ابراهيم ١٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و پیروزی (یا گشایش) جستند و نومید شد هر گردنکش کینه‌ورزی‌
|-|معزی=و پیروزی (یا گشایش) جستند و نومید شد هر گردنکش کینه‌ورزی‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره ابراهيم | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::15|١٥]] | قبلی = ابراهيم ١٤ | بعدی = ابراهيم ١٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::7|٧]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره ابراهيم | نزول = [[نازل شده در سال::12|١٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::15|١٥]] | قبلی = ابراهيم ١٤ | بعدی = ابراهيم ١٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::7|٧]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«إِسْتَفْتَحُوا»: درخواست فتح و پیروزی کردند (نگا: بقره / ، انفال / ). «خَابَ»: پیروز نشد و به هدف نرسید. نامراد و زیانمند گردید. «جَبَّارٍ»: متکبّر. قلدر. گردنکش. «عَنِیدٍ»: باطلگرا. منحرف. دشمن حق و حقیقت. فعیل به معنی مُفاعِل، یعنی مُعانِد است.
«إِسْتَفْتَحُوا»: درخواست فتح و پیروزی کردند (نگا: بقره / ، انفال / ). «خَابَ»: پیروز نشد و به هدف نرسید. نامراد و زیانمند گردید. «جَبَّارٍ»: متکبّر. قلدر. گردنکش. «عَنِیدٍ»: باطلگرا. منحرف. دشمن حق و حقیقت. فعیل به معنی مُفاعِل، یعنی مُعانِد است.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۵


ترجمه

و آنها (از خدا) تقاضای فتح و پیروزی (بر کفار) کردند؛ و (سرانجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد!

|و آنها پيروزى خواستند و [سر انجام‌] هر زورگوى لجوجى ناكام شد
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند، و [سرانجام‌] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.
و (از خدا) فتح و پیروزی خواستند (و البته فتح و فیروزی بر حسب وعده ما نصیب رسولان خداست) و نصیب هر ستمگر جبار هلاکت و حرمان است.
و پیامبران [از خدا] درخواست گشایش و پیروزی کردند، و هر سرکش منحرفی [از رسیدن به هدفش] نومید شد.
پيروزى خواستند و هر جبار كينه‌توزى نوميد شد.
و [یاری و] داوری خواستند و هر زورگوی ستیزه‌جویی ناکام شد
و [پيامبران‌] گشايش و پيروزى خواستند، و هر گردنكش ستيزه‌گرى نوميد و زيانكار شد،
و (پیغمبران از پروردگارشان) طلب پیروزی (و غلبه‌ی بر قوم خود) کردند (هنگامی که از ایمان آوردنشان مأیوس گشتند، و خداوند آنان را فتح و ظفر بخشید و سود بردند) و هر قلدر و گردنکش منحرف و باطلگرائی، زیانمند و نامراد گردید.
و (پیامبران و کافران توأمان) از خدا گشایش خواستند و (سرانجام) هر زورگوی لجوجی نومید شد.
و پیروزی (یا گشایش) جستند و نومید شد هر گردنکش کینه‌ورزی‌


ابراهيم ١٤ آیه ١٥ ابراهيم ١٦
سوره : سوره ابراهيم
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِسْتَفْتَحُوا»: درخواست فتح و پیروزی کردند (نگا: بقره / ، انفال / ). «خَابَ»: پیروز نشد و به هدف نرسید. نامراد و زیانمند گردید. «جَبَّارٍ»: متکبّر. قلدر. گردنکش. «عَنِیدٍ»: باطلگرا. منحرف. دشمن حق و حقیقت. فعیل به معنی مُفاعِل، یعنی مُعانِد است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- دعا و درخواست پیروزى انبیا از خداوند، به دنبال تهدید شدنشان از سوى اقوام کافر (و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنّکم ... و استفتحوا) مرجع ضمیر «استفتحوا» مى تواند «رسل» و مى تواند «رسل» و «الذین کفروا» باشد. برداشت فوق بنابر احتمال اول است.

۲- انبیا از هدایت شدن اقوام کافر ناامید شدند و آنان را نفرین کردند. (قالت لهم رسلهم ... و استفتحوا) انبیا پس از ارائه بیّنات و چند گفت و گو با کافران و تهدید شدن از سوى آنان و اعلام تهدید خداوند، از خداوند طلب پیروزى براى خویش کردند و این نشانگر این است که آنان امیدى به هدایت اقوام خویش نداشتند.

۳- انبیا و اقوام کافر مخالف آنان، هر یک خواستار پیروزى بر یکدیگر شدند. (و استفتحوا) بنابر اینکه مرجع ضمیر «استفتحوا» هر دو گروه انبیا و اقوام کافر باشد، قرینه «و خاب کل جبّار عنید» حاکى است که هر کدام از آنان، در پى پیروزى بر دیگرى بوده اند; اما اقوام کافر از پیروزى محروم شدند.

۴- درخواست اقوام کافر و انبیا براى غلبه بر یکدیگر، نه تنها ثمرى براى کفار نداشت، بلکه هلاکت دنیوى آنان را نیز به همراه داشت. (و استفتحوا و خاب کلّ جبّار عنید) «خاب» در لغت به معناى «هلک» آمده است و به قرینه «استفتحوا» مراد از «خیبة» مى تواند هلاکت باشد.

۵- هر جبّار منحرفى دچار خسارت دنیوى است. (و خاب کلّ جبّار عنید) «خاب» در لغت به معناى «خسر» و «عنید» به معناى عدول کننده از درستى آمده است.

۶- شخصیت آرایى با دروغ و نادرستى زیانکارى است. (خاب کلّ جبّار عنید) راغب مى نویسد: کاربرد صفت «جبّار» در انسان، درباره کسى است که داراى نقیصه اى مى باشد و مى خواهد با ادعا، منزلت و جایگاهى را که شایسته آن نیست به دست آورد. این صفت درباره انسان فقط براى مذمت به کار مى رود.

۷- درخواست انبیا براى غلبه بر کافران اقوام خویش، به اجابت رسید و آنان هلاک و نابود شدند. (و استفتحوا و خاب کلّ جبّار عنید) عبارت «و خاب کلّ جبّار عنید» مى تواند به منزله بیان اجابت درخواست پیروزى انبیا باشد.

۸- کافرانى که در برابر بینات و برهانهاى روشن انبیا لجاجت کرده و در مقابل آنان ایستادند، مردمانى جبّار و منحرف بودند. (و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنّکم ... و خاب کلّ جبّار عنید)

۹- جبران کردن نقیصه شخصیتى با خود آراستن و بزرگ دیدن فرهنگ و عقیده باطل خود (عُجب)، ناپسند است. (قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا تریدون أن تصدّونا عمّا کان یعبد ءاباؤنا ... قال الذین کفروا لرسلهم ... و خاب کلّ جبّار عنید) «عنید» به معناى خوشایندى شخص به چیزى که دارد (المعجب بما عنده) آمده است و طبق قرینه هاى موجود، که بحث از افکار و عقاید است، مى تواند عقاید کافران باشد.

۱۰- استبداد و خودرأیى، محکوم به شکست است. (و خاب کلّ جبّار عنید)

روایات و احادیث

۱۱- «عن النبى(ص) قال: کلّ جبّار عنید من أبى أن یقول: لا إله إلاّ الله;[۱] از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: [مراد از] جبّار عنید، کسى است که از گفتن «لا إله إلاّ الله» دریغ داشته باشد».

۱۲- «عن أبى جعفر(ع) قال: «العنید» المعرض عن الحق;[۲] از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: [مراد] از «عنید» کسى است که از حق روى گردان است».

موضوعات مرتبط

  • استبداد: شکست استبداد ۱۰; فرجام استبداد ۱۰
  • اقوام پیشین: تهدیدهاى اقوام پیشین ۱; خواسته هاى اقوام پیشین ۳، ۴; نفرین بر اقوام پیشین ۲; هلاکت اقوام پیشین ۴، ۷; یأس از هدایت اقوام پیشین ۲
  • انبیا: اجابت دعاى انبیا ۷; اعراض از بینات انبیا ۸; پیروزى انبیا ۱، ۷; خواسته هاى انبیا ۳، ۴; خواسته هاى دشمنان انبیا ۳; دشمنان انبیا ۸; دعاى انبیا ۱; نفرین انبیا ۲; یأس انبیا ۲
  • پیروزى: درخواست پیروزى ۱، ۳
  • توحید: ظلم معرضان از توحید ۱۱; لجاجت معرضان از توحید ۱۱
  • حق: لجاجت معرضان از حق ۱۲ زیان موارد زیان ۶
  • زیانکاران ۵:
  • شخصیت: شخصیت سازى دروغین ۶
  • ظالمان ۸: زیان دنیوى ظالمان ۸ ۵
  • عُجب: ناپسندى عُجب ۹
  • کافران: انحراف کافران ۸; ظلم کافران ۸; لجاجت کافران ۸
  • منحرفان ۸: زیان دنیوى منحرفان ۸ ۵

منابع

  1. توحید صدوق، ص ۲۱، ح ۹، ب ۱; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۳۲، ح ۳۷.
  2. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۶۸; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۳۲، ح ۳۸.