الممتحنة ٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۹#link255 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۹#link255 | آيات ۱ - ۹ سوره ممتحنه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link256 | بيان آياتى كه به سختى از دوستى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link256 | بيان آياتى كه به سختى از دوستى مؤمنان با كفار و مشركان نهى مى كند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link257 | دوستى كردن با | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link257 | دوستى كردن با كفار، از دشمنی آن ها نسبت به شما نمى كاهد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link258 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link258 | مراد از اين كه: «خداوند بين شما و ارحام و اولادتان در قيامت، جدايى مى اندازد»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link260 | اسوه بودن ابراهيم «ع» و پيروانش در تبرّى از مشركان]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link260 | اسوه بودن ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link261 | توضيحی درباره استغفار ابراهيم «ع» براى پدر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link261 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link264 | نهى از دوستى با كفار، به معناى نهى از عدالت و خوشرفتارى با كفار غير حربى نيست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۱#link265 | بحث روایتی]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۱#link266 | نقد روايت: «شايد خداوند به شركت كنندگان در جنگ بدر گفته باشد هرچه مى خواهيد، بكنيد...»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۰#link264 | نهى از دوستى با | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۱#link268 | چند روايت درباره معاشرت و خوشرفتارى با كفار غير حربی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۱#link265 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۱#link266 | نقد | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۱#link268 | چند روايت درباره | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۹
کپی متن آیه |
---|
رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ |
ترجمه
الممتحنة ٤ | آیه ٥ | الممتحنة ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِتْنَةً»: مفتون و گرفتار. وسیله آزمون (نگا: یونس / ، اسراء / ، حج / ). «رَبَّنَا»: تکرار این واژه برای مبالغه در تضرع و زاری است. میتواند ملحق به ماقبل و یا به مابعد شود (نگا: روحالبیان).
تفسیر
- آيات ۱ - ۹ سوره ممتحنه
- بيان آياتى كه به سختى از دوستى مؤمنان با كفار و مشركان نهى مى كند
- دوستى كردن با كفار، از دشمنی آن ها نسبت به شما نمى كاهد
- مراد از اين كه: «خداوند بين شما و ارحام و اولادتان در قيامت، جدايى مى اندازد»
- اسوه بودن ابراهيم «ع» و پيروانش در تبرّى از مشركان
- توضيحی درباره استغفار ابراهيم «ع» براى پدر
- نهى از دوستى با كفار، به معناى نهى از عدالت و خوشرفتارى با كفار غير حربى نيست
- بحث روایتی
- نقد روايت: «شايد خداوند به شركت كنندگان در جنگ بدر گفته باشد هرچه مى خواهيد، بكنيد...»
- چند روايت درباره معاشرت و خوشرفتارى با كفار غير حربی
تفسیر نور (محسن قرائتی)
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «5»
پروردگارا! ما را محنت كش كافران قرار مده و ما را بيامرز، پروردگارا! تو خود عزيز و حكيمى.
نکته ها
«فِتْنَةً» در لغت به معناى آشوب، امتحان، عذاب، بلا و آزار آمده است.
آزار مسلمانان، آزمايشى براى كفّار است تا خباثت و عناد خود را اظهار كنند، به سلطه خود
جلد 9 - صفحه 582
مغرور شوند و قدرت خود را نشانه حقانيّت خود بدانند.
در آيات قبل سخن از برائت و قاطعيّت و پرهيز از دوستى با كفّار بود، اين آيه در قالب دعا مطالب آيات قبل را تأكيد مىكند كه پروردگارا ما ابزار دست مخالفان نشويم.
پیام ها
1- از آداب دعا، خطاب «يا رَبِّ»* است. معمولًا دعاهاى قرآن با كلمه «رَبَّنا»* آغاز مىشود.
2- مسلمانان در تمام موارد حتى در قراردادهاى اقتصادى، نظامى و فرهنگى نبايد به شيوهاى عمل كنند كه مورد سوء استفاده كفّار قرار گيرند و راه فشار و سلطه كفّار را به روى خود بُگشايند. «لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا»
3- دين و سياست در كنار هم هستند، برائت از كفّار، در كنار طلب مغفرت از خدا. يك دعا رنگ سياسى دارد و دعاى ديگر رنگ معنوى. رَبَّنا لا تَجْعَلْنا ... وَ اغْفِرْ لَنا
4- به درگاه كسى رو كنيم كه هم توانمند است و هم حكيم. رَبَّنا ... إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
5- ابزار دست كفّار قرار نگرفتن، رمز عزّت است. لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً ... أَنْتَ الْعَزِيزُ
6- رفتار بسيارى از قدرتمندان حكيمانه نيست، ولى خداوند هم قدرتمند شكستناپذير است و هم حكيم. «أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «5»
جلد 13 - صفحه 129
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا: اى پروردگار ما قرار مده ما را، فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا:
آزمايش براى آنان كه كافر شدند، يعنى ايشان را بر ما مسلط مفرما و به دست ايشان ما را مفتون و معذب مفرما، تا در حق ما نگويند: اگر ايشان حق مىبودند، در دست ما گرفتار نمىشدند. 2- ايشان را بر ما مستولى ننما تا ما را از دين تو در فتنه اندازند و از آن منحرف سازند. 3- لطف خود را شامل حال ما ساز تا بر فتنه و اذيت آنان صبر كنيم و تابع ايشان نشويم. 4- نگاه دار ما را از موالات ايشان، چه اگر با ايشان به طريق موالات سلوك كنيم، خلاف رضاى تو رفتار نموديم. 5- يا ما را مخذول مفرما در وقت محاربه با آنها، وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا: و بيامرز ما را اى پروردگار ما از آنچه تفريط كرديم در راه تو، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: بدرستى كه تو غالبى در حكم، پس شر آنها را از ما دفع فرما، دانائى كه تمام كارهاى تو، به حكمت و مصلحت مىباشد.
(آيه 6)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ «1» إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ «2» لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «3» قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ «4»
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «5»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد نگيريد دشمن مرا و دشمن خودتان را دوستان كه بيفكنيد با آنها طرح مودّت و دوستى با آنكه بتحقيق كافر شدند بآنچه آمد شما را از دين حقّ اسلام بيرون ميكنند پيغمبر و شما را براى آنكه ايمان ميآوريد بخدا پروردگارتان اگر باشيد كه بيرون آمدهايد براى جهاد كردن در راه من و طلب خوشنودى من در پنهانى با آنها دوستى ميكنيد با آنكه من داناترم بآنچه پنهان ميكنيد و آنچه آشكار ميسازيد و هر كه بكند آن كار را از شما پس بتحقيق گم كرده است راه راست را
اگر بيابند شما را ميباشند براى شما دشمنان و مىگشايند بسوى شما دستهاى خود و زبانهاى خودشان را ببدى و دوست دارند اگر كافر شويد
هرگز سود نميرسانند بشما خويشان شما و نه فرزندانتان روز رستخيز جدائى مىاندازد ميان شما و خدا بآنچه ميكنيد بينا است
بتحقيق بايد
جلد 5 صفحه 184
باشد براى شما اقتداى خوبى در ابراهيم و آنانكه بودند با او وقتى كه گفتند بقومشان همانا ما بيزاريم از شما و از آنچه ميپرستيد غير از خدا كافر شديم بشما و آشكار شد ميان ما و شما دشمنى و كينهورزى هميشه تا ايمان آوريد بخداى يگانه مگر سخن ابراهيم بپدرش كه هر آينه آمرزش ميطلبم براى تو و اختياردار نيستم براى تو از خدا هيچ چيز را پروردگارا بر تو توكّل نموديم و بجانب تو بپوزش آمديم و بسوى تو است بازگشت
پروردگارا قرار مده ما را زير دست و موجب شادى براى آنانكه كافر شدند و بيامرز ما را پروردگارا همانا تو هستى ارجمند درستكار.
تفسير
قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در حقّ حاطب بن ابى بلتعه و لفظ آيه عام و معناى آن خاص است و سبب آن اين بود كه حاطب بن ابى بلتعه اسلام آورده بود و هجرت نموده بود بمدينه و عيالش در مكّه بودند و قريش ميترسيدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجنگ آنها بيايد پس رفتند نزد عيال حاطب و خواهش نمودند از آنها كه نامهاى بنويسند بحاطب و سؤال نمايند از او كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين عزمى دارد يا خير و آنها اجابت نمودند و نوشتند بحاطب و سؤال كردند از اين امر و حاطب در جواب نامه آنها نوشت بلى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين عزمى دارد و نامه را داد بزنى صفيّه نام و او نامه را در موى سرش پنهان نمود و براه افتاد پس جبرئيل خدمت حضرت رسيد و واقعه را عرضه داشت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام و زبير بن العوام را بطلب او روانه فرمود و آنها باو رسيدند پس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود نامه كجا است و او منكر شد پس تفتيش نمودند او را و نيافتند با او چيزى و زبير گفت ما چيزى با او نيافتيم پس امير المؤمنين عليه السّلام باو فرمود و اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بما دروغ نفرموده و بجبرئيل دروغى نسبت نداده و جبرئيل از خدا دروغ نقل نكرده قسم بخدا اگر نامه را بيرون نياورى سرت را نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواهم برد پس او گفت از نزد من كنار رويد تا بيرون آورم آنرا پس نامه را از لاى سرش بيرون آورد و امير المؤمنين گرفت و آورد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و حضرت بخاطب فرمود اين چيست و او عرضه داشت يا رسول اللّه من نفاق ننمودم و در اعتقاد من تغييرى روى نداده شهادت ميدهم كه نيست خدائى جز خداى يگانه و تو پيغمبر اوئى و بر حقّى
جلد 5 صفحه 185
ولى اهل و عيال من بمن نوشتند از خوبى معاشرت قريش با آنها و من خواستم پاداش دهم آنها را بحسن معاشرتشان پس اين آيات نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اهل ايمان بهيچ وجه نبايد رابطه دوستانه با كفار داشته باشند چون خداوند ملامت فرموده است ايشانرا بر القاء طرح دوستى و مودّت با كسانيكه منكر دين و آئين ايشانند و اعمال عداوت نمودهاند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كسانيكه بآنحضرت ايمان آوردهاند بخارج نمودن ايشانرا از وطن مألوفشان كه مكّه معظّمه باشد براى آن كه ايمان آوردند بخداى يگانه و دست از پرستش بت برداشتند با آنكه اين گناهى نبوده كه موجب تبعيد ايشان شود و با اينحال اگر مسلمانان راست ميگويند غرضشان از هجرت با پيغمبر جهاد در راه خدا و طلب خوشنودى او است نبايد بهيچ وجه با دشمنان خدا و خودشان دوستى كنند و اكنون مشاهده ميشود كه بعضى از اهل ايمان رابطه مودّت سرّى با كفّار دارند با آنكه خداوند از خود آنها داناتر است باعمال آشكار و پنهان آنها اگر اعلم افعل تفضيل و منكم مقدّر باشد و اگر مضارع باشد مراد آنستكه من خداى عليم هستم ميدانم اعمال پنهان و آشكار شما را و بنابراين حرف باء در بما زائده است چنانچه گفتهاند در تلقون اليهم بالمودّة هم زائد ميباشد و معلوم است مسلمانانيكه با كفّار ايجاد رابطه مودّت نمايند راه راست و هدايت را گم كرده و از حق ور شد و صلاح بيرون شدهاند چون آنها هر وقت بر مسلمانان ظفر پيدا كنند از هيچگونه اعمال عداوت و آزار دستى و زبانى كوتاهى نخواهند نمود نسبت بايشان و اين دوستيها ابدا براى جلوگيرى از تجاوزات آنها مفيد نخواهد بود بلكه مؤكّد تجرّى آنها خواهد شد و هميشه آرزوى آنها اين بوده و هست كه مسلمانان دست از دين حق خودشان بردارند و مانند آنها كافر شوند و بهيچ چيز جز اين از ايشان راضى نخواهند شد و اگر مسلمانان بملاحظه اقارب و اولادشان بخواهند با كفّار دوستى نمايند اين هم ملاحظه بىوجهى است چون وقتى خدا از آنها ناراضى باشد ارحام و اولاد بدرد آنها نميخورند و روز قيامت ما بين آنها جدائى مىافتد و از يكديگر فرار ميكنند و خدا ميبيند و ميداند اعمال بندگان را و بر حسب آن پاداش ميدهد اهل ايمان
جلد 5 صفحه 186
بايد تأسى نمايند بحضرت ابراهيم عليه السّلام و پيروان او و اين تأسى خوبى است چون بقوم و خويشان گفتند ما از شما و معبودهاى باطل شما بيزاريم و منكر آنها و دين شمائيم و در روايات ائمه اطهار كفر در اين مقام ببرائت تفسير شده و گفتند ديگر بين ما و شما رسما عداوت و دشمنى ثابت و برقرار است تا ايمان بياوريد شما بخداونديكه يكتا و بيهمتا است بلى تأسى نبايد نمود بآنحضرت در آنكه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر فرمود من طلب مغفرت مينمايم براى تو از خدا ولى قول نميدهم كه پذيرفته شود چون اختيار عذاب بندگان با خدا است و من بهيچ وجه تمكّن دفع آنرا بقدرت خود ندارم و اين وقتى بود كه او وعده كرد بآنحضرت كه ايمان بياورد و چون تخلّف نمود بعدا حضرت از او تبرّى جست چنانچه در سوره توبه گذشت با اين وصف اين ترحّم آن حضرت بكافر قابل تأسى نيست و آن حضرت و پيروانش بدرگاه الهى عرضه ميداشتند پروردگارا ما از تمام كسان خود دست كشيديم و توكّل بتو نموديم و بتو رو آورديم و بازگشت ما بحكم تو است ما را زير دست كفّار قرار مده كه مبتلا نمايند ما را بعذابيكه قابل تحمل نباشد و بما بگويند اگر دين شما حق بود خدا ما را بر شما مسلّط نمينمود يا ما را دشمن شاد مكن و طورى نباشد كه آنها بتوانند دين ما را از دستمان بگيرند و بيامرز ما را چون تو تواناى درست كردارى كه متوكل بخود را نجات ميدهى و ملتجى بدرگاه خود را نميرانى در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اهل ايمان از بنى آدم همه فقير بودند و كفّار آنها همه غنى تا حضرت ابراهيم عليه السّلام عرضه داشت ربّنا لا تجعلنا فتنة للّذين كفروا و بعد از آن غنى و فقير در هر دو دسته وجود پيدا كرد و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغفِر لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ «5»
پروردگار ما قرار مده ما را فتنه از براي كساني که كافر شدند و بيامرز براي ما پروردگار ما محققا تو خودت عزيز و حكيم هستي.
جلد 16 - صفحه 494
رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا اينکه جمله را چند نحو تفسير كردند.
1- ما را گرفتار كفّار نفرما که بما اذيّت كنند.
2- ما را ببلاهاي آنها مبتلاء نفرما تا نگويند اگر اينها بر حقّ بودند مبتلاء نميشدند.
3- آنها را مسلّط بر ما مفرما که بخواهند دين ما را از ما سلب كنند.
4- توفيق صبر بما عنايت فرما که بر اذيت و آزار آنها صبر كنيم و تحمّل نمائيم.
5- اينكه ما را حفظ فرما که با آنها دوستي و مودّت پيدا نكنيم.
6- در محاربه و معارضه با آنها ما را مخذول و منكوب مفرما.
اقول: از براي فتنه در قرآن مجيد اطلاقاتي است. يكي بمعني دو بهمزني و تفتين بين دو طايفه که ميفرمايد: وَ الفِتنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتلِ بقره آيه 187 وَ الفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ بقره آيه 214. يكي: بمعني امتحان است أَ حَسِبَ النّاسُ أَن يُترَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا يُفتَنُونَ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم عنكبوت آيه 1 و 2.
يكي: بمعني اذيّت و آزار إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ الاية بروج آيه 10. يكي: بمعني عذاب و بلاء وَ اتَّقُوا فِتنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُم خَاصَّةً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ العِقابِ انفال آيه 25. و آنچه بنظر نزديكتر ميآيد در اينکه جمله اينكه پروردگارا ميانه ما مؤمنين اختلاف و دوئيّت و عداوت نينداز که بنفع كفّار تمام شود، چنانچه شاهكار كفّار امروزه اينکه است که ميان مسلمين اختلاف بيندازند که طرفين ضعيف شوند و آنها قوي گردند.
وَ اغفِر لَنا رَبَّنا ما را با اعمال زشتمان مگير و مبتلاء ببلاهاي دنيوي و اخروي مفرما و بيامرز و عفو فرما که ما عبرت دشمنان نشويم و در حقّ ما گمان بد نزنند و نگويند اگر اينها بر حقّ بودند مبتلاء باين نوع بلاها نميشدند.
إِنَّكَ أَنتَ با سه تأكيد كلمه انّ تكرار حرف خطاب جمله اسميّه.
العَزِيزُ الحَكِيمُ غالب و قاهر و قادر و مقتدر هستي و حكيم و عالم بجميع حكم و مصالح هستي آنچه ميكني عين صلاح است.
495
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- در این آیه به یکی دیگر از درخواستهای ابراهیم و یارانش که در این زمینه، حساس و چشمگیر است اشاره کرده، میگوید: «پروردگارا! ما را مایه گمراهی کافران قرار مده» (ربنا لا تجعلنا فتنة للذین کفروا).
این تعبیر ممکن است اشاره به اعمالی مانند اعمال «حاطب ابن ابی بلتعه» باشد که گاهی از افراد بیخبر سر میزند و کاری میکنند که سبب تقویت گمراهان میگردد در حالی که گمان میکنند کار خلافی نکردهاند.
و در پایان آیه میافزاید: «پروردگارا! (اگر لغزشی از ما سرزد) ما را ببخش» (و اغفر لنا ربنا).
«چرا که تو عزیز و حکیمی» (انک انت العزیز الحکیم).
ج5، ص162
قدرتت شکست ناپذیر است و حکمتت نافذ در همه چیز.
نکات آیه
۱ - التجاى ابراهیم(ع) و همراهانش به خدا، براى قرار نگرفتن تحت سلطه و شکنجه کافران (ربّنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا) «فتنة» در اصل به معناى آزمایش است. از آن جا که تسلط کافران بر مؤمنان نوعى آزمایش آنان به شمار مى آید، «فتنة» در آیه بالا کنایه از تحت سلطه و شکنجه قرار گرفتن خواهد بود.
۲ - تأثیر دعا، در تغییر حوادث و مسائل اجتماعى (ربّنا لاتجعلنا فتنة) از این که کسى چون حضرت ابراهیم(ع) براى بر طرف شدن مشکل دعا کرده و خداوند عمل او را به عنوان عملى بایسته و الگو معرفى مى نماید، نشانه تأثیر داشتن دعا در برداشته شدن مشکلات است.
۳ - نگرانى ابراهیم(ع) و همراهانش، از آسیب پذیرى ایمانشان در کوران مشکلات * (ربّنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا) در صورتى که «فتنة» به معناى «مفتوناً و معذّباً» باشد; از سیاق آیات استفاده مى شود که نگرانى ابراهیم(ع) و همراهانش، در نهایت متوجه ثبات بر توحید و برائت از مشرکان بوده است.
۴ - التجاى ابراهیم(ع) و همراهانش به خداوند، از این که وسیله اى براى سوءاستفاده کافران قرار گیرند.* (ربّنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا) در صورتى که «فتنة» به معناى «آزمون و بلا» باشد، مى تواند بیانگر این معنا باشد که ابراهیم(ع)، از خداوند خواست تا مورد سوء استفاده کافران و در راستاى منافع آنان قرار نگیرد.
۵ - آمرزش خواهى ابراهیم(ع) و همگامان آن حضرت براى خویش، از پروردگارشان (و اغفرلنا ربّنا)
۶ - نیاز همه انسان ها حتى پیامبران، به دعا و طلب آمرزش از خداوند (ربّنا علیک توکلنا... ربّنا لاتجعلنا فنتة ... واغفر لنا) از این که خداوند به مؤمنان رهنمود داده است که چون ابراهیم(ع)، دعا و استغفار کنند، نیاز داشتن آنان به دعا و استغفار استفاده مى شود.
۷ - خطاها و لغزش ها، زمینه ابتلاى مؤمنان به رنج ها و سلطه کافران است.* (ربّنا لاتجعلنا فتنة ... و اغفرلنا) ارتباط «واغفر لنا» با «لاتجعلنا فتنة...»، ممکن است از این جهت باشد که یکى از عوامل «فتنة» (مفتون و معذّب شدن) گناهان است. از این رو در تکمیل دعاى «لاتجعلنا...»، طلب آمرزش شده است.
۸ - پروردگار آدمیان، یگانه «عزیز» (پیروزمند شکست ناپذیر) و «حکیم» (کاردان) است. (ربّنا إنّک أنت العزیز الحکیم)
۹ - پیروزمندى و اقتدار الهى، آمیخته با حکمت او است. (إنّک أنت العزیز الحکیم)
۱۰ - اقتدار الهى، پشتوانه استجابت دعاى مؤمنان در مصون ماندن از سلطه کافران (ربّنا لاتجعلنا فتنة ... إنّک أنت العزیز الحکیم)
۱۱ - اقتدار و شوکت کافران، ناچیز در برابر اقتدار شکست ناپذیر الهى (ربّنا إنّک أنت العزیز الحکیم) جمله «إنّک أنت العزیز» - که بیانگر حصر عزت و اقتدار در خداوند است - تعریض به قدرت هاى کفر دارد که درصدد مفتون و معذّب ساختن مؤمنان اند.
۱۲ - ربوبیت خداوند، مقتضى یارى جستن از او و التجاى به درگاه وى (ربّنا علیک توکلنا ... ربّنا لاتجعلنا ... ربّنا إنّک أنت العزیزالحکیم)
۱۳ - لزوم توأم بودن مبارزه (برائت از کافران معاند)، با دعا و استغفار به درگاه خداوند (إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا... ربّنا علیک توکلنا... ربّنا لاتجعلنا)
روایات و احادیث
۱۴ - «عن أبى جعفر(ع) ...انّ اللّه أمر نبیّه(ص) و المؤمنین بالبرائة من قومهم ماداموا کفّاراً فقال: «قد کانت لکم اُسوة حسنة فى إبراهیم و الذین معه إذ قالوا لقومهم إنّا برآؤا منکم و ممّا تعبدون...»;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده است: خداوند به رسول خود و مؤمنان امر فرموده تا از قوم خود، مادامى که در حال کفر هستند، برائت جویند [آن جا که] مى فرماید: «براى شما در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند الگوى خوبى است; زیرا آنان به قوم خود گفتند: إنّا برآؤا منکم و ممّا تعبدون».
۱۵ - «[عن] أبى عبداللّه(ع) قال: ما کان ولد آدم مؤمن إلاّ فقیراً و لا کافر إلاّ غنیّاً، حتّى جاء إبراهیم(ع) فقال: «ربّنا لاتجعلنا فتنة للذین کفروا» فصیّراللّه فى هؤلاء أموالاً و حاجة و فى هؤلاء أموالاً و حاجة;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است: هیچ مؤمنى از فرزندان آدم نبود، مگر این که فقیر بود، و هیچ کافر نبود مگر این که غنى بود; تا این که زمان ابراهیم(ع) فرا رسید. آن حضرت به خداوند عرض کرد: «پروردگارا ما را مایه فتنه کافران قرار مده». پس خداوند در کافران هم مال و هم نیاز و در مؤمنان نیز هم مال و هم نیاز قرار داد».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): آثار دعاى ابراهیم(ع) ۱۵; استغفار ابراهیم(ع) ۵; استغفار پیروان ابراهیم(ع) ۵; التجاى ابراهیم(ع) ۱، ۴; التجاى پیروان ابراهیم(ع) ۱، ۴; نگرانى ابراهیم(ع) ۳; نگرانى پیروان ابراهیم(ع) ۳
- استغفار: اهمیت استغفار ۱۳
- استمداد: زمینه استمداد از خدا ۱۲
- اسماء و صفات: حکیم ۸; عزیز ۸
- التجا: آثار التجا به خدا۱; التجا به خدا ۴; زمینه التجا به خدا ۱۲
- الگوگیرى: الگوگیرى از ابراهیم(ع) ۱۴
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ۶
- ایمان: اهمیت حفظ ایمان ۳
- بلا: موانع بلا ۲
- تبرى: تبرى از کافران ۱۳، ۱۴
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۲; آثار قدرت خدا ۱۰; حکمت خدا ۹; عزت خدا ۱۱; قدرت خدا ۱۱; ویژگیهاى عزت خدا ۹
- دعا: آثار دعا ۲
- سختى: آثار سختى ۳; زمینه سختى ۷
- کافران: بى ارزشى قدرت کافران ۱۱; زمینه سلطه کافران ۷; عوامل ثروتمندى کافران ۱۵; عوامل فقر کافران ۱۵; مصونیت از اذیتهاى کافران ۱; مصونیت از سلطه کافران ۱; مصونیت از سوءاستفاده کافران ۴; موانع سلطه کافران ۱۰
- لغزش: آثار لغزش ۷
- مؤمنان: اجابت دعاى مؤمنان ۱۰; الگوى مؤمنان ۱۴; تکلیف مؤمنان ۱۴; عوامل ثروتمندى مؤمنان ۱۵; عوامل فقر مؤمنان ۱۵
- مبارزه: دعا در مبارزه ۱۳; روش مبارزه ۱۳
- محمد(ص): الگوى محمد(ص) ۱۴; تکلیف محمد(ص) ۱۴
- نیازها: نیاز به استغفار ۶; نیاز به دعا ۶
منابع