الأنفال ٣١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[الفرقان ٦ | قُلْ‌ أَنْزَلَهُ‌ الَّذِي‌ يَعْلَمُ‌...]] (۲)   
[[الفرقان ٦ | قُلْ‌ أَنْزَلَهُ‌ الَّذِي‌ يَعْلَمُ‌...]] (۲)   
</div>
</div>
== نزول ==
سعید بن جبیر گوید: در روز جنگ بدر پیامبر دستور قتل عقبة بن ابى‌معیط و طعیمة بن عدى و نضر بن حرث را صادر فرمود، مقداد از کسانى بود که نضر بن حرث را به اسیرى گرفته بود. خواست دستور قتل را درباره او اجرا نکند لذا به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله، نضر اسیر من است. پیامبر فرمود: اوست که درباره کتاب خدا آنچه که نباید بگوید گفته است و این آیه درباره گفتار او نازل شد.<ref> تفسیر جامع البیان.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۷#link51 | آيات ۴۰ - ۳۰، سوره انفال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۷#link51 | آيات ۴۰ - ۳۰، سوره انفال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۷#link52 | معناى (( مكر )) و تقسيم آن به مكر ممدوح و مكر مذموم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۷#link52 | معناى (( مكر )) و تقسيم آن به مكر ممدوح و مكر مذموم]]
خط ۴۶: خط ۵۱:
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۰#link62 | چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( ان الذين ينفقون اموالهم ليصدوا عن سبيل الله ... )) ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۰#link62 | چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( ان الذين ينفقون اموالهم ليصدوا عن سبيل الله ... )) ]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۵۳#link84 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۵۳#link84 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «31»
و هرگاه آيات ما بر آنان تلاوت شود، گويند: به خوبى شنيديم (چيز مهمى نيست)، اگر بخواهيم قطعاً مانند اين قرآن را بيان مى‌كنيم، اين جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.
===نکته ها===
در آيه‌ى قبل، سخن از مكرهاى پى در پى كفّار و توطئه براى طرد و كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله بود، اين آيه نمونه‌اى از مكرهاى فرهنگى آنان را كه براى تحقير مكتب و قرآن طرح شده است، بيان مى‌كند.
«أَساطِيرُ» جمع «اسطوره»، به معناى افسانه‌هاى خرافى و خيالى است كه يا درباره‌ى انسان‌هاى اوّليه است و يا ساخته و پرداخته آنان است.
نضربن حارث در سفر به ايران، داستان رستم واسفنديار را فراگرفت و در حجاز براى مردم بازگو مى‌كرد و مدّعى بود كه من هم مى‌توانم مثل محمّد صلى الله عليه و آله حرف بزنم و قصه بگويم. «1»
===پیام ها===
1- از حربه‌هاى دشمن، عوام‌فريبى، سبك شمردن و مسخره كردن حقّ است.
«قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» امّا دشمنان طبل توخالى‌اند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظير قرآن عاجزند.
2- دشمنان نيز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
3- تهمت تحجّر، سنّت‌گرايى وكهنه‌پرستى، از قديمى‌ترين تهمت‌ها به مؤمنان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
----
«1». تفاسير مجمع‌البيان، روح‌المعانى و فى‌ظلال‌القرآن.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 309
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31)
بعد از آن، اخبار از شدت عناد و انكار كفار مى‌فرمايد:
وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا: و چون خوانده شود بر ايشان آيات قرآن ما، قالُوا قَدْ سَمِعْنا: گويند بتحقيق شنيديم مثل اين را از مردمان روزگار. اين كلام به جهت آن بود كه نضر بن حرث به تجارت به بلاد فارس آمده بود. قصه رستم و اسفنديار و غير آن از ملوك عجم خريده و معرب ساخت به مكه آورد، گفت:
افسانه شيرين آورده‌ام، بهتر از افسانه‌هائى است كه پيغمبر براى ما مى‌خواند.
جمعى هم تابع او شده، وقت تلاوت آيات الهى مى‌گفتند: ما اينها شنيده‌ايم.
لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا: اگر خواهيم هر آينه گوئيم مثل اين را. يا ظهور عجز از اتيان به سوره‌اى مثل قرآن گفتند بعد از تحدى به سبب شدت عداوت و عناد، چنانچه گاهى انسان با قطع به عجز در مقام عناد گويد: حتما فلان كار را نمايم.
إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌: نيست اين قرآن مگر قصه و نوشته‌هاى پيشينيان و من نيز مثل آن دارم. گرچه قائل اين قول «نضر بن حرث» بود، لكن به سبب رياست او، همه تابع او بودند در اين امر، لذا اسناد به جميع ايشان فرمود، اين غايت مكابره و فرط عنادشان بود، زيرا اگر استطاعت اتيان مثل قرآن‌
----
جلد 4 صفحه 333
يا قريب به آن را داشتند، هر آينه در مدت ده سال تحدى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او در مقام معارضه مى‌آمدند و مثل آن را مى‌خواندند و مسايفه و مشقت محاربه را بر خود تحميل نمى‌كردند.
مروى است كه چون عثمان بن مظعون، سخنان نضر بن حرث را شنيد گفت: از خدا بترس و اين حرفها مزن كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق و آنچه فرمايد صدق است. نضر گفت: من نيز حق گويم. عثمان گفت:
پيغمبر گويد: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*. گفت: من، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* گويم، و به آن ضم كنم:
هؤلاء بنات اللّه. حضرت به استماع اين كلام فرمود: واى بر تو اى نضر، قرآن كلام منزل از جانب خدا است. نضر در مقابل فرمايش حضرت دعا نمود كه خدايا اگر كلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حق است، سنگى بر سر من افكن و مرا هلاك كن. (كما قال اللّه تعالى).
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31)
ترجمه‌
و چون خوانده شود بر آنها آيتهاى ما گويند بتحقيق شنيديم اگر بخواهيم هر آينه بگوئيم مانند اين را نيست اين مگر افسانه‌هاى پيشينيان‌
تفسير
گفته شده است نضر بن حارث بن كلده براى تجارت بايران مسافرت نموده بود و افسانه رستم و اسفنديار و غيره را خريده و معرّب كرده بود و گمان كرد قصص قرآنيّه هم از اين قبيل است اين لاف را زد و گزاف را گفت و عاجز شد از اظهار چنانچه عاجز شدند رفقايش كه با او هم مسلك و هم آهنگ بودند با آنكه از فصحاء و بلغاء عرب بودند و در مدت ده سال سعى نمودند و نتوانستند يك سوره يا آيه ادعائى انشاء و اظهار نمايند تا بالاخره مبارزه با شمشير را اختيار نمودند بر معارضه بالسان و اين شخص در جنگ بدر اسير شد و امير المؤمنين (ع) بامر پيغمبر (ص) او را كشت ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذا تُتلي‌ عَلَيهِم‌ آياتُنا قالُوا قَد سَمِعنا لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثل‌َ هذا إِن‌ هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ (31)
و زماني‌ ‌که‌ تلاوت‌ كني‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ ‌که‌ ‌ما نازل‌ فرموديم‌ گفتند محققا ‌ما شنيديم‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌را‌ لكن‌ ‌اينکه‌ معجزه‌ بارزه‌ نيست‌ ‌ما ‌هم‌ ‌اگر‌ بخواهيم‌ مثل‌ ‌آن‌ ‌را‌ مي‌گوييم‌ و ميآوريم‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ نيست‌ مگر بافته‌ و كلمات‌ پشينيان‌ ‌را‌ جمع‌ كرده‌اي‌ و برخ‌ ‌ما ميكشي‌.
‌اينکه‌ كفار قريش‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌را‌ افصح‌ عرب‌ ميدانستند و شعراء بزرگ‌ ‌در‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ بودند و ‌در‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ ‌در‌ اعلي‌ درجه‌ بودند ‌که‌ قصائد ‌خود‌ ‌را‌ ميآوردند و ‌در‌ كعبه‌ ميآويختند و افتخار ميكردند ‌بر‌ يكديگر خيال‌ كردند ‌که‌ ميتوانند مثل‌ قرآن‌ بياورند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اگر‌ جن‌ّ و انس‌ جمع‌ شوند و دست‌ بدست‌ يكديگر دهند مثل‌ ‌آن‌ ‌را‌ بلكه‌ مثل‌ ده‌ سوره‌ بلكه‌ يك‌ سوره‌ بياورند قدرت‌ ندارند چنانچه‌ مضامين‌ آيات‌ ‌است‌ و ‌در‌ مجلد اول‌ ‌در‌ باب‌ مقدمه‌ معجزه‌ بودن‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌از‌ جهات‌ عديده‌ بيان‌ كرديم‌ مراجعه‌ فرمائيد لذا فرمود وَ إِذا تُتلي‌ عَلَيهِم‌ آياتُنا سور قرآني‌ ‌که‌ ‌در‌ مكه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌در‌ مدت‌ يازده‌ سال‌ بلكه‌ بيشتر ‌بر‌ ‌آنها‌ تلاوت‌ ميفرمود قالُوا قَد سَمِعنا گفتند بلي‌ شنيديم‌ و لكن‌ ‌اينکه‌ معجزه‌ مثل‌ عصاي‌ موسي‌ و احياي‌ عيسي‌ نيست‌ لَو نَشاءُ لَقُلنا ‌ما ‌هم‌ ميتوانيم‌ بگوئيم‌ مِثل‌َ هذا مثل‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ كجا ميتوانند مثل‌ يك‌ سوره‌ ‌آن‌ ‌را‌ بياورند وَ إِن‌ كُنتُم‌ فِي‌ رَيب‌ٍ مِمّا نَزَّلنا عَلي‌ عَبدِنا فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن‌ مِثلِه‌ِ وَ ادعُوا شُهَداءَكُم‌ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 21، ‌با‌ اينكه‌ معجزه‌ قرآن‌ فقط جنبه‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ نيست‌ چنانچه‌ ‌در‌ مقدمه‌ بيان‌ ‌شده‌ ‌ان‌ ‌هذا‌ ‌ان‌ نافيه‌ و مقول‌ قول‌ كفار ‌است‌ إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ سطر بمعاني‌ متعدده‌ استعمال‌ ‌شده‌ بمناسبتي‌ و ‌در‌ اينجا بمعني‌ اباطيل‌ ‌است‌ ‌که‌ باصطلاح‌ امروزه‌
جلد 8 - صفحه 111
رومان‌ ميگويند مثل‌ كتاب‌ ليلي‌ و مجنون‌ و قصه‌ رستم‌ و حسين‌ كرد و ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ امروزه‌ مرسوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگويند ‌براي‌ سرگرم‌ كردن‌ مردم‌ العياذ گفتند قرآن‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ نوع‌ كتابها برداشته‌ ‌شده‌ مربوط بخدا و وحي‌ آسماني‌ نيست‌ چنانچه‌ يزيد ‌هم‌ ‌در‌ حال‌ مستي‌ باطن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ظاهر كرد و ‌گفت‌ (لعبت‌ هاشم‌ بالملك‌ ‌فلا‌ خبر جاء و ‌لا‌ وحي‌ نزل‌) لعنه‌ اللّه‌ و ابواه‌ و جده‌ و جدته‌ و تابعيه‌
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 31)- بیهوده گویان! در آیه گذشته نمونه‌ای از منطق عملی «مشرکان» خرافی مکّه بیان شد، در اینجا نمونه‌ای از منطق فکری آنها منعکس شده است تا روشن شود که آنها نه دارای سلامت فکر بودند و نه درستی عمل، بلکه همه برنامه‌هایشان بی‌اساس و ابلهانه بود! نخست می‌گوید: «هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده شود می‌گویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمّی نیست) اگر بخواهیم مثل آن را می‌گوییم»! (وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا).
«اینها (که محتوای مهمی ندارد) همان افسانه‌های پیشینیان است»! (إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
این سخن را در حالی می‌گفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند و به خوبی می‌دانستند که توانایی بر معارضه با قرآن ندارند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۱


ترجمه

و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده می‌شود، می‌گویند: «شنیدیم؛ (چیز مهمّی نیست؛) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را می‌گوییم؛ اینها همان افسانه‌های پیشینیان است!» (ولی دروغ می‌گویند، و هرگز مثل آن را نمی‌آورند.)

و چون آيات ما بر آنها تلاوت شود مى‌گويند: به خوبى شنيديم، اگر مى‌خواستيم ما نيز همانند آن را مى‌گفتيم، اين [قرآن‌] جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست
و چون آيات ما بر آنان خوانده شود، مى‌گويند: «به خوبى شنيديم، اگر مى‌خواستيم، قطعاً ما نيز همانند اين را مى‌گفتيم، اين جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.»
و چون بر آنان آیات ما تلاوت شود گویند: شنیدیم، اگر ما هم می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم، این چیزی جز افسانه پیشینیان نیست.
و هنگامی که آیات ما را بر آنان می خوانند، می گویند: البته شنیدیم [ولی این آیات، مطلب فوق العاده ای نیست] ما هم اگر بخواهیم مانند آن را می گوییم، این آیات جز افسانه پیشینیان نیست!!
چون آيات ما بر آنها خوانده شد، گفتند: شنيديم. و اگر بخواهيم همانند آن مى‌گوييم، اين چيزى جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.
و چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شد می‌گفتند شنیدیم و اگر بخواهیم مانند این خواهیم گفت، این جز افسانه‌های پیشینیان نیست‌
و چون آيات ما بر آنها خوانده شود گويند: شنيديم، اگر بخواهيم ما هم مانند اين- قرآن- را خواهيم گفت، اين نيست مگر افسانه‌هاى پيشينيان.
این کافران هنگامی که آیات ما بر آنان خوانده می‌شود، می‌گویند: شنیدیم (چیز مهمّی نیست!) اگر ما هم بخواهیم مثل این را می‌گوئیم. چرا که چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست.
و هنگامی که آیات ما بر آنان خوانده شود گویند: «به‌راستی شنیدیم. اگر بخواهیم همانا ما نیز همانند این را می‌گوییم. این جز افسانه‌ها و گردآورده‌های پیشینیان نیست.»
و هنگامی که خوانده شود بر ایشان آیتهای ما گویند همانا شنیدیم اگر می‌خواستیم می‌گفتیم همانند این نیست این جز افسانه‌های باستان‌


الأنفال ٣٠ آیه ٣١ الأنفال ٣٢
سوره : سوره الأنفال
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَسَاطِیرُ»: جمع أُسْطُورَه، افسانه‌ها (نگا: فرقان / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

سعید بن جبیر گوید: در روز جنگ بدر پیامبر دستور قتل عقبة بن ابى‌معیط و طعیمة بن عدى و نضر بن حرث را صادر فرمود، مقداد از کسانى بود که نضر بن حرث را به اسیرى گرفته بود. خواست دستور قتل را درباره او اجرا نکند لذا به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله، نضر اسیر من است. پیامبر فرمود: اوست که درباره کتاب خدا آنچه که نباید بگوید گفته است و این آیه درباره گفتار او نازل شد.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «31»

و هرگاه آيات ما بر آنان تلاوت شود، گويند: به خوبى شنيديم (چيز مهمى نيست)، اگر بخواهيم قطعاً مانند اين قرآن را بيان مى‌كنيم، اين جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.

نکته ها

در آيه‌ى قبل، سخن از مكرهاى پى در پى كفّار و توطئه براى طرد و كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله بود، اين آيه نمونه‌اى از مكرهاى فرهنگى آنان را كه براى تحقير مكتب و قرآن طرح شده است، بيان مى‌كند.

«أَساطِيرُ» جمع «اسطوره»، به معناى افسانه‌هاى خرافى و خيالى است كه يا درباره‌ى انسان‌هاى اوّليه است و يا ساخته و پرداخته آنان است.

نضربن حارث در سفر به ايران، داستان رستم واسفنديار را فراگرفت و در حجاز براى مردم بازگو مى‌كرد و مدّعى بود كه من هم مى‌توانم مثل محمّد صلى الله عليه و آله حرف بزنم و قصه بگويم. «1»

پیام ها

1- از حربه‌هاى دشمن، عوام‌فريبى، سبك شمردن و مسخره كردن حقّ است.

«قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» امّا دشمنان طبل توخالى‌اند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظير قرآن عاجزند.

2- دشمنان نيز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»

3- تهمت تحجّر، سنّت‌گرايى وكهنه‌پرستى، از قديمى‌ترين تهمت‌ها به مؤمنان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»


«1». تفاسير مجمع‌البيان، روح‌المعانى و فى‌ظلال‌القرآن.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 309

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31)

بعد از آن، اخبار از شدت عناد و انكار كفار مى‌فرمايد:

وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا: و چون خوانده شود بر ايشان آيات قرآن ما، قالُوا قَدْ سَمِعْنا: گويند بتحقيق شنيديم مثل اين را از مردمان روزگار. اين كلام به جهت آن بود كه نضر بن حرث به تجارت به بلاد فارس آمده بود. قصه رستم و اسفنديار و غير آن از ملوك عجم خريده و معرب ساخت به مكه آورد، گفت:

افسانه شيرين آورده‌ام، بهتر از افسانه‌هائى است كه پيغمبر براى ما مى‌خواند.

جمعى هم تابع او شده، وقت تلاوت آيات الهى مى‌گفتند: ما اينها شنيده‌ايم.

لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا: اگر خواهيم هر آينه گوئيم مثل اين را. يا ظهور عجز از اتيان به سوره‌اى مثل قرآن گفتند بعد از تحدى به سبب شدت عداوت و عناد، چنانچه گاهى انسان با قطع به عجز در مقام عناد گويد: حتما فلان كار را نمايم.

إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌: نيست اين قرآن مگر قصه و نوشته‌هاى پيشينيان و من نيز مثل آن دارم. گرچه قائل اين قول «نضر بن حرث» بود، لكن به سبب رياست او، همه تابع او بودند در اين امر، لذا اسناد به جميع ايشان فرمود، اين غايت مكابره و فرط عنادشان بود، زيرا اگر استطاعت اتيان مثل قرآن‌


جلد 4 صفحه 333

يا قريب به آن را داشتند، هر آينه در مدت ده سال تحدى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او در مقام معارضه مى‌آمدند و مثل آن را مى‌خواندند و مسايفه و مشقت محاربه را بر خود تحميل نمى‌كردند.

مروى است كه چون عثمان بن مظعون، سخنان نضر بن حرث را شنيد گفت: از خدا بترس و اين حرفها مزن كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق و آنچه فرمايد صدق است. نضر گفت: من نيز حق گويم. عثمان گفت:

پيغمبر گويد: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*. گفت: من، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* گويم، و به آن ضم كنم:

هؤلاء بنات اللّه. حضرت به استماع اين كلام فرمود: واى بر تو اى نضر، قرآن كلام منزل از جانب خدا است. نضر در مقابل فرمايش حضرت دعا نمود كه خدايا اگر كلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حق است، سنگى بر سر من افكن و مرا هلاك كن. (كما قال اللّه تعالى).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31)

ترجمه‌

و چون خوانده شود بر آنها آيتهاى ما گويند بتحقيق شنيديم اگر بخواهيم هر آينه بگوئيم مانند اين را نيست اين مگر افسانه‌هاى پيشينيان‌

تفسير

گفته شده است نضر بن حارث بن كلده براى تجارت بايران مسافرت نموده بود و افسانه رستم و اسفنديار و غيره را خريده و معرّب كرده بود و گمان كرد قصص قرآنيّه هم از اين قبيل است اين لاف را زد و گزاف را گفت و عاجز شد از اظهار چنانچه عاجز شدند رفقايش كه با او هم مسلك و هم آهنگ بودند با آنكه از فصحاء و بلغاء عرب بودند و در مدت ده سال سعى نمودند و نتوانستند يك سوره يا آيه ادعائى انشاء و اظهار نمايند تا بالاخره مبارزه با شمشير را اختيار نمودند بر معارضه بالسان و اين شخص در جنگ بدر اسير شد و امير المؤمنين (ع) بامر پيغمبر (ص) او را كشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذا تُتلي‌ عَلَيهِم‌ آياتُنا قالُوا قَد سَمِعنا لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثل‌َ هذا إِن‌ هذا إِلاّ أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ (31)

و زماني‌ ‌که‌ تلاوت‌ كني‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ ‌که‌ ‌ما نازل‌ فرموديم‌ گفتند محققا ‌ما شنيديم‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌را‌ لكن‌ ‌اينکه‌ معجزه‌ بارزه‌ نيست‌ ‌ما ‌هم‌ ‌اگر‌ بخواهيم‌ مثل‌ ‌آن‌ ‌را‌ مي‌گوييم‌ و ميآوريم‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ نيست‌ مگر بافته‌ و كلمات‌ پشينيان‌ ‌را‌ جمع‌ كرده‌اي‌ و برخ‌ ‌ما ميكشي‌.

‌اينکه‌ كفار قريش‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌را‌ افصح‌ عرب‌ ميدانستند و شعراء بزرگ‌ ‌در‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ بودند و ‌در‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ ‌در‌ اعلي‌ درجه‌ بودند ‌که‌ قصائد ‌خود‌ ‌را‌ ميآوردند و ‌در‌ كعبه‌ ميآويختند و افتخار ميكردند ‌بر‌ يكديگر خيال‌ كردند ‌که‌ ميتوانند مثل‌ قرآن‌ بياورند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اگر‌ جن‌ّ و انس‌ جمع‌ شوند و دست‌ بدست‌ يكديگر دهند مثل‌ ‌آن‌ ‌را‌ بلكه‌ مثل‌ ده‌ سوره‌ بلكه‌ يك‌ سوره‌ بياورند قدرت‌ ندارند چنانچه‌ مضامين‌ آيات‌ ‌است‌ و ‌در‌ مجلد اول‌ ‌در‌ باب‌ مقدمه‌ معجزه‌ بودن‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌از‌ جهات‌ عديده‌ بيان‌ كرديم‌ مراجعه‌ فرمائيد لذا فرمود وَ إِذا تُتلي‌ عَلَيهِم‌ آياتُنا سور قرآني‌ ‌که‌ ‌در‌ مكه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌در‌ مدت‌ يازده‌ سال‌ بلكه‌ بيشتر ‌بر‌ ‌آنها‌ تلاوت‌ ميفرمود قالُوا قَد سَمِعنا گفتند بلي‌ شنيديم‌ و لكن‌ ‌اينکه‌ معجزه‌ مثل‌ عصاي‌ موسي‌ و احياي‌ عيسي‌ نيست‌ لَو نَشاءُ لَقُلنا ‌ما ‌هم‌ ميتوانيم‌ بگوئيم‌ مِثل‌َ هذا مثل‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ كجا ميتوانند مثل‌ يك‌ سوره‌ ‌آن‌ ‌را‌ بياورند وَ إِن‌ كُنتُم‌ فِي‌ رَيب‌ٍ مِمّا نَزَّلنا عَلي‌ عَبدِنا فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن‌ مِثلِه‌ِ وَ ادعُوا شُهَداءَكُم‌ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 21، ‌با‌ اينكه‌ معجزه‌ قرآن‌ فقط جنبه‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ نيست‌ چنانچه‌ ‌در‌ مقدمه‌ بيان‌ ‌شده‌ ‌ان‌ ‌هذا‌ ‌ان‌ نافيه‌ و مقول‌ قول‌ كفار ‌است‌ إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِين‌َ سطر بمعاني‌ متعدده‌ استعمال‌ ‌شده‌ بمناسبتي‌ و ‌در‌ اينجا بمعني‌ اباطيل‌ ‌است‌ ‌که‌ باصطلاح‌ امروزه‌

جلد 8 - صفحه 111

رومان‌ ميگويند مثل‌ كتاب‌ ليلي‌ و مجنون‌ و قصه‌ رستم‌ و حسين‌ كرد و ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ امروزه‌ مرسوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ميگويند ‌براي‌ سرگرم‌ كردن‌ مردم‌ العياذ گفتند قرآن‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ نوع‌ كتابها برداشته‌ ‌شده‌ مربوط بخدا و وحي‌ آسماني‌ نيست‌ چنانچه‌ يزيد ‌هم‌ ‌در‌ حال‌ مستي‌ باطن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ظاهر كرد و ‌گفت‌ (لعبت‌ هاشم‌ بالملك‌ ‌فلا‌ خبر جاء و ‌لا‌ وحي‌ نزل‌) لعنه‌ اللّه‌ و ابواه‌ و جده‌ و جدته‌ و تابعيه‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- بیهوده گویان! در آیه گذشته نمونه‌ای از منطق عملی «مشرکان» خرافی مکّه بیان شد، در اینجا نمونه‌ای از منطق فکری آنها منعکس شده است تا روشن شود که آنها نه دارای سلامت فکر بودند و نه درستی عمل، بلکه همه برنامه‌هایشان بی‌اساس و ابلهانه بود! نخست می‌گوید: «هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده شود می‌گویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمّی نیست) اگر بخواهیم مثل آن را می‌گوییم»! (وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا).

«اینها (که محتوای مهمی ندارد) همان افسانه‌های پیشینیان است»! (إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).

این سخن را در حالی می‌گفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند و به خوبی می‌دانستند که توانایی بر معارضه با قرآن ندارند.

نکات آیه

۱- تمسک کافران مکه به حیله براى مقابله با آنان (و یمکرون ... و إذا تتلى علیهم ءایتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا) جمله «إذا تتلى ... » مى تواند بیان مصداقى از «یمکرون» در آیه قبل باشد.

۲- کافران مکه مدعى توان خویش در آوردن آیات و معارفى چون قرآن (قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا)

۳- اظهار آگاهى کافران از محتواى قرآن و غیر مهم جلوه دادن آن، از حیله هاى آنان علیه پیامبر(ص) (و یمکرون ... قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أسطیر) جمله «ان هذا ... » دلالت مى کند بر اینکه مقصود از «مثل هذا» همانندى در محتواى قرآن بوده است.

۴- کافران مکه معارف قرآن را نوشتارها و سخنان بى اساس مردمان نخستین قلمداد مى کردند. (إن هذا إلا أسطیر الأولین) «اساطیر» به معناى نوشتارهاى بى اساس است و «الأولین» به معناى انسانهاى نخستین. گفتنى است که «اساطیر الأولین» مى تواند به این معنا باشد که این اسطوره ها در باره انسانهاى اولیه است و مى تواند به این معنا باشد که اینها اسطوره هایى است ساخته و پرداخته انسانهاى نخستین.

۵- معرفى قرآن به عنوان افسانه هاى کهن و دروغین از ترفندهاى کافران براى مقابله با قرآن (قالوا ... إن هذا إلا أسطیر الأولین)

۶- بى تأثیرى آیات الهى در قلب توطئه گران علیه پیامبر(ص) و قرآن (و إذا تتلى علیهم ءایتنا قالوا ... إن هذا إلا أسطیر الأولین)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲
  • پیشینیان: افسانه‌هاى پیشینیان ۴
  • قرآن: اهمیت تعالیم قرآن ۲ ; اهیمت قرآن ۳ ; توطئه علیه قرآن ۶ ; تهمت به قرآن ۴، ۵ ; قرآن و افسانه ۴، ۵ ; قرآن و کافران ۶ ; مبارزه با قرآن ۱، ۴، ۵
  • کافران: قلب کافران ۶ ; کافران و قرآن ۳، ۵ ; مکر کافران ۳، ۵
  • کافران مکه: ادعاهاى کافران مکه ۲ ; کافران مکه و قرآن ۱، ۲، ۴ ; مکر کافران مکه ۱
  • محمد(ص): توطئه علیه محمد(ص) ۳، ۶

منابع

  1. تفسیر جامع البیان.