ابراهيم ٣٤
کپی متن آیه |
---|
وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ |
ترجمه
ابراهيم ٣٣ | آیه ٣٤ | ابراهيم ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا سَأَلْتمُوُهُ»: آنچه خواسته باشید. یعنی خداوند در جهان به ودیعت نهاده است هر آنچه را که در زندگی بدان نیازمندید و خواهان آنید. «لا تُحْصُوهَا»: آنها را نمیتوانید سرشماری کنید و به حساب آورید. از مصدر إِحصاء به معنی سرشماری کردن. «ظَلُومٌ»: بسیار ستمگر. «کَفَّار»: بسیار ناسپاس.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ... (۲) وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِي الْأَرْضِ... (۰) وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِي... (۰) وَ تَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّينَ... (۰) وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ... (۱) غَافِرِ الذَّنْبِ وَ قَابِلِ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۹ - ۳۴ سوره ابراهيم
- بيان آیه: «إن يَشَأ يُذهِبكُم وَ يَأتِ بِخَلقٍ جَدِيد»
- معناى جمله: «وَ بَرَزُوا لِلّهِ جَمِيعاً»
- بيان بگو مگوى كفار، در روز قيامت
- سخن شيطان با پيروان خود، در قيامت
- بيان اين كه شيطان بر مردم سلطه اى ندارد و فقط دعوت به گناه مى كند
- رد كلام فخر رازى، در خصوص استثناء در آيه شريفه
- بيزارى جستن شيطان و هر متبوع ديگرى از پيروان خود، در روز قيامت
- انسان مختار است و خود، مسؤول نيك و بد اعمال خويش است
- اختلاف مفسران، در معناى آيه: «ألَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَة...»
- مراد از كلمۀ «طيّبه» و کلمه «خبیثه»، در آیه شریفه
- آغاز و ادامه هدايت مؤمنان، از ناحيه خداوند است
- وضع رهبران کفر و ضلالت، که مردم خود را هلاكت كشاندند
- انگيزه اصلى مشركان در شرك ورزيدن به خداوند
- استدلال بر اختصاص تدبیر عام موجودات، به خداوند تعالی
- معناى سؤال و مراد از جملۀ «وَ آتَيكُم مِن كُلِّ مَا سَألتُمُوهُ»
- توضيحى درباره اين كه نعمت هاى الهى قابل شمارش نيست
- بحث روایتی: (رواياتى ذیل آیات گذشته)
- چند روايت در مورد سؤال قبر و تفسیر آيه: «يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا...»
- آيه ۳۱-۳۴
- آيه و ترجمه
- تفسير :
- نكته ها :
- ۱ - پيوندى با خالق و پيوندى با خلق
- ۲ - چرا پنهان و آشكار؟
- ۳ - در آن روز ((بيع )) و ((خلال )) نيست
- ۴ - همه موجودات سر بر فرمان تواند اى انسان !
- ۵ - دائبين
- ۶ - آيا هر چه را از خدا مى خواهيم به ما مى دهد؟
- ۷ - چرا نعمتهاى او قابل شمارش نيستند
- ۸ - افسوس كه انسان ظلوم و كفار است .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ «34»
و (خداوند) از هر آنچه كه از او خواستيد (و نياز داشتيد) به شما داده است، و اگر (بخواهيد) نعمت خدا را بشماريد، نمىتوانيد آنها را به دقت شماره كنيد همانا انسان بسيار ستمگر و ناسپاس است.
نکته ها
در آيه 18 سورهى نحل مىخوانيم: «إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ» اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را بشماريد نمىتوانيد. همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
در آيات قبل خوانديم كه رهبران فاسد، مردم را به سوى غير خدا دعوت مىكنند. «جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» اين آيه مىگويد: با آنكه از غير خدا هيچ كارى ساخته نيست و هر كه هر چه دارد از آنِ خداست، ولى انسان، بىتوجّه و ناسپاس است.
«عد» يعنى شمردن، «احصاء» يعنى شمردن با دقت بگونهاى كه هيچ چيز از قلم نيافتد.
جلد 4 - صفحه 418
پیام ها
1- عوامل توليد در اختيار انسان است. (آب، خاك و نور خورشيد ...) اگر نارسايى و كمبودى وجود دارد به خاطر مديريّت غلط و توزيع نامطلوب است. وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ
2- خدايى كه بشر را آفريد، همهى نيازهاى او را از راه درست برآورده ساخت، اما انسان به دنبال رفع نيازهاى خود از راه گناه است. آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ
3- انسان موجودى نيازمند و محتاج است. «سَأَلْتُمُوهُ»
4- انسان قدرت ندارد نعمتهاى خدا را بشمارد، چه رسد به اين كه بخواهد شكر آنها را به جاى آورد. «لا تُحْصُوها»
5- اگر انسان از نعمتهاى الهى درست استفاده نكند، بسيار ستمگر و كفران كننده است. «لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (34)
وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ: و عطا فرمود شما را از هرچه كه خواستيد از او، يعنى حق تعالى به سؤال شما همه چيز را كه مفسده نداشت نه در دين و نه در دنيا و مخالف حكمت و مصلحت نبود، به شما مرحمت فرمود؛ پس هر كه از درگاه احديت، عاقبت خواست يا طلب دولت يا عزت يا ولد يا نجات يا وسعت و ساير مطالب را نمود، به حاجتش رسانيد، مادامى كه مخلّ حكمت مصلحت نبود به شما عطا فرمود و كلمه «من» تبعيضيّه دال است بر اين، زيرا معنى آنكه بعض از آنچه سؤال كرديد از او به شما ارزانى فرمايد نه مطلقا، به جهت فقدان شرايط اجابت بر آنكه موافق مصلحت و عدم مفسده باشد؛ يا مراد هر چيزى باشد كه سزاوار سؤال است به جهت احتياج مردمان، خواه سؤال كنند يا نكنند. حاصل: هر چه ما يحتاج شما بود خواسته و نخواسته به شما عطا فرمود. يا اكتفا به يكى شده مانند قوله (سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ) «1» وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ: و اگر خواهيد شماره كنيد نعمت خداى را كه به فضل و كرم و احسان به شما مرحمت فرموده. لا تُحْصُوها: شماره نتوانيد نمود آن را و قدرت بر احصاء انواع آن نخواهيد داشت.
تنبيه: اين مطلب محقق است كه معرفت و علم انسانى به نعمتهاى الهى ممتنع، پس لازم باشد تأمل در يك چيز تا بشناسد عجز خود را از آن. و براى نمونه لقمه را كه تناول كند تعقل نمايد به آنچه در ما قبل و ما بعد آن است، زيرا لقمه نان كامل نگردد مگر آنكه عالم بالكليّه قائم باشد بر وجه اتم در تحت
«1» سوره نحل آيه 81.
جلد 7 - صفحه 59
قدرت صانع حكيم، چه گندم روئيده نشود مگر به معونت فصول اربعه و تركيب طبايع و ظهور باد و باران، و حصول اينها منوط است به نظام عالم شمسى و دوران افلاك و اتصال بعض كواكب به بعض ديگر بر وجوه مخصوصه در حركات و كيفيات جهات در سرعت و بطى؛ پس گندم را آلاتى بايد براى آرد و نان، آن حصولش به ايجاد آهن و ترتب آلات جديديه كه اصلاح آن به آلات ديگر حديديه اوليه؛ و تأمل نما بعد از اين آلات، اجتماع عناصر اربعه، تا ممكن شود طبخ نان از آرد. و اما نظر در آنچه بعد از حدوث آن است تأمل نما در تركيب بدن انسان كه خداى تعالى خلق فرمود اين ابدان را به كيفيت خاصه و ايجاد اعضاء و قواى متعدده تا ممكن شود انتفاع به اين لقمه، و ميسر نيست معرفت آن مگر معرفت تشريح و طب كه عقولى را متحير گرداند، پس ظاهر شد به براهين واضحه فرمايش خداوند عزّ و جلّ (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها). نعم ما قيل:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
صفات كمال و شرح انوار جمال آن سرور از حيّز تصوّر و تخيّل بيرون است و از اندازه تفكر و تأمل، افزون. إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ: بدرستى كه آدمى بسيار ستمكار سخت ناسپاسى است، ظلم مىكند بر نعمت به ترك شكرگزارى، و كفران مىورزد در حق منعم حقيقى. يا ظلوم است بر نفس خود كه در محنت جزع مىكند، كفار است كه در نعمت بخل مىورزد و در خير نمىگشايد. بنابراين بايد انسان در نعمت شكر گزارد، و در محنت بردبار باشد تا رضاى حق را دريابد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ (31) اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ (32) وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ (33) وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (34)
ترجمه
بگو مر بندگان مرا آنانكه ايمان آوردند بر پاى دارند نماز را و انفاق كنند از آنچه روزى داديم ايشانرا در نهان و آشكارا پيش از آنكه بيايد روز كه نباشد داد و ستدى در آن و نه دوستىئى
خدا است آنكه آفريد آسمانها و زمين را و نازل نمود از آسمان آب را پس بيرون آورد بآن از ميوهها روزى براى شما و مسخر گردانيد براى شما كشتى را تا روان شود در دريا بفرمانش و مسخّر گردانيد براى شما نهرها را
و مسخّر فرمود براى شما آفتاب و ماه را دو گردش كننده مستمرّ و مسخّر فرمود براى شما شب و روز را
و داد بشما از هر چه خواستيد از او و اگر بشماريد نعمت خدا را بشمار در نياوريد آنرا همانا انسان هر آينه بسيار ستمكار ناسپاس است..
تفسير
امر است به پيغمبر اكرم كه امر فرمايد اهل ايمان را براى احقيّت ايشان باقامه نماز كه بر پا دارند آنرا در مواقيت معيّنه بخواندن و بتهيّه وسائل آن و نيز امر فرمايد بانفاق و صرف نمودن بعض آنچه را خداوند بايشان عطا فرموده در راه او خواه پنهان باشد خواه آشكار و بعضى پنهان را بصدقه مستحبّه و آشكار
جلد 3 صفحه 232
را بزكوة مفروضه تفسير نمودهاند و در روايت عيّاشى ره بحقوقيكه غير از زكوة مفروضه است تفسير شده در هر حال اين وقت و مال را بايد صرف نمود براى روز كه در آنروز نميتوان معاملهاى نمود و خريد و فروشى كرد كه باين وسيله فدائى داد و خود را از آتش جهنّم خلاص نمود و نميتوان دوستى گرفت كه بشفاعت آن از عذاب الهى نجات يافت چون هر كس در آنروز بخود مشغول است بطوريكه توجّه بديگرى ندارد و در بين كفّار دوستىئى نيست بلكه همه با يكديگر دشمنند «برگ عيشى بگور خويش فرست كس نيارد ز پس تو پيش فرست» و بايد دانست كه مستحقّ عبادت و پرستش خدا است كه آفريد آسمانها و زمين را براى بندگان تا در زير آنها و بالاى آن جاى گيرند و فرو ريخت از آسمان باران رحمت را پس بيرون آورد بوسيله آن از مأكول و ملبوس و مفروش و غيرها آنچه مرزوق و مقدّر ايشان باشد و در تحت فرمان بندگان قرار داد كشتى را تا جارى شود در دريا بوزيدن باد بامر خدا و در تحت تصرّف ايشان قرار داد نهرهاى بزرگ و كوچك را و مسخّر فرمود براى انتفاع آنها آفتاب و ماه را كه پيوسته بر دأب و عادت خود حركت كنند و منافع خود را بخلق برسانند و مسخّر فرمود شب و روز را براى آسايش مردم در يكى و كسب معيشت در ديگرى كه همه بر نفع ايشان است و عطا فرمود بآنها بعض آنچه را كه خواستند از او يعنى آنچه را مطابق باصلاح آنها و خالى از فساد بود و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه قرائت فرمودند من كل بتنوين و بنابراين مفعول آتاكم مذكور است بخلاف قرائت باضافه كه مفعول سؤلكم مقدّر است و معنى ظاهرا يكى است و بعضى ما را نافيه گرفتهاند يعنى عطا فرموده است از هر چيزيكه سؤال ننموديد از او آنرا چه رسد بآنكه سؤال نموده باشيد و مؤيّد اين معنى است روايت عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام كه فرمود جامه و چيزيكه سؤال ننمودى آنرا از او عطا فرموده است بتو و محتمل است مراد از ما سئلتموه چيزى كه سزاوار سؤال است باشد خواه سؤال شود خواه نشود در هر حال نعم الهى كه شكر آن عقلا واجب است بقدرى است كه كسى قدرت تعداد انواع آنرا ندارد چه رسد به افراد آن هر نفسى كه فرو ميرود ممدّ حيات است و چون بر ميآيد مفرح ذات پس در هر نفسى دو نعمت موجود و بر هر نعمتى شكرى واجب از دست و زبان كه بر آيد كز عهده شكرش بدر
جلد 3 صفحه 233
آيد شكر گذارى هم نعمتى است كه شكرش واجب است و همانا انسان بالطبع بسى ستمكار است بر نفس خود بترك شكر بر نعمت و بسيار كفران نعمت و ناشكرى كننده است اگر خداوند با او كمك نفرمايد بتوفيق شكر گذارى و اطاعت و ترك معصيت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقاً لَكُم وَ سَخَّرَ لَكُمُ الفُلكَ لِتَجرِيَ فِي البَحرِ بِأَمرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الأَنهارَ (32) وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمسَ وَ القَمَرَ دائِبَينِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيلَ وَ النَّهارَ (33) وَ آتاكُم مِن كُلِّ ما سَأَلتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصُوها إِنَّ الإِنسانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ (34)
ترجمه واضح است و مضامين اينکه آيه شريفه مكررا بيان شده و ما بنحو اختصار اشاره ميكنيم و رد ميشويم.
اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ سماوات عالم بالا است که تمام اينکه كرات جويّه در آنها است و هفت طبقه است و مطروس از ملائكه که از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست که فرمود در ليلة المعراج تمام اينکه طبقات مطروس از ملائكه بود که جاي يك قدم نبود و تمام اشتغال بعبادت داشتند بعضي در حال قيام، بعضي در سجود، بعضي در ركوع، بعضي در قعود و خداوند ميداند که در هر يك از اينکه كرات چه اندازه خلق فرموده و بسا بعضي اينکه كرات هزارها برابر اينکه كره زمين است و ارض اينکه كرات سفليه مثل كره ماه و هوي که كره زمين در جنب آنها بسيار كوچك است و در كره زمين چه اندازه از معادن و و جمادات و نباتات و حيوانات خلق فرموده و از طائفه جن که طائفه انس در جنب آنها بسيار قليل هستند و در طائفه انس اشكال مختلف و رنگهاي متشتت است که ميتوان گفت دو نفر در جميع جهات مشابه يكديگر نيستند (جلّ الخالق) وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً که ابخره از درياها بطرف بالا ميرود و بصورت
جلد 11 - صفحه 392
ابرها ميشود و باد آنها را سير ميدهد بهر نقطه که مأمور هستند و باران نازل ميشود بامر الهي.
فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقاً لَكُم از فواكه و خضرويات و حبوب و اقسام بطيخ و دابوقه و يقطين و غير اينها از مأكولات.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الفُلكَ لِتَجرِيَ فِي البَحرِ بِأَمرِهِ که روي آب بتوسط باد از يك قسمت زمين بيك قسمت ديگر سير دهد يا بوسائل امروزه بلكه امروز بتوسط هواپيما در هوا سير دهد اينکه قوه بنزين و نفت را خداوند عنايت فرموده و همچنين تخته چوبي زير آب نرود.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الأَنهارَ که باران از كوهها سرازير شود و رودخانهها و نهرها جاري شود و مراكز كشت را مشروب سازد و همچنين در تخوم الارض فرو رود و تشكيل نهرها و چشمهها دهد.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمسَ وَ القَمَرَ دائِبَينِ دائب بمعني دوام است يعني هميشه شمس براي ضوء نهار و قمر براي نور ليل که ميفرمايد هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمسَ ضِياءً وَ القَمَرَ نُوراً يونس آيه 5 و براي رشد اشجار و نضج ثمار و فوائد بسيار ديگر وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيلَ وَ النَّهارَ ليل را براي استراحت و فراغت براي عبادت و توجه بحضرت باري بالاخص در وقت سحر، و نهار را براي تحصيل معاش و اصلاح امور و قضاء حوائج.
وَ آتاكُم مِن كُلِّ ما سَأَلتُمُوهُ هر چه خواستيد بشما عنايت فرمود.
دست حاجت چه بري پيش خداوندي بربرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- و قسمتی از هر چیزی که از او تقاضا کردید و (از نظر جسم و جان فرد و اجتماع و سعادت و خوشبختی) به آن نیاز داشتید در اختیار شما قرارداد» (وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ).
و به این ترتیب «اگر نعمتهای الهی را بخواهید بشمرید هرگز نمیتوانید شماره کنید» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).
چرا که نعمتهای مادی و معنوی پروردگار آنچنان سر تا پای وجود و محیط زندگی شما را فراگرفته که قابل احصا نیستند.
اما با این همه لطف و رحمت الهی «باز این انسان ستمگر است و کفران کننده نعمت» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ).
نعمتهایی که اگر به درستی از آنها استفاده میکرد میتوانست سراسر جهان را گلستان کند.
در حقیقت قرآن میگوید ای انسان! همه چیز به قدر کافی در اختیار توست،
ج2، ص512
اما به شرط این که ظلوم و کفار نباشی، به حق خود قناعت کنی و به حقوق دیگران تجاوز ننمایی!
نکات آیه
۱- خداوند، همه نیازها و خواسته هاى وجودى بشر را به او عطا کرده است. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه) دو احتمال درباره سؤال در جمله «ما سألتموه» وجود دارد: سؤال به معناى دعا و درخواست زبانى; سؤال و درخواست وجود و طبع انسان; یعنى، آنچه بشر در وجود و طبیعت خود به عنوان موجودى مستقل نیاز دارد، خداوند به او عطا فرموده است. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.
۲- انسان در تأمین همه نیازمندیهاى خویش محتاج به خداست. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه) از اینکه خداوند فرمود: همه خواسته هاى شما را برآورده و تأمین کردم، دلیل احتیاج انسان در رفع تمامى نیازمندیهایش به او است.
۳- خداوند، آگاه به نیازها و خواسته هاى انسان و توانا بر تأمین آنهاست. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه) چون خداوند تمامى نیازهاى نوع بشر را برآورده است، معلوم مى شود از آن نیازها آگاه و بر اعطاى آنها قادر است.
۴- خداوند، بخشى از هر یک از انواع تقاضاها و درخواستهاى انسان را به آنان عطا فرمود. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه) برداشت فوق مبتنى بر این است که: «من» در «من کلّ» براى تبعیض باشد و نیز مقصود از سؤال در جمله «سألتموه» درخواست و تقاضاى زبانى باشد، نه نیازها و خواسته هاى وجودى.
۵- همه نیازمندیها و خواسته هاى مادى بشر در طبیعت وجود دارد. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه)
۶- انسان برخوردار از نعمتها و احسان بیشمار الهى است. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها)
۷- نعمتهاى خداوند به بشر هرگز قابل شمارش نیست. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها)
۸- ناتوانى انسان از شناخت همه نعمتهاى الهى (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها) ناتوانى انسان از شمارش نعمتهاى الهى ممکن است به این دلیل باشد که او از شناخت بسیارى از نعمتهاى الهى عاجز است، تا چه رسد به شمارش همه آنها.
۹- تمامى آنچه خداوند در تأمین نیازها و خواسته هاى بشر به او داده است، نعمت و احسان است. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها) از اینکه خداوند داده هاى خود به بشر (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه) را نعمت خوانده است (و إن تعدوا نعمت الله...)، مطلب فوق به دست مى آید.
۱۰- انسان، مورد لطف و عنایت خاص خداوند و داراى مقام و مرتبه ویژه در پیشگاه اوست. (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها)
۱۱- تأمین همه نیازها و خواسته هاى وجودى انسان و برخوردار ساختن وى از نعمتهاى بیشمار، دلیل توحید ربوبى خداوند (الله الذى خلق السموت و الأرض ... و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها)
۱۲- روحیه ستم پیشگى و ناسپاسى انسان، فلسفه دریغ نمودن خداوند از برآوردن تمامى درخواستها و تقاضاهاى او (و ءاتیکم من کلّ ما سألتموه ... إنّ الإنسن لظلوم کفّار) برداشت فوق بر این اساس است که «من» در «من کلّ» براى تبعیض و مقصود از سؤال درخواست زبانى باشد و نیز جمله «إن الإنسان لظلوم کفّار» تعلیل براى جملات پیشین باشد.
۱۳- انسان در برابر نعمتهاى بیکران الهى، بسیار ستم پیشه و ناسپاس است. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنسن لظلوم کفّار) «ظلوم» و «کفّار» صیغه مبالغه است و بر کثرت و فراوانى معناى خود دلالت دارد.
۱۴- انسان به خویشتن ستمکار و در برابر نعمت و احسان، بسیار ناسپاس است. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنسن لظلوم کفّار) مقصود از «ظلوم» بودن انسان، به قرینه بیان نعمتها و داده هاى الهى به وى، ظلم به خویشتن است.
۱۵- شکر و سپاس در برابر نعمتهاى الهى لازم است. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنسن لظلوم کفّار) جمله «إن الإنسان لظلوم کفّار» در مقام بیان زشتى ستم و ناسپاسى نعمتهاى الهى است، و این مى رساند که شکر و سپاس در برابر نعمتهاى الهى، امرى لازم است; زیرا اگر لازم نبود، ترک آن زشت و ناپسند نمى نمود.
۱۶- ناسپاسى در برابر نعمت و احسان، امرى بس نکوهیده و ناپسند است. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنسن لظلوم کفّار)
۱۷- کفران و ناسپاسى نعمتهاى الهى، ظلم به خویشتن است. (و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنسن لظلوم کفّار)
۱۸- سرشت انسان با نوعى از ظلم به خویشتن و ناسپاسى عجین است. (إنّ الإنسن لظلوم کفّار)
موضوعات مرتبط
- انسان: تأمین برخى از نیازهاى انسان ۴; تأمین نیازهاى انسان ۹، ۱۱; صفات انسان ۱۳، ۱۴; طبع انسان ۱۸; ظلم انسان ۱۳، ۱۴، ۱۸; عجز انسان ۸; فضایل انسان ۶، ۱۰; کفران نعمت انسان ۱۳، ۱۴; منشأ تأمین نیازهاى انسان ۱، ۲، ۳; نعمتهاى انسان ۶; نیازهاى مادى انسان ۵
- توحید: دلایل توحید ربوبى ۱۱
- خدا: شناخت نعمتهاى خدا ۸; عطایاى خدا ۱، ۴; علم غیب خدا ۳; قدرت خدا ۳; موارد احسان خدا ۹; موارد نعمتهاى خدا ۹; وفور نعمتهاى خدا ۷، ۱۳
- خود: ظلم به خود ۱۴، ۱۷، ۱۸
- دعا: موانع اجابت دعا ۱۲
- شکر: اهمیت شکر نعمت ۱۵
- ظلم: آثار ظلم ۱۲
- کفران: آثار کفران نعمت ۱۲، ۱۷; سرزنش کفران نعمت ۱۶; کفران نعمت ۱۸; ناپسندی کفران نعمت ۱۶
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱۰
- نعمت: مشمولان نعمت ۶
- نیازها: منابع تامین نیازها ۵; منشا نیاز به خدا ۲; نیاز به خدا ۲
منابع