ریشه نفر: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
(بروزن فرس) گروه. دسته. [احقاف:29]. آنگاه كه گروهى از جن را به سوى تو برگدانديم كه قرآن را استماع ميكردند. [جن:1]. در قاموس گفته نفر عبارت است از همه مردم و نيز گروهى از مردان كه از ده نفر كم باشد. در كشاف ذيل آيه 47 سوره نمل گفته: فرق بين رهط و نفر آن است كه نفر از سه است تا نه و رهط از سه است تا ده يا از هفت تا ده و در اقرب الموارد گويد: گروهى است از سه تا ده و به قولى از سه تا هفت نفر از مردان و اگر بيشتر از ده باشد نفر گفته نمىشود. * [كهف:34]. مراد از نفر در آيه عشيره است طبرسى فرموده عشيره نفر خوانده شده كه با انسان در حوائج او سعى و حركت مىكنند. نفير: مثل نفر است به معنى جماعتى از مردان در مجمع فرموده: نفيرعددى از مردان است زجاج گفته: ممكن است جمع نفر باشد، نفير و نفر انسان، عشيره اوست كه ياريش كرده و با او كوچ كنند [اسراء:6]. يارى مىدهيم شما را با اموال و فرزندان و عشيره و يارانتان را زياد مىگردانيم. | (بروزن فرس) گروه. دسته. [احقاف:29]. آنگاه كه گروهى از جن را به سوى تو برگدانديم كه قرآن را استماع ميكردند. [جن:1]. در قاموس گفته نفر عبارت است از همه مردم و نيز گروهى از مردان كه از ده نفر كم باشد. در كشاف ذيل آيه 47 سوره نمل گفته: فرق بين رهط و نفر آن است كه نفر از سه است تا نه و رهط از سه است تا ده يا از هفت تا ده و در اقرب الموارد گويد: گروهى است از سه تا ده و به قولى از سه تا هفت نفر از مردان و اگر بيشتر از ده باشد نفر گفته نمىشود. * [كهف:34]. مراد از نفر در آيه عشيره است طبرسى فرموده عشيره نفر خوانده شده كه با انسان در حوائج او سعى و حركت مىكنند. نفير: مثل نفر است به معنى جماعتى از مردان در مجمع فرموده: نفيرعددى از مردان است زجاج گفته: ممكن است جمع نفر باشد، نفير و نفر انسان، عشيره اوست كه ياريش كرده و با او كوچ كنند [اسراء:6]. يارى مىدهيم شما را با اموال و فرزندان و عشيره و يارانتان را زياد مىگردانيم. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, کم:95, ل:80, فى:75, هم:75, ف:68, ه:63, ما:61, قول:57, الا:50, لا:44, کون:42, انن:40, لو:39, سمع:38, جنن:38, ک:38, نفر:37, اله:37, وله:36, ب:36, زيد:35, ان:33, امن:32, حسن:32, جعل:31, عزز:30, الله:30, او:29, ثبى:29, مول:29, عذب:28, کلل:28, الى:28, جمع:26, کفف:26, کثر:25, بل:24, قرء:24, ا:24, سبل:23, نفس:23, على:23, ثقل:23, حذر:22, نا:22, حرر:22, کبر:21, قرآن:21, دخل:21, حکم:21, برک:21, نحن:21, فرر:21, ارض:21, مکر:21, سوء:19, علم:19, اخذ:19, قلل:19, الذى:19, اذ:19, فرق:19, خفف:19, عتو:19, حمر:19, هو:18, قسر:18, ذکر:18, دبر:18, مع:17, کان:17, جهد:17, صرف:17, لجج:17, اخر:17, مشى:17, قسور:17, سمو:16, امر:16, ظلم:16, ى:16, عمل:16, کبب:16, الم:16, رود:16, اذا:16, نور:16, الذين:16, ولى:16, بنو:16, فرى:16, برج:15, نذر:15, لما:15, عرض:15, دنو:15, بدل:15, علو:15, جهنم:15, وحد:15, حيق:14, رزق:14, طوف:14, حيى:14, بطء:14, قوم:14, هى:14, وحى:14, انا:14, شدد:14, عن:12, وجه:12, فقه:12, متع:12, مسک:12, سجد:12, مدد:12, ها:12, جىء:12, غير:12, ايى:11, حور:11, حضر:11, رحم:10, يا:10, عجب:10, هذا:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱
تکرار در قرآن: ۱۸(بار)
قاموس قرآن
(بروزن فلس) نفر اگر با «من» و «عن» آيد به معنى دورى و تفرق باشد و اگر با «الى» باشد به معنى خروج ورفتن است و بعبارت ديگر اگر گوييم: «نَفَرَمَنْهُ وَعَنْهُ» يعنى از آن دور شد و اگر گوييم «نَفَرَ اِلَيْهِ» يعنى به سوى آن رفت. در قاموس گويد: «اَلنَّفْرُ: اَلتَّفَرُّقُ» و در اقرب الموارد آمده «نَفَرَتِ الدَّابَّةُ مِنْ كَذا» يعنى از آن ترسيد و كنار شد. در مجمع ذيل [توبه:38]. گويد: نفر رفتن است به سوى آنچه بر آن تهييج شده و در جاى ديگر گفته: آن در اصل به معنى فزع است. [توبه:122]. آن در تقدير «فَلَوْلاَنَفَرَاِلى طَلَبِ الْعِلْمِ» است يعنى چرا از هر گروه دستهاى به طلب علم خارج نمىشوند تا در دين عالم باشند راجع به اين آيه در «فقه» بحث شده است. [نساء:71]. اى اهل ايمان احتياط (و اسلحه) خويش را برگيريد و گروه گروه يا همگى به جهاد خارج شويد. نفُور: (بروزن عقول) بمعنى دورى است [ملك:21]. بلكه در طغيان و دورى از حق اصرار ورزيدند و اگر با «الى» آيد به معنى رفتن و خروج باشد چنانكه در اقرب الموارد هست. استنفار: رم دادن و رم كردن طلب خروج و حركت است [مدثر:51-50]. گويى آنها الاغهاى رم كردهاند كه از شيرگريخته.
(بروزن فرس) گروه. دسته. [احقاف:29]. آنگاه كه گروهى از جن را به سوى تو برگدانديم كه قرآن را استماع ميكردند. [جن:1]. در قاموس گفته نفر عبارت است از همه مردم و نيز گروهى از مردان كه از ده نفر كم باشد. در كشاف ذيل آيه 47 سوره نمل گفته: فرق بين رهط و نفر آن است كه نفر از سه است تا نه و رهط از سه است تا ده يا از هفت تا ده و در اقرب الموارد گويد: گروهى است از سه تا ده و به قولى از سه تا هفت نفر از مردان و اگر بيشتر از ده باشد نفر گفته نمىشود. * [كهف:34]. مراد از نفر در آيه عشيره است طبرسى فرموده عشيره نفر خوانده شده كه با انسان در حوائج او سعى و حركت مىكنند. نفير: مثل نفر است به معنى جماعتى از مردان در مجمع فرموده: نفيرعددى از مردان است زجاج گفته: ممكن است جمع نفر باشد، نفير و نفر انسان، عشيره اوست كه ياريش كرده و با او كوچ كنند [اسراء:6]. يارى مىدهيم شما را با اموال و فرزندان و عشيره و يارانتان را زياد مىگردانيم.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
فَانْفِرُوا | ۱ |
انْفِرُوا | ۳ |
تَنْفِرُوا | ۲ |
لِيَنْفِرُوا | ۱ |
نَفَرَ | ۱ |
نَفِيراً | ۱ |
نُفُوراً | ۴ |
نَفَراً | ۲ |
نُفُورٍ | ۱ |
نَفَرٌ | ۱ |
مُسْتَنْفِرَةٌ | ۱ |