غافر ٨٤
کپی متن آیه |
---|
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِينَ |
ترجمه
غافر ٨٣ | آیه ٨٤ | غافر ٨٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَأْسَنَا»: عذاب شدید و ریشهکن کننده ما (نگا: انعام / و اعراف / و و و ). «بِهِ»: به سبب آن. به علّت پرستش آنها.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ... (۲) أَ ثُمَ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ... (۲) وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ... (۳) هُنَالِکَ الْوَلاَيَةُ لِلَّهِ... (۰) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (۱) قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لاَ يَنْفَعُ... (۳) وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ... (۲)
وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ... (۲) هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ... (۵) وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَا... (۱) وَ قَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّکَ... (۳) آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ «84»
پس چون عذاب ما را ديدند گفتند: «به خداوند يكتا ايمان آورديم و به آن چه (از قبل) شرك مىورزيديم كافر شديم».
نکته ها
در طول تاريخ بشر، افرادى به خاطر علومى كه سبب تمدن و پيشرفت و كسب ثروت است و يا به خاطر آگاهىهايى كه از اقوام و نياكان درباره عقائد خود دارند خود را از وحى و انبيا بى نياز مىپندارند. آرى انسانهاى كم ظرفيّت همين كه چند كلمهاى فراگرفتند يا مدرك و مقامى به دست آوردند مغرور مىشوند.
در قرآن سه مرتبه جملهى «نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ»* آمده كه به معناى علم داشتن به گوشهاى از كتاب است و در هر سه مورد افرادى گرفتار انحراف شدهاند چون از علم كافى برخوردار نبودند بلكه نصيبى از علم داشتند؛
جلد 8 - صفحه 303
يك جا مىفرمايد: كسانى كه نصيبى از علم دارند به حقّ پشت مىكنند. «1»
در جاى ديگر مىفرمايد: آنان به جاى حقّ گمراهى را خريدند. «2»
و در آيهاى ديگر مىفرمايد: اين گروه به جاى ايمان به خدا و رسول به بت و طاغوت ايمان مىآورند. «3»
به هر حال علم كم، انسان را در معرض غرور و خود باختگى و دين فروشى قرار مىدهد. در اين آيه نيز مىفرمايد: علم اندك مانع حقّ پذيرى است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»
قرآن براى علم سه مرحله بيان كرده است:
الف) علم مفيد كه سبب رشد معنوى انسان باشد، همان گونه كه موسى به خضر عليهما السلام گفت: آيا اجازه مىدهى من همسفر تو باشم تا از آنچه مىدانى و سبب رشد من است به من بياموزى. «4»
ب) علم بى فايده، نظير علم به عدد اصحاب كهف كه آيا سه نفر بودند يا پنج نفر يا هفت نفر، زيرا مهم تصميم آنان براى حفظ دينشان بود. «5»
ج) علم مضرّ، نظير علم سحر و جادو براى جدايى ميان زن و مرد. «6»
پیام ها
1- فرستادن پيامبران براى اتمام حجّت يكى از سنّتهاى الهى است. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»
2- انبيا به سراغ مردم مىرفتند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»
3- غرور علمى، مانع حقّ پذيرى است. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»
4- علوم و تجربههاى بشرى نمىتواند جايگزين تعاليم الهى شود و انسان را از
«1». آل عمران، 23.
«2». نساء، 44.
«3». نساء، 51.
«4». كهف، 66.
«5». كهف، 22.
«6». بقره، 102.
جلد 8 - صفحه 304
انبيا بى نياز كند. جاءَتْهُمْ ... بِالْبَيِّناتِ ... عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ
5- انبيا براى دانشمندان نيز حجّت هستند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»
6- قهر و عذاب الهى بعد از اتمام حجّت است. جاءَتْهُمْ ... بِالْبَيِّناتِ ... حاقَ بِهِمْ ...
7- همهى انبيا معجزه داشتند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»
8- راه فرارى براى كافران در قيامت وجود ندارد. ( «حاقَ بِهِمْ»
9- مغرور شدن به علم خود، سبب تحقير و استهزاى وعدههاى الهى است.
عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ... يَسْتَهْزِؤُنَ
10- اگر شادى، انسان را از پيمودن راه تكامل بازدارد ارزش ندارد. فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ... يَسْتَهْزِؤُنَ
11- يكى از سنّتهاى خداوند حمايت از پيامبران با نزول قهر و عذاب بر كافران است. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
12- قهر خدا به خاطر عملكرد خود انسانهاست. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
13- استهزاى امروز سبب قهر فراگير فرداست. «وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
14- كارهاى ناشايست در صورتى به قهر الهى تبديل مىشود كه دائمى باشد.
«كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
15- منطق مخالفان در برابر برهان و معجزه انبيا، تمسخر و استهزا است. رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ ... يَسْتَهْزِؤُنَ
16- ايمان در حال اضطرار ارزش ندارد، گرچه واقعى باشد. «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا»
17- گروهى تا قهر الهى را نبينند ايمان نمىآورند. «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا»
18- شرك، پايه و اساس ندارد. مشركان نيز به شرك خود كافر مىشوند. «كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 305
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ (84)
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا: پس آن هنگام كه ديدند سختى عذاب ما را در دنيا، مضطر شدند، قالُوا آمَنَّا: گفتند ايمان آورديم، بِاللَّهِ وَحْدَهُ: به خداى در حالتى كه يگانه و يكتاست در ذات و صفات، وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ: و كافر شديم به
«1» منهج الصادقين، ج 8 ص 164.
جلد 11 - صفحه 342
آنچه بوديم به آن شرك آرندگان از اصنام و اوثان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ (81) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (82) فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (83) فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ (84) فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ (85)
ترجمه
و مينماياند بشما نشانههاى خود را پس كدام يك از نشانههاى خدا را انكار ميكنيد
آيا پس گردش نميكنند در زمين پس بنگرند چگونه بود انجام كار آنانكه بودند پيش از آنها بودند بيشتر از آنها و سختتر در توانائى و اثرهاى باقى در زمين پس كفايت نكرد از آنها آنچه بودند كسب ميكردند
پس چون آمدند آنها را پيغمبرانشان با معجزات شاد شدند بآنچه بود نزد آنها از دانش و احاطه نمود بآنها آنچه
جلد 4 صفحه 543
بودند بآن استهزاء ميكردند
پس چون ديدند عذاب ما را گفتند گرويديم بخدا بتنهائى و كافر شديم بآنچه بوديم بآن شرك آورندگان
پس نبود كه سود دهد آنها را گرويدنشان چون ديدند عذاب ما را بوده طريقه خدا كه بتحقيق گذشت در بندگانش و زيان كردند آنجا كافران.
تفسير
خداوند متعال بعد از اشاره ببعضى از نعم خود كه از آن جمله انعام بود و ذكر شد عمده آنها شتر است ميفرمايد و مينماياند بشما نشانههاى قدرت و رحمت خود را پس كدام يك از آنها را ميتوانيد منكر شويد قطع نظر از ساير آيات الهى كه ذكر شده و ميشود همين شتر حيوان باين بزرگى و قوّت مسخّر شدنش براى انسان بطوريكه طفلى مهار او را بدست بگيرد و هر جا بخواهد ببرد چه اندازه دلالت بر قدرت و رحمت خدا نسبت به بندگان دارد هر قدر شخص در نفس خود و زمين خدا فكر و سير نمايد شواهد و دلائل توحيد و علم و حكمت و قدرت و رحمت خداوند ظاهر گردد بقدريكه نميتوان تعداد نمود از آن جمله آثار باقيه در راه شام و يمن است براى اهل مكه در مسافرتهاشان بآن بلاد از ابنيه خرابه و قنوات و قصور و انهار بائره امم سالفه كه دلالت دارد بر آنكه آنها بيشتر و قوىتر بودند از اينها و در نتيجه مخالفت با پيغمبرانشان معذّب شدند و تمام عماراتشان ويران و زير و زبر شد و هيچ يك از آنوسائل ظاهرى كه آنها تهيه نموده بودند براى آسايش خودشان بحال آنها فائده نداشت و مانع از نزول عذاب خدا بر آنها نشد و با آنكه وقتى انبياء آمدند و ادلّه دالّه بر نبوت خود را اقامه نمودند از معجزات و شواهد صدقشان آنها بعلم و دانش خودشان در امور دنيا از صناعت و فلاحت و تجارت مغرور شدند و فرحناك بودند بآن و لوازم تعيّش و كامرانى كه براى خود تهيه نموده بودند و انبياء عظام را كه از اوضاع آخرت و مفاسد تعيّشات دنيوى اخبار مينمودند و از عذاب الهى بيمشان ميدادند استهزاء ميكردند و در نتيجه همان عذاب كه مورد استهزاء آنها واقع شده بود احاطه نمود بر آنها بطوريكه راه فرارى براى آنان باقى نماند و همه بجزاى اعمال بدشان در دنيا رسيدند و چون شدّت عذاب خدا را مشاهده مينمودند اقرار بتوحيد حق ميكردند و از بتها بيزارى ميجستند ولى ديگر ايمان بحال آنها فائده نداشت چون از روى الجاء و ترس بود و چنين ايمانى قبول
جلد 4 صفحه 544
نميشود طريقه مرضيّه الهيّه از قديم بر اين جارى شده كه ايمان اختيارى مبنى بر فكر و تأمل در آيات را ميپذيرد نه ايمان اجبارى مبنى بر ترس و فرار از عذاب را و زيانى بالاتر از اين نيست كه لذّات دنيوى و نعيم اخروى خودشان را از دست داده ببدنامى و عذاب دنيا و آخرت گرفتار شدند در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند چرا خداوند فرعون را غرق نمود با آنكه او ايمان آورد و اقرار بتوحيد خدا نمود فرمود براى آنكه ايمان آورد وقت ديدن عذاب و ايمان در چنين وقتى قبول نميشود و اين حكم الهى است كه هميشه بوده و خواهد بود و باين دو آيه استشهاد فرمود و در كافى روايت نموده كه در زمان متوكل عباسى مردى نصرانى با زن مسلمانى زنا كرده بود او را آوردند حد بزنند مسلمان شد بعضى گفتند اسلام كفر و گناه او را از ميان برد و بعضى آراء ديگرى اظهار داشتند و متوكل بحضرت هادى امام دهم عليه السّلام مراجعه نمود و آنحضرت مرقوم فرمود بايد او را بزنند تا بميرد و سايرين منكر شدند و گفتند اين حكم دليلى ندارد و ثانيا براى طلب دليل بآنحضرت مراجعه شد و جوابى رسيد كه در آن بعد از بسمله اين دو آيه نوشته شده بود و متوكل بدستور حضرت عمل نمود و آنمرد زانى را بقدرى زدند كه مرد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره حم المؤمن را در هر شب بخواند خداوند گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد و او را موفق به تقوى و پرهيزكارى فرمايد و آخرت او را بهتر از دنيا قرار دهد و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه حمها ريحانهاى قرآنند پس حمد و شكر نمائيد خدا را بحفظ و تلاوت آنها و ثواب زيادى براى آن بيان فرموده است و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
جلد 4 صفحه 545
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَمّا رَأَوا بَأسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ وَ كَفَرنا بِما كُنّا بِهِ مُشرِكِينَ (84)
پس چون ديدند بأس و عذاب ما را گفتند ايمان آورديم باللّه وحده بتنهايي و كافر شديم
جلد 15 - صفحه 406
بآنچه بوديم باو شرك ميآورديم.
فَلَمّا رَأَوا بَأسَنا قوم نوح در موقع طوفان، عاد در موقع وزيدن باد ثمود چون آثار عذاب را ديدند، فرعونيان در حال غرق، قوم لوط در باريدن سنگ، قوم شعيب در موقع صاعقه و صيحه و امثال اينها.
قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ وَ كَفَرنا بِما كُنّا بِهِ مُشرِكِينَ لكن ايمان از روي كره و الجاء و اضطرار ايمان نيست و الّا تمام كفّار و مشركين و ضالّين و فساق و فجّار و ظالمين فرداي قيامت که مشاهده عذاب ميكنند اظهار ايمان و انابه و توبه از معاصي و تمنّاي رجوع بدنيا ميكنند اگر مورد قبول باشد احدي وارد جهنّم نميشود با اينكه بر فرض رجوع بدنيا و رفع بلاء باز همين آش و همين كاسه است چنانچه ميفرمايد وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ انعام آيه 28 و شاهد بر اينکه دعوي در همين دنيا مشاهده ميشود که بسياري در موردي که مبتلاء به بلائي مثل مرض سختي يا گرفتار ظالمي يا شدتي و المي ميشوند و دست آنها از همه جا كوتاه ميشود و توجّه بخدا و الحاح و دعاء ميكنند و پس از آنكه بلاء از آنها برطرف شد باز بهمان حالي که بودند ادامه ميدهند چنانچه ميفرمايد وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفِينَ ما كانُوا يَعمَلُونَ يونس آيه 12- بالجمله ايمان بايد از روي ميل و رغبت و اختيار باشد چنانچه در حال احتضار و معاينه فايده ندارد و قبلا تذكّر داده شد آيه شريفه که ميفرمايد وَ لَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذِينَ يَعمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ إِنِّي تُبتُ الآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُم كُفّارٌ أُولئِكَ أَعتَدنا لَهُم عَذاباً أَلِيماً- نساء آيه 22 و بسيار تعجّب است از كسي که معاينه كرد و اقرار نمود و راه نجات پيدا كرد گفت
«النّار و لا العار».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 84)- قرآن نتیجه این خودخواهی و غرور را در این آیه و آیه بعد چنین بیان کرده: «پس هنگامی که شدت عذاب ما را دیدند (عذابی که برای ریشه کن کردن آنها نازل شده بود و فرمان قطعی پروردگار را در زمینه نابودیشان به همراه داشت، از کرده خود پشیمان شدند، خود را موجودی ضعیف و ناتوان دیدند و رو به درگاه حق آوردند و فریادشان بلند شد و) گفتند: اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم، و نسبت به معبودهایی که شریک او میشمردیم کافر شدیم»! (فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ).
نکات آیه
۱ - عذاب اقوام قدرتمند پیشین، امرى محسوس و قابل رؤیت براى آنان به هنگام نزول آن (فلمّا رأوا بأسنا)
۲ - اقوام قدرتمند محکوم شده به عذاب استیصال، هنگام مشاهده آثار فرود آن، توبه کنان به خداى یکتا ایمان آورده و به انکار معبودهاى ادعایى خویش مى پرداختند. (فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین)
۳ - اقوام قدرتمند محکوم شده به عذاب استیصال، مردمى لجوج و حق ناپذیر در برابر تعالیم پیامبران (فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین) برداشت یاد شده، به خاطر این نکته است که اقوام یادشده تا لحظه مشاهده آثار آمدن عذاب، به استهزاى آن مى پرداختند و تنها به محض دیدن آن، تسلیم شده، ایمان مى آوردند.
۴ - عده اى از مردم آن چنان لجوج و حق ناپذیراند که تنها با مشاهده عذاب الهى راه درست را مى پیمایند. (فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین)
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: تاریخ اقوام پیشین ۲، ۳; حق ناپذیرى اقوام پیشین ۳; عذاب استیصال اقوام پیشین ۲، ۳; لجاجت اقوام پیشین ۳; ویژگیهاى عذاب اقوام پیشین ۱
- ایمان: ایمان هنگام عذاب ۲
- توبه: توبه هنگام عذاب ۲
- حق: عذاب حق ناپذیران ۴
- عذاب: آثار رؤیت عذاب ۴; رؤیت عذاب ۱
- معبودان باطل: تکذیب معبودان باطل ۲
منابع