هود ١٠٤
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ |
ترجمه
هود ١٠٣ | آیه ١٠٤ | هود ١٠٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَجَلٍ»: مدّت. سر رسید زمانی. «مَعْدُودٍ»: کم. اندک. «أَجَلٍ مَّعْدُودٍ»: انتهاء مدّت قلیل، که عمر دنیا است (نگا: شوری / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ... (۰)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَ اللَّهَ... (۱) قُلْ لَکُمْ مِيعَادُ يَوْمٍ لاَ... (۱) وَ کَذٰلِکَ أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ... (۰) قُلِ اللَّهُ يُحْيِيکُمْ ثُمَ... (۰) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۰۰ - ۱۰۸ سوره هود
- دو احتمال در معناى : أنباء القُرَى»
- مراد از اين كه آلهه مشركان، جز بر هلاكت و تباهى خوانندگان خويش نيفزودند
- چند وجه در معناى: «يَومَ يَأت...»، در آيه شريفه
- آشکار شدن حقایق، در روز قيامت، براى همگان
- معناى جمله: «يَومَ يَأتِ لَا تَكَلَّمُ نَفسٌ إلّا بِإذنِهِ»، و معناى تكلم در قيامت
- دلیل دروغ گفتن مشركان در روز قيامت، از باب ظهور ملكات است
- وجه دیگری، در باره جمع بين این دو دسته از آيات
- معناى تقسيم انسان ها، به سعادتمند و شقاوتمند
- نقد سخن فخر رازى، در معنای سعادت و شقاوت آدمى
- معناى «زفیر»و «شهيق»، و بيان حال اهل جهنم
- معناى «خلود» و مشتقات آن
- دو اشكال در باره «خلود»، در آیه شریفه
- دفع اشكال قاضى بيضاوى، در آيه شريفه
- بررسی وجوه ديگر، درباره «خلود»، در آيه شريفه
- معناى استثناء: «إلّا مَا شَاءَ رَبُّك»، در دو آيه مربوط به بهشتيان و دوزخيان
- وجوه ديگر، در معنای استثناء در آیه خلود
- نكته لطيفى كه از آيه: «وَ أمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا...» استفاده مى شود
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
- عالَم هستى، داراى دو وجه است: وجه «ضرورت و تقدير» و وجه «امكان و اختيار»
- بهشت اولياء خدا، با بهشت ديگران تفاوت دارد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ «104»
و ما، آن (روز) را مگر براى مدّت معدودى به تأخير نمىاندازيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (104)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ: و تأخير نمىداريم آن روز را مگر براى گذشتن مدت معين مقدر نزد ما براى تكليف بندگان، يعنى تا آن مدت كه حكمت ما مقتضى آن است منقضى نشود، قيامت قائم نگردد.
جلد 6 - صفحه 139
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (104) يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ (105) فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ (106) خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (107) وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (108)
ترجمه
و تأخير نمىاندازيم آنرا مگر براى مدتى شمرده شده
روز كه بيايد سخن نگويد كسى مگر بدستورى او پس بعضى از آنها بدبختند و برخى خوشبخت
پس امّا كسانيكه بدبخت شدند پس در آتشند مر آنها را است در آن فريادى مانند اوّل صداى خر و نالهاى مانند آخر صدايش
جاودانيانند در آن تا برپا است آسمانها و زمين مگر مقداريرا كه بخواهد پروردگار تو همانا پروردگار تو بجا آورنده است آنچه را بخواهد
و امّا كسانيكه خوشبخت شدند پس در بهشتند جاودانيان در آن تا بر پا است آسمانها و زمين مگر مقدارى را كه بخواهد پروردگارت اعطاء فرموده عطائى را بريده نشدنى.
تفسير
خداوند روز قيامت را تأخير نمىاندازد مگر براى انقضاء ايّام معدوده متناهيه تا در آنمدت كه هر قدر زياد باشد چون معدود و متناهى است كم است بندگان بوظائف خود عمل نمايند و بكمال لايق خود برسند و مستحقّ نعيم ابدى شوند و چون موعد مقرّر برسد ديگر جاى سخن گفتن در اطراف تقصير بندگان بعنوان اعتذار يا شفاعت يا توسل بوسائل نجات براى كسى نيست مگر با اذن و اجازه خداوند و اين در يكى از مواقف آنروز است و آنجا كه فرموده اين روزى است كه سخن نميگويند و اذن داده نميشود بآنها تا معذرت بخواهند در موقف ديگر است چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده است و مردم بر حسب اقتضاء ذات و طينت اصليّه خودشان بر دو قسمند بعضى شقى و برخى سعيدند چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه شقى كسى است كه شقى شده در شكم مادرش و سعيد كسى است كه سعيد شده در شكم مادرش و جاى اشقياء آتش جهنّم است كه مخلدند
جلد 3 صفحه 109
در آن مگر عنايت الهى و هدايت انبياء و اولياء و علماء و صلحاء شامل حال آنها شده باشد كه با ايمان مجرّد يا مقرون بعمل صالح از دنيا رفته باشند كه البتّه مخلّد در آتش نخواهند بود اگر چه معصيت كار باشند و مدتها بسوزند تا پاك شوند و جاى سعداء بهشت جاويد است مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا برود كه البتّه اهل بهشت نخواهد بود ولى كسيكه با سعادت ذاتى يا اكتسابى يا شفاعت شفعاء يا پس از سوختن و پاك شدن ببهشت برود مخلد است در آن و عطاء الهى هيچگاه از او مقطوع نخواهد بود مؤيّد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در كافى نقل نموده و در ذيل آيه شريفه انّ اللّه لا يخفى عليه شىء در سوره آل عمران ذكر شد كه دلالت دارد بر آنكه شقاوت و سعادت طفل در شكم مادر مقدر ميشود با شرط بداء كه اشاره بامكان تغيير حال او است بتغيير موجبات سعادت و شقاوت در لوح محو و اثبات و بنابراين مراد از ما شاء ربّك در دو آيه كسانى هستند كه از استحقاق خلود در جهنّم و بهشت خارج شدهاند و استعمال كلمه ما باين معنى نادر نيست مانند سبّح للّه ما فى السّموات و فانكحوا ما طاب لكم من النّساء و امثال اينها و مراد از كسانيكه شقى يا سعيد شدهاند كه مستثنى منهم در دو آيه ميباشند آنانند كه شقاوت يا سعادت كه عبارت از معصيت و اطاعت بنده از خداوند است از آنها تحقّق پيدا كرده باشد اگر چه دوام نداشته باشد و باين اعتبار استثناء از آنها شده است و اشكالى ندارد ولى مفسّرين شقى و سعيد را بكسيكه مستحقّ دوزخ و بهشت شده باشد تفسير نمودهاند و در مراد از استثناء دچار اشكال شدهاند مخصوصا نسبت بمستحق بهشت كه بادلّه قطعيّه خلود آنها ثابت و محقّق است و در ذيل آيه هم اشاره بآن شده لذا در مجمع ده وجه از مفسّرين عامّه و خاصه براى حلّ اشكال نقل نموده و يك وجه را اختيار فرموده و نسبت بجمع كثيرى از مفسّرين عامّه و خاصه داده و حاصل اين وجه آنستكه كسانيكه مؤمن و معصيت كارند چندى در جهنّمند و پس از آن داخل بهشت ميشوند و اينها تا در جهنّمند در زمره اشقياء محسوبند و چون داخل بهشت شدند از سعداء ميباشند و استثناء از خلود در دو آيه بملاحظه اين جماعت است نهايت آنكه در آيه اوّل باعتبار انتهاء امر و در آيه دوّم باعتبار ابتداء امر است و براى
جلد 3 صفحه 110
تصحيح نفى خلود گفتهاند دوام چنانچه با منقطع الآخر بودن منافى است با منقطع الاول بودن هم منافى است و مراد از كلمه مادر ما شاء ربّك در اوّل اشخاص مذكورهاند و در ثانى وقت معيّن در بدو امر است و مؤيد اين معنى است روايتى كه از امام باقر عليه السّلام در صافى نقل فرموده كه اين دو آيه در غير اهل خلود است از اهل شقاوت و سعادت و در مجمع هم چند روايت از ابن عبّاس ره و غيره براى تأييد اين وجه ذكر شده و انصاف آنستكه اگر اشكالى باشد اين وجه احسن وجوه است و در نفحات وجه ديگرى ذكر فرموده و نسبت باكثر مفسّرين داده و ظاهرا آنرا اختيار نموده و آن اين است كه مقصود از استثناء بيان نفوذ اراده الهى است كه اگر بخواهد عذاب را از اشقياء رفع و نعمت را از سعداء قطع ميفرمايد ولى نخواسته و نميكند براى دلالت ادلّه قطعيّه بر خلود و مؤيّد اين معنى است ذيل آيه اوّل كه دلالت بر نفوذ اراده الهيّه دارد و ذيل آيه دوّم كه دالّ بر عدم انقطاع نعمت است و قمّى ره نار و جنّت را بعذاب برزخ و بهشت دنيا كه ارواح اهل ايمان منتقل بآن ميشود تفسير فرموده و عطاء غير مجذوذ را باعتبار اتّصال آن بنعيم آخرت دانسته و فرموده اين ردّ كسانى است كه منكر عذاب قبر و ثواب و عقاب در دنيا و عالم برزخ شدهاند و فيض ره فقط اين وجه را ذكر و تأييد فرموده بآنكه خلود در كلام الهى مقيّد بمادامت السّموات و الارض شده و ظاهر از سماوات و ارض آسمانها و زمين دنيا است و بروايتى كه از امام صادق عليه السّلام وارد شده است كه در قيامت صبح و شبى نيست و عذاب بامداد و شام اشقياء در آتش برزخ است كه خدا فرموده النّار يعرضون عليها غدوّا و عشيّا و يوم تقوم السّاعة أدخلوا آل فرعون اشدّ العذاب و بنابراين مراد از استثناء انقطاع عذاب و ثواب آنها است بفواصلى در برزخ يا بعد از فناء دنيا و قبل از تعيين تكليف آنها در آخرت و اين وجه را در مجمع نسبت بشيخ طوسى قدّس سرّه داده و از آنجناب نقل نموده نسبت آنرا بجمعى از مفسّرين خاصه و بنظر حقير اين معنى از جهاتى خلاف ظاهر است حتى از همان جهت كه فيض ره آنرا مؤيّد اين تفسير قرار داده چون ظاهر جمله مادامت السّموات و الارض آنستكه براى تأكيد خلود ذكر شده و آنكه اين جمله از الفاظ تأييد است يعنى از الفاظى است كه در كلام عرب از معناى حقيقى خود منسلخ شده و بطور كنايه در مقام اثبات دوام و ابديّت براى امرى ذكر ميشود چنانچه در مجمع بيان شده و
جلد 3 صفحه 111
امثله ديگرى هم ذكر فرمودهاند و والد ما جد حقير در شفاء الصّدور آن الفاظ را استقصاء فرموده لذا بعيد است در آيه شريفه معناى حقيقى اين جمله اراده شده باشد و بر فرض اراده مراد آسمان و زمين مناسب با عالم آخرت است چون از تفريع بر آيات سابقه معلوم ميشود كه اين دو آيه در مقام بيان حال اهل محشر و جمع شدگان در روز قيامت است و مربوط بعالم برزخ نيست و در اين مقام وجه ديگرى براى حلّ اشكال بنظر حقير رسيده و آن اين است كه مراد از استثناء در آيه اوّل انتقال معصيت كاران از اهل ايمان باشد از جهنّم به بهشت و در آيه دوّم مراد استثناء سابقون مقرّبون باشد از خلود در بهشت جسمانى و اشاره بفائز شدن ايشان باشد بمقام رضوان و سايه عرش و مقامات رفيعتر و اين منافات ندارد با ادلّه خلود سعداء در بهشت چون اين مقامات هم از بهشت است نهايت آنكه بهشت روحانى است كه لذّت آن فوق لذائذ جسمانى است و جنّتى كه در آيه دوّم ذكر شده ظاهر در بهشت جسمانى است كه متبادر از جنّت در اذهان عامّه است و براى رفع توهّم زوال نعمت از سعداء بملاحظه ظاهر استثناء در ذيل آيه تصريح شده بآنكه عطاء الهى از ايشان قطع نخواهد شد اين چند وجه كه براى دفع اشكال ذكر شد غير از وجهى است كه در بدو امر از ظاهر آيات بنظر حقير رسيد و بيان شد و بر آن تقريب اشكالى وارد نيست تا محتاج بجواب باشد چنانچه اشاره شد و تعجّب از آنستكه حضرات مفسرين اين وجه را بعنوان دفع اشكال هم ذكر ننمودهاند و بذكر وجوه ركيكه پرداختهاند كه حقير از نقل آنها اعراض نمودم و بعضى گفتهاند خداوند داناتر است بمراد از استثنائى كه فرموده و اين كاشف از كمال اهمّيت باشكال است و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از بهشت و آتش در اين آيات دوستى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستى دشمنان ايشان است و بنابراين هم بايد تقرير استثناء بتقريب اوّل شود و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاّ لِأَجَلٍ مَعدُودٍ (104)
و تأخير نمياندازيم روز قيامت را مگر آنكه مدّت معيني شمرده شده است که بوقت معيّن في علم اللّه آني تأخير و تقديم ندارد وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ نحل آيه 79.
وَ ما نُؤَخِّرُهُ از آن که مقدّر شده تأخير نمياندازيم إِلّا لِأَجَلٍ مَعدُودٍ مدّت بقاء دنيا بمجرد فناء دنيا آخرت بر پا ميشود که ميفرمايد وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ
جلد 11 - صفحه 124
فَصَعِقَ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ إِلّا مَن شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخري فَإِذا هُم قِيامٌ يَنظُرُونَ زمر آيه 68.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 104)- و از آنجا که ممکن است بعضی بگویند سخن از آن روز نسیه است و معلوم نیست کی فرا میرسد، لذا قرآن بلافاصله میگوید: «و ما آن (مجازات) را جز تا زمان محدودی، تأخیر نمیاندازیم» (وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ).
آن هم برای مصلحتی که روشن است تا مردم جهان میدانهای آزمایش و پرورش را ببینند، و آخرین برنامه انبیاء پیاده شود.
نکات آیه
۱- خداوند براى برپایى قیامت ، زمان مشخصى را تعیین کرده است. (و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود)
۲- برپایى قیامت از زمان تعیین شده آن ، به تأخیر نخواهد افتاد. (و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود) در برداشت فوق ، حرف «لام» در «لأجل» به معناى «إلى» گرفته شده است.
۳- براى تأخیر قیامت ، دلیل و علتى جز انتظار فرارسیدن زمان مخصوص آن وجود ندارد. (و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود) برداشت فوق ، بر این مبناست که لام در «لأجل» براى تعلیل باشد.
۴- زمان برپایى قیامت براى انسانها مجهول است و همچنان مجهول خواهد ماند. (و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود)
۵- تا برپایى قیامت ، تنها زمانى اندک باقى مانده است. (و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود) کلمه «معدود» (شمارش دار) به اندک بودن تعداد اشاره دارد.
موضوعات مرتبط
- قیامت: تأخیر قیامت ۲، ۳; تعیین وقت قیامت ۱; جهل به وقت قیامت ۴; حتمیت قیامت ۲; نزدیکى قیامت ۵; وقت قیامت ۵،۳،۱
منابع