ریشه طيب: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::طيب]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
دلچسبى. طمع پسندى «طالب الشىء طيباً» يعنى دلچسب و طبع پسند شد راغب گويد: اصل طيّب آن است كه حواس از آن لذّت مىبرند و نفس از آن لذّت مىبرد. و پاك كردن چيزى سبب دلچسبى آن است. نقيض طيّب خبيث است. [نساء:3]. از زنانآن كه دلبخواه و مورد پسند شماست نكاح كنيد. [زمر:73]. سلام بر شما به واسطه ايمان و عمل مورد پسند خدا شديد پس داخل بهشت شويد. اين آيه شايد عبارت اخراى [بيّنة:8]. باشد. [نساء:4]. اگر بدلخواه خود چيزى از مهر به شما بخشيدند آن را گوارا بخوريد. طيّب: در قرآن هم وصف انسان آمده مثل [انفال:37]. و هم وصف غير انسان نحو [مائده:6]. طيّب از انسان آن است كه از جهل و قبائح اعمال، پاك و به ايمان و عمل صالح متجلّى باشد اين چنين آدم مورد پسند خدا و دلبخواه خداست [نحل:32]. و طىب از غير انسان آن است كه در اثر عدم نقص و مفيد بودن و پاكى از آلودگيها دلچسب و مورد پسند باشد. [نحل:97] و حيات طيّبه آن است كه مفيد و دلچسب و تا حدى خالى از نقائص بوده باشد در اينجا لازم است به چند آيه نظر افكنيم: * [بقره:169]. آيه خطاب به عموم انسانها است. لفظ مِنْ در «مِمّا» ظاهراً براى بيان و به قولى براى بعضيت است زيرا همه چيز روى زمين خوردنى نيست. ولى چون خوردنيها فى نفسه معلوم اند بهتر است «مِنْ» براى بيان باشد «حَلالاً طَيَّباً» حال است از «مِمّا فِى الْاَرْضِ» يعنى جواز خوردن دو شرط دارد يكى حلال بودن كه حق ديگران در آن نباشد و ديگرى دلچسب و طبع پسند بودن كه مورد نفرت نباشد مثل قازورات و غيره. و اگر حلال را حلال شرعى با جميع شرايط آن بدانيم لازم است از آيات ديگر و روايات استفاده كنيم و گرنه ظهور حلال در آن نباشد و از مزاحمت و حقوق اغيار گشوده شود. و تابع خطوات شيطان بودن ظاهراً تعدى از حلال و طيّب است. از اين كريمه مىشود استفاده كرد كه مطلق آنچه دلچسب است و ديگران را در آن حقى نيست، خوردن آن جايز است. * [اعراف:157]. از اين دو آيه اين قاعده كلى مستفاد است طيّبات عموماً حلال و خبائث عموماً حرام اند. بايد در نظر داشت طيّبات و خبائث از نظر اقوام بشرى متفاوت اند مثلا در نظر اكثريت مردم آسيا خوردن حشرات و جاندارانى امثال قورباغه و خرچنگ و غيره از خبائث است و طبع از آنها نفرت دارد ولى پيش مردم اروپا از طيّبات اند و آنها را با كمال ولع مىخورند. همچنين طيّبات در نظر قومى از خبائث است مثل گوشت حيوانات در نظر بعضى از هندوها. و گوشت حيوانيكه در وقت ذبح نام خدا بر آن برده نشده يا آنچه در اثر عدم شرايط ميته شده، از نظر اسلام. به نظر نگارنده: مراد از طيّبات و خبائث در آيه طيّبات و خبائث واقعى است نه آنچه ميان مردم معمول است و آنچه در شرع حرام شده به علت خبث واقعى است گر چه در عرف از خبائث نيست مثلا زنا از نظر ظاهرى نبايد از خبائث باشد همچنين ذبيحهاى كه شرائط اسلامى در آن مراعات نشده ايضاً گوشت حشرات به نظر بسيارى از مردم و نيز گوشت درندگان و گوشت خوك و... ولى چون همه اينها از لحاظ واقع از خبائث اند لذا حرام اند و محرّماتى كه در شرع بيان شده در واقع مصاديق خبائث واقعى اند كه بشر به خبث عدهاى از آنها راه ندارد مثلا چهارده يا پانزده چيز از محرّمات ذبيحه در واقع از خبائث اند كه بشر خبث بعضى از آنها را از قبيل سپرز و بيضه و غيره نمىدانسته است. على هذا مراد از خبائث طيّبات عموم اند و مستثنىها موضوعاً خارج اند. * [نور:26]. به نظر زمخشرى: ابن عباس، ضحاك، مجاهد و حسن مراد از خبيثات كلمات پليد و از خبيثون كلمات پليد و از خبيثون مردمان پليد، و از طيّبات سخنان پاك و از طيّبون مردمان پاك اند. طبرسى آن را يكى از اقوال سه گانه شمرده اسن. يعنى كلمات پاك و مفيد مخصوص مردمان پاك و مردمان پاك مخصوص كلمات پاك اند و كلمات خبيث مخصوص اشخاص پليد و اشخاص پليد مخصوص كلمات پليد اند. الميزان و بيضاوى آنها را مردان و زنان گرفتهاند چنانكه در «خبث» گذشت. چون اين آيه پس از آيات زنا و لعان وافك واقع شده هر دو معنى صحيح است و مىشود گفت مراد آن است كه ناپاك و ناپاكان كلمات پاك مىگويند الخ و مىشود گفت زنان پاك مخصوصى مردان پاك اند الخ ولى «اُولئِكَ مُبَرِّؤُنَ مِمّا يَقُولُونَ» چنانكه در الميزان فرموده قرينه مراد بودن و زنان است كه در صورت اول اگر مراد از «مَبَرَّؤُنَ» مردان پاك باشند ديگر به تبرئه زنان پاك محلى نمىماند چون مراد از طيّبات و خبيثات فقط كلمات است مگرآن كه بگوئيم «مبرؤن» همچنين خبيثون و طيّبون شامل مردان و زنان است. و روايتى كه در «خبث» نقل شد مؤيد الميزان است در هر حال مقصود از آيه عموم است و جريان افك و لعان يكى از آيه عموم است و جريان افك و لعان يكى از مصاديق آن مىباشد. در بحار ضمن جريان بحث حضرت مجتبى عليه السلام با معاويه و يارانش حضرت مجتبى عليه السلام با معاويه و يارانش نقل شده كه آن حضرت فرمود: «اَلْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثونَ لِلْخَبيثاتِ» به خدا قسم اى معاويه آن تو و ياران تواند «وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيَّباتِ» و آنان على بن ابيطالب و ياران اواند. * [ابراهيم:24]. درباره اين آيه و آيه ما بعدش رجوع شود به «خبث» و «جئث». | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, ل:97, کم:93, هم:71, ما:68, ف:56, خبث:53, الله:49, طيب:49, وله:47, ها:47, اله:47, رزق:44, ب:43, ه:40, حلل:40, على:39, فى:35, الذين:33, اکل:32, ک:31, قول:29, لا:28, امن:25, انن:23, عمل:20, شکر:20, الى:19, صعد:19, حرم:19, وقى:19, ايى:19, خرج:19, صلح:19, حيى:18, ذلک:18, اول:18, ربب:18, کلم:18, علم:18, جنن:18, سلو:18, اتى:18, برء:17, کون:17, فضل:17, يا:17, منن:17, عن:17, سکن:16, بين:16, بلد:16, شجر:16, ان:16, رسل:16, مسح:16, يمم:16, لعل:16, اصل:15, سلم:15, دخل:15, هدى:15, ظلم:15, عدن:15, مول:15, نن:15, نسو:15, مثل:14, نهر:14, جىء:14, روح:14, موه:14, برک:14, کثر:14, حسن:14, خلد:14, عرض:14, حتى:14, ثبت:14, نعم:14, صدق:14, طعم:14, بعض:14, ميز:14, ى:13, جرى:13, کتب:13, غفر:13, بنو:13, وجد:13, نزل:13, وجه:13, ارض:13, يى:13, فرع:13, نفس:13, لو:13, هن:13, ملک:13, يوم:13, حمد:13, فرح:13, جعل:13, لم:13, ذلکم:13, ذهب:13, ذکر:13, تحت:13, جزى:13, ا:13, يتم:13, نور:13, تبع:13, نفق:13, نبت:13, غنم:13, لکن:13, عظم:13, حرير:13, ذرر:13, لئک:13, نکح:13, عجب:13, سوى:13, کسب:13, الک:12, انتم:12, رفع:12, بدل:12, بطل:12, خطو:12, خلف:12, اسرائيل:12, عبد:12, لدن:12, نحل:12, سمع:12, الذى:12, نکر:12, بحر:12, قلب:12, موت:12, اذن:12, شطن:12, جرح:12, هى:12, کتم:12, وفى:12, حسب:12, حفد:12, اوب:12, بوء:12, شىء:12, هود:12, صور:12, نبو:12, کفر:12, دعو:12, رضو:12, يدى:12, حکم:11, سرع:11, طغو:11, صدد:11, دنو:11, فوز:11, خزن:11, اجر:11, ندو:11, جمع:11, صرط:11, عند:11, برر:11, کلب:11, ضرب:11, طمئن:11, ثنى:11, نصر:11, وضع:11, التى:11, غمم:11, فلک:11, عين:11, طلع:11, بدو:11, طغى:11, اخر:11, ندى:11, متع:11, مکر:11, عزز:11, ثلث:11, لبس:11, طمن:11, قسط:11, کيف:11, قرر:11, جحم:11, حقق:11, فکر:11, رکم:11, انس:11, زوج:11, سوء:11, عول:11, عقل:11, نهى:11, خلق:11, حشر:11, سمو:11, حبب:11, يمن:11, ربع:11, عصف:11, لولو:11, عذب:11, ايد:10, رئى:10, عدو:10, اصر:10, ذا:10, وهب:10, حمل:10, نا:10, سبل:10, عرف:10, اياه:10, لمس:10, هو:10, انث:10, اوى:10, آدم:10, زين:10, اذا:10, کبر:10, خوف:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" | ||
خط ۹: | خط ۴۰: | ||
!style="background-color:#cfcfcf;" align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن | !style="background-color:#cfcfcf;" align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبَاتِ || ۶ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّباً || ۶ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبَةً || ۶ | ||
|- | |- | ||
| | |الطَّيِّبِ || ۳ | ||
|- | |- | ||
| | |بِالطَّيِّبِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|طَابَ || ۱ | |طَابَ || ۱ | ||
خط ۲۳: | خط ۵۴: | ||
|طِبْنَ || ۱ | |طِبْنَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبَاتٍ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |الطَّيِّبَاتُ || ۳ | ||
|- | |- | ||
| | |الطَّيِّبُ || ۳ | ||
|- | |- | ||
| | |الطَّيِّبَاتِ || ۹ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبَةٍ || ۲ | ||
|- | |- | ||
|طُوبَى || ۱ | |طُوبَى || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبِينَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |لِلطَّيِّبِينَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |الطَّيِّبُونَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |لِلطَّيِّبَاتِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبَةٌ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|طِبْتُمْ || ۱ | |طِبْتُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |طَيِّبَاتِکُمْ || ۱ | ||
|} | |} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۲
تکرار در قرآن: ۵۰(بار)
قاموس قرآن
دلچسبى. طمع پسندى «طالب الشىء طيباً» يعنى دلچسب و طبع پسند شد راغب گويد: اصل طيّب آن است كه حواس از آن لذّت مىبرند و نفس از آن لذّت مىبرد. و پاك كردن چيزى سبب دلچسبى آن است. نقيض طيّب خبيث است. [نساء:3]. از زنانآن كه دلبخواه و مورد پسند شماست نكاح كنيد. [زمر:73]. سلام بر شما به واسطه ايمان و عمل مورد پسند خدا شديد پس داخل بهشت شويد. اين آيه شايد عبارت اخراى [بيّنة:8]. باشد. [نساء:4]. اگر بدلخواه خود چيزى از مهر به شما بخشيدند آن را گوارا بخوريد. طيّب: در قرآن هم وصف انسان آمده مثل [انفال:37]. و هم وصف غير انسان نحو [مائده:6]. طيّب از انسان آن است كه از جهل و قبائح اعمال، پاك و به ايمان و عمل صالح متجلّى باشد اين چنين آدم مورد پسند خدا و دلبخواه خداست [نحل:32]. و طىب از غير انسان آن است كه در اثر عدم نقص و مفيد بودن و پاكى از آلودگيها دلچسب و مورد پسند باشد. [نحل:97] و حيات طيّبه آن است كه مفيد و دلچسب و تا حدى خالى از نقائص بوده باشد در اينجا لازم است به چند آيه نظر افكنيم: * [بقره:169]. آيه خطاب به عموم انسانها است. لفظ مِنْ در «مِمّا» ظاهراً براى بيان و به قولى براى بعضيت است زيرا همه چيز روى زمين خوردنى نيست. ولى چون خوردنيها فى نفسه معلوم اند بهتر است «مِنْ» براى بيان باشد «حَلالاً طَيَّباً» حال است از «مِمّا فِى الْاَرْضِ» يعنى جواز خوردن دو شرط دارد يكى حلال بودن كه حق ديگران در آن نباشد و ديگرى دلچسب و طبع پسند بودن كه مورد نفرت نباشد مثل قازورات و غيره. و اگر حلال را حلال شرعى با جميع شرايط آن بدانيم لازم است از آيات ديگر و روايات استفاده كنيم و گرنه ظهور حلال در آن نباشد و از مزاحمت و حقوق اغيار گشوده شود. و تابع خطوات شيطان بودن ظاهراً تعدى از حلال و طيّب است. از اين كريمه مىشود استفاده كرد كه مطلق آنچه دلچسب است و ديگران را در آن حقى نيست، خوردن آن جايز است. * [اعراف:157]. از اين دو آيه اين قاعده كلى مستفاد است طيّبات عموماً حلال و خبائث عموماً حرام اند. بايد در نظر داشت طيّبات و خبائث از نظر اقوام بشرى متفاوت اند مثلا در نظر اكثريت مردم آسيا خوردن حشرات و جاندارانى امثال قورباغه و خرچنگ و غيره از خبائث است و طبع از آنها نفرت دارد ولى پيش مردم اروپا از طيّبات اند و آنها را با كمال ولع مىخورند. همچنين طيّبات در نظر قومى از خبائث است مثل گوشت حيوانات در نظر بعضى از هندوها. و گوشت حيوانيكه در وقت ذبح نام خدا بر آن برده نشده يا آنچه در اثر عدم شرايط ميته شده، از نظر اسلام. به نظر نگارنده: مراد از طيّبات و خبائث در آيه طيّبات و خبائث واقعى است نه آنچه ميان مردم معمول است و آنچه در شرع حرام شده به علت خبث واقعى است گر چه در عرف از خبائث نيست مثلا زنا از نظر ظاهرى نبايد از خبائث باشد همچنين ذبيحهاى كه شرائط اسلامى در آن مراعات نشده ايضاً گوشت حشرات به نظر بسيارى از مردم و نيز گوشت درندگان و گوشت خوك و... ولى چون همه اينها از لحاظ واقع از خبائث اند لذا حرام اند و محرّماتى كه در شرع بيان شده در واقع مصاديق خبائث واقعى اند كه بشر به خبث عدهاى از آنها راه ندارد مثلا چهارده يا پانزده چيز از محرّمات ذبيحه در واقع از خبائث اند كه بشر خبث بعضى از آنها را از قبيل سپرز و بيضه و غيره نمىدانسته است. على هذا مراد از خبائث طيّبات عموم اند و مستثنىها موضوعاً خارج اند. * [نور:26]. به نظر زمخشرى: ابن عباس، ضحاك، مجاهد و حسن مراد از خبيثات كلمات پليد و از خبيثون كلمات پليد و از خبيثون مردمان پليد، و از طيّبات سخنان پاك و از طيّبون مردمان پاك اند. طبرسى آن را يكى از اقوال سه گانه شمرده اسن. يعنى كلمات پاك و مفيد مخصوص مردمان پاك و مردمان پاك مخصوص كلمات پاك اند و كلمات خبيث مخصوص اشخاص پليد و اشخاص پليد مخصوص كلمات پليد اند. الميزان و بيضاوى آنها را مردان و زنان گرفتهاند چنانكه در «خبث» گذشت. چون اين آيه پس از آيات زنا و لعان وافك واقع شده هر دو معنى صحيح است و مىشود گفت مراد آن است كه ناپاك و ناپاكان كلمات پاك مىگويند الخ و مىشود گفت زنان پاك مخصوصى مردان پاك اند الخ ولى «اُولئِكَ مُبَرِّؤُنَ مِمّا يَقُولُونَ» چنانكه در الميزان فرموده قرينه مراد بودن و زنان است كه در صورت اول اگر مراد از «مَبَرَّؤُنَ» مردان پاك باشند ديگر به تبرئه زنان پاك محلى نمىماند چون مراد از طيّبات و خبيثات فقط كلمات است مگرآن كه بگوئيم «مبرؤن» همچنين خبيثون و طيّبون شامل مردان و زنان است. و روايتى كه در «خبث» نقل شد مؤيد الميزان است در هر حال مقصود از آيه عموم است و جريان افك و لعان يكى از آيه عموم است و جريان افك و لعان يكى از مصاديق آن مىباشد. در بحار ضمن جريان بحث حضرت مجتبى عليه السلام با معاويه و يارانش حضرت مجتبى عليه السلام با معاويه و يارانش نقل شده كه آن حضرت فرمود: «اَلْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثونَ لِلْخَبيثاتِ» به خدا قسم اى معاويه آن تو و ياران تواند «وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيَّباتِ» و آنان على بن ابيطالب و ياران اواند. * [ابراهيم:24]. درباره اين آيه و آيه ما بعدش رجوع شود به «خبث» و «جئث».
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
طَيِّبَاتِ | ۶ |
طَيِّباً | ۶ |
طَيِّبَةً | ۶ |
الطَّيِّبِ | ۳ |
بِالطَّيِّبِ | ۱ |
طَابَ | ۱ |
طِبْنَ | ۱ |
طَيِّبَاتٍ | ۱ |
الطَّيِّبَاتُ | ۳ |
الطَّيِّبُ | ۳ |
الطَّيِّبَاتِ | ۹ |
طَيِّبَةٍ | ۲ |
طُوبَى | ۱ |
طَيِّبِينَ | ۱ |
لِلطَّيِّبِينَ | ۱ |
الطَّيِّبُونَ | ۱ |
لِلطَّيِّبَاتِ | ۱ |
طَيِّبَةٌ | ۱ |
طِبْتُمْ | ۱ |
طَيِّبَاتِکُمْ | ۱ |