الأنعام ٧٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و بگذارید آنان را که گرفتند دین خود را بازی و هوسرانی و بفریفت ایشان را زندگانی دنیا و تذکّر ده بدان تا سرافکنده نشود کسی بدانچه دست آورده است نیستش جز خدا دوست و نه شفاعتگری و اگر به جای خود دهد هر بدلی پذیرفته نشود از او آنانند که سرافکنده شدند بدانچه دست آوردند ایشان را است نوشابه‌ای از آب جوشان و شکنجه‌ای سخت بدانچه بودند کفر می‌ورزیدند
|-|معزی=و بگذارید آنان را که گرفتند دین خود را بازی و هوسرانی و بفریفت ایشان را زندگانی دنیا و تذکّر ده بدان تا سرافکنده نشود کسی بدانچه دست آورده است نیستش جز خدا دوست و نه شفاعتگری و اگر به جای خود دهد هر بدلی پذیرفته نشود از او آنانند که سرافکنده شدند بدانچه دست آوردند ایشان را است نوشابه‌ای از آب جوشان و شکنجه‌ای سخت بدانچه بودند کفر می‌ورزیدند
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الأنعام | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::70|٧٠]] | قبلی = الأنعام ٦٩ | بعدی = الأنعام ٧١  | کلمه = [[تعداد کلمات::52|٥٢]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الأنعام | نزول = [[نازل شده در سال::18|٦ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::70|٧٠]] | قبلی = الأنعام ٦٩ | بعدی = الأنعام ٧١  | کلمه = [[تعداد کلمات::52|٥٢]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«ذَرْ»: ترک کن. رها کن. از ماده (وذر). «غَرَّتْهُمْ»: گولشان زده است. فریبشان داده است. «ذَکِّرْ بِهِ»: بدان پند ده. مردمان را به قرآن راهنمائی و ارشاد کن. «أَن تُبْسَلَ»: تا دچار هلاکت نشود. تا هلاک نگردد. این که مرهون و محبوس شود. جمله مفعول لَهُ است و تقدیر چنین است: لِئَلاّ تُبْسَلَ؛ مَخَافَةَ أَن تُبْسَلَ؛ یا این که مفعولٌ‌بِهِ فعل (ذَکِّرْ) است. واژه (تُبْسَلَ) از ماده (بَسْل) به معنی حبس، و هلاک است. «تَعْدِلْ»: فدیه دهد. تاوان و عوض دهد. «عَدْل»: فدیه. عوض. قیمت. «أُبْسِلُوا بِمَا»: در گروِ چیزی هستند که. گرفتار چیزی هستند که. هلاک می‌گردند به سبب چیزی که. به زندان دوزخ گرفتار می‌آیند به سبب چیزی که. «شَرَابٌ»: نوشیدنی. نوشابه. «حَمِیمٍ»: آب داغ. آب بسیار گرم.
«ذَرْ»: ترک کن. رها کن. از ماده (وذر). «غَرَّتْهُمْ»: گولشان زده است. فریبشان داده است. «ذَکِّرْ بِهِ»: بدان پند ده. مردمان را به قرآن راهنمائی و ارشاد کن. «أَن تُبْسَلَ»: تا دچار هلاکت نشود. تا هلاک نگردد. این که مرهون و محبوس شود. جمله مفعول لَهُ است و تقدیر چنین است: لِئَلاّ تُبْسَلَ؛ مَخَافَةَ أَن تُبْسَلَ؛ یا این که مفعولٌ‌بِهِ فعل (ذَکِّرْ) است. واژه (تُبْسَلَ) از ماده (بَسْل) به معنی حبس، و هلاک است. «تَعْدِلْ»: فدیه دهد. تاوان و عوض دهد. «عَدْل»: فدیه. عوض. قیمت. «أُبْسِلُوا بِمَا»: در گروِ چیزی هستند که. گرفتار چیزی هستند که. هلاک می‌گردند به سبب چیزی که. به زندان دوزخ گرفتار می‌آیند به سبب چیزی که. «شَرَابٌ»: نوشیدنی. نوشابه. «حَمِیمٍ»: آب داغ. آب بسیار گرم.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۳


ترجمه

و رها کن کسانی را که آیین (فطری) خود را به بازی و سرگرمی گرفتند، و زندگی دنیا، آنها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آنها یادآوری نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاوری دارند، و نه شفاعت‌کننده‌ای! و (چنین کسی) هر گونه عوضی بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد؛ آنها کسانی هستند که گرفتار اعمالی شده‌اند که خود انجام داده‌اند؛ نوشابه‌ای از آب سوزان برای آنهاست؛ و عذاب دردناکی بخاطر اینکه کفر می‌ورزیدند (و آیات الهی را انکار) می‌کردند.

و كسانى را كه دين خود را بازيچه و سرگرمى گرفته و زندگى دنيا فريبشان داده است رها كن، و تو با آن [قرآن‌] پندشان ده تا مبادا كسى به سبب كارى كه كرده به عذاب الهى دچار شود، كه او را جز خدا ياور و شفاعتگرى نباشد، هرگونه عوضى دهد از او نگيرند. آنان كسانى
و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است، رها كن؛ و [مردم را] به وسيله اين [قرآن‌] اندرز ده؛ مبادا كسى به [كيفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد، در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد؛ و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديه‌اى دهد، از او پذيرفته نگردد. اينانند كه به [سزاى‌] آنچه كسب كرده‌اند به هلاكت افتاده‌اند، و به [كيفر] آنكه كفر مى‌ورزيدند، شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.
و آنان را که دین خود را بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنها را فریب داد به حال خود واگذار، همین قدر (آنها را) به این قرآن تذکر ده، تا مبادا کسی به عمل خود عاقبت گرفتار شود و او را جز خدا دادرس و شفیعی نباشد، و اگر هر چه (برای آسایش خود از عذاب) فدا دهد از او نپذیرند. آنها همان کسانی هستند که عاقبت به کیفر اعمالشان به هلاکت می‌رسند و به کیفر کفرشان شرابی از حمیم جهنم و عذابی دردناک دارند.
و کسانی که دینشان را بازی و سرگرمی گرفتند، و زندگی دنیا آنان را فریفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ که مبادا کسی [در روز قیامت] به [کیفر] آنچه [از گناهان] مرتکب شده [از رحمت و ثواب] محروم ماند [و به هلاکت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و یاور و شفیعی نباشد؛ و اگر [برای رهایی اش از عذاب] هر گونه عوض و فدیه ای بدهد از او پذیرفته نشود. آنانند که به سبب آنچه [از اعمال زشت] مرتکب شده اند [از رحمت و ثواب] محروم مانده [و به هلاکت سپرده شده] اند. و به خاطر آنکه همواره [به آیات الهی] کفر می ورزیدند برای آنان نوشابه ای از آب جوشان و عذابی دردناک است.
و واگذار آن كسانى را كه دين خويش بازيچه و لهو گرفته‌اند و زندگانى دنيا فريبشان داد. و به قرآن پندشان ده مبادا بر كيفر اعمال خويش گرفتار آيند. جز خدا دادرس و شفيعى ندارند. و اگر براى رهايى خويش هر گونه فديه دهند پذيرفته نخواهد شد. اينان به عقوبت اعمال خود مأخوذند و به كيفر آنكه كافر شده‌اند برايشان شرابى از آب جوشان و عذابى دردآور مهيا شده است.
و کسانی را که دینشان را [چون‌] بازی و سرگرمی گرفته‌اند و زندگانی دنیا فریبشان داده است، رها کن و به آن پند بده، تا مبادا کسی به سبب کار و کردارش به مهلکه افتد، که او را در برابر خداوند نه یاوری هست و نه شفیعی، و اگر هر فدیه‌ای بدهد، از او پذیرفته نمی‌شود، اینان کسانی هستند که به سبب کار و کردارشان به مهلکه افتاده‌اند، و به خاطر کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب گرم و عذابی دردناک [در پیش‌] دارند
و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفته‌اند و زندگى اين جهان آنان را فريفته است واگذار و با آن
کسانی را ترک کن که آئین (فطری و آسمانی) خود را به بازی و شوخی گرفته‌اند و زندگی دنیا آنان را گول زده است (و آخرت را از یادشان برده است). و به آن (زمزمه‌ی جاویدان قرآن، پیوسته ایشان را) پند و اندرز بده (و بدانان بگو که در روز قیامت) هرکسی در گرو اعمالی است که انجام داده است و مسؤول چیزهائی است که فراچنگ آورده است، و بجز خدا برای ایشان یار و یاوری و میانجی و واسطه‌ای نیست (تا مردمان را از عذاب دوزخ برهاند و به بهشت وارد گرداند). و اگر چنین کسی هرگونه فدیه و تاوانی (که تو می‌دانی، برای نجات خود) بپردازد، از او دریافت نمی‌گردد (و پذیرفته نمی‌شود). آنان کسانی هستند که گرفتار اعمالی شده‌اند که کرده‌اند (و به زندان چیزهائی دربندند که فراچنگ آورده‌اند). برای آنان به سبب کفری که می‌ورزیده‌اند، نوشیدنی بسیار داغ و عذاب بس دردناکی است.
و کسانی را که دین خود را به بازی و انحراف گرفتند و (این) پست‌ترین زندگی آنان را فریفته است، رها کن و (مردم را) با این (قرآن) اندرز ده، مبادا کسی با دستاوردش به هلاکت افتد، در حالی که برای او از غیر خدا سرپرستی نباشد و نه شفاعتگری. و اگر (برای رهایی خود) هرگونه جایگزینی (همسنگ خود) دهد، از او گرفته نشود. اینانند که با آنچه به دست آورده‌اند به هلاکت افتادند و به (سبب) آنچه کفر می‌ورزیدند، آشامیدنی‌ای از آب جوشان و عذابی پر درد خواهند داشت.
و بگذارید آنان را که گرفتند دین خود را بازی و هوسرانی و بفریفت ایشان را زندگانی دنیا و تذکّر ده بدان تا سرافکنده نشود کسی بدانچه دست آورده است نیستش جز خدا دوست و نه شفاعتگری و اگر به جای خود دهد هر بدلی پذیرفته نشود از او آنانند که سرافکنده شدند بدانچه دست آوردند ایشان را است نوشابه‌ای از آب جوشان و شکنجه‌ای سخت بدانچه بودند کفر می‌ورزیدند


الأنعام ٦٩ آیه ٧٠ الأنعام ٧١
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذَرْ»: ترک کن. رها کن. از ماده (وذر). «غَرَّتْهُمْ»: گولشان زده است. فریبشان داده است. «ذَکِّرْ بِهِ»: بدان پند ده. مردمان را به قرآن راهنمائی و ارشاد کن. «أَن تُبْسَلَ»: تا دچار هلاکت نشود. تا هلاک نگردد. این که مرهون و محبوس شود. جمله مفعول لَهُ است و تقدیر چنین است: لِئَلاّ تُبْسَلَ؛ مَخَافَةَ أَن تُبْسَلَ؛ یا این که مفعولٌ‌بِهِ فعل (ذَکِّرْ) است. واژه (تُبْسَلَ) از ماده (بَسْل) به معنی حبس، و هلاک است. «تَعْدِلْ»: فدیه دهد. تاوان و عوض دهد. «عَدْل»: فدیه. عوض. قیمت. «أُبْسِلُوا بِمَا»: در گروِ چیزی هستند که. گرفتار چیزی هستند که. هلاک می‌گردند به سبب چیزی که. به زندان دوزخ گرفتار می‌آیند به سبب چیزی که. «شَرَابٌ»: نوشیدنی. نوشابه. «حَمِیمٍ»: آب داغ. آب بسیار گرم.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- برخى مردم بازى و سرگرمیهاى دنیا را به عنوان دین خود برگزیده اند. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا)

۲- گروهى از مردم نابخردانه دین خدا را بازیچه و سرگرمى براى خود قرار داده اند. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا) مراد از «دینهم» مى تواند آیین الهى باشد که براى آنان نازل گشته، ولى آنان به جاى تمسک آن را بازیچه خویش قرار داده اند.

۳- پیامبر (ص) وظیفه دار بى اعتنایى به کسانى که آیین آنها بازى و سرگرمى است. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا)

۴- التزام به دین الهى، امرى فطرى و آمیخته با فطرت آدمى است. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا) انتساب دین به کافران (دینهم) حکایت از آن دارد که دینى براى آنان فرض شده است. بنا بر یک احتمال این دین همان نداى فطرت است که آنان را به توحید و تدین فرامى خواند ; چنانکه صاحب المیزان فرموده است.

۵- مغالطه گرایان و خوض کنندگان در اسلام و قرآن و استهزاکنندگان آن، دین خدا را بازیچه و سرگرمى خود قرار داده اند. (الذین یخوضون فى ءایتنا ... یخوضوا فى حدیث غیره ... و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا) مراد از «الذین .... »، به قرینه آیات پیشین، همان خوض کنندگان در آیات هستند.

۶- رها کردن و بى اعتنایى به کسانى که دین خدا را بازیچه و سرگرمى انگاشته اند، وظیفه پیامبر(ص) و مؤمنان است. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا)

۷- زندگانى دنیا فریبنده و لغزشگاهى پر مخاطره است. (و غرتهم الحیوة الدنیا)

۸- فریفتگى و دلبستگى به دنیا موجب یاوه گویى، بازیچه شمردن دین و بیهوده گویى درباره آن است. (و ذر الذین اتخذوا دینهم ... و غرتهم الحیوة الدنیا) عطف جمله «غرتهم» از نوع عطف سبب بر مسبب است. یعنى سبب اینکه برخى دین را بازیچه گرفته اند، فریفتگى به زندگى دنیاست.

۹- کسانى که دین را بازیچه و سرگرمى قرار مى دهند، فریب خوردگان دنیا و دلبسته به آنند. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیوة الدنیا)

۱۰- لزوم هشیارى در برابر فریبندگى زندگانى دنیا و لغزشگاههاى پر جاذبه آن (و غرتهم الحیوة الدنیا) هدف از بیان این جمله (و غرتهم ... )، که به عنوان عامل انحراف ذکر گردیده، هشدار به عموم مردم است.

۱۱- تذکر دادن به مردم با قرآن، از وظایف پیامبر (ص) و مبلغان دین است. (و ذکر به أن تبسل نفس) مرجع ضمیر «به» قرآن مى تواند باشد که از سیاق آیات مورد بحث به دست مى آید و به اصطلاح مرجع حکمى است.

۱۲- قرآن کتابى براى تذکر به مردم است. (و ذکر به أن تبسل نفس)

۱۳- آدمى با اعمال، خویش خود را محروم از خیر و ثواب مى سازد و به ورطه هلاکت و تباهى مى اندازد. (أن تبسل نفس بما کسبت) «بسل» به معنى منع و حبس است و نتیجه آن هلاکت و تباهى است. در لسان العرب آمده است: «أبسلت فلانا إذا أسلمته للهلکة».

۱۴- یادآورى آثار زیانبار اعمال انسانها، روشى مؤثر در تربیت و تبلیغ است. (و ذکر به أن تبسل نفس بما کسبت) جمله «أن تبسل» مفعول له براى «ذکر» مى تواند باشد، در این صورت چنین معنى مى شود: «ذکر لأن لاتبسل نفس بما کسبت».

۱۵- مصونیت از تباهى و هلاکت، نتیجه متذکر شدن با تذکارهاى قرآن است. (و ذکر به أن تبسل نفس بما کسبت) جمله «أن تبسل»، با تقدیر لام تعلیل و حرف نفى، مفعول له براى «ذکر» مى تواند باشد. بنابراین جمله چنین معنى مى شود: به مردم با قرآن تذکر بده تا آنان گرفتار عواقب سوء اعمال خود نگردند.

۱۶- بازیچه قرار دادن دین موجب تباهى و محرومیت از خیر و ثواب مى شود. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا ... و ذکر به أن تبسل نفس) در آیه قبل سخن از بازیگرى با دین بود و جمله «ذکر به ... » در مقام هشدار و بیان نتیجه کار آنان است.

۱۷- آدمى را جز خداوند یاور و شفیعى نیست. (لیس لها من دون الله ولى و لا شفیع)

۱۸- کسانى که با اعمال نارواى خود، خویشتن را تباه و محروم از خیر نموده اند، هیچ دوست و یاور و شفیعى در بین مخلوقات نخواهند داشت. (أن تبسل نفس بما کسبت لیس لها من دون الله ولى و لا شفیع)

۱۹- هیچ فدیه اى از بازیچه قرار دهندگان دین، براى رهایى آنان از عذاب پذیرفته نمى شود. (اتخذوا دینهم لعبا ... و إن تعدل کل عدل لا یؤخذ منها)

۲۰- گرفتارى به عذاب و محرومیت از شفاعت، نتیجه بازیچه قرار دادن دین است. (الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا ... أولئک الذین أبسلوا بما کسبوا)

۲۱- عذاب قیامت و محرومیت از شفاعت، بازتاب اعمال انسان است. (لیس لها من دون الله ... أولئک الذین أبسلوا بما کسبوا)

۲۲- نوشیدنى سوزان و عذاب دردناک قیامت در انتظار بازیچه قراردهندگان دین است. (أولئک الذین أبسلوا ... لهم شراب من حمیم و عذاب ألیم)

۲۳- بازیچه قرار دادن دین، کفر است و بازیچه قراردهندگان آن کافرند. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا ... بما کانوا یکفرون)

۲۴- مداومت بر کفر موجب گرفتارى به عذاب دردناک قیامت مى شود. (عذاب ألیم بما کانوا یکفرون)

۲۵- کسانى که بازى و سرگرمى دنیا را دین خود قرار داده اند، کافرند. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا ... بما کانوا یکفرون) بنابراین که «اتخذوا دینهم لعبا»، به معناى «اتخذوا اللعب دینا» باشد.

موضوعات مرتبط

  • انسان: گرایشهاى انسان ۴
  • بیخپناهان:۱۸
  • بیخپناهى: عوامل بیخپناهى ۱۸
  • بیخدینان: بیخاعتنایى به بیخدینان ۳
  • پاداش: عوامل محرومیت از پاداش ۱۳، ۱۶
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۱۴
  • تذکر: آثار تذکر ۱۴، ۱۵ ; تذکر به مردم ۱۱، ۱۲ ; عوامل تذکر ۱۱، ۱۲
  • تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۱۴
  • جهنم: آب داغ جهنم ۲۲ ; آشامیدنیهاى جهنم ۲۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۷ ; شفاعت خدا ۱۷
  • خیر: عوامل محرومیت از خیر ۱۳، ۱۶، ۱۸
  • دنیا: فریبندگى دنیا ۷، ۹، ۱۰
  • دنیاطلبان:۹
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۸، ۹
  • دین: آثار بازى با دین ۱۶ ; استهزاى دین ۵ ; بازى با دین ۲، ۵، ۶، ۹، ۲۳ ; بیخاعتنایى به استهزاگران دین ۶ ; پاسدارى از دین ۳، ۶ ; عوامل استهزاى دین ۸ ; عوامل بازى با دین ۸ ; فطریت دین ۴ ; کیفر بازى با دین ۳، ۱۹، ۲۰، ۲۲ ; مغالطه‌گران در دین ۵
  • دیندارى: منشأ دیندارى ۴
  • دینخسازى: با سرگرمى ۱، ۲۵ ; دینخسازى مردم ۱
  • سرگرمى: دنیوى ۱، ۲، ۵
  • شفاعت: عوامل محرومیت از شفاعت ۲۰، ۲۱ ; محرومان از شفاعت ۱۸
  • عذاب: با آب داغ ۲۲ ; مراتب عذاب ۲۲ ; موانع نجات از عذاب ۱۹ ; موجبات عذاب ۲۰ ; موجبات عذاب اخروى ۲۱، ۲۴
  • عمل: آثار عمل ۱۳، ۱۴ ; آثار عمل ناپسند ۱۸ ; کیفر عمل ناپسند ۲۱
  • قرآن: استهزاى قرآن ۵ ; نقش قرآن ۱۱، ۱۲، ۱۵
  • کافران:۲۳، ۲۵
  • کفر: آثار تداوم بر کفر ۲۴ ; عوامل کفر ۲۳، ۲۵ ; موارد کفر ۲۳
  • گروههاى اجتماعى:۱، ۲
  • لغزش: عوامل لغزش ۷، ۱۰
  • لهو و لعب:۱، ۲، ۵
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۶
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۱
  • محمّد (ص): مسؤولیت محمّد (ص) ۳، ۶، ۱۱
  • مغالطه: گران در دین ; مغالطه گران در قرآن ۵
  • نهى از منکر: مراتب نهى از منکر ۳، ۶
  • هشیارى: اهمیت هشیارى ۱۰
  • هلاکت: عوامل مصونیت از هلاکت ۱۵ ; موجبات هلاکت ۱۳، ۱۶، ۱۸

منابع