يوسف ٢٥: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۴۸
ترجمه
يوسف ٢٤ | آیه ٢٥ | يوسف ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إسْتَبَقَا»: با یکدیگر مسابقه دادند و بر همدیگر پیشی گرفتند. «قَدَّتْ»: پاره کرد. چاک زد. «أَلْفَیَا»: یافتند. برخوردند. «لَدَی»: نزد. دم.
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۲۲، سوره يوسف
- بيان آيات مربوط به يوسف (عليه السلام ) در خانه عزيز مصر مراد از جمله : ((لمّابلغ اشدّه ))
- توضيحى در مورد حكم و علمى كه خدا به يوسف (عليه السلام ) داده
- چنين موهبتى (حكم و علم ) را خدا به همه نيكوكاران مى دهد
- معناى مراوده در جمله : ((و راودته الّتى هو فى بيتها))
- احساسات يوسف (عليه السلام ) در كاخ عزيز مصر
- احساسات همسر عزيز نسبت به يوسف (عليه السلام ) همسر عزيز كه خود عزيره مصربود، از طرف عزيز
- يوسف و همسر عزيز
- توحيد خالص يوسف (عليه السلام ) كه از پاسخ او درمقابل درخواست همسر عزيز (معاذالله ربى احسن مثواى ) نمايان است
- نكاتى كه يوسف عليه السلام در جمله (انه ربى احسن مثواى ) افاده كرده است
- نراع بين حب الهى و عشق حيوانى و چيره شدن حب الهى در يوسف (ع )
- مراد يوسف از رب در جمله خداى (انه ربى احسن مثواى ) تعالى است
- خويشتن دارى يوسف (عليه السلام ) در برابر همسر عزيز شگفت انگيز و خارق العادهبوده است
- هيچ مانعى جز ايمان جلوگير نفس يوسف (ع ) نشده است
- معناى اين كه يوسف (عليه السلام ) برهان پروردگارش را نديده بود قصد همسر عزيزرا كرده بود(وهمّ بها لولا...)
- برهانى كه ديدن آن ، يوسف را از لغزش بازداشت نوعى علم شهودى بوده است كه به بندگان مخلص ارائه مى شود
- اقوال پاره اى از مفسرين عامه و خاصه در تفسير آيه : ((لقد همّت به و همّ لولا...))
- بررسى و نقد روايت مذكور (از تفسير سيوطى )
- افترائات ناشايسته و اتّهامات قبيحى كه در تفاسير عامه به حضرت يوسف (عليه السلام ) نسبت داده شده است
- در مذمت صاحبان اين سخنان موهون
- افراط در پذيرش و تسليم در برابر هر چه حديث نام دارد، يكى از دو علت وقوع در اين افترائات مى باشد
- دومين علت نسبت دادن چنان مطالب باطل و بى اساس به يوسف (ع )
- سخن زمخشرى در توضيح و توجيه جمله : ((و همّ لولا...)) واشكال آن
- گفته صاحب مجمع البيان در اين زمينه و ايراد وارد بر آن
- وجهى كه صاحب المنار در اين مورد بيان كرده و جواب آن
- دو قول ديگر در اين باره
- نكات قابل توجه در اين گفتگوها
- شاهد چه كسى بوده و چرا از او به ((شاهد)) تعبير شده نه به((قائل ))
- معناى جمله : ((يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك ...)) كه گفته عزيز مصر است بعداز روشن شدن تقصير همسرش
- گفتگوى ملامت آميز زنان شهر درباره عشق زليخا به يوسف
- تدبيرى كه زليخا براى رهايى از زخم زبان آنان انديشيد
- ورود يوسف (ع ) به مجلس زنان اشرافى مصر و عكس العمل آنها
- مسائلى كه باعث شد زنان مصرى علنا درباره يوسف اظهار نظر كنند
- اشاره به شدت و سختى وارد بر يوسف (عليه السلام ) در مجلس ميهمانى و پناه بردن آن حضرت به خداى تعالى
- توضيح مفردات آيه شريفه
- عكس العمل زنان مصر با ديدن يوسف (عليه السلام )
- توضيح اينكه گفتند: ((ما هذا بشرا ان هذا الّا ملك كريم ))
- اعتراف همسر عزيز در جمع زنان مصر و تهديد صريح يوسف (عليه السلام ) به حبس وخوارى
- مناجات و استغاثه يوسف (عليه السلام ): ((ربّ السّجن احبّ الىّ...))
- نكاتى كه از آيه شريفه استفاده مى شود
- ديگر زنان مصر همچون زليخا به يوسف اظهار علاقه كردند!
- بحثهايى پيرامون تقواى دينى و درجات آن در چندفصل
- ۱- رابطه قانون ، اخلاق كريمه و توحيد. و بيان اينكه قانون بدون اخلاق و اخلاق بدون توحيد نمى توانند منشاء اثرى باشند.
- فضائل اخلاقى ضامن سعادت اجتماع است اگر بر اساس توحيد باشد
- انگيزه فداكارى جز توحيد و اعتقاد به آخرت نمى تواند باشد
- ۲ مراتب و درجات حصول تقواى دينى و پرستش خدا بر اساس خوف ، رجاء و حبّ
- عبادت دسته سوم كه خدا را چون شايسته عبادت يافتند عبادت مى كنند
- مخلصين ، عبادت از روى خوف و رجاء را نوعى شرك ميدانند
- ۳- چگونه محبت خدا باعث اخلاص مى شود؟
- ۴- معناى اخلاص ، وجه اسناد اخلاص عبد به خدا و اشاره به درجات عالى اخلاص معصومين
- مبناى عصمت معصومين (انبياء و ائمه عليهم السلام ) علم است ، علمى مغاير با ساير علوم
- ملكه عصمت با مختار منافات ندارد و انصراف معصوم از گناه به اختيار اوست
- بحث روايتى
- روايتى از امام سجاد (عليه السلام ) درباره داستان يوسف (عليه السلام ) و همسر عزيزمصر
- چند روايت در توضيح جمله : ((و لقد همّت به و همّ بها لولا...))
- روايتى جعلى از اميرالمؤ منين (ع ) در اين باره !
- رواياتى در ذيل آيات گذشته راجع به داستان يوسف (عليه السلام ) و زليخا
نکات آیه
۱- زلیخا براى کام جویى از یوسف(ع) و واداشتن او به آمیزش ، درصدد برآمد تا با وى درآویزد. (واستبقا الباب)
۲- یوسف(ع) براى نجات خویش از درآویختن زلیخا با او ، به طرف درب خروجى فرار کرد. (و لقد همّت به ... واستبقا الباب) معرفه آوردن «الباب»، اشاره به دربى خاص دارد که به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن درب خروجى است.
۳- ضرورت تلاش براى خروج از محیط معصیت براى آلوده نشدن به گناه (واستبقا الباب)
۴- زلیخا براى دستیابى به یوسف(ع) و جلوگیرى از خروج وى ، به تعقیب او پرداخت و با سرعت به سمت درب خروجى دوید. (واستبقا الباب)
۵- یوسف(ع) در تعقیب و گریزش با زلیخا ، زودتر از وى به درب خروجى رسید. (واستبقا الباب و قدت قمیصه من دبر)
۶- زلیخا براى جلوگیرى از خروج یوسف(ع) ، از پشتْ پیراهنش را چنگ زد و او را به شدت به سوى خود کشید. (واستبقا الباب و قدت قمیصه من دبر)
۷- زلیخا بر اثر چنگ زدن به پیراهن یوسف(ع) ، پیراهن او را چاک زد و سرتاسر آن را پاره کرد. (و قدت قمیصه من دبر) «قدّ» (مصدر قدّت) به معناى شکافتن و پاره کردن طولى و سراسرى است (لسان العرب) ; یعنى ، آن گاه گفته مى شود «قدّ القمیص» که پیراهن از طول پاره شود و سراسر آن شکافته گردد.
۸- یوسف(ع) ، به گشودن درب و فرار از چنگ زلیخا موفق شد. (و ألفیا سیدها لدا الباب)
۹- یوسف(ع) و زلیخا ، پس از تعقیب و گریز و باز شدن درب ، با عزیز مصر در آستانه آن درب برخورد کردند. (و ألفیا سیدها لدا الباب) «إلفاء» (مصدر ألفیا) به معناى یافتن و مواجه شدن است. «سیّد» به معناى شریف و داراى مجد است ، و مراد از آن در این جا ، شوهر است.
۱۰- سیادت و آقایى مرد بر همسر خویش در عصر یوسف(ع) (و ألفیا سیدها لدا الباب)
۱۱- زلیخا به هنگام برخورد با شوهرش ، عزیز مصر ، یوسف(ع) را به قصد تجاوز به خویش متهم کرد. (قالت ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا) «جزاء» به معناى سزا و کیفر و «ما» در جمله فوق نافیه است. بنابراین «ما جزاء ...» ; یعنى: نیست کیفر و سزاى کسى که خواسته باشد به همسرت تجاوز کند ، مگر زندان یا عذابى دردناک.
۱۲- پیشدستى زلیخا در طرح اتهام علیه یوسف(ع) (و ألفیا سیدها لدا الباب قالت ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا)
۱۳- تلاش زلیخا براى تبرئه خویش نزد عزیز مصر (قالت ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا)
۱۴- تحریک عزیز مصر از سوى زلیخا براى مؤاخذه و مجازات یوسف(ع) (ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا إلا أن یسجن أو عذاب ألیم) برداشت فوق ، از تصریح زلیخا به «أهلک» (همسر تو) استفاده مى شود ; یعنى ، او با آوردن «أهلک» درصدد تحریک عزیز مصر براى مجازات یوسف(ع) بود.
۱۵- زلیخا در نزد عزیز مصر ، یوسف(ع) را به تحقق تجاوز ، متهم نکرد. (ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا) برداشت فوق ، از فعل «أراد» (قصد کرد) استفاده مى شود.
۱۶- زندانى کردن یوسف(ع) و یا شکنجه او ، مجازات پیشنهادى زلیخا به عزیز مصر (ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا إلا أن یسجن أو عذاب ألیم)
۱۷- وجود زندان در مصر باستان و در عصر حضرت یوسف(ع) (إلا أن یسجن)
۱۸- زندانى کردن مجرمان و شکنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر یوسف(ع) ، امرى معمول و متداول بود. (إلا أن یسجن أو عذاب ألیم)
۱۹- قصد تجاوز به همسران اشراف در مصر باستان ، موجب مجازات و کیفر بود. (ما جزاء من أراد بأهلک سوءًا إلا أن یسجن أو عذاب ألیم)
روایات و احادیث
۲۰- «عن على بن الحسین(ع): ... فغلقت الأبواب علیها و علیه و قالت: لاتخف و ألقت نفسها علیه فأفلت منها هارباً إلى الباب ففتحه فلحقته فجذبت قمیصه من خلفه... ;[۱] از امام سجاد(ع) روایت شده است: ... [همسر عزیز ]درها را به روى خود و یوسف بست و گفت: نترس و خود را به روى او انداخت. یوسف از چنگ او نجات یافت و به طرف در فرار کرد و در را باز کرد ; پس آن زن به او رسید و پیراهن او را از پشت او کشید».
موضوعات مرتبط
- اشراف: کیفر تجاوز به همسران اشراف ۱۹
- زلیخا: تبرئه زلیخا ۱۳; توطئه زلیخا ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۴; تهمتهاى زلیخا ۱۱، ۱۲; زلیخا و عزیزمصر ۹، ۱۳، ۱۴; زلیخا و مجازات یوسف(ع) ۱۴; زلیخا و یوسف(ع) ۱، ۴، ۶، ۷، ۱۱، ۱۲، ۱۵; کامجویى زلیخا ۱ زندان: تاریخ زندان ۱۷، ۱۸; زندان در دوران یوسف(ع) ۱۷
- زندانى: زندانى در دوران یوسف(ع) ۱۸
- شکنجه: تاریخ شکنجه ۱۸; شکنجه در دوران یوسف(ع) ۱۸
- عزیزمصر: تحریک عزیزمصر ۱۴; عزیزمصر و مجازات یوسف(ع) ۱۴
- کیفر: کیفر شناسى ۱۸، ۱۹
- گناه: اهمیت اجتناب از محل گناه ۳
- مردسالارى: تاریخ مردسالارى ۱۰; مردسالارى در دوران یوسف(ع) ۱۰
- مصر باستان: احترام همسران اشراف در مصر باستان ۱۹; زندان در مصر باستان ۱۷; زندانى در مصر باستان ۱۸; شکنجه در مصر باستان ۱۸
- یوسف(ع): پارگى پیراهن یوسف(ع) ۷; پیراهن یوسف(ع) ۶، ۲۰; توطئه علیه یوسف(ع) ۱، ۴، ۵، ۱۴; تهمت به یوسف(ع) ۱۱، ۱۲، ۱۵; زندانىکردن یوسف(ع) ۱۶; شکنجه یوسف(ع) ۱۶; فرار یوسف(ع) ۲، ۵، ۸; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۲۰; مجازات یوسف(ع) ۱۶; نجات یوسف(ع) ۸; یوسف(ع) و زلیخا ۲، ۵، ۹; یوسف(ع) و عزیز مصر ۹
منابع
- ↑ علل الشرایع، ص ۴۸، ح ۱، ب ۴۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۱۴، ح ۱۷.