النور ٤٠
کپی متن آیه |
---|
أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَکَدْ يَرَاهَا وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ |
ترجمه
النور ٣٩ | آیه ٤٠ | النور ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ظُلُماتٍ»: این آیه شریفه اشاره به طوفانهای دریائی دارد. در دریاهای پرآب و اقیانوسهای فراخ، هنگامی که طوفانها در میگیرد امواج خوفناکی با درازا و پهنا و بلندای گوناگون به راه میافتد. به گونهای که چینها بالای چینها روان و طبقهها فوق طبقهها دوان میگردد و گردبادهای دریائی جلو نور خورشید را میگیرد. طوفانها هم به نوبه خود ابرهای انباشته و ستبری را ایجاد مینماید و تاریکی هوا بر تاریکی آبها میافزاید و بالاخره ظلمت تا بدانجا حکمفرما میگردد که با وجود سلامت چشمها رؤیت اشیاء ناممکن میشود (نگا: المنتخب). کسی که گرفتار چنین محیطی شود کی از آن رها و به سوی نجات راه پیدا میکند؟ کافران و منافقان محروم از نور خدا هم در تاریکیهای کفر و شرک و معاصی گرفتارند. دلهایشان دستخوش امواج حیرت بوده، و ابرهای شکّ بر دلهایشان خیمه زده، و در نتیجه با ظلمات عقیده غلط و کردار بد و گفتار نادرست، راهی گور تاریک و دشت محشر تاریک و دوزخ تاریک میگردند و بالاخره در دنیا و آخرت در ظلمات بسر میبرند. «لُجِّیٍّ»: منسوب به (لُجَّة)، دارای آب زیاد با عمق بسیار و سطح موّاج.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ... (۱) أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ... (۳)
يَکَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ... (۲) ثُمَ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ... (۱) وَ الَّذِينَ کَذَّبُوا بِآيَاتِنَا... (۲) أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً... (۱) مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلاَ هَادِيَ... (۰) يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ... (۲)
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۴۶ سوره نور
- توضیحی پیرامون آیات آيات: «اللهُ نُورُ السَّماوات وَ الأرض...»
- مراد از اين كه فرمود: «خدا، نور آسمان ها و زمين است»
- مقصود از نور خدا، همان نور ايمان و معرفت است كه به مؤمنان اختصاص دارد
- تمثيل نور خدا به نور چراغ، براى بيان تابش نور ايمان و معرفت در قلوب مؤمنان
- مراد از جملۀ «نُورٌ عَلَى نُور»، در آيه شريفه
- بهره مندی مؤمنان داراى ايمان كامل، از نور خدا
- وصف حال كسانى كه هيچ گاه از ياد خداوند باز نمى مانند
- وجه مقابله بين ذكر خدا و اقامه نماز، در آيه شريفه
- تشبيه اعمال کفار، به سرابى كه تشنه آن را آب مى پندارد
- كافران، در حجاب و ظلمت هایی قرار دارند، که نور معرفت خدا را نمی بینند
- استدلال بر اين كه خدا نور آسمان ها و زمين است
- نكات و لطایفى که در استدلال اين آيه وجود دارد
- ذكر مواردى از «خلقت» و «تدبير» خداوند
- بيان ديگرى بر انحصار بازگشت امور به مشيت خداوند
- بحث فلسفى: (بيان اين كه خداوند علت تامّۀ همه موجودات است)
- بحث روايتى
- بيت اميرالمؤمنين «ع»، مصداق اكمل «فِى بُيُوتٍ أذِنَ اللهُ» است
- چند روايت درباره: «رِجَالٌ لَا تُلهِيهِم تِجَارَةٌ وَ لَا بَيعٌ...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ «40»
يا همچون ظلماتى است در درياى عميق و متلاطم موجى بزرگ آن را مىپوشاند، كه روى آن، موج ديگرى است و بالاى آن ابرى، ظلماتى است تو در تو (كه كافر در آنها غرق شده است) هرگاه دست خود را برآورد، آن را نمىبيند و براى هر كس كه خداوند نورى قرار ندهد، هيچ نورى براى او نخواهد بود.
نکته ها
كافر عادّى به اسلام نزديك است و اميدى به بازگشت او هست، مانند كدورت سادهاى كه ميان دو نفر وجود دارد و كار آن دو به صلح و آشتى نزديك است. امّا كافرانى كه در راه كفر، تلاشها و اعمال خلاف بسيارى دارند، برگشت آنان بسيار سخت است. كافرى كه در عقيدهاش اصرار ورزيده و به دنبال كفرش، حقّ را تحقير و جنگها كرده و بودجهها خرج نموده و افرادى را دور خود گردآورده و به اين عنوان معروف شده، بازگشت او به دامن اسلام بسيار سخت و بعيد است. زيرا هر تلاش او، موجى از ظلمت بر موجهاى قبل افزوده و اعمال كفرآلودش، كفر او را محكمتر ساخته و به جاى اين كه راه را براى آنان باز كند، گمراهترشان مىكند و حجابى روى حجابهاى قبلى است.
در برابر نور الهى (آيه 35) كه «نُورٌ عَلى نُورٍ» بود، در اين آيه سخن از ظلمت فوق ظلمت است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»
جلد 6 - صفحه 195
پیام ها
1- الگوهاى مثبت و منفى، هر دو را بايد معرّفى كرد. (الگوى مثبت؛ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ ... و الگوى منفى: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... أَوْ كَظُلُماتٍ ...
2- عمل مؤمن، نور و عمل كافر، ظلمات است. أَعْمالُهُمْ ... كَظُلُماتٍ
3- اعمال خوب كفّار، همچون سراب واعمال بد آنها، همچون ظلمات است.
كَسَرابٍ ... أَوْ كَظُلُماتٍ
4- علم، انسان را از نور وحى بىنياز نمىكند. اگر نور الهى نباشد، هيچ نورى انسان را نجات نمىدهد. «فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (40)
بعد از آن بيان تمثيل ديگر ميفرمايد:
أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ: يا اعمال كفار مانند تاريكيهاى متراكمه است در درياى عميق بسيار آب كه كنار دريا ديده نشود.
نكته: «أو» براى تخيير است، زيرا اعمال كفار به سبب آنكه لغو و بر آن اثرى مترتب نيست، مانند سراب مىباشد؛ و به سبب آنكه معرى از نور حق مىباشد، چون ظلمات متراكمه است كه از لج بحر و امواج و سحاب حاصل مىشود. يا «أَوْ» براى تنويع است، زيرا اعمال كفار اگر نيكو باشد مانند سراب است، و اگر قبيح باشد مانند ظلمات است. يا براى تقسيم باشد به اعتبار وقتين، چه اعمال كفار مانند ظلمات است در دنيا، يا همچه سراب است در آخرت؛ و
«1». تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 325، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». همان مدرك.
جلد 9 - صفحه 259
بهر تقدير معنى آنكه: اعمال كفار يا مانند تاريكيهاى متراكمه است در درياى بسيار عميق كه دم بدم، يَغْشاهُ مَوْجٌ: مىپوشد آن دريا را موجى، مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ:
از بالاى آن موج، موج ديگر يعنى امواج مترادفه متراكمه، مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ: از بالاى آن موج دوم ابرى كه انوار ستارگان را بپوشاند و تاريكى شديد گردد، ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ: تاريكيهائى بعضى بالاى بعض ديگر متراكم شده، يعنى سه تاريكى به هم ضم شده: تاريكى دريا، تاريكى موج دوم و تاريكى ابر. إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها: هرگاه بيرون آورد آن گرفتار شده بدين تاريكيها دست خود را كه نزديكترين اعضاى مرئيه به چشم باشد نزديك نيست كه ببيند آن را، چه جاى آنكه از شأن او باشد كه آن را ببيند. اين بيان شدت تاريكى است، يعنى دست خود را نبيند و نزديك نباشد كه آن را بيند.
وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً: و هر كه قرار نداد خدا براى او نور هدايت و ايمان را و نظر لطف و توفيق را از او بازگرفت به سبب سوء اختيار او از قبول ننمودن ايمان و اعراض از حق و او را در وادى خذلان فرو گذاشت به جهت عناد و انكار و استكبار با وجود ظهور آيات داله بر هدايت و اتمام حجت، فَما لَهُ مِنْ نُورٍ: پس نيست مر او را هيچ نورى، بر خلاف كسى كه قبول ايمان نموده و موفق به هدايت شده به درجه رفيعه منيعه «نُورٌ عَلى نُورٍ» رسيده، به جهت آنكه هميشه طالب حق بوده و پيوسته جوياى هدايت كقوله تعالى «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا».
تنبيه: بيان وجه تمثل دوم: ظلمات، اعمال تيره كافر است؛ بحر لجى، دل او؛ موج، آنچيزى است كه دل او را مىپوشاند از جهل و شرك؛ سحاب، مهر خذلان، بر آن؛ يا از جهت فرط حيرت و جهل و پيروى ننمودن حق و رشاد مانند كسى است كه در ظلمات مذكوره گرفتار شده باشد، زيرا عمل و قول و اعتقاد قلب او متقلب است در ظلمات متراكمه، چنانكه بعضى گفتهاند كه كافر متقلب است در پنج ظلمت: كردار و گفتارش ظلمت است، مدخل و مخرجش ظلمت و رجوع او در قيامت به ظلمت كه جهنم باشد بر عكس مؤمن.
در منهج- روايت نموده كه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيدند
جلد 9 - صفحه 260
كه: امت شما چگونه بر صراط بگذرند؟ فرمود كه: امت من به نور على عليه السّلام گذرند، و على به نور من گذرد، و من به نور خدا؛ پس نور امت من از على، و نور على از من، و نور من از خدا؛ و هر كه به ما تولى و پشت كند، او را نور نباشد، پس اين آيه تلاوت فرمود: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ». «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ (39) أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (40)
ترجمه
و آنانكه كافر شدند كردارهاشان چون سرابى است در زمين هموارى كه ميپندارد آنرا تشنه، آب تا چون آيد آنرا نيابدش چيزى و بيابد خدا را نزدش پس تمام دهد باو حسابش را و خدا زود حساب است
يا چون تاريكيهائى است در دريائى عميق كه فرو پوشد آنرا موجى كه از بالاى آن موجى است كه از بالاى آن ابرى است تاريكيهائى است بعضيشان بالاى بعضى چون بيرون آرد دستش را نزديك نيست كه ببيند آن را و كسيكه قرار نداد خدا برايش نورى پس نباشد برايش هيچ نور.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان حال اهل ايمان و استفاده كامل ايشان از اعمال خود و نور الهى بيان حال كفّار را فرموده باين تقريب كه آنانكه كافر شدند اعمال و افعالشان در بى فائده بودن و مورث خستگى و ناميدى شدن مانند سرابى است كه آن جلوه و نمايش آب است از دور در نظر بيننده كه حاصل ميشود از تابش آفتاب بر زمين پست هموار و كسيكه تشنه باشد گمان ميكند آب است تا وقتى كه نزديك شود مىبيند چيزى نيست و از براى او جز خستگى و نااميدى
جلد 4 صفحه 34
فائدهئى نداشت كفارهم وقتى در پيشگاه الهى حاضر ميشوند مىبينند اعمالشان براى كفرشان قبول نشده و چيزى ندارند خدا هم زود بحساب آنها ميرسد و بجهنّمشان ميفرستد و چون مقصود از چنين تشنهئى كافر است حال كافر كه يافتن خدا را نزد خود باشد بر حسب ظاهر از حالات آن تشنه قرار داده شده و ضمائر مفرد آورده شده است و خدا حساب تمام بندگانرا بيك چشم بهمزدن رسيدگى ميفرمايد چه رسد بكافر كه از اول حسابش پاك است يا آنكه اعمال آنها در تاريكى و موجب وحشت و حيرت بودن از مئالش مانند ظلمتهاى سهگانه است در درياى پهناور عميق كه بپوشاند آنرا موجى و موجى بالاى موجى باشد و بالاى آن امواج متراكمه ابر سياهى باشد كه مانع از نور ستارگان شود و اين ظلمتهائى است كه حاصل شده از موج و موج فوق موج و ابر فوق موج و فضا را بقدرى تاريك نموده كه اگر شخص دست خود را از زير لباس خويش بيرون آورد و در برابر چشمش نگهدارد نزديك نيست كه ببيند چه رسد بآنكه فعلا ببيند و كسيكه مقدّر نفرموده خدا كه بنور الهى و هدايت خدائى مستنير و مهتدى گردد براى او نور و هدايتى نيست چون هر چه نور است از جانب خدا است و هر توفيق و هدايتى باو منتهى خواهد شد بخلاف اهل ايمان كه نور ايشان فوق نور است و در آيات سابقه بيان شد و بنابراين كلمه او از براى تخيير است و محتمل است براى تنويع باشد و بنابراين بايد گفت اعمال كفّار دو قسم است يك قسم اعمال حسنه از قبيل صله رحم و اطعام فقرا و احسان بخلق كه خود آنها اميدوار بثواب آن اعمالند آنها مانند سراب است چون با كفر مقبول نيست و فائدهئى براى آنها ندارد و يك قسم اعمال قبيحه مانند ظلم و تعدّى و افتراء كه خود آنها هم اميدوار بآنها نيستند يا در مئال آن متحيّرند كه خوب است يا بد مانند ظلمات سهگانه است چون اعمال آنها هم مشتمل بر سه ظلمت است ظلمت جهل و ظلمت شك و ظلمت حيرت كه هر يك مترتّب بر ديگرى است و چنانچه در باره مؤمن ذكر شد كه در پنج نور گردش ميكند در باره كافر هم روايت شده كه در پنج ظلمت قرار گرفته ظلمت گفتار و ظلمت رفتار و ظلمت ورود در قبر و ظلمت خروج از آن و ظلمت مسيرش بجهنّم و در بعضى از روايات ظلمات اول بتاريكيهاى خلفاء سهگانه و
جلد 4 صفحه 35
ظلمات دوم بفتن مخالفين امير المؤمنين عليه السّلام از قبيل طلحه و زبير و معاويه و يزيد و ساير بنى اميّه لعنهم اللّه تأويل شده و من لم يجعل اللّه له نورا فما له من نور را بمن لم يجعل اللّه له اماما من ولد فاطمه عليها السلام فما له من امام يوم القيامه تفسير فرمودهاند و بعضى مثل اول را براى اعمال خارجيّه و مثل دوم را براى اعمال قلبيّه كه عقائد است دانستهاند و گفتهاند كافر در سه تاريكى است تاريكى آنكه نميداند و تاريكى آنكه نميداند كه نميداند و تاريكى آنكه معتقد است كه ميداند و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَو كَظُلُماتٍ فِي بَحرٍ لُجِّيٍّ يَغشاهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ إِذا أَخرَجَ يَدَهُ لَم يَكَد يَراها وَ مَن لَم يَجعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِن نُورٍ (40)
جلد 13 - صفحه 538
يا آنكه اعمال كفار مثل تاريكيها است در درياي عظيم که از ساحل بسيار دور است فرو ميگيرد او را موج دريا که از فوق آن موج، موج ديگريست يعني امواج دريا يكي بالاي ديگر و فوق اينها ابرهائيست که از امواج دريا برداشته ميشود تاريكيهايي است بعضي فوق بعض باندازهاي که اگر دست خود را بيرون كند دور است که ببيند و كسي را که خدا بري او نور نداده بس نيست از براي او از نوري.
كلام در اينکه آيه شريفه در دو مقام واقع ميشود يكي در مثل و ديگري در ممثّل.
اما در مثل در دريا بخصوص لجّي باشد دور از ساحل و عميق موقع وزيدن باد امواجي از دريا برخواسته ميشود بقدر كوههاي عظيم بالاخص اگر چهار موجه شود چنان وحشت ميآورد که عالم در نظر تاريك ميشود و از اينکه دريا ابر متراكم ميشود باندازهاي که طياره هم راه را نميبيند و نميتواند حركت كند و ستارهها هم ديده نميشود باندازهاي بخصوص در شب تاريك ميشود که باصطلاح چشم چشم را نميبيند که اگر دست مقابل چشم بگيرد ديده نميشود.
و اما ممثل اعمال كفار و كساني که در حكم كفار هستند چون قلب آنها سياه شده و قساوت گرفته و نور ايمان هم در آن تابش نكرده و چشم قلب كور شده و اعمالي که بخيال خود باعث نورانيت ميشود مورث ظلمت ميگردد به عين مثل مثل است.
(أَو كَظُلُماتٍ) ترديد براي اينست که اعمال كفار بر هر دو مثل تطبيق مي شود هم مثل سراب است و هم مثل ظلمات بهر كدام تطبيق كنيد صحيح است.
(فِي بَحرٍ لُجِّيٍّ) بعضي تفسير كردند که لجي دور از ساحل است و بعضي گفتند عميق است.
جلد 13 - صفحه 539
(يَغشاهُ) غشيه، حاجب و پردهاي است که روي چشم باشد که ديگر چشم نبيند چنانچه ميفرمايد:
(فَأَغشَيناهُم فَهُم لا يُبصِرُونَ) يس آيه 8 (وَ عَلي أَبصارِهِم غِشاوَةٌ) بقره آيه 6.
(وَ جَعَلَ عَلي بَصَرِهِ غِشاوَةً) جاثيه آيه 22.
(وَ استَغشَوا ثِيابَهُم) نوح آيه 6 و غير اينها از آيات.
(مَوجٌ) موج دريا حاجب چشم ميشود و روي چشم را ميپوشاند.
(مِن فَوقِهِ مَوجٌ) بالاي آن موج- موج ديگريست بيشتر تاريك ميشود.
(مِن فَوقِهِ سَحابٌ) بالاي اينکه امواج ابر است که در سه ظلمت، مثل اينكه سه حاجب روي هم روي چشم بيندازند ديگر چشم حتي شبح را هم مشاهده نميكند که.
(ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ) امواج دريا و سحاب روي يكديگر باندازهاي که.
(إِذا أَخرَجَ يَدَهُ لَم يَكَد يَراها) تعبير به لم يكد براي اينست که ممكن است چراغي و نوري بين او و بين اينکه حجب بيايد چشم ببيند و او نور ايمان است ولي.
(وَ مَن لَم يَجعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِن نُورٍ) از جاي ديگر نوري نيست.
و ممكن است بلكه بعيد نيست بنا بر آن چه گذشت که نور علي نور ائمه اطهار هستند مراد اينکه باشد كسي که دست از دامن ولايت اينها بردارد جاي ديگري مثل خلفاء جور نوري نيست بلكه اينها حجابهايي هستند ظلمات بعضها فوق بعض و اللّه العالم.
540
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- سپس به مثال دوم میپردازد، میگوید: و «یا (اعمال این کافران) همانند) ظلماتی است در یک اقیانوس پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن ابری تاریک است» (أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ).
و به این ترتیب «ظلمتهایی است که یکی بر فراز دیگری قرار گرفته»! (ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ).
آن چنان که هر کس در میان آن گرفتار شود آن قدر تاریک و ظلمانی است که «اگر دست خود را بیرون آورد ممکن نیست آن را ببیند»! (إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ
ج3، ص301
یَکَدْ یَراها).
آری! نور حقیقتی در زندگی انسانها فقط نور ایمان است و بدون آن فضای حیات تیره و تار و ظلمانی خواهد بود، اما این نور ایمان تنها از سوی خداست «و کسی که خدا نوری برایش قرار نداده نوری برای او نیست» (وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ).
نکات آیه
۱ - اعمال کافران، به مثابه تاریکى شدید در دریاى ژرفناک با امواجى متلاطم و پوشیده از ابر است که کمترین روزنه اى در آن نیست. (و الذین کفروا أعملهم ... کظلمت فى بحر لجّىّ یغشیه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمت بعضها فوق بعض)
۲ - زندگى (رفتار و اعمال) کافران، داراى فرجامى پوچ و در هاله اى از سردرگمى (و الذین کفروا أعملهم ... أو کظلمت فى بحر لجّىّ یغشیه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمت بعضها فوق بعض)
۳ - کافرانى که در مادیات و اموال دنیا غوطه وراند، به پوچى در زندگى دچار گشته و در سردرگمى شدید بسر مى برند. (رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر اللّه ... و الذین کفروا أعملهم ... کظلمت فى بحر لجّىّ ... إذا أخرج یده لم یکد یرها) از مقایسه میان آیه ۳۷ - که در باره کسانى است که مال و منال و مادیات آنان را از یاد خدا غافل نمى سازد - و آیه شریفه - که درباره وضعیت کافران است - به دست مى آید که کافران، بر خلاف مؤمنان، در مادیات و علاقه به مال و منال گرفتاراند و از این رو دچار سردرگمى و تاریکى شدید هستند.
۴ - گمراهى، داراى مراتب گوناگون است. (أو کظلمت فى بحر لجّىّ یغشیه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمت بعضها فوق بعض) جمع آمدن «ظلمات» - که مقصود از آن در این آیه ضلالت ها و گمراهى ها است - بیانگر تنوع و کثرت راه ضلالت و گمراهى است و جمله «ظلمات بعضها فوق بعض» (تاریکى هایى برفراز یکدیگر) حکایت از مراتب و شدت و ضعف آن دارد.
۵ - کافران، چنان در ظلمت و گمراهى فرو رفته اند که حتى ملموس ترین حقایق الهى را درک نمى کنند. (والذین کفروا أعملهم ... أو کظلمت فى بحر لجّىّ یغشیه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمت بعضها فوق بعض إذا أخرج یده لم یکد یرها) ندیدن دست خویش - با آن که دست از ملموس ترین چیز براى انسان است - (إذا أخرج یده لم یکد یراها) حکایت از حقیقت یاد شده دارد.
۶ - محرومان از نورالهى، بى بهره از هر گونه نور و هدایت اند. (و من لم یجعل اللّه له نورًا فما له من نور)
۷ - کافران، به دلیل بى بهره بودن از نور الهى، محروم از هر گونه هدایت اند. (و الذین کفروا أعملهم ... کظلمت فى بحر لجّىّ ... إذا أخرج یده لم یکد یرها و من لم یجعل اللّه له نورًا فما له من نور)
۸ - خداوند، یگانه سرچشمه نور و هدایت است. (و من لم یجعل اللّه له نورًا فما له من نور)
۹ - فرو رفتن کفرپیشگان در ظلالت و سردرگمى گریز ناپذیر، برخاسته از محرومیت آنان از نور هدایت الهى است. (و الذین کفروا أعملهم ... کظلمت فى بحر لجّىّ ... من فوقه سحاب ظلمت بعضها فوق بعض ... و من لم یجعل اللّه له نورًا فما له من نور)
۱۰ - برخوردارى از هدایت خدا و یا محرومیت از آن، به دست او است. (و من لم یجعل اللّه له نورًا فما له من نور)
موضوعات مرتبط
- تشبیهات قرآن: تشبیه به تاریکى دریاى طوفانى ۱; تشبیه عمل کافران ۱
- حقایق: محرومان از درک حقایق ۵
- خدا: اختیارات خدا ۱۰; محرومان از نور خدا ۶، ۷; نقش خدا ۸; نور خدا ۹
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱
- کافران: پوچى زندگی کافران ۲، ۳; پوچى عمل کافران ۲; تحیر کافران ۲، ۳; دنیاطلبى کافران ۳; شدت گمراهى کافران۵; فرجام کافران ۲; محرومیت کافران ۷، ۹; منشأ گمراهى کافران ۹; هدایت ناپذیرى کافران ۷
- گمراهى: مراتب گمراهى ۴
- نور: منشأ نور ۸
- هدایت: محرومان از هدایت ۶، ۹; محرومیت از هدایت ۱۰; منشأ هدایت ۸، ۱۰
منابع