الأعراف ١٠٠
ترجمه
الأعراف ٩٩ | آیه ١٠٠ | الأعراف ١٠١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَمْ یَهْدِ»: روشن نشده است و معلوم نگشته است. خداوند ایشان را رهنمود و متوجّه نکرده است. فاعل آن میتواند ضمیر مستتر (هُوَ) بوده و به (الله) برگردد، و مفعول آن جمله (أَن لَّوْ نَشَآءُ) باشد. یا این که فاعل آن جمله (أَن لَّوْ نَشَآءُ) بوده و فعل لازم بشمار آید. «أَصَبْنَاهُمْ»: ایشان را نشانه تیر بلا میگردانیم. آنان را دچار مصیبت میکنیم و نابودشان میسازیم. «نَطْبَعُ»: مهر مینهیم (نگا: نساء / . «لا یَسْمَعُونَ»: اندرز نمیپذیرند. صدای حق را نمیشنوند و نصائح را در گوش نمیگیرند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَ لَمْ يَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ... (۳) وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ... (۰) وَ سَکَنْتُمْ فِي مَسَاکِنِ... (۰) وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ... (۱) أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ کَمْ... (۱) فَکَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ... (۰) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ... (۳) أَ وَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ کَمْ... (۲) وَ کَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ... (۰)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ... (۰) تُدَمِّرُ کُلَ شَيْءٍ بِأَمْرِ... (۱) وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ... (۲) وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا مَا حَوْلَکُمْ... (۰) وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ... (۰)
تفسیر
- آيات ۹۴ - ۱۰۲، سوره اعراف
- سنن الهى در مورد امت هايى كه به سويشان پيامبر مى فرستاد
- دود كجروى هر امتى به چشم خودش مى رود
- تمدن بشرى توانائى تسلط بر نظام كون و نواميس طبيعت را ندارد.
- چكيده سخن در سنت لايتغير الهى
- سنت ابتلاء به سختى ها (باءساء و ضرّاء) و سنتعطاء نعمت ، دو سنت الهى براى آزمايش امت ها است .
- مكر خدا به عنوان مجازات صحيح و مكر ابتدائى از خداوند ممتنع است .
- چند وجه از وجوهى كه در معناى آيه : (( اولم يهد للذين يرثون الارض ...(( گفته شدهاست .
- تفسير و شرح آيه شريفه : (( تلك القرى نقص عليك ...((
- اقوال متعدد ديگرى كه در تفسير آيه فوق گفته شده است
- بحث روايتى (روايتى در ذيل جمله : (( و ما وجدنا لاكثرهم من عهد((
نکات آیه
۱- برخى از اقوام پیشین بر اثر کفرپیشگى و ارتکاب گناه به عذاب الهى گرفتار شدند و توان درک معارف دینى از آنان سلب شد. (أو لم یهد للذین یرثون ... أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم)
۲- ابتلاى کفرپیشگان تاریخ به کیفرهاى الهى، بیانگر توانایى خداوند به گرفتارسازى گنهکاران موجود به عقوبت گناهانشان است. (أو لم یهد للذین یرثون ... أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم) فاعل «یهد» ضمیرى است که به داستان و سرنوشت اقوام پیشین برمى گردد و «أن لو نشاء ... » مفعول آن مى باشد. قابل ذکر است که «الذین یرثون» نیز مفعول به واسطه «یهد» است. و چون «یهد» به حرف لام متعدى شده، معناى تبیین در آن تضمین شده است. بنابراین جمله «او لم یهد ... » یعنى آیا سرگذشت پیشینیان براى وارثانشان این حقیقت را روشن نکرده است که اگر مشیت ما اقتضا کند آنان را به سبب گناهانشان عقوبت مى کنیم.
۳- فرجام شوم کفرپیشگان گنهکار تاریخ، زمینه اى مناسب براى پندگیرى و عبرت آموزى است. (أو لم یهد للذین یرثون ... أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم) از مصادیق مورد نظر براى «ذنوب»، به قرینه آیات قبل و آیه بعد، کفر و انکار آیات الهى است.
۴- پندناپذیرى مردم از عاقبت شوم گذشتگان، امرى نابخردانه و شگفت آور (أو لم یهد للذین یرثون ... أن لو نشاء أصبنهم) همزه استفهام در «او لم یهد» براى تعجب است. یعنى عقل اقتضاى پندپذیرى دارد و از انسان مدعى عقل شگفت آور است که پند نگیرد.
۵- گنهکاران و کفرپیشگان در خطر گرفتار شدن به عذابهاى الهى (أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم)
۶- گنهکاران و کفرپیشگان، در خطر از دست دادن نیروى فهم و درک معارف دینى (أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم) جمله «نطبع على قلوبهم» عطف بر جمله «أصبنهم» است و فعل ماضى «اصبنا» به معناى مضارع مى باشد. قابل ذکر است که حرف «لو» در این آیه بیانگر وقوع جزا براى شرط در آینده است، نه گذشته.
۷- مهر شدن قلبها و از دست دادن توان درک معارف دین، از کیفرهاى الهى است. (و نطبع على قلوبهم فهم لایسمعون)
۸- قلوب انسانها و درک آنها در اختیار خداوند و به مشیت اوست. (و نطبع على قلوبهم)
۹- از دست دادن نیروى درک معارف و حقایق بیان شده از سوى سفیران الهى، پیامدى براى مهرشدن قلبهاست. (و نطبع على قلوبهم فهم لایسمعون) برداشت فوق از «فاء» تفریع استفاده شده است.
موضوعات مرتبط
- امور: نامعقول ۴
- پیشینیان: عذاب پیشینیان کافر ۱ ; فرجام پیشینیان ۴
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۳
- خدا: افعال خدا ۸ ; سلطه خدا بر قلوب ۸ ; عذابهاى خدا ۱، ۵ ; قدرت خدا ۲ ; کیفرهاى خدا ۲، ۷
- دین: قوه فهم دین ۹ ; موانع فهم دین ۱، ۶، ۷
- شناخت: موانع شناخت ۱، ۶، ۷
- عبرت: سرزنش عبرت ناپذیرى ۴
- قلب: ختم قلب ۷ ; زمینه ختم قلب ۹
- کافران: ختم قلب کافران ۶ ; عذاب کافران ۵ ; فرجام کافران ۳ ; کیفر کافران ۲
- کفر: آثار کفر ۱ ; کیفر کفر ۱
- کنترل اجتماعى: زمینه کنترل اجتماعى ۳
- گناه: آثار گناه ۱ ; کیفر گناه ۱، ۲
- گناهکاران: ختم قلب گناهکاران ۶ ; عذاب گناهکاران ۵ ; فرجام گناهکاران ۳