الشعراء ١٨٦
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِينَ |
ترجمه
الشعراء ١٨٥ | آیه ١٨٦ | الشعراء ١٨٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنْ»: حتماً. مسلّماً. مخفّف از مثقّله است. بعضی هم حرف (إِنْ) را نافیه و لام (لَمِن) را به معنی (إِلاّ) میدانند.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ «184» قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ «185» وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «186»
و از خدايى كه شما و اقوام پيشين را آفريده پروا كنيد. مردم (به جاى قبول دعوت شعيب) گفتند: تو قطعاً از سحرشدگانى. و تو جز بشرى مثل ما نيستى، و ما تو را از دروغگويان مىپنداريم.
نکته ها
كلمهى «جبل» به معناى امّت و جماعت است، چنانكه آيه 62 سوره يس مىفرمايد: «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً» شيطان گروه زيادى از شما را گمراه كرد. چون كلمهى «جبل» به
جلد 6 - صفحه 366
معناى كوه و «جبلى» به معناى فطرى است، به اقوام و نسلهايى كه قديمى هستند يا خلق و خوى فطرى دارند و مثل كوه استوارند، «جبلى» گفته مىشود.
پیام ها
1- كسى كه انسان را آفريد، شايستهى احترام است و بايد از او پروا كرد. «وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ»
2- تقوا و ايمان، مانع فساد اقتصادى است. آنكه شما را آفريد، رزق شما را هم مىدهد. «وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ» (با توجّه به آيات قبل دربارهى كمفروشى)
3- به آداب و رسوم فاسد نياكان، تكيه نكنيم كه همه مخلوق خدا هستيم و بايد مطيع او باشيم. «خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ»
4- تهمت، اهرم كسانى است كه منطق ندارند. «قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ»
5- خلافكار، خلاف خود را توجيه مىكند. (به جاى اقرار به اشتباه و لجاجت خود، انبيا را سحر شده مىداند). «أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186)
وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا: و نيستى تو مگر آدمى مثل ما در صفات بشريت، پس به چه چيز خود را بر ما برتر مىدارى و دعوى رسالت مىكنى و فرستاده خدا
«1». اختصاص شيخ مفيد، ص 131، منشورات مكتبه بصيرتى.
جلد 9 - صفحه 495
مىباشى. وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ: و بدرستى كه گمان مىبريم تو را از دروغگويان در ادعاى خود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
ترجمه
تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را
هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان
و وزن كنيد با ترازوى راست
و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى
پس فرود آور بر ما پارههائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ
همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند
جلد 4 صفحه 125
چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پارههائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نمودهاند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان
جلد 4 صفحه 126
ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفتآورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بودهاند چنانچه گفتهاند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما أَنتَ إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا وَ إِن نَظُنُّكَ لَمِنَ الكاذِبِينَ (186)
و نيستي تو مگر بشري مثل ماها و هر آينه بدرستي که گمان ميكنيم که تو از دروغ گوياني.
تو چه امتيازي داري بر ما که وحي بر تو نازل شود و بر ما نشود دليل چه داري مدرك و برهانت چيست اگر پيغمبري.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 186))- به علاوه «تو فقط بشری هستی همچون ما» چه انتظاری داری که ما پیرو تو شویم، اصلا چه فضیلت و برتری بر ما داری؟ (وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا).
«تنها گمانی که در باره تو داریم این است که از دروغگویانی»! (وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ).
نکات آیه
۱ - مردم اَیکه، منکر هر گونه امتیاز و شایستگى شعیب(ع) براى رسالت الهى (و ما أنت إلاّ بشر مثلنا)
۲ - بشر بودن، مانع رسالت و پیامبرى در دید مردم اَیکه (و ما أنت إلاّ بشر مثلنا)
۳ - عدم برخوردارى شعیب(ع) از موقعیت برتر اجتماعى و طبقاتى، مانع پذیرش رسالت او از سوى مردم اَیکه (و ما أنت إلاّ بشر مثلنا) تعبیر «مثلنا» مى تواند به معناى همانندى در بشر بودن نباشد; بلکه مراد، مثل بودن از جهت موقعیت اجتماعى باشد.
۴ - شعیب(ع) متهم به دروغ گویى در ادعاى رسالت، از سوى مردم اَیکه (و إن نظنّک لمن الکذبین) «إنْ» مخفف از ثقیله و«ظَنْ» (مصدر «نظن») مرادف «ایقان» (یقین داشتن) است; یعنى، «قطعًا تو را از جمله دروغ گویان مى دانیم».
۵ - پیام عدالت خواهى و حق جویى شعیب(ع)، مایه انکار رسالت وى از سوى مفسدان سودجوى اَیکه (أوفوا الکیل ... و لاتعثوا فى الأرض مفسدین ... و إن نظنّک لمن الکذبین)
۶ - شعیب(ع)، از نظر خصوصیات بشرى هم چون دیگر مردمان بود. (و ما أنت إلاّ بشر مثلنا)
موضوعات مرتبط
- اصحاب ایکه: اصحاب ایکه و شعیب(ع) ۱; بهانه جویى اصحاب ایکه ۳; بینش اصحاب ایکه ۲; تهمتهاى اصحاب ایکه ۴; فلسفه مخالفت اصحاب ایکه ۳
- شعیب(ع): آثار عدالتخواهى شعیب(ع) ۵; بشر بودن شعیب(ع) ۲، ۶; تهمت دروغگویى به شعیب(ع) ۴; عوامل تکذیب شعیب(ع) ۵; قصه شعیب(ع) ۳، ۴، ۵; مکذبان شعیب(ع) ۱، ۲; موقعیت اجتماعى شعیب(ع) ۳
- نبوت: مکذبان نبوت بشر ۲
منابع