الأنفال ٣٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۱۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

چرا خدا آنها را مجازات نکند، با اینکه از (عبادت موحدّان در کنار) مسجد الحرام جلوگیری می‌کنند در حالی که سرپرست آن نیستند؟! سرپرست آن، فقط پرهیزگارانند؛ ولی بیشتر آنها نمی‌دانند.

و چرا خدا عذابشان نكند، در حالى كه مردم را از مسجد الحرام باز مى‌دارند در صورتى كه متوليان آن نبوده‌اند. متوليان مسجد جز پارسايان نمى‌باشند ولى اكثر آنان نمى‌فهمند
چرا خدا [در آخرت‌] عذابشان نكند، با اينكه آنان [مردم را] از [زيارت‌] مسجدالحرام باز مى‌دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند. چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند، ولى بيشترشان نمى‌دانند.
و آنها چه کردند که خدا عذابشان نکند؟! در صورتی که راه مسجد الحرام را (به روی بندگان خدا) می‌بندند و آنها سرپرستان (شایسته تولیت) آن نیستند، سرپرستان آن به جز اهل تقوا نباشند، لیکن اکثر مردم آگاه نیستند.
و چه چیزی مانع آنان است که خدا عذابشان نکند، در حالی که [مردم مؤمن را] از ورود به مسجدالحرام [و عبادت در آن] با آنکه متولّیان آن نیستند، بازمی دارند؛ متولّیانِ [شایسته و واقعیِ] این [مکان مقدس] فقط پرهیزکارانند، ولی بیشتر مشرکان نمی دانند [که تولیت آنجا شایسته آنان نیست.]
چرا خدا عذابشان نكند، حال آنكه مردم را از مسجدالحرام باز مى‌دارند و صاحبان آن نيستند؟ صاحبان آن تنها پرهيزگارانند ولى بيشترينشان نمى‌دانند.
و سزاوار نیستند که خداوند [در آخرت‌] عذابشان نکند، و حال آنکه مردمان را از [زیارت‌] مسجدالحرام باز می‌دارند و ایشان متولیان آن نباشند، چرا که جز پارسایان کسی متولی آن [مسجدالحرام‌] نمی‌تواند باشد، ولی بیشترشان [مردم‌] نمی‌دانند
و چيست آنان را- چه جاى آن است- كه خدا عذابشان نكند و آنهايند كه [مردم را] از مسجد الحرام باز مى‌دارند، و حال آنكه سرپرستان- سزاوار توليت- آن نيستند سرپرستان آن جز پرهيزگاران نباشند و ليكن بيشترشان نمى‌دانند
چرا خداوند آنان را عذاب نکند، در حالی که ایشان (مسلمانان را) از مسجدالحرام باز می‌دارند؟ آنان هرگز سرپرستان مسجدالحرام نمی‌باشند، بلکه تنها کسانی حق این سرپرستی را دارند که پرهیزگار باشند، و لیکن غالب آنان (از این واقعیّت) بی‌خبرند.
و برایشان چیست [:چه حقی است] که خدا عذابشان نکند، حال آنکه آنان [:مردمان] را از (زیارت) مسجدالحرام باز می‌دارند، درحالی‌که ایشان دوستان (خدا) و سرپرستان آن [:مسجدالحرام] نبوده‌اند؟ دوستان (خدا) و سرپرستان آن [:مسجدالحرام] جز پرهیزگاران نیستند، ولی بیشترشان نمی‌دانند.
و چیست ایشان را (چرا) عذابشان نکند خدا حالی که بازمی‌دارند از مسجد حرام و نیستند یاران آن همانا نیستند یاران آن مگر پرهیزکاران و لیکن بیشتر ایشان نمی‌دانند


الأنفال ٣٣ آیه ٣٤ الأنفال ٣٥
سوره : سوره الأنفال
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أوْلِیَآؤُهُ»: ضمیر (هُ) در هر دو واژه (اولیاء) به مسجدالحرام برمی‌گردد. برخی هم مرجع آن را (ألله) دانسته‌اند. در این صورت معنی آیه چنین می‌شود: چرا خداوند آنان را عذاب نکند، در حالی که ایشان مسلمانان را از مسجدالحرام باز می‌دارند؟ آنان هرگز دوستان خدا نمی‌باشند. بلکه تنها مسلمانان پرهیزگار دوستان خدا بشمارند، ولیکن بیشتر آنان (از این واقعیّت) بی‌خبرند (نگا: یونس / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- کفرپیشگان مکه، مؤمنان را از ورود به مسجدالحرام بازمى داشتند. (و ما لهم ألا یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجدالحرام) در برداشت فوق مفعول «یصدون»، به مناسبت حکم و موضوع، المؤمنین گرفته شده است.

۲- بازداشتن مردم از ورود به مسجدالحرام، گناهى مستوجب عذاب الهى (و ما لهم ألا یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجدالحرام)

۳- کافران مکه به دلیل بازداشتن اهل ایمان از ورود به مسجدالحرام، مستوجب عذاب (کشته شدن، اسیر گشتن و ... ) بودند. (و ما لهم ألا یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجدالحرام) با توجه به آیه قبل که عذاب استیصال را براى مردم مکه با شرایط ذکر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در این آیه به دلیل وقوع آن در بین آیات نبرد، شکست کافران و کشته و اسیر شدن آنان است.

۴- کفرپیشگان مکه به ناحق خویشتن را سرپرست مسجدالحرام مى پنداشته و غاصبانه بر آن تسلط داشتند. (و هم یصدون عن المسجدالحرام و ما کانوا أولیاؤه)

۵- سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ایمان از ورود به آن، گنهکارند و از حق ولایت و سرپرستى محروم خواهند شد. (یصدون ... و ما کانوا أولیاؤه إن أولیاؤه إلا المتقون)

۶- ولایت و سرپرستى بر مسجدالحرام، تنها شایسته تقواپیشگان است. (و ما کانوا أولیاؤه إن أولیاؤه إلا المتقون)

۷- مسجدالحرام، عبادتگاهى پر ارج و با عظمت در پیشگاه خداوند (و ما لهم ألا یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجدالحرام) استحقاق عذاب براى بازدارى از ورود به مسجدالحرام، حکایت از عظمت آن در پیشگاه خدا دارد.

۸- بازداشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام، حاکى از نداشتن تقواست. (یصدون عن المسجدالحرام ... إن أولیاؤه إلا المتقون)

۹- ضرورت تعیین سرپرست براى رسیدگى به امور مسجدالحرام* (و ما کانوا أولیاؤه إن أولیاؤه إلا المتقون) لحن آیه حکایت از آن دارد که وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره شایستگان این سِمَت مى باشد.

۱۰- اکثر کافران مکه ناآگاه به مستحق بودن عذاب الهى به سبب بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام (و ما لهم ألا یعذبهم اللّه و هم یصدون عن المسجدالحرام ... و لکن أکثرهم لایعلمون)

۱۱- اکثر کافران عصر بعثت، ناآگاه به ضرورت تقوا براى متولیان مسجدالحرام (إن أولیاؤه إلا المتقون و لکن أکثرهم لایعلمون) مفعول «لایعلمون» حقایقى است که آیه مورد بحث بدان پرداخته است ; از جمله ضرورت تقوا براى والیان مسجدالحرام و نیز استحقاق عذاب براى سدکنندگان مسجدالحرام بر روى مؤمنان.

روایات و احادیث

۱۲- عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه: «و هم یصدون عن المسجدالحرام و ما کانوا أولیائه» یعنى أولیاء البیت یعنى المشرکین ... .[۱] از امام صادق(ع) در توضیح آیه « ... و ما کانوا أولیائه»، روایت شده است: یعنى مشرکان سرپرست خانه خدا نیستند.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • اماکن مقدس:۷
  • بی‌تقوایى: نشانه هاى بی‌تقوایى ۸
  • تقوا: اهمیت تقوا ۶، ۱۱
  • خدا: عذابهاى خدا ۲، ۱۰
  • عذاب: موجبات عذاب ۲، ۳، ۱۰
  • کافران: اکثریت کافران صدر اسلام ۱۱ ; جهل کافران ۱۱ ; کافران غاصب ۴ ; کافران و مسجدالحرام ۴
  • کافران مکه:۱، ۳، ۴ اکثریت کافران مکه ۱، ۳، ۴ ۱۰
  • گناه: موارد گناه ۲، ۵
  • مؤمنان: و مسجدالحرام ۱، ۳، ۵، ۸
  • متقین: مقامات متقین ۶
  • مسجدالحرام: احکام مسجدالحرام ۶، ۹ ; اسارت مانعان مسجدالحرام ۳ ; اهمیت مسجدالحرام ۲، ۳، ۶، ۹ ; تولیت مسجدالحرام ۶، ۹ ; شرایط متولیان مسجدالحرام ۱۱ ; عبادتگاه مسجدالحرام ۷ ; عظمت مسجدالحرام ۷ ; غصب مسجدالحرام ۴ ; قتل مانعان مسجدالحرام ۳ ; متولیان مسجدالحرام ۵ ; ممانعت از مسجدالحرام ۱، ۲، ۳، ۵، ۸، ۱۰ ; ولایت بر مسجدالحرام ۶
  • ولایت: سقوط ولایت ۵

منابع

  1. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۵۵، ح ۴۶ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵۳، ح ۹۰.