يوسف ٢٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و کام خواست زنی که در خانه‌اش بود از او و ببست درها را و گفت هان بشتاب گفت پناه برم به خدا همانا او پروردگار من نکو داشت جایگاه مرا همانا رستگار نشوند ستمکاران‌
|-|معزی=و کام خواست زنی که در خانه‌اش بود از او و ببست درها را و گفت هان بشتاب گفت پناه برم به خدا همانا او پروردگار من نکو داشت جایگاه مرا همانا رستگار نشوند ستمکاران‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = يوسف ٢٢ | بعدی = يوسف ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::26|٢٦]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = يوسف ٢٢ | بعدی = يوسف ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::26|٢٦]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«رَاوَدَتْهُ ... عَنْ ...»: خواست او را نیرنگ کند و گولش بزند. مراد این است که با انواع حیله‌ها از او کام خواست و مکّارانه و متضرّعانه کامجوئی طلبید. «هَیْتَ»: جلو بیا. بفرما. اسم‌الفعل است. «لَکَ»: با تو هستم. «إِنَّهُ رَبِّی»: خدا پروردگار من است. عزیز مصر ولی نعمت من است. مرجع ضمیر (ه) می‌تواند خدا باشد، یا این که عزیز مصر. استعمال (رَبّی) در معنی دوم، با توجّه به عرف ظاهر مردم است که می‌گویند: صَاحِبُ الدّارِ (نگا: یوسف /  و ). «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ ...»: واژه (ه) ضمیر شأن است. یعنی: به هر حال.
«رَاوَدَتْهُ ... عَنْ ...»: خواست او را نیرنگ کند و گولش بزند. مراد این است که با انواع حیله‌ها از او کام خواست و مکّارانه و متضرّعانه کامجوئی طلبید. «هَیْتَ»: جلو بیا. بفرما. اسم‌الفعل است. «لَکَ»: با تو هستم. «إِنَّهُ رَبِّی»: خدا پروردگار من است. عزیز مصر ولی نعمت من است. مرجع ضمیر (ه) می‌تواند خدا باشد، یا این که عزیز مصر. استعمال (رَبّی) در معنی دوم، با توجّه به عرف ظاهر مردم است که می‌گویند: صَاحِبُ الدّارِ (نگا: یوسف /  و ). «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ ...»: واژه (ه) ضمیر شأن است. یعنی: به هر حال.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۳


ترجمه

و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد؛ درها را بست و گفت: «بیا (بسوی آنچه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه می‌برم به خدا! او [= عزیز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته؛ (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمی‌شوند!»

|و آن زنى كه يوسف در خانه‌اش بود از او كام خواست، و درها را محكم بست و گفت: بيا كه از آن توام. يوسف گفت: پناه بر خدا! او پروردگار من است [و] جايگاه مرا نيكو داشته است. قطعا ستمكاران رستگار نمى‌شوند
و آن [بانو] كه وى در خانه‌اش بود خواست از او كام گيرد، و درها را [پياپى‌] چفت كرد و گفت: «بيا كه از آنِ توام!» [يوسف‌] گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمى‌شوند.»
و بانوی خانه به میل نفس خود با او بنای مراوده گذاشت و (روزی) درها را بست و یوسف را به خود دعوت کرد و اشاره کرد که من برای تو آماده‌ام، یوسف جواب داد: به خدا پناه می‌برم، او خدای من است، مرا مقامی منزه و نیکو عطا کرده (چگونه خود را به ستم و عصیان آلوده کنم)، که هرگز ستمکاران رستگار نمی‌گردند.
و آن [زنی] که یوسف در خانه اش بود، از یوسف با نرمی و مهربانی خواستار کام جویی شد، و [در فرصتی مناسب] همه درهای کاخ را بست و به او گفت: پیش بیا [که من در اختیار توام] یوسف گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جایگاهم را نیکو داشت، [من هرگز به پروردگارم خیانت نمی کنم] به یقین ستمکاران رستگار نمی شوند.
و آن زن كه يوسف در خانه‌اش بود، در پى كامجويى از او مى‌بود. و درها را بست و گفت: بشتاب. گفت: پناه مى‌برم به خدا. او پروراننده من است و مرا منزلتى نيكو داده و ستمكاران رستگار نمى‌شوند.
و زنی که او [یوسف‌] در خانه‌اش بود، از او کام خواست، و [یک روز، همه‌] درها را بست و [به یوسف‌] گفت بیا پیش من [یوسف‌] گفت پناه بر خدا، او [شوهرت‌] سرور من است و به من منزلتی نیکو داده است، آری ستمکاران رستگار نمی‌شوند
و آن زن كه او در خانه‌اش بود از وى كام خواست، و درها را ببست و گفت: بيا [كه تو را آماده‌ام‌]. گفت: پناه بر خدا! كه او پروردگار من است، جايگاهم را نيكو داشته براستى كه ستمكاران رستگار نشوند.
زنی که یوسف در خانه‌اش بود، آرام آرام نیرنگ آغازید و به گول‌زدن او پرداخت، و درها را بست و گفت: بیا جلو و دست به کار شو، با تو هستم! یوسف گفت: پناه بر خدا! او که خدای من است، مرا گرامی داشته است (چگونه ممکن است دامن عصمت به گناه بیالایم و به خود ستم نمایم؟!) بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند.
و آن (بانو) که یوسف در خانه‌اش بود با او (برای کام‌گیری از او) رفت و آمدهایی (شهوت‌زا و محبت‌افزا) کرد و همه‌ی درها(ی عذر و بهانه) را به رویش بست و گفت: «وای بر تو (که به من تن نمی‌دهی)!» (یوسف) گفت: «پناه بر خدا! او پروردگار من است که به من جایگاهی نیکو داده است. بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌کنند.»
و کام خواست زنی که در خانه‌اش بود از او و ببست درها را و گفت هان بشتاب گفت پناه برم به خدا همانا او پروردگار من نکو داشت جایگاه مرا همانا رستگار نشوند ستمکاران‌


يوسف ٢٢ آیه ٢٣ يوسف ٢٤
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«رَاوَدَتْهُ ... عَنْ ...»: خواست او را نیرنگ کند و گولش بزند. مراد این است که با انواع حیله‌ها از او کام خواست و مکّارانه و متضرّعانه کامجوئی طلبید. «هَیْتَ»: جلو بیا. بفرما. اسم‌الفعل است. «لَکَ»: با تو هستم. «إِنَّهُ رَبِّی»: خدا پروردگار من است. عزیز مصر ولی نعمت من است. مرجع ضمیر (ه) می‌تواند خدا باشد، یا این که عزیز مصر. استعمال (رَبّی) در معنی دوم، با توجّه به عرف ظاهر مردم است که می‌گویند: صَاحِبُ الدّارِ (نگا: یوسف / و ). «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ ...»: واژه (ه) ضمیر شأن است. یعنی: به هر حال.


تفسیر

نکات آیه

۱- زلیخا ، شیفته و شیداى یوسف(ع) شد. (و رودته التى هو فى بیتها ... و غلّقت الأبوب)

۲- زلیخا با اظهار عشق و شیفتگى به یوسف(ع) ، او را به وصال خویش فرامى خواند. (و رودته التى هو فى بیتها عن نفسه) «مراودة» (مصدر راودتْ) به معناى درخواست کردن با رفق و مداراست، و «عن نفسه» بیانگر مورد درخواست مى باشد. بنابراین «راودته ...» ; یعنى، زلیخا با ملاطفت و اظهار عشق و علاقه از یوسف(ع) درخواست کرد که خودش را در اختیار او بگذارد و این کنایه از تقاضاى وصال و آمیزش است.

۳- زلیخا براى هموار ساختن نظر یوسف(ع) به منظور کام جویى ، اهتمامى مداوم و پى گیر داشت. (و رودته التى هو فى بیتها عن نفسه) برخى از اهل لغت در «راد - یرود» که مراوده از آن است ، سعى و تلاش پى گیرى براى رسیدن به مطلوب را قید کرده اند. برداشت فوق بر این اساس است.

۴- یوسف(ع) ، همواره از پذیرش تقاضاى زلیخا (درخواست وصال و آمیزش) امتناع مىورزید. (و رودته التى هو فى بیتها عن نفسه) برخى از اهل لغت در معناى مراوده ، کشمکش و نزاع میانِ طرفین را قید کرده و گفته اند: «مراوده» این است که یک طرف خواهان چیزى و دیگرى غیر آن را خواهان است. برداشت فوق ، براساس این معناست.

۵- زلیخا با سلطه ظاهریش بر یوسف(ع) ، برخوردار از زمینه اى مساعد و کارآمد براى واداشتن یوسف(ع) به خواسته هاى خویش (و رودته التى هو فى بیتها عن نفسه) قرآن، زلیخا را با عبارت «التى هو فى بیتها» (آن زن که یوسف در خانه اش به سر مى برد) توصیف مى کند تا تسلّط زلیخا بر یوسف(ع) را برساند.

۶- زلیخا براى کام جویى از یوسف(ع) و رسیدن به وصال او ، دربهاى قصرش را قفل کرد و او را به سوى خویش فرا خواند. (رودته ... و غلّقت الأبوب و قالت هیت لک) «تغلیق» (مصدر غلّقت) به معناى قفل کردن است. «هیت لک» اسم فعل امر و به معناى «بیا» مى باشد.

۷- قصر زلیخا ، قصرى مجلل و داراى دربهاى فراوان و متعدد بود. (و غلّقت الأبوب) به کارگیرى باب تفعیل ، براى بیان قفل زدن دربها (غلّقت الأبواب) مى تواند حاکى از شدت مبالغه باشد ; یعنى ، دربها را با قفلها و پشت بندها محکم بست ، و مى تواند بر کثرت دربها دلالت داشته باشد. برداشت فوق ، ناظر به دومین معناست.

۸- زلیخا ، همه شرایط و امکانات را براى کام جویى از یوسف(ع) فراهم کرده بود. (رودته ... و غلّقت الأبوب و قالت هیت لک)

۹- یوسف(ع) على رغم فراهم بودن همه شرایط و سلطه ظاهرى زلیخا بر او ، تمنّاى وى را نپذیرفت و به خواسته اش تن در نداد. (رودته ... و قالت هیت لک قال معاذ الله) «معاذ» مصدر و مفعول مطلق براى فعل مقدر «أعوذ» است ; یعنى ، «أعوذ بالله معاذاً».

۱۰- یوسف(ع) در برابر صحنه هاى پر جاذبه شهوانى (تمنّاى زلیخا ، ابراز اشتیاق او ، خلوت بودن قصر و بسته بودن دربها) به خدا پناه برد. (قال معاذ الله)

۱۱- توجه به خدا و استعاذه به درگاه او ، راهى براى مصون ماندن از فرجام نامیمون شهوات جنسى (قال معاذ الله)

۱۲- براى نجات از ورطه هاى گناه و لغزش ، باید به خداوند پناه آورد. (قال معاذ الله)

۱۳- حرمت رفاقت و آمیزش جنسى با زنان شوهردار (قالت هیت لک قال معاذ الله) استعاذه و پناه آوردن به خدا ، در موردى است که متعلق آن، گناه و امرى شرّآفرین باشد.

۱۴- پاک دامنى اعجاب انگیز ، و عفاف شگفت آور یوسف(ع) (و رودته التى ... و غلّقت الأبوب و قالت هیت لک قال معاذ الله)

۱۵- یوسف(ع) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطیع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهیزگارى بود. (معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى)

۱۶- توحید ناب و خالص یوسف(ع) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهیزگارى او ، جلوه هایى از علم و حکمتى که خداوند به او عطا کرده بود. (ءاتینه حکمًا و علمًا ... قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى)

۱۷- توجه به خداوند ، عامل بازدارنده آدمى از گناه (قال معاذ الله)

۱۸- زلیخا ، تسلیم نشدن یوسف(ع) در برابر خواسته اش را ، ناسپاسى و قدرناشناسى مى شمرد. (رودته التى هو فى بیتها ... إنه ربى أحسن مثواى) در برداشت فوق، «إنه ربى ...» ناظر به مفهومى گرفته شده که از عبارت «التى هو فى بیتها» استفاده مى شود ; یعنى، زلیخا با اظهار اینکه مربى یوسف(ع) بوده و او را در خانه خویش سر و سامان بخشیده است، توقع داشت که یوسف(ع) در برابر تقاضایش تسلیم شود ; ولى یوسف(ع) با جمله «إنه ربى ...» بیان مى دارد که خداوند، مربى و مدبر امور او بوده و هست، و سزاوار آن است که وى مطیع او باشد.

۱۹- زلیخا به دلیل اکرام یوسف(ع) و خدمت به او ، توقع داشت که یوسف(ع) در برابر تقاضاى نامشروعش ، تسلیم وى باشد. (رودته التى هو فى بیتها ... قال ... إنه ربى)

۲۰- یوسف(ع) در برابر زلیخا تصریح کرد که تنظیم جریان زندگى او ، به عنایت و تدبیر خداوند بوده است. (معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى) ضمیر در «إنه» به «الله» باز مى گردد و در برداشت فوق، جمله «إنه ربى» تعلیل براى «معاذ الله» گرفته شده است. بر این اساس مفاد جمله فوق، چنین مى شود: من [از این امر فریبنده] به خدا پناه مى برم و او مرا یارى خواهد کرد ; زیرا او مدبر امور من و تربیت کننده من است.

۲۱- یوسف(ع) در پاسخ به دعوت و فرمان زلیخا ، خداوند را سزاوارتر براى اطاعت ، قدرشناسى و سپاس دانست. (قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى)

۲۲- یوسف(ع) ، پذیرفتن تمناى زلیخا (درخواست وصال و آمیزش) را ، کفران احسانهاى خداوند به خویش دانست. (إنه ربى أحسن مثواى)

۲۳- انسان ، نباید به بهانه سپاس از مردمان و پاسخ گویى به اکرام آنان ، خداوند را معصیت کند. (أکرمى مثویه ... قال معاذ الله إنه ربى)

۲۴- ارتکاب گناه ، ناسپاسى و کفران نعمتهاى الهى است. (قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى إنه لایفلح الظلمون)

۲۵- پذیرش درخواست آدمى از جانب خدا و حفظ او از ارتکاب گناه ، جلوه اى از ربوبیت الهى است. (معاذ الله إنه ربى أحسن)

۲۶- باور به ربوبیت خدا و توجه به احسانها و نعمتهاى او ، زمینه ساز پرهیز از گناهان است. (معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى)

۲۷- ستمگران ، هرگز رستگار و موفق نخواهند شد. (إنه لایفلح الظلمون) ضمیر در «إنه» ضمیر شأن است و دلالت بر تأکید مفاد جمله دارد.

۲۸- یوسف(ع) ، تسلیم شدن در برابر تمناى نامشروع زلیخا را ، مصداقى از ستم کارى مى دانست. (إنه لایفلح الظلمون)

۲۹- ارتکاب زنا و شکستن حریم عفاف ، ستم کارى است. (قال معاذ الله ... إنه لایفلح الظلمون) مفاد «معاذ الله» این است که ارتکاب فحشا گناه است و مفهوم «إنه ربى ...» این است که ارتکاب گناه و فحشا، ناسپاسى در برابر خدا و قدرناشناسى اوست. از آن رو که «إنه لایفلح الظالمون» تعلیل براى این مفاهیم است، معلوم مى شود ارتکاب فحشا و نیز ناسپاسى خدا با ارتکاب گناه، از مصداقهاى ظلم مى باشد.

۳۰- نادیده گرفتن نعمتهاى الهى و ناسپاسى خدا، با ارتکاب گناه ، ظلم است. (إنه ربى أحسن مثواى إنه لایفلح الظلمون)

۳۱- ارتکاب فحشا و ناسپاسى در برابر نعمتهاى خداوند ، مانع رستگارى است. (إنه لایفلح الظلمون)

روایات و احادیث

۳۲- «عن على بن الحسین(ع): ... فلما راهق یوسف راودته إمرأة الملک عن نفسه ... ;[۱] از امام سجاد(ع) روایت شده است: ... چون حضرت یوسف در آستانه بلوغ جنسى قرار گرفت ، همسر پادشاه از او درخواست کرد که تا با او درآمیزد ...».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۱۳
  • استعاذه: آثار استعاذه به خدا ۱۲; اهمیت استعاذه به خدا ۱۱، ۱۲
  • اطاعت: اهمیت اطاعت از خدا ۲۳
  • امور: امور شگفت آور ۱۴
  • انسان: مسؤولیت انسان ها ۲۳
  • ایمان: آثار ایمان ۲۶; ایمان به ربوبیت خدا ۲۶
  • خدا: ربوبیت خدا ۲۰; نشانه هاى ربوبیت خدا ۲۵
  • دعا: اجابت دعا ۲۵
  • دوستى: دوستى با زن شوهردار ۱۳
  • ذکر: آثار ذکر خدا ۱۱، ۱۷; ذکر احسان خدا ۲۶; ذکر نعمت ۲۶
  • رستگارى: محرومان از رستگارى ۲۷; موانع رستگارى ۳۱
  • زلیخا: بینش زلیخا ۱۸; تلاش زلیخا ۳; توطئه زلیخا ۶; توقعات بیجاى زلیخا ۱۹; خواسته هاى زلیخا ۲۱، ۳۲; دربهاى کاخ زلیخا ۶، ۷; زلیخا و کفران یوسف(ع) ۱۸; زلیخا و یوسف(ع) ۳، ۵، ۶، ۸، ۱۹، ۳۲; زمینه کامجویى زلیخا ۵، ۸; سلطه زلیخا ۵; عشق زلیخا به یوسف(ع) ۱، ۲; کامجویى زلیخا ۲، ۳، ۲۲،۶،۴; ویژگیهاى کاخ زلیخا ۷ زنا: احکام زنا ۱۳; زنا با زن شوهردار ۱۳; ظلم زنا ۲۹
  • شهوترانى: موانع شهوترانى ۱۱
  • ظالمان: محرومیت ظالمان ۲۷
  • ظلم: موارد ظلم ۲۸، ۲۹، ۳۰
  • عفت: ظلم بى عفتى ۲۹
  • فحشا: آثار فحشا ۳۱
  • کفران: آثارکفران نعمت ۳۱; ظلم کفران نعمت ۳۰; موارد کفران نعمت ۲۴
  • گناه: آثار گناه ۲۴; اهمیت ترک گناه ۲۳; روش نجات از گناه ۱۲; زمینه ترک گناه ۲۶; ظلم گناه ۳۰; مصونیت از گناه ۲۵; موانع گناه ۱۷
  • متقین: ۱۵
  • محرمات: ۱۳
  • موحدان: ۱۵
  • یوسف(ع): آثار حکمت یوسف(ع) ۱۶; آثار علم یوسف(ع) ۱۶; استعاذه یوسف(ع) ۱۰; انقیاد یوسف(ع) ۱۵، ۱۶، ۲۱; بلوغ یوسف(ع) ۳۲; بینش یوسف(ع) ۲۸; تقواى یوسف(ع) ۱۵، ۱۶; توحید یوسف(ع) ۱۵، ۱۶; جوانى یوسف(ع) ۱۵; درخواست از یوسف ۲; عفت یوسف ۱۴،۹،۴ ;عقیده یوسف۲۱،۲۰، ۲۲; فضایل یوسف(ع) ۱۴، ۱۵; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۸، ۳۲; مدبر یوسف(ع) ۲۰; یوسف(ع) و خواسته هاى زلیخا ۹، ۱۰، ۲۸; یوسف(ع)و زلیخا ۴، ۲۰، ۲۱، ۲۲; یوسف(ع) و کفران نعمت ۲۲

منابع

  1. علل الشرایع ، ص ۴۸ ، ح ۱ ب ۴۱ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۱۴ ، ح ۱۷.