;[۴] از امام صادق(ع) روایت شده است که [ضمن حدیثى ]فرمود:... نوح به دست خود در مسجد کوفه کشتى ساخت...».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۱۰، ۱۱
  • استهزا: احکام استهزا ۱۰; استهزاى جایز ۱۰
  • استهزاگران: استهزاى استهزاگران ۱۰; فرجام شوم استهزاگران ۹; مقابله به مثل با استهزاگران۱۰
  • انبیا: استهزاى پیروان انبیا ۶; اهمیت افعال انبیا ۱۳; اهمیت تعالیم انبیا ۱۳; تنزیه انبیا ۱۳
  • حق طلبان: اهمیت استقامت حق طلبان ۸
  • خدا: اوامر خدا ۱، ۵، ۱۴
  • دشمنان: استقامت بر اذیتهاى دشمنان ۸; استقامت بر استهزاهاى دشمنان ۸; مقابله به مثل با دشمنان ۱۱
  • دین: استهزاهاى دشمنان دین ۶; روش برخورد با دشمنان دین۱۱;
  • سالکان: استهزاى سالکان ۶
  • قوم نوح: استهزاهاى قوم نوح ۳، ۴، ۱۵; فرجام قوم نوح ۹
  • کافران: استهزاهاى کافران ۶
  • مسجد کوفه: ۱۷
  • مقابله به مثل: مقابله به مثل جایز ۱۱
  • نوح(ع): استهزاى نوح(ع) ۳، ۴، ۱۵; پیروان نوح(ع) و استهزاهاى قوم نوح ۷; پیشگویى نوح(ع) ۹; عمل به تکلیف نوح(ع) ۵، ۷; قصه نوح(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۷، ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۶; کشتىسازىپیروان نوح(ع) ۱۲; کشتىسازى نوح(ع) ۱، ۳، ۴، ۵، ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۶; مسؤولیت نوح(ع) ۱۴; مکان کشتىسازى نوح(ع) ۲، ۱۷; نوح(ع) و استهزاگران ۹; نوح(ع) و استهزاهاى قوم نوح ۷

منابع

  1. تفسیرقمى، ج ۱، ص ۳۲۵; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۵۰- ، ح ۶۷.
  2. تفسیرقمى ، ج ۱ ، ص ۳۲۶; نورالثقلین ، ج ۲-  ، ص ۳۵۰ ، ح ۶۷.
  3. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۲۵; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۵۰، ح ۶۷.
  4. کافى، ج ۸، ص ۲۸۰، ح ۴۳۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۵۴، ح ۷۴.