ریشه ذکر: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
(بر وزن فرس) نر. مقابل ماده [آل عمران:36]. پسر مثل دختر نيست (راجع به نذر زن عمران) [حجرات:13]، [ليل:3]. موضوع نر و مادگى كه در (زوج) خواهد آمد از اسرار عجيب اين جهان است. * [انعام:143]، در «آالّذكرين) همزه استفهام است كه با «الذكرين» جنس نر از گوسفند و بز است و مراد از «الانثيين» ماده آن دو است يعنى: هشت جفت بر شما حلال كرده از گوسفند دو جفت نر و ماده و از بز دو جفت نر و ماده بگو آيا دو لنگه نر را حرام كرده يا دو لنگه ماده را با آن چه را رحمهاى دو ماده شامل است. مراد از هشت جفت هشت لنگه است كه چهار جفت مىشود چهار لنگه در اين آيه بعد ذكر شده و چهار لنگه ديگر در آيه بعد عبارتند از نر و ماده شتر و گاو. ذكور و ذكران جمع ذكر است مثل [شورى:49-50]، يعنى: به آنكه بخواهد دختران و به آن كه بخواهد پسران مىدهد يا ميان پسران و دختران را جمع مىكند و از هر دو مىدهد و آن كه را بخواهد نازا مىكند نه مىزايد و نه براى او فرزندى زائيده مىشود. در الميزان آمده: تزويج به معنى جمع است على هذا معناى «يُزَوِجهُمُ» جمع مىكند است. قول حضرت لوط كه به قوم خويش فرمود [شعراء:165]، پسران و مردان را شامل است يعنى آيا به جنس مرد تمايل مىكنيد و زنان را كنار مىگذاريد؟!! | (بر وزن فرس) نر. مقابل ماده [آل عمران:36]. پسر مثل دختر نيست (راجع به نذر زن عمران) [حجرات:13]، [ليل:3]. موضوع نر و مادگى كه در (زوج) خواهد آمد از اسرار عجيب اين جهان است. * [انعام:143]، در «آالّذكرين) همزه استفهام است كه با «الذكرين» جنس نر از گوسفند و بز است و مراد از «الانثيين» ماده آن دو است يعنى: هشت جفت بر شما حلال كرده از گوسفند دو جفت نر و ماده و از بز دو جفت نر و ماده بگو آيا دو لنگه نر را حرام كرده يا دو لنگه ماده را با آن چه را رحمهاى دو ماده شامل است. مراد از هشت جفت هشت لنگه است كه چهار جفت مىشود چهار لنگه در اين آيه بعد ذكر شده و چهار لنگه ديگر در آيه بعد عبارتند از نر و ماده شتر و گاو. ذكور و ذكران جمع ذكر است مثل [شورى:49-50]، يعنى: به آنكه بخواهد دختران و به آن كه بخواهد پسران مىدهد يا ميان پسران و دختران را جمع مىكند و از هر دو مىدهد و آن كه را بخواهد نازا مىكند نه مىزايد و نه براى او فرزندى زائيده مىشود. در الميزان آمده: تزويج به معنى جمع است على هذا معناى «يُزَوِجهُمُ» جمع مىكند است. قول حضرت لوط كه به قوم خويش فرمود [شعراء:165]، پسران و مردان را شامل است يعنى آيا به جنس مرد تمايل مىكنيد و زنان را كنار مىگذاريد؟!! | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, ل:95, ف:85, ه:81, هم:72, کم:64, الله:57, ما:57, اله:57, وله:51, انن:49, ب:44, فى:40, لا:40, ک:37, ان:36, ذکر:35, ى:34, على:33, ها:31, ربب:31, نا:30, قول:29, کون:29, اذا:29, الا:28, لعل:26, عن:26, الذين:25, علم:24, ا:24, امن:23, نعم:23, الى:23, قوم:23, سمو:22, شىء:22, ايى:21, هو:21, او:21, انث:20, رحم:19, اذ:19, انس:19, قد:19, نزل:19, نذر:18, اول:18, اتى:18, ائى:18, کثر:18, قرء:18, وسم:18, جىء:18, اوى:18, خلق:17, عند:17, يا:17, هل:17, عبد:17, قرآن:17, يوم:16, بين:16, کلل:16, يسر:16, بل:16, جعل:16, ذلک:16, نسى:16, کتب:16, لبب:15, عرض:15, وقى:15, ذا:15, عمل:15, مثل:15, قلب:15, ام:15, هذا:15, نفع:15, حيى:15, اخذ:15, شطن:14, صلو:14, انت:14, لم:14, ن:14, ظلم:14, زوج:14, کذب:14, ارض:14, سبح:14, بعد:14, مع:14, کيف:14, عذب:14, وحد:14, خير:14, قلل:14, رئى:14, الذى:14, بنو:13, خشى:13, س:13, کفر:13, خوف:13, هدى:13, لما:13, حتى:13, لو:13, حکم:13, حرم:13, بصر:13, ثم:13, ولى:13, صبر:13, صلح:13, رجع:13, اهل:13, قبل:13, سخر:13, هما:13, جنن:13, سئل:13, اسرائيل:13, تلو:13, اخر:13, حسن:13, رجل:12, خرج:12, اولى:12, وعد:12, ليس:12, شکر:12, کلا:12, هذه:12, فرق:12, زکو:12, سمع:12, تبع:12, حقق:12, فعل:12, رسل:12, سوء:12, اخو:12, عجب:12, بيت:12, ذهب:12, انتم:12, اکل:12, أما:12, حسب:12, موت:12, ضلل:12, حظظ:12, خلص:12, عدد:12, اوب:12, صدق:12, ثنى:12, سعى:12, جنب:12, قوى:12, ولد:12, حدث:12, حفظ:12, لقى:12, موسى:12, بشر:12, اسماعيل:12, عاد:12, طهر:12, نن:12, شقو:12, سجد:12, رود:12, رفع:12, خلف:12, ليل:12, نهر:12, علو:12, احد:12, نور:12, اذن:12, وفى:12, سوع:12, کبر:12, نسک:12, اننى:12, شدد:12, نجو:12, نحن:11, التى:11, امر:11, ابو:11, نفس:11, وذر:11, قضى:11, بيع:11, سوى:11, بغى:11, اجر:11, زنى:11, ظهر:11, هزء:11, لکن:11, شقى:11, بعض:11, ابراهيم:11, لهو:11, دبر:11, نهى:11, دنو:11, سور:11, الم:11, سرف:11, هن:11, مريم:11, بکر:11, طوع:11, قعد:11, ذى:11, دور:11, عهد:11, مرر:11, لوم:11, هارون:11, وعظ:11, وهب:11, هلک:11, نوب:11, رکب:11, الو:11, کرم:11, هى:11, فحش:11, رقب:11, کلم:11, دون:11, انا:11, امم:11, عوج:11, شفع:11, نظر:11, فلح:11, زبر:11, سطح:11, صفف:11, کفل:11, لسن:11, فرعون:11, بلد:11, زجر:11, وعى:11, ادريس:11, غير:11, بحر:11, ذوق:11, غفر:11, نبو:11, نکر:11, عيسى:11, ورث:11, قرى:11, ثلث:11, قدر:11, عزز:11, سلم:11, جلد:11, متع:11, نطف:11, حبب:11, جمع:11, وضع:11, جبل:11, صحب:11, صرط:11, خبث:11, برر:11, صحف:11, ثمود:11, بدل:11, نشر:11, غيب:11, رضو:11, مشعر:11, ص:11, عشو:11, صوب:11, داود:11, غنى:11, نوح:11, ارث:11, صفو:11, زيد:11, برک:11, لزب:11, عرف:11, وجل:11, غفل:11, شهد:11, خفى:11, طمن:11, لين:11, وجد:11, ابى:11, طمئن:11, سبل:11, شکک:11, ذلکم:11, نشء:11, ليت:11, نسو:11, دعو:11, لوط:11, جحم:11, ثمر:11, شجر:11, عمر:11, نبء:11, اصل:11, فسق:11, عرفات:11, شمل:11, طلق:11, يدى:11, عذر:11, نصر:11, رزق:11, نبت:11, زلف:11, نفق:11, عقب:11, طول:11, لولا:11, فتى:11, بسط:11, رمز:11, طيب:11, فرر:11, سرع:11, صوم:11, جبر:11, اين:11, جهنم:11, عرب:11, فتء:11, فرج:11, صفح:11, بهج:11, ضوء:11, صرف:11, بعث:11, خرر:11, يوسف:11, فتو:11, اثم:11, ونى:11, غطو:11, ثبت:11, جلو:11, سعر:11, سوف:11, قيض:11, ندو:11, مکن:11, نفر:11, طمم:11, ملک:11, خشع:11, حجز:11, فضل:11, خبت:11, اليسع:11, وحى:11, وصى:11, فتن:11, آدم:11, لدن:11, وقر:11, حيص:10, شفق:10, فتح:10, خلد:10, بور:10, قتل:10, برز:10, غرو:10, معز:10, خسر:10, زبور:10, شرک:10, منع:10, تلک:10, کى:10, خون:10, صدد:10, کسب:10, ت:10, نحت:10, سلک:10, عمى:10, کلف:10, مسک:10, کهن:10, ايوب:10, بتل:10, سطر:10, توب:10, نصب:10, نصت:10, طوف:10, سلط:10, قمر:10, ضرب:10, حيض:10, ع:10, فئى:10, کان:10, بقر:10, حرث:10, طين:10, غرب:10, منى:10, لغو:10, حزب:10, خضع:10, ورى:10, اسحاق:10, جمعة:10, دهر:10, تجر:10, سبع:10, صمع:10, کفى:10, شعب:10, شمئز:10, حطم:10, جهر:10, هون:10, دخل:10, سنو:10, کسل:10, ضعف:10, حرض:10, هوى:10, عدو:10, کاين:10, قصر:10, ترک:10, شتت:10, دين:10, ايد:10, زيل:10, غرر:10, بسل:10, وثق:10, بطن:10, غشى:10, عسر:10, لبث:10, فيض:10, برهن:10, شيع:10, ذبذب:10, قسو:10, قدم:10, ريب:10, هدم:10, يعقوب:10, نقص:10, عجل:10, طرد:10, شقق:10, عقل:10, جزى:10, ندى:10, ضحک:10, حمر:10, عقم:10, فرى:10, بغض:10, خمر:10, عتق:10, مناة:10, عزى:10, قسم:10, غشو:10, عمق:10, رجم:10, قرف:10, حظر:10, فصل:10, درى:10, رسو:10, لعب:10, اما:10, مسس:10, کن:10, نقض:10, عين:10, نبذ:10, کود:10, جرى:10, رجس:10, مول:10, طلع:10, هشم:10, عسى:10, حين:10, اذى:10, صعد:10, عيش:10, رجو:10, ضئن:10, بره:10, ضرع:10, سفن:10, مشى:10, طغو:10, خلل:10, ضيز:10, خزن:10, زکريا:10, ابل:10, زيغ:10, بوب:10, وصل:10, ذنب:10, کظم:10, مشج:10, عظم:10, غدو:10, ردد:10, حجب:10, طير:10, مدد:10, ضيع:10, سهل:10, جثث:10, قصم:10, نصح:10, سجن:10, قصو:10, ظنن:10, ويل:10, عرش:10, نفخ:10, فجج:10, ايان:10, حبل:10, عزل:10, طور:10, سرر:10, بلو:10, حوذ:10, عدن:10, حمد:10, عرج:10, اثر:10, احزاب:10, فقه:10, حلم:10, بلغ:10, خرق:10, فلن:10, جسد:10, هتى:10, شعر:10, ضنک:10, حمل:10, طغى:10, سبق:10, بضع:10, حصى:10, حرج:10, شرح:10, موه:10, احقاف:10, مهد:10, ضغث:10, مدن:10, فوض:10, خصص:10, سليمان:10, حشر:10, فوق:10, هاتوا:10, زعم:10, خرب:10, همم:10, قرنين:10, عثو:10, انى:10, فئد:10, فرط:10, بوء:10, صفر:10, جند:10, زلق:10, شرد:10, وسع:10, ثمن:10, صدر:10, نصارى:10, حرف:10, عصم:10, فکر:10, هجر:10, وقع:10, خطف:10, قرن:10, شرط:10, مرض:10, هات:10, حوت:10, عوم:10, صمم:10, کنن:10, اشر:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۸
تکرار در قرآن: ۲۹۲(بار)
قاموس قرآن
(بر وزن فرس) نر. مقابل ماده [آل عمران:36]. پسر مثل دختر نيست (راجع به نذر زن عمران) [حجرات:13]، [ليل:3]. موضوع نر و مادگى كه در (زوج) خواهد آمد از اسرار عجيب اين جهان است. * [انعام:143]، در «آالّذكرين) همزه استفهام است كه با «الذكرين» جنس نر از گوسفند و بز است و مراد از «الانثيين» ماده آن دو است يعنى: هشت جفت بر شما حلال كرده از گوسفند دو جفت نر و ماده و از بز دو جفت نر و ماده بگو آيا دو لنگه نر را حرام كرده يا دو لنگه ماده را با آن چه را رحمهاى دو ماده شامل است. مراد از هشت جفت هشت لنگه است كه چهار جفت مىشود چهار لنگه در اين آيه بعد ذكر شده و چهار لنگه ديگر در آيه بعد عبارتند از نر و ماده شتر و گاو. ذكور و ذكران جمع ذكر است مثل [شورى:49-50]، يعنى: به آنكه بخواهد دختران و به آن كه بخواهد پسران مىدهد يا ميان پسران و دختران را جمع مىكند و از هر دو مىدهد و آن كه را بخواهد نازا مىكند نه مىزايد و نه براى او فرزندى زائيده مىشود. در الميزان آمده: تزويج به معنى جمع است على هذا معناى «يُزَوِجهُمُ» جمع مىكند است. قول حضرت لوط كه به قوم خويش فرمود [شعراء:165]، پسران و مردان را شامل است يعنى آيا به جنس مرد تمايل مىكنيد و زنان را كنار مىگذاريد؟!!
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
اذْکُرُوا | ۲۲ |
يُذْکَرَ | ۲ |
فَاذْکُرُونِي | ۱ |
أَذْکُرْکُمْ | ۱ |
فَاذْکُرُوا | ۷ |
اذْکُرُوهُ | ۱ |
کَذِکْرِکُمْ | ۱ |
ذِکْراً | ۱۱ |
يَتَذَکَّرُونَ | ۷ |
سَتَذْکُرُونَهُنَ | ۱ |
يَذَّکَّرُ | ۳ |
فَتُذَکِّرَ | ۱ |
الذَّکَرُ | ۲ |
اذْکُرْ | ۱۴ |
الذِّکْرِ | ۶ |
ذَکَرُوا | ۲ |
يَذْکُرُونَ | ۵ |
ذَکَرٍ | ۵ |
لِلذَّکَرِ | ۱ |
فَلِلذَّکَرِ | ۱ |
ذُکِّرُوا | ۷ |
ذِکْرِ | ۱۰ |
الذِّکْرَى | ۶ |
ذِکْرَى | ۱۳ |
ذَکِّرْ | ۲ |
تَتَذَکَّرُونَ | ۳ |
ذُکِرَ | ۷ |
يُذْکَرِ | ۱ |
يَذَّکَّرُونَ | ۶ |
لِذُکُورِنَا | ۱ |
آلذَّکَرَيْنِ | ۲ |
تَذَکَّرُونَ | ۱۷ |
ذِکْرٌ | ۹ |
تَذَکَّرُوا | ۱ |
تَذْکِيرِي | ۱ |
لِلذَّاکِرِينَ | ۱ |
اذْکُرْنِي | ۱ |
ذِکْرَ | ۲ |
ادَّکَرَ | ۱ |
تَذْکُرُ | ۱ |
يَتَذَکَّرُ | ۷ |
بِذِکْرِ | ۳ |
ذَکِّرْهُمْ | ۱ |
لِيَذَّکَّرَ | ۱ |
الذِّکْرُ | ۳ |
الذِّکْرَ | ۶ |
لِيَذَّکَّرُوا | ۲ |
ذَکَرْتَ | ۱ |
ذِکْرِنَا | ۲ |
ذُکِّرَ | ۲ |
أَذْکُرَهُ | ۱ |
ذِکْرِي | ۵ |
ذِکْرُ | ۳ |
يَذْکُرُ | ۲ |
تَذْکِرَةً | ۳ |
لِذِکْرِي | ۱ |
نَذْکُرَکَ | ۱ |
ذِکْرٍ | ۲ |
ذِکْرُکُمْ | ۱ |
يَذْکُرُهُمْ | ۱ |
يَذْکُرُوا | ۱ |
لِيَذْکُرُوا | ۱ |
يُذْکَرُ | ۱ |
بِذِکْرِهِمْ | ۱ |
ذِکْرِهِمْ | ۱ |
يَذَّکَّرَ | ۱ |
الذُّکْرَانَ | ۱ |
لَذِکْرُ | ۱ |
ذَکَرَ | ۲ |
اذْکُرْنَ | ۱ |
الذَّاکِرِينَ | ۱ |
الذَّاکِرَاتِ | ۱ |
تَذَکَّرَ | ۱ |
ذُکِّرْتُمْ | ۱ |
لِيَتَذَکَّرَ | ۱ |
لَذِکْرَى | ۲ |
فَسَتَذْکُرُونَ | ۱ |
بِالذِّکْرِ | ۱ |
الذُّکُورَ | ۱ |
ذُکْرَاناً | ۱ |
تَذْکُرُوا | ۱ |
لَذِکْرٌ | ۱ |
ذِکْرَاهُمْ | ۱ |
فَذَکِّرْ | ۴ |
الذَّکَرَ | ۳ |
مُدَّکِرٍ | ۶ |
لِلذِّکْرِ | ۴ |
لِذِکْرِ | ۱ |
لَتَذْکِرَةٌ | ۱ |
اذْکُرِ | ۲ |
تَذْکِرَةٌ | ۴ |
التَّذْکِرَةِ | ۱ |
ذَکَرَهُ | ۲ |
مَذْکُوراً | ۱ |
ذِکْرَاهَا | ۱ |
سَيَذَّکَّرُ | ۱ |
مُذَکِّرٌ | ۱ |
ذِکْرَکَ | ۱ |