ریشه عرب: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۳۱: خط ۳۱:


(بر وزن فرس) طائفه‏اى از مردم‏اند خلاف عجم. و عجم هر غير عرب است از هر نژاد و قوم كه بوده باشد. راغب گفته: عرب اولاد اسمعيل‏اند. جوهرى گفته: عرب طائفه‏اى از مردم‏اند. به عرب شهرنشين گويند عربىّ و به عرب باديه‏نشين گويند اعرابى، اعراب جمع عرب نيست بلكه عرب اسم جنس است در شعر صحيح جمع اعراب اعاريب آمده. در مفردات گويد: اعراب در اصل جمع عرب است سپس به عربهاى باديه‏نشين اسم شده. دانشمندان در اين متفّق القولند كه: اعراب و اعرابى به باديه‏نشينان مخصوص است و به شهرنشين اعرابى اطلاق نمى‏شود. ولى در صحاح گفته: اعراب جمع است و از خود مفرد ندارد. [توبه:97]. علت شدّت كفر و نفاق ظاهراً دور بودن از حضارت و تمدّن است زيرا در اهل باديه جهالت بيشتر حكم فرماست [توبه:99]. كلمه اعراب مجموعاً ده بار در قرآن آمده و مراد از همه آنها باديه نشينان‏اند. مراد از «عَرَبِىٌّ مُبينٌ» و «عَرَبِىٌّ» در وصف قرآن، فصيح و روشن بودن آن است [نحل:103]، [يوسف:2]، [رعد:37]، [احقاف:12]. راغب گفته: «اَلْعَرَبِىُّ اَلْفَصيحُ الْبَيِّنُ مِنَ الْكَلامِ» در صحاح گفته: «اعرب به حجّة‏اى افصح» بعضى از مفسران از «عربى»فقط زبان را در نظر گرفته‏اند ولى ظاهراً فصاحت مراد است. اعراب روشن كردن به وسيله حركه است.
(بر وزن فرس) طائفه‏اى از مردم‏اند خلاف عجم. و عجم هر غير عرب است از هر نژاد و قوم كه بوده باشد. راغب گفته: عرب اولاد اسمعيل‏اند. جوهرى گفته: عرب طائفه‏اى از مردم‏اند. به عرب شهرنشين گويند عربىّ و به عرب باديه‏نشين گويند اعرابى، اعراب جمع عرب نيست بلكه عرب اسم جنس است در شعر صحيح جمع اعراب اعاريب آمده. در مفردات گويد: اعراب در اصل جمع عرب است سپس به عربهاى باديه‏نشين اسم شده. دانشمندان در اين متفّق القولند كه: اعراب و اعرابى به باديه‏نشينان مخصوص است و به شهرنشين اعرابى اطلاق نمى‏شود. ولى در صحاح گفته: اعراب جمع است و از خود مفرد ندارد. [توبه:97]. علت شدّت كفر و نفاق ظاهراً دور بودن از حضارت و تمدّن است زيرا در اهل باديه جهالت بيشتر حكم فرماست [توبه:99]. كلمه اعراب مجموعاً ده بار در قرآن آمده و مراد از همه آنها باديه نشينان‏اند. مراد از «عَرَبِىٌّ مُبينٌ» و «عَرَبِىٌّ» در وصف قرآن، فصيح و روشن بودن آن است [نحل:103]، [يوسف:2]، [رعد:37]، [احقاف:12]. راغب گفته: «اَلْعَرَبِىُّ اَلْفَصيحُ الْبَيِّنُ مِنَ الْكَلامِ» در صحاح گفته: «اعرب به حجّة‏اى افصح» بعضى از مفسران از «عربى»فقط زبان را در نظر گرفته‏اند ولى ظاهراً فصاحت مراد است. اعراب روشن كردن به وسيله حركه است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ل:75, ه:72, قرء:48, هم:39, قول:37, ک:36, انن:35, کم:34, علم:33, فى:33, الله:33, امن:32, ان:32, وله:32, لعل:32, اله:32, نذر:31, لا:30, نا:30, الذين:28, بين:28, لسن:28, قوم:26, نفق:26, خلف:25, عن:25, ذلک:24, نزل:24, کتب:24, الى:23, ب:22, ايى:22, حول:22, حکم:22, عظم:20, ائى:19, هن:19, عقل:19, اهل:19, اوى:19, جعل:19, اول:19, عجم:19, ف:19, هذا:19, امم:18, بشر:17, نشء:17, ما:17, شدد:17, س:17, لو:17, بکر:16, ذا:16, فسق:16, فوز:16, مدينه:16, مدن:16, کون:16, سئل:15, ذکر:15, وقى:15, ظلم:15, صرف:15, رسل:15, دعو:15, ترب:15, صحب:15, جىء:15, خبر:15, شغل:15, اخذ:15, اذن:15, غير:15, ذى:15, کفر:15, هو:15, صدق:15, على:15, عذر:15, بدو:15, ا:15, سمع:15, ثلل:14, رضو:14, نحن:14, لم:14, فصل:14, ها:14, يمن:14, عوج:14, مول:14, حسن:14, تبع:14, قرى:13, قلل:13, قصص:13, وحى:13, رحم:13, جدر:13, مثل:13, نبء:13, زبر:13, هضم:13, اوب:13, کلل:13, لکن:13, غرم:13, الا:13, هوى:13, عرض:13, قعد:13, وعد:13, ربص:12, فقه:12, يوم:12, بئس:12, سوء:12, بعد:12, ضرب:12, هدى:12, دور:12, وکل:12, مرد:12, ودد:12, سلم:11, شفى:11, کثر:11, غفر:11, کذب:11, احزاب:11, اجر:11, قلب:11, حدد:11, لحد:11, اتى:11, لما:11, قتل:11, اخر:11, او:10, موسى:10, دخل:10, رغب:10, الذى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲

تکرار در قرآن: ۲۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(بر وزن عنق) جمع عروب يا عروبه است و آن زنى است كه به شوهرش اظهار عشق و محبت كند [واقعة:36-37]. در مجمع فرموده: «منحننّات على ازواجهنّ و متحبّبات اليهم» و به قولى عروب زنى است كه با شوهر خود بازى كند و با او انس گيرد مثل انس عرب به كلام عربى رجوع شود به «ترب».

(بر وزن فرس) طائفه‏اى از مردم‏اند خلاف عجم. و عجم هر غير عرب است از هر نژاد و قوم كه بوده باشد. راغب گفته: عرب اولاد اسمعيل‏اند. جوهرى گفته: عرب طائفه‏اى از مردم‏اند. به عرب شهرنشين گويند عربىّ و به عرب باديه‏نشين گويند اعرابى، اعراب جمع عرب نيست بلكه عرب اسم جنس است در شعر صحيح جمع اعراب اعاريب آمده. در مفردات گويد: اعراب در اصل جمع عرب است سپس به عربهاى باديه‏نشين اسم شده. دانشمندان در اين متفّق القولند كه: اعراب و اعرابى به باديه‏نشينان مخصوص است و به شهرنشين اعرابى اطلاق نمى‏شود. ولى در صحاح گفته: اعراب جمع است و از خود مفرد ندارد. [توبه:97]. علت شدّت كفر و نفاق ظاهراً دور بودن از حضارت و تمدّن است زيرا در اهل باديه جهالت بيشتر حكم فرماست [توبه:99]. كلمه اعراب مجموعاً ده بار در قرآن آمده و مراد از همه آنها باديه نشينان‏اند. مراد از «عَرَبِىٌّ مُبينٌ» و «عَرَبِىٌّ» در وصف قرآن، فصيح و روشن بودن آن است [نحل:103]، [يوسف:2]، [رعد:37]، [احقاف:12]. راغب گفته: «اَلْعَرَبِىُّ اَلْفَصيحُ الْبَيِّنُ مِنَ الْكَلامِ» در صحاح گفته: «اعرب به حجّة‏اى افصح» بعضى از مفسران از «عربى»فقط زبان را در نظر گرفته‏اند ولى ظاهراً فصاحت مراد است. اعراب روشن كردن به وسيله حركه است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الْأَعْرَابِ‌ ۸
الْأَعْرَابُ‌ ۲
عَرَبِيّاً ۸
عَرَبِيٌ‌ ۲
عَرَبِيٍ‌ ۱
عُرُباً ۱

ریشه‌های مرتبط