ریشه جهد
تکرار در قرآن: ۴۱(بار)
قاموس قرآن
(به فتح اوّل و ضمّ آن) صعوبت و مشقّت. چنان كه در قاموس و مفردات گفته است در اقرب الموارد آن را تلاش توأم با رنج معنى مىكند. صحاح طاقت (سختى) گفته است در مجمع البيان ذيل آيه 217 بقره فرمايد: «جاهَدْتُ الْعَدُوَّ» يعنى در جنگ با دشمن مشقّت را بر خود هموار كردم و در ذيل آيه 79 توبه فرمود جهد به ضمّ اوّل و فتح آن هر دو به يك معنى و آن مادار كردن خود بر مشقّت است و از شعبى نقل شده كه جهد (به فتح اوّل) در عمل و جهد (به ضمّ اوّل) در قوّت و طعام است و از قتيبى نقل است كه جهد (به فتح) مشقّت و به ضمّ طاعت است .بنابر اقوال گذشته معناى: فلانى جهاد كرد آن است كه قدرت خود را به كار انداخت، متحمّل مشقّت گرديد، تلاش توأم با رنج كرد. جامع همه اقوال قول اقرب الموارد است پس جهد و جهاد يعنى: تلاش توأم با رنج. [عنكبوت:6] هركه تلاش كند و خود را به زحمت اندازد، فقط براى خويش تلاش مىكند خدا از مردم بى نياز است [مائده:35] به سوى خدا وسيله جوئيد و در راه او تلاش كنيد . جهاد (به كسر اوّل) مصدر است به معنى تلاش و نيز اسم است به معنى جنگ (اقرب الموارد) و جنگ را از آن جهاد گويند كه تلاش توأم بار نج است [فرقان:52] مجاهد: تلاش كننده جنگ كننده [نساء:95] [انعام:109] قسم ياد كردند به خدا قسم مؤكد و محكم، يعنى آنچه مىتوانستند آنرا محكم كردند راغب گويد: سوگند ياد كردند و در آن آنچه قدرت داشتند كوشيدند طبرسى گفته: تقدير اين است «جَهَدُوا جَهْدَ اَيْمانِهِمْ». اين تعبير پنج بار در قرآن مجيد آمده و همه درباره بدكاران است . بايد دانست: افهال اين ماده در قرآن همه از باب مفاعله آمده است و آن به معناى تكثير است نه بين الاثنين و تكثير يكى از معانى مفاعله است على هذا مثلا از [حج:78] سه تلاش استفاده مىشود يكى از مادّه يكى از هيئت و يكى از «حق جهادة» يعنى در راه خدا تلاش كنيد تلاش بسيار شديد. [توبه:79] آنانكه راغبين از مؤمنين در صدقات را خرده مىگيرند و نيز به كسانيكه جز به اندازه طاقت و تلاش خود پيدا نمىكنند عيب ميگيرند. آيه درباره منافقان است كه هم ثروتمندان را در دادن زكوة مسخره مىكردند و هم دستتگانرا، اينكه فرموده «لا يَجِدُونَ اِلّا جُهْدَهُمْ» يعنى جز تلاش خود چيزى پيدا نمىكنند قهراً كمك مالى آنها در راه اسلام كم است .
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
جَاهَدُوا | ۱۱ |
الْمُجَاهِدُونَ | ۱ |
الْمُجَاهِدِينَ | ۳ |
جَاهِدُوا | ۴ |
جَهْدَ | ۵ |
يُجَاهِدُونَ | ۱ |
جَاهَدَ | ۲ |
جِهَادٍ | ۱ |
يُجَاهِدُوا | ۲ |
جَاهِدِ | ۲ |
جُهْدَهُمْ | ۱ |
جِهَادِهِ | ۱ |
جَاهِدْهُمْ | ۱ |
جِهَاداً | ۲ |
يُجَاهِدُ | ۱ |
جَاهَدَاکَ | ۲ |
تُجَاهِدُونَ | ۱ |